زیتون (۱)

معرف

ميوه خوراكى درختچه‌اى با نام علمى Olea europaea، با خواص دارويى در منابع پزشكى و داروشناسى دوره اسلامى.
متن

زيتون(۱)[۱] ، ميوه خوراكى درختچه اى با نام علمى Olea europaea، با خواص دارويى در منابع پزشكى و داروشناسى دوره اسلامى. اين گياه، به ارتفاع پنج تا پانزده متر، داراى برگهايى با آرايش متقابل، بيضوى، چرمى و به رنگ سبز روشن، گلهاى كوچك سفيد مجتمع در خوشه هاى متعدد و ميوه هاى شَفت[۲] سبز تيره با هسته اى سخت است. عمر گياه زيتون طولانى است و گاه به هزار سال مى رسد. از اين گونه، يك جور[۳] كاشته شده و يك زيرگونه خودرو در ايران وجود دارد. پراكنش اين گياه در ايران مشتمل بر مناطق شمالى، به ويژه رودبار و منجيل، گرگان، و طارم و نيز فارس و كرمان است (زرگرى، ج ۳، ص ۳۱۹ـ۳۲۱، ۳۲۹؛ آزادى، ص ۷ـ۹؛ مهدى زاده، ص ۲۲۳، ۲۳۲ـ ۲۳۳؛ نيز ادامه مقاله؛ براى نياى احتمالى گونه فوق ← زونر[۴] ، ص ۳۵۹؛ براى انواع زيتون ← بستانى، ج ۹، ص ۳۳۱ـ۳۳۲). درباره خاستگاه اين درخت اختلاف نظر وجود دارد؛ بيشتر پژوهشگران آن را به سوريه و مناطق اطراف مديترانه نسبت داده اند، درحالى كه برخى به سبب وجود بيشه ها و پايه هاى كهن سال زيتون در برخى نقاط ايران، ازجمله مناطق شمالى و لرستان، ايران را خاستگاه زيتون دانسته اند؛ اما اين گياه، به احتمال زياد، از نواحى مديترانه اى به ايران راه يافته است ( ثابتى، ص ۴۸۷ـ۴۸۹؛ قهرمان، ۱۳۶۵ش، ج ۸، لوحه ۹۶۱؛ همو، ۱۳۷۳ش، ج ۳، ص ۷۹؛ آزادى، ص۱۰ـ۱۱؛ الفتى، ج ۱، ص ۳۱۱ـ۳۱۲؛ فاخته جوبنه، ص ۶۱؛ عادل ابوالنصر، ص ۲۱۹؛ بستانى، ج ۹، ص ۳۲۴؛ د.اسلام، چاپ دوم، ذيل "Zaytu¦n.۲"؛ محمود موسى ابوعرقوب، ص ۳۳ـ۳۴؛ نيز لاوفر[۵] ، ص ۴۱۵). ميوه هاى روغنى زيتون شمال براى روغن كشى و انواع گوشتى براى خوراك به كار مى رود و انواع آن عبارت است از: روغنى (با ميوه اى بيضى شكل)، زرد (كوچك تر از زيتون روغنى)، مارى (كشيده و باريك و كم گوشت تر از دو نوع پيشين)، شنگه (تقريبآ شبيه زيتون مارى) و انواعِ با مرغوبيت كمتر مانند فيشُمى و گرد (يا گلوله زيتون؛ رهنمايى، ص ۱۴۳؛ محمدى و وكيلى، ص ۵۲ـ۵۵).

واژگان. زيتون، در پهلوى، زيت (zayt) ناميده مى شد (مكنزى[۶] ، ص ۹۹) كه احتمالا وام واژه اى از منطقه مديترانه بوده و به ديگر زبانها هم راه يافته است؛ زيرا معادلهاى اين واژه در زبانهايى چون فارسى، عربى، عبرى، سريانى، ارمنى و گرجى تاحدى به هم شبيه اند (← ابوريحان بيرونى، ص ۳۲۲؛ د.ايرانيكا، ذيل "Olive tree"؛ لاوفر، همانجا؛ محمود موسى ابوعرقوب، ص ۳۲؛ ادامه مقاله). درخت زيتون در ايران، علاوه بر اين نام، زه دار (در رودبار و رستم آباد)، كَلكُم/ كَلكام (در سپيددشت لرستان) و چوب سيد (در آزادشهر گلستان) نيز ناميده شده است (زرگرى، ج ۳، ص ۳۲۹). در عربى، ميوه اين درخت، زَيتون و روغن آن، زَيت/ زَيت الزيتون ناميده مى شود ( ابن ميمون، ص ۱۶؛ ابن منظور، ذيل «زيت»؛ نيز ← شرح لكتاب دياسقوريدوس فى هيولى الطّب، ج ۱، ص ۱۹، ۳۲).

متون كشاورزى و گياه شناسى درباره كشت زيتون. نيكولاس دمشقى[۷] (قرن اول پيش از ميلاد) در تفسيرى بر كتاب النبات ارسطو (← ص ۱۴۷، ۱۵۵، ۱۵۹، ۱۶۳، ۱۶۵، ۱۶۹، نيز ← ص ۲۰۷) و نيز قُسطابن لوقا (متوفى ح ۳۰۰؛ به نقل عادل ابوالنصر، ص ۲۲۸ـ۲۲۹، ۲۳۱ـ۲۳۲) مطالبى درباره گياه شناسى و چگونگى كشت بهينه زيتون و نيز فوايد اين درخت ذكر كرده اند. رشيدالدين فضل اللّه همدانى (ص ۶۸ـ۷۰)، علاوه بر مطالبى مانند كاربرد روغن زيتون در چراغ و صابون سازى، به ميوه دهى فراوان، تنوع، نحوه تكثير و ويژگيهاى اقليمى مناسب جهت كشت زيتون و نيز تجربه موفق خود در كاشت آن در تبريز اشاره كرده است (نيز ← قزوينى، ص ۲۲۹). ابونصرى هروى (ص ۱۷۲ـ۱۷۴) زمان غرس نهال زيتون را از ابتداى ماه عقرب (آبان) تا ابتداى قوس (آذر) و در برخى سرزمينها بهار، در آب وهواى معتدل و زمينِ نه خشك و نه بسيار نمناك و بدون گياه مى داند. سپس چگونگى نشاندن بهينه نهال و عوامل افزايش باردهى آن را ذكر مى كند (نيز ← ابن عوّام[۸] ، ج ۱، ص ۲۲۵؛ در معرفت بعضى امور فلاحت، ص ۱۰۲، ۱۰۶، ۱۱۱، ۱۱۴، ۱۲۴ـ ۱۲۶، ۱۳۳، ۱۳۶، ۱۳۸، ۱۵۶؛ عادل ابوالنصر، ص ۲۳۱؛ على نصوح طاهر، ۱۹۴۷). در برخى منابع گياه شناسى و داروسازى نيز به ويژگيهاى اين درخت، ازجمله عمر دراز و نيز انواع آن، اشاره شده است ( دينورى، ص ۲۰۲ـ ۲۰۳؛ نيز ← بستانى، ج ۹، ص ۳۲۵ـ۳۲۶؛ ادامه مقاله). ابوالخير اشبيلى (ج ۱، ص۲۸۰) زيتون را مشتمل بر دو نوع معروف برّى و بستانى دانسته و هفت نوع زيتون را براساس ويژگيهاى ميوه برشمرده است (نيز ← حكيم مؤمن، ص۱۴۰؛ غَسّانى، ص ۱۰۳؛ عقيلى علوى خراسانى، ص ۴۸۵).

تاريخچه كشت و كاربرد. پيشينه كاشت زيتون را به حضرت آدم عليه السلام مى رسانند. گفته شده است زيتون از درختانى بوده است كه حضرت آدم شاخه اى از آن را با خود از بهشت به زمين آورد و پس از كشت آن، روغن ميوه اش را به توصيه جبرئيل براى درمان يكى از بيماريهايش به كار برد (← ابن وردى، ص ۱۹۹، ۲۰۳؛ نيز ← ريجوى[۹] ، ص ۷). در اساطير ايران، مَشى و مشيانه از هيزم درخت زيتون براى كباب كردن گوشت گوسفند استفاده كردند (← بهار، ج ۱، ص ۱۳۹). در پايان توفان نوح عليه السلام، شاخه زيتونى از آب بيرون آمد كه از پايان توفان خبر مى داد (بستانى، ج ۹، ص ۳۲۴). از گذشته، درخت زيتون در بسيارى از اديان، فرهنگها و كشورها مورد احترام و توجه و نماد صلح، خرد، بركت، زيبايى، تنعم، توان و خير بوده است (← ابونصرى هروى، ص ۱۷۲؛ در معرفت بعضى امور فلاحت، ص ۱۲۴؛ بستانى، ج ۹، ص ۳۲۴ـ ۳۲۵؛ عادل ابوالنصر، ص ۲۲۷ـ۲۲۸، ۲۳۰؛ نيز ← ادامه مقاله)؛ امروزه نيز بر روى پرچم سازمان ملل متحد[۱۰] ، شاخه زيتون به عنوان نماد صلح نقش بسته است. زيتون، پيش و پس از ظهور يهوديت، در سوريه و فلسطين اهميت زيادى داشته و در تورات، اشاره هاى فراوانى به آن شده است (← عادل ابوالنصر، ص ۲۱۹ـ ۲۲۳؛ بستانى، ج ۹، ص ۳۲۴ـ ۳۲۵؛ زونر، ص ۳۵۹؛ نيز ← ادامه مقاله). در عهد عتيق (كتاب اشعياء نبى، ۱۹:۴۱؛ كتاب نِحميا، :۸ ۱۵؛ كتاب ارمياء نبى، ۱۶:۱۱)، به درخت زيتون، ميوه آن و برخى ويژگيهاى اين درخت اشاره شده است (نيز ← د.جودائيكا[۱۱] ، ذيل "Olive"؛ ادامه مقاله)، اما معلوم نيست همه اين موارد درباره زيتون خوراكى باشد (← هاكس[۱۲] ، ذيل «درخت زيتون»). عمده اين اشارات درباره اهميت روغن زيتون است (← سفر داوران، :۹ ۸ـ۹؛ ادامه مقاله). ظاهرآ هرجاكه در عهد عتيق (براى نمونه ← كتاب مزامير، :۲۳ ۵، :۹۲ ۱۱؛ كتاب دوم سموئيل، :۱۴ ۲) به كاربرد روغن در خوشبوكردن و آرايش اشاره شده، روغن زيتون در نظر بوده است (← هاكس، ذيل «زيت»). در سفر تثنيه (:۸ ۸، نيز ← :۶ ۱۱، :۷ ۱۳؛ سلطان محمودبن محمد، ص۵۰)، زيتون روغنى يكى از هفت نعمتى است كه خداوند سرزمين بنى اسرائيل را با آنها بركت بخشيد. همچنين از چوب زيتون در ساخت آلات و ادوات هيكل سليمان (معبد قديمى بنى اسرائيل در بيت المقدس) استفاده شده است ( هاكس، ذيل «زيتون»؛ كاروترز[۱۳] ، ص ۳۰۹). در قرآن كريم نيز شش بار ( انعام: ۹۹، ۱۴۱؛ نحل: ۱۱؛ نور: ۳۵؛ عبس: ۲۹؛ تين: ۱) نام زيتون آمده و خداوند در ابتداى سوره تين، به انجير* و زيتون قسم ياد كرده است. از نظر تاريخى، پيشينه كشت زيتون دست كم به شش هزار سال پيش در سواحل مديترانه اى سوريه و فلسطين بازمى گردد (د.ايرانيكا، همانجا؛ نيز ← زونر، همانجا). در كتيبه هاى رسى شهر باستانى اوگاريت[۱۴] (امروزه رأس شَمرة در سوريه)، از سده پنجم پيش از ميلاد، از درخت زيتون ياد شده است (عادل ابوالنصر، ص ۲۳۸؛ نيز ← طوسى، ص ۳۱۳ـ۳۱۴). نوعى روغن زيتون صاف و شفاف با نام رِكابى (ازآن رو كه بر پشت شتر حمل مى شد) در شام توليد مى شده كه از بهترين انواع روغن زيتون بوده است ( ثعالبى، ص ۱۵۶ـ۱۵۷؛ نيز ← د.اسلام، همانجا؛ غسّانى، ص ۱۰۳). شهرهاى حلب، انطاكيه، اِدلِب، حمص و مَعَرَّة به كشت فراوان زيتون مشهور بوده اند ( ابن بطلان، ص ۷۷؛ ابن جُبَير، ص ۳۱۹؛ عادل ابوالنصر، ص ۲۳۵؛ نيز ← محمدبن ابى طالب دمشقى، ص ۲۷۲). ابن بطوطه (ج ۱، ص ۸۵) نيز از فراوانى زيتون در شهر سَرمين (از نواحى قِنَّسرين در شام) و ساخت صابون* از روغن آن ياد كرده است. بدرى دمشقى (ص ۱۲۷) به درختان زيتون كَفْرسوسَه، كه قدمت آنها به زمان حضرت عيسى عليه السلام برمى گردد، و به استخراج روغن از آنها اشاره كرده است (نيز ← شاردن[۱۵] ، ج ۳، ص ۳۴۵، پانويس، در اشاره به زيتونهاى دياربكر). به نوشته ابوحنيفه دينورى (همانجا)، يونانيان، پيش از استيلاى روميان بر فلسطين، درخت زيتون را در فلسطين كاشته اند (نيز ريجوى، ص ۷ـ۸). اصطخرى (ص ۵۸) به وجود آن در بيت المقدس و ناصرخسرو (ص ۵۳، ۵۵) به فراوانى درخت زيتون در بيت المقدس و جايى در نزديكى آن به نام مشهد ابراهيم خليل عليه السلام اشاره كرده است. محمدبن ابى طالب دمشقى (ص ۲۶۷) از فراوانى زيتون در نابلُس و صادرات آن به شام، عربستان و مصر و تهيه صابون از آن و صادرات آن به مناطق پيش گفته و روم ياد كرده است. كشت اين گياه در زمان فنيقيها در لبنان رونق گرفت. سپس روميها و بعدها خاندان مَعْن* (كه در قرن دهم در لبنان ظهور كردند) بيش ازپيش به كشت آن مبادرت ورزيدند (عادل ابوالنصر، ص ۲۳۷ـ ۲۳۸؛ نيز ← پطروشفسكى[۱۶] ، ج ۱، ص ۳۲۴). اعتقاد بر آن است كه عمر برخى پايه هاى امروزى زيتون در بيت لَحم به زمان حضرت عيسى برمى گردد (محمود موسى ابوعرقوب، ص ۳۱). در عربستانِ پيش از اسلام نيز زيتون را از سوريه و فلسطين وارد مى كردند (عادل ابوالنصر، ص۲۳۰؛ براى اهميت آن نزد نَبَطيها الفلاحة النبطية، ج ۱، ص ۲۱ـ۵۳، ج ۲، ص ۱۱۸۳ـ ۱۱۸۴؛ براى كاربرد روغن زيتون نزد مردمان خاور نزديك ← فوربز[۱۷] ، ص ۲۸۸). در بين النهرين نيز اشيايى گِلى به شكل درخت زيتون، از زمان اوروكاگينا[۱۸] (شاه لَگَش، ح ۲۳۵۰ق م) كشف و شناسايى شده است (← لاوفر، ص ۴۱۵ و پانويس ۷؛ نيز ← زونر، ص ۳۵۹ـ۳۶۰). در دوره سلوكيان (حك : ۳۱۲ـ۶۵ يا ۶۴ق م)، در بالادست فرات زيتون كاشته مى شد (فرانك[۱۹] و براونستون[۲۰] ، ص ۱۷۴). حمداللّه مستوفى (متوفى ۷۵۰؛ ص ۱۰۵) نيز به فراوانى درخت زيتون در سِنجار (در عراق) اشاره كرده است. درخت زيتون از گذشته هاى دور در شمال افريقا شناخته شده بود، اما با مهاجرت فنيقيها به اين منطقه و تشكيل دولت قَرطاجه (كارتاژ[۲۱] )، كشت اين گياه در آن منطقه رونق بيشترى يافت و روغن آن را نيز استخراج كردند. در سده يازدهم نيز مهاجران اندلسى به كشت و زرع بهينه اين گياه پرداختند، اما با شروع جنگهاى داخلى در اين منطقه، به ويژه در تونس*، كشت و صنعت زيتون رو به انحطاط نهاد (عادل ابوالنصر، ص ۲۲۴ـ۲۲۵). به عقيده ريجوى (ص ۸، ۲۲)، درخت زيتون از طريق تونس به الجزاير و مراكش و سپس به اسپانيا و پرتغال راه يافته و اكنون، تونس، پس از اسپانيا، ايتاليا و يونان، بزرگ ترين توليدكننده روغن زيتون در دنياست. ابن خرداذبه (ص ۸۸) به منطقه اى به نام وادى الزيتون در مسير بَرقَه* (در شرق ليبى) تا مغرب اشاره كرده است. قديم ترين مدرك باستان شناسى موثق درباره زيتون به ورود روغن زيتون فلسطين و سوريه به مصر، در زمان سلسله چهارم فراعنه مصر، بازمى گردد. در عين شمس (هليوپوليس[۲۲] )، در زمان دودمانهاى پنجم و ششم فراعنه، درخت زيتون مقدسى وجود داشت. به جز اشاره هايى به وجود درختان زيتون در فَيّوم، مدرك مهم ديگرى دالّ بر فراوانى زيتون در ديگر شهرهاى باستانى مصر در دست نيست. ظاهرآ اين گياه در زمان دودمانهاى نوزدهم و بيستم از فلسطين به مصر برده شده است (← زونر، ص ۳۵۹؛ عادل ابوالنصر، ص ۲۲۶ـ ۲۲۷؛ وارنر[۲۳] و استيرلن[۲۴] ، ص ۵۱). اعتقاد بر آن است عمر برخى پايه هاى امروزى زيتون در مصر به زمان حضرت موسى عليه السلام برمى گردد ( محمود موسى ابوعرقوب، ص ۳۱). استرابون[۲۵] (ج ۸، ص ۹۷) به وجود درختان بزرگ و پرمحصول زيتون در جايى در كنار نيل به نام هراكلئون[۲۶] (احتمالا همان شهر باستانى هرقليون[۲۷] در خليج ابوقير) و استخراج روغنى مرغوب اما بدبو از آن و نيز رويش زيتون در اسكندريه اشاره كرده است. در زمان عقد صلح بين عمروبن عاص (متوفى ح ۴۲) و مصريان، آنها متعهد به پرداخت انواعى از خراج، ازجمله زيتون، شدند (عادل ابوالنصر، ص ۲۲۷؛ براى كشت زيتون در بخشهاى ديگرى از مصر ناصرخسرو، ص ۸۰، ۸۲، ۹۳). در كتابى آشپزى از پيش از ميلاد، استفاده از روغن زيتون اسپانيايى در آشپزى توصيه شده است (ريجوى، ص ۹). كشت زيتون در اسپانياى دوره اسلامى رونق فراوان يافت و زيتون شهر اشبيليه، به ويژه زيتون كوه جبل الشرف، معروف بود (← محمدبن ابى طالب دمشقى، ص ۳۲۱؛ عادل ابوالنصر، ص ۲۳۰ـ۲۳۱؛ براى مطالب ديگر درباره كشت زيتون در جهان ← محمدى و وكيلى، ص ۱۹).

در ايران. كشت زيتون در ايران دست كم به سه هزار سال پيش از ميلاد برمى گردد (د.ايرانيكا، همانجا). در دوره هخامنشيان (حك : ۵۵۹ـ۳۳۱ق م)، دستمزدها اغلب به صورت كالا و از محصولات كشاورزى مانند زيتون پرداخت مى شد (قديانى، ص۲۱۰). روغن زيتون در ميان ايرانيان، كالايى ارزشمند بوده است (← ابودُلَف خزرجى، ص ۹؛ نيز ← استرابون، ج ۵، ص ۳۱۱، ج ۷، ص ۱۵۳، ج ۸، نمايه نام ها...، ذيل "Olive"، "Olive oil" و "Olive trees"؛ ابريشمى، ص ۲۴۷؛ دانشنامه اساطير جهان، ص۵۸۰ـ۵۸۱). زيتون در تشريفات دينى ساسانيان نيز به كار مى رفت (← پطروشفسكى، ج ۱، ص ۳۲۸). انوشيروان ساسانى (حك : ۵۳۱ـ۵۷۹م) بر هر شش اصله درخت زيتون، يك درم خراج تعيين كرده بود ( فردوسى، ج ۸، ص ۲۳۱۵، بيت ۷۷ـ۷۹؛ نيز ← پورداود، ص ۱۴). در بُندَهِش (ص ۸۸)، زيتون جزو گياهانى است كه دانه شان روغن دارد (نيز ← ابريشمى، ص ۲۵۳). ابودلف خزرجى (ص ۲۳، ۳۹)، اصطخرى (ص ۱۲۸، ۲۱۳)، ابن حَوقَل (ص ۲۶۹)، مقدسى (ص ۳۵۷، ۴۲۰ـ۴۲۱، ۴۲۴ـ۴۲۵، ۴۳۳، ۴۳۶)، ابن خرداذبه (ص ۴۳ـ۴۴؛ نيز ← ص ۱۱۶)، قمى (ص ۳۱۱، ۳۲۲)، ناصرخسرو (ص ۱۳۵) و ياقوت حَمَوى (ج ۲، ص ۴۹، ج ۳، ص ۴۴۳) به كشت و فراوانى زيتون در سَيمَره، اَرَّجان (در نزديكى بهبهان)، بلاد فارس، به ويژه سابور (بيشاپور)، دره بَوّان و اصطخر، ناحيه جبل، قم، طارم و گرگان اشاره كرده اند (نيز ← تاريخ ايران، ص ۲۳۸ـ ۲۳۹، در اشاره به كشت زيتون در ايران و توليد بهترين زيتون در خوزستان در سده هاى چهارم و پنجم). تاورنيه[۲۸] (ج ۲، ص ۹۹)، اولئاريوس[۲۹] (ص ۳۴۶)، ملگونف[۳۰] (ص ۲۶۱ـ۲۶۲، ۲۶۵، ۲۶۹ـ۲۷۰)، شليمر[۳۱] (ص۴۱۰) و ويلز[۳۲] (ص۴۰۰) به فراوانى زيتون و روغن آن در گيلان و مازندران اشاره كرده اند (نيز ← ميرزاابراهيم، ص ۱۸۹). اعتمادالسلطنه (ج ۱، ص ۴۴۹) زيتون را ازجمله درختان منطقه مكران برشمرده است (نيز ← پورداود، فهرست رستنيها، ذيل واژه؛ پطروشفسكى، ج ۱، ص ۳۹۳ـ ۳۹۴). پولاك[۳۳] (ص ۳۶۸) از صادرات زيتون نمك سود يا آغشته به سركه* از شمال ايران به قفقاز ياد كرده است. بااينكه او (ص ۳۶۷ـ ۳۶۸) و افرادى چون خودزكو[۳۴] (ص ۶۲)، رويشگاه درخت زيتون را فقط كرانه هاى جنوبى درياى خزر دانسته اند، در ديگر منابع دوره قاجار (حك : ۱۲۱۰ـ۱۳۴۴ (۱۳۰۴ش))، علاوه بر اين ناحيه، به وجود آن در ديگر مناطق اطراف درياى خزر نيز اشاره شده است ( فرايگانگ[۳۵] ، ص ۱۹۲؛ نيز ← ادامه مقاله). بارون دوبد[۳۶] در ۱۲۵۶، به وجود درختان زيتون در حاشيه رود هنديان در شهر زيدون/ زيتون (در نزديكى بهبهان) اشاره كرده است (← ص ۱۸۷ و پانويس ۵). همچنين از فراوانى كشت زيتون در بلوچستان و وجود درختان پربار زيتون در بوشهر، كرمان و طارم، مطالبى در دست است (← فلور[۳۷] ، ص ۵۲۷ـ ۵۲۸؛ نيز ← محمدى و وكيلى، ص۲۰؛ صدروى، ص ۳۹ـ ۴۰). در ۱۳۰۷، امتياز بهره بردارى از درختان زيتون گيلان به مدت ۲۵ سال به تجارتخانه روسى كوسيس[۳۸] و تئوفيلاكتوس[۳۹] واگذار شد. همچنين به اين تجارتخانه اجازه داده شد تا براى بهره بردارى از محصول اين درختان، با تأسيس كارخانه، زيتون اهالى را بخرد و پس از تهيه صابون و روغن، آنها را صادر كند (نظامى و مقدم، ص ۱۷۵ـ۱۷۶). اروپاييان در دوره صفوى و قاجار، ضمن اشاره به روغن كشى سنّتى در ايران، از زيتون و روغن زيتون توليدشده در ايران ناخشنود بودند و ايرانيان را در استحصال مناسب روغن از زيتون ناتوان مى دانستند، درحالى كه در همان زمان در مناطق اطراف ايران روغن زيتون مرغوبى توليد مى شد (← شاردن، ج ۳، ص ۳۴۵، ج ۴، ص ۸۳ـ۸۴؛ تورنفورت[۴۰] ، ج ۲، ص ۱۳۴؛ تاورنيه، همانجا؛ ملگونف، ص ۲۶۳ـ۲۶۴؛ پولاك، ص ۳۶۷؛ خودزكو، ص ۸۹ـ۹۰؛ كرزن[۴۱] ، ج ۲، ص ۵۰۴؛ فلور، ص ۵۲۸ـ ۵۲۹؛ نيز ← باستانى پاريزى، ص۲۸۰ـ۲۸۱). استحصال روغن زيتون در ايران بيشتر با تلاشهاى خارجيها انجام شده است. از اوايل دهه ۱۲۵۰ به بعد، گروههايى از روسيه، آلمان، ارمنستان، فرانسه و يونان تلاشهايى براى روغن كشى از زيتون در شمال ايران انجام دادند، اما بيشتر آنها به جهت همكارى نكردن حكومتها و نيز افزايش حق گمركى كشورهاى ديگر، مانند روسيه، ناكام ماند ( ملگونف، ص ۲۶۳ـ۲۶۴؛ بوهلر[۴۲] ، ص ۶؛ رابينو[۴۳] ، ص ۵۱؛ ايستويك[۴۴] ، ج ۱، ص ۳۲۱؛ >تاريخ اقتصادى ايران<[۴۵] ، مقدمه عيسوى[۴۶] ، ص ۲۱۱؛ فلور، ص ۵۲۸ـ۵۳۲؛ براى تأثير زلزله رودبار در كارگاههاى روغن كشى رودبار ← رهنمايى، ص ۱۴۲ـ۱۴۳). زيتون پرورده، كه عمدتآ تركيبى از ميوه زيتون، مغز گردو و رب و دانه انار ترش (وحشى) بوده، ازجمله غذاهاى محلى گيلان است (رهنمايى، ص ۱۴۲؛ نيز ← بسحاق أطعمه، ص ۲۶۸؛ براى كاربردهاى صنعتى اجزاى گوناگون درخت زيتون ← مهدى زاده، ص ۲۲۹).

خواص درمانى. جالينوس (به نقل رازى، ۱۴۲۱، ج ۷، جزء۲۱، ص ۲۰۱) طبع روغن زيتون را گرم، دُرد روغن زيتون را گرم و خشك، برگها را سرد و قابض، ميوه رسيده را گرم، و نارس را سرد و قابض دانسته است. ديوسكوريدس[۴۷] (۱۹۵۲، ص ۱۰۰ـ ۱۰۲؛ ۱۹۳۴، ص ۷۵ـ۷۷) چند نوع زيتون مانند برّى (وحشى: Olea oleaster) و بستانى (O. europaea) و نيز خواص بخشهاى مختلف آنها و روغن زيتون را برشمرده است. او (۱۹۵۲، ص ۱۰۱ـ۱۰۲؛ ۱۹۳۴، ص ۷۶) در ادامه خواص نوعى زيتون به نام قولمبادس (Kolumbades) و دو نوعِ ياقوتى رنگ و سياه رسيده از آن، مزايا و مضرات هريك و نيز خواص روغن زيتون را برشمرده است (نيز ← رازى، ۱۴۰۸، ص ۱۵۱، ۱۵۹؛ همو، ۱۴۲۱، ج ۷، جزء۲۰، ص ۱۹۹ـ۲۰۱؛ براى عقايد ديگر حكماى غيراسلامى مانند روفس افسيسى، اُريباسيوس و بولُس اجانيطى ← همو، ۱۴۲۱، ج ۷، جزء۲۱، ص ۲۰۱ـ ۲۰۲). همچنين ديوسكوريدس (۱۹۵۲، ص ۳۵ـ۳۷؛ ۱۹۳۴، ص ۲۵ـ ۲۶) ويژگيها و خواص چند نوع روغن زيتون و روش بى رنگ كردن روغن زيتون را ذكر كرده است (نيز ← ريدل[۴۸] ، نمايه، ذيل "Olive oil"و "Olive"). خواصى كه حكماى دوره اسلامى براى اجزاى مختلف درخت زيتون و روغن زيتون آورده اند، با اندكى تفاوت، به مطالب پيش گفته شبيه است ( اخوينى بخارى، ص ۷۰۸، ۷۱۰، ۷۴۰؛ حكيم مَيْسرى، ص۱۴۰؛ مجوسى، ج ۲، ص ۱۱۶، ۱۲۱؛ هَرَوى، ص۱۷۰؛ زهراوى، ص ۲۸۱؛ ابن سينا، ج ۱، كتاب ۲، ص ۵۰۴ـ۵۰۶؛ شهمردان بن ابى الخير، ص۲۲۰؛ ابن بكلارش، ص ۳۲۵؛ جرجانى، ص ۵۹۱؛ ابن زُهر، ص ۱۲۲، ۱۵۸، ۱۶۵؛ ابن بيطار، ج ۲، ص ۱۷۴ـ۱۷۷؛ انصارى شيرازى، ذيل «زيتون» و «زيت»؛ حكيم مؤمن، ص ۱۴۰ـ ۱۴۱؛ انطاكى، ج ۱، ص ۲۰۷ـ۲۰۸؛ عقيلى علوى خراسانى، ص ۴۸۵ـ۴۸۷؛ الأغذية و الأدوية، ص ۲۲۱؛ براى خواص آميخته با خرافات ← طبرى، نمايه نام داروها...، ذيل «روغن زيت» و «زيت»؛ دُنَيسرى، فهرست لغات و اصطلاحات، ذيل «زيتون (زيتو «زيتون دشتى»). امروزه در داروسازى، براى روغن زيتون و اجزاى مختلف درخت آن كاربردهاى دارويى فراوانى قائل اند (← زرگرى، ج ۳، ص ۳۲۵ـ۳۲۹؛ مهدى زاده، ص۲۳۰ـ۲۳۲؛ نيز ← هوپر[۴۹] ، ص ۱۴۶؛ مقصودى، ۱۳۸۷ش). در احاديث و روايات اسلامى، به فوايد زيتون و روغن آن اشاره هاى فراوانى شده است ( ابن وردى، ص ۲۰۳ـ۲۰۴؛ مجلسى، ج ۶۳، ص ۱۷۹ـ۱۸۴؛ براى باورهاى ايرانيان درباره زيتون ← ماسه[۵۰] ، ج ۱، ص ۲۰۹؛ شكورزاده، ص ۲۲۷؛ براى زيتون در تعبير خواب شهمردان بن ابى الخير، ص ۴۸۷؛ براى زيتون در ادبيات منظوم فارسى ← دهخدا، ذيل «زيت» و «زيتون»؛ رنگچى، ص ۱۷۸؛ گلشنى، ص ۵۱۵؛ نيز ← ذوالفقارى، ج ۱، ش ۵۳۱۹۴).

منابع : علاوه بر قرآن و كتاب مقدس. عهد عتيق؛ رحمان آزادى، فلور ايران، ش :۴۸ تيره زيتون، تهران ۱۳۸۳ش؛ محمدحسن ابريشمى، زعفران: از ديرباز تا امروز، دايرة المعارف توليد، تجارت و مصرف، تهران ۱۳۸۳ش؛ ابن بطلان، رحلة ابن بطلان، چاپ شاكر لعيى، ابوظبى ۲۰۰۶؛ ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطه، چاپ محمد عبدالمنعم عريان، بيروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷؛ ابن بكلارش، كتاب الادوية المفردة المسمى بالمستعينى، در الاغذية و الادوية عند مؤلفى الغرب الاسلامى، چاپ محمد عربى خطّابى، بيروت: دارالغرب الاسلامى، ۱۹۹۰؛ ابن بيطار؛ ابن جُبَير، رحلة ابن جبير، چاپ حسين نصّار، قاهره ۱۹۹۲؛ ابن حَوقَل؛ ابن خرداذبه؛ ابن زُهر، كتاب الاغذية، در الاغذية و الادوية عند مؤلفى الغرب الاسلامى، همان؛ ابن سينا؛ ابن منظور؛ ابن ميمون، شرح اسماء العقّار، ]متن، همراه با ترجمه فرانسوى و شرحِ[ ماكس مايرهوف، قاهره ۱۹۴۰؛ ابن وردى، خريدة العجائب و فريدة الغرائب، چاپ محمود فاخورى، بيروت ?]۱۴۱۱/ ۱۹۹۱[؛ ابوالخير اشبيلى، عمدة الطبيب فى معرفة النبات، چاپ محمد عربى خطّابى، بيروت ۱۹۹۵؛ ابودُلَف خزرجى، الرسالة الثانية، چاپ پطرس بولگاكوف و انس خالدوف، مسكو ۱۹۶۰؛ ابوريحان بيرونى، كتاب الصيدنة فى الطب، چاپ عباس زرياب، تهران ۱۳۷۰ش؛ ابونصرى هروى، ارشاد الزراعه، چاپ محمد مشيرى، تهران ۱۳۵۶ش؛ ربيع بن احمد اخوينى بخارى، هداية المتعلمين فى الطب، چاپ جلال متينى، مشهد ۱۳۷۱ش؛ اصطخرى؛ اعتمادالسلطنه؛ الأغذية و الأدوية عند مؤلفى الغرب الاسلامى، چاپ محمد عربى خطّابى، بيروت: دارالغرب الاسلامى، ۱۹۹۰؛ هادى الفتى، تاريخ كشاورزى و دامپرورى در ايران، ج ۱، تهران ۱۳۷۴ش؛ على بن حسين انصارى شيرازى، اختيارات بديعى، نسخه خطى موزه بريتانيا، ش ۳۴۹۹، نسخه عكسى كتابخانه بنياد دايرة المعارف اسلامى؛ داوودبن عمر انطاكى، تذكرة اولى الالباب ]و[ الجامع للعجب العُجاب، ]قاهره[ ۱۴۱۶/۱۹۹۶؛ آدام اولئاريوس، سفرنامه آدام الئاريوس: بخش ايران، ترجمه احمد بهپور، تهران ۱۳۶۳ش؛ محمدابراهيم باستانى پاريزى، اژدهاى هفت سر: راه ابريشم، تهران ۱۳۸۰ش؛ ابوبكربن عبداللّه بدرى دمشقى، نزهة الأنام فى محاسن الشام، بيروت ۱۴۰۰/ ۱۹۸۰؛ بطرس بستانى، كتاب دائرة المعارف : قاموس عام لكل فن و مطلب، بيروت ۱۸۷۶ـ۱۹۰۰، چاپ افست ]بى تا[؛ احمدبن حلّاج بسحاق أطعمه، كليّات بُسحق اطعمه شيرازى، چاپ منصور رستگار فسايى، تهران ۱۳۸۲ش؛ بُندَهِش، ]گردآورى[ فرنبغ دادگى، ترجمه مهرداد بهار، تهران: توس، ۱۳۶۹ش؛ الكساندر بوهلر، سفرنامه و جغرافياى گيلان و مازندران، چاپ م. پ. جكتاجى، لاهيجان ۱۳۵۷ش؛ مهرداد بهار، پژوهشى در اساطير ايران، ج ۱، تهران ۱۳۶۲ش؛ ايليا پاولوويچ پطروشفسكى، كشاورزى و مناسبات ارضى در ايران عهد مغول، ترجمه كريم كشاورز، تهران ۱۳۵۷ش؛ ابراهيم پورداود، هرمزدنامه، تهران ۱۳۳۱ش؛ ياكوب ادوارد پولاك، سفرنامه پولاك، ترجمه كيكاوس جهاندارى، تهران ۱۳۶۱ش؛ تاريخ ايران: از دوران باستان تا پايان سده هيجدهم ميلادى، نوشته نينا ويكتوروونا پيگولوسكايا و ديگران، ترجمه كريم كشاورز، تهران: پيام، ۱۳۶۳ش؛ حبيب اللّه ثابتى، جنگلها، درختان و درختچه هاى ايران، تهران ۱۳۵۵ش؛ عبدالملك بن محمد ثعالبى، لطائف المعارف، چاپ ابراهيم ابيارى و حسن كامل صيرفى، ]قاهره ?۱۳۷۹/ ۱۹۶۰[؛ اسماعيل بن حسين (حسن) جرجانى، كتاب الاغراض الطبية و المباحث العلائية، عكس نسخه مكتوب در سال ۷۸۹ هجرى محفوظ در كتابخانه مركزى دانشگاه تهران، تهران ۱۳۴۵ش؛ محمدمؤمن بن محمدزمان حكيم مؤمن، تحفه حكيم مؤمن، چاپ سنگى تهران ۱۲۷۷، چاپ افست ۱۳۷۸؛ حكيم مَيْسرى، دانشنامه در علم پزشكى، چاپ برات زنجانى، تهران ۱۳۶۶ش؛ حمداللّه مستوفى، نزهة القلوب؛ الكساندر بوريكو خودزكو، سرزمين گيلان، ترجمه سيروس سهامى، تهران ۱۳۵۴ش؛ دانشنامه اساطير جهان، زيرنظر ركس وارنر، برگردانِ ابوالقاسم اسماعيل پور، تهران: اسطوره، ۱۳۸۶ش؛ در معرفت بعضى امور فلاحت، ]از مؤلفى ناشناخته[، در احمدرضا ياورى، مقدمه اى بر شناخت كشاورزى سنتى ايران، تهران ۱۳۵۹ش؛ محمدبن ابى طالب دمشقى، كتاب نخبة الدهر فى عجائب البَرّ و البحر، بيروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸؛ محمدبن ايوب دُنَيسرى، نوادر التبادر لتحفة البهادر، چاپ محمدتقى دانش پژوه و ايرج افشار، تهران ?]۱۳۵۰ش[؛ كلمنت اوگاستس دوبُد، سفرنامه لرستان و خوزستان، ترجمه محمدحسين آريا، تهران ۱۳۷۱ش؛ دهخدا؛ احمدبن داوود دينورى، كتاب النبات، ج حروف ا ـ ز، چاپ برنهارد لوين، اوپسالا ۱۹۵۳؛ پدانيوس ديوسكوريدس، هيولى الطب فى الحشائش و السموم، ترجمة اِصْطِفَن بن بَسيل و اصلاح حنين بن اسحاق، چاپ سزار ا. دوبلر و الياس تِرِس، تطوان ۱۹۵۲؛ حسن ذوالفقارى، فرهنگ بزرگ ضرب المثل هاى فارسى، تهران ۱۳۸۸ش؛ محمدبن زكريا رازى، الحاوى فى الطب، چاپ محمد محمد اسماعيل، بيروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰؛ همو، المنصورى فى الطب، چاپ حازم بكرى صديقى، كويت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۷؛ رشيدالدين فضل اللّه همدانى، آثار و احياء: متن فارسى درباره فن كشاورزى، چاپ منوچهر ستوده و ايرج افشار، تهران ۱۳۶۸ش؛ غلامحسين رنگچى، گل و گياه در ادبيات منظوم فارسى تا ابتداى دوره مغول، تهران ۱۳۷۳ش؛ محمدتقى رهنمايى، «كشاورزى گيلان»، در كتاب گيلان، به سرپرستى ابراهيم اصلاح عربانى، ج ۳، تهران : گروه پژوهشگران ايران، ۱۳۷۴ش؛ على زرگرى، گياهان داروئى، ج ۳، تهران ۱۳۶۸ش؛ خلف بن عباس زهراوى، ادوية الزهراوى من كتاب التصريف لمن عجز عن التأليف، در الاغذية و الادوية عند مؤلفى الغرب الاسلامى، همان؛ سلطان محمودبن محمد، آداب المُضيفين و زادالآكلين، چاپ ايرج افشار، تهران ۱۳۸۸ش؛ شرح لكتاب دياسقوريدوس فى هيولى الطّب، وضعه مؤلف مجهول فى نهاية القرن السادس الهجرى، حققه و نقله الى اللغة الالمانية و علق عليه آلبرت ديتريش، گوتينگن ۱۴۰۸/۱۹۸۸؛ ابراهيم شكورزاده، عقايد و رسوم مردم خراسان، تهران ۱۳۶۳ش؛ شهمردان بن ابى الخير، نزهت نامه علائى، چاپ فرهنگ جهانپور، تهران ۱۳۶۲ش؛ مهدى صدروى، بيماريهاى گياهان روغنى: آفتابگردان، بادام زمينى، زيتون، سويا، كلزا، كنجد، گلرنگ، مشهد ۱۳۸۲ش؛ محمدبن ايوب طبرى، تحفة الغرائب، چاپ جلال متينى، تهران ۱۳۹۱ش؛ محمدبن محمود طوسى، عجايب المخلوقات، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ش؛ عادل ابوالنصر، تاريخ النبات، ]بيروت[ ۱۹۶۲؛ محمدحسين بن محمد هادى عقيلى علوى خراسانى، مخزن الادويه، كلكته ۱۸۴۴، چاپ افست تهران ۱۳۵۵ش؛ على نصوح طاهر، شجرة الزيتون: تاريخها، زراعتها، امراضها، صناعاتها، عَمّان ۱۹۴۷؛ ابوالقاسم بن محمد غَسّانى، حديقة الازهار فى ماهية العُشب و العَقّار، چاپ محمد عربى خطّابى، بيروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵؛ قربان فاخته جوبنه، گيلان در يك نگاه، رشت ۱۳۸۸ش؛ آيرين فرانك و ديويد براونستون، جاده ابريشم، ترجمه محسن ثلاثى، تهران ۱۳۷۶ش؛ ابوالقاسم فردوسى، شاهنامه فردوسى، از روى چاپ وولرس، تهران ۱۳۱۴ش؛ الفلاحة النبطية، الترجمة المنحولة الى ابن وحشيه، چاپ توفيق فهد، دمشق ۱۹۹۳ـ ۱۹۹۸؛ عباس قديانى، تاريخ، فرهنگ و تمدن ايران در دوره هخامنشيان، تهران ۱۳۸۴ش؛ زكريابن محمد قزوينى، عجايب المخلوقات و غرائب الموجودات (تحرير فارسى)، چاپ نصراللّه سبوحى، ]تهران [۱۳۶۱ش؛ حسن بن محمد قمى، تاريخ قم، ترجمه حسن بن على قمى، چاپ محمدرضا انصارى قمى، قم ۱۳۸۵ش؛ احمد قهرمان، فلور ايران، ج ۸، تهران ۱۳۶۵ش؛ همو، كورموفيت هاى ايران: سيستماتيك گياهى، ج ۳، تهران ۱۳۷۳ش؛ اكرم گلشنى، طب و مضامين طبى و بازتاب آن در ادب فارسى، كرج ۱۳۸۶ش؛ مجلسى؛ على بن عباس مجوسى، كامل الصناعة فى الطبيّة، بولاق ۱۲۹۴؛ حسين محمدى و دانش وكيلى، زيتون: كاشت، داشت، برداشت و فرآورى، لاهيجان ۱۳۸۵ش؛ محمود موسى ابوعرقوب، الزيتون: إنتاج، امراض، حشرات، نيماتورا، حشائش، قاهره ۱۹۹۸؛ مقدسى؛ شهرام مقصودى، زيتون درمانى، تهران ۱۳۸۷ش؛ غلامحسين مهدى زاده، «زيتون»، در ره آورد گيل، به كوشش محمدعلى فائق، ج ۱، رشت: هدايت، ۱۳۷۴ش؛ ميرزا ابراهيم، سفرنامه استرآباد و مازندران و گيلان و...، چاپ مسعود گلزارى، تهران ۱۳۵۵ش؛ ناصرخسرو، سفرنامه ناصرخسرو قباديانى، چاپ احمد ابراهيمى، تهران ]بى تا.[؛ محمدطاهر نظامى و محمدحسين مقدم، «جنگلهاى گيلان»، در كتاب گيلان، همان؛ ركس وارنر و هانرى استيرلن، كيش و تمدن مصر باستان، ترجمه محمد نجفى و امير امجد، تهران ۱۳۷۸ش؛ جيمز هاكس، قاموس كتاب مقدس، بيروت ۱۹۲۸، چاپ افست تهران ۱۳۴۹ش؛ موفق بن على هَرَوى، الابنية عن حقايق الادوية، تصحيح احمد بهمنيار، چاپ حسين محبوبى اردكانى، تهران ۱۳۴۶ش؛ ياقوت حَمَوى؛

William Carruthers, "Plants", in The Illustrated Bible treasury, ed. William Wright, London: Thomas Nelson and Sons, ۱۸۹۷; Jean Chardin, Voyages du Chevalier Chardin en Perse et autres lieux de l’Orient, ed. L. Langlès, Paris ۱۸۱۱; George N. Curzon, Persia and the Persian question, London ۱۸۹۲, repr. ۱۹۶۶; Nicolaus Damascenus, De plantis: five translations, ed. H. J. Drossaart Lulofs and E. L. J. Poortman, Amsterdam ۱۹۸۹; Pedanius Dioscorides, The Greek herbal of Dioscorides, tr. John Goodyer, ۱۶۵۵, ed. Robert T. Gunther, Oxford ۱۹۳۴; Edward Backhouse Eastwick, Journal of a diplomate’s three years’ residence in Persia, London ۱۸۶۴, repr. Tehran ۱۹۷۶; The Economic history of Iran: ۱۸۰۰-۱۹۱۴, ed. Charles Issawi, Chicago: The University of Chicago Press, ۱۹۷۱; Encyclopaedia Iranica [Online], s.v. "Olive tree" (by Willem Floor). Retrieved Jan. ۳۱, ۲۰۱۶, from www.iranicaonline.org; Encyclopaedia Judaica, Jerusalem ۱۹۷۸-۱۹۸۲; s.v. "Olive" (by Jehuda Feliks); EI۲, s.v. "Zaytun.۲: olive cultivation" (by D. M. Varisco); Willem M. Floor, A griculture in Qajar Iran, Washington, D. C. ۲۰۰۳; R. J. Forbes, "Chemical, culinary, and cosmetic arts", in A History of technology, vol.۱, ed. Charles Singer, E. J. Holmyard, and A. R. Hall, Oxford: Oxfrod University Press, ۱۹۶۵; Federika Kudriavskaia von Freygang and Wilhelm von Freygang, L etters from the Caucasus and Georgia: to which are added, the account of a journey into Persia in ۱۸۱۲, and an abridged history of Persia sicne the time of Nadir Shah, translated from the French, and illustrated with maps and engravings, London ۱۸۲۳; David Hooper, Useful plants and drugs of Iran and Iraq, with notes by Henry Field, ed. B. E. Dahlgren, Chicago ۱۹۳۷; Ibn ‘Aww¦am, L e livre de l’agriculture d’Ibn-al-Awam (Kitab al-felahah), tr. J.-J. Clément - Mullet, Paris ۱۸۶۴-۱۸۶۷, repr. Tunis ۱۹۸۳; Berthold Laufer, Sino-Iranica: Chinese contributions to the history of civilization in ancient Iran, Chicago ۱۹۱۹, repr. Taipei ۱۹۶۷; David Neil MacKenzie, A concise Pahlavi dictionry, London ۱۹۹۰; Henri Massé, Croyances et coutumes persanes, suivies de contes et chansons populaires, Paris ۱۹۳۸; Grigory Valerianovich Melgunov, Das Südliche ufer des kaspischen Meeres, oder Nordprovinzen persiens, Leipzig ۱۸۶۸, repr. Frankfurt am Main ۱۹۹۵; Hyacinth Louis Rabino, L es provinces caspiennes de la Perse: le Guîlân, Paris ۱۹۱۷; John M. Riddle, Quid pro quo: studies in the history of drugs, Hampshire ۱۹۹۲; Judy Ridgway, The olive oil companion, London ۱۹۹۷; J. L. Schlimmer, Terminologie médicopharmaceutique et anthropologique: française- persane, litho. ed., Tehran ۱۸۷۴, typo. repr. ۱۹۷۰; Strabo, The geography of Strabo, with an English translation by Horace Leonard Jones, London, vol. ۵, ۱۹۶۱, vol.۷, ۱۹۶۶, vol. ۸, ۱۹۴۹; Jean Baptiste Tavernier, L es six voyages de Turquie et de Perse, introduction et notes de Stéphane Yerasimos, Paris ۱۹۸۱; M. Pitton de Tournefort, Relation d’un voyage du L evant, Amesterdam ۱۷۱۸; Charles James Wills, In the land of the Lion and Sun, or, modern Persia, London ۱۸۹۱; F. E. Zeuner, "Cultivation of plants", in A History of technology, ibid.

/ شمامه محمدى فر / 

 

۱. olive ۲. drupe ۳. variety ۴. Zeuner ۵. Laufer ۶. MacKenzie ۷. Nicolaus Damascenus ۸. Ibn ‘Aww¦ am ۹. Ridgway ۱۰. United Nations (UN) ۱۱. Encyclopaedia Judaica ۱۲. James Hawks ۱۳. Carruthers ۱۴. Ugarit ۱۵. Chardin ۱۶. Ilia Pavlovich Petrushevskii ۱۷. Forbes ۱۸. Urukagina ۱۹. Irene Franck ۲۰. David Brownstone ۲۱. Carthage ۲۲. Heliopolis ۲۳. Rex Warner ۲۴. Henri Stierlin ۲۵. Strabo ۲۶. Heracleote ۲۷. Heracleion ۲۸. Tavernier ۲۹. Adam Olearius ۳۰. Melgunov ۳۱. Schlimmer ۳۲. Wills ۳۳. Jakob Eduard Polak ۳۴. Alexander Chodzko ۳۵. Freygang ۳۶. Clement Augustus De Bode ۳۷. Floor ۳۸. Kousis ۳۹. Theophilaktos ۴۰. Tournefort ۴۱. Curzon ۴۲. Alexandre Buhler ۴۳. Rabino ۴۴. Eastwick ۴۵. The Economic history of Iran ۴۶. Issawi ۴۷. Dioscorides ۴۸. Riddle ۴۹. Hooper ۵۰. Massé

 

نظر شما
مولفان
گروه
آسیای صغیر و بالکان ,
رده موضوعی
جلد 22
تاریخ 96
وضعیت چاپ
  • چاپ شده