دِلاء، از مراکز علمی، فرهنگی و آموزشی مغرب در قرون دهم و یازدهم. دلاء منطقهای است در کشور مغرب، در جنوبغربی کوههای اطلس اوسط، مشرف به دشتهای تادْلا*، در مشرق شهر خِنیفرَه (محمد حجی، 1384، ص26) و در سه منزلی جنوب شهر فاس (← ابراهیم حرکات، ص132).واژة دلاء عربی و جمع دَلْوْ به معنای ظرف آب است، اما وجهتسمیة این منطقه به دلاء معلوم نیست، جز آنکه شبیه نام سرزمین تادلا است که دلاء در جوار آن واقع شدهاست (محمد حجی، همانجا). علت اصلی شهرت دلاء، زاویهای است که در آنجا ساخته شد و بهتدریجتوسعه یافت و شهر شد و منشأ تحولات بسیاری در قرون دهم و یازدهم در سرزمین مغرب گردید. اهالی دلاء به قبیله مَجّاط، از شاخههای صنهاجه*، منسوباند، که پیش از مهاجرت به دلاء در حواشی رودخانة مولویَه/ مُلویه علیا، در مشرق مغرب زندگی میکردند (همان، ص29). آنان در اواخر قرن هشتم در دورة حکومت سلطان ابوفارس مَرینی، تحت زعامت جدّشان ابوحَفْصعمر مجاطی، در منطقة دلاء ساکن شدند و مورد تکریم مرینیها بودند (همانجا). سعیدبن احمدبن عمر، نوة شیخ عمر مجاطی (زنده در 935)، فردی عالم و زاهد بود و امرای بنیمرین و بنیوَطّاس وی را محترم میداشتند و اقطاعاتی در منطقة دلاء به وی اعطا کرده بودند. از فرزند وی، محمدبن سعید، نیز اطلاعات جزئی در حد فضایل شخصی موجوداست و اینکه او دو پسر به نامهای ابراهیم و ابوبکر داشت و ابوبکر مؤسس زاویه بود (← همان، ص30).ابوبکربن محمد معروف به حِمی (دربارة وی ← معلمة المغرب، ذیل «الدلائی، ابوبکر») زاویة دلاء را حدود 974 به توصیة استادش، ابنعمر قَسطَلّی مراکشی، ساخت. ازاینرو، این زاویه، زاویة دلائیة بکریه یا به اختصار زاویة بکریه نیز نامیده میشد. این زاویه بهتدریجبا حضور زوار و طلاب توسعه یافت و با سکونت مردم و نیز احداث منازل و مساجد در اطراف آن، صورت شهر به خود گرفت (محمد حجی، 1384، ص30ـ33).مهمترین طریقت صوفیه در مغرب در این دوره، شاذِلیه*، بهویژه شاخه جَزولیه (← جزولی*، محمد)، بودهاست. طریقت زاویه دلاء نیز جزولیه بود، هرچند سلسلهنسب آنها از طریق شاخة زروقیه هم به شاذلیه میرسید (محمد حجی، 1384، ص51).زوار بسیاری از سراسر مغرب به زاویة دلاء میآمدند و بسیاری از مشایخ تصوف برای تدریس به آنجا روی آوردند. شهرت علمی و معنوی این زاویه تا هنگام مرگ ابوبکر(1021) ادامه داشت (← ابراهیم حرکات، ص133). پس از ابوبکر، فرزندش محمد (دربارة وی ← معلمةالمغرب، ذیل «الدلائی، محمدبن ابیبکر»)، تا 1046 ریاست زاویة دلاء را بهعهده گرفت. او که در علوم مختلف چیرهدست بود، فعالیتهای خیریة زاویه را در سراسر مغرب ازجمله در فاس گسترش داد. در دورة او، مراسم مولدالنبی با شکوه بسیار برگزار میشد و شاعران با سرودن اشعاری در مدح پیامبر، عطا دریافت میکردند و هزاران تن در این مراسم اطعام میشدند. از همه مهمتر، نقش ویژه وی در توسعة نفوذ فکری و دینی زاویهاش در میان قبایل بیابانگرد بربر منطقة اطلس اوسط بود. درواقع، او موفق شد در میان آنان نفوذ فراوان بیابد، اما بهرغم موقعیت ممتاز و نفوذ فراوان اجتماعی، از دخالت در سیاست پرهیز میکرد، درحالیکه در دورة او تنشهای سیاسی گستردهای بهویژه در مناطق جنوبی مغرب وجود داشت. ابوالعباس مَقَّری*، مؤلف نفحالطیب، از شاگردان وی بود (← ابراهیم حرکات، ص134ـ135، 350).زاویة دلاء دو دورة علمی را پشتسر گذاشت. دورة اول از ابتدا تا وفات احمدالمنصور* ذهبی (حک: 986ـ1012)، مقتدرترین سلطان خاندان سعدیان*، که دلاء بیشتر مرکزی علمی برای اهالی بادیه بود و در سطح مراکز علمی فاس و مراکش نبود. دورة دوم، پس از وفات المنصور و نزاع فرزندان و یاران وی بر سر حکومت آغاز شد، که به آشفتگی اوضاع و تخریب مراکز شهری از جمله فاس و مراکش انجامید. در این دوره، بسیاری از علما به زاویة دلاء روی آوردند و دورة شکوه آن آغاز شد، بهگونهایکه تعداد مدارس و کتابخانههایش از شمار آنها در فاس و مراکش پیشی گرفت (محمد حجی، 1396- 1397، ج2، ص500؛ نیز← همو، 1384، ص71؛ دربارة کتابخانة بزرگ جامع کبیر در دلاء ← همو، 1396ـ1397، ج1، ص187).استقبال طلاب از مجموعة آموزشی زاویة دلاء در اواخر قرن یازدهم چنان بود که با وجود اختصاصیافتن صدها واحد مسکونی، در بسیاری از اتاقها دو طالب علم سکونت دادهمیشد (← همو، 1384، همانجا). سنّت اطعام نیز بهمدت یکصدسال در این زاویه پیوسته برای همه استادان، طلاب، زوار، فقرا و در راهماندگان رایجبود (← همو، 1396ـ1397، ج2، ص500).ورود زاویة دلاء به عرصة سیاسی مغرب در دورة امارت محمد الحاج(حک: 1046ـ1079)، فرزند ارشد محمدبن ابیبکر دلائی، در شهر دلاء صورت گرفت. او از این میراث معنوی برای رقابت در قدرت استفاده کرد (← همانجا؛ ابراهیم حرکات، ص138).بهزودی، بر عدة پیروان و سپاهیان محمد الحاجافزوده شد. چون زندگی در زاویة دلاء براثر افزایش جمعیت و ابنیة اطراف آن دشوار شده بود و نیز بهسبب نیاز محمد الحاجبه مقرّ جدید برای پیشبرد برنامههای سیاسی در 1048، زاویه و شهر جدید دلاء، در فاصلة حدود دوازده کیلومتری زاویه قدیمی تأسیس شد. محمد الحاجدر میانه شهر قصر و دیوانی برای خود بنیان نهاد. شهر جدید علاوه بر دلاء به اَزغاز نیز مشهور بود که به پایتخت دولت مستعجل دلائیها بدل شد. زاویة قدیمی هم محل سکونت فقرا و نیز مدفن دلائیها گردید (← محمد حجی، 1384، ص33، 153؛ ابراهیم حرکات، ص136).بهتدریج، محمدالحاجبر شمال و مرکز مغرب مسلط شد (برای نقشة نواحی تحت حاکمیت او ← محمد حجی، 1384، ص156)؛ چنانکه در 1061، اشراف و رجال حکومتی در سراسر شهرهای شمالی و نیز اهالی فاس با وی بهعنوان امیر خود بیعت کردند (همان، ص153ـ154). پس از دو دهه، اقتدار دلائیها با ظهور قدرت نوپای علویان بهتدریجرو به ضعف نهاد و پس از شکست محمد الحاجاز سلطان رشیدبن شریف علوی در 1079، دلاء به دست علویان* افتاد و غارت شد. ساکنان شهر به فاس، تلمسان و مراکش انتقال یافتند و هر دو زاویه قدیم و جدید دلاء ویران شدند (← همان، ص230ـ231؛ ابراهیم حرکات، ص138).بااینحال، دلائیان پس از آن باز هم در عرصة علمی موفق بودند؛ چنانکه در چهار قرن اخیر، از مهمترین خاندانهای علمی مغرب محسوب میشدند و حدود چهل عالم و ادیب از میان آنان برخاستهاست، مانند محمدبن عبدالرحمان دلائی (متوفی ذیحجة 1141) که شرحی بر شفای قاضی عیاض (محدّث و فقیه قرن پنجم) نوشتهاست. هرچند، امروزه از این خاندان کمتر از پنجخانواده ماندهاست که در شهرهای فاس و رباط ساکناند (← معلمةالمغرب، ذیل «الدلائی» و «الدلائی، محمدبن عبدالرحمن»).از مهمترین شخصیتهای علمی دلاء، حسنبن مسعود یوسی است که در سنین جوانی در حدود 1060 به شهر جدید دلاء رفت و بیست سال در آنجا مقیم شد و در نهایت، خود استاد این مرکز علمی شد (← محمد حجی، 1396ـ1397، ج2، ص503؛ برای شماری دیگر از علمای دلاء← همان، ج2، ص501ـ503).منابع: ابراهیم حرکات، السیاسة والمجتمع فیالعصر السعدی، دارالبیضاء 1408/ 1987؛ محمد حجی، الحرکة الفکریة بالمغرب فی عهد السعدیین، ]رباط [1396ـ1397/ 1976ـ1977؛ همو، الزاویة الدلائیة و دورها الدینی و العلمی و السیاسی، رباط 1384/1964؛ معلمةالمغرب، سلا: مطابعسلا، 1410ـ1426/ 1989ـ 2005.