زرافه

معرف

پستاندارى از راسته جفت‌سمان[۱] ، زيرراسته نشخواركنندگان[۲] ، تيره زرافگان[۳] ، با نام علمى Giraffa camelopardalis.
متن

زرّافه، پستاندارى از راسته جفت سمان[۱] ، زيرراسته نشخواركنندگان[۲] ، تيره زرافگان[۳] ، با نام علمى Giraffa camelopardalis. زرافه بلندترين پستاندار است و بدنى به طول حداكثر ۵ر۵ تا ۶ متر، گردن و دستهاى بسيار بلند، پاهايى كوتاه تر از دستها و سه تا پنج زائده شاخ مانند كوتاه دارد كه با پوست پوشيده شده اند. اين جانور پوستى با لكه هاى سرخ تيره تا قهوه اى در زمينه اى روشن دارد كه به استتار جانور كمك مى كند. الگوى اين لكه ها در هيچ دو زرافه اى مشابه نيست. نرها بزرگ تر از ماده ها با شاخهايى ضخيم تر و يك شاخ ميانى هستند و تعداد برآمدگيهاى كوچك روى سرشان چهار يا بيشتر است. اين پستانداران فقط يك بچه در سال به دنيا مى آورند. زرافه ها از شاخ و برگ درختچه ها و درختان، به ويژه آكاسيا[۴] و ميموزا[۵] ، تغذيه مى كنند. زيستگاه آنها، ساواناى[۶] خشك مركزى و جنوب افريقاست. اين جانوران را به جهت گوشت، پوست و مويشان غيرقانونى شكار مى كنند. اگرچه آنها از محدوده پراكنش اوليه شان در غرب افريقا ناپديد شده اند، در رده «در معرض خطر» جدّى قرار نمى گيرند (حبيبى و راعى، ج ۴، ص ۵۴۸؛ معلوف، ص ۱۱۵؛ گژيمك[۷] ، ج ۱۲، ص ۶، زيرنويس تصوير۴۰؛ اتحاديه جهانى حفاظت طبيعت و منابع طبيعى[۸] ، ذيل «Giraffa comelopardalis»؛ براى اطلاع بيشتر پرادرو[۹] و اسكاچ[۱۰] ، ص ۷۰ـ۷۲). در پهلوى، زرافه را اُشترگاوپلنگ مى گفته اند (بندهش، ص۷۹؛ مكنزى[۱۱] ، ذيل "Giraffeus§tar-ga¦w-palang" و "Us§tar-ga¦w-palang"؛ بهار، ص ۷۱). نام ديگر آن در فارسى، سنباوه و زرنافه است ( قزوينى، ص ۴۱۶؛ مراغى، ص ۲۱۵). در نقاط مختلف قاره افريقا، كه محدوده پراكنش اين جانور است، آن را با نامهاى مختلف زرات، زيوتا، زرافا و سُراف مى شناسند كه هريك از آنها احتمال دارد ريشه نام اين جانور باشد. درباره ريشه نام زرافه اختلاف نظر هست؛ ازيك سو زرافه نام عربى اين جانور و برگرفته از ريشه سرافى، در مصر قديم به معناى گردن بلند، دانسته شده است، از ديگر سو آن را معرب واژه فارسى زرناپه/ سرناپا/ زرناپا يا از ريشه هندى دانسته اند ( جوهرى، ذيل «زرف»؛ زمخشرى، قسم ۱، ص ۴۵۳؛ نيز ← معلوف، ص ۱۱۵ـ۱۱۶). شباهت واژه زرافه و نام لاتين آن[۱۲] و نيز اشترگاوپلنگ پهلوى با صفتِ گونه اىِ[۱۳] آن اشتراك ريشه هاى اين واژگان را به ذهن متبادر مى كند. شايد وجه تسميه زرافه، به معناى ديگر اين كلمه در عربى، يعنى جمع/ جماعت، و اين باور غلط قديمى برگردد كه زرافه را چندرگه از جمعى از جانوران وحشى مى دانستند ( جوهرى، همانجا؛ ابن خلّكان، ج ۴، ص ۴۰۰). در بندهش (همانجا)، اشترگاوپلنگ از انواع شانزده گانه گاو دانسته شده است. حكاكيهاى پيش از تاريخ بر روى سنگ در شمال افريقا نشان مى دهد مردمان اين مناطق از ديرباز زرافه را مى شناخته اند. مردم قبايل سودان، چاد و اتيوپى سوار بر اسب زرافه را شكار، از گوشت آن تغذيه و از پوستش استفاده هاى مختلفى مى كرده اند (← پرادرو و اسكاچ، ص ۷۲). عربها زرافه را، باتوجه به زيباييهايش، ملكه جانوران مى دانستند و سلاطين شرق، آن را همچون حيوان خانگى دست آموز نگهدارى مى كردند (← همان، ص ۶۷). در متون تاريخى جانورشناسى نيز به زرافه اشاره شده است. هرچند ظاهر اين جانور تركيبى از شتر، گاو و پلنگ را در ذهن تداعى مى كند، به نوشته جاحظ (ج ۱، ص ۱۴۲ـ۱۴۴، ۱۵۱ـ ۱۵۲)، يكى از علل چندرگه دانستن زرافه، نام تركيبىِ فارسى اين جانور بوده است. وى با ذكر مثالهاى ديگرى از اين دست، به رد و نقد اين باورها پرداخته است. او همچنين برخى شباهتهاى اين جانور با جانوران ديگر ازجمله شتر، پلنگ، گوزن، آهو و گاو و برخى ويژگيهاى ريخت شناسى[۱۴] زرافه را برشمرده است ( ج ۷، ص ۲۴۱ـ۲۴۳؛ نيز ← ج ۵، ص ۱۵۱؛ دمشقى، ص ۲۱۵؛ مراغى، ص ۲۱۵ـ۲۱۶). جاحظ زرافه را از جانوران كم هوش (ج ۷، ص ۳۸) و موطن آن را سرزمين نوبه (در جنوب مصر) دانسته است (ج ۷، ص ۲۴۱). در برخى منابع، زرافه از جانوران جزيره زنگبار و هند و سريلانكا گزارش شده است ( رامهرمزى، ص۱۲۲؛ قزوينى؛ دمشقى، همانجاها؛ ماركوپولو[۱۵] ، ج ۲، ص ۴۲۲، ۴۳۱). قزوينى (همانجا) اين جانور را ازنظر جثه بزرگ تر از گاو و كوچك تر از فيل وصف كرده است. دمشقى (همانجا) زرافه را حيوانى با آفرينش شگفت دانسته كه هريك از اعضاى بدنش به جانورى ديگر مشابهت دارد، بلندى آن ده ذراع يا بيشتر است و سرشتى خونگرم و اهلى شونده دارد. ديدن زرافه در خواب بر ضرر مالى، آگاهى از اخبار عجيب، دوست، همسر و فرزند دلالت دارد ( دميرى، ج ۲، ص ۴۸۴ـ ۴۸۵). طبيعت آن را خشك در اول و بسيار گرم و گوشتش را برانگيزاننده سودا دانسته اند (← ابن بيطار، ج ۲، ص ۱۶۲؛ انصارى شيرازى، ذيل واژه؛ عقيلى علوى خراسانى، ص ۴۶۹). ويژگيهاى زرافه، به ويژه گردن بلند آن، از موضوعات مورد بحث نظريه پردازان بزرگ علم تكامل، چارلز رابرت داروين[۱۶] و ژان باتيست لامارك[۱۷] بوده است. اين دو درباره نحوه تكامل گردن بلند زرافه ديدگاههاى متفاوتى دارند (← داروين، ص ۱۰، ۲۰۶، ۲۳۰ـ۲۳۳، ۲۵۵، ۵۱۷؛ پرادرو و اسكاچ، ص ۶۸ـ۷۰). در نجوم جديد، زرافه از صورتهاى فلكى نوساخته، مشتمل بر ستارگان كم سو، و در نيمكره شمالى آسمان است و در ميان صور فلكى دبّ اصغر و ارّابه ران جاى دارد، چنان كه ادامه دسته ملاقه دبّ اصغر به سوى جنوب به آن مى رسد (د.اسلام، چاپ دوم، ذيل واژه؛ نيز ← آلن[۱۸] ، ص ۱۰۶ـ۱۰۷).

منابع : ابن بيطار؛ ابن خلّكان؛ على بن حسين انصارى شيرازى، اختيارات بديعى، نسخه خطى موزه بريتانيا، ش ۳۴۹۹، نسخه عكسى كتابخانه بنياد دايرة المعارف اسلامى؛ بندهش، ]گردآورى[ فرنبغ دادگى، ترجمه مهرداد بهار، تهران: تونس، ۱۳۶۹ش؛ مهرداد بهار، واژه نامه بندهش، تهران ۱۳۴۵ش؛ عمروبن بحر جاحظ، كتاب الحيوان، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ?]۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/۱۹۶۵ـ ۱۹۶۹[، چاپ افست بيروت ]بى تا.[؛ اسماعيل بن حماد جوهرى، الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربية، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بيروت ]بى تا.[، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ش؛ طلعت حبيبى و محمدمهدى راعى، جانورشناسى عمومى، ج ۴، تهران ۱۳۸۰ش؛ محمدبن ابى طالب دمشقى، كتاب نخبة الدهر فى عجائب البَرّ و البحر، بيروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸؛ محمدبن موسى دميرى، حياة الحيوان الكبرى، چاپ ابراهيم صالح، دمشق ۱۴۲۶/۲۰۰۵؛ بزرگ بن شهريار رامهرمزى، عجائب الهند: برها و بحرها و جزائرها، چاپ عبداللّه محمد حبشى، ابوظبى ۱۴۲۱/۲۰۰۰؛ محمودبن عمر زمخشرى، پيشرو ادب، يا، مقدمة الادب، چاپ محمدكاظم امام، تهران ۱۳۴۲ـ۱۳۴۳ش؛ محمدحسين بن محمدهادى عقيلى علوى خراسانى، مخزن الادويه، كلكته ۱۸۴۴، چاپ افست تهران ۱۳۷۱ش؛ زكريابن محمد قزوينى، عجايب المخلوقات و غرائب الموجودات (تحرير فارسى)، چاپ نصراللّه سبوحى، ]تهران[ ۱۳۶۱ش؛ عبدالهادى بن محمد مراغى، منافع حَيَوان، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۸۸ش؛ امين فهد معلوف، معجم الحيوان، بيروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵؛ yelkcniH drahciRnellA ,dna erol rieht :seman ratS gninaem selrahC ;۳۶۹۱ kroY weN ,niwraD ,fo nigiro ehT seiceps ;۹۰۹۱ kroY weN ,IE۲araZ" .v.s ,¦;)ÅriV .F yb( "af drahnreBkemizrG,aidepolcycne efil lamina s'kemizrG , ;۴۰۰۲-۳۰۰۲ tiorteDeht rof noinU lanoitanretnI )NCUI( secruoseR larutaN dna erutaN fo noitavresnoC, seiceps denetaerht fo tsiL deR NCUI ehT.NCUI , ;gro.tsilderncui//:ptth morf ,۵۱۰۲ ,۹۱ .tpeS deveirteR lieN divaDeizneKcaM ,yranoitcid ivalhaP esicnoc A, ;۰۹۹۱ nodnoLoloP ocraM ,oloP ocraM reS fo koob ehT eht fo slevram dna smodgnik eht gninrecnoc ,naiteneV eht tsaE,eluY yrneH yb seton htiw detide dna detalsnart , ۳۰۹۱ nodnoL ,reidroC yrneH yb .de.dr۳ ,۱۷۸۱ nodnoL .R dlanoD ;۵۷۹۱ .rper ,۰۲۹۱-)۹۲۹۱( orehtorPdna .M treboRhcohcS ,eht :sreppilf dna ,sksut ,snroH slammam defooh fo noitulove.۲۰۰۲ eromitlaB ,

/ مرضيه كاظمى /

 
نظر شما
مولفان
گروه
تاریخ علم ,
رده موضوعی
جلد 21
تاریخ 95
وضعیت چاپ
  • چاپ شده