زید شحام

معرف

راوى و محدّث امامى قرن دوم هجرى.
متن

 زيد شَحّام، راوى و محدّث امامى قرن دوم هجرى. كنيه وى ابواسامه بود و به سبب اشتغال به پيه فروشى به زيد شحّام شهرت داشت (← برقى، ۱۳۸۳ش، ص ۱۸؛ نجاشى، ش ۴۶۲؛ طوسى، ۱۴۱۵، ص ۱۳۵، ۲۰۶؛ همو، ۱۴۱۷، ص ۱۲۹؛ نيز ← طُرَيحى، ذيل «شحم»؛ مامقانى، ج ۲۹، ص ۱۹۹). طوسى (۱۴۱۵، ص ۲۰۶) نام كامل وى را زيدبن محمدبن يونس ذكر كرده است، ازاين رو، خويى (ج ۷، ص ۳۶۴) عنوان زيدبن يونس را در آثار نجاشى (همانجا) و طوسى (۱۴۱۵، ص ۱۳۵) از باب انتساب زيد به جدّش دانسته است (نيز ← ابن داوود حلّى، ص۱۰۰؛ مامقانى، ج ۲۹، ص ۲۰۲؛ قس شوشترى، ج ۴، ص ۵۸۵، ۵۹۲). به گفته نجاشى (همانجا)، برخى او را زيدبن موسى دانسته اند، اما ابن داوود حلّى (همانجا) با اشاره به تمايز زيدبن يونس و زيدبن موسى توضيح داده است كه زيدبن موسى (← طوسى، ۱۴۱۵، ص ۳۳۷؛ نيز ← ابن داوود حلّى، ص ۲۴۶؛ علامه حلّى، ص ۳۴۷)، برخلاف زيد شحّام، واقفى بوده است (نيز ← شهيد ثانى، ج ۲، ص ۹۸۷؛ جزائرى، ج ۱، ص ۳۸۰؛ مامقانى، ج ۲۹، ص ۲۰۱؛ قس تفرشى، ج ۲، ص۲۹۰ـ۲۹۱، كه در خلط زيدبن يونس با زيدبن موساى واقفى ترديد كرده است). به هرروى، در روايات از نام پدر يا جدّ زيد ذكرى نرفته و از او فقط با نام و لقب شحّام و/ يا كنيه ابواسامه ياد شده است ( مامقانى، همانجا؛ دراية النور، ذيل «زيدالشحام»). به تصريح برقى (همانجا) و نجاشى (همانجا)، زيد شحّامْ كوفى و مولاى يكى از محدّثان امامى به نام شَديدبن عبدالرحمان بن نُعَيم اَزْدى غامدى بود (قس مامقانى، همانجا : سديد؛ شوشترى، ج ۵، ص :۴۰۲ سدير؛ براى اختلافها درباره نام وى ← مامقانى، ج ۳۴، ص ۳۷۶ـ۳۷۸؛ شوشترى، ج ۴، ص ۶۲۳ـ۶۲۶). برقى (همانجا) نام زيد شحّام را ذيل آن دسته از اصحاب امام صادق آورده است كه امام باقر عليهماالسلام را هم درك كرده بودند، چنان كه طوسى (۱۴۱۵، ص ۱۳۵، ۲۰۶) نيز نام وى را در شمار اصحاب هر دو امام گنجانده است. در تفسير قمى (ج ۲، ص ۱۲۳) هم روايتى هست كه زيد آن را از صادقين عليهماالسلام نقل كرده است. در ديگر منابع نيز رواياتى از امام باقر به نقل از زيد شحّام آمده است (← برقى، ۱۳۳۰ش، ج ۱، ص۲۲۰؛ عياشى، ج ۱، ص ۴۵؛ كلينى، ج ۱، ص ۴۹ـ۵۰، ج ۲، ص ۵۵۱؛ ابن بابويه، ۱۳۶۸ش، ص ۱۱۷؛ همو، ۱۴۰۴، ج ۳، ص ۲۳۲ـ۲۳۳) كه همگى حاكى از آن است كه وى نه تنها امام پنجم را درك كرده بلكه از ايشان روايت نيز كرده است. نجاشى (همانجا) او را از اصحاب امام كاظم عليه السلام نيز دانسته است؛ روايتى از زيد از آن حضرت در تفسير عياشى (ج ۲، ص ۵۱) مؤيد اين قول است. در برخى منابع متأخر نيز روايتى از امام كاظم به نقل از زيد شحّام درباره شيعيان گناهكار آمده است ( استرآبادى، ج ۲، ص ۵۹۴؛ مشهدى قمى، ج ۱۲، ص ۲۶۹ـ۲۷۰)، اما ظاهرآ اين روايت به اشتباه به زيد شحّام منسوب شده زيرا در منابع متقدم در اصلِ زيد نَرسى (ص۲۰۰ـ۲۰۱) آمده است. زيد شحّام از راويان كثيرالحديث بوده و بيشتر از امام صادق روايت كرده (← خويى، ج ۷، ص ۳۶۶، ۳۶۸، ج ۲۱، ص ۱۲؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج ۲، ص ۲۲۶ـ۲۲۷؛ دراية النور، همانجا) و چنان كه از برخى رواياتش پيداست، بسيار در محضر آن حضرت بوده است (براى نمونه ← كلينى، ج ۱، ص ۴۲۳؛ كشّى، ص ۱۵۸، ۲۰۹، ۲۴۹ـ۲۵۰، ۲۸۹، ۴۰۳). او از راويان سرشناسى چون ابوحمزه ثمالى* (← كلينى، ج ۱، ص ۱۷۸؛ قس ابن بابويه، ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶، ج ۱، ص :۱۹۷ به واسطه داوودبن علاء؛ كلينى، ج ۱، ص ۳۳، :۳۳۵ به واسطه هشام بن سالم)، حُمران بن اعْيَن* (عاصم بن حُمَيْد حنّاط، ص ۱۵۳؛ كلينى، ج ۲، ص ۲۵۵)، ابوالجارود (برقى، ۱۳۳۰ش، ج ۱، ص ۱۵۷)، عَمروبن سعيدبن هلال ثقفى (كلينى، ج ۲، ص ۷۶، ۱۳۷ـ۱۳۸، ج ۳، ص۲۲۰، ج ۸، ص ۱۶۸)، زياد حَذّاء (همان، ج ۳، ص ۴۹۳) و محمدبن مسلم (همان، ج ۲، ص ۴۹۱) نيز روايت كرده است. ابن ابى عُمير، ابان بن عثمان احمر، جميل بن درّاج، حَريزبن عبداللّه سجستانى، حسن بن محبوب، عماربن مروان، محمدبن سنان، معاوية بن عمار و ديگران از زيد شحّام روايت كرده اند (← اردبيلى، ج ۱، ص ۳۴۴ـ۳۴۶؛ خويى، ج ۷، ص ۳۶۲، ۳۶۷ـ۳۶۸، ج ۲۱، ص ۱۲؛ موسوعة طبقات الفقهاء؛ دراية النور، همانجاها). عاصم بن حميد حنّاط* نيز در اصل خود (همانجا) از وى روايت كرده است. زيد شحّام كتابى داشته است كه آن را صفوان بن يحيى* ( نجاشى، همانجا) و ابوجميله مفضل بن صالح روايت كرده اند (طوسى، ۱۴۱۷، ص ۱۲۹ـ۱۳۰؛ نيز ← ابن قُولُويه، ص ۱۲۸؛ ابن بابويه، ۱۴۰۴، ج ۴، ص ۴۲۶). در منابع متقدم، بخش عمده روايات زيد از طريق ابوجميله و احتمالا از كتاب زيد نقل شده اند (براى نمونه ← برقى، ۱۳۳۰ش، ج ۲، ص ۴۳۳؛ صفّار قمى، ص ۴۴۴؛ كلينى، ج ۳، ص ۱۴۳، ۲۵۶، ۳۴۹، ۵۵۲، و جاهاى ديگر؛ ابن قولويه، همانجا؛ ابن بابويه، ۱۴۰۴، ج ۱، ص۶۰، ۶۷، ۲۲۰، و جاهاى ديگر؛ همو، ۱۳۶۱ش، ص ۲۹۴، ۲۹۷؛ طوسى، ۱۴۰۱، ج ۱، ص ۱۴۵، ۲۷۱، ۴۴۳، و جاهاى ديگر؛ براى فهرست روايات زيد در كتب اربعه شيعه ← اردبيلى، ج ۱، ص ۳۴۴ـ۳۴۶؛ خويى، ج ۷، ص ۳۶۶ـ۳۶۸، ۴۸۹ـ۴۹۵، ج ۲۱، ص ۱۲ـ۱۳، ۲۷۷ـ۲۷۸؛ دراية النور، همانجا). قاسم بن ربيع، از ديگر محدّثان امامى و صاحب كتاب، نوه دخترى زيد شحّام بود ( نجاشى، ش ۸۶۷؛ درباره او نيز ← ابن غضائرى، ص ۸۶). در رجال كشّى (ص ۳۶۹ـ۳۷۰) از فردى به نام محمدبن زيد شحّام ــ ظاهرآ پسر زيد شحّام ــ يادشده كه امام صادق عليه السلام به وى دعاى «يا مَن اَرجُوهُ لكلّ خيرٍ...» را آموخته است كه در ماه رجب خوانده مى شود (نيز ← جاپَلَقى بروجردى، ج ۱، ص ۵۷۸؛ شبسترى، ج ۳، ص ۷۸؛ قس ابن طاووس، ۱۴۱۴ـ۱۴۱۶، ج ۳، ص۲۱۰ـ:۲۱۱ محمدبن ذكوان سجاد). اما خويى (ج ۱۶، ص ۱۵۱) و شوشترى (ج ۹، ص۲۶۰، ۲۷۱ـ۲۷۲، ۲۷۴ـ۲۷۵) احتمال داده اند كه محمدبن زيد شحّام در سند اين روايت (و نيز محمدبن ذكوان در تحرير ابن طاووس) تصحيف محمدبن زياد سجاد باشد. رجال شناسان متقدم و متأخر امامى درباره وثاقت زيد شحّام اتفاق نظر دارند. مفيد (ص ۲۵، ۳۴) او را از راويانى دانسته است كه احكام حلال و حرام از آنان اخذ مى شود و طعن و نكوهشى بر آنان وارد نيست. طوسى (۱۴۱۷، ص ۱۲۹) به توثيق وى تصريح كرده است (نيز ← عبدالجليل قزوينى، ص ۲۰۹؛ ابن شهرآشوب، ۱۳۸۰، ص ۸۶) و ابن شهرآشوب نيز وقتى از خواص اصحاب امام صادق ياد كرده، نام زيد شحّام را آورده است ( ۱۹۵۶، ج ۳، ص۴۰۰). ابن داوود حلّى (ص۱۰۰) و علامه حلّى (ص ۱۴۸) هر دو زيد را در قسم اول كتابهاى رجالى شان ــكه به ممدوحان و راويان معتمَد اختصاص داردــ آورده اند؛ افزون براين، علامه حلّى (همانجا) از وى با تعبير «ثِقةٌ عَيْنٌ» ياد كرده است (نيز ← شوشترى، ج ۴، ص ۵۵۵؛ خويى، ج ۷، ص ۳۶۲، كه احتمال داده اند اين تعبير نقل قول علامه از نسخه اى از رجال نجاشى بوده كه به دست ما نرسيده است؛ قس مامقانى، ج ۲۹، ص ۲۰۲، پانويس ۲). كشّى دو روايت در مدح زيد به نقل از امام صادق (← ص ۳۳۷) و نيز روايتى كه حاكى از توجه خاص امام به اوست، آورده است زيرا در آن روايت آمده كه وى دست در دست امام صادق طواف مى كرده است ( ص۲۱۰؛ نيز ← مامقانى، ج ۲۹، ص ۲۰۴). هرچند، برخى به دليل ضعف سند و شهادت راوى به نفع خود در دلالت اين روايات بر مدح زيد ترديد كرده اند (← ابن طاووس، ۱۴۱۱، ص ۲۲۴ـ۲۲۵؛ جزائرى، ج ۱، ص۳۸۰؛ بهبهانى، ص ۱۶۱؛ خويى، ج ۷، ص ۳۶۳). در رجال كشّى (ص ۲۴۹ـ۲۵۰) روايتى ديگر نيز آمده است كه در آن امام صادق به زيد شحّام مى گويد فقط عبداللّه بن ابى يعفور پيرو واقعى من است و از من اطاعت مى كند كه مى تواند قدح زيد تلقى شود (← مامقانى، ج ۲۹، ص ۲۰۵ـ۲۰۶). اما خويى (ج ۷، ص ۳۶۳ـ۳۶۴) اين روايت را هم طعنى براى زيد نمى داند، چه، گذشته از اينكه سندش ضعيف است، مضمون آن نيز قابل تصديق نيست زيرا بر طعن همه اصحاب امام غير از عبداللّه بن ابى يعفور دلالت دارد حال آنكه دست كم در مدح برخى از آنان روايات معتبرى هست (نيز ← مامقانى، ج ۲۹، ص ۲۰۶؛ قس امين، ج ۷، ص ۱۲۸، كه منظور از اين كلام را تعليم و تذكار به زيد دانسته است؛ براى برداشتى ديگر از اين روايت ← مامقانى، ج ۲۹، ص ۲۰۵، پانويس ۴). در منابع حديثى، روايات فراوانى از زيد در موضوعات متنوع به جاى مانده است از ابواب مختلف فقهى (← كلينى، ج ۳، ص ۱۰۱، ۳۴۹، ۵۵۲، ج ۴، ص ۲۶۹، ج ۵، ص ۲۸۶، ۴۰۷، ج ۶، ص ۲۲۸، ۴۳۵، ج ۷، ص ۲۹۱) تا تفسير آيات قرآن (عياشى، ج ۱، ص ۹۶، ج ۲، ص ۵۱، ۱۷۰؛ كلينى، ج ۸، ص ۳۱۱ـ۳۱۲)، كرامات اهل بيت عليهم السلام (دلائل الامامة، ص ۱۷۲ـ۱۷۳)، فضل زيارت قبور ايشان به ويژه زيارت قبر امام حسين عليه السلام (كلينى، ج ۴، ص ۵۷۹ـ ۵۸۰، ۵۸۵؛ ابن قولويه، ص ۴۸، ۲۷۰) و نيز رواياتى با مضمون اخلاقى (برقى، ۱۳۳۰ش، ج ۱، ص ۲۵۵؛ كلينى، ج ۱، ص ۵۰، ج ۲، ص ۱۰۹ـ۱۱۰). از ديگر موارد درخور توجه، توصيه هاى اخلاقى و اجتماعى امام صادق عليه السلام است به پيروان خود، كه زيد شحّام از جانب امام مأمور ابلاغ آن بوده و در آن تعبير «ادب جعفر» به كار رفته است (← كلينى، ج ۲، ص ۶۳۶؛ ابن بابويه، ۱۴۰۴، ج ۱، ص ۳۸۳). روايتى از امام صادق درباره فضائل دوازده امام نيز وجود دارد كه نعمانى (ص ۸۷ـ۸۸) آن را با دو سند از زيد شحّام نقل كرده است.

منابع : ابن بابويه، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، قم ۱۳۶۸ش؛ همو، علل الشرايع، نجف ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶، چاپ افست قم ]بى تا.[؛ همو، كتاب مَن لايَحْضُرُه الفقيه، چاپ على اكبر غفارى، قم ۱۴۰۴؛ همو، معانى الاخبار، چاپ على اكبر غفارى، قم ۱۳۶۱ش؛ ابن داوود حلّى، كتاب الرجال، چاپ محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف ۱۳۹۲/ ۱۹۷۲، چاپ افست قم ]بى تا.[؛ ابن شهرآشوب، معالم العلماء، نجف ۱۳۸۰/ ۱۹۶۱؛ همو، مناقب آل ابى طالب، نجف ۱۹۵۶؛ ابن طاووس، اقبال الاعمال، چاپ جواد قيومى اصفهانى، قم ۱۴۱۴ـ۱۴۱۶؛ همو، التحرير الطاووسى، ]تحرير حسن بن زين الدين صاحب معالم[، چاپ فاضل جواهرى، قم ۱۴۱۱؛ ابن غضائرى، الرجال لابن الغضائرى، چاپ محمدرضا حسينى جلالى، قم ۱۴۲۲؛ ابن قُولُويه، كامل الزيارات، چاپ جواد قيومى اصفهانى، قم ۱۴۱۷؛ محمدبن على اردبيلى، جامع الرواة و ازاحة الاشتباهات عن الطرق و الاسناد، ج ۱، قم: مكتبة المحمدى، ]بى تا.[؛ على استرآبادى، تأويل الآيات الظاهرة فى فضائل العترة الطاهرة، قم ۱۳۶۶ش؛ امين؛ احمدبن محمد برقى، كتاب الرجال، در ابن داوود حلّى، كتاب الرجال، چاپ جلال الدين محدث ارموى، تهران ۱۳۸۳ش؛ همو، كتاب المحاسن، چاپ جلال الدين محدث ارموى، تهران ۱۳۳۰ش؛ محمدباقربن محمداكمل بهبهانى، تعليقات على منهج المقال، در محمدبن على استرآبادى، منهج المقال فى تحقيق احوال الرجال المعروف بالرجال الكبير، چاپ سنگى ]تهران[ ۱۳۰۷؛ مصطفى بن حسين تفرشى، نقد الرجال، قم ۱۴۱۸؛ على اصغربن محمدشفيع جاپَلَقى بروجردى، طرائف المقال فى معرفة طبقات الرجال، چاپ مهدى رجايى، قم ۱۴۱۰؛ عبدالنبى بن سعدالدين جزائرى، حاوى الاقوال فى معرفة الرجال، قم ۱۴۱۸؛ خويى؛ دراية النور ]لوح فشرده[، نسخه ۲/۱، قم: مركز تحقيقات كامپيوترى علوم اسلامى، ۱۳۸۵ش؛ دلائل الامامة، ]منسوب به[ محمدبن جرير طبرى آملى، قم : مؤسسة البعثة، ۱۴۱۳؛ زيد نَرسى، كتاب زيدالنرسى، رواية ابى محمد هارون بن موسى بن احمد تلعكبرى، در الاصول الستة عشر من الاصول الاولية: مجموعة من كتب الرواية الاولية فى عصر الائمة المعصومين عليهم السلام، چاپ ضياءالدين محمودى، قم: دارالحديث، ۱۳۸۱ش؛ عبدالحسين شبسترى، الفائق فى رواة و اصحاب الامام الصادق عليه السلام، ]قم [۱۴۱۸؛ شوشترى؛ زين الدين بن على شهيد ثانى، رسائل الشهيد الثانى، قم ۱۳۷۹ـ۱۳۸۰ش؛ محمدبن حسن صفّار قمى، بصائر الدرجات الكبرى فى فضائل آل محمد (ع)، چاپ محسن كوچه باغى تبريزى، تهران ۱۳۶۲ش؛ فخرالدين بن محمد طُرَيْحى، مجمع البحرين، چاپ احمد حسينى، تهران ۱۳۶۲ش؛ محمدبن حسن طوسى، تهذيب الاحكام، چاپ حسن موسوى خرسان، بيروت ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱؛ همو، رجال الطوسى، چاپ جواد قيومى اصفهانى، قم ۱۴۱۵؛ همو، الفهرست، چاپ جواد قيومى اصفهانى، قم ۱۴۱۷؛ عاصم بن حُمَيْد حنّاط، كتاب عاصم بن حميدالحناط، رواية ابى القاسم حميدبن زيادبن هوارا، در الاصول الستة عشر من الاصول الاولية، همان؛ عبدالجليل قزوينى، نقض، چاپ جلال الدين محدث ارموى، تهران ۱۳۵۸ش؛ حسن بن يوسف علامه حلّى، خلاصة الاقوال فى معرفة الرجال، چاپ جواد قيومى اصفهانى، ]قم [۱۴۱۷؛ محمدبن مسعود عياشى، كتاب التفسير، چاپ هاشم رسولى محلاتى، قم ۱۳۸۰ـ۱۳۸۱، چاپ افست تهران ]بى تا.[؛ على بن ابراهيم قمى، تفسيرالقمى، چاپ طيب موسوى جزائرى، نجف ۱۳۸۷، چاپ افست قم ]بى تا.[؛ محمدبن عمر كشّى، اختيار معرفة الرجال، ]تلخيص [محمدبن حسن طوسى، چاپ حسن مصطفوى، مشهد ۱۳۴۸ش؛ كلينى (بيروت)؛ عبداللّه مامقانى، تنقيح المقال فى علم الرجال، چاپ محيى الدين مامقانى، قم ۱۴۲۳ـ؛ محمدبن محمدرضا مشهدى قمى، تفسير كنزالدقائق و بحرالغرائب، چاپ حسين درگاهى، تهران ۱۳۶۶ـ] ۱۳۷۰[ش؛ محمدبن محمد مفيد، جوابات اهل الموصل فى العدد و الرؤية، چاپ مهدى نجف، ]قم[ ۱۴۱۳؛ موسوعة طبقات الفقهاء، اشراف جعفر سبحانى، قم: مؤسسة الامام الصادق، ۱۴۱۸ـ۱۴۲۴؛ نجاشى؛ ابن ابى زينب نعمانى، الغيبة، چاپ فارس حسون كريم، قم ۱۴۲۲.

/ سعيد طاوسى مسرور /

نظر شما
مولفان
گروه
قرآن و حدیث ,
رده موضوعی
جلد 22
تاریخ 96
وضعیت چاپ
  • چاپ شده