پاترونا خلیل ، رهبر شورشی در 1143 در عثمانی در دورة سلطنت احمد سوم. پاترونا/ پاثورنا/ پاتورونا/ باتورنا از پاترونا یا پادرونا ی ونیزی و به معنای کشتی حامل جانشین فرمانده ناوگان است. همچنین پاترونا رتبهای در نیروی دریایی عثمانی بوده است ( د. اسلام ، چاپ دوّم، ذیل «ریاله» و ذیل مادّه).پاترونا خلیل که شهرتش را مدیون خدمت در کشتی پاترونا در ردة لوند (گارد محافظ بنادر و کشتیها) بود، به دلایل نامعلوم از بحریه به سپاه ینیچری انتقال یافت و تا 1130 در این سپاه خدمت کرد. پس از چندی به علت شرکت در یک شورش، ناگزیر از ترک خدمت و فرار به استانبول شد. در آنجا به هرکاری، از جمله کارگری حمام، دست زد. ظاهراً پاترونا همیشه از حمایت مقامات عالیرتبه برخوردار بود، زیرا باوجود اعمال خلاف و جرائمی که از او سر میزد همیشه میتوانست به نحوی از مجازات بگریزد (همان، ذیل مادّه). در 1143 پاترونا توانست با بهرهگیری از اوضاع نابسامان اقتصادی و تشدید نارضایتی عمومی و عواقب شکست عثمانیان در جنگ با نادرشاه افشار، رهبری شورش در استانبول را بهعهده گیرد (شاو، ج 1، ص 414؛ مهدوی، ص 149). وی بههمراه هفده تن از ینیچریها از مسجد بایزید بهسوی بازار حرکت کردند و پس از بستن بازار به خانة ینیچری آغاسی رفتند و آزادی زندانیان را خواستار شدند (هامرـ پورگشتال، ج 4، ص 3153). در پی آن مردم نیز بتدریج بازارها را بستند و برخی از آنان به شورشیان پیوستند. شورش که از جانب علمای مخالف با ابراهیمپاشا داماد، صدراعظم، حمایت میشد روزبهروز گسترش یافت. شورشیان شهر را غارت کردند و خواستار عزل و اعدام صدراعظم و قاپودانپاشا شدند. سلطان احمد سوم که موقعیت خود را در خطر دید تسلیم خواستهای شورشیان شد و دستور کشتن آن دو را داد و جنازهها را به شورشیان تحویل داد (همان، ج 4، ص 3153ـ3157؛ شاو، همانجا). اما شورش نهتنها فروکش نکرد، بلکه اینبار شورشیان کنارهگیری سلطان احمد را از سلطنت خواستار شدند. سلطان با گرفتن اماننامه برای خود و فرزندانش از سلطنت کناره گرفت و محمود اول، برادرزادهاش، جانشین وی شد (شاو، همانجا؛ هامر ـ پورگشتال، ج 4، ص 3157ـ 3158). سلطان محمود با اعلام عفو عمومی توانست شورش را تا حدی فرونشاند، اما پاترونا خلیل همچنان به قتل و غارت ادامه میداد (شاو، ج 1، ص 415). شورشیان در ربیعالا´خر 1143 کاخها و آثاری را که ابراهیم پاشا بنا نهاده بود به آتش کشیدند، بهطوری که در سه روز 120 کاخ و ساختمان را آتش زدند (هامر ـ پورگشتال، ج 4، ص 3165). سرانجام سلطان ناگزیر شد پاترونا و برخی از یارانش را در امور دولتی دخالت دهد و بدینترتیب در جمادیالاولی شورش خاتمه یافت. اما سلطان که وجود پاترونا و یارانش را برنمیتافت، آنان را به بهانة مذاکره دربارة جنگ با ایران به دربار فراخواند و دستور کشتن همگی را داد (شاو، همانجا؛ هامر ـ پورگشتال، ج 4، ص3170).منابع: استانفورد جی. شاو، تاریخ امپراتوری عثمانی و ترکیه جدید ، ج 1: امپراتوری غازیها: ظهور و سقوط امپراتوری عثمانی 1808ـ1280 ، ترجمة محمود رمضانزاده، مشهد 1370 ش؛ عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران از ابتدای دوران صفویه تا پایان جنگ دوم جهانی ( 1500ـ1945 )، تهران 1355 ش؛ یوزف فون هامر ـ پورگشتال، تاریخ امپراطوری عثمانی، ترجمة میرزا زکی علیآبادی، چاپ جمشید کیانفر، تهران 1367ـ1369 ش؛EI 2 , s.vv. "Patrona Khal ¦ â l" (by A. H. De Groot), "Riya ¦ la" (by J. Deny).