حکمت، علیاصغر، از رجال سیاسی، فرهنگی و ادبی دوره پهلوی و نخستین رئیس دانشگاه در ایران. قضاوت درباره او، بهسان دیگر رجال دوره پهلوی که مشارکت در امور سیاسی بر داوری درباره جایگاه واقعی علمی ـ فرهنگیشان تأثیر گذارده، به بازنگری نیازمند است. علیاصغر حکمت از هفدهسالگی تا یک سال پیش از مرگ، نزدیک به شصت سال، بهطور مرتب یادداشت روزانه داشته و نزدیک به صد دفتر یادداشت از او باز مانده است (حکمت، 1379ش، بخش 1، همان پیشگفتار دبیرسیاقی، ص 15) تا همه این یادداشتها بررسی و نقادی نشود، داوری دقیق درباره او آسان نیست.حکمت در سوم رمضان 1310/10 فروردین 1272 در خاندانی قدیمی و سرشناس در شیراز به دنیا آمد. پدرش میرزا احمدعلی حکمت، ملقب به معظمالدوله شیرازی، از مستوفیان ولایت فارس و عموی سردار فاخر حکمت، از رجال دوره پهلوی، و مادرش دختر حاجی میرزا حسن شیرازی، ملقب به فخرالاطباء و مشهور به فسایی، مؤلف فارسنامه ناصری، بود. خانواده پدری او تا چندپشت از اطبای حاذق و معروف فارس بودند (رکنزاده آدمیت، ج 2، ص 291؛ حکمت، 1355ش، ص 165؛ همو، 1379ش، بخش 1، همان پیشگفتار، ص30). حکمت تحت نظر پدر در شیراز مقدّمات فارسی، عربی و انگلیسی را آموخت (حکمت، 1379ش، بخش 1، همان پیشگفتار، ص 31) و نزد آقاشیخغلامحسین ادیب، معروف به لغوی، علوم ادبی و نزد آقاشیخمحمود حکیم، معروف به مسجد گنج، فلسفه و حکمت، و نزد تنی چند از علمای شیراز مباحثی از علوم قدیمه را آموخت (رشیدیاسمی، ص 41). در 1294ش به تهران آمد و در مدرسه امریکایی به تحصیل پرداخت و به تحصیلات قدیمه نیز ادامه داد و فقه و اصول و علوم معقول را نزد میرزامحمدطاهر تنکابنی* تکمیل کرد (سادات ناصری، ص 39؛ حکمت، 1379ش، بخش 1، همان پیشگفتار، ص 67). حکمت در 1297ش، از مدرسه امریکایی فارغالتحصیل شد و در شهریور همان سال، در وزارت معارف مدیر بخشی شد که امروزه به آن کارگزینی میگویند (اقبال یغمائی، 1352ش، ص 413). در 1304ش، مقارن انتقال سلطنت از خاندان قاجار به پهلوی، وی نماینده مردم جهرم در مجلس شورای ملی بود. او در این سالها با موج جدید سیاسی، که تجددگرایی با مدیریت رضاخانی را پذیرفته بود، همراه شده بود. هنگامی که علیاکبر داور* به سازماندهی وزارت دادگستری به شیوه جدید میپرداخت، حکمت از وزارت معارف به این وزارتخانه منتقل و در 1309ش برای تحصیل در زمینه قوانین ثبت اسناد، به فرانسه اعزام شد و در 1312ش، که مشغول تحریر رساله دکتری خود در زمینه ادبیات بود، به تهران احضار و در دولت محمدعلی فروغی* کفیل وزارت معارف گردید و در شمار دولتمردان اجرایی دوره رضاشاه قرار گرفت (حکمت، 1379ش، بخش 1، همان پیشگفتار، ص 31ـ32، 67ـ68؛ «علیاصغر حکمت»، ص 196؛ اقبال یغمائی، همانجا).رضا شاه شیوه خدمت و مدیریت حکمت را پسندید و در 4اسفند 1313 او را وزیر معارف کرد و تا تیر 1317، که مغضوب و مدتی برکنار گردید، در این سمت بود (رجوع کنید به ادامه مقاله). حکمت مجری قدرتمند و مدیر موفق سیاستهای نوسازی و دگرسازی فرهنگی و متناسب ساختنِ نظام آموزش و پرورش کشور با مقتضیات سیاسی ـ اجتماعی دولت وقت بود. کشف حجاب در ایران در 1314ش، با مسئولیت او در وزارت معارف مصادف شد. در مراسمی که در 17 دی همان سال در دانشسرای عالی تهران با حضور رضاشاه و زنان بیحجاب برگزار شد و بدینگونه آغاز کشف حجاب اعلام گردید، حکمت فعالانه دخالت داشت، اگرچه بعدها از این حرکت انتقاد کرد (رجوع کنید به کشف حجاب از سوی رضاخان، ص 24ـ25). وی در سی خاطره و رهآورد حکمت، ابتکار طرحهایی را به خود نسبت داده است که در زمان رضاشاه همه آنها به شاه نسبت داده شده بود. به گفته حبیب یغمائی (ص 43)، حکمت هرکاری را در زمینه فرهنگ به نام رضاشاه میکرد، زیرا از شاه میترسید.از جمله مهمترین فعالیتهایی که در دوره حدودآ پنج ساله حکمت در وزارت معارف انجام گرفت، اینهاست: سازماندهی وزارت معارف و فعال کردن این وزارتخانه از همان آغاز کفالت؛ تأسیس کتابخانه فنی در تالار آیینه وزارت معارف (1313ش)؛ تأسیس اداره صحّیه ]بهداشت[ مدارس (1314ش)؛ تصویب اساسنامه تشکیل فرهنگستان ایران (1314ش)؛ ایجاد سازمان پیشاهنگی و تربیت بدنی (1315ش)؛ افتتاح کتابخانه دانشسرای عالی با 930،6 جلد کتاب (1315ش)؛ ایجاد نظام تعلیم اکابر (آموزش بزرگسالان) به پیشنهاد علیاکبر داور (1315ش)؛ تأسیس مؤسسه وعظ و خطابه، به منظور تربیت واعظان و خطیبان منبری، در 1316ش (انحلال در 1320ش)؛ تأسیس کتابخانه ملی و موزه ایران باستان (1316ش)؛ و برگزاری مراسمی به مناسبت هفتصدمین سال تألیف گلستان سعدی (1316ش). از دیگر اقدامات او در همین سالهاست : تأسیس دانشسراهای مقدّماتی پسران و دختران؛ تأسیس مجله تعلیم و تربیت، نشریه وزین علمی ـ فرهنگی؛ تأسیس ورزشگاه امجدیه؛ برگزاری هزاره فردوسی؛ انتشار چندین اثر، بهویژه برخی متون ادب فارسی با چاپهای نفیس، از سوی وزارت معارف؛ عکسبرداری از شماری از نسخههای خطیِ کتابخانههای خارج از کشور؛ نصب کردن تندیس تنی چند از شاعران کشور (برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به حکمت، 1379ش، بخش 1، همان پیشگفتار، ص 69ـ71؛ اقبال یغمائی، 1352ش، ص 414ـ416).حکمت در دوره وزارت معارف با سفر به مناطق گوناگون کشور، وضع مدارس را از نزدیک و به دقت بازدید میکرد و دستورهای اصلاحی صریح و سریع میداد. بهگفته رعدی آذرخشی (ص 463ـ470) حکمت جنبوجوش بیسابقهای در امور مربوط به وزارت معارف در تهران و شهرستانها پدید آورده بود. اما به عللی مغضوب و معزول شد و ظاهرآ از بیم جان به شیراز رفت و چند ماهی از نظرها غایب گردید. رعدی آذرخشی (ص 371ـ379) نوشته است که انتشار مقالهای از سیدحسن تقیزاده* ــ که در آن وقت مغضوب رضاشاه شده بودــ در مجله تعلیم و تربیت، این سوءظن را در ذهن رضاشاه برانگیخت که ممکن است میان تقیزاده و حکمت و وزارت معارف همکاری باشد. حکمت در سیخاطره (ص 388ـ390) و اقبال یغمائی (1352ش، ص 417) میگویند در اوضاع و احوالی که بهسبب اهانت روزنامههای فرانسه به رضاشاه، مناسبات ایران و فرانسه تیره شده بود، حکمت به مناسبت جشن و نمایشگاهی در فرانسه، بدون کسب اجازه از شاه، تلگرام تبریک مخابره کرد که بهسبب آن معزول گردید، اما به شفاعت ولیعهد (محمدرضا پهلوی) به خدمت بازگشت (حکمت، 1355ش، ص 392) و شاید بدینسبب حکمت تا زنده بود ظاهرآ به او وفادار ماند.حکمت در دوره کفالت وزارت معارف لایحه تأسیس دانشگاه تهران* را به مجلس پیشنهاد کرد (همو، 1339ش، ص 4، 37؛ همو، 1355ش، ص 333) و به دستور رضاشاه، همزمان با وزارت، از 1314 تا 1317ش بهعنوان نخستین ریاست دانشگاه در ایران، برای توسعه دانشگاه از هر حیث کوشید (رجوع کنید به «علیاصغر حکمت»، ص 196؛ اقبال یغمائی، 1352ش، ص 414ـ415). او پس از تأسیس دانشکدههای ادبیات و معقول و منقول (الهیات کنونیِ) دانشگاه تهران، متناوبآ به تدریس تاریخ ادیان، قرآن، تفسیر، تاریخ ادبیات و ادبیات قرنهای نهم و دهم پرداخت (ساداتناصری، ص 35). وی در 1342ش از استادی دانشگاه تهران بازنشسته شد (حکمت، 1379ش، بخش 1، همان پیشگفتار، ص 69).حکمت بارها به وزارت رسید. عمر دورههای وزارت او بلند نبود و دیگر نتوانست مانند دوره نخستین وزارت، منشأ فعالیتهای چشمگیر باشد، به ویژه آنکه برخی از مسئولیتها با دانش و تخصص او ارتباطی نداشت. او از 1318 تا 1338ش، مسئولیت وزارتخانههای گوناگون را، از جمله در دولتهای متین دفتری، قوام، فروغی، زاهدی و اقبال، پذیرفت (رجوع کنید به دولتهای ایران، ص169، 180، 217ـ218، 258، 272 و جاهای دیگر).از 1332ش، پس از دوره وزارت، تا 1336ش سفیرکبیر ایران در هند (حکمت، 1379ش، بخش 1، همان پیشگفتار، ص 68) و در 1335ش، با حفظ سمت، وزیرمختار ایران در تایلند بود (رجوع کنید به همانجا؛ «علیاصغر حکمت»، همانجا). حکمت در دوره سفارتش در هند به گسترش مناسبات ایران و هند، بهویژه در امور فرهنگی، کمک کرد و به سبب احاطهاش به ادب فارسی و فرهنگ ایرانی، در محافل علمی ـ فرهنگی و حتی سیاسی هند تأثیری نیرومند و خوشایند گذاشت. وی از دانشگاههای دهلی، علیگر و لاهور دکتری افتخاری گرفت (اقبال یغمائی، 1352ش، ص 417)، درباره هند به مطالعه وسیعی پرداخت و کتاب سرزمین هند: بررسی تاریخی و اجتماعی و سیاسی و ادبی هندوستان از ادوار باستانی تا عصر حاضر (تهران 1337ش رجوع کنید به ادامه مقاله) و نیز تعدادی مقاله درباره جنبههایی از هند و مناسبات فرهنگی و ادبی ایران و هند نوشت. همچنین درباره مذاهب هندو، که از موضوعهای درس تاریخ ادیان او بود، به مطالعه پرداخت. سفارت حکمت در هند، پس از وزارت معارف او، موفقترین و آخرین سِمَت سیاسی او بود.حکمت سمِتها و مسئولیتهای علمی ـ فرهنگی دیگری هم داشت و برخی از آنها را تا سالهای پایانی زندگی حفظ کرد. در مجامع ملی و بینالمللی بسیاری شرکت جست و در بعضی از آنها، مانند نخستین کنگره نویسندگان ایران، سخنرانی کرد (نخستین کنگره نویسندگان ایران، ص 11ـ 39). او به عنوان عضو هیئت نمایندگی ایران، در چند اجلاس مربوط به یونسکو شرکت داشت. سالها رئیس کمیسیون ملی یونسکو در ایران بود. در 1344ش مدرسه عالی ادبیات و زبانهای خارجی را تأسیس کرد و ریاست آن را بر عهده گرفت. او عضو افتخاری فرهنگستانهای سوریه، عراق و مصر بود و چندین نشان افتخار گرفت (حکمت، 1337ش، ص ب؛ همو، 1379ش، بخش 1، همان پیشگفتار، ص 69ـ 71؛ «علیاصغر حکمت»، همانجا؛ اقبال یغمائی، 1352ش، ص 415).علیاصغر حکمت در پایان عمر زمینگیر و در گفت و شنید و حرکت بهکلی ناتوان بود (حبیب یغمائی، ص 52). وی در 3 شهریور 1359 درگذشت و در باغِ طوطیِ شاهعبدالعظیم به خاک سپرده شد. سه دختر از او بازمانده که یکی از آنان، به نام پروین، به انتشار آثار بازمانده از پدر اقدام کرده است. از میان برادران او، ابوالحسن، حسنعلی و محمدعلی حکمت، سومی از استادان بنام و برجسته دانشکده حقوق دانشگاه تهران بود. کسانی که حکمت را از نزدیک میشناختند و با او کار کرده بودند، او را منظم، جدّی، سختگیر، دقیق، پرکار، مؤدب، خوشحافظه، سخنور و حساس به مسائل فرهنگی، هوشمند و آشنا به زبان انگلیسی وصف کردهاند (رجوع کنید به رکنزاده آدمیت، ج 2، ص 296؛ رعدیآذرخشی، ص 460ـ473؛ اقبال یغمائی، 1375ش، ص 333). با این همه، حبیب یغمائی (همانجا) او را اهل تقرب و مقامْ دوست و قدرتطلب خوانده، گرچه وی را از بیشتر رجال کشور بهتر و مدیرتر و داناتر و ادبپرورتر دانسته است.حکمت در دی 1340 کتابخانه خود را، که مشتمل بر 549،5 جلد کتاب بود، به دانشگاه تهران اهدا کرد (رجوع کنید به مجله دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، سال 9، ش 4 (تیر 1341)، ص 122ـ123، نامه مورخ دی 1341 علیاصغر حکمت). طبقه ششم کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، «تالار علیاصغر حکمت» نامگذاری شده است (اتحاد، ج 2، ص 507). وی تعدادی کتاب و فرمان به آستان قدس رضوی، و شماری سند و اشیای عتیقه هم به موزه پارس* شیراز هدیه کرده است (حکمت، 1379ش، بخش 1، همان پیشگفتار، ص 71).آثار حکمت را به چند دسته اصلی میتوان تقسیم کرد : تألیفات، تصحیح متون، ترجمهها، رسالات و مقالات به زبانهای فارسی و فرانسوی و انگلیسی، و شعر. بیش از سی کتاب و حدود صد مقاله از او انتشار یافته است (برای صورت آثار او رجوع کنید به «علیاصغر حکمت»، ص 196ـ198؛ افشار، 1359ش، ص 614ـ615؛ اتحاد، ج 2، ص 523ـ524؛ حکمت، 1379ش، بخش 1، همان پیشگفتار، ص 72ـ73). از آثار تألیفی مهم اوست: جامی... (تهران 1320ش؛ چاپ کاملتر: تهران 1363ش)؛ امثال قرآن (تهران 1333ش)، درباره قرآن کریم، شامل امثال، تمثیلات قرآن کریم و عقاید ارباب مذاهب و علما (برای نقدی مبسوط درباره این کتاب رجوع کنید به فرزان، ص 237ـ341)، نثر حکمت در این کتاب ممتاز است و شاید بهترین نمونه نثر او در نوشتن مطالب علمی باشد؛ سرزمین هند... (تهران 1337ش)، در جغرافیا، تاریخ، سیاست، مذاهب و عقاید، رسوم و عادات، هنرها و تحولات جدید هند تا زمان تحریر؛ نقش پارسی بر احجار هند (تهران 1337ش)، درباره کتیبهنویسی و کتیبههای فارسی در کاخهای شاهی، مسجدها، گورسنگها و درگاهها که نخست بهصورت سلسله مقاله در کلکته و در مجله هند و ایران و سپس به شکل کتاب منتشر شد، این کتاب حاوی اطلاعات سودمند و در نوع خود تازهای بود؛ نه گفتار در تاریخ ادیان (شیراز 1340ش)، که مجموعهای از برخی مباحث در حوزه دینشناسی است.دو متن تصحیح شده بهکوشش حکمت به چاپ رسید : تذکره مجالسالنفائس، اثر امیرعلیشیر نوائی (تهران1333ش؛چاپ جدیدتر: تهران 1363ش) و کشفالاسرار و عدةالابرار، معروف به تفسیر خواجهعبداللّه انصاری (تهران 1331ـ 1339ش، 9ج؛ چاپ کاملتر: تهران 1361ش، 10ج). هر دو کتاب با موضوعاتی که حکمت در دانشگاه تدریس میکرد ارتباط داشت. تصحیح حکمت از کشفالاسرار، به علت خطاها و بیدقتیهایی، با انتقاد روبهرو شد و گفته شده است که شانزده تن در این تصحیح همکار وی بودهاند (رجوع کنید به حائری، ص 11). حکمت ترجمه فارسی الف لیلة و لیلة، هزارویکشب، را هم چاپ کرده است (تهران 1315ـ 1316ش، 3ج).حکمت در حوزههای دینشناسی، ادب، تاریخ و باستانشناسی کتابهایی از انگلیسی و فرانسوی به فارسی ترجمه کرده است. از آن جمله است: از سعدی تا جامی، مجلد سوم تاریخ ادبی ایران* تألیف ادوارد براون* (تهران 1327ش؛ چاپ منقّحتر: تهران 1357ش)؛ تاریخ جامع ادیان، نوشته جان ناس (تهران 1344ش؛ ویرایش دوم: تهران 1370ش)، که سالها مهمترین اثر در زبان فارسی درباره دینشناسی بهشمار رفته و متن درسی حکمت در تاریخ ادیان و مذاهب بوده است؛ الواح بابل، نوشته ادوارد شییرا (تهران 1341ش)؛ و تاریخ باستانی ایران بر بنیاد باستانشناسی، نوشته ارنست هرتسفلد (تهران، بیتا.). ترجمههای ادبی او از آثار شکسپیر که در کتابی به نام پنج درام از شکسپیر (تهران 1321ش؛ چاپهای دیگر 1336ش و 1322ـ1333ش) منتشر شد ــهمین کتاب با عنوان پنج حکایت از شکسپیر در لاهور (1957 میلادی) نیز منتشر شده است ــ و رستاخیز تولستوی (تهران 1339ش) با موفقیت و استقبال قرین نبوده است.حکمت در موضوعات گوناگون مقاله نوشته است، از جمله در لغت، تفسیر، ملل و نحل، تصوف و عرفان، شعر و شاعران فارسی، آثار تاریخی و تمدنی، روابط تاریخی ایران و هند، و مسائل تعلیم و تربیت (برای تفصیل اطلاعات کتابشناختی رجوع کنید به افشار، 1348ش، جاهای متعدد). چند رساله و مقاله هم به زبان انگلیسی و فرانسوی نوشته، که شماری از آنها در ایام اقامت او در هند در نشریههای آن کشور منتشر شده است. حسن سادات ناصری (ص 38) حجم مقالههای حکمت را دو تا سه هزار صفحه تخمین زده، که احتمالا قدری غلوآمیز است.کتاب حکمت با عنوان مطالعه تطبیقی رمئو و ژولیت با لیلی و مجنون (تهران 1317ش) از نخستین تألیفات ایرانیان درباره ادبیات تطبیقی است.ایرانشهر (تهران 1342ش)، که اثری دایرةالمعارفگونه است، با نظارت، مباشرت و همکاری وی انتشار یافته است.حکمت شعر هم میگفت و اشعار او، در کتابی با عنوان سخن حکمت، شامل حدود 500،3 بیت، بهکوشش حسن ساداتناصری (تهران 1351ش)، با مقدمهای فاقد تحلیل و نظری جدّی درباره ویژگیهای شعر او (رجوع کنید به مقدمه بدون عنوان در همان کتاب)، بهچاپ رسید. حکمت هیچگاه خود را شاعری ممتاز ندانسته و شعر خود را متوسط ارزیابی کرده است (رجوع کنید به 1379ش، بخش 1، همان پیشگفتار، ص 55). سخن حکمت مشتمل است بر قصاید، قطعات، غزلیات، ملمعات، رباعیات، مثنویات اخلاقی و دینی و داستانی، هندیات، مکاتبات شاعرانه و ترجمههایی از آثار ادبی خارجی.مثنوی شکونتالا، یا انگشتری گمشده، که ترجمه منظوم حکمت از افسانهای هندی و کهن است (بمبئی 1336ش) جزو سرودههای معروفتر حکمت بهشمار میآید. حکمت به فنون و صناعات ادبی مسلط بود، با شعر عرب آشنایی داشت و اشعار ملمّع او از تسلطش بر ادب عربی حکایت میکند.مضمون شعرهای وی بیشتر اندرزهای اخلاقی، امثال حکمتآمیز، نوادر عبرتانگیز و برخی نکات فلسفی و عرفانی و تعلیمی است (درباره شعر حکمت رجوع کنید به صفا، ص 476؛ رضانژاد، ص 671ـ677). او در شعر محافظهکار و سنّتگرا بود. ذبیحاللّه صفا (ص 477) فقط هندیات حکمت را دارای برخی مضامین و تعبیرهای جدید دانسته است. در شعر فارسی، و نیز در نثرنویسی، شاید نتوان جایگاه خاصی برای حکمت قائل شد یا دستاورد مشخصی را به او نسبت داد. سهم بارز او در مدیریت و سازماندهی فرهنگی و تلاش در راه حفظ و تقویت مبانی فرهنگ و ترویج آن در کشور است.منابع : هوشنگ اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، تهران 1378ش ـ؛ ایرج افشار، «علیاصغر حکمت»، آینده، سال 6، ش 7 و 8 (مهرـ آبان 1359)؛ همو، فهرست مقالات فارسی، تهران 1348ش ـ ؛ عبدالحسین حائری، «فهرستنویسی بدون تجربه حاصل نمیشود (مصاحبه) »، مصاحبهکننده: علی اوجبی و احساناللّه شکراللهی، کتاب ماه کلیات، سال 5، ش 1 (دی 1380 )؛ علیاصغر حکمت، رهآورد حکمت: شرح مسافرتها و سفرنامههای میرزا علیاصغرخان حکمت شیرازی، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1379ش؛ همو، سرزمین هند: بررسی تاریخی و اجتماعی و سیاسی و ادبی هندوستان از ادوار باستانی تا عصر حاضر، تهران 1337ش؛ همو، سی خاطره از عصر فرخنده پهلوی، ]تهران[ 1355ش؛ همو، «مؤسس دانشگاه کیست؟»، رادیو ایران، ش 53 (دی 1339)؛ دولتهای ایران از میرزا نصراللّهخان مشیرالدوله تا میرحسین موسوی، براساس دفتر ثبت کابینههای نخستوزیر، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1378ش؛ غلامرضا رشیدیاسمی، ادبیات معاصر، تهران 1352ش؛ غلامحسین رضانژاد، «]درباره[ سخن حکمت»، راهنمای کتاب، سال 16، ش 10ـ12 (دی ـ اسفند 1352)؛ غلامعلی رعدی آذرخشی، گفتارهای ادبی و اجتماعی، تهران 1370ش؛ محمدحسین رکنزاده آدمیت، دانشمندان و سخنسرایان فارس، تهران 1337ـ1340ش؛ حسن ساداتناصری، «استادم علی اصغر حکمت»، آشنائی با کتاب، ش 1 (دی 1351)؛ ذبیحاللّه صفا، «]درباره[ سخن حکمت»، وحید، دوره 11، ش 4 (تیر 1352)؛ «علیاصغر حکمت»، راهنمای کتاب، سال 5، ش 2 (اردیبهشت 1341)؛ محمد فرزان، مقالات فرزان، چاپ احمد ادارهچی گیلانی، تهران 1356ش؛ کشف حجاب از سوی رضاخان، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1377ش؛ نخستین کنگره نویسندگان ایران، تیرماه 1325، تهران 1326ش؛ اقبال یغمائی، «علیاصغر حکمت»، ماهنامه آموزش و پرورش، سال 43 (1352)؛ همو، وزیران علوم و معارف و فرهنگ ایران، تهران 1375ش؛ حبیب یغمائی، خاطرات حبیب یغمائی از روزگار مجلهنویسی: برگرفته از مجله آینده، به کوشش ایرج افشار، تهران 1372ش.