زینب بنت علی بن ابی طالب

معرف

دختر امام‌على و حضرت فاطمه عليهماالسلام، كه مزارهايى منسوب به وى به نام زينبيه مشهور است.
متن

زينب  بنت على  بن ابى طالب، دختر امام على و حضرت فاطمه عليهماالسلام، كه مزارهايى منسوب به وى به نام زينبيه مشهور است. در بررسى تاريخى و مستند زندگى اين بانو دو نكته درخور تأمل است: نخست اينكه از يك سو، بر پايه منابع و متون كهن شيعه و سنّى، وى يكى از چند نواده پيامبر صلى اللّه عليه وآله وسلم است و حضور ايشان را از نزديك درك كرده و با آن حضرت مؤانست داشته است. همچنين فرزند امام على، جانشين و خليفه بلافصل پيامبر، است. از سوى ديگر، اطلاعاتى كه در منابع كهن درباره زندگى ايشان هست بسيار اندك است، به نحوى كه درباره زندگى وى پيش از واقعه كربلا، جز چند جمله كوتاه در برخى منابع درباره نسب و نام همسر و فرزندان ايشان، تقريبآ داده اى در دست نيست و پس از آن هم داده ها در چهارچوب معيّنى خلاصه شده است. اين درحالى است كه در همان منابع، درباره برخى افراد هم دوره با زينب كه از چنان موقعيت خانوادگى و اجتماعى هم برخوردار نبوده اند، داده هاى جزئى و تفصيلى بيشترى درباره زندگى شخصى و اجتماعى شان درج شده است. اين وضع دوگانه در ضبط زندگى شخصيتهاى تاريخى اين گمان را تقويت مى كند كه شايد در كم رنگ كردن نقش تاريخى اين بانو، همچون مادر بزرگوارش، عوامل سياسى تأثير داشته است. دوم اينكه تصويرى كه با همين داده هاى اندك از شخصيت زينب سلام اللّه عليها ترسيم شده، تصوير انسانى موحد، پرهيزكار، دانا، خردمند و مبارز با تواناييهايى فراتر از بسيارى از شخصيتهاى بزرگ تاريخى است كه در دشوارترين شرايط نيز بر باورهاى خويش استوار بوده و بى واهمه در برابر قدرتهاى سياسى ايستادگى و اظهارنظر كرده است. شايد اين دو نكته مهم با يكديگر پيوندى تاريخى داشته باشند. در برخى منابع اوليه نامى از زينب بنت على نيامده (براى نمونه  ← قاضى نعمان، ج ۳، جزء۱۳، ص ۱۹۸ـ۲۰۰، كه نام ايشان را در ميان اسيران واقعه عاشورا نيز نياورده است؛ ابن عبدالبَرّ، ج ۲، ص ۵۲۵ـ۵۲۸، كه نام زينب بنت على را نه در زمره صحابيات و نه حتى ذيل مدخل عبداللّه بن جعفر، همسر زينب كبرى، نياورده است، درحالى كه نام خواهر تنى ايشان، امّكلثوم، در اين فهرست (ج ۲، ص ۵۹۴ـ ۵۹۵)، شرح حال مستقل دارد)، بااين حال، در بيشتر متنهاى نخستين كه نامى از زينب بنت على آمده، با احترامى ويژه از او ياد شده است، چنان كه ابن حبيب (ص ۵۵ـ۵۶؛ نيز  ← ابن قُتَيبه، ص ۲۱۱) در ذكر دامادهاى امام على عليه السلام، ذيل نام عبداللّه بن جعفر، همسر حضرت زينب، تعبير احترام آميز «كانت عنده» را براى ايشان آورده است (اين تعبير در پاره اى منابع براى دختران پيامبر رعايت مى شود  ← ابن هشام، ج ۲، ص۴۷۰؛ ابن عساكر، ج ۲، ص ۳۰۹؛ ابن جوزى، ج ۳، ص ۱۲۱). ابن ابى طاهر (متوفى ۲۸۰) نيز در بلاغات النساء (ص ۲۰ـ۲۳) نام و سخنان ايشان را در رديف سوم، پس از عايشه همسر پيامبر اكرم و فاطمه دختر پيامبر اكرم آورده و گويا در اين ترتيب، به جاى معيار سن، شأن اجتماعى و فصاحت را در نظر داشته است. همچنين، از سياق كلام در منابع نخستين به روشنى مى توان دريافت كه نام فرزندان حضرت فاطمه براى مسلمانان كاملا آشنا بوده و به توضيح و معرفى نسَبى آنها نيازى نبوده است (براى نمونه   مالك بن انس، ج ۲، ص ۵۰۱؛ صنعانى، ج ۴، ص ۳۳۰؛ احمدبن حنبل، ج ۱، ص ۷۷). تا پيش از قرن دهم، اطلاعات موجود درباره حضرت زينب در منابع شيعى و سنّى تقريبآ يكسان است و بيشتر منابع به نسَب، نام همسر و فرزندان، حضور در واقعه عاشورا و خطبه ها و گفتار ايشان پس از اين واقعه پرداخته اند. اما پس از اين قرن، هم زمان با فزونى گرفتن توجه مورخان و محدّثان شيعى به واقعه عاشورا، اطلاعات ديگر و جزئيات بيشترى به گزارشهاى قبلى افزوده شده است. در همين دوران، مورخان و محققان مصرى و در مواردى مورخان اهل شام آثار درخورتوجهى درباره محل وفات و مزار ايشان نوشتند، بيشتر با اين هدف كه اثبات شود مزار آن بانوى مكرمه در آن سرزمينها بوده و نسل آن حضرت در آن ديار مايه شرافت و افتخارند ( ادامه مقاله). در دوره معاصر نيز با اهميت يافتن سهم و تأثير زنان در جوامع اسلامى، به ويژه پس از انقلاب اسلامى ايران (۱۳۵۷ش)، در كتابها و مقاله هاى فراوانى به شخصيت و منش زينب كبرى به مثابه نماد و الگويى براى زنان و مردان مسلمان پرداخته شده است. همچنين، در مناطق شيعه نشين جهان اسلام كه استبداد و جنگ و مفاهيمى چون مبارزه با ظلم، شهادت و فداكارى براى مسلمانان اهميت داشته، ايستادگى ستودنى زينب كبرى پيش روى ظالمان و مفسدان و بردبارى ايشان در سختيها به الگويى بى مانند در مبارزه هاى سياسى و ضد استعمارى براى مردم اين مناطق تبديل شده است. مجموعه اين امور در سده اخير به تحقيقهاى جدّى و توليد متونى مفصّل درباره زينب بنت على انجاميد؛ متونى كه بخشى از آن كاملا مستند و تاريخى و بخشى نيز آميخته با حدس و داستان پردازى است ( >دايرة المعارف اسلام<[۱] ؛ >دايرة المعارف اسلام و زنان<[۲] ، ذيل مادّه؛ >دايرة المعارف زنان در تاريخ جهان<[۳] ، ذيل «زينب»؛ درويش[۴] ، ص ۱۱۹).

ولادت، نام گذارى و كودكى. ولادت زينب بنت على در مدينه قطعى است، ولى در هيچ يك از منابع تاريخى و مرجع تا سده گذشته، زمان دقيق ولادت ايشان ذكر نشده است. نخستين نشانى در اين زمينه جمله ابن اثير است كه گفته است زينب در زمان حيات پيامبراكرم به دنيا آمد و ايشان را درك كرد. شاهد او اين است كه فاطمه سلام اللّه عليها پس از رحلت پيامبر فرزندى نياورد ( ۱۹۷۰ـ۱۹۷۳، ج ۷، ص ۱۳۳). اما در منابع معاصر، تاريخهاى دقيقى براى ولادت ايشان ذكر شده است: پنج سال پيش از رحلت پيامبراكرم ( ← كحّاله، ج ۲، ص ۹۱، به نقل از محمود ببلاوى؛ محمد حسون و امّعلى مشكور، ج ۱، ص ۴۳۶)، سال ششم هجرى (بنت الشاطى، ص ۲۳)، شعبان سال پنجم (موسى محمد على، ص ۶۴)، اول يا اوايل شعبان سال ششم (جزائرى، ص ۱۳)، رمضان سال نهم (سپهر، ص ۴۴)، رجب سال نهم (كامل بنا، ص ۷۷۲) و جمادى الاولى سال پنجم (نقدى، ص ۱۷ـ۱۸؛ حسن صفار، ص ۳۸؛ براى بررسى و ارزيابى برخى از اين نقلها   جزائرى، ص ۱۳ـ۱۴). گويا دليل اصلى متأخرانى كه سال ولادت ايشان را پنجم يا ششم هجرى دانسته اند، محاسبه ساده اى است بر اساس ترتيب تاريخى ولادت فرزندان امام على و فاطمه زهرا سلام اللّه عليهما و اين حدس كه ميان تولد حسين بن على در سال سوم يا چهارم هجرى و تولد زينب بنت على حداكثر دو سال فاصله بوده است (براى نمونه   جزائرى، همانجا؛ شاكرى، ص۱۰؛ حسن صفار، ص ۴۱؛ براى توضيح بيشتر  حسين بن على*، امام). البته برخى معاصران در اين زمينه از رساله سيوطى (متوفى ۹۱۱) درباره حضرت زينب يادكرده اند ( ← على عاشور، ج ۱، ص ۳۳)، حال آنكه در دو نسخه چاپ شده از رساله كوتاه سيوطى با نام العَجاجة الزَرنبية فى السلالة الزينبية (در عالم الكتب، سال ۱۵، ش ۴، محرّم ـ صفر ۱۴۱۵، ص ۳۹۹ـ۴۰۲؛ در الموسم، ج ۱، ش ۴، ۱۴۱۰، ص ۸۵۸ـ۸۶۱) به تاريخ ولادت زينب بنت على هيچ اشاره اى نشده است. عباسقلى سپهر (ص ۴۳ـ۴۴) با استناد به روايت متأخرى كه گفته است در زمان ولادت زينب، پيامبر در سفر بود و حضرت على و فاطمه براى نام گذارى اين دختر منتظر بازگشت ايشان ماندند (براى اين روايت  ← محلاتى، ج ۳، ص ۳۸؛ شاكرى، همانجا)، و با توجه به اينكه امام على در همه سفرها، جز معدودى، همراه پيامبر اكرم بوده، استدلال كرده است كه آن سفر بايد غزوه تبوك* در سال نهم هجرى باشد كه ايشان در اواخر رمضان از آن به مدينه بازگشتند (قس جزائرى، همانجا). در هر صورت، بررسى مجموعه منابع متأخرى كه تاريخ ولادت زينب كبرى را تعيين كرده اند سرنخى براى يافتن مرجع موثق و اوليه اين تاريخها به دست نمى دهد. ديگر آنكه، در غالب منابع تاريخى شيعه و سنّى، در ذكر فرزندان امام على و فاطمه و معرفى آنان، زينب سومين شخص است، پس از حسن و حسين و پيش از امّكلثوم (براى نمونه   ابن سعد، ج ۳، ص ۱۹؛ ابن حبيب، ص ۵۳؛ ابن قتيبه، ص ۲۱۱؛ بَلاذُرى، ص ۱۸۹؛ كوفى، ج ۲، ص ۴۸؛ محمدبن جرير طبرى، سلسله ۱، ص ۳۴۷۰؛ دولابى، ص ۹۱؛ خصيبى، ص ۹۴؛ مسعودى، ص ۲۹۸؛ ابن بابويه، ۱۳۶۱ش، ص ۱۰۶ـ۱۰۷؛ ابن جوزى، ج ۵، ص ۶۹؛ قس ابن سعد، ج ۸، ص ۴۶۳ـ۴۶۵). به نظر مى رسد اين ترتيب حاكى از تقدم ولادت زينب بر خواهرش امّكلثوم، است؛ گو اينكه برخى مؤلفان پسين تر، اين تقدم و تأخر را به صراحت بيان كرده اند (براى نمونه   مفيد، ۱۴۱۴الف، ج ۱، ص ۳۵۴؛ سبط ابن جوزى، ص ۲۸۸). يگانه نكته قابل درنگ در منابع تاريخى، جمله ابن اثير در اُسدالغابة (ج ۷، ص ۱۳۳) است كه در شرح حال زينب مى گويد فاطمه بعد از وفات پدرش فرزندى نياورد. همو در الكامل فى التاريخ (ج ۳، ص ۳۹۷) در ترتيب نام فرزندان حضرت فاطمه، زينب را پيش از امّكلثوم آورده است. با توجه به اين داده ها، در ادامه اين مقاله، سال تولد زينب كبرى بين ششم تا دهم هجرى تخمين زده خواهد شد و براى محاسبه سن او در حوادث، ميانه اين چهار سال (سال هشتم هجرى) به طور تقريبى مبدأ در نظر گرفته مى شود. درباره انتخاب نام زينب، مطلبى در منابع نيامده است، جز روايت پيش گفته كه بيان مى كند على بن ابى طالب و فاطمه براى نام گذارى دخترشان منتظر رسول اكرم ماندند و پيامبر او را زينب نام نهاد. كتابهايى كه اين روايت را نقل كرده اند، افزون بر اينكه همگى متأخرند، سند دقيق و متن واحدى از روايت ندارند و در برخى نسخه ها محتواى ديگرى به متن اضافه شده است، مانند اينكه نام اين فرزند را جبرئيل به پيامبر گفت و سپس از سختيهاى زندگى وى خبر داد و حاضران براى مصيبتهاى او گريستند (براى نمونه   جزائرى، ص ۱۶ـ۱۷؛ شاكرى، ص ۱۱؛ قرشى، ص ۴۰ـ۴۲؛ براى توضيحى در اين زمينه   بنت الشاطى، ص ۲۸ـ۳۳). باآنكه سبب نام گذارى نوه رسول اكرم در منابع روشن نيست، اما مى دانيم كه زينب نامى متعارف در آن زمان بود، چنان كه نام يكى از دختران رسول اكرم زينب بود ( زينب بنت محمدبن عبداللّه*) و يكى از همسران خود را نيز زينب خواندند ( ← زينب بنت جحش*). همچنين، يك يا دو دختر ديگر على بن ابى طالب نيز زينب نام داشتند و به همين سبب بزرگ ترين آنها را زينب كبرى مى خوانند (براى توضيح بيشتر درباره دختران امام على با نام و كنيه زينب يا امّكلثوم   ابن حبيب، ص ۵۶ـ۵۷؛ امين، ج ۱، ص ۳۲۷ـ۳۲۸؛ قائدان، ص ۱۲۳ـ۱۲۷؛ براى توضيحى درباره معناى لغوى زينب   جزائرى، ص ۱۴). درباره دوره كودكى زينب كبرى اطلاعات چندانى در منابع نيامده است. مى دانيم كه او همراه خانواده خود در مدينه و در جوار مسجد پيامبر زندگى مى كرد ( ← كلينى، ج ۵، ص ۳۴۰)؛ با توجه به رفت وآمد مدام پيامبر به خانه دخترش و رابطه نزديك ايشان با فاطمه زهرا و على بن ابى طالب ( ابن ابى شَيبه، ج ۷، ص ۵۲۷؛ تِرمِذى، ج ۵، ص ۳۶؛ ابن عبدالبرّ، ج ۲، ص ۵۵۴ـ۵۵۶)، مى توان حدس زد كه زينب نيز ارتباط نزديكى با جد خود داشته است. زينب حداكثر پنج ساله بود كه جدش و اندكى بعد مادرش از دنيا رفتند. در گزارشهاى راجع به وفات پيامبر هيچ كودكى حضور ندارد، اما برخى منابع، هنگام وصف مراسم خاكسپارى حضرت فاطمه عليهماالسلام، از حضور فرزندان خردسال ايشان خبر داده اند ( خصيبى، ص ۱۷۷ـ۱۷۸؛ نورى، ج ۲، ص ۱۸۶). به سبب نبود اطلاعات، برخى مؤلفان معاصر كوشيده اند براساس داده هايى مانند نسَب نيك و شخصيت پدر و مادر، و محيط مدينه و وقايع تاريخى سالهاى ششم تا دوازدهم هجرى، حدس بزنند كه شخصيت او در دوران حيات مادرش و پيش از ازدواج چگونه شكل گرفته است (براى نمونه  ← بنت الشاطى، ص ۱۹ـ ۴۳؛ قرشى، ص ۴۳ـ۴۵؛ نيز   ابراهيم محمد جواد، ص ۳۳ـ۶۸، كه مطالبى را به تفصيل و بدون سند و مبتنى بر حدس آورده است). درعين حال، او خطبه مشهور حضرت فاطمه در مسجد را، كه اندكى پس از رحلت رسول اكرم ايراد كرد، روايت كرده است ( ابن ابى طاهر، ص ۱۴، با اين ملاحظه كه به خطا زينب بنت حسين نوشته شده است  ← احمدى ميانجى، ج ۱، ص ۴۸۰، پانويس ۳؛ نيز  ← ابوالفرج اصفهانى، ص ۶۰)، اگر اين نقل از شنيده مستقيم خود وى باشد، مى توان استنباط كرد كه احتمالا در زمان حيات مادرش، به دركى كامل از مفاهيم و سطحى عالى از زبان رسيده بوده و دست كم بيش از سه سال داشته است. همچنين، شايد هنگام ايراد آن خطبه همراه مادرش در مسجد بوده و حتمآ فهم و حافظه اى قوى داشته است، چنان كه در رفتار و گفتار وى در حوادث واقعه كربلا نيز آشكار است ( ادامه مقاله). به هر روى، دريافتهايى از اين دست همواره در حد احتمال است.

 ازدواج. استنباط غيرمستقيم از متون، نه فقط درباره دوران كودكى، بلكه درباره سن ازدواج زينب نيز صورت گرفته است. زمان ازدواج ايشان مشخص نيست، اما مسلّم است كه زينب به همسرى پسرعمويش، عبداللّه بن جعفر طيّار، درآمد ( ابن سعد، ج ۸، ص ۴۶۵؛ دولابى، ص ۱۶۶؛ فضل بن حسن طبرِسى، ج ۱، ص ۳۹۷) و بنا به تصريح برخى منابع، تا آخر عمر با وى زندگى كرد ( دولابى، ص ۹۱؛ ابن عساكر، ج ۶۹، ص ۱۷۶؛ ابن كثير، ج ۴، ص ۶۱۱). اما بنت الشاطى (ص ۹۶ـ ۱۰۰) از حضور نداشتن عبداللّه در سفر امام حسين به كربلا و همراهى طولانى زينب با آن امام و دور از خانه عبداللّه، نتيجه گرفته است كه زينب پيش از سفر به كربلا بايد از همسرى عبداللّه جدا شده باشد. شاهد اصلى بنت الشاطى براى اين اظهارنظر، جمله اى است كه او از اخبارالزينبات، منسوب به عُبَيْدلى (متوفى ۲۷۷)، در شرح حال زينب وُسطى دختر على عليه السلام نقل كرده كه براساس آن، عبداللّه بن جعفر پس از طلاق زينب كبرى با زينب وسطى ازدواج كرد ( ← بنت الشاطى، ص ۹۹). حال آنكه در نسخه چاپى اخبارالزينبات چنين مطلبى در شرح حال هيچ يك از دختران على بن ابى طالب نيامده است ( ص ۱۶ـ۲۰) و با توجه به عبارتى كه بنت الشاطى عينآ نقل كرده، به نظر مى رسد او توضيحات مصحح نسخه اخبار الزينبات، حسن محمد قاسم، را با متن اصلى اخبار الزينبات اشتباه كرده است ( حسن محمد قاسم، ۱۳۵۳، ص ۶۴). فارغ از نقدها و ترديدهاى موجود درباره اعتبار و درستى انتساب اخبارالزينبات به عبيدلى ( ادامه مقاله)، در منابع تاريخى معتبر تصريح شده كه زينب كبرى در همسرىِ عبداللّه وفات يافته و ازدواج عبداللّه با امّكلثوم، پس از وفات زينب كبرى بوده است (براى نمونه   ابن سعد، ج ۸، ص ۴۶۳؛ دولابى، همانجا). عبداللّه در حبشه به دنيا آمد و در زمان رحلت پيامبر تقريبآ ده ساله بود ( ابن هشام، ج ۳، ص ۸۱۹؛ ابن قتيبه، ص ۲۰۶) و از آغازِ جوانى جنگاور بود (واقدى، ج ۱، ص ۹۹ـ۱۰۸، ج ۲، ص ۲۹۵)، مال فراوان داشت و به بخشندگى شهره بود (ابن حبيب، ص ۱۴۷ـ۱۴۹؛ بلاذرى، ص ۴۵ـ ۶۱). منش او در دوران خلفا و پس از آنها حاكى از شخصيتى صلح طلب و رئوف است (براى نمونه   ابن حبيب، همانجا؛ ابن شُبَّه، ج ۳، ص ۱۰۴۲؛ ابن حجر عَسقَلانى، ج ۴، ص ۳۸؛ نيز   عبداللّه بن جعفربن ابى طالب*). از مجموعه اوصاف و اوضاع زندگى عبداللّه مى توان حدس زد كه زينب كبرى در شرايط اقتصادى مطلوبى مى زيسته است. درباره مناسبات زينب و همسرش هيچ مطلبى در منابع نقل نشده است ــهمچنان كه درباره بيشتر زنان ديگرــ جز آنكه او (پس از شهادت پدرش امام على) به همراه ليلى بنت مسعود، ديگر همسر عبداللّه، در يك خانه بوده اند ( ابن سعد، ج ۸، ص ۴۶۵).

فرزندان. منابع درخصوص شمار و نام فرزندان زينب كبرى نيز اختلاف دارند. ابن سعد (همانجا) چهار پسر و يك دختر به نامهاى على، عون، عباس، محمد و امّكلثوم ذكر كرده است (نيز  ← امين، ج ۷، ص ۱۳۷)؛ دولابى (ص ۱۶۶) همين اسامى را گفته و فقط به جاى محمد، جعفر نوشته است. برخى ديگر، از سه پسر به نامهاى على، جعفر، عون و يك دختر به نام امّكلثوم ياد كرده اند ( ابن قتيبه، ص ۲۰۷؛ فضل بن حسن طبرسى، ج ۱، ص ۳۹۶). در اينكه نام دو پسر حضرت زينب عون و على بوده است ( دولابى، همانجا؛ ذهبى، ج ۲، ص ۳۰؛ قس عمرى، ص ۲۹۷) ترديدى نيست. اما سرنوشت اين دو و ديگر برادرهاى احتمالى شان دقيقآ معلوم نيست. برخى منابع گفته اند كه عون پسر زينب در واقعه عاشورا به شهادت رسيد ( مسعودى، ص ۳۰۴؛ ابوالفرج اصفهانى، ص۶۰)، حال آنكه محمدبن جرير طبرى (سلسله ۲، ص ۳۸۷)، و به تبع او ابن اثير (۱۳۹۹ـ۱۴۰۲، ج ۴، ص ۹۲)، نوشته اند مادر عون بن عبداللّه كه در ركاب امام حسين شهيد شد، جُمانه بوده است. از طرف ديگر، ابن حزم (ص ۶۸) از دو عون بن عبداللّه ياد كرده كه عون اكبر در زمان حيات پدر از دنيا رفت و عون اصغر در كربلا شهيد شد (قس ابوالفرج اصفهانى، همانجا، كه عون اكبر را فرزند زينب و شهيد در كربلا معرفى كرده است). على، مشهور به على زينبى و على اصغر (كوچك ترين على در ميان پسران عبداللّه بن جعفر)، يگانه پسر زينب كبرى و يكى از چهار پسر عبداللّه است كه نسل او باقى مانده است ( بخارى، ص ۴؛ ابن عِنَبَه، ص ۳۸، ۴۳ـ۵۵؛ مَقريزى، ج ۵، ص ۳۷۱؛ قس سُيوطى، ص ۸۵۸). در سلسله سند برخى احاديث، نام على بن عبداللّه به چشم مى خورد كه نوه اش جعفر از وى روايت كرده است (براى نمونه   كلينى، ج ۸، ص ۷۹). نكته ديگر درباره محمد فرزند عبداللّه بن جعفر است كه در واقعه عاشورا به شهادت رسيد ( محمدبن جرير طبرى؛ مسعودى، همانجاها). به تصريح منابع تاريخى متقدم تر، مادر وى خوصاء از زنان عبداللّه بود ( بلاذرى، ص ۶۷؛ ابوالفرج اصفهانى، همانجا؛ ابن اثير، ۱۳۹۹ـ۱۴۰۲، همانجا) و برادر تنى او به نام عبيداللّه نيز در واقعه عاشورا شهيد شد (ابوالفرج اصفهانى، ص ۶۱؛ ابن شهرآشوب، ج ۳، ص ۲۵۹؛ قس بلاذرى، ص ۶۷ـ۶۸، كه پسر ديگرى از خوصاء را نيز به اين جمع مى افزايد). تصريح به نام خوصاء به عنوان مادر محمد نشان مى دهد كه محمدبن عبداللّه كه در عاشورا در ركاب امام حسين شهيد شد، پسر زينب نبوده است. شايد همراهى نام وى با برادرش عون در ماجراى رساندن نامه پدرشان عبداللّه به دست امام حسين عليه السلام، موجب شده است برخى مورخان محمد را نيز پسر زينب بدانند (نيز  عاشورا*). از ديگر پسران زينب، يعنى جعفر و عباس، خبرى در منابع ديده نمى شود و به طور كلى، جمع كردن اخبار درباره تعداد و سرنوشت پسران زينب با تعارضهاى متون و دشوارى همراه است. مثلا جمله «شاخه ام را بريدى» در خطاب صريح و عتاب آميز زينب به عبيداللّه بن زياد ( ← ادامه مقاله)، ممكن است دالّ بر شهادت فرزندانش باشد، همچنان كه در بيشتر منابع نام دو فرزند از عبداللّه بن جعفر را در ميان شهداى عاشورا ذكر كرده اند (براى نمونه   ابن حبيب، ص ۴۹۱؛ بلاذرى، ص ۴۵؛ محمدبن جرير طبرى، سلسله ۲، ص ۳۵۷ـ۳۵۸، ۳۸۴). از سه يا چهار پسر شهيد عبداللّه در اين واقعه نيز ياد شده است (براى نمونه  ← ابن اثير، ۱۳۹۹ـ۱۴۰۲، ج ۴، ص ۹۱). عبداللّه بن جعفر نيز به همراهى فرزندانش با امام حسين و شهادتشان در واقعه عاشورا افتخار مى كرده است ( ← محمدبن جرير طبرى، سلسله ۲، ص ۳۸۴). در اين ميان، شباهت نامهاى پسران عبداللّه و تكرار نامهاى على و عون و جعفر با پسوندهاى اكبر و اصغر، بر ابهامها در تفكيك فرزندان زينب از فرزندان ديگر همسران عبداللّه مى افزايد (براى نمونه   ابن حبيب، ص ۵۳؛ نيز   عمرى، ص ۲۹۷). اما درباره زندگى امّكلثوم، دختر زينب كبرى، اطلاعات بيشترى در منابع آمده است ( ابن حبيب، ص ۴۳۹؛ ياقوت حَمَوى، ج ۱، ص ۶۹۷؛ براى مجموعه اى از چند گزارش درباره فرزندان زينب كبرى   احمدبن عبداللّه طبرى، ص ۱۶۷).

 زندگى تا پيش از عاشورا. هيچ اطلاع مهمى درباره زندگى حضرت زينب در دست نيست، اما قطعآ با توجه به پيوند نزديك همسرش با اميرمؤمنان و سپس با امام حسن و امام حسين عليهم السلام در جريان حوادث مهم سياسى دوران امام على، ازجمله پذيرش خلافت، جنگ جمل، جنگ صِفّين، جنگ نهروان، انتقال مركز خلافت از مدينه به كوفه، و همراهى با آن حضرت، و نيز صلح امام حسن و بازگشت به مدينه و مواجهات متعدد حسنين عليهماالسلام با دستگاه خلافت اموى و نهايتآ مخالفت آشكار امام حسين و استقرار چندماهه با حاكم شدن يزيد بر جامعه اسلامى و خروج اعتراض آميز آن حضرت از مدينه در مكه بوده است (درباره جايگاه عبداللّه نزد اين سه امام و مشاركت سياسى او در دوران آنان  ← عبداللّه بن جعفربن ابى طالب*). درواقع، زينب پس از ازدواج، هيچگاه از پدر و برادرانش دور نبود و احتمالا همراه عبداللّه در كنار آنان بود. چنان كه تقريبآ از ۲۷ تا ۳۲ سالگى به تبع اميرمؤمنان عليه السلام در كوفه سكونت داشت يا پيوسته به آنجا رفت وآمد مى كرد. در اين سالها، حوادثى رخ داد كه قطعآ براى زينب ناگوار بود، زيرا نزديكانش گرفتار جنگ و مبارزه با كافران و ظالمان بودند ( على بن ابى طالب*، امام). پس از شهادت امام على عليه السلام و حوادث تلخى كه رخ داد، زينب و عبداللّه نيز با امام حسن و ديگر اعضاى خاندان پيامبر در مدينه مقيم شدند و روزگار سخت ديگرى را تجربه كردند؛ مظالم معاويه هر روز بيشتر مى شد و عوامل او مأموريت داشتند نام و ياد على بن ابى طالب را از همه جا بزدايند و بر منابر، او را سبّ كنند. تحمل اين سياست پليد، البته دشوار و درعين حال ناگزير بود ( حسن بن على*، امام). سرانجام، امام حسن با دسيسه معاويه، در سال ۵۰ به شهادت رسيد. از آن پس، خانواده زينب با ارادت به حسين بن على زندگى كرد و ده سال ديگر رفتار حكومت معاويه را تحمل كرد. سپس در مخالفت با حكومت يزيد با امام حسين عليه السلام همراه شد، و چون امام ناگزير مدينه را براى ادامه اعتراض خود ترك كرد و راهى مكه شد، زينب نيز همراه برادر و ديگر اقوام به مكه رفت و در هنگامه حضور مسلمانان براى حج، با كاروان حسين بن على از مكه خارج و به سوى كوفه رهسپار شد. در اين سفر، قطعآ عبداللّه با او همراه نبود، اما بنابر پاره اى قراين، پسر يا پسران وى حضور داشتند. عنوان «شقيقة الحسين»، به معناى خواهر تنى، درباره زينب كبرى همراهى او را با برادرش در جريانهاى مهم زندگى تا آخر عمر مى رساند. به اين ترتيب، مى توان گفت زندگى زينب و خانواده او، از زمان رحلت رسول اكرم تا حركت حسين بن على به سوى كربلا، با مبارزه و شكلهاى مختلف اعتراض و ايستادگى در برابر ظلم و كفر گره خورده است.

در واقعه عاشورا. بنابر متون تاريخى و حديثى، در دورانى كوتاه نزديك به يك سال، از روزهاى نخست محرّم ۶۱ در كربلا تا بازگشت به مدينه زينب حضورى متمايز و متفاوت داشته، تا آنجا كه نام او با واقعه عاشورا قرين شده است. مؤلفان و راويان واقعه عاشورا به گونه اى از زينب نوشته اند كه گويى فردى آشناست و نيازى به ذكر حسَب و نسَب او نيست، حتى در مواردى كه پرسش اصلى درباره كيستى او بوده است. نخستين گزارشها به غروب روز نهم محرّم بازمى گردد كه زينب با شنيدن سروصداى مهاجمان كه قصد حمله به خيام امام را داشتند، سراسيمه و بى قرار نزد برادر مى رود و با عبارات آرامش بخش امام، آرام مى گيرد و امام او را از مسئوليت سنگين روزهاى آينده باخبر مى كند ( ← محمدبن جرير طبرى، سلسله ۲، ص ۳۱۸؛ مفيد، ۱۴۱۴الف، ج ۲، ص ۹۰؛ ابن اثير، ۱۳۹۹ـ۱۴۰۲، ج ۴، ص ۵۶)؛ در شامگاه آن روز نيز بار ديگر همين مسئوليت تكرار و تأكيد مى شود ( ← يعقوبى، ج ۲، ص ۲۴۳ـ۲۴۴؛ ابن اثير، ۱۳۹۹ـ۱۴۰۲، ج ۴، ص ۵۸ـ۵۹؛ قس ابن اعثم كوفى، ج ۵، ص ۸۴). عصر عاشورا در هنگامه شهادت حسين بن على عليهماالسلام بر فرمانده لشكر يزيد، عمربن سعد، نهيب مى زند كه چگونه مى تواند تماشاگر چنين صحنه اى باشد و او را از شرمسارى به گريه وامى دارد ( ← مفيد، ۱۴۱۴الف، ج ۲، ص ۱۱۲؛ ابن اثير، ۱۳۹۹ـ۱۴۰۲، ج ۴، ص ۷۸). گزارشهاى بعدى حاكى از رهبرى كاروانِ بلاديده و به اسارت درآمده كربلا همراه با افشاى عمق فاجعه است: شكوه او با ندايى رسا تا لشكر عمربن سعد بشنود، خطاب به پيامبر صلى اللّه عليه و آله وسلم، از تيره بختانى كه حسين بن على و نزديكان و يارانش را كشتند و اينك خاندان رسالت را به اسارت مى برند اشك از ديده همگان جارى كرد؛ در كوفه بر مردان و زنانى كه از ديدن وضع رقت بار اسيران مى گريستند نهيب زد و چنان با سخنانى كوتاه و آكنده از مضامين قرآنى آنان را ملامت كرد كه گويى آن كلمات را از زبان على بن ابى طالب مى شنوند و مخاطبان كه سستى كرده بودند جز پشيمانى و پريشانى راهى نداشتند ( ← محمدبن جرير طبرى، سلسله ۲، ص ۲۷۰؛ ابن اثير، ۱۳۹۹ـ۱۴۰۲، ج ۴، ص ۸۱؛ مفيد، ۱۴۱۴ب، ص ۸۶ـ۸۸؛ ابن شهرآشوب، ج ۳، ص ۲۶۱ـ۲۶۲؛ ابن طاووس، ص ۸۶ـ۸۸؛ قس ابن ابى طاهر، ص ۲۳ـ۲۵، كه عين اين ماجرا و سخن را به امّكلثوم، خواهر زينب كبرى نسبت داده است)؛ در مجلس عبيداللّه بن زياد در كوفه، درحالى كه با لباسى كم بها و ناشناس در ميان حلقه نزديكانش وارد شد و در گوشه اى آرام گرفت، از پاسخ دادن به ابن زياد در معرفى خود تن زد و ديگران او را معرفى كردند، اما هنگامى كه عبيداللّه با لحنى موهن گفت كه خدا شما را رسوا كرد، بر آشفت و زبان به سخن گشود كه «سپاس خدايى راست كه ما را به محمد بزرگى داد و پاك كرد. نه چنين است ]كه تو مى گويى[. فاسق است كه رسواست...» و در پاسخ به پرسش عبيداللّه كه كار خدا با خاندانت را چگونه ديدى، با تلاوت آيات قرآن توضيح داد كه اين جناياتِ مردمان بوده، نه كار خدا و سپس از مردان خاندانش به بزرگى ياد كرد (و بنا به نقل ابن اعثم كوفى، ج ۵، ص ۱۲۲، ابتدا مى گويد جز زيبايى نديدم) و باز در پاسخ به كينه ورزى عبيداللّه، با ديدگانى اشكبار گفت: «پناه مرا كُشتى، خاندانم را نابود ساختى، شاخه ام را بريدى و ريشه ام را قطع كردى. اگر اين گونه شفا مى يابى، بدان كه شفا يافتى» و چون ابن زياد، درمانده از شجاعت وى، فرمان قتل على بن حسين، يگانه مرد باقى مانده از خانواده حسين را صادر كرد، دليرانه در برابر او ايستاد و مانع شد ( محمدبن جرير طبرى، سلسله ۲، ص ۲۸۳؛ ابن اعثم كوفى، ج ۵، ص ۱۲۲ـ۱۲۳؛ ابوالفرج اصفهانى، ص ۸۰؛ ابن اثير، ۱۳۹۹ـ۱۴۰۲، ج ۴، ص ۸۱ـ۸۲). مواجهه مقتدرانه او با يزيد و اطرافيانش و ايراد خطابه اى بليغ و روشنگر در مجلسى كه خليفه اموى براى جشن پيروزى برپاكرده بود، يكى ديگر از اقدامات شگفتى آفرين زينب براى ايفاى مسئوليتى بود كه برادرش بر دوش او نهاده بود (ابن ابى طاهر، ص ۲۱ـ۲۳؛ براى توضيح بيشتر درباره اين خطبه   طباطبايى، ص ۱۶۵ـ۲۳۰). به نظر مى رسد گفتار او در موارد مختلف، تأثيرى فراتر از معناى واژگان داشته و عاطفه شنوندگان را به شدت برمى انگيخته است. او براى حفظ امانتهاى برادرش و سلسله امامت، شجاعانه و بى واهمه عمل مى كند و حتى از جان خويش مى گذرد. تسلط او به آيات قرآن چنان است كه در دشوارترين موقعيتها، عبارات قرآن بر زبانش مى آيد. در همه صحنه هاى مذكور، زينب در ميانه سختيهايى بزرگ حاضر است، اما حضورش همراه با بردبارى و شجاعت در دفاع از حق است. شايد اين مهم ترين ويژگى زينب است كه از پس متنهاى تاريخى نمايان مى شود و بايد گفت اين دو ويژگى شخصيتى، قطعآ از پيش و در پنجاه و اندى سال زندگى در او نهادينه شده بوده است. به تعبير خويى (ج ۲۳، ص ۱۹۱)، اين زن در دفاع از دين حق و جهاد در راه خدا با برادرش همراه بود و در ثَبات قدم و فصاحت سخن روزگارِ پدرش را در خاطرها زنده مى كرد. او هرگز در برابر جباران سر فرود نياورد و فقط به خدا متكى بود.

وفات. درباره زمان و مكان و چگونگى رحلت زينب كبرى، اطلاع دقيقى در منابع تا قرن هشتم نيست. همين كه كاروان به مدينه بازمى گردد، اخبار راجع به زينب نيز در تاريخ پايان مى يابد. جز عبارتى كه نشان مى دهد زينب در همسرى عبداللّه از دنيا رفته است (فَماتَتْ عنده،  ← دولابى، ص ۹۱) مطلب ديگرى از منابع به دست نمى آيد. مطلب صريح در اين زمينه فقط در كتابى به نام اخبارالزينبات منسوب به عبيدلى آمده است كه درباره زندگى زينب كبرى پس از بازگشت به مدينه به تفصيل سخن گفته و توضيح داده است كه او سپس به مصر رفت و در يكشنبه ۱۵ رجب ۶۲ شب هنگام درگذشت ( ص ۱۶ـ۱۹). بااينكه در چهار صفحه مختص به زينب كبرى در اين كتاب، اطلاعاتى هست كه در منابع ديگر ديده نمى شود، محققان در صحت انتساب و سال تأليف آن ترديدهاى درخور دقت كرده اند (براى نقد اين كتاب  ← فاطمى، ص ۶۳ـ۷۳؛ مهريزى، ص ۱۵ـ۱۷؛ قائدان، ص ۱۲۹ـ۱۳۳). در برخى منابع متأخرتر و بيشتر در تواريخ مفصّل و سفرنامه ها، مقبره هايى در مصر يا دمشق يا نزديكى دمشق مزار زينب بنت على يا امّكلثوم بنت على دانسته شده و برخى مؤلفان معاصر، اين اشاره ها و مقبره هاى موجود را به زينب كبرى نسبت داده اند (براى نمونه   بنت الشاطى، ص ۹۸، ۱۵۴ـ۱۵۵؛ موسى محمد على، ص ۱۴۸ـ۱۴۹؛ براى نمونه اى از انتساب مزار موجود در مسجد زينبى در خليج مصرى و منازعات درباره آن   محمد زكى ابراهيم، ص ۶۸ـ۸۱؛ حسن محمد قاسم، ۱۴۱۰، ص ۸۶۲ـ۸۶۴؛ براى نمونه اى از انتساب مزار دمشق به حضرت زينب   موسى عزالدين، ص ۸۹۲ـ۸۹۵؛ براى نمونه اى از انتساب مرقدى در سنجار عراق به حضرت زينب  ← شميسانى، ص ۹۲۴ـ۹۲۸). با توجه به زمان نگارش اين آثار و پراكنده شدن فرزندان على در سرزمينهاى مختلف در طول تاريخ اسلام، با اطمينان نمى توان دانست كه اين نامها دقيقآ بر چه كسى دلالت دارند: آيا از آنِ دخترى از دختران على بن ابى طالب اند يا ذريه او؟ به طوركلى، چون هيچ خبرى مبنى بر خروج زينب از مدينه نيست، قولهاى مختلف درباره مقبره هاى منتسب به ايشان در مصر و سوريه قابل اثبات نيست ( ← قائدان، ص ۱۲۷ـ۱۳۵). ضمن اينكه طبق گزارشهاى تاريخى متقدم، عبداللّه همواره در مدينه بوده، مدينه را به سبب احاديث نبوى در وصف آن شهر دوست داشته و در همانجا يا در ابواء (نزديك مدينه) از دنيا رفته است ( ابن شبّه، ج۱، ص۱۶۲ـ۱۶۳؛ بلاذرى، ص ۵۶ ـ۶۰؛ يعقوبى، ج۲، ص۲۷۷). به اين ترتيب، گزارشى حاكى از سفر عبداللّه و خانواده اش از مدينه نيز در دست نيست (براى توضيح بيشتر   امين، ج ۷، ص ۱۴۰ـ۱۴۱؛ جزائرى، ص ۹۹؛ نيز   بخش دوم مقاله).

 جايگاه علمى. گرچه اخبار موجود درباره زينب كبرى و احاديث و گفتار مروى از ايشان اندك است، از همين اندك به جايگاه علمى ممتاز آن بانو مى توان پى برد، چنان كه بسيارى از سيره نويسان در وصف ايشان از تعابيرى چون بلندمرتبه، عاقل، خردمند، خطيب و فصيح ياد كرده اند (براى نمونه   ابن اثير، ۱۹۷۰ـ۱۹۷۳، ج ۷، ص ۱۳۳؛ ابن حجر عسقلانى، ج ۴، ص ۳۲۱). على بن حسين زين العابدين ايشان را «عالمه بدون معلم» خوانده است ( ← احمدبن على طبرِسى، ج ۲، ص ۳۱). خطبه هاى او در كوفه و شام نشان مى دهد كه به قرآن مسلط بوده، ذهنى قوى و سريع داشته و كلامش بسيار فصيح و بليغ بوده است (براى نمونه اى از تحليل ادبى اين دو خطبه   كريمى جهرمى، ص ۳۱ـ۶۰؛ روشنفكر و محمدى، ص ۱۳۳ـ۱۴۶؛ ايشانى و نعمتى قزوينى، ص ۳۹ـ۵۰). بنابر روايتى كه ابن بابويه (۱۳۶۳ش، ج ۲، ص ۵۰۱) با ذكر سند از حكيمه، خواهر امام هادى عليه السلام، نقل كرده است، حضرت حسين بن على، در آستانه شهادت، براى حفظ امام زين العابدين از كشته شدن و تعرض دستگاه حاكم (تَسَتُّرآ على علىّبن الحسين)، زينب را ظاهرآ وصى خود قرار داد و علم امامت امام چهارم در آن برهه زمانى به زينب نسبت داده مى شد (نيز   مجلسى، ج ۵۱، ص ۳۶۳ـ۳۶۴). ابن سعد (ج ۸، ص ۴۶۵) زينب را از راويان حديث طبقه دوم شمرده است. او از مادرش فاطمه، اسماءبنت عُميس، برادرش حسين و يكى از ملازمان پيامبراكرم به نام طهمان يا ذكوان حديث نقل كرده است ( عمرى، ص۱۸؛ فضل بن حسن طبرسى، ج۱، ص۳۹۶؛ ابن عساكر، ج۶۹، ص ۱۷۴؛ شوشترى، ج ۱۲، ص ۲۶۸ـ۲۷۳؛ خويى، ج ۲۳، ص ۱۹۰ـ ۱۹۱). به گفته ابوالفرج اصفهانى (ص ۶۰)، ابن عباس خطبه مشهور حضرت فاطمه را از زبان زينب نقل و او را با عنوان العقيلة و عقيلتنا در سلسله ياد كرده است (نيز   ابن بابويه، ۱۴۰۴، ج ۳، ص ۵۶۷ـ۵۶۸). دو حديث ديگر از ايشان، يكى درباره منع صدقه دادن به محمد و خاندان اوست، ديگرى نقل قول پيامبر از زبان مادرش فاطمه زهراست كه فرموده است على در بهشت است ( ابن عساكر، ج ۶۹، ص ۱۷۵).

منابع : ابراهيم محمد جواد، السيدة زينب الكبرى (ع): ثورة لا تهدأ و دمعة لا ترقأ، بيروت ۱۴۲۶/۲۰۰۵؛ ابن ابى شَيبه، المصنَّف فى الاحاديث و الآثار، چاپ سعيد لحّام، بيروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹؛ ابن ابى طاهر، بلاغات النساء، قم: مكتبة بصيرتى، ]بى تا.[؛ ابن اثير، اسد الغابة فى معرفة الصحابة، چاپ محمد ابراهيم بنا و محمد احمد عاشور، قاهره ۱۹۷۰ـ۱۹۷۳؛ همو، الكامل فى التاريخ، بيروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۶، چاپ افست ۱۳۹۹ـ۱۴۰۲/۱۹۷۹ـ۱۹۸۲؛ ابن اعثم كوفى، كتاب الفتوح، چاپ على شيرى، بيروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱؛ ابن بابويه، كتاب مَن لايَحْضُرُه الفقيه، چاپ على اكبر غفارى، قم ۱۴۰۴؛ همو، كمال الدين و تمام النعمة، چاپ على اكبر غفارى، قم ۱۳۶۳ش؛ همو، معانى الاخبار، چاپ على اكبر غفارى، قم ۱۳۶۱ش؛ ابن جوزى؛ ابن حبيب، كتاب المُحَبَّر، چاپ ايلزه ليشتن اشتتر، حيدرآباد، دكن ۱۳۶۱/۱۹۴۲، چاپ افست بيروت ]بى تا.[؛ ابن حجر عَسقَلانى، الاصابة فى تمييز الصحابة، چاپ عادل احمد عبدالموجود و على محمد معوض، بيروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، بيروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳؛ ابن سعد؛ ابن شُبَّه، تاريخ المدينة المنورة: اخبارالمدينة النبوية، چاپ فهيم محمد شلتوت، بيروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابى طالب، نجف ۱۹۵۶؛ ابن طاووس، مقتل الحسين عليه السلام، المسمى باللهوف فى قتلى الطفوف، ]قم [۱۴۱۷؛ ابن عبدالبَرّ، الاستيعاب فى اسماء الاصحاب، بيروت ۱۴۲۳/۲۰۰۲؛ ابن عساكر؛ ابن عِنَبَه، عمدة الطالب فى انساب آل ابى طالب، چاپ محمدحسن آل طالقانى، نجف ۱۳۸۰/۱۹۶۱؛ ابن قُتَيبه، المعارف، چاپ ثروت عُكاشه، قاهره ] ۱۹۸۱[؛ ابن كثير، السيرة النبوية، چاپ مصطفى عبدالواحد، بيروت ۱۳۹۵/۱۹۷۶؛ ابن هشام، سيرة النبى، چاپ محمد محيى الدين عبدالحميد، ]قاهره[ ۱۳۸۳/۱۹۶۳؛ ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبيين، چاپ كاظم مظفر، نجف ۱۳۸۵/۱۹۶۵، چاپ افست قم ۱۴۰۵؛ احمدبن حنبل، مسند الامام احمدبن حنبل، بيروت: دارصادر، ]بى تا.[؛ على احمدى ميانجى، مواقف الشيعة، قم ۱۴۱۶؛ اخبارالزينبات، ]منسوب به[ يحيى بن حسن عبيدلى، در حسن محمد قاسم، تاريخ و مناقب و مآثر الست الطاهرة البتول السيدة زينب، ]قاهره [۱۳۵۳/۱۹۳۴؛ امين؛ طاهره ايشانى و معصومه نعمتى قزوينى، «تحليل خطبه حضرت زينب سلام الله عليها در كوفه بر اساس نظريه كنش گفتار سرل»، سفينه، ش ۴۵ (زمستان ۱۳۹۳)؛ ابونصر سهل بن عبداللّه بخارى، سرّ السلسلة العلوية، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، نجف ۱۳۸۱/۱۹۶۲؛ احمدبن يحيى بَلاذُرى، انساب الاشراف، چاپ محمدباقر محمودى، بيروت ۱۳۹۴/۱۹۷۴؛ عايشه بنت الشاطى، السيدة زينب عقيلة بنى هاشم عليهاالسلام، قم ۱۳۷۲ش؛ محمدبن عيسى تِرمذِى، سنن الترمذى و هوالجامع الصحيح، ج ۵، چاپ عبدالرحمان محمد عثمان، بيروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛ نورالدين جزائرى، خصائص الزينبية، ]تهران [۱۴۰۱؛ حسن صفار، المرأة العظيمة: قراءة فى حياة السيدة زينب بنت على عليهماالسلام، بيروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳؛ حسن محمد قاسم، تاريخ و مناقب و مآثر الست الطاهرة البتول السيدة زينب، ]قاهره [۱۳۵۳/۱۹۳۴؛ همو، «المشهد الزينبى بالقاهرة»، الموسم، ج ۱، ش ۴ (۱۴۱۰)؛ حسين بن حمدان خصيبى، الهداية الكبرى، بيروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱؛ خويى؛ محمدبن احمد دولابى، الذرية الطاهرة، چاپ محمدجواد حسينى جلالى، قم ۱۴۰۷؛ محمدبن احمد ذهبى، تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير و الاعلام، چاپ بشار عوّاد معروف، بيروت ۱۴۲۴/۲۰۰۳؛ كبرى روشنفكر و دانش محمدى، «تحليل گفتمان ادبى خطبه هاى حضرت زينب (س، سفينه، ش ۲۲ (بهار ۱۳۸۸)؛ سبط ابن جوزى، تذكرة الخواص، قم ۱۳۷۶ش؛ عباسقلى سپهر، طراز المذهب مظفرى، بمبئى ۱۳۲۲؛ عبدالرحمان بن ابى بكر سُيوطى، العجاجة الزرنبية فى السلالة الزينبية، در الموسم، ج ۱، ش ۴ (۱۴۱۰)؛ حسين شاكرى، العقيلة و الفواطم، قم ?] ۱۴۲۱[؛ حسن شميسانى، «مرقد السيدة زينب فى سنجار (شمال العراق، الموسم، ج ۱، ش ۴ (۱۴۱۰)؛ شوشترى؛ عبدالرزاق بن همام صنعانى، المصنَّف، چاپ حبيب الرحمان اعظمى، بيروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛ محمدعلى طباطبايى، تجلى قرآن در كلام حضرت زينب عليهاالسلام، قم ۱۳۹۰ش؛ احمدبن على طبرِسى، الاحتجاج، چاپ محمدباقر موسوى خرسان، نجف ۱۳۸۶/۱۹۶۶، چاپ افست قم ]بى تا.[؛ فضل بن حسن طبرِسى، إعلام الورى بأعلام الهدى، قم ۱۴۱۷؛ احمدبن عبداللّه طبرى، ذخائر العقبى فى مناقب ذوى القربى، قاهره ۱۳۵۶، چاپ افست بيروت ]بى تا.[؛ محمدبن جرير طبرى، تاريخ (ليدن)؛ على عاشور، موسوعة زينب الكبرى عليها السلام: بنت اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام، بيروت ۱۴۲۹/۲۰۰۹؛ على بن محمد عمرى، المجدى فى انساب الطالبيين، چاپ احمد مهدوى دامغانى، قم ۱۴۰۹؛ حسن فاطمى، «بررسى اعتبار كتاب اخبار الزينبات»، فصلنامه كتابهاى اسلامى، ش ۲۱ (تابستان ۱۳۸۴)؛ نعمان بن محمد قاضى نعمان، شرح الاخبار فى فضائل الائمة الاطهار، چاپ محمد حسينى جلالى، قم ۱۴۰۹ـ۱۴۱۲؛ اصغر قائدان، «مرقد السيدة زينب الكبرى فى مصر: دراسة و تمحيص للاراء التاريخية المختلفة»، آفاق الحضارة الاسلامية، سال ۱۵، ش ۱ (ربيع و صيف ۱۴۳۳)؛ باقر شريف قرشى، السيدة زينب عليهاالسلام رائدة الجهاد فى الاسلام: عرض و تحليل، ]بى جا. [۱۴۲۰/۲۰۰۰؛ كامل بنا، «زينب اخت الحسين سلام اللّه عليها»، الموسم، ج ۱، ش ۴ (۱۴۱۰)؛ عمررضا كحّاله، اعلام النساء فى عالمى العرب و الاسلام، بيروت ?]۱۳۷۹/ ۱۹۵۹[؛ على كريمى جهرمى، تكرار حماسه على(ع) در خطبه زينب (س)، قم ۱۳۷۵ش؛ كلينى (بيروت)؛ محمدبن سليمان كوفى، مناقب الامام اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام، چاپ محمدباقر محمودى، قم ۱۴۱۲؛ مالك بن انس، المُوَطَّأ، چاپ محمدفؤاد عبدالباقى، بيروت ۱۴۰۶؛ مجلسى؛ ذبيح اللّه محلاتى، رياحين الشريعة، ج ۳، تهران ]۱۳۷۳ش[؛ محمد حسون و ام على مشكور، اعلام النساء المؤمنات، ]تهران [۱۴۱۱؛ محمد زكى ابراهيم، مراقد اهل البيت فى القاهرة، راجعه و علق عليه محيى الدين حسين يوسف اسنوى، ]قاهره [۱۴۲۴/۲۰۰۳؛ مسعودى، التنبيه؛ محمدبن محمد مفيد، الارشاد فى معرفة حجج اللّه على العباد، بيروت ۱۴۱۴الف؛ همو، الامالى، چاپ حسين استادولى و على اكبر غفارى، بيروت ۱۴۱۴ب؛ احمدبن على مَقريزى، امتاع الاسماع بماللنبى صلى اللّه عليه و سلم من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، چاپ محمد عبدالحميد نميسى، بيروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹؛ موسى عزالدين، «مدفن السيدة زينب»، الموسم، ج ۱، ش ۴ (۱۴۱۰)؛ موسى محمد على، عقيلة الطهر و الكرم السيدة زينب رضى اللّه عنها، بيروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵؛ مهدى مهريزى، «به بهانه تصحيح اخبار الزينبات»، در ميراث حديث شيعه، دفتر ۱۶، به كوشش مهدى مهريزى و على صدرايى خويى، قم: دارالحديث، ۱۳۸۶ش؛ جعفر نقدى، زينب الكبرى، نجف ]بى تا.[، چاپ افست قم ۱۳۶۲ش؛ حسين بن محمدتقى نورى، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، قم ۱۴۰۷ـ۱۴۰۸؛ محمدبن عمر واقدى، فتوح الشام، بيروت: دارالجيل، ]بى تا.[؛ ياقوت حَمَوى؛ يعقوبى، تاريخ؛

Linda Darwish, "Images of Muslim women: ,A’isha, Fatima, and Zaynab bint ,Ali in contemporary gender discourse", Mcgill journal of Middle East studies, vol. ۴ (۱۹۹۶); Encyclopedia of Islam, ed. Juan E. Campo, New York: Facts On File, ۲۰۰۹, s.v." Zaynab bint Ali ibn Abi Talib" (by Michelle Zimney); The Oxford encyclopedia of Islam and women, ed. Natana J. Delong-Bas, Oxford: Oxford University Press, ۲۰۱۳, s.v. "Zaynab bint ,Al¦ â" (by David Pinault); The Oxford encyclopedia of women in world history, ed. Bonnie G. Smith, Oxford: Oxford University Press, ۲۰۰۸, s.v. "Zaynab" (by Asma Sayeed).

 

 / مريم پرتو /

 زينبيه، زيارتگاههاى منسوب به حضرت زينب كبرى، دختر امام على عليه السلام، در حومه دمشق، قاهره، سنجار، و كربلا. ۱

) دمشق. از مشهورترين و بزرگ ترين زيارتگاههاى سوريه، واقع در شهرك «السيدة زينب»، در حومه جنوبى دمشق. اين شهرك در اصل روستاى كوچكى بوده كه در منابع، با نام «راويه» ( ← ابن جبير، ص ۲۴۱؛ ياقوت حَمَوى، ذيل «راويه») و «قبر السِّتّ» ( ابن بطوطه، ج ۱، ص ۱۱۳؛ نيز   محمدرضا مرتضى، ص ۱۴۴) از آن ياد شده و سپس به السيدة زينب تغييرنام يافته است. در منابع قرن ششم و هفتم، به اين مزار با عنوان قبر ام كلثوم اشاره شده است ( ← ابن عساكر، ج ۲، ص ۳۰۹؛ هروى، ص ۱۲؛ ابن جبير؛ ياقوت حموى، همانجاها). در لوح سنگى كهن روى قبر (منسوب به قرن پنجم يا ششم) صاحب مزار، زينب صغرى مكنّى به ام كلثوم، دختر امام على و فاطمه زهرا سلام اللّه عليها معرفى شده است ( ← امين الدوله، ص ۳۴۱، تصوير سنگ قبر)، اما در وقفنامه زيارتگاه به تاريخ ۷۶۸، از صاحب مزار با نام زينب كبرى دختر امام على ياد شده است (سابقى، ص ۱۶۵). با استناد به نوشته ابن عساكر، در قرن ششم (همانجا)، مسجدى ساخته مردى از اهالى حلب روى قبر وجود داشت. در نيمه قرن هشتم، سيدحسين بن موسى موسوى حسينى ــ نقيب اشراف دمشق و جدّ سادات آل مرتضى در شام ــ بناى مزار را بازسازى و بسيارى از باغها و املاك خود را وقف آن كرد كه به تفصيل در وقفنامه مذكور آمده است ( ← سابقى، ص ۱۶۶ـ ۱۷۲). از آن زمان تاكنون، متوليان مقام سيده زينب از اين خاندان بوده اند ( «المتولّون»، ص ۱۲ـ۳۷). در ۱۱۶۵، اسعدپاشا العظم، والى عثمانى دمشق، بنا را بازسازى كرد و بخشهايى بر آن افزود (بديرى حلاق، ص ۱۶۸ـ۱۶۹). بنا شامل اتاقى گِلى بود كه قبر در ميان آن قرار داشت. در ۱۲۵۶، سيدموسى مرتضى، جدّ متوليان آستانه، آن را توسعه داد. پس از اين توسعه، بنا مربعى به ضلع ۲۶ متر و ارتفاع ديوارهاى آن شش متر بود و گنبدى آجرى استوار بر چهار طاق داشت. در ۱۲۸۷، سقف حرم در پى بارانى فرو ريخت. سيدسليم مرتضى، متولى وقت آستانه، آن را با سفال سقف پوش بازسازى كرد و گنبد را با صفحات سربى پوشانيد ( محمدرضا مرتضى، ص ۱۳۷، ۱۴۱؛ «المتولّون»، ص ۳۱). در ۱۳۱۴ش/ ۱۹۳۵، چند تن از سادات آل نظام دمشق ورودى غربى كنونى آستانه ــواقع در خيابان اصلى ــ را احداث و نماى آن را با سنگ بازالت پوشاندند كه تاريخ آن در كتيبه سنگى بالاى سردر ثبت شده است. در يك گوشه بنا، مناره شش ضلعى كم ارتفاعى از سنگ سفيد و رواقى در سه جانب وجود داشت ( ← محمدرضا مرتضى، ص ۱۳۷، ۱۴۰؛ «المتولّون»، ص ۷۰). در ۱۳۳۰ش/ ۱۹۵۱، به همت سيدمحسن امين* عاملى، از علماى برجسته جبل عاملى مقيم سوريه، شورايى از اعيان و تاجران شيعه با هدف بازسازى و توسعه مزار تشكيل شد ( محمدرضا مرتضى، ص ۱۳۷؛ «الساعون و المتبرعون لإعمار المقام الزينبى الشريف»، ص ۲۰۱). سيدمحمدرضا مرتضى (مهندس) بناى تازه را به گونه اى طراحى كرد تا با فراهم شدن امكانات مالى، طرح توسعه در چند مرحله اجرا شود ( محمدرضا مرتضى، ص ۱۳۷، ۱۴۰). زمانى كه او به بررسى بناى قبلى پرداخت، فقط ده اتاق از بناى قبلى، كه در ۱۳۱۰ش/ ۱۹۳۱ ساخته شده بود، قابليت حفظ و نگهدارى داشت و بقيه بنا ازجمله ديوارها، سقفها، و گنبد اِشكالهاى اساسى داشت. اجراى طرح از ۱۳۳۰ش/ ۱۹۵۱ آغاز شد و تا ۱۳۳۴ش/ ۱۹۵۵، با كمك مالى و پشتيبانى حاج مهدى بهبهانى، تاجر و نماينده برخى از مراجع شيعه، مرحله اول آن به پايان رسيد ( سابقى، ص ۲۲۸ـ۲۲۹). ابعاد محوطه آستانه جديد ۱۵۰ متر × ۱۹۰ متر است. حرم و صحن اصلى پيرامون آن ۸۱۰۰ مترمربع مساحت دارد. صحن داراى چهار ورودى اصلى در ميانه هر يك از اضلاع چهارگانه است. ورودى غربى حرم، با نام باب الامين ( ← ادامه مقاله)، با راهرويى به خيابان اصلى متصل مى شود. در سمت شمالى راهرو، تالار تشريفات و در سمت جنوب آن، اتاق مقبره سيدمحسن امين عاملى و سيدحسين يوسف مكى ــ از علماى شيعه شام ــ قرار دارد. ورودى شمالى باب المرتضى و وروديهاى شرقى و جنوبى به ترتيب باب الزينبيه و باب القبله نام دارند ( ← محمدرضا مرتضى، ص ۱۴۱ و ص ۱۴۲، نقشه؛ زهدى، ص ۱۸۱). عرض صحن پانزده متر و كف آن سنگ فرش است و گرداگرد آن، رواقهايى به عرض چهار متر وجود دارد. نماى رواقها شامل چهارده قوس آجرى در هر ضلع است. دهانه قوس ميانى پهن تر است. نماى رواقها داراى كاشى كارى با نقوش اسليمى و كتيبه قرآنى سراسرى است. در پس رواقهاى گرداگرد صحن، هفتاد اتاق وجود دارد كه به تقليد از خانه هاى تاريخى دمشق، نماى خارجى آنها پوششى از قالبهاى سنگ بازالت سياه دارد ( ← محمدرضا مرتضى، همانجاها). حرم به شكل مربعى به ضلع ۲۸ متر در ميان صحن قرار دارد. در گرداگرد آن رواقهايى به عرض چهارمتر وجود دارد كه نماى آن شامل يازده قوس در هر ضلع است. در ميان هر ضلع حرم، يك ورودى در مقابل ورودى خارجى صحن وجود دارد. ارتفاع سقف حرم از شش متر در لبه ديوارهاى خارجى آغاز مى شود و به هشت متر و سپس ده متر در كنار گنبد افزايش مى يابد. در نقاط افزايش ارتفاع سقف، پنجره هايى براى تهويه هوا و تأمين نور حرم تعبيه شده است. ازاره هاى حرم با  سنگ مرمر سفيد پوشيده شده و بخشهاى فوقانى ديوارها و سقف آن از داخل، آيينه كارى شده است ( ← همان، ص ۱۴۱ و ص ۱۴۳، تصوير). در ميان حرم، گنبد آن به قطر ده متر و ارتفاع بيست متر از كف حرم قرار دارد (همان، ص ۱۴۱) كه روى هشت ستون مربع كاشى كارى شده استوار است. ساقه مدوّر گنبد حاوى پنجره هاى كوچك و يك كتيبه قرآنى سراسرى است. سطح داخلى گنبد با كاشى كارى و سطح خارجى آن با صفحات مسى و آب طلا پوشيد شده. طلاكارى گنبد در ۱۳۷۱ش/ ۱۹۹۲ اجرا شده است. قبر در زير گنبد و درون صندوقچه و ضريح نقره كوب و طلاكوب قرار دارد. در ۱۳۳۰ش/ ۱۹۵۱، محمدعلى حبيب، تاجر پاكستانى، ضريحى مشبّك و نقره اى به وزن دوازده تن به آستانه اهدا كرد كه روى قبر نصب شد. در ۱۳۳۳ش/ ۱۹۵۴، گروهى از تاجران ايرانى صندوقچه چوبى خاتم كارى نفيسى را ــ ساخته دست محمدصنيع خاتم، هنرمند اصفهانى ــ براى نصب روى قبر شريف به حرم اهدا كردند كه هنوز روى قبر است (سابقى، ص ۲۶۱ـ۲۶۲). ابعاد صندوقچه ۲۴۰×۱۸۰ و ارتفاع آن ۱۸۰ سانتيمتر است (زهدى، ص۱۸۰). در ۱۳۷۰ش/ ۱۹۹۱، ضريح نقره كوب و طلاكوب و ميناكارى شده جديدى به ابعاد ۵ر۴ متر × ۵ر۳ متر ساخته دست هنرمندان اصفهانى، با تلاش شيخ محمدحسين مؤيد بغدادى، با ضريح قبلى تعويض و روى قبر نصب شد. از ۱۳۳۹ش/ ۱۹۶۰ تاكنون درهاى طلاكوب و ميناكارى شده جديدى به همت تاجران ايرانى در اصفهان ساخته و به حرم اهدا و با دربهاى قديمى تعويض شده است ( «المنشآت الملحقة بالحرم الزينبى الشريف»، ص ۲۵۵ـ۲۵۶). در دو گوشه جنوب شرقى و غربى صحن، دو مناره مرتفع به قطر ۵ر۲ متر و ارتفاع پنجاه متر وجود دارد كه در ۱۳۵۹ش/۱۹۸۰ ساخته شده است. پايه مناره ها داراى پوشش گرانيت و بدنه آنها داراى پوشش كاشى كارى با تزيينات اسليمى و گياهى و كتيبه هاى قرآنى و اسماءاللّه الحسنى است. بر سر مناره گلدسته اى با پايه مقرنس و پوششى چندپر نهاده اند ( محمدرضا مرتضى، ص ۱۴۴ و ص ۱۴۶، تصوير). در غرب حرم، مسجدى است كه در ۱۳۳۹ش/ ۱۹۵۰ ساخته شده و ورودى آن از خيابان اصلى مجاور و نقشه داخلى آن مربعى به ابعاد ۲۰ متر × ۲۰ متر است (زهدى، همانجا). در شرق صحن اصلى، حياط نسبتآ بزرگى با جهت شمالى ـ جنوبى قرار دارد كه به صحن كوچك ديگرى متصل است. اين صحن داراى رواقهايى متشكل از طاقگانهايى با نماى كاشى كارى است. در ضلع جنوبى آن، نمازخانه وسيعى براى اقامه نمازهاى جماعت وجود دارد كه با تلاش سيداحمد فهرى زنجانى (متوفى ۱۳۸۵ش) عالم فعال شيعى، نماينده امام خمينى در سوريه، ساخته شده است. در ضلع شمالى آستانه، صحن جديدى است كه ساخت آن از ۱۳۸۴ش/ ۲۰۰۵ آغاز شده و در ۱۳۸۸ش/ ۲۰۰۹ به بهره بردارى رسيده است. در گرداگرد اين صحن رواقهايى وجود دارد كه نماهاى آنها با سنگهاى سفيد و الواح كاشى پوشيده شده است. پس از ساخت بناى جديد، از گورستان قديمى كه در شمال مقبره قرار داشت، استفاده نشد و به جاى آن گورستان جديدى در جانب شمال شرقى احداث گرديد المنشآت الملحقه بالحرم الزينبى الشريف»، ص ۲۵۴ـ۲۵۵، ۲۵۸ـ۲۶۰ و ص ۲۶۹ـ۲۷۱، تصاوير). در گوشه جنوب شرقى اين گورستان، مزار على شريعتى* قرار دارد كه زائران ايرانى بسيارى از آن بازديد مى كنند. قبر او درون اتاق ساده اى قرار گرفته كه در سالهاى اخير بازسازى شده و نماى آن از سنگ مرمر است. پيكر شريعتى از لندن، محل درگذشت او، به زينبيه منتقل شد (طباطبائى، ج ۱، ص ۱۳۷ـ ۱۳۸). همچنين، بيرون ضلع جنوبى آستانه، قبرستان جديدى ساخته شده كه برخى از شعراى معاصر شيعه عراق همچون محمدمهدى جواهرى و مصطفى جمال الدين در آن به خاك سپرده شده اند؛ قبر مصطفى جمال الدين گنبدى چارطاق دارد. پس از آغاز بحران سوريه در ۱۳۹۰ش/ ۲۰۱۱، گروههاى تكفيرى بارها به اين آستانه حمله كردند و خسارتهايى به بار آوردند ( ← خامه يار، ص ۸۴).

۲) قاهره. از مهم ترين زيارتگاههاى قاهره در مسجد بزرگى در ميدان «سيده زينب» اين شهر است و در گذشته «قناطر السباع» نام داشت (شَلَبى، ص ۸۶۹). از پيشينه و تاريخ بناى اوليه آن آگاهى دقيقى در دست نيست. على پاشا در زمان ولايت خود بر مصر (حك : ۹۵۶ـ۹۶۱) ساختمان بزرگى بر مزار سيده زينب بنا كرد. در ۱۱۷۳، عبدالرحمان كتخدا آن را بازسازى كرد و توسعه داد (على پاشا مبارك، ج ۵، ص ۲۳؛ قس جَبَرتى، ج ۳، ص ۳۵۶، كه تاريخ ۱۱۷۴ را صحيح دانسته است). در ۱۲۱۲، عثمان بيگ طنبورجى مرادى به سبب سستى بنا آن را كاملا تخريب و ساخت آن را از نو آغاز كرد، اما با حمله نظامى فرانسه به مصر، ساخت بنا متوقف شد. پس از خروج نيروهاى فرانسه، به دستور يوسف پاشا، والى مصر، ساخت بنا از سر گرفته شد. در دوره ولايت محمدعلى پاشا (حك : ۱۲۲۰ـ۱۲۶۵)، ساخت بنا با نظارت ذوالفقار كتخدا پايان يافت (جبرتى؛ على پاشا مبارك، همانجاها). در دوره حاكميت خاندان محمدعلى پاشا، عباس حلمى اول (حك : ۱۲۶۴ـ۱۲۷۰)، والى مصر، تصميم به بازسازى و توسعه بنا گرفت، اما پيش از اجراى آن درگذشت. در دوره جانشين وى، محمد سعيدپاشا (حك : ۱۲۷۰ـ۱۲۸۰)، در ۱۲۷۵ ابراهيم ادهم پاشا، ناظر اوقاف قاهره، بنا را براساس طرح زمان عباس حلمى توسعه داد (على پاشا مبارك، ج ۵، ص ۲۳ـ۲۴). در ۱۲۹۷، محمد توفيق، پادشاه مصر، دستور داد مسجد زيارتگاه را بازسازى كنند. مسجد تخريب و بازسازى آن از ۱۲۹۸ آغاز شد. در ۱۲۹۹ گنبد و بناى زيارتگاه تخريب و بازسازى آن از ۱۳۰۰ آغاز شد و مساحت بنا افزايش يافت. توسعه بنا با نظارت محمد زكى پاشا، ناظر اوقاف قاهره، در ۱۳۰۴ پايان يافت و بنا به شكل كنونى درآمد. در همان سال، ضريحى مسى روى قبر نصب شد (همان، ج ۵، ص ۲۷ـ۲۸؛ قس شلبى، ص ۸۷۱، كه افتتاح مسجد را ۱۳۰۲ و تكميل آن را ۱۳۰۷ ذكر كرده است). در دوره ملك فاروق (حك : ۱۳۱۶ـ۱۳۳۱ش/۱۹۳۷ـ ۱۹۵۲)، مسجد از سمت جنوب ۱۵۰۰ مترمربع توسعه يافت و در ۱۳۲۱ش/ ۱۹۴۲ افتتاح شد. در دوره جمال عبدالناصر، در ۱۳۴۳ش/ ۱۹۶۴ به سبب توجه مردم به اين زيارتگاه، مساحت آن به حدود ۲۵۰۰ مترمربع از سمت جنوب توسعه يافت و كتابخانه بزرگى در آن احداث شد (شلبى، ص ۸۶۸ـ ۸۶۹، ۸۷۶). ساختمان كنونى زيارتگاه و ملحقات آن حدود هفت هزار مترمربع مساحت دارد. در نماى اصلى بنا، كه رو به ميدان سيده زينب است، سه ورودى مستقيمآ به مسجد باز مى شود. در دو طرف وروديها، كتيبه هاى سنگى قرآنى و بالاى در، كتيبه هايى حاوى اشعارى با تاريخ ۱۳۰۲ ديده مى شود. ورودى ديگر مسجد با نام «باب العتريس»، كه شبيه سه ورودى ديگر است، در جانب غربى قرار دارد و در سمت چپ آن، مناره سه طبقه اى به ارتفاع ۴۵ متر قرار دارد؛ روى ديوار مجاور اين ورودى، كتيبه هايى حاوى اشعارى درباره بناى مناره (به تاريخ ۱۳۰۷) وجود دارد. بدنه خارجى مناره مزيّن به نقوش اسليمى و كتيبه هاى قرآنى است (همان، ص ۸۶۹ـ۸۷۱؛ فاطمه محمد محجوب، ج ۳۳، ص ۵۷). بالاى نماهاى شرقى، جنوبى، و شمالى ديوارهاى مسجد، كتيبه هاى سراسرى قرآنى به خط ثلث ديده مى شود (براى آگاهى از متن كتيبه ها  ← شلبى، ص ۸۶۶ـ۸۸۰). در گوشه غربى مسجد، حظيره اى با دو گنبد كوچك متصل به هم و استوار بر شش ستون سنگى با هفت طاق نما وجود دارد كه مدفن دو عارف صوفى است، يكى با نام عتريس (قرن هفتم) ــكه نسبش به امام حسين عليه السلام مى رسدــ و ديگرى عَيدَروس ــ از شيوخ يمنىِ طريقه وفائيه. اين دو گنبد به استناد كتيبه هايشان، در ۱۲۷۶ به دستور سعيدپاشا ــ خديو مصر ــ بنا شده است (همان، ص ۸۷۲، ۸۷۸ـ۸۸۰). سقف مسجد مركّب از طاقهايى استوار بر ستونهاى سنگى و مزيّن به نقوش اسليمى است. در داخل مسجد، دو محراب وجود دارد، يكى از آنها از دوره محمد توفيق با تاريخ ۱۳۰۲ است و ديگرى هنگام توسعه بنا در ۱۳۲۰ش/ ۱۹۴۱ ساخته شده و منبرى در كنار آن نصب شده است. اتاق ضريح در غرب مسجد واقع است. روى قبر ضريحى از مس زردرنگ با گنبدى چوبى و مزيّن به نقوش اسليمى و آيات قرآن است. بالاى قبر گنبد بنا قرار دارد و سطح داخلى آن حاوى تزيينات رنگى و كتيبه هاى قرآنى و تاريخهاى بازسازى آن است (همان، ص ۸۷۳، ۸۷۵ ـ۸۷۶). ۳) سنجار. اين زيارتگاه در مكان مرتفعى در ورودى شهر سنجار* واقع است و مهم ترين بناى زيارتى آن به شمار مى آيد (شميسانى، ص ۳۳۳). با وجود قدمت و اهميت تاريخى بناى زيارتگاه، در منابع تاريخى به آن اشاره نشده است. در داخل بنا، بقاياى كتيبه اى وجود دارد كه در آن از بدرالدين لؤلؤ* (حك : ۶۳۷ـ۶۵۷)، حاكم موصل و سنجار در سده هفتم، ياد شده است (همان، ص ۳۳۵). اين زيارتگاه براساس كتيبه ديگرى در نماى خارجى بنا، در ۱۱۰۵ بازسازى شده است (حديثى و هناء عبدالخالق، ص ۱۶۲). اين بنا در ميان قبرستان وسيعى قرار دارد و از چندين اتاق و گنبد تشكيل شده است (شميسانى، ص ۳۳۴) و سردر خارجى آن تزيينات حجارى شده دارد (حديثى و هناء عبدالخالق، ص ۱۵۲ و ص ۱۵۳، تصوير ۴۴). ورودى بنا به راهرويى به ابعاد ۳۰ر۴ متر × ۳۰ر۳ متر متصل است كه آن نيز به اتاقى مربع شكل با ابعاد ۴۰ر۳ متر × ۶۲ر۳ متر اتصال دارد. اين اتاق داراى گنبدى نيم كره اى است كه روى آن گنبد ديگرى قرار گرفته است (شميسانى، همانجا). در ديوار جنوبى اتاق، محرابى از سنگ و گچ قرار دارد كه نماى آن با يك لايه از گچ پوشانيده شده و قدمت آن به دوره بدرالدين لؤلؤ مى رسد. در طاق و پشت بغلهاى اين محراب، آثار گچ برى تزيينى برجسته و در داخل محراب، نقش قنديل ديده مى شود. در كنار محراب، يك كتيبه قرآنى به خط نسخ به عرض سى سانتيمتر وجود دارد. بالاى محراب يك كتيبه نوارى قرآنى به خط ثلث تعبيه شده كه در چهار ضلع اتاق امتداد يافته است ( ← توتونچى، ص ۱۸۱ـ۱۸۳، و شكل ۶۱ـ ۶۲، و تصوير ۳۵). در دو طرف اين اتاق، دو درگاه سنگى قرار دارد. ورودى سمت راست به اتاق مربع ديگرى به ابعاد ۴۰ر ۳ متر × ۳۰ر۳ متر متصل است كه تزيينات آن درپى مرمت بنا ازبين رفته است. ورودى سمت چپْ طاق سنگىِ حاوى نقوش گياهىِ حجارى شده دارد و به اتاق مقبره متصل است. در طرفين هر دو ورودى، عبارت «الراجى رحمة ربّه المعروف بالرشيد» در قالب دو كتيبه حجارى مدوّر ديده مى شود (شميسايى، همانجا؛ حديثى و هناء عبدالخالق، ص ۱۵۶ـ۱۵۹). اتاق مقبره داراى نقشه مستطيل شكل به ابعاد ۴۰ر۵ متر × ۷۳ر۳ متر و گنبد مخروطى است. در ميان اتاق، قبرى از سنگ و گچ با كتيبه اى حاوى آية الكرسى وجود دارد كه بخشهايى از آن ازبين رفته است. در ضلع جنوبى آن محراب كوچكى بدون تزيينات ديده مى شود. در سمت راست اتاق مقبره، درگاهى سنگى قرار دارد و بالاى آن تزييناتى هندسى مشاهده مى شود. پشت اتاق مقبره از سمت چپ راهرويى وجود دارد كه به اتاق كوچك مربع شكل ديگرى با گنبد نيمكره اى راه دارد. ديوارهاى اين اتاق با لايه اى از سيمان ــكه بيشتر تزيينات سنگى را ازبين برده ــ پوشيده شده است. اين اتاق مربع به اتاق مستطيل شكلى متصل است كه روى طاق ورودى آن كتيبه اى هست كه در سنگ كنده شده و حاوى نام بدرالدين لؤلؤ و تاريخ ۶۴۴ است (شميسانى، ص ۳۳۴ـ۳۳۶؛ حديثى و هناء عبدالخالق، ص۱۶۰ـ۱۶۳). اين بنا در ۱۲ مرداد ۱۳۹۳ در انفجارى به دست گروه داعش كاملا تخريب شد.

۴) كربلا. زيارتگاه «زينبيه» يا «تلّ زينبيه» روى تپه اى در جانب غربى حرم امام حسين عليه السلام قرار دارد و گفته شده كه محل ايستادن زينب كبرى در روز عاشورا و مشاهده وقايع جنگ است (سلمان هادى طعمه، ص ۱۶۲ـ۱۶۳). بر اين تپه بناى يادبود كوچكى ساخته اند كه درباره تاريخ آن اطلاعى دردست نيست. نقشه زيارتگاه مستطيل و به ابعاد تقريبى ۸ متر × ۱۰ متر است. ورودى زيارتگاه ايوان مانندى در ضلع شرقى بناست كه سقف آن آيينه كارى شده و بر دو ستون مدوّر سفيد استوار است. نماهاى خارجى بنا كاشى كارى شده و در بالاترين بخش آن، يك كتيبه نوارى قرآنى وجود دارد. ازاره بنا از داخل و خارج تا ارتفاع حدود دو متر سنگ كارى و سقف و ديوارهاى داخلى بنا آيينه كارى شده است. محل دقيق ايستادن حضرت زينب در ميانه ضلع غربى بناست و روى آن ضريح مشبّك نقره اى نصب شده است. بالاى اين قسمت، گنبد پيازى كوچكى با ساقه استوانه اى است كه از بيرون داراى پوششى از كاشيهاى آبى رنگ با نقوش اسليمى است.

منابع : علاوه بر مشاهدات مؤلف؛ ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطة، چاپ على منتصر كتانى، بيروت ۱۳۹۵/ ۱۹۷۵؛ ابن جبير، رحلة ابن جبير، دمشق ۲۰۰۴؛ ابن عساكر؛ على بن محمد امين الدوله، سفرنامه امين الدوله، چاپ اسلام كاظميه، تهران ۱۳۵۴ش؛ احمد بديرى حلاق، حوادث دمشق اليومية: ۱۱۵۴ـ۱۱۷۵ه / ۱۷۴۱ـ۱۷۶۲م، ]قاهره[ ۱۹۵۹؛ نجاة يونس توتونچى، المحاريب العراقية: منذ العصر الاسلامى الى نهاية العصر العباسى، بغداد ۱۹۷۶؛ عبدالرحمان جَبَرتى، عجائب الآثار فى التراجم و الاخبار، چاپ عبدالرحيم عبدالرحمان عبدالرحيم، قاهره ۱۹۹۷ـ۱۹۹۸؛ عطا حديثى و هناء عبدالخالق، القباب المخروطية فى العراق، بغداد ۱۹۷۴؛ احمد خامه يار، تخريب زيارتگاه هاى اسلامى در كشورهاى عربى: عراق، سوريه، تونس و ليبى، قم ۱۳۹۳ش؛ محمدبشير زهدى، «مقام السيدة زينب الكبرى فى مدينة السيدة زينب عليهاالسلام»، الموسم، ش ۲۵ (۱۴۱۶)؛ محمدحسنين سابقى، مرقد العقيلة زينب عليهاالسلام فى ميزان الدراسة و التحقيق و التحليل، بيروت ۱۴۳۲/ ۲۰۱۱؛ «الساعون و المتبرعون لإعمار المقام الزينبى الشريف»، الموسم، ش ۲۵ (۱۴۱۶)؛ سلمان هادى طعمه، كربلاء فى الذاكرة، بغداد ۱۹۸۸؛ على احمد شَلَبى، «ضريح و مسجد السيدة زينب فى مصر»، الموسم، ش ۴ (۱۴۰۹)؛ حسن شميسانى، مدينة سنجار : من الفتح العربى الاسلامى حتى الفتح العثمانى، بيروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳؛ صادق طباطبائى، خاطرات سياسى ـ اجتماعى دكتر صادق طباطبايى، تهران ۱۳۸۷ش؛ على پاشا مبارك، الخطط التوفيقية الجديدة لمصر القاهرة، ج ۵، قاهره ۱۹۸۶؛ فاطمه محمد محجوب، الموسوعة الذهبية للعلوم الاسلامية، ج ۳۳، قاهره: دارالغد العربى، ]بى تا.[؛ «المتولّون»، الموسم، ش ۲۵ (۱۴۱۶)؛ محمدرضا مرتضى، «تاريخ البناء فى مقام السيدة زينب عليهاالسلام»، در همان؛ «المنشآت الملحقة بالحرم الزينبى الشريف ترسيخآ لرسالة السيدة زينب الانسانية»، در همان؛ على بن ابى بكر هروى، كتاب الاشارات الى معرفة الزيارات، چاپ ژانين سوردل ـ تومين، دمشق ۱۹۵۳؛ ياقوت حَمَوى.

 / احمد خامه يار /

۱. Encyclopedia of Islam ۲. The Oxford encyclopedia of Islam and women ۳. The Oxford encyclopedia of women in world history ۴. Darwish

نظر شما
مولفان
گروه
قرآن و حدیث ,
رده موضوعی
جلد 22
تاریخ 96
وضعیت چاپ
  • چاپ شده