حسامالدوله تاش، کنیهاش ابوالعباس، از امرای سامانیان و حاکم و سپهسالار خراسان. وی از غلامان ترکِ ابوجعفر عُتبی (وزیر سامانیان از 345 تا 348؛ رجوع کنید به عتبی*، خاندان) بود. ابوجعفر عتبی او را، به سبب هوش و ذکاوتش، به امیر منصوربن نوح سامانی (حک : 350ـ366) هدیه کرد (عتبی، ص42ـ43؛ ترجمه فارسی، ص40؛ ابوریحان بیرونی، ص134). پساز درگذشت منصوربننوح، پسرش نوحبنمنصور (حک: 366ـ 387) در سیزده سالگی به امارت نشست؛ ازاینرو حسامالدوله تاش، در کنار دیگر درباریان متنفذ، زمام کارها را به دست گرفت و حاجب نوح شد (رجوع کنید به عتبی، ص 39؛ گردیزی، ص 361؛ ابناثیر، ج8، ص673). ظاهرآ او لقب حسامالدوله و منصب حاجبی را از منصوربن نوح گرفته بوده است (رجوع کنید به منهاج سراج، ج1، ص212).حسامالدوله در دوره وزارت ابوالحسین عتبی (367ـ372؛ رجوع کنید به ناجی، ص 197ـ199)، پسر ابوجعفر، منزلت بیشتر و محبوبیت و قدرت یافت، بهگونهای که نامش در حاشیه جامههای مطرزش نقش میشد (عتبی، ص 39، 43؛ ترجمه فارسی، ص 36، 40).در 371، ابوالحسین عتبی، حسامالدوله را به جای ابوالحسن سیمجور (درباره او رجوع کنید به بنوسیمجور*) به سپهسالاری خراسان منصوب کرد (عتبی، ص 47ـ49؛ گردیزی، ص 362؛ ابناثیر، ج 9، ص10). حسامالدوله در نیمه شعبان 371، همراه لشکری، از بخارا به نیشابور رفت و به تدبیر امور پرداخت (عتبی، ص 49؛ گردیزی؛ ابناثیر، همانجاها). در جمادیالاولی 371، گرگان (قلمرو قابوسبن وشمگیر زیاری) به تصرف مؤیدالدوله بویهی (حاکم ری) درآمد. به فرمان نوحبن منصور، حسامالدوله با لشکری انبوه از نیشابور به سوی گرگان حرکت کرد و آنجا را دو ماه محاصره کرد، اما براثر خیانت بعضی سردارانش، از جمله فائق خاصه، و به همریختگی سپاهیانش، بینتیجه به نیشابور بازگشت (رجوع کنید به عتبی، ص 49ـ57؛ گردیزی، ص 363ـ364؛ یاقوت حموی، ج 5، ص 2185؛ ابناثیر، ج 9، ص 11ـ13؛ رشیدالدین فضلاللّه، ج 2، جزء4، ص 26ـ30؛ قس ابوشجاع روذراوری، ص 28، که بدون ذکر نام حسامالدوله تاش از این رویداد یاد کرده است). ناکامی حسامالدوله در تصرف گرگان موجب رسوایی دولت سامانیان شد (رجوع کنید به ثعالبی، ج 4، ص 208؛ عتبی، ص 57ـ61).در 372 ابوالحسین عتبی، به تحریک ابوالحسن سیمجور و همدستی فائق خاصه، کشته شد. نوحبن منصور، حسامالدوله را از نیشابور برای اداره دولت و حفظ نظم به بخارا فراخواند. حسامالدوله شتابان به بخارا رفت و به ساماندهی امور و کیفر عاملان پرداخت (عتبی، ص 61ـ65؛ گردیزی، ص 365؛ ابناثیر، ج 9، ص 12ـ13؛ نیز رجوع کنید به رشیدالدین فضلاللّه، ج 2، جزء4، ص 31ـ32). در این هنگام، ابوالحسن سیمجور از قُهستان به سوی خراسان حرکت کرد. پسر وی، ابوعلی سیمجور، نیز که از سوی حسامالدوله زمام امورِ نیشابور را در دست داشت، به یاری فائق، بر برخی نواحی خراسان چیره شد و اموال کارگزارانِ حسامالدوله را در خراسان مصادره کرد و به طرف مرو رفت. حسامالدوله، برای دفع آنان، به آمل الشطّ (به روایتی: مرو) رفت. سرانجام، پس از تبادل سفرا، مصالحه شد و مقرر گردید که نیشابور و فرماندهی سپاهیان از آنِ حسامالدوله باشد و بلخ و هرات به فائق و ابوعلی سیمجور برسد. حسامالدوله، پیش از ترک بخارا و عزیمت به طرف مرو، ابوالحسن مُزنی وزیر را که متمایل به ابوعلی و فائق بود، برکنار کرد و ابومحمد عبدالرحمان فارسی را به جای او نشاند (عتبی، ص 65ـ67؛ گردیزی، ص 364ـ366؛ ابناثیر، ج 9، ص 24).در 373، با رسیدن حسامالدوله به مرو، مخالفان وی نوحبن منصور را واداشتند تا عبدالرحمان فارسی را برکنار کند و عبداللّهبن محمدبن عُزَیر را، که از دشمنان معروف خاندان ابوالحسین عتبی و حسامالدوله تاش بود، وزارت دهد. ابنعزیر، بلافاصله، حسامالدوله را از سپهسالاری خراسان برکنار کرد و ابوالحسن سیمجور را به جایگاه پیشین بازگرداند و به درخواست فرماندهان خراسان مبنی بر ابقای حسامالدوله وقعی ننهاد (نرشخی، ص 136؛ عتبی، ص 67ـ70؛ ابناثیر، ج 9، ص 27؛ نیز رجوع کنید به رشیدالدین فضلاللّه، ج 2، جزء4، ص 32ـ33؛ قس گردیزی، ص 366، که نوشته است فارسی در ربیعالاول 376 عزل شد). از سوی دیگر، نوحبن منصور دو ناحیه نَسا و ابیورد را به حسامالدوله سپرد و او را به مقام حاجبی پیشین تنزل داد (عتبی، ص 68، ترجمه فارسی، ص 65؛ نیز رجوع کنید به گردیزی، همانجا؛ قس رشیدالدین فضلاللّه، ج 2، جزء4، ص 32)؛ ازاینرو، حسامالدوله از فرمان امیر سامانی سرپیچید و از فخرالدوله بویهی ــکه در پی مرگ برادرش، مؤیدالدوله (373)، به گرگان آمده و حکومت را به دست گرفته بودــ یاری خواست. فخرالدوله نیز لشکری به یاری وی فرستاد. حسامالدوله با سپاهی متشکل از حدود دو هزار سوارِ ترک و عرب و جمعی از سرداران مشهور خراسان، از مرو به سوی نیشابور رفت و ابوالحسن سیمجور و فائق خاصه را، که از بخارا به یاری ابوالحسن سیمجور آمده بود، در نیشابور محاصره کرد. فخرالدوله لشکری با دو هزار سوار دیلم و ترک، به فرماندهی فیروزانبن حسن، به یاری حسامالدوله فرستاد. ابوالحسن سیمجور ناچار به قهستان عقب نشست (عتبی، ص 70ـ73، 79؛ گردیزی، همانجا؛ ابناثیر، ج 9، ص 26، 28؛ رشیدالدین فضلاللّه، ج 2، جزء4، ص 35). حسامالدوله بر نیشابور چیره شد و تعقیب ابوالحسن سیمجور را رها کرد و درصدد دلجویی از نوحبن منصور برآمد، اما سیاستگذاران اصلی دربار سامانی، یعنی مادر نوحبن منصور که کفیل سلطنت بود و ابنعزیر وزیر، بر عزل وی پافشاری کردند (عتبی، ص 73ـ75؛ ابناثیر، همانجا؛ نیز رجوع کنید به رشیدالدین فضلاللّه، ج 2، جزء4، ص 36). از سوی دیگر، ابوالحسن سیمجور نیز از شرفالدوله دیلمی* (برادرزاده فخرالدوله) در فارس، دو هزار سوار عرب کمک گرفت و با لشکر امدادی بخارا و یاری فائق خاصه و پسر خود، ابوعلی سیمجور، سپاهیان حسامالدوله را در نبردی سنگین در 7 شعبان 377 شکست داد و حسامالدوله به گرگان نزد فخرالدوله گریخت (نرشخی، همانجا؛ عتبی، ص 75ـ77؛ رشیدالدین فضلاللّه، ج 2،جزء4، ص 36ـ37؛ نیز رجوع کنید به گردیزی، ص 366ـ367؛ ابناثیر، ج 9، ص 28ـ29). فخرالدوله او را اکرام بسیار نمود و گرگان و دهستان و استرآباد و آبسکون و مالیات آن نواحی را به او داد و سپس خود به ری رفت (عتبی، ص 77ـ78؛ گردیزی، ص 367؛ ابوشجاع روذراوری، ص 96؛ ابنثیر، ج 9، ص 29؛ نیز رجوع کنید به بیهقی، ص 585؛ رشیدالدین فضلاللّه، ج 2، جزء4، ص 37) و از آنجا نیز اموال و هدایایی گرانبها برای وی فرستاد (ابناثیر، همانجا)، اما حسامالدوله در اندیشه بازگشت به خدمت امیر سامانی و رفع کدورتها بود. او پس از سه سال اقامت در گرگان، با لشکری که فخرالدوله به یاریاش فرستاد، به خراسان حمله کرد، لیکن ناموفق به گرگان بازگشت (رجوع کنید به عتبی، ص 81ـ83؛ ترجمه فارسی، ص80ـ81؛ قس ابناثیر، همانجا).در 377، حسامالدوله براثر شیوع وبا در گرگان، که بسیاری از لشکریان و سردارانش را نیز هلاک ساخت، درگذشت و به قولی نیز براثر مسمومیت جان داد (عتبی، ص 85؛ ابناثیر، همانجا؛ قس گردیزی، همانجا). در روایات دیگر، مرگ او را در 378 (گردیزی، همانجا)، 379 (عتبی، ترجمه فارسی، ص 82؛ رشیدالدین فضلاللّه، ج 2، جزء4، ص40؛ حمداللّه مستوفی، ص384) و 380 (مجملالتواریخ و القصص، ص396) نوشتهاند.منابع : ابناثیر؛ ابوریحان بیرونی، آثارالباقیة؛ ابوشجاع روذراوری، ذیل کتاب تجاربالامم، چاپ آمدروز، مصر 1334/1916، چاپ افست بغداد ]بیتا.[؛ بیهقی؛ عبدالملکبن محمد ثعالبی، یتیمةالدهر، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره 1366/1947؛ حمداللّه مستوفی، تاریخ گزیده؛ رشیدالدین فضلاللّه، جامعالتواریخ، ج 2، جزء:4 تاریخ سلطان یمینالدوله محمودبن سبکتگین و اسلاف و اخلاف او و آنچه بذان متعلق است از تواریخ دیالمه و آلبویه و آلسامان، چاپ احمد آتش، آنکارا 1957؛ محمدبن عبدالجبار عتبی، الیمینی فی شرح اخبارالسلطان یمینالدولة و امینالملة محمود الغزنوی، چاپ احسان ذنون ثامری، بیروت 1424/2004؛ همان، ترجمه فارسی : ترجمه تاریخ یمینی، از ناصحبن ظفر جرفادقانی، چاپ جعفر شعار، تهران 1357ش؛ عبدالحیبن ضحاک گردیزی، تاریخ گردیزی، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران 1363ش؛ مجملالتواریخ و القصص، چاپ محمدتقی بهار، تهران: کلاله خاور، 1318ش؛ عثمانبن محمد منهاج سراج، طبقات ناصری، چاپ عبدالحی حبیبی، کابل 1342ـ1343ش؛ محمدرضا ناجی، تاریخ و تمدن اسلامی در قلمرو سامانیان، تهران 1378ش؛ محمدبن جعفر نرشخی، تاریخ بخارا، ترجمه ابونصر احمدبن محمدبن نصر قباوی، تلخیص محمدبن زفربن عمر، چاپ مدرس رضوی، تهران 1351ش؛ یاقوت حموی، معجمالادباء، چاپ احسان عباس، بیروت 1993.