ردا

معرف

از لباسهاى روى مردانه و زنانه.
متن

ردا، از لباسهاى روى مردانه و زنانه. ردا كه در فارسى صورت مخفف (دهخدا، ذيل واژه) واژه عربى رداء است (← ابن منظور، ذيل «ردى»)، روپوشى بود كه بر شانه ها مى افكندند  (مقدسى، ص 239؛ احسن[1] ، ص 36) و معمولا آن را روى قميص* مى پوشيدند (← ابن سعد، ج 5، ص 139، ج 6، ص 101، ج 7، ص 413؛ صالح احمدالعلى، ص 47). ردا را همراه ازار* (← ابن سعد، ج 3، ص 27ـ29؛ ابوالفرج اصفهانى، ج 2، ص210، ج 6، ص 79؛ صالح احمدالعلى، ص 46) و گاه همراه ازار و قميص باهم مى پوشيدند (← ابن سعد، ج 3، ص 29؛ صالح احمدالعلى، ص 47). باوجود اين اطلاعات، دوزى[2]  بر آن بود كه ردا عمومآ هر نوع لباس روپوش است و نبايد آن را لباس خاصى به شمار آورد؛ ازاين رو، در كتاب فرهنگ البسه مسلمانان[3] ، هيچ عنوانى به ردا اختصاص نداده است (← ص 59ـ60، پانويس 2؛ همچنين براى مقايسه ردا با عبا و كِساء ← همان، ص 292ـ297، 383ـ386؛ نيز ← عبا*). همچنين ردا را گاه بر سر و صورت مى كشيدند و بدان روى خود را مى پوشاندند ازجمله براى آنكه صورت را از باد و آفتاب حفظ كند (احمدبن حنبل، ج 2، ص 96؛ طبرى، ج 5، ص 2736؛ مسعودى، ج 6، ص 328؛ جبورى، ص 139؛ احسن، همانجا). گاه ردا را بر شانه چپ مى انداختند و شانه راست را آزاد مى گذاشتند (استيلمن[4] ، ص 73 و تصوير1). ردا مانند ازار، پوششى مشترك ميان زنان و مردان بود (عبيدى، ص 261؛ احسن، همانجا). برخى زنان، ردايى تنگ و كوتاه بر روى پيراهن مى پوشيدند (حسن ابراهيم حسن، ج 2، ص 429). پوشيدن ردا در ميان عرب جاهلى نيز رواج داشت و به معناى روانداز و لباسى كه بر شانه ها مى انداختند، در اشعار عرب جاهلى و صدر اسلام آمده است (مثلا ← خنساء، ص 9؛ براى نمونه هاى ديگر ← جبورى، ص 137ـ139 با ارجاعات). ظاهرآ در اين ايام، رداى جايى به نام بِرْكَه مشهور بوده است (← حُمَيدبن ثَورِ هلالى، ص 73، پانويس 5؛ نيز ← جبورى، ص 138). مردم عرب عصر جاهلى هنگام جنگ و غارت رداى خود را به كمر مى بستند (جبورى، همانجا). همچنين در ميان ايشان رسم بود كه دوستان، رداهاى يكديگر را چاك كنند تا محبت و مودت ميانشان تداوم يابد و زوال نپذيرد (حوفى، ص 497؛ جبورى، ص 139). ردا از لباسهاى پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله وسلم نيز بوده است (← محمدبن فارس جميل، ص90؛ انبارى، ص 64) و ايشان رداهاى مختلفى دربر مى كردند، ازجمله رداى حَضرَمى منسوب به حَضْرَموت كه طول آن چهار ذرع و عرض آن دو ذرع و يك وجب بود و در هنگام ملاقات با وفود آن را مى پوشيدند (ابن سعد، ج 1، ص 458؛ نيز ← محمدبن فارس جميل، همانجا) و رداى نجرانى با حاشيه اى ضخيم (ابن سعد، همانجا؛      بخارى، ج 21، ص 68؛ ابن ماجه، ج 2، ص 1177؛ نيز ← انبارى؛ محمدبن فارس جميل، همانجاها؛ درباره رداهاى پيامبر نيز ← نُوَيرى، ج 18، ص 284، 287ـ288؛ جبورى، ص140ـ141). گويا در دوره پيامبر، ردا همراه ازار، بخشى از لباس احرام* بوده است (← احمدبن حنبل، ج 2، ص 34؛ نيز ← محمدبن فارس جميل، همانجا). گفته اند كه پيامبر در نماز باران، رداى خود را پشت و رو كرد و نماز گزارد (← بخارى، ج 6، ص 103ـ104؛ محمدبن فارس جميل، همانجا؛ استيلمن، ص 27 و پانويس 73). در فتح مكه، پيامبر رداى خود را به وَهْب بن عُمَير داد تا بدان براى صفوان بن اميه امان بگيرد (مالك بن انس، ج 2، ص 543ـ544؛ نيز ← محمدبن فارس جميل، ص 91). خلفا و سلاطين نيز از ردا استفاده مى كردند (درباره رداهايى كه على عليه السلام مى پوشيد ← ابن سعد، ج 3، ص 27ـ29؛ جبورى، همانجا؛ صالح احمدالعلى، ص 46ـ47). خلفاى اموى و عباسى معمولا ردايى بر دوش مى افكندند (جاحظ، 1332، ص 154؛ ابوالفرج اصفهانى، ج 2، ص210، ج 6، ص 79؛ نيز ← احسن، همانجا). همچنين گفته شده كه پس از مرگ هارون الرشيد (حكـ170:ـ193) در ميان هزاران دست لباسى  كه در انبار قصر او بود، هزار دست ردا نيز وجود داشت  (ابن زبير، ص 215). ظاهرآ در دوره دوم عباسى، ردا جزو لباسهاى رسمى خلفا درآمد (عبيدى، ص 261)، چنان كه القاهر (حكـ320:ـ322) در هنگام بيعت در 320، قميص و ردا پوشيده بود (قرطبى، ص 153؛ درباره رداپوشيدن سلاطين و وزيرانشان در اين  دوره مثلا سلطان مسعود غزنوى و حسنك وزير ← بيهقى، ص 15، 229). شاعران و عالمان و طبيبان و خطيبان نيز گاه ردا دربرمى كردند (عبيدى، ص 261، 264)، هرچند پوشيدن اين لباس برايشان الزامى نبود (← جاحظ، 1367، ج 2، ص 92). خادمان نيز ردا مى پوشيدند، و ظاهرآ لباسى رسمى بوده كه در مناسبات مختلف چون اعياد بر تن مى كردند؛ مثلا، شفيع خادم در نوروز نزد متوكل (حكـ: 232ـ247)، ردا پوشيده بود (شابشتى، ص 57؛ نيز ← عبيدى، ص 262). مردم عادى نيز برحسب توانايى مالى خود رداهايى مى پوشيدند (مسعودى، ج 5، ص400؛ نيز ← فقيهى، ص 72). بااين حال، قيمت ردا چنان نبود كه فقرا توان تهيه كردن آن را داشته باشند (محمدبن فارس جميل، همانجا). حتى گفته شده كه در زمان پيامبر، ردا را گاه مهريه متعه زنان قرار مى دادند (مسلم بن حجاج، ج 2، ص 1023ـ1024؛ نيز ← محمدبن فارس جميل، همانجا). رداى مشهور عرفى كه از پشم و با سوزن دوزيهاى متكلفانه تهيه مى شد، بين هزار تا دوهزار درهم قيمت داشت (احسن، ص 72؛ استيلمن، ص 44). ردا را در رنگهاى مختلف تهيه مى كردند و به تزيينات و حاشيه هاى مختلف مى آراستند (براى رنگها ← ابن سعد، ج 1، ص 452؛ ابن قتيبه، ج 1، ص 298؛ بيهقى، ص 15؛ نويرى، ج 18، ص 284؛ درباره انواع حاشيه ها و تزيينات ردا با تصاوير ← عبيدى، ص 262ـ264). چون ردا بر دوش و گردن قرار مى گرفت، و گردن/ ذمه محل امانت پنداشته مى شد، به خواب ديدن ردا را به امانت تعبير مى كردند. به خواب ديدن آن به جاه و عزت مرد يا تزويج زنى دين دار نيز تعبير شده است (← ابن سيرين، ص 169؛ نابلسى، ص 215ـ216).

منابع : ابن زبير، كتاب الذخائر و التحف، چاپ محمد حميداللّه، كويت 1959؛ ابن سعد؛ ابن سيرين، تفسير الاحلام الكبير، بيروت 1409/1988؛ ابن قتيبه، كتاب عيون الاخبار، بيروت: دارالكتاب العربى، ]بى تا.[؛ ابن ماجه، سنن ابن ماجة، چاپ محمد فؤاد عبدالباقى، ]قاهره 1373/ 1954[، چاپ افست ]بيروت، بى تا.[؛ ابن منظور؛ ابوالفرج اصفهانى؛ احمدبن حنبل، مسند الامام احمدبن حنبل، بيروت: دارصادر، ]بى تا.[؛ عبدالرزاق انبارى، «البسة الرسول محمد (ص)»، التراث الشعبى، سال 12، ش 2 (1981)؛ بخارى؛ بيهقى؛ عمروبن بحر جاحظ، البيان و التبيين، چاپ عبدالسلام محمد هارون، بيروت ?]1367/ 1948[؛ همو، كتاب التاج فى اخلاق الملوك، چاپ احمد زكى باشا، قاهره 1332/1914؛ يحيى وهيب جبورى، الملابس العربية فى الشعر الجاهلى، بيروت 1989؛ حسن ابراهيم حسن، تاريخ الاسلام: السياسى و الدينى و الثقافى و الاجتماعى، ج 2، قاهره 1964، چاپ افست بيروت ]بى تا.[؛ حُمَيدبن ثَورِ هلالى، ديوان، چاپ عبدالعزيز ميمنى، قاهره 1371/1951؛ احمد محمد حوفى، الحياة العربية من الشعر الجاهلى، قاهره ] 1972[؛ تماضر بنت عمرو خنساء، ديوان، بيروت: دارصادر، ]بى تا.[؛ دهخدا؛ على بن محمد شابشتى، الديارات، چاپ كوركيس عوّاد، بيروت 1406/1986؛ صالح احمدالعلى، «الابسة العربية فى القرن الاول الهجرى: دراسة اولية»، مجلة المجمع العلمى العراقى، ج  13 (1385)؛ طبرى، تاريخ (ليدن)؛ صلاح حسين عبيدى، الملابس العربية الاسلامية فى العصر العباسى الثانى، بغداد 1980؛ على اصغر فقيهى، آل بويه و اوضاع زمان ايشان با نمودارى از زندگى مردم در آن عصر، تهران 1357ش؛ عريب بن سعد قرطبى، صلة تاريخ الطبرى، در محمدبن جرير طبرى، تاريخ الطبرى: تاريخ الامم و الملوك، چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم، ج 11، بيروت ]بى تا.[، مالك بن انس، المُوَطَّأ، چاپ محمد فؤاد عبدالباقى، ]قاهره[ 1370/1951؛ محمدبن فارس جميل، «اللباس فى عصر الرسول صلى اللّه عليه وسلم: دراسة مستمدة من مصادر الحديث النبوى الشريف»، حوليات كلية الآداب، ج 14، رساله 91 (1415)؛ مسعودى، مروج (پاريس)؛ مسلم بن حجاج، صحيح مسلم، چاپ محمد فؤاد عبدالباقى، استانبول 1413/1992؛ مقدسى؛  عبدالغنى بن اسماعيل نابلسى، تعطير الانام فى تعبيرالمنام، چاپ معروف زريق، بيروت 1411/1991؛ احمدبن عبدالوهاب نُوَيرى، نهاية الارب فى فنون الادب، قاهره ] 1923[ـ1990؛

Muhammad Manazir Ahsan, Social life under the A bbasids, London 1979; Reinhart Pieter Anne Dozy, Dictionnaire détaillé des noms des vêtements chez les A rabes, Amsterdam 1845, repr. Beirut [n.d.]; Yedida Kalfon Stillman, A rab dress: a short history from the dawn of Islam to modern times, ed. Norman A. Stillman, Leiden 2000.

/ هادى منصورى مقدّم /

[1] . Ahsan [2] . Dozy [3]  Dictionnaire dإtaillإ des noms des veھtements chez les Arabes. [4] . Stillman

نظر شما
مولفان
گروه
تاریخ اجتماعی ,
رده موضوعی
جلد 19
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده