پاکستان ، نخستین کشور اسلامی با نظام سیاسی جمهوری اسلامی و دومین کشور اسلامی از لحاظ جمعیت. این کشور، واقع در جنوب آسیا، در شمال غربی شبهقارة هند، در 14 اوت 1947 با جدا شدن از هند * به استقلال رسید.پاکستان از مغرب با ایران و افغانستان، از شمال شرقی با چین و از مشرق با هند هممرز است و از جنوب به دریای عرب راه دارد. مساحت پاکستان، بجز کشمیر آزاد (به وسعت 639 ، 11 کیلومتر مربع)، گِلْگت و بَلتِستان * (به وسعت 520 ، 72 کیلومتر مربع)، جوناگره و مناوادار، 095 ، 796 کیلومترمربع و پایتخت آن اسلامآباد است ( ) کتاب سال جهان اروپا 1999 ( ، ج 2، ص 2731، 2739).پاکستان به لحاظ طبیعی به شش منطقه تقسیم میشود: 1) کوههای شمالی، که ارتفاعات شمالی و بخش غربی مسیر کوههای هیمالیاست و محدودة وسیعی از کشمیر تا شمال گلگت را پوشانده است. 2) شاخة فرعی کوههای هیمالیا، که در غرب دشت رود سند واقع است. 3) فلات بلوچستان، که از شمال غربی تا جنوب شرقی ادامه دارد و درههای خشک، دریاچههای نمک و کویرهای وسیع با تپههایی خشک این فلات را فراگرفته است. 4) فلات پوتوهار و منطقة نمک، که حدود پنج هزار مایل مربع از منطقة پنجاب را پوشانده و ارتفاع آن بین 305 تا 610 متر از سطح دریا متغیر است. منطقة نمک از نزدیکی جهلم تا درّة اسماعیلخان ادامه مییابد. 5) جلگة پایین رود سند، که منطقة حاصلخیز کشاورزی به وسعت 100 ، 16 کیلومتر مربع است و در ایالت پنجاب و سند قرار دارد. 6) کویر تهر ، که در جنوب شرقی جلگة سند سفلا و دشت راجوپتانا قرار دارد و در قسمتهای گود آن حوضچههای نمک وجود دارد (اختر، ص 2ـ4؛ کامران مقدم، ص 12).رود سند، رود اصلی پاکستان است و انشعابات عمدة آن عبارتاند از: رودهای کابل، گومل ، پنجند که از به هم پیوستن پنج رود (جهلم، چناب ، راوی ، بیاس و ستلج ) تشکیل شده است (اسعدی، ج 2، ص 124ـ 125؛ کامران مقدم، ص13). آب و هوای این کشور خشک و معمولاً گرم است ( ) کتاب سال جهان اروپا 1999 ( ، ج 2، ص 2731).از نظر تقسیمات کشوری، پاکستان از چهار ایالت پنجاب * (به مرکزیت لاهور)، سند (به مرکزیت کراچی)، ایالت سرحد شمال غرب (به مرکزیت پیشاور) و بلوچستان (به مرکزیت کویته)، و مناطق قبایلی و منطقة پایتخت فدرال اسلامآباد تشکیل شده است. از نظر مساحت، بلوچستان بزرگترین ایالت کشور است، اما پنجاب پرجمعیتترین ایالت به شمار میرود (همان، ج 2، ص 2739).طبق سرشماری 1377 ش/ 1998، جمعیت پاکستان 571 ، 579 ، 130 تن بوده است. در 1375ش/ 1996، 6ر67% جمعیت روستایی و 4ر32% شهرنشین بودند. پرجمعیتترین شهرهای کشور، بنابر سرشماری 1360ش/ 1981، بترتیب عبارتاند از: کراچی، لاهور، فیصلآباد، راولپندی، حیدرآباد، ملتان ، گوجران واله و پیشاور (همان، ج 2، ص 2739ـ 2740).مردم پاکستان عمدتاً وابسته به گروه نژادی هند و آریایی هستند. البته تأثیر دراویدیها، یونانیها، عربها و مغولها را نیز میتوان در چهرهها دید (مرندی، ج 1، ص 46). پنج گروه عمدة قومی در پاکستان وجود دارد: پنجابی، سندی، پشتون * (پتهان)، بلوچی و مهاجرها (مهاجران اردو زبان از هند پیش از تجزیه؛ ) دایرةالمعارف جهان اسلام آکسفورد ( ، ج 3، ص 286). زبان ملّی پاکستان اردوست، اما انگلیسی کاربرد زیادی در حکومت و امر تجارت دارد و در تحصیلات دانشگاهی زبان علمی تلقی میشود (مرندی، ج 1، ص 33ـ 34). بنابر سرشماری 1360ش/ 1981، زبانهای اصلی این کشور عبارتاند از: پنجابی (2ر48% خانوارها)، پشتو * (1ر13%)، سندی * (8ر11%)، سیرائیکی (8ر9%)، اردو * (6ر7%)، بلوچی (3%؛ رجوع کنید به بلوچ و بلوچستان * ) و برهویی * . زبانی که بین همة مردم مشترک باشد، وجود ندارد. طبق سرشماری 1360ش/ 1981، 68ر96% مردم پاکستان مسلمان، 55ر1% مسیحی و 51ر1% هندو هستند؛ بقیه شامل پارسیان * ، بوداییها و دیگر اقلیتهای کوچک مذهبی، از جمله پیروان فرقة احمدیه * و شماری از بهائیان میشوند. مسلمانان عمدتاً سنّی مذهب و پیرو فقه حنفی و شمار اندکی نیز حنبلیاند. بیشتر شیعیان، که احتمالاً 15% تا 20% جمعیت کشور را تشکیل میدهند، دوازده امامیاند. شمار اندکی از شیعیان اسماعیلیاند که به دو گروه آقاخانیها که عمدتاً در کراچی و شمالغربی گلگت زندگی میکنند و بُهره * ها تقسیم میشوند ( د.اسلام ، چاپ دوم، ذیل مادّه؛ ) دایرةالمعارف جهان اسلام آکسفورد ( ، همانجا؛ ) کتاب سال جهان اروپا 1999 ( ، ج 2، ص2731؛ اسعدی، ج2، ص132ـ133؛ اشتیاق احمد، ص225).نظام اقتصادی پاکستان مختلط و در حال توسعه است. معضلات اقتصادی این کشور اساساً از سه عامل نظام زمینداری فئودالی، تخصیص نامتوازن منابع مالی و ثروت کشور به امورنظامی و دفاعی و بار سنگین بدهیهای خارجی نشأت میگیرد. داراییهای اقتصادی، بویژه زمین، بهطرز نابرابری توزیع شده است. رهبران سیاسی و فئودالهای نظامی بخش عمدهای از زمینهای زراعی را در انحصار خود دارند. درگیری نظامی باهند بویژه دربارة مسئلة کشمیر و استمرار مسابقة تسلیحاتی پرهزینه با هند به اقتصاد کشور آسیب جدی وارد کرده است.با تغییراتی که پس از دهة 1370 ش/ 1990 در نظام بینالمللی کمکهای خارجی پدید آمد، این کمکها که عمدتاً به دلیل فضای جنگ سرد و قرار داشتن پاکستان در اردوگاه غرب، به این کشور سرازیر و اقتصاد آن را سرپا نگه داشته بود، متوقف شد و پاکستان را با بحران بازپرداخت بدهیهای گذشته و ساختار اقتصادی وابسته به کمکهای خارجی مواجه ساخت (سریدهار و بهاگات ، ص 123؛ هرمیداس باوند، ص 1052ـ 1053؛ ) اطلس مرجع جهان درلینگ کیندرزلی ( ، ذیل مادّه). اقتصاد پاکستان عمدتاً بر پایة کشاورزی و صنایع سبک و خدمات استوار است. از این میان، کشاورزی با به اشتغال درآوردن 48% نیروی کار (در 1997) و تأمین 26% تولید ناخالص داخلی (در 1998) و تأمین بیش از 50% درآمدهای ناشی از صادرات (در 1997ـ 1998)، مهمترین بخش اقتصادی به شمار میرود. پنبه، برنج (مهمترین محصولات صادراتی)، گندم، ذرت، نیشکر و دانة سویا از محصولات عمدة کشاورزی است. بخش صنعت 5ر17% از نیروی کار را به اشتغال درآورده (در 1994ـ 1995) و 25% تولید ناخالص داخلی کشور را (در 1997ـ 1998) تأمین کرده است ( ) کتاب سال جهان اروپا 1999 ( ، ج2، ص2738). صنایع نساجی پیشرفته و منسوجات و پارچههای نخی، سرآمد کالاهای صادراتی پاکستان است و سهم مهمی در تولید ناخالص داخلی و اشتغالزایی دارد و بالغ بر 8ر32% نیروی کار (در 1994ـ 1995) در بخش خدمات اشتغال یافته و 3ر49% از تولید ناخالص داخلی (در 1987ـ 1998) متعلق به این بخش است. بخش خدمات در 1990ـ 1996 سالانه از رشد متوسط 5% برخوردار بوده است (همانجا).تاریخ سیاسی . نخستین بار چودری رحمت علی، دانشجوی مسلمان دانشگاه کیمبریج، در 1312ش/1933 میهن مورد خواست مسلمانان شبهقارّه را «پاکستان» خواند. پاکستان ، به معنای «سرزمین پاک»، برگرفته از حروف اول (یا آخر) ایالات این کشور پیشنهادی، یعنی پنجاب، سرحد شمال غرب یا افغانیه، کشمیر، سند و بلوچستان بود (برک و قریشی ، ص 194ـ 195؛ لاپیدوس، ص 236).ایجاد پاکستان، به عنوان کشوری که براساس دین اسلام موجودیت و هویت مستقل یافته، برپایة نظریة «دو ملت» صورت پذیرفت؛ این نظریه را محمدعلی جناح * ، رهبر و بنیانگذار پاکستان، در 1317 ش/ 1938 مطرح کرد که نخستین تقاضای رسمی برای ایجاد وطن اسلامی مستقل به شمار میآمد. در واقع، آرمان وطن اسلامی به دههای پیش از این زمان بازمیگشت؛ هنگامی که علامه محمد اقبالِ لاهوری * در سخنرانی خود خواهان پیوستن پنجاب، استان سرحد شمالغرب، سند و بلوچستان به یکدیگر، و ایجاد کشوری واحد شد. اقبال در این سخنرانی، ضمن رد این نظر که مسلمانان و هندوها ملت هندی واحدی را تشکیل میدهند، خواهان تشکیل کشوری مسلمان متکی بر اصول اسلامی شد. به سبب پیوند فکری وآشنایی جناح با اقبال، فکر تشکیل پاکستان، به عنوان خواست سیاسی مسلمانان هند، از سوی جناح دنبال شد (برک و قریشی، ص183ـ185؛ شهاب، ص33؛ رضوی، ص 38ـ39).ریشههای موجودیت پاکستان را در تأثیر استعمار بریتانیا بر روابط میان جوامع مختلف شبهقارّه، بویژه مسلمانان و هندوها، نیز میتوان جستجو کرد. انگلیسیها که عامل و باعث اصلی قیام و جنگ ضداستعماری 1274/ 1857 را مسلمانان میانگاشتند، آنها را هرچه بیشتر از عرصة فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی کنار گذاشتند. مسلمانان که صدها سال حکومت در شبهقارّه را در دست داشتند، از تمام مراتب و شئونبالای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی طرد شدند. این وضع تحقیرآمیز در مقایسه با موقعیت برتر هندوها، مسلمانان را برای کسب هویت سیاسی مستقل برانگیخت. آغاز این حرکت به جنبش علیگره، به رهبری سرسیداحمدخان، بازمیگردد. سرسیداحمدخان، مصلح فرهنگی و مؤسس تجددخواهی اسلامی در هند، بعد از درهم شکسته شدن قیامِ 1274/ 1857 مسلمانان شبهقارّه، جنبش اصلاحات مذهبی و آموزشی را سامان داد و با تأکید بر هویت مستقل سیاسی و حقوق مسلمانان هند، تجدید حیات اسلام را در هند آغاز کرد (دربارة آرا و افکار و اقدامات سیداحمدخان و نقد و بررسی آنها رجوع کنید به سیداحمدخان * ). دیگر جنبشهای مذهبی مسلمانان مانند جنبش مجاهدین سیداحمد شهید بریلوی * ، جنبش دیوبند مولانا قاسم نانوتوی و جنبش مولانا محمودحسن نیز در جداییخواهی مسلمانان هند مؤثر بودند. مفهوم قلمرو سیاسی مستقل اسلامی با تلاش محمدعلی و بهادر یارجنگ و سپس با پیدایش جنبش خلافت * در دهة 1300ش/ 1920 زنده نگاهداشته شد (امجدعلی، ص 147؛ اسعدی، ج 2، ص 147ـ 148؛ ) دایرةالمعارف جهان اسلام آکسفورد ( ، ج 3، ص 286ـ 287).در 1303/ 1885 هندوها با حمایت بریتانیا حزب کنگرة ملی هند را تأسیس کردند. تأسیس این حزب و تفکیک بنگال * در 1323/ 1905، که ملیگرایی افراطی هندی در آن آشکار بود، سوءظن و ترس مسلمانان را نسبت به مقاصد سلطهجویانة هندوها برانگیخت و آنها را به ضرورت سازماندهی سیاسی برای حفظ حقوق خود آگاه ساخت. بدینسان، حزب مسلم لیگ سراسر هند برای حمایت از مصالح و منافع مسلمانان شبهقارّه در 1324/ 1906 شکل گرفت (امجدعلی، همانجا؛ برک و قریشی، ص 63، 77ـ 78). در طول دهههای 1300ش/ 1920 و 1310ش/ 1930، خواستههای مسلملیگ برای حفظ و تأمین حقوق مذهبی و مدنی جمعیتهای مسلمانان و خودمختاری و تفوق سیاسی در استانهای بنگال، پنجاب و سرحد شمال غربی، تقاضای برپایی دولت فدرال هند با خودمختاری استانهای مسلماننشین، انتخابات جداگانه و تضمین حقوق و آزادی آموزش و مذهب مسلمانان همگی بیثمر ماند. کنفرانس مسلمانان و هندوها در سالهای نخست دهة 1310ش/ 1930 و اقدامات بریتانیا برای دستیابی به مصالحة سیاسی نیز موفقیتی به دست نیاورد. به این گونه بود که خواست سیاسی مسلمانان که رسماً از سوی مسلملیگ مطرح میشد، از درخواستهای معتدل پیشین به تقاضای تشکیل دولت ارضی مستقل تغییر یافت (امجدعلی، همانجا؛ لاپیدوس، ص 235، 240؛ برای آگاهی از مشروح تلاشهای مسلمانان رجوع کنید به برک و قریشی، ص143ـ232). مقارن با شروع جنگ جهانی دوم، مبارزات مسلملیگ به رهبری محمدعلی جناح وارد مرحلة تازهای شد. با کوشش جناح، بریتانیا حزب مسلملیگ را به عنوان نماینده و سخنگوی مسلمانان هند پذیرفت. دستیابی به این موقعیت تاحدی به سبب مواضع مسلملیگ در قبال جنگ در شبهقارّه بود. در حالی که حزب کنگره با ورود به جنگ مخالف بود، مسلملیگ با موضعی موافق با انگلستان، اقدامات مربوط به جنگ را مشروعیت میبخشید. مسلملیگ با بهرهبرداری از این فرصت، در فروردین 1319/ مارس 1940«قطعنامة لاهور» را که حاصل آن تقاضای رسمی برای تشکیل دولت مستقل پاکستان بود، به تصویب رسانید. این قطعنامه در واقع زیربنای مبارزات مسلملیگ را تا 1325ش/ 1947 شکل داد. در 1324ش/ 1945 مسلملیگ رهبران مذهبی را متقاعد ساخته بود که صرفنظر از علایق و منافع محلّی، وجود کشوری مسلمان که مسلمانان آن را اداره کنند و از اصول و راهورسم زندگی اسلامی حمایت کند، ضروریاست. این واقعیت در پیروزی چشمگیر مسلملیگ در انتخابات 1324 ش/ 1945 نمود یافت. پس از انتخابات، جنبش هواخواهی از دولت ملی مسلمان برگشتناپذیر مینمود. سرانجام، با تقسیم شبهقارّه به هند و پاکستان در 23 مرداد 1326/ 14 اوت 1947، استقلال پاکستان به رهبری محمدعلی جناح تحقق یافت (برک و قریشی، ص 246، 287ـ 288، 356؛ لاپیدوس؛ د. اسلام ، همانجاها). در پی اعلان استقلال و مرزبندی، درگیریهای خونین فرقهای میان مسلمانان و سیکها و هندوها در خاک دو کشور رخ داد، که به یکی از بزرگترین مهاجرتهای تاریخ معاصر، یعنی مهاجرت قریب هشت میلیون مسلمان از هند به پاکستان و همین تعداد سیک و هندو از پاکستان به هند، انجامید (بوید ، ص 164؛ رضوی، ص 49؛ شهاب، ص 49).پاکستان پس از استقلال به صورت یکی از اعضای جامعة مشترکالمنافع بریتانیا باقیماند. محمدعلی جناح به عنوان نخستین فرماندار کل (1326ـ1327 ش/ 1947ـ 1948) منصوب شد و یار نزدیک وی لیاقت علیخان * به عنوان نخستین نخستوزیر پاکستان (1326ـ1330 ش/ 1947ـ 1951) انتخاب شد. بخش اعظم ثروتها و منابع بازمانده از استعمار انگلیس در اختیار هندِ بعد از استقلال قرار گرفت (اسعدی، ج 2، ص 159). پاکستان در 1326 ش/ 1947 از دو پارة ارضی به فاصلة حدود دو هزار کیلومتر از یکدیگر تشکیل یافته بود؛ پارة شرقی همان بخش شرقی ایالات بنگال شبهقارّه بود که در 1350 ش/ 1971 تحت عنوان بنگلادش اعلان استقلال کرد و پارة غربی از ایالات سند، بلوچستان، سرحدشمال غرب و بخش غربی ایالات پنجاب تشکیل میشد. اغلب ایالات مهاراجهنشین سابق، به آرامی به هند پیوستند. الحاق کشمیر به هند به درگیریهای دامنهدار ارضی و مرزی میان دو کشور در 1326ـ1327 ش/ 1947ـ 1948، 1344 ش/ 1965 و 1350 ش/ 1971 انجامید (بوید، ص 164ـ166).اختلاف نظر و درگیری بر سر نقش اسلام در حکومت و ادارة کشور، اساسیترین مسئله از ابتدای تأسیس پاکستان بوده است؛ گروهی از سیاستمداران گیتیگرا (سکولار) به دنبال برقراری دموکراسی غربی بودند و بخش عظیمی از تودة مردم به رهبری روحانیان و شخصیتهای مذهبی انتظار داشتند اسلام در قالب حکومت دینی (حکومت خلافتی) بر همة شئونات زندگی فردی و اجتماعی مسلمانان حاکم شود. نخستین اقدام عملی در جهت تأمین این خواست اساسی، از سوی لیاقت علیخان صورت پذیرفت. وی برای تدوین قانون اساسی مبتنی بر ضوابط اسلامی، اجلاسی مرکب از 31 تن از علمای برجسته در شهر کراچی در 1330ش/ 1951 ترتیب داد. حاصل این اجلاس، تصویب اصول 22گانة مشهور به «22 نکات» بود که به عنوان اصول بنیادی قوانین کشور برگرفته از قرآن و سنت به دولت ارائه شد. «22 نکات» تا به امروز مورد احترام قانونگذاران پاکستان است. در قانون اساسی مصوب 1335ش/ 1956 پاکستان کشوری اسلامی با نظام جمهوری اعلان شد که رئیسجمهور آن باید مسلمان باشد، همچنین بر انطباق قوانین بر قرآن و سنّت تأکید شد (لاپیدوس، ص242ـ243؛ اشتیاق احمد، ص 227؛ عارفی، ص 319). پس از تصویب قانون اساسی، اسکندرمیرزا بهعنوان نخستین رئیسجمهور پاکستان انتخاب شد. اوضاع سیاسی کشور در سالهای پس از استقلال فوقالعاده بحرانی بود. در فاصلة 1326ـ1337ش/ 1947ـ 1958 هفت حکومت غیرنظامی یکی پس از دیگری بر سر کار آمد. در حالیکه اوضاع سیاسی در پاکستان غربی آشفته و غیردموکراتیک مینمود، اسکندر میرزا با الغای قانون اساسی و انحلال همة احزاب سیاسی، اعلام حکومت نظامی کرد. پس از چند روز ژنرال محمدایوبخان، فرمانده کل ارتش، رئیسجمهور را برکنار و تمام اختیارات را خود به دست گرفت. در 1341ش/ 1962 ایوبخان * قانون اساسی جدیدی را که متضمن نظام جدید حکومتیِ ریاست جمهوری بود به اجرا درآورد و با برگزاری انتخابات به حکومت نظامی پایان داد و در این انتخابات به عنوان رئیسجمهور انتخاب شد. طی حکومت یازدهسالة ایوبخان، پیشرفت قابل ملاحظهای در زمینههای اقتصادی و اجتماعی و بویژه روابط خارجی حاصل شد، اما با شعلهورشدن مجدد آتش جنگ با هند بر سر کشمیر در 1344ش/ 1965 و شکست پاکستان در این جنگ، تظاهرات و شورشهای مخالفتآمیز گسترده به سازماندهی حزب مردم (به رهبری ذوالفقار علی بوتو) و حزب استقلال (به رهبری عسگرخان) به استعفای ژنرال ایوب در اسفند 1348/ مارس 1969 منجر شد. ژنرال آقامحمد یحییخان، فرمانده ارتش، با برقراری مجدد حکومت نظامی به قدرت رسید و نخستین انتخابات عمومی مجلس ملی را در آذر 1349/ دسامبر 1970 برگزار کرد. در این انتخابات، عوامی لیگ به رهبری شیخ مجیبالرحمان از پاکستان شرقی، در برابر حزب مردم پاکستان به رهبری بوتو، اکثریت آرا را به دست آورد. با شکست مذاکرات برای تشکیل دولت ائتلافی، در 1350 ش/ 1971 پاکستان شرقی به عنوان جمهوری مردمی بنگلادش اعلام استقلال کرد. بلافاصله آتش جنگ میان پاکستان و کشور خودخواندة بنگلادش درگرفت و با مداخلة هند در این جنگ، پاکستان شکست خورد و موجودیت مستقل بنگلادش را پذیرفت (امجدعلی، ص 147ـ 148؛ ) کتاب سال جهان اروپا 1999 ( ، ج 2، ص 2731؛ شهاب، ص159، 208ـ211، 226؛ نیز رجوع کنید به بنگلادش * ). پس از این شکست سنگین، یحییخان استعفا کرد و قدرت را به ذوالفقار علی بوتو واگذارد. در مرداد 1352/ اوت 1973 قانون اساسی جدید که متضمن سوسیالیسم اسلامی و اصلاحات کشاورزی و صنعتیِ مقبول حزب مردم بود، به اجرا درآمد. قانون اساسی جدید، نظام حکومتی پارلمانی را مستقر ساخت. براساس این قانون، رئیسجمهور و نخست وزیر باید مسلمان باشند و همة قوانین، طبق تشخیص شورایی از روحانیان، میبایست منطبق با اسلام باشد (شهاب، ص233؛ لاپیدوس، ص244؛ اسپوزیتو ، ص 657؛ ) کتاب سال جهان اروپا 1999 ( ، همانجا). در اسفند 1355 / مارس 1977 انتخابات برگزار شد و حزب مردم پاکستان در برابر احزاب مخالف که با نام «اتحاد ملی پاکستان» ائتلاف کرده بودند، به پیروزی دست یافت و اکثریت کرسیهای مجلس را به دست آورد. اتحاد ملی پاکستان بوتو را به تقلب در انتخابات متهم کرد و اعتصابات و تظاهراتی به راه انداخت که به درگیریهای خشونتبار در سراسر کشور منجر شد. در حالی که کشور در آستانة جنگ داخلی قرار داشت، ارتش به رهبری ژنرال ضیاءالحق * و با حمایت «جماعت اسلامی پاکستان» به رهبری ابوالاعلی مودودی * در 14 تیر 1356/ 5 ژوئیة 1977 دست به کودتا زد. همزمان، بوتو و بسیاری از چهرههای برجستة سیاسی دستگیر شدند. چودری به عنوان رئیسجمهور و رئیس دولت در قدرت ماند. بوتو آزاد شد اما اندکی بعد مجدداً به اتهام صدور دستور قتل یکی از مخالفان سیاسیش، در 12 شهریور 1356/ 3 سپتامبر 1977، بازداشت شد و سرانجام در 28 اسفند 1356/ 18 مارس 1978 محاکمه و به اعدام محکوم شد. حکم اعدام وی، بهرغم فرجامخواهی از دیوانعالی و وساطت و اعتراض بسیاری از سران و دولتمردان کشورهای دیگر، در 15 فروردین 1358/ 4 آوریل 1979 اجرا شد (لانگ، ص 236ـ237؛شهاب، ص 286ـ 288، 295؛ رجوع کنید به بوتو * ، ذوالفقار علی). ضیاءالحق در پیوند نزدیک با جماعت اسلامی و براساس دیدگاههای این حزب در مورد الگوی حکومت اسلامی، عزم خویش را برای اسلامی کردن پاکستان صریحاً اعلام داشت و بر برقراری نظام اسلامی جامع موسوم به «نظام مصطفی»تأکید کرد. بدین ترتیب، طی دورة زمامداری ضیاءالحق (1356ـ1367 ش/ 1977ـ 1988) سیاست اسلامی کردن مؤسسات و نهادهای کشور تنظیم و اجرا شد. این سیاست مشتمل بر اجرای قانون مجازات اسلامی، اجرای اصول اقتصاد اسلامی مانند برقراری بانکداری اسلامی (بدون بهره) و اخذ زکات به عنوان مالیات اسلامی، برقراری دادگاه شریعت و انطباق قانون خانواده بر موازین اسلامی بود. برنامهریزان پاکستانی با از میان برداشتن بهرة بانکی از طریق ایجاد مؤسسات با سود مشترک چون صندوق سرمایهگذاری ملی، بنگاه خانهسازی و بنگاه مالی بازرگانی کوچک و سایر مؤسسات مشابه، به برقراری نظام بانکداری اسلامی مدد رساندند. در 1364 ش/ 1985 جماعت اسلامی لایحة شریعت را که برتری قرآن و سنّت را در قانون اساسی و نظام حقوقی پاکستان تضمین میکرد، ارائه داد. مهمترین موضوع در لایحة شریعت، تأسیس دادگاه شریعت بود که بالاترین مرجع قضاوت تلقی شده احکام آن در هیچ دادگاه دیگری قابل فرجامخواهی نبود. در 1365 ش/ 1986 لایحة شریعت با اصلاحاتی به تصویب رسید. این لایحه که صرفاً براساس مکاتب فقهی حنفی و دئوبندی * / دیوبندی تنظیم شده بود، با اعتراض شیعیان و بریلویها روبرو شد. شیعیان که به پرداخت زکات به عنوان مالیات نیز اعتراض داشتند، تظاهرات گستردهای برپا کردند که به معافیت آنها از پرداخت زکات منتهی شد (اشتیاق احمد، ص 229ـ232؛ لاپیدوس، ص 244ـ 245؛ اسپوزیتو، ص688؛ جلالزیی، ص 194ـ 195).ضیاءالحق در 26 مرداد 1367/ 17 اوت 1988 در یک سانحة هوایی مشکوک کشته شد. متعاقباً غلام اسحاقخان، رئیس وقت مجلس سنا، به سمت کفیل ریاستجمهوری منصوب شد و شورای ملی حالت فوقالعاده، شامل فرماندهان ارشد نظامی و فرمانداران ایالات و وزیران فدرال، ادارة امور کشور را برعهده گرفتند ( ) کتاب سال جهان اروپا 1999 ( ، ج 2، ص 2732).بهرغم اعلام حالت فوقالعاده پس از مرگ ضیاءالحق، انتخابات عمومی مطابق برنامه در آبان 1367/ نوامبر 1988 برگزار شد. در انتخابات مجالس ملی حزب مردم حائز اکثریت نسبی آرا شد اما حمایت بالایی به دست نیاورد. چند روز بعد انتخابات مجالس ایالتی برگزار شد و حزب مردم اکثریت نسبی آرا را در ایالات سند و سرحد شمالی به دست آورد و موفق به تشکیل حکومت ائتلافی در این ایالات شد (همانجا).در سطحِ حکومت فدرال، حزب مردم با جنبش قومی مهاجر ائتلاف کرد و حکومت تشکیل داد و بینظیر بوتو، دختر ذوالفقار علی بوتو و رهبر حزب مردم، در آذر 1367/ دسامبر 1988 به نخستوزیری منصوب شد و در پی آن هیئت انتخاباتی شامل مجالس سنا و ملی و مجالس ایالتی غلام اسحاقخان را به رئیسجمهوری برگزید (همانجا). در 15 مرداد 1369/ 6 اوت 1990 ــ در حالی که مقبولیت حکومت حزب مردم و بینظیر، بر اثر درگیریهای خشونتبار و رواج اتهام فساد و رشوهگیری سیاسی و سوء مدیریت از سوی احزاب مخالف (بویژه جنبش قومی مهاجر) بر ضدّ وی، کاهش یافته بود ــ غلام اسحاقخان با متهم ساختن حکومت بینظیر بهنقض قانون اساسی، فساد، رابطهبازی و بیکفایتی، براساس اختیارات قانونی رئیسجمهور در اصلاحیة هشتم قانون اساسی (1364 ش/ 1985)، نخستوزیر را عزل و کابینه را منحل و دستور تشکیل دولت موقت را صادر کرد. متعاقباً در انتخابات 2 آبان 1369/ 24 اکتبر 1990 حزب مردم و احزاب متحد آن بسختی شکست خوردند و اتحاد دموکراتیک اسلامی ، متشکل از احزاب نهگانه اسلامگرا و راستگرا (از جمله جماعت اسلامی و مسلملیگ پاکستان) به رهبری محمد نوازشریف، پیروز شد. با کسب این پیروزی، نوازشریفبه نخست وزیری انتخاب شد. وی مهمترین برنامة دولت خود را برقراری آرامش پایدار در ایالت آشوبزدة سند، که پیوسته در کشمکشهای نژادی و فرقهای غوطهور بود، مطرح ساخت (همانجا).در اردیبهشت 1370/ مه 1991 مجلس ملی قانون الحاق شریعت به نظام حکومتی پاکستان را به تصویب رساند. این قانون متضمن اسلامی کردن نظام قضایی و اقتصادی و آموزشی بود و تصویب آن موجی از انتقادات متضاد، از سوی حزب مردم و جماعت اسلامی، به راه انداخت. تصمیم نوازشریف دایر بر حمایت پاکستان از حکومت میانهرو مجاهدین در کابل و رها ساختن چریکهای افغان به رهبری گلبدین حکمتیار و ناتوانی نوازشریف در اسلامی کردن پاکستان، سبب خروج جماعت اسلامی از اتحاد دموکراتیک اسلامی و قطع حمایتهای این حزب از حکومت نوازشریف شد. در اسفند 1371/ مارس 1993، هنگامی که حکومت نوازشریف مذاکراتی درخصوص تعدیل اصلاحیة هشتم قانون اساسی آغاز کرد، اختلاف میان نخست وزیر و رئیسجمهور بالا گرفت. این اصلاحیه مشتمل بر اختیارات رئیسجمهور برای برکناری کابینه و نخست وزیر، انحلال مجالس ملی و ایالتی و انتصاب رؤسای قضایی و عالیترین فرماندهان لشکری بود. با استفاده از همین اصلاحیه بود که غلام اسحاقخان در 29 فروردین 1372/ 18 آوریل 1993 نوازشریف را در فضایی آکنده از اتهاماتِ فساد و تقلب، سوء مدیریت اقتصادی و باندبازی برکنار کرد. در 5 خرداد 1372/ 26 مه 1993 دادگاه عالی، طی حکمی تاریخی و بیسابقه، اقدامِ غلام اسحاقخان را خلاف قانون اساسی دانست و دستور اعادة قدرت نوازشریف و کابینة وی را صادر کرد. پس از اعادة قدرت، موج مخالفت با نوازشریف روزبهروز افزایش یافت. بر اثر این مخالفتها، که عمدتاً از سوی حزب مردم سازماندهی میشد، سرانجام غلام اسحاقخان و نوازشریف براساس توافقی که زیر نظر ارتش حاصل شد، از سمتهای خود کنار رفتند. متعاقباً مجالس ملی و فدرال منحل و انتخابات زودرس اعلام شد (همان، ج 2، ص 2732ـ2733؛ ) سالنامة آسیا 1997 ( ، ص 85). در انتخابات عمومی مهر 1372/ اکتبر 1993، هیچیک از دو حزب اصلی (مردم و مسلملیگ) حائز اکثریت مطلق آرا نشدند، اما سرانجام حزب مردم به ریاست بینظیر بوتو موفق به تشکیل کابینة ائتلافی شد و فاروق احمدخان لغاری، نامزد حزب مردم، از سوی هیئت انتخاباتی به ریاست جمهوری پاکستان انتخاب شد. سالهای 1372ـ 1374ش/ 1993ـ1995 برای حکومت بینظیر بوتو دورة رویارویی با معضلات ناشی از ناآرامیها و اعتصابات و تظاهرات سازماندهی شده از سوی مخالفان (بویژه نوازشریف)، و برخوردها و درگیریهای فرقهای و مذهبی خونین دامنهدار میان سنّیان افراطی و شیعیان کراچی بود. مشکلات اقتصادی برآمده از کسری بودجه و پیامدهای منفی ناشی از اعمال برنامههای ریاضت اقتصادی دولت، از مقبولیت حکومت بوتو کاست. همزمان با انتصاب آصف علی زرداری، همسر بوتو، به سمت وزیر سرمایهگذاری، فضای انتقادی و جنجالی بر ضد او شکل گرفت. در این شرایط، احزاب مخالف (شامل مسلملیگ و جنبش قومی مهاجر و جماعت اسلامی) با هدف برکناری بینظیر اتحادی غیررسمی تشکیل دادند. در این میان، اختلافات فزایندة بوتو با رئیسجمهور بر سر مسائل مربوط به انتصابات قضایی و اتهام فساد مزید بر علت شد و پس از ماهها تنش، لغاری طی فرمانی نخستوزیر و کابینه و مجالس ملی را در مهر 1375/ اکتبر 1996 منحل کرد. رئیسجمهور در فرمان برکناری و انحلال، به سیاهة بلندی از اتهامات علیه بوتو و حکومت وی مشتمل بر فساد، بیکفایتی، سوءمدیریت اقتصادی و آشفتگی نظم عمومی اشاره کرد ( ) سالنامة آسیا 1997 ( ، همانجا؛ ) کتاب سال جهان اروپا 1999 ( ، ج 2، ص 2733ـ2735). انتخابات عمومی در بهمن 1375/ فوریه 1997 با بیمیلی عمومی مواجه شد. حزب مسلملیگ در مقابل حزب مردم به اکثریت قاطع آرا دست یافت و محمد نوازشریف کابینة خود را تشکیل داد. موقعیت نوازشریف برای ایجاد تغییرات اساسی در ساخت قدرت پاکستان، با پیروزی حزب مردم و متحدش، جنبش اتحاد قومی، در انتخابات مجلس سنا و کسب اکثریت دو سوم کرسیها، قوام یافت ( ) گزارش کیزینگ از حوادث جهان 1997 ( ، ج43، ش2، ص41498ـ41499، ش4، ص41587). از آن پس نوازشریف با جلب حمایت یکپارچة مجالس ملی و سنا به صورت منظم و سازمان یافته به اقداماتی برای کاهش قدرت حزب مردم و اختیارات رئیسجمهوری و دادگاه عالی و ارتش مبادرت کرد. در نخستین اقدام در فروردین 1376/ آوریل 1997، با رأی موافق مجالس ملی و سنا مواد اصلی اصلاحیة هشتم قانون اساسی لغو شد. با این اقدام، قدرت رئیسجمهور در عزل و نصب نخست وزیر و کابینه، انحلال پارلمان و صدور فرمان همهپرسی در هر موضوع ملی و انتصاب فرمانداران ایالات و فرماندهان نیروهای سهگانه به نخست وزیر انتقال یافت و مقام ریاستجمهوری به مقامی تشریفاتی تنزل داده شد. سپس، بینظیر بوتو و همسرش آصفعلی زرداری را به اختلاس و فساد و سوءاستفاده از قدرت متهم ساخت. سرانجام در فروردین 1379/ آوریل 1999 دادگاه عالی لاهور بینظیر بوتو و همسرش را مقصر شناخت و هر یک به پنج سال زندان و مصادرة اموال و جریمة نقدی محکوم شدند. بینظیر بوتو بعد از صدور حکم از کشور گریخت. تنش میان نوازشریف و رئیسجمهور و رئیس دادگاه عالی نیز به استعفای رئیسجمهور و رئیس دادگاه عالی در آذر 1376/ دسامبر 1997 منجر شد و از آن پس نوازشریف جنگ قدرت با ارتش را آغاز کرد و رئیس ستاد ارتش را که خواهان افزایش نقش ارتش در تصمیمگیریهای دولت بود، از کار برکنار ساخت (همان، ج 43، ش 12، ص 41965).به دنبال آزمایشهای هستهای پاکستان در 1377ش/ 1998، این کشور با تحریمهای اقتصادی بینالمللی روبرو شد. تنگناهای اقتصادی، توأم با بحران ناشی از جنگ قدرت، موجبات بیثباتی حکومت نوازشریف را فراهم آورد؛ به طوری که وقتی نوازشریف فرمان برکناری پرویز مشرَّف، رئیس ستاد ارتش، را صادر کرد، با کودتایی آرام و بدون خونریزی در 20 مهر 1378/ 12 اکتبر 1999 از مسند قدرت کنار گذاشته شد. روز بعد از کودتا، پرویز مشرف که در هنگام صدور حکم برکناری در سریلانکا به سر میبرد، به پاکستان بازگشت و طی بیانیهای رسمی مسئولیت کودتا را به عهده گرفت. دیوان عالی پاکستان پرویز مشرف را موظف کرد که حداکثر تا سه سال پس از کودتا با برگزاری انتخابات ادارة کشور را به غیرنظامیان بسپارد. نوازشریف نیز به اتهام قصد قتل پرویز مشرف دستگیر و به چهارده سال حبس و 21 سال محرومیت از فعالیتهای سیاسی محکوم شد ( ) کتاب سال جهان اروپا 1999 ( ، ج2، ص 2735ـ 2736؛ پهلوان، ص 75ـ77؛ عارفی، ص 331ـ 333).سیاست خارجی پاکستان ارتباط تنگاتنگ با ملاحظات امنیت ملی آن دارد. روابط خارجی آن به گونهای تنظیم شده است که نهایت امکان را برای تداوم موجودیت این کشور فراهم آورد. جلب حمایت و پشتیبانی نظامی و اقتصادی امریکا از هنگام استقلال تاکنون در جهت پاسخ به نگرانیهای امنیتی و مقابله با تهدیدات هند بوده است. ازینروست که در الگوی سیاست خارجی پاکستان حفظ روابط نزدیک با امریکا به عنوان سیاستی راهبردی دنبال شده است. همچنین پاکستان پیوسته و به طور سنّتی سیاست حفظ روابط دوستانه و نزدیک با کشورهای اسلامیِ خاورمیانه و افریقا و کشور چین را پی گرفته است (برک و زایرینگ، ص 490ـ491؛ ) کتاب سال جهان اروپا 1999 ( ، ج 2، ص 2736). افزون بر این، الزام به حفظ و تحکیم روابط با کشورهای اسلامی در قانون اساسی آن تصریح شده است (اسعدی، ج 2، ص 192).خصومت دیرینه میان هند و پاکستان مهمترین عامل تعیینکننده در سیاست خارجی پاکستان است. منبع اصلی تنش و اختلاف در روابط دو کشور منطقه کشمیر است، که به صورت بحران ارضی و مرزی حل نشده باقی مانده و موجب بروز سه درگیری نسبتاً گستردة نظامی در 1949، 1965 و 1971 میان هند و پاکستان شد. در حال حاضر هند، پاکستان را به استفاده از تروریسم در سیاست خارجی، بویژه آموزش و تجهیز نظامی گروههای اسلامگرای جامو و کشمیر (تحت کنترل هند)، متهم میکند (هرمیداس باوند، ص1064؛ بوید، ص 164ـ 165؛ سریدهار و بهاگات، ص 123).تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی (1357 ش)، ایران بزرگترین حامی مادی و معنوی، سیاسی و نظامی پاکستان بود (مسجدجامعی، ص 65). حکومت ایران بلافاصله پس از اعلان استقلال پاکستان توسط محمدعلی جناح در 23 مرداد 1326/ 4 اوت 1947، جمهوری اسلامی پاکستان را به رسمیت شناخت و در 2 آبان همان سال به تأسیس سفارتخانه در شهر کراچی مبادرت کرد.پاکستان از بدو تأسیس توسعه روابط فرهنگی با ایران را سرفصل برنامة خود قرار داد؛ روابط فرهنگی فیمابین با امضای موافقتنامههای فرهنگی متعدد، از جمله موافقتنامه اسفند 1334، تحکیم گردید و در اجرای آن ایران بیشترین تعداد خانة فرهنگ را در شش شهر مهم پاکستان دایر کرد و به مبادلة دانشجو و استاد پرداخت (ازغندی، ص378). روابط سیاسی دو کشور پس از الحاق به پیمان بغداد (سپس: سازمان پیمان مرکزی: سنتو رجوع کنید به بغداد * ، پیمان)، به طور روزافزون ارتقا یافت. از آن پس، همکاریهای سیاسی و امنیتی در چارچوب سازمان پیمان مرکزی * محور اساسی روابط خارجی دو کشور را تشکیل میداد. حکومت ایران در جنگ هند و پاکستان در 1350 ش و متعاقب آن اعلام استقلال بنگلادش (که قبلاً جزو پاکستان بود)، از این کشور حمایت آشکار کرد. پس از خروج انگلستان از خلیج فارس، ایران سعی داشت در اختلافات پاکستان و افغانستان بر سر مسئلة پشتونستان میانجیگری کند. آسیبپذیری پاکستان در برابر جنبش جداییطلب بلوچستان، در مرز مشترک دو کشور، تهدیدی جدّی برای امنیت ایران تلقی میشد. این مسئله موجب شد که ایران نسبت به حفظ امنیت همپیمان خود از طریق سرکوب جداییطلبان بلوچ احساس تعهد کند (همان، ص 380ـ381؛ مسجدجامعی، همانجا؛ مهدوی، ص 276ـ277).وضع جدیدی که پس از سقوط رژیم شاه و تشکیل جمهوری اسلامی در ایران به وجود آمد، تهدیدی علیه منافع امریکا در منطقه و کشورهای شیخنشین خلیجفارس تلقی میشد. خلا قدرتی که در نظام امنیتی منطقة خلیج فارس پدید آمد و تأثیر انقلاب اسلامی بر مردم کشورهای منطقه، بیم امریکا و حکومتهای منطقه را افزایش میداد. مسائل جدید، هم پاکستان را برای دفاع از خود که بزرگترین حامی خود، شاه، را از دست داده بود، به تلاش وا میداشت و هم کشورهای ثروتمند عربی کرانههای خلیج فارس را به پاکستان، به عنوان بهترین و مطمئنترین حامی، نزدیک میکرد و بدینترتیب پاکستان فعالانه وارد صحنه سیاست منطقهای شد. در پی کودتای مارکسیستی در افغانستان، در 6 دی 1358، و اشغال نظامی آن توسط نیروهای شوروی، اهمیت پاکستان نزد امریکا بسرعت افزایش یافت. در واقع، پاکستان هم به سبب امنیت خلیج فارس و هم به دلیل نقش تعیینکنندهاش در مسئلة افغانستان،در مسیر اهداف استراتژیک امریکا قرار داشت. این موقعیت جدید موجب جلب کمکهای گستردة نظامی و مالی امریکا و کشورهای عربی ثروتمند خلیج فارس، بویژه عربستان سعودی و امارات متحدة عربی، به این کشور شد (عباس، ص 153، 192؛ مسجدجامعی، ص 66ـ67؛ اسعدی، ج 2، ص 198ـ 199).پیوند پاکستان با امریکا که دشمن درجه یک ایران محسوب میشود، پس از پیروزی انقلاب اسلامی پیوسته عاملی تعیینکننده در مناسبات و روابط سیاسی دو کشور بوده است (عباس، ص 192). مطالعة مقایسهای مناسبات پاکستان و ایران قبل و بعد از انقلاب اسلامی نشان میدهد که با وجود ظرفیتها و امکانات بالقوة همکاری، بویژه بستر مناسب فرهنگی و اقتصادی برای گسترش مناسبات دو کشور، روابط از شکل همکاری متقابلِ «بسیار نزدیک» در دورة رژیم محمدرضا پهلوی به روابط متقابلِ آمیخته با «همکاری و رقابت» در سالهای پس از انقلاب اسلامی تحول یافته است ( رجوع کنید به عباس، ص 153ـ191). نکتة جالب توجه این است که مناسبات فرهنگی فیمابین، با وجود افت نسبی در مناسبات سیاسی و دیپلماتیک، استمرار مطلوبی داشتهاست. در واقع، روابط فرهنگی ورای کم و کیف روابط سیاسی همواره با توسعه و استحکام توأم بوده است. در تحلیل این وضع گفته میشود که مجموعة شبهقارّه، بویژه پاکستان، امتداد طبیعی تاریخ و فرهنگ و تمدن اسلامی ایران است. پاکستان به دلایل پرشمار تاریخی و فرهنگی، بویژه ورود و گسترش اسلام به شبهقاره از طریق ایران و تأثیر زبان و ادب فارسی، متحد طبیعی ایران قلمداد میشود (مسجدجامعی، ص 75ـ 78؛ برای آگاهی از دلایل تاریخی و فرهنگی رجوع کنید به توسلی، ص 19ـ 25؛ ظهورالدین احمد، جاهای متعدد؛ روابط فرهنگی ایران و آسیا ، ص 84 ـ 93).اولین موافقتنامة بازرگانی میان دو کشور ایران و پاکستان در اردیبهشت 1341/ 20 مه 1926 در تهران امضا شد. پس از آن، تا پیروزی انقلاب اسلامی موافقتنامههای متعددی در زمینههای کشتیرانی و بازرگانی و ترانزیت کالا و معافیت متقابل مالیاتی شرکتهای هواپیمایی بین دو کشور منعقد و موجب گسترش روابط اقتصادی و بازرگانی دو کشور شد. با وجود این، روابط بازرگانی و صنعتی بین دو کشور، بیشتر در چارچوب سازمان همکاری عمران منطقهای موسوم به (آر. سی. دی) صورت میپذیرفت. در چارچوب این سازمان، از 30 تیر 1343 تا دی 1359 طرحهای مشترک اقتصادی مختلفی اجرا شد. همکاری اقتصادی بین دو کشور پس از انقلاباسلامی، با سفر یک هیئت اقتصادی ایرانی به پاکستان در 1360 ش آغاز شد. غلام اسحاقخان، وزیر بازرگانی وقت پاکستان، در 1361 ش طی دیداری از ایران یکی از مهمترین توافقهای کشورش را در زمینة بازرگانی با جمهوری اسلامی ایران منعقد کرد. از آن پس، موافقتنامهها و یادداشتهای تفاهم بسیار میان دو کشور در زمینههای کشتیرانی، حملونقلو گمرک و کشاورزی و انرژی و غیر آن به امضا رسیده واجرا شده است (فرزیننیا، ص 242ـ250؛ ازغندی، ص381ـ 382). مهمترین زمینههای همکاری اقتصادی دو کشور در بخش صنایع سیمان، شکرسازی، پالایشگاه، ماشینسازی، کشاورزی و انرژی است. افزون بر آن، همکاری در چارچوب اکو (سازمان همکاری اقتصادی) ، به عنوان جایگزین سازمان آر. سی. دی.، از 1363 ش/ 1984 (سال تأسیس اکو) در زمینههای مختلف اقتصادی و صنعتی و علمی و آموزشی و کشاورزی صورت پذیرفته است (عباس، ص 147ـ 148؛ فرزیننیا، ص 210ـ 211).روابط پاکستان با افغانستان در گذشته، پیش از آنکه با اشغال افغانستان از سوی ارتش شوروی تیره شود، بر سر مسئلة پشتونستان پیچیده و بغرنج بود. روابط با حکومت افغانستان، طی دهة شصت و اوائل دهة هفتاد شمسی/ دهة هشتاد و اوایل دهة 1990 ــ به سبب آنکه این کشور خاک خود (بویژه شهر پیشاور) را برای انجام عملیات نظامی علیه نیروهای اشغالگر و حکومت طرفدار شوروی در اختیار مجاهدین قرار داده بود ــ به سردی گرایید. با ظهور گروه طالبان * در صحنة رویدادهای افغانستان در 1994 و حمایت مالی و نظامی و تسلیحاتی پاکستان از این گروه، مرحله جدیدی در سیاست خارجی پاکستان در قبال افغانستان آغاز شد. کامیابی نسبی این کشور در شکلدهی به تحولات افغانستان طی سالهای اخیر، سردی و تنش در روابط این کشور با کشورهای همجوار، چون ایران و روسیه و چین که وضعیت جاری در افغانستان را تهدید علیه امنیت خود تلقی میکنند، در پی داشته است. همچنین این مسئله تشدید اختلاف پاکستان با هند را موجب گردیده است (هرمیداس باوند، ص 1067؛ بوید، ص 163؛ ) کتاب سال جهان اروپا 1999 ( ، ج 2، ص 2736).احزاب و گروهها . در سیاست حزبی پاکستان دو ویژگی درخور توجه است: نخست، ناپایداری و فراوانی دستهبندیها و جناحگرایی سیاسی شدید در درون احزاب، که حاصل آن حضور طیف وسیعی از جناحها و گروههای سیاسی در صحنة سیاست کشور است؛ دوم، نگرش مثبت یا دستکم بیطرفانةتمامی احزاب سیاسی پاکستان نسبت به اسلام، و این بدان معناست که راست یا چپ بودن احزاب الزاماً به معنای غیرمذهبی (لاییک) بودن آنها نیست. این خصیصه، در واقع، منحصر به فضای سیاسی کشور نیست، بلکه تقریباً همة مردم، از تودههای وسیع گرفته تا تحصیلکردهها و ثروتمندان و مقامات دولتی، کم و بیش یکسان نسبت به اسلام وفادار و مؤمناند و مهمتر این که تلقی و تفسیرشان از اسلام کم و بیش یکسان است. در این کشور اسلام مهمترین عامل وحدتبخش تلقی میشود و کسی درصدد معارضة با آن نیست ( ) دستینة سیاسی جهان: 1998 ( ، ص 702؛ عارفی، ص 321؛ مسجدجامعی، ص 61ـ 62). با اینهمه، در یک دستهبندی کلی براساس طرز تفکر و خطمشیهای سیاسی، میتوان احزاب و گروههای سیاسی را در سه گروه طبقهبندی کرد؛ احزاب دست راستی (راستگرا)، احزاب دست چپی (چپگرا)، احزاب اسلامی (عارفی، همانجا).احزاب راستگرا که «مسلملیگ پاکستان * » و حزب جمهوری پاکستان (پاکستان جمهوری پارتی) نمونههای برجستة آنند، خواهان سیاستهای اصلاحی تدریجی برمبنای اصول اسلام و دموکراسی (منهای سکولاریسم) در حوزة سیاست و اقتصاد و فرهنگاند. این احزاب با اینکه خود را منضبط به چارچوب دین و شریعت معرفی میکنند، از لحاظ الگوی توسعه از دموکراسی غربی پیروی میکنند و برای آزادیهای مدنی احترام قایلاند (همان، ص 322). احزاب چپگرای موجود در پاکستان طیف گستردهای تشکیل میدهند که از لحاظ گرایشهای فکری و سیاسی تفاوتهای زیادی با یکدیگر دارند. مهمترین آنها حزب «مردم پاکستان * » به رهبری بینظیر بوتو با شعارهای «اسلام»، «سوسیالیزم» و «جمهوریت» و حزب تحریک استقلال با شعار نفی استثمار و نابودی فئودالیسم و برقراری عدالت اسلامی و حزب ملی مردم با شعارهای تند ضداستعماری و ضدامپریالیسم غربی و حمایت از ناسیونالیسم قومی و نژادی (پشتونیسم و بلوچیسم و...) در صحنة مبارزة قدرت حضور دارند. این احزاب در چند اصل با هم اشتراک نظر دارند و همین اصول مشترک سبب تشکیل جبهة واحد چپ از سوی آنها شده است؛ این اصول عبارتاند از: 1) محدود کردن حوزة دخالت دین در سیاست؛ 2) حمایت از حقوق کارگران و دهقانان و طبقات محروم جامعه در برابر سلطة ملاکین و زمینداران و سرمایهداران؛ 3) انحصار پایگاههای اجتماعی حامی مردم به طبقات کارگران، دهقانان، دانشجویان و روشنفکرانِ طبقه متوسط. در حال حاضر، رهبری طیف احزاب چپ در رقابتهای انتخاباتی در دست حزب مردم قرار دارد (همان، ص 323ـ324).احزاب اسلامی پاکستان تشکلهایی را شامل میشود که رهبری و نیز بخش قابلتوجهی از مقامات عالیرتبة آن را علما و روحانیان تشکیل میدهند. احزاب سیاسی فعال با توجه به گرایشهای فکری و سیاسی به سه گروه تقسیم میشوند: 1) جماعت اسلامی پاکستان * ؛ این حزب را در 1320 ش/ 1941 مولانا ابوالاعلی مودودی تأسیس کرد که از 1336 ش/ 1957 رسماً وارد فعالیتهای سیاسی شد؛ 2) احزاب بنیادگرا و تندرو سَلَفی مسلک که در «جمعیت العلمای اسلام»، «جمعیت العلمای پاکستان»، «اهل حدیث» و «سپاه صحابه» تشکل یافتهاند. مرام اصلی این احزاب ایجاد دولت و جامعة اسلامی بر مبنای نظامهای سیاسی صدراسلام، بویژه خلفای راشدین، است. این دسته از گروههای اسلامی از زمان روی کار آمدن ضیاءالحق در 1356 ش/ 1977 به برخوردهای نظامی خشونتآمیز با جریانهای مذهبی دیگر، بویژه با شیعیان و حزب «تحریک جعفریه»، کشیده شدهاند؛ 3) احزاب اصلاحگرای مذهبی متأثر از اندیشة سیاسی امام خمینی(ره) که درون جامعه شیعی پاکستان فعالیت دارند. مهمترین حزب سیاسی متعلق به این گروه «تحریک جعفریه پاکستان» است که در اوایل حکومت نظامی ضیاءالحق در 12 آوریل 1979 به زعامت مفتی جعفر حسین رسماً موجودیت یافت (همان، ص 324ـ326؛ ) دستینة سیاسی جهان: 1998 ( ، ص 703).تمدن و فرهنگ . سرزمین کنونی پاکستان دارای تمدنی بسیار کهن است. گسترش و تأثیر تمدن و امپراتوری هخامنشیان و ساسانیان، نفوذ و حاکمیت اسلام از سال 93 به دست محمدبن قاسم و سپس توسعة حاکمیت و فرهنگ اسلامی از رهگذر دو تمدن ایرانی و مغولی اسلامی در یک تعامل فرهنگی موجب آمیزش فرهنگ اسلامی و ایرانی با فرهنگ هندویی در شبهقاره شد. آثار این آمیختگی فرهنگی را هنوز میتوان در آداب و رسوم زندگی مردم پاکستان، بخصوص در مراسم ازدواج، سبک پوشاک، آداب عبادت، نوع موسیقی و مانند آن، بروشنی دید. دوران استعمار انگلیس در شبهقاره نیز تأثیر بسزایی بر فرهنگ و هنر مردم این سرزمین گذارده استکه در آداب زندگی، زبان و سبک معماری محسوس است (عباسی، ص 72ـ73).با ورود اسلام به شبهقاره، سبک معماری تحول یافت و طاقهای هرمی جای خود را به طاقهای قوسی دادند. لاهور، مرکز فرهنگ و تمدن اسلامی، انواع متنوعی از آثار معماری اسلامی را در خود جای داده است که میتوان به پادشاهی مسجد * ، مسجد وزیرخان و باغ شالیمار اشاره کرد. مسجد محبتخان در پیشاور و مسجد شاهجهان در تهته نمونههای دیگری از آثار معماری اسلامی پاکستان است. مهاجرت شمار زیادی از عرفاو متصوفان مکاتب قادریه، چشتیه، نقشبندیه و سهروردیه در رواج این مکاتب در این سرزمین مؤثر بوده است. آرامگاه این علما و متصوفان زیارتگاه علاقهمندان و محل برگزاری مراسم رقص و سماع و آیینهای صوفیانه پیروان و دعا و نذر و نیاز مردم عادی است. از جملة این زیارتگاهها میتوان به آرامگاه سیدعلیبن عثمان هجویری جلاّ بی معروف به داتا گنجبخش در لاهور، لال (لعل)، شهباز قلندر در سهوان شریف، شاه لطیف بهتایی در نزدیکی شهر هاله و حرم باری امام نزدیک اسلامآباد و شاه شمس تبریز در مُلتان اشاره کرد. سالانه مراسم «عُرس» به مناسبت سالگرد وفات این اولیا در محل زیارتگاه آنان برگزار میشود (همان، ص 89 ـ90؛ لانگ، ص 133، 142ـ 145، 194).در طی قرون متمادی زبان فارسی در مردم پاکستان نفوذ و تأثیر گذاشته است. 60% لغات زبان اردو از فارسی گرفته شده است و ادبیات اردو بشدت تحتتأثیر ادبیات فارسی است ( ) دستینة ملل ( ، ص 359ـ360؛ کامران مقدم، ص 115ـ116؛ رجوع کنید به ادامة مقاله). نگارش زبان اردو غالباً به خط نستعلیق است و روزنامههای اردوزبان به خط نستعلیق منتشر میشوند. کتیبهها، سردر عمارتها و زیارتگاهها و مساجد و سنگ مقابر مزین به اشعار، آیات و احادیث خطاطی شده است. هنرهای تزیینی دیگر مانند حکاکی روی چوب و خاتمکاری و کاشیهای معرّق میراث هنرهای اسلامی است. نگارگری (مینیاتور) نیز تحتتأثیر هنرمندان ایرانی و آسیای میانه و دوران مغول توسعه یافت و با ورود انگلیسیها و تفوق سیکها رو به افول گذاشت. هماکنون تعداد معدودی به این هنر آشنایی دارند. موسیقی فعلی پاکستان حاصل ترکیب موسیقی هندی و ایرانی و افغانی است که در طی قرون شکل گرفته است. قرائت حمد و نعت یکی دیگر از هنرهای آوایی (بدون آلات موسیقی) سنتی و مذهبی مسلمانان پاکستان است. قاریان، آیات قرآن را با صوت خوش قرائت میکنند و در مناسبتهای مختلف مذهبی برای ستایش خداوند و مدح پیامبر بزرگ اسلام اشعاری به فارسی و اردو با صوتی دلنشین و آهنگین و سبکی مخصوص میسرایند (عباسی، ص 90، 98).پوشاک اقوام مختلف پاکستان متفاوت است، ولی لباس غالب مردم به سبب آب و هوای گرم پاکستان از پارچههای نخی نازک و رنگهای روشن تهیه میشود که شامل شلوار گشاد و پیراهن آزاد و بلند تا بالای زانو است. نام این نوع لباس برای مردان کورتا شلوار و برای زنان قمیص شلوار است (کامران مقدم، ص 15).شیعیان پاکستان در دهة اول محرم به سوگواری امام حسین علیهالسلام میپردازند. اهل سنت نیز دستههای سینهزنی و زنجیرزنی را همراهی میکنند. مراسم نذر و نیاز و احسان در این ایام پرشورتر است و روزهای عاشورا و تاسوعا تعطیل عمومی است. در سالهای اخیر گروههای معتقد به وهابیت به دستههای عزاداری شیعیان حمله کرده و عدهای را به شهادت رساندهاند. عید فطر و عید قربان و عید میلادالنبی از اعیاد بزرگ و مهم مسلمانان است که معمولاً با دو سه روز تعطیلی همراه است و مردم با برگزاری جشن و شادی و خرید لباس نو به دید و بازدید میروند (لانگ، ص 198، 200ـ201؛ شاو، ص 42).آموزش و سواد در پاکستان در سطح نازلی قرار دارد. در 1364 ش/ 1995، 7ر62% از مردم بیسواد بودند که این رقم 50% مردان و 6ر75% از زنان را در بر میگرفت ( ) کتاب سال جهان اروپا 1999 ( ، ج 2، ص 2739). با توسعة مدارس جدید، آموزش در مدارس دینی و حوزههای علمیه کاهش یافته و این مراکز تنها به آموزش علوم دینی و زبان فارسی میپردازند. در پاکستان حوزههای علمیه و مدارس دینی وابسته به مکاتب مختلف اهل سنت از جمله دِئوبندی، بریلوی ( رجوع کنید به بریلوی * ، احمدرضا)، اهل حدیث، منهاجالقرآن و مدارس وابسته به حزب جماعت اسلامی و مدارس دینی و حوزههای علمیه شیعیان به امر تدریس و آموزش و پرورش پیروان خود مشغولاند (امیری، ص 257ـ 258؛ ) اطلس مرجع جهان درلینگ کیندرزلی ( ، ذیل مادّه).در پاکستان حدود 25 دانشگاه با بیش از هفتاد هزار دانشجو وجود دارد و حدود پانصد دانشکدة علمی و هنری نیز فعال است. از این میان دانشگاههای پنجاب (تأسیس 1261 ش/ 1882) و کراچی (1282 ش/ 1893) و دانشگاه کشاورزی فیصلآباد (1288 ش/ 1909) سابقة آموزشی دیرینهای دارند (اسعدی، ج 2، ص 243ـ 245؛ ) کتاب سال جهان اروپا 1999 ( ، ج 2، ص 2745). مطالعات اسلامی از آغاز تأسیس پاکستان مورد توجه بود. نخستین بار در 1950/ 1329 ش بخش «اسلامیات» در دانشگاه پنجاب تأسیس شد. با تأسیس دانشگاه سند، بخش تاریخ و فرهنگ اسلامی نیز در این دانشگاه در اوایل دهة 1340 ش/ 1950 شکل گرفت. در 1358 ش/ 1979 هستة اصلی دانشگاه بینالمللی اسلامی اسلامآباد * به نام «دانشکدة شریعت» شکل گرفت و پس از آن با ادغام چند مؤسسه و آکادمی دیگر به دانشکدة شریعت، این دانشگاه به صورت فعلی آن درآمد (فضلالرحمان، ص 119؛ ) دایرةالمعارف جهان اسلام آکسفورد ( ، ج 2، ص 209، ج 4، ص 286).نخستینبار، براساس موافقتنامة فرهنگی کراچی 9 مارس 1956 (اسفند 1334)، صدها دانشجو بین دانشگاههای ایران و پاکستان مبادله شد. دانشگاههای ایران بورسهای تحصیلی در رشتة زبان فارسی برای دانشجویان پاکستانی در نظر گرفتند، برخی استادان پاکستانی زبان فارسی در دانشگاههای ایراندورههای بازآموزی گذراندند و بعدها کرسی زبان و ادب فارسی در دانشگاههای پاکستان دایر شد. همچنین هر ساله عدهای از معلمان ایرانی برای تدریس زبان فارسی در مدارس و دبیرستانهای پاکستان به آن کشور اعزام میشدند. «مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان» در آبان 1350/ 23 اکتبر 1971 با عنوان «فرهنگستان مشترک ایرانی و پاکستانی» و به منظور مطالعة میراث مشترک فرهنگی دو کشور و احیا و ترویج زبان فارسی در پاکستان افتتاح شد (فرزیننیا، ص 251ـ 252). پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز روابط دو کشور در خصوص ترویج زبان فارسی، در قالب تدریس و برگزاری دورههای آموزشی زبان فارسی و مبادلة استادو تأسیس خانههای فرهنگ، گسترش یافت؛ هر چند برخی اقدامات و کوششها در جایگزین کردن زبان عربی (به عنوان زبان اصلی جهان اسلام) به جای زبان فارسی صورت گرفت. مرکز تحقیقات فارسی با چاپ و نشر شمار زیادی از کتب خطی و چاپی به زبان فارسی یا ترجمة آنها به اردو در گسترش زبان فارسی نقش قابلتوجهی داشت. در 1365 ش/ 1987، با تشکیل «شورای دائمی گسترش زبان فارسی» در جمهوری اسلامی ایران، طرح گسترش زبان و ادبیات فارسی در شبهقارّه، بویژه پاکستان، سازماندهی شد. این شورا اساتیدی را برای تدریس زبان فارسی در دانشگاهها و مؤسسات آموزش پاکستان معرفی میکند. موافقتنامة تأسیس کرسی زبان فارسی و اردو در دانشگاهها و مؤسسات آموزشی طرفین، در سفر بینظیر بوتو، نخستوزیر وقت پاکستان، به ایران در 17 آذر 1372/ 8 دسامبر 1993 امضا شد (همان، ص 252ـ253).منابع: ظهورالدین احمد، آغاز و ارتقای زبان فارسی در شبهقاره ، اسلامآباد 1378 ش؛ علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران: دولت دستنشانده، 1320ـ1357 ، تهران 1376 ش؛ مرتضی اسعدی، جهان اسلام ، تهران 1366ـ 1369 ش؛ کیومرث امیری، فرهنگ و نظام آموزشی پاکستان ، تهران 1372 ش؛ س. م. برک و لارنس زایرینگ، تاریخ روابط خارجی پاکستان ، ترجمة ایرج وفائی، تهران 1377 ش؛ چنگیز پهلوان، «پاکستان همچنان میجوشد»، پیام امروز ، ش 38 (نوروز 1379)؛ محمدمهدی توسلی، «مقدمهای بر پیوستگیهای فرهنگی ایران و پاکستان از دیدگاه باستانشناسی»، دانش: فصلنامة مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان ، ش 44 (بهار 1375)؛ سجاد رضوی، بحران کشمیر ، تهران 1367 ش؛ روابط فرهنگی ایران و آسیا: مجموعه مقالات ، تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، ] 1377 ش [ ؛ محمداکرم عارفی، «پاکستان: بیثباتی سیاسی و کودتای نظامی 12 اکتبر 1999 ژنرال مشرف»، علوم سیاسی ، سال 2، ش 6 (پاییز 1378)؛ قندیل عباس، «عوامل و موانع همکاری در روابط میان ایران و پاکستان»، پایاننامة کارشناسی ارشد روابط بینالملل، دانشکدة حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه تهران، 1375 ش؛ زیبا فرزیننیا، پاکستان ، تهران: دفتر مطالعات سیاسی وبینالمللی، 1376 ش؛ شهیندخت کامران مقدم، نگاهی به پاکستان ، تهران 1358 ش؛ ایرا ماروین لاپیدوس، تاریخ جوامع اسلامی: قرون نوزدهم و بیستم ، ترجمة محسن مدیر شانهچی، مشهد 1376 ش؛ رابرت پرگرین لانگ، سرزمین و مردم پاکستان ، ترجمة داوود حاتمی، تهران 1372 ش؛ محمودرضا مرندی، شناسنامة پاکستان ، ج 1، اسلامآباد 1373 ش؛ محمد مسجدجامعی، هند و پاکستان ، ] تهران [ 1367 ش؛ عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران از پایان جنگ جهانی دوم تا سقوط پهلوی: 1324ـ1357 ، ] تهران [ 1368 ش؛ داود هرمیداس باوند، «ریشهیابی اجمالی تحولات اخیر و مشکلات فراروی پاکستان»، فصلنامهیسیاست خارجی ، سال 13 (زمستان 1378)؛M. Yusuf Abbasi, Pakistan culture: a profile , Islamabad 1992; Ishtiaq Ahmad, "South Asia", in Islam outside the Arab world , ed. David Westerlund and Ingvar Svanberg, Richmond: Curzon Press, 1999; Rafique Akhtar, Pakistan year book , 22nd ed., Karachi 1995; S. Amjad Ali, The Muslim world today , Islamabad 1985; Asia 1997 yearbook: a review of the events of 1996 , Hong Kong 1997; Andrew Boyd, An atlas of the world affairs , 10th ed., London 1998; S. M. Burke and Salim al-Din Quraishi, Quaid-i-Azam Mohammad Ali Jinnah: his personality and his politics , Karachi 1997; The Dorling Kindersley world reference atlas , London 1999; EI 2 , s.v. "Pa ¦ kista ¦ n (by Sarah Ansari); John L. Esposito, "Contemporary Islam: reformation or revolution?", in The Oxford history of Islam , ed. John L. Esposito, Oxford 1999; The Europa world yearbook 1999 , London 1999; Fazlur Rahman, Islam and modernity: transformation of an intellectual tradition , Chicago 1982; Handbook of the nations , 18th ed., [n.p.]: U. S. Central Intelligence Agency, [1998?]; Musa Khan Jalalzai, Sectarianism and ethnic violence in Pakistan , 3rd ed., Lahore 1996; Keesing's record of world events 1997 , new digest, vol. 43, no. 2 (Feb. 1997), no. 4 (Apr. 1997), no. 12 (Dec. 1997); The Oxford encyclopedia of the modern Islamic world , ed. John L. Esposito, NewYork 1995, s.v. "Pakistan" (by Mumtaz Ahmad); Political handbook of the world: 1998 , ed. Arthur S. Banks and Thomas C. Muller, NewYork: CSA Pubs., 1998; Isobel Shaw, Pakistan handbook , Hong Kong 1989; Rafi Ullah Shehab, Fifty years of Pakistan , Lahore 1990; Sreedhar and Nilesh Bhagat, Pakistan: a withering state ?, Delhi 1999.