رجايى، محمدعلى، دومين رئيس جمهور ايران پس از انقلاب اسلامى. رجايى در ۱۳۱۲ش در قزوين به دنيا آمد.پدرش عبدالصمد در بازار مغازه خرازى داشت. رجايى پدرش را در چهارسالگى از دست داد. او تحصيلات ابتدايى اش را در مدرسه فرهنگ قزوين به پايان رساند، اما به سبب مشكلات مالى تحصيل را رها كرد و در مغازه خرازى دايى اش به كار مشغول شد. در چهارده سالگى در جستجوى كار مناسب به تهران رفت و مدتى در بازار تهران شاگردى و در جنوب شهر دستفروشى كرد. او در ۱۳۲۸ش با مدرك ابتدايى و با درجه گروهبانى در نيروى هوايى استخدام شد و پنج سال در آنجا خدمت كرد. رجايى هم زمان با كار در بازار و خدمت در ارتش، تحصيلاتش را در دوره شبانه مدرسه احمديه، وابسته به جامعه تعليمات اسلامى*، ادامه داد (← محمدعلى رجايى، ۱۳۶۲ش، دفتر۱، ص ۳ـ۷؛ غلامعلى رجايى، ص ۲۶، پانويس ۱، به نقل از محمدحسين شيروانى؛ ياران امام به روايت اسناد ساواك، كتاب ۱۴، ص ۳۴۲ـ۳۴۳).رجايى متأثر از فضاى سياسى دهه ۱۳۲۰ش به سبب اعتقادات مذهبى اش به فعاليتهاى سياسى ـ مذهبى روى آورد. در سالهاى پايانى اين دهه، گروهى از دانش آموزان مدرسه احمديه تحت تأثير جامعه تعليمات اسلامى، تشكلى به نام «گروه شيعيان» را با رويكرد فرهنگى ـ مذهبى ايجاد كردند. رجايى هم در اين تشكل فعاليت مى كرد. او در فاصله سالهاى ۱۳۲۷ـ۱۳۳۲ش با شركت در جلسه هاى جمعيت فدائيان اسلام*، جذب آنان شد. هم زمان به مسجد هدايت مى رفت كه مركز مهم فعاليتهاى دينى و سياسى بود و امامت جماعت آن را سيدمحمود طالقانى* به عهده داشت. او در آنجا با طالقانى آشنا شد و از آن پس بيش از بيست سال در جلسه هاى تفسير قرآن طالقانى حضور داشت (محمدعلى رجايى، ۱۳۶۲ش، دفتر۱، ص ۷، ۹؛ ميثمى، ج ۱، ص ۸۹).در جريان كودتاى ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ پس از انتقال اجبارى وى از نيروى هوايى به نيروى زمينى، از ارتش استعفا كرد و به بيجار رفت و در آنجا به تدريس پرداخت. پس از آن وارد دانشسراى عالى معلمان شد و در رشته رياضى ادامه تحصيل داد. در ۱۳۳۸ش فارغ التحصيل شد و در همان سال در خوانسار به تدريس پرداخت. رجايى پس از چندى به تهران بازگشت و در دوره كارشناسى ارشد رشته آمار در دانشگاه تهران به تحصيلاتش ادامه داد. هم زمان در مدرسه كمال (به مديريت يداللّه سحابى و مهدى بازرگان) به تدريس مشغول شد. او پس از تأسيس نهضت آزادى ايران* به عضويت آن درآمد و هم زمان با تدريس در تهران و قزوين، با نهضت همكارى مى كرد. پس از چندى تحصيل را رها كرد و فقط به تدريس و فعاليتهاى سياسى پرداخت. در ارديبهشت ۱۳۴۲، ساواك وى را به جرم پخش نشريات و اعلاميه هاى نهضت در قزوين دستگير كرد (← محمدعلى رجايى، ۱۳۶۲ش، دفتر۱، ص ۹ـ۱۱؛ مركز اسناد انقلاب اسلامى، آرشيو، ش ۶۵۵، ص ۳؛ ياران امام به روايت اسناد ساواك، كتاب ۱۴، ص ۳۴۳ـ۳۴۶). او پس از ۴۸ روز به قيد كفالت آزاد و پس از محاكمه تبرئه شد. در ۱۳۴۶ش، رجايى با كمك محمدجواد باهنر* و جلال الدين فارسى بقاياى هيئت مؤتلفه را سازماندهى كرد (← هيئت مؤتلفه اسلامى*). اين سه تن اعضاى تشكيلات مخفى هيئت مؤتلفه بودند و رجايى با نام مستعار «اميدوار» در جلسه هاى اين هيئت شركت مى كرد. آنها براى پوشش دادن به فعاليتهاى سياسى شان با كمك برخى از بازاريان، مؤسسه خيريه بنياد رفاه تعاون اسلامى را تأسيس كردند. به پيشنهاد و كمك اكبر هاشمى رفسنجانى و برخىاز بازاريان، مدرسه دخترانه رفاه زير پوشش اين بنياد تأسيس شد. رجايى تا ۱۳۵۳ش، عضو هيئت امناى اين مدرسه بود. اودر اين سالها در دبيرستان علوى تهران نيز به تدريس رياضى اشتغال داشت. همچنين در شركت سهامى انتشار (ناشر و توزيع كننده كتابهاى علمى و دينى) سهام دار، بازرس و عضو على البدل هيئت مديره بود (← محمدعلى رجايى، ۱۳۶۲ش، دفتر ۱، ص ۱۱ـ۱۲؛ ياران امام به روايت اسناد ساواك، كتاب ۱۴، ص ۳۴۶ـ۳۴۹، ۳۷۷؛ هاشمى رفسنجانى، ج ۱، ص ۲۳۳؛ فارسى، ص ۱۳۸).در ۱۳۴۹ش، به پيشنهاد جلال الدين فارسى رهبرى تشكيلات مخفى به خارج از كشور منتقل گرديد. از همين رو، فارسى خود به لبنان و سپس عراق و سوريه رفت. رجايى كه با نام مستعار «محمد امين» فعاليت مى كرد، با همراهى ديگر فعالان سياسى، به فارسى كمك مى رساند. او در ۱۳۵۰ش براى آگاهى از فعاليتهاى فارسى و نيز ديدار با فعالان سياسى به فرانسه رفت. او در ادامه سفر به سوريه رفت و با جلال الدين فارسى در دمشق ديدار كرد. او كمكهاى مالى را براى آموزش نظامى و فعاليتهاى مبارزاتى در اختيار فارسى گذاشت (←ياران امام به روايت اسناد ساواك، كتاب ۱۴، ص ۳۷۵ـ۳۷۶؛ فارسى، ص۲۱۶ـ۲۱۷، ۲۴۱ـ۲۴۲؛ محمدعلى رجايى، ۱۳۶۲ش، دفتر۱، ص۱۳).رجايى با بانيان و اعضاى سازمان مجاهدين خلق ايران* ازجمله محمد حنيف نژاد، على اصغر بديع زادگان، احمد رضايى و لطف اللّه ميثمى مراوده داشت و تا ۱۳۵۳ش، كه دستگير شد، با آنان همكارى مى كرد. البته به سبب اختلاف در شيوه مبارزه، هيچگاه به عضويت آن سازمان درنيامد. او كه به اتهام اقدام عليه امنيت كشور دستگير شده بود، چهار سال در زندانهاى كميته مشترك ضد خرابكارى ساواك، زندان قصر و اوين حبس بود. در ۱۳۵۴ش، كه در سازمان مجاهدين خلق انشعابى صورت گرفت و گرايشهاى ماركسيستى بر سازمان غالب شد، رجايى در زندان بود. او از اين مسئله متأثر شد و براى جلوگيرى از انحراف ديگر مبارزان مسلمان، به مطالعه و گفتگوهاى نظرى روى آورد (← محمدعلى رجايى، ۱۳۶۲ش، دفتر۱، ص ۱۶ـ۱۷، ۲۳ـ۲۵؛ مركز اسناد انقلاب اسلامى، آرشيو، ش ۶۵۵، ص ۹ـ۱۲؛ غلامعلى رجايى، ص ۲۱۱، به نقل از مهدى غيوران؛ ميثمى، ج ۲، ص ۱۹۱، ۳۰۱، ۳۰۸، ۳۳۸، ۳۴۶، ۳۸۱، ۳۹۴).رجايى در آبان ۱۳۵۷ با اوج گيرى انقلاب، پيش از پايان مدت محكوميتش از زندان آزاد شد. او پس از آزادى به انجمن اسلامى معلمان پيوست كه در همان سال در آستانه انقلاب اسلامى تأسيس شده بود. انجمن در تكثير و توزيع اعلاميه ها و پيامهاى امام خمينى(ره) و نيز ساماندهى اعتصاب معلمان و مدارس در روزهاى نزديك به پيروزى انقلاب سهم بسيارى داشت. رجايى هنگام بازگشت امام خمينى به ايران، درمدرسه رفاه و در كميته استقبال از امام از مسئولان تداركاتبود (محمدعلى رجايى، ۱۳۶۲ش، دفتر۱، ص ۲۵ـ ۲۶؛ صباغيان، ص ۲۹).پس از پيروزى انقلاب اسلامى، رجايى به عضويت كميته اى درآمد كه به دستور امام خمينى براى تنظيم امور مدارس تشكيل شده بود. او در دولت موقت، مشاور وزير آموزش و پرورش شد و در شهريور ۱۳۵۸، پس از استعفاى غلامحسين شكوهى، وزير آموزش و پرورش، سرپرست موقت شد. در ۷ مهر ۱۳۵۸ مهدى بازرگان* (نخست وزير وقت) او را به عنوان كفيل وزارت آموزش و پرورش برگزيد. رجايى در تجديد سازمان آموزش و پرورش و ايجاد نهادهاى جديد در اين وزارت خانه سهم عمده اى داشت (اطلاعات، ش ۱۵۹۵۴، ۲۵ شهريور ۱۳۵۸، ص ۳، ش ۱۵۹۶۴، ۷ مهر ۱۳۵۸، ص ۲؛ شهيد دكتر باهنر: الگوى هنر مقاومت، ج ۱، ص ۱۵). او در آبان ۱۳۵۸، پس از استعفاى اعضاى دولت موقت با حكم شوراى انقلاب، وزير آموزش و پرورش شد. اقدامات او در اين منصب عبارت بودند از: تغيير نظام آموزشى و محتواى كتابهاى درسى، پاك سازى نيروى انسانى، دولتى كردن مدارس، ايجاد امور تربيتى در مدارس، استفاده از معلمان تربيتى، تعطيل كردن مدارس مختلط، رايگان كردن مدارس شبانه، و ممنوع كردن تحصيل دانش آموزان مسلمان در مدارس اقليتهاى دينى (← سازمان اسناد ملى ايران، ش۴۹۷۳۳ـ۲۹۷، ص۲، ش۴۵۸۷۴ـ۲۹۷، ص۵۶، ۷۹؛ جمهورى اسلامى، سال ۱، ش ۱۳۹، ۲۶ آبان ۱۳۵۸، ص ۱ـ۲؛ اطلاعات، ش ۱۶۰۷۱، ۲۱ بهمن ۱۳۵۸، ص ۵، ۱۰؛ محمدعلى رجايى، ۱۳۶۲ش، دفتر۱، ص ۳۴ـ۳۸، ۵۶ـ۷۳).رجايى در انتخابات نخستين دوره مجلس شوراى اسلامى از حوزه انتخاباتى تهران نامزد شد و در فروردين ۱۳۵۹ با بيش از ۰۰۰، ۲۰۰،۱ رأى وارد مجلس شد (جمهورى اسلامى، سال ۱، ش ۲۲۹، ۱۸ اسفند ۱۳۵۸، ص ۶؛ كيهان، ش ۱۰۹۶۳، ۱۴ فروردين ۱۳۵۹، ص ۱). در همين دوره، به سبب ديدگاههاى متفاوت مجلس و ابوالحسن بنى صدر (رئيس جمهور وقت) انتخاب نخست وزير به معضِلى سياسى تبديل شده بود. با توافق رئيس جمهور و نمايندگان مجلس، هيئت چهار نفره اى براى بررسى صلاحيت نخست وزير تشكيل گرديد. هيئت پس از بررسى صلاحيت چند تن، رجايى را واجد شرايط دانست كه رئيس جمهور، به سبب اختلاف نظر سياسى و فكرى با رجايى، شرط پذيرش نخست وزير را رأى بالاى مجلس دانست. رجايى با ۱۵۳ رأى موافق، ۲۴ رأى مخالف و ۱۹ رأى ممتنع نخستين نخست وزير جمهورى اسلامى ايران شد و در ۳۰ مرداد ۱۳۵۹ حكم نخست وزيرى اش صادر گرديد (← محمدعلى رجايى، ۱۳۶۲ش، دفتر۱، ص ۱۳۱ـ۱۳۶؛ كيهان، ش ۱۱۰۵۱، ۳۱ تير ۱۳۵۹، ص۲، ش۱۱۰۷۴، ۳۰ مرداد ۱۳۵۹، ص ۱۶، ش۱۱۲۹۹، ۱۳ خرداد ۱۳۶۰، ص ۳).
اختلاف بنى صدر و رجايى بر سر انتخاب اعضاى هيئت دولت جدّى شد تا جايى كه احتمال داشت نخست وزير استعفا كند، اما با وساطت كسانى چون سيداحمد خمينى، اكبر هاشمى رفسنجانى، محمدرضا مهدوى كنى، عبدالكريم موسوى اردبيلى و مهدى بازرگان، رجايى اعضاى هيئت دولت را برگزيد و به مجلس معرفى كرد. بنى صدر در ۱۶ شهريور ۱۳۵۹ با چهارده تن از وزراى پيشنهادى موافقت كرد، كه از مجلس نيز رأى اعتماد گرفتند. بقيه اعضاى هيئت دولت نيز به تدريج در ماههاى بعد به مجلس معرفى شدند (← كيهان، ش ۱۱۰۸۰، ۶ شهريور ۱۳۵۹، ص ۲؛ ش ۱۱۰۸۸، ۱۶ شهريور ۱۳۵۹، ص ۲، ش ۱۱۰۹۹، ۳۱ شهريور ۱۳۵۹، ص ۳).ده روز پس از آغاز به كار دولت رجايى، جنگ عراق با ايران* (۳۱ شهريور ۱۳۵۹ـ ۲۷ تير ۱۳۶۷) شروع شد. نخست وزير، جنگ را جنگى در تقابل با عقيده و انقلاب اسلامى و جنگ كفر با اسلام مى دانست. رجايى مذاكرات صلح را به خروج كامل نيروهاى عراق از خاك ايران مشروط دانست و با شركت در شوراى امنيت سازمان ملل در مهر ۱۳۵۹، شرايط ايران براى صلح و زواياى مختلف تجاوز به ايران را در ديدار با دبيركل سازمان ملل مطرح كرد (← همان، ش ۱۱۱۰۳، ۵ مهر ۱۳۵۹، ص ۲، ش۱۱۱۲۰، ۲۶ مهر ۱۳۵۹، ص ۳، ۱۲؛ گزارش سفر، ص ۱۱ـ۲۰).يكى از مشكلات اصلى دوره نخست وزيرى رجايى، اختلاف نظر او و رئيس جمهور بود كه در همه امور و تصميم گيريهاى دولت آشكار بود. ازاين رو هيئت حل اختلافى شامل مهدوى كنى، محمد يزدى و شهاب الدين اشراقى، ناظر بر اين اختلافات شدند (كيهان، ش ۱۱۲۷۲، ۱۰ ارديبهشت ۱۳۶۰، ص ۴؛ اسنادى از دولت شهيد رجايى، ص ۱۸۲ـ۱۸۷).از مشكلات ديگر دوره نخست وزيرى رجايى، بحران ناشى از تسخير سفارت امريكا در تهران بود. رجايى با اشغال سفارت، محاكمه و سپس آزادى گروگانهاى امريكايى موافق بود. البته در ۱۳۵۹ش پس از اعلام نظر امام خمينى و تصويب مجلس شوراى اسلامى، بهزاد نبوى (مشاور در امور اجرايى نخست وزير) مسئول گفتگو با مقامات امريكايى شد كه سرانجام در ۳۰ دى ۱۳۵۹ به صدور بيانيه الجزاير و آزادى گروگانهاى امريكايى منجر شد (← كيهان، ش ۱۱۱۹۷، ۱ بهمن ۱۳۵۹، ص ۱، ۳؛ ستوده و كاويانى، ص ۱۴۷ـ۱۴۸، ۱۵۷ـ۱۵۹).سياست خارجى دولت رجايى تأييد اصل «نه شرقى نه غربى» بود. از نظر رجايى كشورها چهار دسته بودند: كشورهاى برادر كه انقلاب اسلامى را پذيرفته اند؛ كشورهاى دوست كه مردم آن مسلمان اند، اما حكومتهاى آن با مردم هم سو نيستند؛ كشورهاى غيرمسلمان مستقل كه به قدرتهاى جهانى اتكا ندارند؛ و كشورهاى متخاصم مانند عراق كه جنگ افروزى كرد يا امريكا و شوروى كه مبارزه شان سياسى است. براين اساس رجايى فعاليتهاى ديپلماتى را از اروپاى غربى و امريكا به كشورهاى آسيايى، افريقايى و امريكاى لاتين منتقل كرد. حمايت از مبارزه براى آزادى فلسطين، مبارزات مستضعفان جهان، نهضتهاى آزاديبخش و تلاش براى اتحاد مسلمانان نيز از محورهاى مهم سياست خارجى رجايى بود (← محمدعلى رجايى، ۱۳۶۲ش، دفتر۱، ص ۹۷؛ كيهان، ش ۱۱۲۸۷، ۲۹ ارديبهشت ۱۳۶۰، ص۱۰؛ گزارش سفر، ص ۷ـ۹).سياست داخلى دولت رجايى بر پايه گسترش عدالت اجتماعى و اقتصادى بود. برهمين مبنا او نظارت دولت بر اقتصاد را افزايش داد. نظام كالابرگى و سهميه بندى كالاهاى اساسى براى توزيع عادلانه كالاها و تأسيس ستاد بسيج اقتصادى براى مديريت نظام سهميه بندى براى حمايت از قشرهاى آسيب پذير جامعه از اقدامات او در اين زمينه بود. در ۱۳۵۹ش، دستور بهبود كيفيت آموزشى و كتابهاى درسى را بر مبناى اهداف جمهورى اسلامى ايران صادر كرد و با ايجاد سازمان آموزش فنى و حرفه اى تغييرات بنيادى در آموزش و پرورش داد. همچنين در فروردين ۱۳۶۰ براى رعايت حجاب بانوان دستورى صادر كرد (← سازمان اسناد ملى ايران، ش ۴۹۶۸۶ـ۲۹۷، ص ۲۱ـ۲۲؛ كيهان، ش ۱۱۲۱۱، ۱۹ بهمن ۱۳۵۹، ص ۸؛ كارنامه دولت جمهورى اسلامى ايران، ص۵۰؛ اسنادى از دولت شهيد رجايى، ص ۷۸).در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰، طرح عدم كفايت رئيس جمهور در مجلس شوراى اسلامى تصويب شد و فرداى آن روز امام خمينى فرمان عزل بنى صدر را صادر كرد. وظايف رئيس جمهور به شوراى موقت رياست جمهورى محول شد كه رجايى نيز از اعضاى آن بود (كيهان، ش ۱۱۳۱۴، ۱ تير ۱۳۶۰، ص ۱ـ۳، ش ۱۱۳۱۵، ۲ تير ۱۳۶۰، ص ۲؛ مركز اسناد انقلاب اسلامى، آرشيو، ش ۶۲۱۶، ص ۲).رجايى در دومين دوره انتخابات رياست جمهورى شركت كرد و با تأييد شوراى نگهبان و حمايت احزاب، سازمانها و گروههاى خط امام، در ۲ مرداد ۱۳۶۰ با كسب اكثريت آرا، دومين رئيس جمهور ايران شد. او همكار و همرزم خود، محمدجواد باهنر، را به عنوان نخست وزير به مجلس معرفى كرد و در چهاردهم مرداد همان سال از مجلس رأى اعتماد گرفت (اطلاعات، ش ۱۶۴۷۳، ۲۰ تير ۱۳۶۰، ص ۱، ۱۲، ش ۱۶۴۸۴، ۳ مرداد ۱۳۶۰، ص ۱ـ۳، ش ۱۶۴۹۳، ۱۴ مرداد ۱۳۶۰، ص ۱؛ شهيد دكتر باهنر: الگوى هنر مقاومت، ج ۱، ص ۲۱۹).با انتخاب هيئت دولت محمدجواد باهنر، دولت انقلابى ـ مكتبى موردنظر رجايى و نيروهاى خط امام، شكل گرفت. برنامه دولت او، مبارزه با گروههاى مسلح، دولتى كردن تجارت خارجى، نفى بهره كشى در محيط كار، مبارزه با زمين خوارى، اصلاحات ارضى اسلامى و اجراى احكام اسلامى بود. او پيش از اجراى اين برنامه ها، در ۸ شهريور ۱۳۶۰ زمانى كه در جلسه شوراى امنيت كشور در دفتر نخست وزيرى شركت كرده بود، به علت انفجار بمب به دست دشمنان انقلاب اسلامى، به همراه محمدجواد باهنر و سرتيپ هوشنگ دستگردى رياست شهربانى كل كشور و چند تن از رجال سياسى و نظامى به شهادت رسيد (← اطلاعات، ش ۱۶۵۰۳، ۲۶ مرداد ۱۳۶۰، ص ۱، ۳، ۱۶، ش ۱۶۵۱۴، ۹ شهريور ۱۳۶۰، ص ۱ـ۲).رجايى انسانى ساده زيست و بى آلايش بود، رفتارى منطبق با اعتقادات انقلابى ـ اسلامى خود داشت و قانون، عدالت و استقلال را ناشى از اين اعتقاد مى دانست (← محمدعلى رجايى، ۱۳۶۰ش، ص ۸).
منابع: علاوه بر اسناد مذكور در متن؛ اسنادى از دولت شهيد رجايى، به كوشش سجاد راعى، مجيد حكيمى خرّم، و حجت اللّه كريمى، تهران: مركز پژوهش، سنجش و اسناد رياست جمهورى، ۱۳۹۱ش؛ غلامعلى رجايى، سيره شهيد رجايى، تهران ۱۳۸۵ش؛ محمدعلى رجايى، شهيد رجائى اسوه صبر و استقامت، دفتر۱، ]تهران[ ۱۳۶۲ش؛ همو،«طليعه دار جمهورى اسلامى روحانيت مبارز و بهترين نمونه آن امام امت است»، كيهان، ش۱۱۲۵۰ (۱۶ فروردين ۱۳۶۰)؛ اميررضا ستوده و حميد كاويانى، بحران ۴۴۴ روزه در تهران: گفته ها و ناگفته هايى از تصرف سفارت امريكا، تهران ۱۳۷۹ش؛ شهيد دكتر باهنر: الگوى هنر مقاومت، ج ۱، تهران: واحد فرهنگى بنياد شهيد انقلاب اسلامى، ۱۳۶۱ش؛ هاشم صباغيان، «روزهاى پراضطراب در ستاد استقبال»، ]گفتگوكننده[: سينا حامد، ايران فردا، ش ۵۱ (بهمن و اسفند ۱۳۷۷)؛ جلال الدين فارسى، زواياى تاريك، تهران ۱۳۷۳ش؛ كارنامه دولت جمهورى اسلامى ايران ۲۰/۶/۱۳۵۹ ـ ۲۰/۴/ ۱۳۶۰، تهران: وزارت ارشاد اسلامى، دفتر تحقيقات اجتماعى، ۱۳۶۰ش؛ گزارش سفر: كارنامه سفر چهار روزه نخست وزير به شوراى امنيت ـ الجزاير و ليبى و بيان مواضع سياست خارجى ايران، تهران: نخست وزيرى، دفتر تحقيقات و انتشارات روابط عمومى، ۱۳۵۹ش؛ لطف اللّه ميثمى، خاطرات لطف اللّه ميثمى، تهران ] ۱۳۷۸[ـ۱۳۸۲ش؛ اكبر هاشمى رفسنجانى، هاشمى رفسنجانى: دوران مبارزه، زيرنظر محسن هاشمى، تهران ۱۳۷۶ش؛ ياران امام به روايت اسناد ساواك، كتاب :۱۴ شهيد محمدعلى رجايى، تهران: وزارت اطلاعات، مركز بررسى اسناد تاريخى، ۱۳۷۸ش.
/ سجاد راعى گلوجه /