ژرار كرمونايى[۱] ، مترجم ايتاليايى آثار علمى و فلسفى از عربى به لاتين، در قرن دوازدهم/ ششم. نام وى به صورت گراردوس كرمونايى نيز آمده است. او در ۱۱۱۴/ ۵۰۸ در كرموناى لومباردى در شمال ايتاليا به دنيا آمد و در ۱۱۸۷/ ۵۸۳ درگذشت. محل درگذشت او گاه طُلَيطُله (تولدو[۲] ) در اسپانيا و گاه نيز كرمونا گزارش شده است. وى بيش از چهل سال از زندگى علمى خود را در طليطله گذراند ( ← زندگينامه علمى دانشوران[۳] ، ج ۱۵، ص ۱۷۳ـ۱۷۴). از مهم ترين مدارك و شواهد مستند درباره زندگى و آثار او، متنى معروف به سوشاى[۴] (در لاتين به معناى دوستان و ياران) است كه به برخى از نسخه هاى ترجمه وى از الصناعة الصغيرة جالينوس، كه شرحى از ابن رضوان (پزشك مصرى، متوفى ۴۵۳) را نيز دربردارد، پيوست شده است. سوشاى را همكاران و شاگردان ژرار، اندكى پس از درگذشت او، تنظيم كرده اند و مشتمل بر يك زندگينامه كوتاه، فهرستى از ۷۱ اثر ژرار و مديحه اى در قالب شعر است. اين متن را بالتازار بونكومپانيى[۵] (در ۱۸۵۱)، والنتين رز[۶] (در ۱۸۷۴) و هاينريش فرديناند ووستنفلد[۷] (در ۱۸۷۷) بررسى و گزارش كرده اند (آلورنى[۸] ، ص ۴۵۲، پانويس ۱۳۳؛ زندگينامه علمى دانشوران، همانجا). دنيل اهل مورلى[۹] (متوفى ۱۲۱۰/ ۶۰۶) از شاگردان ژرار نيز سخنرانيهاى او را درباره كتاب المدخل الكبير فى (الى) علم احكام النجومِ ابومعشر بلخى* (متوفى ۲۷۲) مكتوب كرده كه در سوشاى ذكر نشده است (برنت[۱۰] ، ص ۲۶۸؛ زندگينامه علمى دانشوران، همانجا؛ بوزانى[۱۱] ، ص ۱۱۴). با استناد به سوشاى، ژرار با انگيزه مطالعه المجسطىِ بطلميوس، كه به لاتين در دسترس نبود، به طليطله رفته و پس از مواجهه با گنجينه عظيم منابع عربى، درصدد يادگيرى زبان عربى براى ترجمه اين آثار برآمده است (آلورنى، ص ۴۵۲؛ ليندبرگ[۱۲] ، ص ۲۷۷ـ۲۷۸؛ سارتون[۱۳] ، ج ۲، بخش ۱، ص ۳۳۸؛ هسكينز[۱۴] ، ص ۲۸۶). اين شهر در آغاز قرن دوازدهم/ ششم، تحت حاكميت آلفونسوى ششم[۱۵] ، جامعه اى چندفرهنگى و چندزبانه (عمدتآ عربى و رومى) با پيروان اديان مختلفِ اسلام، مسيحى و يهودى بود و در زمان استيلاى مسلمانان، مركز آموزش علمى برجسته اى به شمار مى رفت كه در دوران غلبه مجدد مسيحيان بر اين سرزمين نيز همچنان همين ويژگى را حفظ كرده بود. مسيحيان معروف به مُستعرِب نيز، كه تحت لواى حكومت مسلمانان مى زيستند، واسطه بين دو فرهنگ بودند. ازاين رو طليطله مركزى شد براى ترجمه آثار مكتوب عربى و يونانى به زبانهاى اروپايى. ژرار در اين فضاى سياسى، اجتماعى و علمى كارش را آغاز كرد (برنت، ص ۲۴۹ـ۲۵۳؛ ترفيل[۱۶] ، ص ۶۲ـ۶۳؛ ليندبرگ، ص ۲۷۷؛ نيز ← ترجمه*، بخش ۵). ترجمه هاى ژرار، از حيث كميّت، كيفيت و گستره موضوعى، نشان دهنده سهم عمده او در رشد علوم در سده هاى ميانه و حتى دوره هاى پس از آن در اروپاست (زندگينامه علمى دانشوران، همانجا؛ هسكينز، ص ۲۸۷). البته در انتساب برخى از اين ترجمه ها به ژرار ترديد هست (براى نمونه ترجمه كتاب الاُكَر و اصلاح المجسطى ← تئودوسيوس*؛ جابربن افلح*). گاه نيز مشابهت نام مترجمانى چون گراردو داسابيونتا[۱۷] (منجم ايتاليايى سده سيزدهم/ هفتم) و گراردوس سالرنيتانوس[۱۸] اشتباهاتى به وجود آورده است (سارتون، ج۲، بخش۱، ص۳۳۸ـ ۳۳۹). همچنين او احتمالا مدير يك مدرسه ترجمه بوده و ترجمه برخى از آثار منسوب به وى درواقع با سرپرستى و نظارت او صورت گرفته است (آلورنى، ص ۴۵۳؛ سارتون، ج ۲، بخش ۱، ص ۳۳۸؛ مييلى[۱۹] ، ص ۲۳۴)، هرچند به عقيده لومه، وى، جز در مواردى معدود، خود ترجمه مى كرده و فقط در تهيه كتاب، ويرايش، كتابت، نسخه نويسى و كارهايى از اين دست از همكارى ديگران بهره مى برده است ( ← زندگينامه علمى دانشوران، ج ۱۵، ص ۱۷۳ـ۱۷۵؛ >فرهنگ قرون وسطا<[۲۰] ، ذيل مادّه). در احصا و دسته بندى آثار ژرار اختلاف نظر هست. البته غالب فهرستها، مرجع اصلى خود را فهرست سوشاى قرار داده اند و در مواردى نيز به نسخ خطى موجود در كتابخانه هاى مختلف استناد كرده اند ( ← برنت، ص ۲۷۵). مايكل مك واو[۲۱] فهرست سوشاى را، به همراه شرحى مختصر و برخى افزوده هاى كتاب شناختى، به انگليسى ترجمه كرده است ( ← ژرار كرمونايى، ص ۳۵ـ۳۸). برنت نيز متن سوشاى به زبان اصلى را تصحيح و در انتهاى يكى از مقالات خود چاپ كرده است ( ← ص ۲۷۵ـ۲۸۱). همچنين لومه[۲۲] ، با ارائه فهرست سوشاى براساس تصحيح ووستنفلد، آن را با فهرست سارتون (ج ۲، بخش ۱، ص ۳۳۹ـ۳۴۴) تطبيق داده و حذفها و افزوده هاى سارتون را نيز مشخص كرده است. براساس گزارش لومه، فهرست موضوعى آثار ژرار عبارت است از: منطق: ۳ اثر؛ هندسه، رياضيات، نورشناسى، علم اوزان و حركت شناسى: ۱۷ اثر؛ نجوم: ۱۲ اثر؛ فلسفه: ۱۱ اثر؛ طب: ۲۴ اثر؛ شيمى: ۳ اثر؛ رمل و اسطرلاب و پيشگويى: ۴ اثر ( ← زندگينامه علمى دانشوران، ج ۱۵، ص ۱۷۶ـ ۱۸۸). حايك (ص ۹۲ـ۹۳) به دو علت فهرست سوشاى را كامل نمى داند؛ نخست آنكه اين فهرست را همكارانِ سالهاى پايانى زندگى ژرار تنظيم كرده اند، ازاين رو بى اطلاعى آنها از برخى كارهاى او محتمل است، ديگر آنكه او، به دليل تواضع، در مواردى نام خود را در ترجمه ها ذكر نمى كرده است. سارتون (همانجا)، با فهرستى از ۸۷ اثر ژرار و تغيير دسته بندى سوشاى، ترجمه هاى او را به دو گروه ترجمه آثار نويسندگان يونانى در علم و فلسفه (كه به عربى ترجمه شده بودند) و آثار شارحان و نويسندگان عربى در همان حوزه ها تقسيم كرده است. لومه اين دسته بندى را نپذيرفته و معتقد است دسته بندى سارتون ناخواسته موجب اين اشتباه تاريخى خواهد شد كه استفاده از اين متون در قرن دوازدهم/ ششم، مشابه رويكرد غربيها به آثار يونانى، در ابتداى دوره نوزايى بوده است. اهميت اين موضوع در آن است كه علم و فلسفه لاتين در سده هاى دوازدهم تا چهاردهم (ششم ـ هشتم) به سنّت عربى ـ اسلامى كاملا مرتبط بوده و بايد آن را از روى آورى غربيها به طور بى واسطه به متون كلاسيك يونانى در دوره نوزايى متمايز دانست. درواقع تعامل ميان علم يونانى و دانش عربى عاملى تأثيرگذار در تاريخ علم است و ترجمه هاى قرن دوازدهم/ ششم با انتقال اين دانشِ عربى ـ اسلامى، تأثير بسزايى در پيشرفت علم و تفكر اروپا در قرون بعد، به ويژه سده هاى چهاردهم تا پانزدهم (هشتم ـ نهم)، داشته است. در اين ميان، ژرار در انتقال اين ميراث به جهان غرب سهم بسزايى داشته و اين تأثير در طول سده هاى ميانه نيز تداوم يافته است ( ← زندگينامه علمى دانشوران، ج ۱۵، ص ۱۷۶؛ نيز ← آلورنى، ص ۴۵۹). به نظر برنت (ص ۲۴۹)، ژرار در انتخاب متون عربى براى ترجمه از برنامه خاصى پيروى مى كرده است. همچنين مترجمان بر آن بودند كه متون يونانى در زمينه هنرها و علوم هفت گانه[۲۳] (شامل هنرهاى سه گانه[۲۴] مشتمل بر دستور زبان، بلاغت و منطق و علوم چهارگانه[۲۵] مشتمل بر حساب، نجوم، موسيقى و هندسه) به زبان لاتين در دسترس قرار گيرد. درواقع اين علوم و هنرها در تعليم و تربيت مورد توجه دانشمندان يونانى بوده اند. در زمينه هنرهاى سه گانه منابعى در دسترس بوده است، ازاين رو اين مترجمان بر روى چهار علم دوم بيشتر تمركز داشته اند (همان، ص ۲۵۷ـ۲۵۹). برهمين اساس، ژرار، به پيروى از دانشمندان عرب و مسلمان، درصدد گردآورى و ترجمه مجموعه مناسبى از شاخه هاى مختلف علوم چهارگانه بوده است. اين آثار به گونه اى انتخاب مى شدند كه مجموعه اى كامل براى آموزش و كسب تبحر در علوم باشند. اين موضوع به ويژه در رياضيات، طب و نجوم آشكار است، هرچند طب در شمار علوم چهارگانه قرار نگرفته است. ترجمه هاى او در اين عناوين غالبآ با مجموعه هاى آموزشى دوره اسلامى، به ويژه آثار حنين بن اسحاق*، مطابقت دارد. از ديگر ويژگيهاى او در انتخاب متن اين است كه او علاوه بر ترجمه آثار يونانى از عربى، برخى شرحهاى معتبر دانشمندان دوره اسلامى بر اين آثار را نيز براى ترجمه انتخاب مى كرده است. او همچنين از موضوعاتى چون جبر، كه يونانيها كمتر با آن آشنا بودند و عملا در دوره اسلامى رشد و تحول يافت، متونى را ترجمه كرده است (همان، ص ۲۵۹؛ زندگينامه علمى دانشوران، ج ۱۵، ص ۱۸۸؛ >دايرة المعارف فلسفه راتليج<[۲۶] ، ذيل مادّه). مهم ترين آثار ژرار را مى توان در موضوعات ذيل دسته بندى كرد :
۱) پزشكى. تأثير ترجمه هاى ژرار در موضوع طب در لاتين بسيار و شايد بيش از ديگر آثار اوست. به زعم برنت (ص ۲۶۶)، انتخاب اين آثار مبتنى بر طرحى منسجم بوده است؛ زيرا با وجود اينكه در اروپاى قرون وسطا، جالينوس را يكى از بزرگ ترين پزشكان يونانى مى دانستند، پيش از ژرار تعداد كمى از آثار او به لاتين ترجمه شده بود. ژرار، علاوه بر متون طبى منسوب به جالينوس، چند متن بسيار مهم از پزشكان دوره اسلامى را نيز ترجمه كرده است، ازجمله المنصورى فى الطب و الحاوى فى الطب رازى، التصريف ابوالقاسم زَهراوى، الادوية المفردة ابن وافِد، و مهم تر از همه قانون ابن سينا. در اين ميان، قانون متن اصلى و جامع آموزشى تا قرن هجدهم/ دوازدهم در اروپا بوده و ترجمه ژرار نيز بارها تجديد چاپ شده است. ترجمه لاتين التصريف، به ويژه بخش سى ام آن درباره جراحى، تأثيرى بسزا در آثار جراحان ايتاليايى چون روجريوس[۲۷] / روجر پارمايى[۲۸] (متوفى ۱۱۹۵/ ۵۹۱)، گوليلمو ساليچتى[۲۹] (متوفى ۱۲۷۷/ ۶۷۵)، لانفرانكى[۳۰] (متوفى ۱۳۰۶/۷۰۵) و فابريچى داكوئاپندنته[۳۱] (متوفى ۱۶۱۹/ ۱۰۲۸) داشته است. علاوه براين، گى دو شولياك[۳۲] (متوفى ۱۳۷۰/ ۷۷۱) در كتاب >جراحى بزرگ<[۳۳] از آن نقل قول كرده و بدين ترتيب تأثير آن حتى تا قرن هجدهم/ دوازدهم ادامه داشته است ( ← زندگينامه علمى دانشوران، ج ۱۵، ص ۱۸۲ـ۱۸۵، ۱۸۸؛ اولمان[۳۴] ، ص ۱۵۱). از ديگر نكات عمده اين آثار، رواج اصطلاحات تخصصى جديد در زبانهاى اروپايى است، ازجمله واژه هاى معادل باسليق[۳۵] (شاهرگى در دست)، شبكيه[۳۶] ، وريد صافن[۳۷] ، وريد قيفال[۳۸] ، ترقوه[۳۹] ، دنده هاى حقيقى و كاذب[۴۰] از ترجمه قانون و بياض العين[۴۱] و عنبيه[۴۲] از ترجمه آثار رازى (سارتون، ج ۲، بخش ۱، ص ۳۳۹).
۲) رياضيات، هندسه و نجوم. در حوزه رياضيات ترجمه هاى ژرار بسيار مورد توجه قرار گرفته اند ( ← ادامه مقاله). بوزارد[۴۳] در ۱۹۸۳/ ۱۳۶۲ش ترجمه لاتين ژرار از متن عربى اصول اقليدس را چاپ كرد كه نسخه هاى خطى آن در اوايل قرن بيستم/ چهاردهم كشف شده بود ( ← اقليدس[۴۴] ، ج ۱، مقدمه، ص ۴). جبر و مقابله خوارزمى نيز، كه به زبانهاى مختلف اروپايى ترجمه شده است، در فهرست ترجمه هاى او جاى دارد. بارناباس هيوز[۴۵] در ۱۹۸۶/ ۱۳۶۵ش ترجمه جبر و مقابله[۴۶] ژرار را، براساس قديم ترين نسخه موجود، بررسى انتقادى كرده است. ژرار در نجوم نيز آثار متعددى را از مؤلفان و مترجمان دوره اسلامى از عربى ترجمه كرده است. پاوْل كونيچ[۴۷] در كتابش با نام >عربها و ستارگان<[۴۸] ، به ترجمه هاى ژرار از آثار نجومى عربى ـ اسلامى استناد كرده و به طور ضمنى ويژگيهاى آنها را تبيين كرده است ( ← براى نمونه مقاله هاى ۱۱، ۱۲، ۱۵، ۱۹ و ۲۱). ترجمه او از جوامع علم النجوم ابوالعباس فَرغانى (قرن دوم) نيز در ۱۹۱۰/ ۱۳۲۸ در ايتاليا منتشر شده است (زندگينامه علمى دانشوران، ج ۱۵، ص ۱۷۸). از ديگر ترجمه هاى مهم ژرار المَجِسطى است كه يگانه ترجمه تاريخ دار او احتمالا به تاريخ ۱۱۷۵/ ۵۷۰ است، هرچند لومه اين تاريخ را چندان درست نمى داند، زيرا اگر او در ۱۱۴۵/ ۵۴۰ با انگيزه مطالعه اين كتاب به طليطله رفته باشد، بعيد است آن را بيش از سى سال بعد ترجمه كرده باشد. لومه احتمال مى دهد اين نسخه تاريخ دار، رونويسى يا بازنگرى از ترجمه اى اوليه باشد. بنابر شواهد، ژرار در ترجمه اين اثر از دستيارى مستعربى با نام گاليپوس[۴۹] بهره برده است ( ← زندگينامه علمى دانشوران، ج ۱۵، ص ۱۷۴؛ نيز ← >فرهنگ قرون وسطا<، همانجا). ترجمه ژرار از اين اثر تا دوره نوزايى، به رغم وجود ترجمه هاى بهتر، متن مرجع در اروپا بود، تااينكه اصل نسخه يونانى آن دردسترس قرار گرفت ( ← سارتون، ج۲، بخش۱، همانجا؛ كونيچ، مقاله ۱، ص۱۱۶ـ۱۱۷).
۳) آثار ارسطويى و شبه ارسطويى و شروح آنها. فلسفه از علايق اصلى ژرار نبوده و انتخاب آثار اين حوزه بيشتر به جهت پيوند آنها با معرفت شناسى علوم طبيعى و تفسير علمى از جهان بوده است و به گفته لومه ( ← زندگينامه علمى دانشوران، ج ۱۵، ص ۱۸۸ـ۱۸۹) و برنت (ص ۲۶۱ـ۲۶۲، ۲۶۵؛ نيز ← ترجمه*، بخش ۵)، تأثير اين آثار ژرار از ديگر آثار او كمتر بوده است. برنت معتقد است ژرار در انتخاب اين بخش از آثارش از روش فارابى در احصاءالعلوم*، كه مترجم آن بوده، الگوبردارى كرده است. ژرار را مؤلف آثارى در زمينه هاى مشابه آثارى كه ترجمه مى كرده است نيز مى دانند، كه چندان موثق نيست، ازجمله متنى لاتين با نام >نظريه هاى سياره اى<[۵۰] . درواقع درباره تعداد، اعتبار و حتى وجود آثار تأليفى ژرار قطعيتى وجود ندارد ( ← زندگينامه علمى دانشوران، ج ۱۵، ص ۱۸۹). به كيفيت ترجمه هاى ژرار انتقادهايى نيز شده است. با توجه به اينكه هيچ يك از زبانهاى مبدأ و مقصد در ترجمه، زبان مادرى او نبوده و نيز اينكه ترجمه هاى او دربردارنده موضوعهاى بسيار متنوع از نويسندگان متعدد بوده است، اين خطاها توجيه پذير است. از سوى ديگر، برخى از انتقادها به خطاهاى تحريرى ناشى از استنساخ راجع است و اغلب بدون تطبيق با متون عربى مطرح شده است (حايك، ص ۱۱۵؛ زندگينامه علمى دانشوران، همانجا؛ نيز ← تذكرة الكَحّالين*).
منابع : الكساندر بوزانى، «ايران و اسلام و ايتاليا در قرون وسطى»، مجله دانشكده ادبيات دانشگاه تهران، سال ۵، ش ۱و۲ (مهر و دى ۱۳۳۶)؛ سيمون حايك، تَعَرَّبَتْ... و تَغَرَّبَتْ، او، نَقلُالحضارة العربية الى الغرب، جونيه، لبنان ۱۹۸۷؛ ديويد ليندبرگ، سرآغازهاى علم در غرب، ترجمه فريدون بدره اى، تهران ۱۳۷۷ش؛
Marie-Thérèse d’Alverny, "Translations and translators",in Renaissance and renewal in the twelfth century, ed.Robert L. Benson, Giles Constable, and Carol D.Lanham, Toronto: University of Toronto Press, ۱۹۹۹;Charles Burnett, "The coherence of the Arabic - Latintranslation program in Toledo in the twelfth century",Science in context, vol. ۱۴, no. ۱-۲ (June ۲۰۰۱);Dictionary of scientific biography, Supplement I, ed.Charles Coulston Gillispie, New York: CharlesScribner’s Sons, ۱۹۸۱, s.v. "Gerard of Cremona" (byRichard Lemay); Dictionary of the Middle A ges, vol. ۵,ed. Joseph R. Strayer, New York: Charles Scribner’sSons, ۱۹۸۵, s.v. "Gerard of Cremona" (by RichardLemay); Euclid, A thirteenth-century adaptation of Robertof Chester’s version of Euclid’s Elements, [ed.] H. L. L.Busard, München ۱۹۹۶; Gerardus Cremonensis, "A listof translations made from Arabic into Latin in thetwelfth century", translation, introduction, andannotation by Michael Mcvaugh, in A Source book inmedieval science, ed. Edward Grant, Cambridge, Mass.:Harvard University Press, ۱۹۷۴; Charles HomerHaskins, The renaissance of the twelfth century,Cambridge, Mass. ۱۹۲۷, repr. ۱۹۵۵; Paul Kunitzsch, TheA rabs and the stars: text and traditions on the fixed stars,and their influence in medieval Europe, Northampton۱۹۸۹; Aldo Mieli, La science arabe et son rôle dansl’évolution scientifique mondiale, Leiden ۱۹۶۶; Routlegeencyclopedia of philosophy, ed. Edward Craig, London:Routledge, ۱۹۹۸, s.v. "Gerard of Cremona (۱۱۱۴-۸۷)" (byMark D. Jordan); George Alfred Leon S. Sarton,Introduction to the history of science, Malabar, Fla.۱۹۷۵; James S. Trefil, Science in world history, London۲۰۱۲; Manfred Ullmann, Die Medizin im Islam, Leiden۱۹۷۰.
/ صديقه قيومى /
۱. Gerardus Cremonensis ۲. Toledo ۳. Dictionary of scientific biography ۴. Socii۵. Balthasar Boncompagni ۶. Valentin Rose ۷. Heinrich Ferdinand Wüstenfeld ۸. Alverny۹. Daniel of Morley ۱۰. Burnett ۱۱. Alessandro Bausani ۱۲. David Lindberg ۱۳. Sarton۱۴. Haskins ۱۵. Alfonso VI ۱۶. Trefil۱۷. Gherardo da Sabbioneta ۱۸. Gerardus Salernitanus ۱۹. Mieli ۲۰. Dictionary of the Middle Ages۲۱. Michael McVaugh ۲۲. Lemay ۲۳. liberal arts ۲۴. trivium ۲۵. Quadrivium۲۶. Routledge encyclopedia of philosophy ۲۷. Rogerius ۲۸. Roger von Parma ۲۹. Guglielmo Saliceti۳۰. Lanfranchi ۳۱. Fabrici d’Acquapendente ۳۲. Guy de Chauliac ۳۳. Chirurgia magna۳۴. Ullmann ۳۵. (vena) basilica ۳۶. retina ۳۷. saphena ۳۸. sephalica ۳۹. Clavicular۴۰. true and false ribs ۴۱. white of the eye ۴۲. iris ۴۳. Busard ۴۴. Euclid۴۵. Barnabas Hughes۴۶. "Gerard of Cremona’s translation of al-Khw¦ arizm¦ â’s al-Jabr: a critical edition, Mediaeval studies, vol. ۴۸ (۱۹۸۶)۴۷. Paul Kunitzsch ۴۸. The Arabs and the stars ۴۹. Mozarab Galib (Galippus Mixtarabe)۵۰. Theorica Planetarum