ژاله قائم مقامی

معرف

عالمتاج قائم‌مقامى متخلص به ژاله، از شاعران دوره معاصر.
متن

 

 ژاله قائم مقامى، عالمتاج قائم مقامى متخلص به ژاله، از شاعران دوره معاصر. در اواخر ربيع الآخر ۱۳۰۱ در خانواده اى از نوادگان قائم مقام فراهانى، وزير محمدشاه قاجار (حك : ۱۲۵۰ـ۱۲۶۴)، در فراهان به دنيا آمد (ژاله قائم مقامى، ۱۳۴۵ش، مقدمه بختيارى، ص هفت). پدرش فتح اللّه، نوه ابوالقاسم قائم مقام و مادرش مريم، دختر معين الملك بود. در كودكى نزد شيخى فاضل از خويشانش، معروف به جناب، در خانه به تحصيل فارسى و عربى پرداخت و پس از مدتى در صرف و نحو و معانى و بيان و منطق و نقد شعر مهارت يافت و مقدمات حكمت و نجوم را نيز تا پانزده سالگى آموخت (همان مقدمه، ص هشت). در همان زمان، پدرش به علت مشكلات مالى به تهران مهاجرت كرد و حدود يك سال بعد ژاله را به عقد يكى از خويشان بختيارى خود، على مرادخان، كه نظامى چهل وچندساله اى بود، درآورد و درواقع دختر وجه المصالحه گرفتاريهاى پدر و قربانى سياست مالى او شد. اين ازدواج در ۱۲۷۷ش يا ۱۲۷۸ش اتفاق افتاد و حاصل آن حسين پژمان بختيارى* بود (همان، ص هشت ـ نه). ژاله پس از ازدواج، مادرش را از دست داد و ۳۹ روز پس از مرگ مادر، پدرش نيز درگذشت و تنها باقيمانده از خانواده او برادر جوان معتاد و باده گسارش بود (همان، ص نه). ازدواج دخترى شانزده ساله و تحصيل كرده با مردى چهل وچندساله و كم سواد ازدواج موفقى نبود (همانجا) و ژاله خود به اين ازدواج نافرجام و ناخوشايند در اشعارش اشاره كرده است ( ۱۳۴۵ش، ص ۶ـ۷، ۸۳). پژمان بختيارى چهارساله بود كه مادر و پدرش از هم جدا شدند. در نُه سالگى، پدرش درگذشت و پژمان، در ۲۷سالگى بار ديگر با مادرش زندگى كرد. به گفته پژمان، مادرش اهل مطالعات ادبى و تاريخ و حكمت و نجوم بود (ژاله قائم مقامى، ۱۳۴۵ش، همان مقدمه، ص دوازده؛ نيز   همو، ۱۳۸۳ش، مقدمه، ص ۱۴). ژاله در ۵ مهر ۱۳۲۵ در خانه پژمان بختيارى درگذشت و در امامزاده حسن در جنوب تهران دفن شد (ژاله قائم مقامى، ۱۳۴۵ش، همان مقدمه، ص چهارده؛ همو، ۱۳۸۳ش، همانجا). ژاله ادعاى شاعرى نداشت و حتى يك بار ديوان غزلياتش را سوزاند، به بهانه اينكه اشعارش عاشقانه نبودند (ژاله قائم مقامى، ۱۳۴۵ش، همانجا). اما آنچه پژمان بختيارى از اشعار مادرش گرد آورده و به چاپ رسانده است (تهران ۱۳۴۵ش)، نشان از تبحر ژاله در شاعرى دارد. موضوع اصلى اشعار ژاله اعتراضها و حتى گاه پرخاشهاى او به جامعه مردسالار ايرانى و تبعيض فراوان ميان مرد و زن در جامعه اوست (براى نمونه   ۱۳۴۵ش، ص ۱۳، ۲۴ـ۲۶، ۵۱ـ۵۲). او از اينكه دختران را در نُه سالگى بى رضايت قلبى آنان به شوهر مى دادند (ص ۷۰) و از بدبختى زنان بيوه در جامعه ايرانى (ص ۵۴ـ۵۵) سخن گفته و براى رهايى زنان از ستم مردان آرزو كرده است (ص ۸۶ـ۸۹). بااين همه، او مردستيز نبود و مردان شايسته را هم ستايش كرده است (ص ۷۳). او از اختلاف و تضاد با مرد زندگى اش سخن گفته و براى نخستين بار در شعر فارسى به وصف شخصيت شوهر و انتقاد از او پرداخته است (ص ۱۸ـ۲۰؛ نيز   عابدى، ص ۲۳ـ۲۶؛ پژمان بختيارى، ص ۱۳۹). ژاله بيش از پروين اعتصامى* خواستار تغيير تلقى مردمِ جامعه نسبت به زن بود (عابدى، ص ۲۴). از ديگر موضوعهاى جالب توجه در ديوان او افسردگى شاعر (براى نمونه   ۱۳۴۵ش، ص ۸ـ۹، ۲۷ـ۲۸)، عشق و آرزوى عشق است (ص ۱۴، ۲۹، ۴۱). ژاله در شعر خود از اشيايى سخن مى گويد كه به نوعى زنان با آن در ارتباط اند. همان طور كه پروين اعتصامى از كبوتران و ديگ و نخود و لوبيا و سير و پياز مى گويد و از زبان آنها حرفهاى نا گفته خود را بيان مى كند ( پروين اعتصامى*)، ژاله نيز با سماور ( ۱۳۴۵ش، ص ۳۹ـ۴۰)، شانه (ص ۳۵)، فِرِ گيسو (ص ۹۴) و به ويژه با آيينه (براى نمونه   ص ۸ـ۹، ۴۲ـ۴۴، ۵۸ـ۶۳) سخن مى گويد. او معتقد است كه زن و آيينه يكجا زاده شده اند و زنان را صبر از نان هست و از آيينه نيست (ص ۹). يك شعر او نيز در مرگ فرزند خردسالش به نام ناصر است كه اندوه بى كران شاعر را نشان مى دهد (ص ۱۷). آموخته ها و مطالعات ژاله از ميان اشعارش پيداست و خاصه تأثير سبك شعر شاعران قديم، به ويژه شاعران سبك خراسانى در شعر او، ازجمله منوچهرى و ناصرخسرو و خاقانى و مولوى، يا تضمين ابياتى از آنان و اشارات به آيات قرآن بيانگر مطالعات عميق او و دانش گسترده اش از فرهنگ و ادبيات ايران است ( يوسفى، ص ۴۲۶). اصغر سيّدغراب مجموعه اشعار ژاله را به انگليسى ترجمه كرده و دانشگاه هاروارد[۱] در بوستن امريكا آن را باعنوان >آينه ژاله: شعر عالمتاج ژاله قائم مقامى<[۲] در ۱۳۹۳ش/ ۲۰۱۴ منتشر كرده است.

منابع : حسين پژمان بختيارى، «گوشه هايى از زندگى او»، در ژاله قائم مقامى، عالمتاج قائم مقامى (ژاله) و هفت بررسى، ]تدوين [روح انگيز كراچى، شيراز ۱۳۸۳ش؛ ژاله قائم مقامى، ديوان، چاپ پژمان بختيارى، ]تهران ?۱۳۴۵ش[؛ همو، عالمتاج قائم مقامى (ژاله) و هفت بررسى، ]تدوين [روح انگيز كراچى، شيراز ۱۳۸۳ش؛ كاميار عابدى، به رغم پنجره هاى بسته: شعر معاصر زنان، تهران ۱۳۸۰ش؛ غلامحسين يوسفى، چشمه روشن: ديدارى با شاعران، تهران ۱۳۶۹ش.

/ مريم حسينى /

 

۱. Harvard University ۲. Mirror of dew: the poetry of A¦ lam-T¦aj Zh¦ale Q¦aem-Maq¦ami

 
نظر شما
مولفان
گروه
ادبیات و زبان ها ,
رده موضوعی
جلد 22
تاریخ 96
وضعیت چاپ
  • چاپ شده