پاطاق (یا پاتاق؛ در برخی منابع: پایْطاق/ پایِطاق)، منطقهای با اهمیتِ حساس نظامی در مغرب ایران و نیز نام سابق دهستان، نام تنگ، گردنه، ده قدیمی و جایگاه یکی از آثار کم نظیر باستانی از عصرِ تمدن ایرانی پیش از اسلام. پاطاق در استان کرمانشاه، بین شهرهای کِرند و سرپلِ زهاب واقع است و طی تاریخ ایران، در سرنوشت جنگهای غرب کشور، اهمیت نظامی و جغرافیایی تعیین کنندهای داشته است.دهستان سابق پاطاق (از 1372 ش: دهستانِ بِشیوه ـ پاطاق؛ طبق سرشماری 1375 ش، جمعیت 197 ، 7 تن) در بخش مرکزی شهرستان سرپلِ زهاب قرار دارد. بشیوه ـ پاطاق از شمال و شمال غربی به دهستان حومة سرپل، از جنوب و مغرب به دهستان قلعه شاهین و از مشرق به دهستان حومة کرند (در شهرستان اسلامآباد غرب) محدود است. دارای 29 آبادی است و مرکز آن آبادی رِیزهوند نَجف (در ارتفاع 630 متری و 4 کیلومتری جنوب شرقی شهر سرپل زهاب) و از آبادیهای قدیمی آن ده پاطاق ( رجوع کنید به ادامة مقاله) است (سازمان برنامه و بودجه استان کرمانشاه، ص23، 31؛ مرکز آمار ایران، 1376 ش ب ، ص1؛همو،1376 ش الف ، صبیست، 2،30؛ سازمان جغرافیائی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران، ج45، ص42، 140).رشته کوههای زاگرس * ، که برخی از پرابهتترین تنگهای جهان را دارد (اُبرلَندر، ص195)، به کوههای پاطاق هم معروف است (کیهان، ج1، ص48؛ دایرةالمعارف فارسی ، ذیل مادّه). کوههای پاطاق با جهت شمال غربی ـ جنوب شرقی ممتد است. تنگ پاطاق، که حساسترین قسمت پاطاق است، در شمال شرقی ده پاطاق واقع است. موقعیت حساس و وضع طبیعی تنگ در آثار بسیاری از نویسندگان تاریخ نظامی و سیاحان ایرانی و خارجی که از آن گذشتهاند، وصف شده است (برای مثال رجوع کنید به بایندر، ص390ـ391؛ اوبن، ص356؛ قائممقامی، ص230 به بعد؛ اسلیم، ص182 به بعد).گردنة پاطاق که از گذرگاههای صعبالعبور منطقه است، از تلاقی کوه نُوا/ نوح (مرتفعترین قله: 442 ، 2 متر) با کوههای دالاهو (مرتفعترین قله: 250 ، 2 متر) تشکیل شده است (سازمان برنامه و بودجه استان کرمانشاه، ص6). اختلاف ارتفاع رأس گردنه با شهر قصرشیرین حدود 320 ، 1 متر است (مورگان، ج 2، ص 75). همین اختلاف ارتفاع در مسافتی کم و صعبالعبور، ارزش نظامی خاصی به تنگ و گردنة پاطاق بخشیده است( رجوع کنید به علی رزمآرا، ص40ـ41، نیز جدول ضمیمة ش1). به گردنة پاطاق «دروازة آسیا»، «دروازة زاگرس» و «عقبة حُلوان» نیز گفته شده است (اشمیت، ص18؛ کریمی، ص180).رود الوند (در منابع قدیمی: آبِ حلوان) از ارتفاعات 900 ، 1 متری پاطاق سرچشمه میگیرد و به دجله میریزد (مورگان، همانجا). به نوشتة حمدالله مستوفی (ص 219)، شعبة دوم رود نهروان از گریوة (گردنة) طاقِ گَرا ( رجوع کنید به ادامة مقاله) در پاطاق سرچشمه میگیرد. از رودی که بخشی از شهرستان سرپل زهاب را آبیاری میکند و از بشیوه میگذرد، با نام رود پاطاق یاد شده است (مفخّم پایان، ذیل مادّه).ده قدیمی پاطاق (جمعیت در 1375 ش، 372 تن) در قسمت تنگ پاطاق در فاصلة چهارده کیلومتری جنوب شرقی شهر سرپل زهاب، کنار رود چم ماهیه واقع است. راه اصلی کرمانشاه ـ قصرشیرین، که یکی از قدیمترین راههای بازرگانی کشور نیز هست، از جانب شمالی ده پاطاق میگذرد. مصالح بازماندة بنایی باستانی، چند اتاق نسبتاً سالم و طاقهای گهوارهای نزدیک ده پاطاق، و نوع استفاده از قلوه سنگ و ملاط در این بنا، شباهت آشکاری با مصالح و اسلوبهای معماری عصر ساسانی، بویژه در منطقة غرب، دارد ( کرمانشاهان باستان ، ص96). دکان داوود/ کل داوود و آثار دیگری که قدمت آنها را به عصر پیش از تاریخ ایران، مادها، اشکانیان و ساسانیان نسبت میدهند، نزدیک ده پاطاق است (کریمی، همانجا؛ مشکوتی، ص162). ده پاطاق دارای دو زیارتگاه به نامهای پنجه علی و مزار حضرت عباس است (سازمان جغرافیائی نیروهای مسلح، ج 45، ص 42).راهی که از پاطاق میگذرد (راه اصلی و فعلی کرمانشاه ـ قصرشیرین)، از دیرینهترین ایام محل عبور مسافر، کالا، قشون و ادوات نظامی میان مراکز جمعیتی و کانونهای فعالیت اقتصادی در دشتهای فلات ایران و مراکز واقع در جلگة بینالنهرین بوده است. قدمت این راه را با قطعیت و دقت نمیتوان تعیین کرد. احتمال دارد که از عصر نوسنگی از این راه استفاده شده باشد، اما به طور قطع از حدود هزارة سوم قم از آن استفادة بازرگانی و نظامی میشده است (دیاکونوف، ص87). شهر باستانی حلوان، که از عصر آشوریان در مرز طبیعی دو پادشاهی ماد و بابِل قرار گرفته بود، با شهر کهنسال هگمتانه و شهرهای دیگر فلات ایران، از همین راه داد و ستد بازرگانی داشت. حلوان * ، نزدیک یکی از گذرگاههای زاگرس به نام عقبة حلوان ] = تنگة پاطاق [ بنا شده بود ( د.اسلام ، چاپ دوم، ذیل «حلوان»). در عصر هخامنشیان، کاروانیان و سپاهیان از این راه عبور میکردند. به گزارش آریانوس/ آریان ، اسکندر مقدونی پس از تصرف بابل، با عدهای از سپاهیان خود، به سوی جنوب رفت و پس از بیست روز به شوش رسید، اما عدة دیگری از سپاهیان وی برای تصرف همدان، از طریق پاطاق و بیستون روانه شدند (ج1، ص27ـ289، نیز رجوع کنید به نقشة مسیر لشکرکشی اسکندر، نقشة ضمیمه).در عصر ساسانیان، ارتباط میان تیسفون با شهرهای مرکزی ایران از همین راه بود (کریستنسن، ص189؛ سامی، ج 1، ص200). مسلمین پس از فتح حلوان در سال نوزدهم، به دامنة کوههای پاطاق رسیدند، اما با نحوة گذر از کوهستانها و فنون رزم در نواحی کوهستانی آشنا نبودند و ازینرو با احتیاط به نواحی کوهستانی زاگرس نزدیک شدند (اشپولر، ج 1، ص14). نیروهای ایرانی در پس کوههای زاگرس در حال سازماندهی مجدد و آماده ساختن قوای خود برای فرود از گردنة پاطاق و نبرد با آنان بودند و خبر این را نیز به خلیفه عمر داده بودند ( رجوع کنید به طبری، سلسلة اول، اخبار جنگ نهاوند، ص 2596 به بعد). قوای عرب در سال 21 وارد عقبة حلوان شدند و پیشروی در تنگ پاطاق را آغاز کردند. جنگ خونینی درگرفت و مقاومت نیروهای ایرانی درهم شکست و عربها از گردنة پاطاق گذشتند و کلید فتح ولایت ماد و شهرهای قرمسین (کرمانشاه)، دینور، نهاوند و همدان را به دست آوردند (بلعمی، ج1، ص507؛ قوزانلو، ج 1، ص316ـ322).در عصر اسلامی که بغداد به مرکز سیاست عالم اسلام و به یکی از کانونهای فعال اقتصادی تبدیل گردید، همان راه دوباره فعال شد (لسترنج، ص10، 206). آنچه در آثار جغرافینویسان و تاریخنگاران اسلامی به نام «عقبة حلوان» (مقدسی، ص 134، 337؛ یاقوت حموی، ج 2، ص 319)، «گریوة طاق گرا» (حمداللّه مستوفی، ص165) و «گردنة طاق گرا» در آثار جدیدتر، از آن یاد شده است، به منطقة پاطاق و راه مهمی که از آن میگذرد اشاره دارد.در عصر صفویه، در دست داشتن پاطاق از هدفهای مهم نظامی ایران و عثمانی بود (مقتدر، ص1ـ2). در جنگهای هر دو کشور در عصر افشاریه، اهمیت سوقالجیشی پاطاق همچنان باقی بود. در نبرد 1145، نیروهای عثمانی پاطاق را خط مقدّم دفاعی خود قرار داده و راه نفوذ به بینالنهرین را بسته بودند. نادرقلی افشار (بعدها نادرشاه، حک : 1148ـ1160) در این نبرد، با نقشهای جنگی گردنة پاطاق را دور زد، از پشت به قشون عثمانی حمله برد و گردنه را در 22 جمادیالا´خره آزاد ساخت (قوزانلو، ج2، ص502؛ سردادور، ص360ـ361). در لشکرکشی محمد علی میرزا دولتشاه (1203ـ1237) در عصر حکومت فتحعلی شاه قاجار (1212ـ1250) پاطاق اهمیت نظامی حساستری داشته و طاق گرا ظاهراً قرارگاه فرماندهی قشون ایران بوده است (قوزانلو، ج2، ص830). در «فقرة» (مادّة) دوم عهدنامة اول و دوم ارزنةالروم (منعقد در پنجم و شانزدهم جمادیالا´خره 1262)، «جمیع اراضی جبالیه» و «کل کوهستانات» (ارتفاعات پاطاق، از شروع ارتفاعات تا کرند و بعد آن) متعلق به دولت ایران شناخته شده است (برای آگاهی از متن هر دو عهدنامه رجوع کنید به ارزنةالروم * ، عهدنامه).در عصر قاجاریه سیاحان غربی که از پاطاق گذشتهاند، در آثار خود به ویژگیهای طبیعی و جغرافیایی این ناحیه، بویژه به زیباییها و هیبت چشمگیر آن، مکرّر اشاره کردهاند ( رجوع کنید به سفرنامهها در منابع مقاله). ناصرالدین شاه قاجار (حک : 1264ـ 1313) در سفرنامة عتبات عالیات در چند موضع (ص 71ـ 72، 80، 93، 182ـ183) به پاطاق اشاره کرده و محمدحسنخان اعتمادالسلطنه نیز در شرح این سفر در چند موضع (ج 3، ص 1622، 1634، 1927) ضمن مشاهدات خود از سفر ناصرالدین شاه، از پاطاق یاد کرده است. مورگان که بیش از صد سال پیش در رأس هیئتی علمی برای مطالعات جغرافیایی به ایران آمده بود، گفته است که بر سنگهای جادة قدیمی پاطاق آثار تیشه دیده میشود و مهندسان ایرانی برای تسهیل سفر ناصرالدین شاه، در پاطاق جادهای تازه کشیدهاند (ج2، ص107ـ 108).در جنگ جهانی اول (1914ـ 1918)، اهمیت نظامی پاطاق و راه آن برای طرفین جنگ به حدّی بوده که آن را «کلید فتح بینالنهرین» مینامیدهاند (بلوشر، ص74، 325). در این جنگ، روسها قصد داشتند خط دفاعی قوای عثمانی را در جبهة پاطاق، که به فرماندهی افسران آلمانی تشکیل شده بود، بشکنند و به نیروهای انگلیسی مستقر در بینالنهرین بپیوندند (گرکه، کتاب اول، ص333ـ 336). منطقة پاطاق در این جنگ آسیبهای جدّی دید. قوای عثمانی بنا به مقاصد نظامی خود، روستاهای بسیاری را در منطقة پاطاق غارت کردند و محصولات آنها را به آتش کشیدند و از سکنه بکلی خالی کردند ( ایران و جنگ جهانی اول ، ص 80، به نقل از گزارش احتشام الملک کرندی). در بهار 1296 ش/ 1917 که قوای روسیه پیشروی به سوی بینالنهرین را آغاز کردند، نیروهای متحد عثمانی، که جمعاً دوازده هزار تن و مجهز به توپ بودند، در پاطاق آرایش نظامی گرفتند. بخشی از قوای مسلّح ایران نیز بر ضد روسها با آنها همکاری میکردند. قوای ایرانی در جبهة پاطاق در برابر روسها سخت مقاومت کردند و روسها گذرگاهی را که در دست ایرانیها بود با توپ هدف قرار دادند. در ضمن، ایرانیها توانسته بودند از راهی ناشناخته، پشت سر قوای روس در گردنة پاطاق سر درآورند. در نهایت روسها جبهة دفاع پاطاق را درهم شکستند و از گردنة پاطاق به سمت بینالنهرین سرازیر شدند و راهی را که بخشی از محور نظامی بغداد به کابل و بغداد به خلیج فارس و دریای عمان بود، برای تقویت قوای انگلستان و تعیین نهایی سرنوشت جنگ جهانی اول گشودند (گرکه، کتاب اول، ص450؛ مابرلی، نقشة ش 5؛ قائممقامی، ص247، 260ـ267؛ کسری، ص38ـ40). در وصفی از صحنة جنگ نیروهای ایرانی و عثمانی با قوای روس در جنگ جهانی اول به دهستان پاطاق و قصبة پرجمعیت پاطاق و محصول فراوان برنج آن اشاره شده است (قائممقامی، ص 245).در جنگ جهانی دوم (1318ـ1324 ش/ 1939ـ1945) که خاک ایران یکی از مهمترین راههای عبور تدارکات نظامی بود، حساسیت سوقالجیشی پاطاق کمتر از جنگ جهانی اول نبود. اما این بار حمله به پاطاق از جانب غربی صورت گرفت که از لحاظ نظامی بسیار دشوارتر است. فیلد مارشال ویلیام اسلیم در 3 شهریور 1320/ 25 اوت 1941 با قوای تحت امرش وارد خاک ایران و تنگ پاطاق شد، اما در نقطة حساسی از آن با مقاومت ارتش ایران رو به رو شد و از پیشروی باز ماند (اسلیم، ص182 به بعد). پاطاق تا پایان جنگ جهانی دوم در اشغال نظامی متفقین بود (استوارت، ص249؛ ایران در اشغال متفقین ، ص177).در جنگ عراق با ایران (1359ـ1367 ش) پاطاق منطقة سرنوشتساز جبهة میانین، از مهران تا قصرشیرین بود ( روزشمار جنگ ایران و عراق ، ج 4، ص33). عراق در آغاز جنگ با پنج لشکر کاملاً مجهز در جبهة میانین وارد عمل شد و یکی از اصلیترین هدفهایش تصرف تنگ و گردنة پاطاق بود (همانجا). همزمان، عواملی وابسته از عشایر محلی در حوالی گردنة پاطاق به پاسگاههای ژاندارمری حمله بردند. عراق در نظر داشت که از دو سو پاطاق را تهدید و آنجا را تصرف کند (جوادیپور و دیگران، ج 5، ص80 به بعد). مقاومت شدید در جبهة پاطاق، سرانجام عراق را از تصرف این منطقه منصرف کرد. ارتش عراق از فشار خود بر جبهة میانین کاست و بر فشار در جبهة جنوبی افزود. اگرچه پاطاق به تصرف ارتش مهاجم درنیامد، در خلال جنگ از بمبارانها و حملههای توپخانة آن آسیب فراوان دید (همان، ج 5، ص 85 به بعد).طاقِ گَرا . در گردنة پاطاق در نقطهای با چشم اندازی ممتاز، طاقی سنگی برجاست که نظر متخصصان دربارة تاریخ بنا و کاربرد آن متفاوت است. نام این طاق (شمارة ثبت تاریخی 33؛ مشکوتی، ص167) ــ که در منابع به صورتِ طاق کَرا/ گَرّا (در لغت به معنای سرتراش، حجّام و دلاّ ک رجوع کنید به دهخدا، ذیل «کرا» و «گرا»؛ معین، ذیل «گرا») و کرا، کَرّا، گَره، گیرا، گیره ( رجوع کنید به گیرشمن؛ بِرگ؛ پوپ؛ و عدهای دیگر، جاهای متعدد) نیز آمده است ــ احتمالاً از «گریوه » در اوستایی و «گریوگ » در فارسیمیانه (مکنزی، ص80؛ بارتولومه، ستون 530) به «گریوه» به معنای «گردنه» تبدیل شده است (معین، ذیل «گریوه»). ارتفاع آن از سطح زمین تا بالاترین نقطة مجموعه 7ر11 متر، از کف تا زیر هلال سقف 29ر5 متر، ارتفاع مدخل طاق از سطح زمین 20ر1 متر، عمق 10ر3 متر، و جرزهای طرفین هر کدام 80 ر1 متر است (کامبخش فرد، ص21؛ ارقام در منابع مختلف با اندکی تفاوت ذکر شده است). در طاق از دورة اشکانیان و ساسانیان آثار حجّاری ظریفی باقی مانده است (مشکوتی، همانجا). در انتهای طاق، تخته سنگ مستطیل شکلی است که گویا آن را برای نقر کردن کتیبه یا نقشی آماده کرده بودهاند ( کرمانشاهان باستان ، ص94ـ95). در 25 متری مشرق طاق، قسمتی را در وسط تخته سنگی به ابعاد 56ر1*72ر1 تراشیدهاند که علت آن مجهول است (همانجا). در سالهای 1354ـ1355 ش در جلوِ طاق به منظور یافتن قطعههای گمشدة بنای طاق کاوشهای باستانشناسی انجام گرفت که گذشته از یافتن این قطعهها، بخشی از جادة قدیمی کاروانرو نیز از زیر خاک بیرون آمد (کامبخش فرد، ص4). به طور کلی این طاق بر اثر استفادههای نادرستی که طی قرون از آن کردهاند آسیبهای جدّی دیده است. فلاندن، جهانگرد فرانسوی، که در 1256ـ1257/ 1840ـ1841،در دورة محمدشاه قاجار (1250ـ1264)، منطقة پاطاق را دیده، به بخشی از ویرانی بالای طاق اشاره کرده و اسلوب معماری طاق را از اسلوب بناهای عصر ساسانی دور ندانسته است (ص214). بارتولد نظر هرتسفلد را نقل کرده است که تاریخ بنای طاق باید سیصد سال قدیمیتر از پایکولی * ، و کار معماری از شمال بینالنهرین باشد (ص199، پانویس 21). گیرشمن این طاق را شبیه به معبد بیشاپور * و اسلوب معماری ساسانی آن را در ادامة معماری پارتی میداند (ص386ـ387). به عقیدة مورگان (ج 2، ص 107)، این بنا از روی نقشة طاق بُستان * ساخته شده است، اما به جای آنکه طاق را مانند طاق بستان در صخره بتراشند، از سنگهای تراشیده ساختهاند. به گمان پوپ (ج2، ص509ـ510)، این طاق در اواخر عصر ساسانی ساخته شده است. کامبخش فرد، باستانشناس ایرانی، نیز با بررسی دقیق طاق نتیجه گرفته است که این طاق با بنای آناهیتا در کنگاوَر همزمان ساخته شده است و قدمت آن باید بینسدة سوم تا حدود سدة هفتم میلادی (اواخر عصر ساسانی) باشد (ص 7).دربارة علت بنای طاق در این محل و کاربرد آن نیز اختلاف نظر هست: به گمان فلاندن (همانجا) این طاق توقفگاه موکب شاهی بوده است. راولینسون آن را باجگاهی برای دریافت عوارض گمرکی از کالاهای بازرگانی در مرز پادشاهی ماد فرض کرده است (ص20). پوپ برای بنایی که در گذرگاهی سخت و نقطهای دورافتاده ساخته شده، مقصودی عملی نیافته و احتمال داده است که بنای یادبود باشد (ج2، ص570). واندنبرگ چند احتمال را ذکر کرده است، از جمله استراحتگاهی برای روزهای شکار شاهان، استراحتگاهی در میانة راه برای آنان، بنای یادبود یا یادگار و مهراب (ص102). بهمن کریمی از قول کلمان هوار آورده است که این طاق باید به یادگار انجام یافتن راه ساخته شده باشد (ص272)، اما نظر دیگری را نیز مرجَّح شمرده، و آن اینکه نشانة سرحدّ میان ایالت ماد و ایالتهای اشکانیان بوده که در این نقطه به راه بزرگ منتهی میشده است (همانجا). در دیگر منابع جغرافیای تاریخی نیز عموماً همین مفروضات مطرح شده است. کامبخشفرد با توجه به موقعیت مکانی طاق و تسلط آن بر راه و قرار گرفتن آن در کنار جاده، این احتمال را که پاسگاه، استراحتگاه یا یادگار احداث شدن و انجام یافتن ساختمان راه باشد، منتفی ندانسته (ص4)، اما به لحاظ ویژگیهای معماری گفته است که شکل اجزای بنا بیشتر حالت بنای یادبود را القا میکند (همانجا). پوپ این بنا را از جهت کاربرد طاقِ نعلی شکل در آن، از حیث تاریخی با اهمیت میشمارد (ج 2، ص 493). کامبخشفرد نیز تجمع شیوة معماری مادی، پارتی و رومی را در شکل اصلی این طاق، بااهمیت میداند (ص21).طاق گرا در باورهای مذهبیِ گروهی از کردان محلی، گرامی و مقدّس است؛ در آنجا شمع روشن میکنند و شماری از گذرندگان و کوچروان بدنههای سنگی طاق را میبوسند و شماری از کردان اهل حق این محل را زیارت میکنند و در گذشته، به درختی که بر فراز طاق روییده بوده است، دخیل میبستهاند (کامبخشفرد، ص 5).منابع: ریچارد آنتونی استوارت، در آخرین روزهای رضاشاه: تهاجم روس و انگلیس به ایران در شهریور 1320 ، ترجمة عبدالرضا هوشنگ مهدوی و کاوه بیات، تهران 1370 ش؛ برتولد اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی ، ج 1، ترجمة جواد فلاطوری، تهران 1364 ش؛ محمدحسنبنعلی اعتمادالسلطنه، مرآةالبلدان ، چاپ عبدالحسین نوائی و میرهاشم محدث، تهران 1367ـ 1368 ش؛ یدالله افشین، رودخانههای ایران ، تهران 1373 ش؛ اوژن اوبن، ایران امروز، 1907ـ1906: سفرنامه و بررسیهای سفیر فرانسه در ایران ، ترجمه و حواشی و توضیحات از علیاصغر سعیدی، تهران 1362 ش؛ ایران در اشغال متفقین: مجموعه اسناد و مدارک 24ـ 1318 ، چاپ صفاءالدین تبرّائیان، تهران 1371 ش؛ ایرانشهر ، تهران: کمیسیون ملی یونسکو در ایران، 1342ـ1343 ش؛ ایران و جنگ جهانی اول: اسناد وزارت داخله ، چاپ کاوه بیات، تهران: سازمان اسناد ملی ایران، 1369 ش؛ ایران. وزارت کشور، اداره کل آمار و ثبت احوال، کتاب جغرافیا و اسامی دهات کشور ، ج 2، تهران 1329 ش؛ ایران. وزارت کشور. معاونت سیاسی و اجتماعی. دفتر تقسیمات کشوری، سازمان تقسیمات کشوری جمهوری اسلامی ایران ، تهران 1374 ش؛ هنری بایندر، سفرنامة هانری بایندر: کردستان، بینالنهرین و ایران ، ترجمة کرامتالله افسر، تهران 1370 ش؛ ربیع بدیعی، جغرافیای مفصل ایران ، تهران 1362 ش؛ لوئی واندنبرگ، باستانشناسی ایران باستان ، با مقدمة رومن گیرشمن، ترجمة عیسی بهنام، تهران 1348 ش؛ محمدبنمحمد بلعمی، تاریخنامة طبری ، چاپ محمد روشن، تهران 1366 ش؛ ویپرت فون بلوشر، سفرنامة بلوشر ، ترجمة کیکاووس جهانداری، تهران 1363 ش؛ محمد جوادیپور، علی نیکفرد، و یعقوب حسینی، ارتش جمهوری اسلامی ایران در هشت سال دفاع مقدس ، ج 5: نبردهای غرب کشور ، تهران: سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران، 1373 ش؛ حمداللهبنابیبکر حمدالله مستوفی، کتاب نزهةالقلوب ، چاپ گیلسترنج، لیدن 1915، چاپ افست تهران 1362 ش؛ دایرةالمعارف فارسی ، به سرپرستی غلامحسین مصاحب، تهران 1345ـ1374 ش؛ عمادالدین دولتشاهی، جغرافیای غرب ایران، یا، کوههای ناشناختة اوستا ، تهران 1363 ش؛ علیاکبر دهخدا، لغتنامه ، زیرنظر محمد معین، تهران 1325ـ1359 ش؛ ایگور میخائیلوویچ دیاکونوف، تاریخ ماد ، ترجمة کریم کشاورز، تهران 1357 ش؛ هنری کرزیک راولینسون، سفرنامة راولینسون: گذر از زهاب به خوزستان ، ترجمة سکندر امانالهی بهاروند، تهران 1362 ش؛ حسینعلی رزمآرا، فرهنگ جغرافیائی ایران ( آبادیها )، ج 5: استان پنجم ( کردستان )، تهران1331 ش، 1355 ش؛ علی رزمآرا، جغرافیای نظامی: کرمانشاهان ، تهران 1320 ش؛ روزشمار جنگ ایران و عراق ، کتاب چهارم: هجوم سراسری ، تهران: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1372 ش؛ سازمان برنامه و بودجة استان کرمانشاه. معاونت آمار و اطلاعات، آمارنامة استان کرمانشاه 1376 ، کرمانشاه 1377 ش؛ سازمان جغرافیائی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران، فرهنگ جغرافیائی آبادیهای کشور جمهوری اسلامی ایران ، ج 45: قصرشیرین ، تهران 1373 ش؛ علی سامی، تمدن ساسانی ، شیراز 1342ـ1344 ش؛ ابوتراب سردادور، تاریخ نظامی و سیاسی دوران نادرشاه افشار ، تهران 1354 ش؛ محمدبنجریر طبری، تاریخالرسل والملوک ، چاپ دخویه، لیدن 1879ـ1896، چاپ افست تهران 1965؛ اوژن ناپلئون فلاندن، سفرنامة اوژن فلاندن به ایران ، ترجمة حسین نورصادقی، تهران 1356 ش؛ رضا قلی قائممقامی، وقایع غرب ایران در جنگ اول جهانی ، اراک ?] 1333 ش [ ؛ جمیل قوزانلو، تاریخ نظامی ایران ، تهران 1315 ش؛ سیفالله کامبخش فرد، «بنای سنگی طاقگرا»، فرهنگ معماری ایران ، ش 4 (تابستان 1355)؛ کرمانشاهان باستان: از آغاز تا آخر سدة سیزدهم هجری قمری، ] بیجا، بیتا. [ ؛ آرتور امانوئل کریستنسن، ایران در زمان ساسانیان ، ترجمة رشید یاسمی، تهران 1370 ش؛ بهمن کریمی، جغرافیای مفصّل تاریخی غرب ایران ، تهران 1316 ش؛ محمود کسری، تاریخ نظامی: جنگ بینالمللی در مشرق زمین و جنگهای استقلال ترکیه ، تهران ?] 1318 ش [ ؛ مسعود کیهان، جغرافیای مفصّل ایران ، تهران 1310ـ1311 ش؛ اولریش گرکه، پیش به سوی شرق: ایران در سیاست شرق آلمان در جنگ جهانی اول ، ترجمة پرویز صدری، تهران 1377 ش؛ رومن گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام ، ترجمة محمدمعین، تهران 1374 ش؛ گی لسترنج، جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی ، ترجمة محمود عرفان، تهران 1364 ش؛ مرکز آمار ایران، سرشماری عمومی کشاورزی 1367، فرهنگ آبادیهای کشور: استان کرمانشاهان ، تهران 1369 ش؛ همو، سرشماری عمومی نفوس و مسکن، مهرماه 1365: نتایج تفصیلی استان باختران ، تهران 1366 ش؛ همو، سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1375: شناسنامة آبادیهای کشور، استان کرمانشاه، شهرستان سرپل ذهاب ، تهران 1376 ش الف ؛ همو، سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1375: شناسنامة دهستانهای کشور، استان کرمانشاه ، تهران 1376 ش ب ؛ همو، فرهنگ آبادیهای کشور ( براساس نتایج سرشماری عمومی آبانماه 1345 )، ج 19: استان کرمانشاهان ، تهران 1349 ش؛ همو، فرهنگ آبادیهای کشور ( براساس سرشماری آبان 1355 )، ج 13؛ استان کرمانشاهان ، تهران 1360 ش؛ نصرتالله مشکوتی، فهرست بناهای تاریخی و اماکن باستانی ایران ، تهران 1349 ش؛ محمدمعین، فرهنگ فارسی، تهران 1371 ش؛ لطفالله مفخّم پایان، فرهنگ رودهای ایران ، تهران 1353 ش؛ غلامحسین مقتدر، تاریخ نظامی ایران ، تهران 1320 ش؛محمدبن احمد مقدسی، کتاب احسنالتقاسیم فی معرفةالاقالیم ، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ د.ن. مکنزی، فرهنگ کوچک زبان پهلوی ، ترجمة مهشید میرفخرایی، تهران 1373 ش؛ ژاک ژان ماری دو مورگان، جغرافیای غرب ایران ، ج 2، ترجمة کاظم ودیعی، تبریز 1339 ش؛ ناصرالدین قاجار، شاه ایران، شهریار جادهها: سفرنامة ناصرالدین شاه به عتبات ، چاپ محمدرضا عباسی و پرویز بدیعی، تهران 1372 ش؛ یاقوت حموی، معجمالبلدان ، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ 1866ـ1873، چاپ افست تهران 1965؛Arrian, Anabasis Alexandri with an English translation by P. A. Brunt, vol. I, Cambridge, Mass. 1976; W. Barthold, An historical geography of Iran , tr. Svat Soucek, Princeton, N. J. 1984; Christian Bartholomae, Altiranisches Wخrterbuch , Strasbourg 1904, repr. Berlin 1961; EI 2 , s.v. "Hulwa ¦ n" (by L. Lockhart); Frederick James Moberly, Operations in Persia: 1914-1919 , London 1987; T. M. Oberlander, "The origin of the Zagros defiles", in The Cambridge history of Iran , vol.I, Cambridge 1968; Arthur Upham Pope, ed., A survey of Persian art , Tehran 1977; Rدdiger Schmitt , The Bisitun inscriptions of Darius the Great: Old Persian text , London 1991; William Slim, Unofficial history , London 1959.