زينب بنت محمد بن عبداللّه، بنابر مشهور، دختر پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله وسلم و خديجه*. به نوشته بيشتر مورخان و سيره نويسان، زينب بزرگ ترين دختر پيامبر بود و پيش از ديگر دختران آن حضرت ازدواج كرده بود ( ← ابن سعد، ج ۸، ص۳۰ـ۳۱؛ طبرى، ص ۵۹۴؛ مفيد، ۱۴۱۴، ص۱۲۰؛ ذهبى، ج ۱، ص۱۰؛ قس دولابى، ص ۶۹، كه رُقَيّه را بزرگ تر از زينب دانسته است). برخى نيز زينب را بزرگ ترين فرزند رسول خدا دانسته اند ( ← ابن عبدالبَرّ، ج ۴، ص ۱۸۵۴؛ يافعى، ج ۱، ص ۱۷). بااين حال، براساس پاره اى منابع، زينب و رقيّه دختران هاله بنت خُوَيلِد، خواهر خديجه، بودند و پدرشان مردى از بنوتَميم به نام ابوهند بود و چون پدر و مادر آنان تقريبآ هم زمان درگذشتند، در دامان پيامبر و خديجه بزرگ شدند و از آن پس، بنابر سنّت عرب، به پيامبر و خديجه منسوب شدند؛ به خصوص كه خديجه از هاله مشهورتر بود ( ← كوفى، ج ۱، ص ۶۴ـ۶۵، ۶۸ـ۶۹؛ نيز ← ابن شهرآشوب، ج ۱، ص ۱۳۸؛ امين، ج ۷، ص ۱۴۲؛ عاملى، ص ۷۷ـ۸۷). تولد زينب را در سى سالگى پيامبر و ده سال پيش از بعثت نوشته اند ( ← ابن عبدالبرّ، ج ۴، ص ۱۸۵۳؛ ابن حجر عَسقَلانى، ج ۷، ص ۶۶۵). در اين مقاله، بنا را بر روايات مشهور دراين باره نهاده ايم. پيش از اسلام و نزول وحى، خانواده ابوالعاص (ابوالعاصى)بن ربيع كه از تيره عبدشمس قريش بودند، از زينب خواستگارى كردند و چون مادر ابوالعاص، هاله بود، به خواهش خديجه، زينب به همسرى پسر خاله اش ابوالعاص بن ربيع درآمد؛ زيرا پيامبر پيشنهادهاى خديجه را در اين گونه كارها مى پذيرفت (ابن هشام، ج ۲، ص ۳۰۶؛ ابن سعد، همانجا؛ ابن حزم، ص ۷۷). ثمره اين ازدواج دو فرزند بود. پسرى به نام على كه در كودكى يا نوجوانى درگذشت، و دخترى به نام اُمامَة كه بعدها پس از درگذشت فاطمه عليهاالسلام، طبق وصيت آن حضرت، على عليه السلام با او ازدواج كرد (ابن سعد، ج ۸، ص ۳۱؛ ابن حزم، ص ۱۶، ۷۷؛ ابن اثير، ج ۷، ص ۲۲). پس از بعثت و آشكارشدن دعوت، زينب همچون ديگر دختران خديجه به پيامبر ايمان آورد و مسلمان شد، اما ابوالعاص بر شرك باقى ماند (ابن هشام، همانجا). اسلام ميان او و زينب جدايى انداخت، اما چون پيامبر در مكه امكان اجراى احكام الهى را نداشت، زينب و ابوالعاص با هم باقى ماندند (ابن اثير، ج ۷، ص۱۳۰). ابوالعاص در يكى از سفرهايش به شام، اشعارى در بيان دلبستگى و شوق خود به ديدار زينب سرود ( ← ابن سعد، ج ۸، ص ۳۲؛ ابن عبدالبرّ، ج ۴، ص ۱۸۵۴). چون ابوالعاص از شام به مكه بازگشت، از مسلمان شدن زينب خبردار شد (ابن سعد، همانجا). برخى از سران قريش و ناموران اُموى از ابوالعاص خواستند كه زينب را طلاق دهد، اما او نپذيرفت (ابن قُتَيبه، ص ۱۴۱ـ۱۴۲). به روايتى، زينب همراه پيامبر از مكه به مدينه مهاجرت كرد، اما محمدبن عمر واقدى اين روايت را نادرست و هجرت زينب را پس از جنگ بدر (در سال دوم) دانسته است. به گفته وى (ج ۱، ص ۱۳۹)، در جنگ بدر ابوالعاص بن ربيع كه همراه مشركان مكه به جنگ مسلمانان رفته بود، به دست مسلمانان اسير شد. زينب كه در مكه بود، گردن بندى را كه خديجه در شب عروسى زينب به او هديه داده بود، براى تن بهاى شوهرش به مدينه فرستاد. پيامبر با ديدن آن متأثر شد و با به دست آوردن رضايت مسلمانان، گردن بند را براى زينب بازفرستاد و ابوالعاص بدون پرداخت تن بها آزاد شد. آنگاه، پيامبر از او پيمان گرفت كه چون به مكه بازگشت، زينب را براى پيوستن به آن حضرت و هجرت به مدينه آزاد بگذارد. ابوالعاص نيز به اين پيمان وفا كرد (همان، ج ۱، ص۱۳۰ـ۱۳۱؛ ابن سعد، همانجا؛ ابن كثير، ج ۲، ص ۴۸۴ـ ۴۸۵). هنگامى كه زينب همراه كِنانة بن عَدى (پسرعموى ابوالعاص) يا كنانة بن ربيع (برادر ابوالعاص) براى هجرت به مدينه از مكه بيرون رفت، گروهى از كافران قريش او را تعقيب كردند. هَبّاربن اَسْوَد به سوى كجاوه زينب نيزه اى پرتاب كرد و زينب كه باردار بود، از كجاوه بر روى پاره سنگى فرو افتاد و فرزندش را سقط كرد. زينب را كه به شدت آسيب ديده بود، به مكه برگرداندند. سپس موافقت شد كه شبانه و پنهانى او را به مدينه روانه كنند. يك ماه بعد از جنگ بدر، پيامبر زيدبن حارثه را به نزديك مكه فرستاد تا زينب را تا مدينه همراهى كند (بَلاذُرى، ج ۱، ص ۴۸۱ـ۴۸۲؛ طبرى، ص ۴۹۴، ۵۹۵؛ ابن ابى الحديد، ج ۶، ص ۲۸۲، ج ۱۴، ص ۱۹۲ـ۱۹۳؛ ديار بكرى، ج ۱، ص ۲۷۴). زينب پس از آن حادثه تا پايان عمر، پيوسته بيمار بود (طبرى؛ دياربكرى، همانجاها). در جمادى الاولى سال ششم، در پى حمله مسلمانان به كاروان تجارى قريش، كه همراه ابوالعاص از شام به مكه بازمى گشت، ابوالعاص خود را به مدينه رساند و زينب به او پناه ( ← جِوار*) داد و پيامبر نيز جوار او را محترم شمرد. ابوالعاص سپس به مكه رفت و پس از بازگرداندن اموال مردم، در محرّم سال هفتم و درحالى كه مسلمان شده بود، به مدينه هجرت كرد (ابن سعد، ج ۸، ص ۳۳؛ قس بلاذرى، ج ۱، ص ۴۸۳ـ۴۸۴). سپس پيامبر زينب را با عقد مجدد، و به روايتى بدون عقد مجدد، در اختيار او گذاشت (ابن سعد، ج ۸، ص ۳۲ـ۳۳؛ ابن عبدالبرّ، ج ۴، ص ۱۷۰۳؛ ابن اثير، ج ۷، ص ۱۳۰ـ۱۳۱). زينب در آغاز سال هشتم در مدينه درگذشت. امّسَلَمه (همسر پيامبر)، امّاَيْمَن (كنيز آزادكرده پيامبر)، سوده (دختر زَمعه) و اُمّعطيه پيكر زينب را غسل دادند (ابن سعد، ج ۸، ص ۳۴؛ بلاذرى، ج ۱، ص ۴۸۵؛ مسعودى، ج ۳، ص۳۰). با آنكه مورخان درگذشت زينب را در سال هشتم (همانجاها) و درگذشت ابوالعاص را در سال دوازدهم ( ← بلاذرى، ج ۱، ص ۴۸۴؛ ابن عبدالبرّ، ج ۴، ص ۱۷۰۴) نوشته اند، روايتى حاكى از آن است كه رقيّه (خواهر زينب و همسر عثمان) و ابوالعاص پيش از زينب درگذشتند و پيامبر زينب را به عقد عثمان درآورد ( ← كوفى، ج ۱، ص ۶۴، ۶۷؛ مفيد، ۱۴۱۳، ص ۹۲ـ۹۴؛ قس عاملى، ص ۲۸ـ۲۹). گفته شده است كه پيامبر بر جنازه زينب نماز گزارد (بلاذرى، همانجا) و با اندوه وارد قبر زينب شد و براى او دعا كرد و چون بيرون آمد، به سبب استجابت دعايش خوشحال بود (ابن اثير، ج ۷، ص ۱۳۱). پيامبر كه حكم مجازات هبّاربن اسود را صادر كرده بود، در پى مسلمان شدن او پس از فتح مكه، وى را عفو فرمود (بلاذرى، ج ۱، ص ۴۸۲). فرزندان زبيربن عَوّام به سبب دشمنى با على عليه السلام و براى كاستن منزلت فاطمه عليهاالسلام، گاه به روايت از خاله خود، عايشه، حديثى مبالغه آميز از پيامبر درباره زينب و افضل بودن وى بر همه دختران پيامبر نقل كرده اند، كه اين موضوع موجب اعتراض امام سجاد عليه السلام به عروه، پسر زبير، و عذرخواهى عروه شد ( ← حاكم نيشابورى، ج ۲، ص۲۰۱؛ بيهقى، ج۳، ص۱۵۶ـ۱۵۷؛ ابن عساكر، ج۳، ص۱۴۸؛ دولابى، ص ۷۲ـ۷۳).
منابع : ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بيروت ]بى تا.[؛ ابن اثير، اسدالغابة فى معرفة الصحابة، چاپ محمد ابراهيم بنا و محمد احمد عاشور، قاهره ۱۹۷۰ـ۱۹۷۳؛ ابن حجر عَسقَلانى، الاصابة فى تمييز الصحابة، چاپ على محمد بجاوى، بيروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ] ۱۹۸۲[؛ ابن سعد؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابى طالب، نجف ۱۹۵۶؛ ابن عبدالبَرّ، الاستيعاب فى معرفة الاصحاب، چاپ على محمد بجاوى، بيروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲؛ ابن عساكر؛ ابن قُتَيبه، المعارف، چاپ ثروت عُكاشه، قاهره ۱۹۶۰؛ ابن كثير، السيرة النبوية، چاپ مصطفى عبدالواحد، قاهره ۱۳۸۳ـ۱۳۸۶/ ۱۹۶۴ـ۱۹۶۶، چاپ افست بيروت ]بى تا.[؛ ابن هشام، السيرة النبوية، چاپ مصطفى سقا، ابراهيم ابيارى، و عبدالحفيظ شلبى، قاهره ۱۳۵۵/ ۱۹۳۶؛ امين؛ احمدبن يحيى بَلاذُرى، انساب الاشراف، چاپ محمود فردوس عظم، دمشق ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰؛ احمدبن حسين بيهقى، دلائل النبوة، چاپ عبدالمعطى قلعجى، بيروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵؛ محمدبن عبداللّه حاكم نيشابورى، المستدرك على الصحيحين، و بذيله التلخيص للحافظ الذهبى، بيروت: دارالمعرفة، ]بى تا.[؛ محمدبن احمد دولابى، الذرية الطاهرة، چاپ محمدجواد حسينى جلالى، قم ۱۴۰۷؛ حسين بن محمد دياربكرى، تاريخ الخميس فى احوال انفس نفيس، ]قاهره[ ۱۲۸۳/ ۱۸۶۶، چاپ افست بيروت ]بى تا.[؛ محمدبن احمد ذهبى، العبر فى خبر من غَبَر، ج ۱، چاپ صلاح الدين مُنَجِّد، كويت ۱۹۸۴؛ محمدبن جرير طبرى، المنتخب من كتاب ذيل المذيل من تاريخ الصحابة و التابعين، در ذيول تاريخ الطبرى، چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره : دارالمعارف، ] ۱۹۷۷[؛ جعفرمرتضى عاملى، بنات النبى(ص) ام ربائبه؟! : رأى و نقد، قم ۱۴۱۳؛ على بن احمد كوفى، كتاب الاستغاثة، ]بى جا : بى نا.، بى تا.[؛ مسعودى، مروج (بيروت)؛ محمدبن محمد مفيد، المسائل السروية، چاپ صائب عبدالحميد، قم ۱۴۱۳؛ همو، المسائل العكبرية، چاپ على اكبر الهى خراسانى، بيروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳؛ محمدبن عمر واقدى، كتاب المغازى، چاپ مارسدن جونز، لندن ۱۹۶۶، چاپ افست قاهره ]بى تا.[؛ عبداللّه بن اسعد يافعى، مرآة الجنان و عبرة اليقظان، بيروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
/ محمود مهدوى دامغانى /