دَوانی، گویش، از گویشهای استان فارس. این گویش در روستای دوان، در میان رشتهکوههای زاگرس و در دوازده کیلومتری شمال کازرون، رواج دارد. این گویش جزو دسته گویشهای ایرانی غربی است که حوزة جغرافیایی آن در شمالغربی استان فارس و در مجاورت گویش لری ممسنی است (سلامی، 1367ش، ص9؛ صادقی، ص2). دوانی شباهتهایی با گویشهای منطقة لارستان* دارد (کلباسی، ص341). گویش مردم دوان بازماندهای از گویشهای فارسی میانه است که درحال حاضر حدود هزار گویشور دارد (← سلامی، 1383ش، دفتر1، ص16ـ17).گویش دوانی ضمن داشتن ویژگیهای کلی مشترک با دیگر گویشهای استان فارس نظیر بورِنْجانی و ماسَرْمی، ویژگیهای منحصربهفردی نیز دارد (د.ایرانیکا، ذیل "Davān.II").واجشناسی1) همخوانها. بسیاری از همخوانهای گویش دوانی همانند همخوانهای زبان فارسی معاصر است، اما در نظام واجی این گویش همخوانهایی وجود دارد که در نظام واجی گویشهای مجاور آن و زبان فارسی وجود ندارد. مثلاً این گویش دارای دو همخوان سایشی ـ دندانی ts و dz است که همخوان tsدر همة مواضع (آغاز، میان و پایان کلمه) ظاهر میشود و با č در تقابل است. مانند tsel (چهل) که در تقابل با čel(بَغَل) است. همخوان dz در کلمه (g)ondz (زنبور قرمز) در تقابل با ğ در کلمه(k)onğ (کنج) قرار دارد (صادقی، ص3). همخوان سایشی ـ پشتدندانی خفیف واجگونه همخوان dاست که پس از واکه قرار میگیرد، مانند ba(بد). این همان تلفظی است که در متون فارسی قدیم با «ذ» ضبط شده و امروزه در بعضی از گویشها از جمله بختیاری باقی ماندهاست (همانجا).در این گویش همخوانهای k و g تمایل دارند قبل از واکههای پیشین، کامی شوند، مانند Koca (برادر)، beja (گفتن؛ د.ایرانیکا، همانجا).r غلتان در تقابل با r زنشی قرار دارد. مثلاً واژة mor (مرغ) در تقابل با واژهmor (گرد) قرار دارد (همانجا).در گویش دوانی خوشههای همخوانی rθوfr ایرانی باستان، ابتدا به خوشه همخوانی hl تبدیل و درحال حاضر واج «h» نیز حذف شده و بار صوتی آن به واکه جانبیاش انتقال یافتهاست. درصورتیکه این واکه کوتاه باشد به واکه بلند تبدیل میشود (همانجا).اوستاییفارسیمیانهفارسی نوگویش دوانیPәrәθuPuhlpol(پل)po:lvafraWafrbarf(برف)ba:hlهمخوان b در این گویش بعد از واکه به شکل v تلفظ میشود، مانند me:vene (میبندم) در مقابل bassom(بستم)، یاme:vâ:xe (میبازم، میبازی) که در تقابل با bâ:xtom (باختم) است (صادقی، همانجا). کلیه واژههایی که در فارسی نوشتاری با دو حرف «ق» و «غ» نوشته میشوند، در گویش دوانی با دو واج q و ( تلفظمیگردند، ari:v (غریب) وqem (قیف) نمونههایی از آن است (همان، ص4). همخوان «ژ» ž در گویش دوانی دیده نمیشود (حسامزاده حقیقی، ص80).2) واکهها. نظام واکهای گویش دوانی، اساساً همانند نظام واکهای زبانفارسی است با این تفاوت که در گویش دوانی علاوهبر سه واکه کوتاه a، e، o، سه واکه کوتاهِ کشیده :a، :e، :o نیز وجود دارد. واکههای کوتاه و کوتاهکشیده در بسیاری از واژهها در تقابل با هم قرار میگیرند (سلامی، 1381ش الف، ص30). مثالهای ame (آمد)، a:me(یک من)؛ čel (بغل)، če:l(دهان)؛ و mor (مرغ)، mo:r(مُهر)، mowr(گیاهی از خانواده مَرغ) نشاندهندة این تقابل است (صادقی، ص5؛ د. ایرانیکا، همانجا).در گویش دوانی علاوهبر سه واکه بلند â و i و u، سه واکه بلند کشیده :â، i:، u: نیز وجود دارد که این واکههای بلند کشیده واجهای تقابلدهنده محسوب نمیشوند (سلامی، 1381ش الف، همانجا). در دوانی واکه مرکّب ow نیز وجود دارد، مانند šow (شب؛ صادقی، همانجا).صرف و نحو1) اسم. در گویش دوانی اسم به صورتهای معرفه و نکره و همچنین مفرد و جمع میآید. در این گویش برای معرفهکردن اسم نکره از نشانة -aku استفاده میشود، zan (زن) ← zanaku (زن مشخص). نشانه جمع اسم در این گویش همانند گویش لری پسوند -gal و -uاست، مانند zan (زن)zan-gal/ze-gal (زنها)، استثنائاً merd (مرد) ← merd-u با -uجمع بسته میشود. نشانة -u همان -unو -ân فارسی است (حسامزاده حقیقی، ص87؛ سلامی، 1383ش، دفتر1، ص57ـ58).نشانة تصغیر اسم و صفت پسوند -ek است، مانند do:t (دختر) ← do:t-ek یا kot (کوتاه) ← kot-ek(سلامی، 1381ش الف، ص68ـ69). نشانة نسبت در گویش دوانی همان «ئی» در زبان فارسی است، مانند devani(دوانی؛ حسامزاده حقیقی، ص86).در گویش دوانی صفت مطلق و تفضیلی همانند این دو صفت در زبان فارسی است. صفت عالی نیز با افزودنa:hama (از همه) به صفت تفضیلی بهدست میآید (سلامی، 1381ش الف، ص70).صفت مطلق صفت تفصیلیصفت عالیǰu (زیبا)ǰuter(زیباتر) ǰuter a:hamaدر گویش دوانی مفعول صریح نشانهای ندارد. مثال: xuna-šu xarâ ce(خانه را خراب کردند)، بهجای نشانه «را»، شناسه فعل از مادّه فعل جدا میشود و به ضمیر مفعول میپیوندد. حرف اضافه a معادل حرف اضافه «به» و «از» در زبان فارسی است، مانند vâme:re a:kâ(از کجا میآیی؟) و akâme:še (به کجا میروی). حرف همراه در این گویش xoاست، برای نمونه: xo-e ya beši axuna (با هم به خانه بروید: همان، ص73ـ74).در گویش دوانی ضمایر متصل مقدم بر افعال میآیند و به دو شکل بیان میشوند: ma-m gâ (من گفتم)؛ و om-gâ(همو، 1381ش ب، ص277؛ برای ضمایر متصل و منفصل گویش دوانی ← جدول 1).اسم مفعول در گویش دوانی، در گذشته نقلی، بعید و التزامی افعال بهکار میرود و دو صورت دارد: 1) اسم مفعول افعال لازم که از اضافهشدن ستاک گذشته به تکواژ -se یا-sse ساخته میشود، مانند xati-sse (خوابیده) و čares-se (چریده). 2) اسم مفعول فعلهای متعدی همیشه مختوم به تکواژ -se است، اما بخش اول آن غالباً با ستاک گذشته افعال متعدی مطابقت کامل ندارد بلکه با تغییراتی از آن بهدست میآید، مانند xâ- š (خورد) ← xar-se (خورده؛ سلامی، 1381شالف، ص58ـ 59).2) فعل. در این گویش همه گروههای فعلی براساس دو ستاک حال و گذشته و اسم مفعول ساخته میشوند. در بعضی از شکلها (گذشته بعید، گذشته نقلی و گذشته التزامی) از فعلهای کمکی و در بعضی دیگر (حال ساده، حال التزامی و گذشته استمراری) از پیشوندهای صرفی استفاده میشود (همو، 1367ش، ص12؛ د.ایرانیکا، ج9، ص368).شناسههای فعل، در این گویش نمایندة شخص و شمار در ساختمان فعل است، البته برخلاف فارسی امروز، برای فعلهای لازم و متعدی دو دسته شناسه وجود دارد. شناسة فعلهای متعدی در زمان حال، درست مانند شناسة فعلهای لازم در زمان حال است. در زمان گذشته برای افعال متعدی شناسههای متفاوتی بهکار میرود (برای شناسة فعلها ← جدول شمارة 1). در گویش دوانی اگر جمله دارای فعل متعدی باشد، شناسة فعل از ستاک (مادّه فعل) جدا میشود و به ضمیر میپیوندد (سلامی، 1381ش ب، ص277).پیشوندهای فعل. در گویش دوانی در ساخت فعل دو نوع پیشوند وجود دارد: 1) پیشوندهای قاموسی var و vâ، مانند xâ-m(خوردم) ← vâ xâ-m(نوشیدم) و mali-m (مالیدم) ← var-malí-m (ضربه (شلاقی) زدم؛ همو، 1381شالف، ص56ـ 58). 2) پیشوندهای صرفی، که عبارتاند از: be-/bo-، برای حال التزامی؛ پیشوند me:-، برای حال ساده و گذشته استمراری؛ پیشوند ma- که بر سر فعل امر میآید و آن را بهصورت نهی درمیآورد؛ پیشوند na-/ne- که فعل حال و گذشته را منفی میکند؛ پیشوند hu-/hâ- بر سر بعضی از فعلهای حال التزامی درمیآید (همو، 1367ش، ص18).افعال کمکی گویش دوانی عبارتاند از: bāyas (معادل بایستن در فارسی)، vi/ve و bi/be (معادل بودن در فارسی)، و še (معادل شدن (رفتن) در فارسی). این فعلها در زمانهای گذشته بعید، و گذشته و حال التزامی و همچنین در ساخت فعلهای مجهول بهکار میروند، مانند xarse-vi-m (خوردهبودم)، šesse- ve(رفتهباشم)، bâyas-om xarse vut (باید خوردهباشم)، bâyas boxore (باید بخورم) و a xardan še (خورده شد؛ همو، 1381ش الف، ص59).مصدر. نشانة مصدر در گویش دوانی پسوندهای -dan، -tan، -an و -san است که به ستاک (مادّة فعل) افزوده میشود، مانند ar-dan (آسیابکردن) و avâ-an (آوردن؛ همو، 1383ش، دفتر1، ص52ـ55).ستاک. در گویش دوانی ستاکهای حال افعال لازم و متعدی تفاوتی با هم ندارند، اما ستاک گذشتة افعال لازم با اضافهشدن پسوند eیا esse به ستاک حال ساخته میشود، مثال xat-e خوابید) یا dov-esses (دوید). ستاک گذشتة افعال متعدی با افزودهشدن پسوند -d یا -t به ستاک حال بهدست میآید، مانند ren(ران) ← ren-d (راند؛ همو، 1381ش الف، ص50ـ52).ستاکهای افعال سببی با افزودهشدن پسوند سببیساز -n به ستاک حال فعل لازم ساخته میشود و ستاک گذشتة آن با اضافهشدن نشانة گذشتة -i به ستاکهای فعل سببی شکل میگیرد (همان، ص53).ستاکگذشته سببیستاک حال سببیستاک حال لازمxatni→xatn→→xat(خواباندن) xatanشکلهای افعال لازمِ زمانهای گذشته و حال گویش دوانی عبارتاند از: 1) گذشتة ساده، که با اضافهشدن شناسهها به ستاک گذشتة فعل ساخته میشود. این فعل صیغة سوم شخص مفرد گذشتة ساده، شناسه ندارد و ممکن است همخوان پایانی ستاک نیز حذف شود (برای نمونه تمام زمانهای گویش دوانی در افعال لازم و متعدی ← جدول 2). 2) گذشتة استمراری، از اضافهشدن پیشوند صرفی me:-به گذشتة سادة افعال بهدست میآید. 3) گذشتة التزامی، از ترکیب اسم مفعول، گذشتة التزامی فعل بودن و شناسه حاصل میشود. 4) گذشتة نقلی با اضافهشدن شناسه به اسم مفعول ساخته میشود. 5) گذشتة بعید افعال از اضافهشدن اسم مفعول به گذشتة سادة فعل کمکی «بودن» و سپس شناسه حاصل میشود (سلامی، 1381ش الف، ص60). 6) حال اخباری، در این گویش، با اضافهشدن پیشوند صرفی me:- به ستاک حال و نیز همراهشدن آن با شناسه، ساخته میشود. 7) حال التزامی، با اضافهشدن پیشوند صرفیِ bo-/be- یا hu- به ستاک حال و نیز همراهی آن با شناسهها ساخته میشود که بر سر آن میتواند فعل کمکی bâyas(بایستن) واقع شود (همان، ص63).فعل مجهول در این گویش از ترکیب تکواژ a، با مصدر فعل اصلی و فعل کمکی «شدن» حاصل میشود، مانند eškasan še a (شکسته شد؛ همان، ص65). فعلهای امر با حذف شناسة فعلهای حال التزامی بهدست میآیند مانند huxath (بخوابان) ← huxatn-e(بخوابانم). صورتهای منفی فعل نیز با حذف تکواژهای bi-/be-/bo-، hu- و افزودن تکواژ na- یا ma- حاصل میشود، مانند bo-ku (بکن) ← na-ku/ma-ku(نکن؛ همان، ص65-67؛ د.ایرانیکا، ج9، ص368).مطابقت فعل با فاعل. در گویش دوانی فعلِ فاعل غیرجاندار، در هر صورت (مفرد یا جمع) مفرد است و بهصورت سوم شخص در پایان جمله میآید، مانند: angir širi bi(انگور شیرین شد)، angir-gal širi bi(انگورها شیرین شدند؛ سلامی، 1381ش الف، ص68).در گویش دوانی مطابقت مضاف با مضافالیه همان است که در فارسی معمول است gilâs-e ô (لیوان آب؛ همو، 1383ش، دفتر1، ص59ـ60). پیوند موصوف و صفت نیز همانند زبان فارسی است و بین آنها کسرة اضافه قرار میگیرد Jume-y Ju (پیراهن قشنگ؛ همان، دفتر1، ص60ـ61). درصورتیکه موصوف جمع باشد، صفت همچنان مفرد میماند rez-gal-exuv (روزهای خوب) ← rez-e xuv(روز خوب؛ همانجا).منابع : چنگیز حسامزاده حقیقی، «گویش دَوانی»، در مجموعه خطابههای نخستین کنگره تحقیقات ایرانی، ج1، بهکوشش مظفر بختیار، تهران: دانشگاه تهران، دانشکدة ادبیات و علوم انسانی، 1350ش؛ عبدالنبی سلامی، «ساخت فعل در گویش دَوانی»، مجله زبانشناسی، سال 5، ش 2 (پاییز و زمستان 1367)؛ همو، فرهنگ گویش دَوانی، تهران 1381ش الف؛ همو، گنجینه گویششناسی فارس، دفتر1، تهران 1383ش؛ همو، «نکاتی چند دربارة گویش دَوانی»، در مجموعه مقالات نخستین هماندیشی گویششناسی ایران، 9 تا 11 اردیبهشت 1380، بهکوشش حسن رضائی باغبیدی، تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1381ش ب؛ علیاشرف صادقی، «یادداشتی دربارة ساختمان واجی لهجه دَوانی»، مجله زباشناسی، سال 5، ش 2 (پاییز و زمستان 1367)؛ ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونههای زبانی ایران، تهران 1388ش؛EIr., s.vv. "Davān.II: the Davānī dialect" (by Hamid Mahamedi), "Fārs. VIII: dialects" (by Gernot Windfuhr).