بابُری (یا بابُر، بابَر، مفرد بابُریَ)، از قبایل پشتو که در اصل در رشته کوههای سلیمان میزیستند و امروزه در اطراف پراکنده شدهاند. سرزمین اصلی آنها در پاکستان و در نوار مرزی میان ایالت مرزی شمال غربی و بلوچستان است که از رشته کوههای سلیمان تا دامنههای درجات در اطراف چودهوَنْ ادامه دارد، و گفته میشود تیرههایی از این قبیله از قرن هشتم در این محل سکونت داشتهاند (رُز، ج 2، ص 31). جمعیت قبیله را در پایان قرن سیزدهم به مقادیر کاملاً متفاوتی تخمین زدهاند؛ راورتی رقم شش تا هفت هزار خانوار را پیشنهاد میکند (ص 328)، که اغراق آمیز به نظر میرسد، در حالی که ستاد فرماندهی ارتش انگلیس در هند به هفتصد مرد جنگی اشاره میکند، و این رقم حاکی از جمعیتی به مراتب کمتر، یعنی حدود چهار تا پنج هزار نفر است ( ) فرهنگ قبایل پتهان در مرز شمالی غربی هند ( ، ص 25).گزارشهای اواخر قرن دوازدهم به این سو حاکی از آن است که این قبیله مدتهای مدید در داد و ستدهای میان آسیای مرکزی و هند مشارکت داشتهاند (راورتی ،ص 329؛ الفینستون ، ص 377). انگیزههای تجاری سبب شد که بابریها به ناحیه پیشاور (ایبستون ، ص 73) و بیش از آن به قسمتهایی از افغانستان سرازیر شوند، و در کار گردآوری سالانه صمغ انقوزه (هِنْگْ) و داد و ستد گوسفند و پوستین مشغول شوند ( ) بلوچستان در طول قرون ( ، ج 2، ص 49). در این باره در کتاب محمد حیات خان (ص 80) اشارهای به وجود پانصد خانوار بابری شده است که در درههای اَرغنداب، لوگر، کُنَر در قندهار و اطراف کابل پراکندهاند. بدرستی معلوم نیست که در ایام اخیر بر سراین چادرنشینها چه آمده است. در ایالت ننگرهار ، دهکدهای به نام بابری وجود دارد (ناحض، ج 1، ص 189)، ولی این نام لزوماً دال بر وجود نسبتی نیست. بررسی وضع ایلات در 1357 ش، وجود کمتر از هزار خانوار بابری را نشان میدهد (280 خانوار چادرنشین، 695 خانوار نیمه چادرنشین) که همگی در سایر نواحی افغانستان سکونت داشتند. بیشتر آنان در زمستان در شمال قیسار (در ایالت فاریاب) و حدود شِبِرغان (در ایالت جوزجان) و در تابستان در بخش علیای ناحیه مُرغاب به سر میبرند. گروههای کوچکتری در دشتِ اَرچی در ناحیه قَطَغن، نزدیک بلخ و در کرانه بخشهای میانی هریرود، و نیز در دره هِلْمَند زندگی میکنند (بالان و بنوا ؛ و نیز درباره بابریهای فاریاب رجوع کنید به فرهنگ جغرافیایی افغانستان ( ، ج 4، ص 291). دربرخی از منابع، به این تیرههای بابری در افغانستان اشاره شده است: غورخیل (نیز غوییزی، که ممکن است صورت دیگری از آن باشد)، ابراهیم خیل، مَلَخیل، عُمران خیل. درمنابع دیگر، تنها به وجود اولین تیرهبابری (به صورتهای غور یا خیل یا غوراخیل) و دومین تیره آنها در پاکستان اشارهکردهاند (حیات خان، ص 77؛ شیرمحمدخان، ص 180؛ رُز، ج 2، ص 31).نسبت شناسان بابریها را شاخهای از قبیله شیرانی دانستهاند. در پاکستان این دو قبیله، با یکدیگر همسایهاند، ولی چنان از یکدیگر متمایزند که هیچ گونه پیوند ایلی مشترک میان آنها احساس نمیشود؛ بابریها حتی در حمله تنبیهی انگلیسیها بر شیرانیها در 1269/1853 شرکت جستند ( ) لشکرکشیهای مرزی و ماوراء بحار از هند ( ، ج 3، ص 179). بابریهای افغانستان هیچگاه از چنین پیوندی سخن نگفتهاند و خود را صرفاً پشتو میدانند و تقریباً تمامی آنها به زبان پشتو تکلم میکنند.منابع: شیرمحمدخان، تواریخ خورشید جهان ، لاهور 1311/1894؛ ناحض، ویرایشگر، قاموس جغرافیایی افغانستان ، ج 1، کابل 1335 ش؛D. Balland, A. de Benoist Nomades et Semi- nomades d'Afghanistan (forthcoming); Baluchistan through the ages, 1906, repr. Quetta 1979; A Dictionary of the Pathan tribes on the north-west frontier of India , Calcutta 1899; M. Elphinston, An account of the kingdom of Caubul, London 1815, repr. Graz 1969; Frontier and overseas expeditions from India , 1910, repr. Quetta 1979; Gazetteer of Afghanistan, IV, Graz 1979; Moh ¤ ammad H ¤ aya ¦ t Khan, Afghanistan and its inhabitants, tr. from the "Hayat-i Afghan" by H. Priestley, Lahore 1874, repr. Lahore 1981; D. Ibbetson, Panjab Castes, Lahore 1916, repr. New Delhi 1981, Lahore 1982; H. Raverty, Notes on Alghamistam and part of Baluchistan , London 1880 - 1888 H. A. Rose, A glossary of the tribes and castes of the Punjab and North-West frontier province, Lahore 1919, repr. Lahore 1978.