زیب النساء بیگم

معرف

شاعر پارسى‌گوى هند و دختر اورنگ‌زيب*.
متن

زيب النساءبيگم، شاعر پارسى گوى هند و دختر اورنگ زيب*. در ۱۰ شوال ۱۰۴۸ در دولت آباد دكن زاده شد و پدربزرگش شاهجهان (حك : ۱۰۳۷ـ۱۰۶۸) او را زيب النساء ناميد. او بزرگ ترين دختر اورنگ زيب (حك : ۱۰۶۸ـ۱۱۱۸) و بى بى رابعه دورانى، ملقب به دلرس بانو، دختر شاهنوازخان صفوى بود (كنبو، ج ۲، ص ۲۲۴؛ بختاورخان، ج ۱، ص ۳۹۳؛ ملك الكتّاب، ص ۱۳۹). زيب النساء نزد حافظ مريم، مادر عنايت اللّه، وزيراعظم اورنگ زيب، قرآن آموخت و حافظ قرآن شد (سعيدزاده، پيام زن، سال ۱، ش ۱۱، ص ۴۵) و از پدر براى اين موفقيت سى هزار اشرفى دريافت كرد. او به تحصيلِ نجوم، فلسفه، و علوم ادبىِ فارسى و عربى پرداخت و در خوشنويسىِ خطوط نسخ، نستعليق، و شكسته مهارت يافت (بختاورخان، همانجا). ميرزامحمدسعيد اشرف مازندرانى* (متوفى ۱۱۱۶؛ براى اطلاع بيشتر درباره او ← نصرآبادى، ج ۱، ص ۲۵۸) و عبدالرشيد ديلمى* (متوفى ۱۰۸۱؛ براى اطلاع بيشتر درباره او ← سبحانى، ۴۸۸ـ۴۸۹) از استادان او بودند. شعردوستى، شوخ طبعى، و وسعت مشرب ميرزامحمدسعيد اشرف بر منش و ذوق زيب النساء، كه فرزند اورنگ زيبِ متعصب در ديانت بود، اثرى تعديل كننده داشت. برخى از فرهيختگان دربارىْ معاشر و گاه مخاطب مناظرات شعرى زيب النساء بودند، ازجمله ناصرعلى سرهندى* ( عبدالرشيد، ص ۱۶۸)، كليم كاشانى* (سعيدزاده، پيام زن، سال ۱، ش ۱۱، ص ۴۶)، و عاقل خان رازى كه آشنايى او با زيب النساء و مناظرات شعرى آن دو ( راشدى، بخش ۱، ص ۲۵۵) منشأ داستانهايى ساختگى شد (موسوى، ص ۲۳۹). زيب النساء هم زمان با بى توجهى اورنگ زيب به شاعران، كتابخانه اى تأسيس كرد و با پشتيبانى از اهل دانش، موجب ادامه رونق بازار ادب فارسى در هند گرديد (بختاورخان، ج ۱، ص ۳۹۳؛ هاشمى سنديلوى، ج ۲، ص ۴۲۱؛ اعتمادالسلطنه، ج ۲، ص ۱۸). آثار بسيارى كه به نام و براى او تأليف شده گواهى بر ادب پرورى اوست، آثارى چون زيب التفاسير محمدصفى قزوينى، زيب عصمت ملاعبدالغفور، و شرح شافيه زيب النساء ابوالفتح هاشمى مُلتانى (بختاورخان، همانجا؛ سعيدزاده، پيام زن، سال ۲، ش ۴، ص ۴۵). محمدعلى ماهر مثنوى مفصّلى در مدح او ساخته است (← ميرزا، ص ۱۰۶؛ هاشمى سنديلوى، همانجا). در ماجراهاى سياسى دوره اورنگ زيب و منازعات ميان شاهزادگان بر سر جانشينى وى، كه به تضعيف قدرت اين سلسله در هند انجاميد، نام زيب النساء نيز به ميان آمده است. او به برادر خود محمداكبر علاقه بسيار داشت و همين باعث شد پدرش او را متهم كند كه در توطئه هاى شاهزاده مذكور براى به زيركشيدن اورنگ زيب از تخت سلطنت شركت داشته است. ازاين رو، در ۱۰۹۱ به جرم همكارى با اكبر در قلعه سليم گر در دهلى زندانى و مقررى سالانه اش قطع شد، اما با پادرميانى مادر يكى از دست نشاندگان اورنگ زيب، بدگمانى پدرش به او از بين رفت (← مستعدخان، ص ۱۳۵ـ۱۳۹، ۱۵۲). زيب النساء هرگز ازدواج نكرد و در زندگى خانوادگى همواره يار و مددكار پدر و برادرانش بود، چنان كه هنگام بيمارى پدر در ۱۰۷۳ در لاهور پرستارى از او را برعهده گرفت (د. اردو، ذيل مادّه). زيب النساءبيگم در ۱۰ محرّم ۱۱۱۴ درگذشت (ريو ، ج ۲، ص ۷۰۲؛ قس صديق حسن خان، ص ۳۰۵؛ ملك الكتّاب، ص ۱۳۹، كه سال وفات او را ۱۱۱۳ آورده اند) و به دستور پدرش، كه از مرگ او بسيار اندوهناك بود، در باغ سى(تيس)هزارى در دهلى به خاك سپرده شد. به دستور اورنگ زيب سيدامجدخان، شيخ عطاءاللّه، و حافظ خان ساخت بناى آرامگاه او و نظارت بر صدقات و خيرات آن را برعهده گرفتند (مستعدخان، ص ۳۱۲؛ براى مباحث راجع به محل دفن او د.اردو، همانجا). صديق حسن خان (همانجا) مادّه تاريخ وفات وى را عبارت «ادخلى جنتى» (مذكور در آيه ۳۰ سوره فجر) يافته كه برابر با ۱۱۰۸ است و مطابق با سال درگذشت وى نيست. زيب النساء در جوانى با تخلص «مخفى» آغاز به سرودن شعر كرد (رنج، ص ۱۹۹؛ قس گلچين معانى، ۱۳۶۹ش، ج ۲، ص ۱۲۶۵، پانويس ۲، كه به استناد اختر تابان تخلص وى را «زيب النساء» ذكر كرده است و ملك الكتّاب، ص ۱۳۹ كه تخلص «مخفى» را براى او به كلى مردود مى داند). محمودميرزا قاجار (ص ۲۳) مجموعه ابيات ديوان او را پانزده هزار بيت دانسته كه اكنون كمتر از يك سوم از آن ابيات باقى است (← زيب النساءبيگم، مقدمه صديقيان، ص ۱۳) كه بيشتر غزل و شمارى قصيده، ترجيع بند، و تركيب بند است. ديوان زيب النساء در تهران به اهتمام مهين دخت صديقيان و ابوطالب ميرعابدينى در ۱۳۸۱ش به چاپ رسيده است. نكته گمراه كننده در بررسى شعر زيب النساء آميختگى شعر او با شعر شاعران ديگرى است كه همانند او تخلص «مخفى» داشته اند، ازجمله سلمى بيگم مخفى سلطان (← صفا، ج ۵، بخش ۱، ص ۵۱۸؛ هاشمى سنديلوى، ج ۵، ص ۱۹۳؛ سعيدزاده، پيام زن، سال ۲، ش ۱، ص ۴۶) و شاعرى با نام مخفى رشتى از نديمان امام قلى، حاكم فارس ( ملك الكتّاب، همانجا؛ موسوى، ص ۲۳۴ـ۲۳۶؛ هاشمى سنديلوى، ج ۵، ص ۱۰۴؛ گلچين معانى، ۱۳۶۹ش، ج ۲، ص ۱۲۶۵ـ۱۲۷۱؛ قس گلچين معانى، ۱۳۵۵ش، ص ۴۲ـ۴۳، كه مى گويد اين شاعر درواقع مخفى خراسانى است). ترديد در انتساب اين اشعار به زيب النساء از آنجا قوّت مى گيرد كه شمار بسيارى از معاصران وى كه به شرح زندگى و ستايش استعداد ادبى او پرداخته اند، بيتى از او نقل نكرده اند ( موسوى، ص ۲۳۶)، گرچه در اويماق مغول كه تاريخ دقيق خاندان زيب النساء است به اين نكته كه او گاه شعر مى سروده اشاره شده است (گلچين معانى، ۱۳۵۵ش، ص ۳۷). به گفته محمد افضل سَرخوش (ص ۳۳)، ميرزامحمدخليل خراسانى، متخلص به «صاحب اثرى»، از زيب النساء به نام زيب المنشآت را در ملازمت او تدوين مى كرد كه اكنون برجا نمانده است (نيز ← هاشمى سنديلوى، ج ۲، ص ۴۲۱). علاوه بر مكتوبات، چند بناى مذهبى نيز از زيب النساء به يادگار مانده كه وى بانى برپايى يا مرمت و رونق آنها بوده است، ازجمله مسجد زينت المساجد در دهلى (سبحانى، ص ۵۱۴) و مساجدى در ساحل جمنا در آگره (اكبرآباد) و در كشمير (د.اردو، همانجا). گذشته از علاقه زيب النساء به باقيات صالحات، عبارت «كنيز فاطمه» در مُهر او گوياى ايمان قوى او در كنار لطافت طبع و ذوق ادبى اوست (راشدى، بخش ۲، ص ۱۰۱۹).

منابع : اردو دائره معارف اسلاميه، لاهور ۱۳۸۴ـ۱۴۱۴/ ۱۹۶۴ـ۱۹۹۳، ذيل «زَيبُالنساء» (از عبداللّه چغتائى)؛ محمدحسن بن على اعتمادالسلطنه، خيرات حسان، چاپ سنگى ]تهران[ ۱۳۰۴ـ۱۳۰۷؛ محمد بختاورخان، مرآة العالم: تاريخ اورنگزيب، چاپ ساجده س. علوى، لاهور ۱۹۷۹؛ حسام الدين راشدى، تذكره شعراى كشمير: تكمله تذكره شعراى كشمير محمد اصلح ميرزا، لاهور، بخش ۱، ۱۹۸۳، بخش ۲، ۱۹۸۲؛ محمدفصيح الدين رنج، بهارستان ناز: تذكره شاعرات، لاهور: مجلس ترقى ادب، ]بى تا.[؛ زيب النساءبيگم، ديوان، چاپ مهيندخت صديقيان و ابوطالب ميرعابدينى، تهران ۱۳۸۱ش؛ توفيق ه . سبحانى، نگاهى به تاريخ ادب فارسى در هند، تهران ۱۳۷۷ش؛ محمدافضل بن محمدزاهد سَرخوش، كلمات الشعراء: مشتمل بر ذكر شعراى عصر جهانگير تا عهد عالمگير، چاپ صادق على دلاورى، چاپ سنگى لاهور ?] ۱۹۴۲[؛ محسن سعيدزاده، «زيب النسا چهره مخفى ادب پارسى»، پيام زن، سال ۱، ش ۱۱ (بهمن ۱۳۷۱)، سال ۲، ش ۱ (فروردين ۱۳۷۲)، ش ۴ (تير ۱۳۷۲)؛ صديق حسن خان، تذكره شمع انجمن، چاپ محمدكاظم كهدويى، يزد ۱۳۸۶ش؛ ذبيح اللّه صفا، تاريخ ادبيات در ايران و در قلمرو زبان پارسى، ج ۵، بخش ۱، تهران ۱۳۷۸ش؛ عبدالرشيد، تذكره شعراى پنجاب، لاهور ۱۹۸۱؛ محمدصالح كنبو، عمل صالح، الموسوم به شاه جهان نامه، ترتيب و تحشيه غلام يزدانى، چاپ وحيد قريشى، لاهور ۱۹۶۷ـ۱۹۷۲؛ احمد گلچين معانى، كاروان هند، مشهد ۱۳۶۹ش؛ همو، «معماى ديوان مخفى»، هنر و مردم، ش ۱۷۲ (بهمن ۱۳۵۵)؛ محمودميرزا قاجار، نُقل مجلس: تذكره زنان شاعر، چاپ بابك رشنوزاده، تهران ۱۳۸۵ش؛ محمدساقى مستعدخان، مآثر عالمگيرى، كراچى ۱۹۶۱؛ محمدبن محمد رفيع ملك الكتّاب، كتاب تذكرة الخواتين، چاپ سنگى بمبئى ۱۳۰۶؛ برق موسوى، «زيب النساء مخفى يا مخفى رشتى»، سخن، دوره ۲۵ (تير ۱۳۵۵)؛ محمداصلح بن محمداسلم ميرزا، تذكره شعراى كشمير، چاپ سيدحسام الدين راشدى، لاهور ۱۹۸۳؛ محمدطاهر نصرآبادى، تذكره نصرآبادى: تذكرة الشعرا، چاپ محسن ناجى نصرآبادى، تهران ۱۳۷۸ش؛ احمدعلى هاشمى سنديلوى، تذكره مخزن الغرائب، چاپ محمدباقر، ج ۲، لاهور ۱۹۷۰، ج ۵، اسلام آباد ۱۳۷۲ش؛

Charles Rieu, Catalogue of the Persian manuscripts in the British Museum, London ۱۹۶۶.

/ افسانه منفرد /

 

نظر شما
مولفان
گروه
ادبیات و زبان ها ,
رده موضوعی
جلد 22
تاریخ 96
وضعیت چاپ
  • چاپ شده