دواتدار

معرف

دوادار، دویدار، دویتدار، صاحب دوات، صاحب‌منصبی که وظیفۀ حمل و نگهداری دوات سلطنتی و ابلاغ وصول نامه‌ها و تقدیم شکایات و اخذ امضای سلطان بر فرمانها و منشورهای حکومتی را برعهده داشت
متن
دواتدار، دوادار، دویدار، دویتدار، صاحب دوات، صاحب‌منصبی که وظیفۀ حمل و نگهداری دوات سلطنتی و ابلاغ وصول نامه‌ها و تقدیم شکایات و اخذ امضای سلطان بر فرمانها و منشورهای حکومتی را برعهده داشت.برطبق منابع تاریخی، این منصب با این عنوانِ مشخص ‌در ایران از دورۀ سامانیان و پس از آن در دورة‌های غزنویان و سلجوقیان و دیگر دولتهای مستقل و نیمه‌مستقلِ ایرانیِ معاصرِ خلافتِ عباسی رواج‌ داشته‌است (برای نمونه ← گردیزی، ص192، 328؛ مسکویه، ج‌6، ص390، 411؛ بیهقی، ص352، 478، 529؛ ابن‌خلدون، ج‌3، ص‌643). در دورۀ غزنویان و سلجوقیان، تشکیلاتی باعنوان دواتخانه/ دویت‌خانه وجود داشته که اسناد و نسخه‌نامه‌ها و سوگندنامه‌ها و کتابهای سلطانی را در آنجا نگهداری می‌کرده‌اند و متصدی این دفترْ دواتدار خوانده می‌شده‌است (← بیهقی، ص‌843، 912؛ نیز ← انوری، ص‌37ـ38). همچنین دواتدار در مجلس سلطان نامه‌های رسیده را به وی عرضه می‌کرد (← بیهقی، ص‌565، 844-845). در ایران پیش از اسلام این وظایف برعهدۀ دبیران (← دبیر*) و در قرون اولیۀ اسلامی برعهدۀ وزیر یا پس از او، صاحب دیوان انشاء (رسایل) بود (← صابی، ص‌66)؛ چنان‌که، در اوایل دورۀ عباسی دوات علامت وزارت بود (← دوات*).دواتدار امیری عالی‌رتبه و «منشی حضور» بود که در محضر سلطان، وظیفۀ نوشتن فرمانهای سلطان و ابلاغ نامه‌های واصله به سلطان و اخذ مُهر و توقیع وی را برعهده داشت و منشیان و کاتبان دربار و دیوان انشا زیرنظر او کار می‌کردند. در دورۀ ممالیک، در مجلسِ قرائتِ نامه‌ها و اخذِ پاسخ یا توقیعِ سلطان، میان دواتدار و کاتب‌السر و امیر جاندار (← جاندار*) یا حاجبْ* مشارکت و تقسیم وظایف وجود داشته‌است. امیر جاندار یا حاجبْ بریدِ حاملِ نامه را به محضر سلطان حاضر می‌کرد، دواتدار نامه را دریافت و برای گشودن مُهر ختام (خاتم) تقدیم سلطان می‌کرد و سپس کاتب‌السر آن را می‌خواند. دربارۀ نامه‌هایی که از طریق کبوتران نامه‌رسان می‌رسید، دواتدار موظف بود کبوتر را از مسئول برجهای مخصوص‌ کبوتران (بَرّاج) تحویل بگیرد و نامه‌ها را از پرنده جدا کند و برای قرائت به کاتب‌السر بسپارد (← قَلقَشندی، ج‌4، ص‌19، 59‌60، ج‌6، ص‌214، 361؛ مَقریزی، ج‌3، ص‌675، 718، 720ـ721).در جلوس سلطان در دارالعدل برای رسیدگی به مظالم هم مشارکتی میان حاجب و دواتدار در باردادن به شاکیان و قرائت شکایات گزارش شده‌است (← قلقشندی، ج‌4، ص‌44). در زمان پاسخگویی سلطان به نامه‌ها یا شکایات یا انشای فرمانها نیز دواتداران معمولاً‌ در سلسله اداریِ نگارش و ابلاغ مشارکت داشتند (← همان، ج‌1، ص‌114-115، ج‌6، ص‌209-211، 263، 265؛ مقریزی، همانجاها). به‌نظر می‌رسد توضیحات ابن‌خلدون (متوفی 808؛ ج‌:1 مقدمه، ص‌298-299) دربارۀ دواتدار (و صاحب این منصب که او را با مشخصه‌هایی شبیه حاجب وصف کرده)، به‌سبب همین مشارکت آنها در امر باریابی و قرائت نامه‌ها بوده‌است. به ‌نوشتۀ او (ج‌:1 مقدمه، ص‌298)، در دولتهای ترک در مشرق زمین به کسی که مردم را به حدود و آداب و رسوم دیدار و درود گفتن در مجلس سلطان آگاه می‌کرد، دوادار می‌گفتند. او (ج‌:1 مقدمه، ص‌299) همچنین اشاره کرده‌است که منشی مخصوص‌سلطان و صاحبان برید که مباشران امور سلطان در نواحی دور و پایتخت بودند، باید از دوادار پیروی کنند.به‌کاربردن القابی چون «الیمینی» و «یمین‌الملوک و السلاطین» و نیز «یمین‌المملکة و یمین‌الدولة» هم برای دواتدار، هم کاتب‌السر و هم حاجب (← قلقشندی، ج‌6، ص‌35، 75، 182) حاکی از همکاری آنها در وظایف مخصوص ‌باریابی و قرائت نامه‌ها بوده‌است. به ‌تصریح قلقشندی (ج‌6، ص‌35)، این القاب از آن‌ رو به‌کار می‌رفته که آنها یاریگران اصلی سلطان بوده‌اند؛ وگرنه از لحاظ جایگاه ایستادن در دربار، کاتب‌السر در سمت چپ سلطان می‌نشست و دواتدار و حاجب با حفظ فاصله‌ای در مقابل سلطان می‌ایستادند و نه در سمت راست او. همچنین حملکردن دوات سلطنتی در تشریفات درباری به دست دواتدار مسئولیت مستقیم او را در باب نامه‌ها و رسائل حکومتی نشان می‌داد (برای توضیح بیشتر دربارة دیوان انشاء و اصول نامه‌نگاری در دولتهای اسلامی ← انشاء*، دیوان).در برخی از ساختارهای دیوان‌سالاری مثلاً در دورة خلافت عباسی یا در زمان ممالیک در مصر و شام دو دواتدار با عنوانهای دواتدار کبیر یا سردواتدار و دواتدار صغیر، یا شمار بیشتری، مثلاً ده دواتدار در عصر ملک‌اشرف برسبای* (حک:825ـ841) باعنوان دواتدار ثانی و ثالث و جز آن، زیرنظر امیر دواتدار کبیر، هم‌زمان به این وظایف اشتغال داشتند (← منهاج‌سراج، ج‌2، ص‌13، 193؛ الحوادث الجامعة، ص350؛ قلقشندی، ج‌1، ص‌119، ج‌4، ص‌38؛ ابن‌شاهین، ص‌114ـ116؛ ابن‌ایاس، ج‌2، ص‌176، 310، 314؛ برای سردواتدار در هند دورة اسلامی ← سرهندی، ص‌98، 119؛ در عثمانی باش‌دواتدار برای سردواتدار به کار می‌رفت؛ ← میدان لاروس، ذیل "Divittar"). از عنوانهای رایج ‌دیگر برای دواتدار عنوان حامل‌الدواة بود که در دولت فاطمیان در مصر کاربرد داشت. حامل‌الدواة از میان خواص‌خلیفه موسوم به «الاستاذونَ المُحَنِّکون» (کسانی که یک سرِ عمامه‌های خود را دور گردن می‌انداختند) انتخاب می‌شدند (← ابن‌طُوَیر، ص‌161، 163-164). در مواکب سلطانی، حمل دوات طلایی نفیس و قراردادن آن در جایگاه مخصوص ‌که نماد استقرار دیوان‌سالاری دولت بود، برعهدة حامل‌الدواة بوده‌است (← همان، ص‌161-162، 197، 207ـ208).با اینکه به‌نظر می‌رسد دواتداری در اصل از مناصب قلم بوده نه از مناصب سیف، بنابر منابع موجود، برخی از دواتداران، بسته‌به میزان قدرت و نفوذ شخصیت و تقربشان به سلطان یا میزان غلبة نظامی‌گری در دستگاه حکومت، حائز جایگاه یا منصب نظامی هم بوده‌اند (← د.ایرانیکا، ذیل واژه). چنان‌که، در بسیاری از جنگها و لشکرکشیهای مهم برای رویارویی با دشمنان خارجی یا سرکوب شورشها و قیامهای داخلی، دواتداران به‌عنوان فرماندهان رده اول فرستاده می‌شدند و لقب و منصب مقدَّم‌الجیوش هم گاه به ایشان اعطا می‌شد. برای نمونه، در قیام بساسیری* و سرکوب او در 451، کُمُشتِکین، دوادارِ عمیدالملک کندری، بساسیری را شخصاً به قتل رساند (← ابن‌اثیر، ج‌9، ص‌649؛ ذهبی، حوادث و وفیات 441-460ه .، ص‌272). همچنین، منابع مختلف در شرح فتح بغداد به دست هولاکوخان، از مقدم‌الجیوش، مجاهدالدین ایبک مشهور به دواتدار صغیر*، از مقامات عالی‌رتبة حکومت مستعصم عباسی (حک:640ـ656) نام‌برده‌اند که فرماندهی سپاه عباسی را برعهده داشته‌است (برای نمونه ← جوینی، ج‌2، ص‌283-285، 449-450؛ منهاج ‌سراج، ج‌2، ص‌193). روایات متعدد دیگری به شرکت دواتداران در جنگ، یا تجهیز جیش به دست آنان یا مسئولیت دواتدار به‌عنوان فرمانده واحدهای نظامی یا امیر قلعه یا سفیر یا مذاکره‌کننده دربارة جنگ و صلح یا دیگر مأموریتهای نظامی مشابه اشاره دارد (← مسکویه، ج‌6، ص‌411؛ بناکتی، ص‌416؛ ابن‌کثیر، ج‌14، ص‌61، 246؛ ابن‌خلدون، ج‌5، ص450، 547، 549، 569؛ شرف‌الدین علی یزدی، ج‌2، ص1060؛ اعتمادالسلطنه، ج‌3، ص‌1369). کاربرد القاب مهم السفیری (← قلقشندی، ج‌6، ص‌15) و نیز سفیرالامة (همان، ج‌6، ص‌53) برای دواتداران ناظر به همین جنبة اخیر از کارکرد شغلی آنها بوده‌است.برخی دواتداران، علاوه‌بر مسئولیت اصلی‌شان، در مسائل کلان اداری و سیاسی کشور نیز دخالت داده می‌شدند و برخی از مناصب دیگر هم‌زمان به آنان واگذار می‌شد، ازجمله نظارت بر اوقاف (← نُوَیری، ج‌32، ص‌26؛ قلقشندی، ج‌4، ص‌38)، نظارت بر دارالضیافة و الاسواق، شامل نظارت بر بازار فروش اسب و بردگان و صرف عواید آن به امور درباری و اختیار عزل و نصب زیردستان در این تشکیلات (قلقشندی، ج‌4، ص‌32)؛ ولایت برخی از ایالات و داروغگی حساب سنوات و بررسی وجوهات دیوان (فومنی، ص‌204؛ واله اصفهانی، ص‌577؛ اعتمادالسلطنه، ج2، ص937)؛ و مأموریت زعامت* (در عثمانی؛ میدان لاروس، همانجا). گاه نیز برخی مسئولیتهای غیررسمی، چون بررسی و کشف حقیقت در حوادثی چون قتل بزرگان دولت (← ابن‌خلدون، ج‌5، ص‌535)، از جانب سلطان به دواتدار محول می‌شد که همة این موارد نشان‌دهندة اعتبار سیاسی دواتدار و اعتماد سلطان به او بود (برای نمونه‌های دیگری از این وظایف و مأموریتهای غیررسمی ← همان، ج5، ص505؛ منشی قمی، ج‌2، ص‌747، 771؛ اسکندر منشی، ج‌2، ص‌881).مراحل ترقی دواتدار ــ چنان‌که از گزارشهای مختلف برمی‌آیدــ بدین‌صورت بوده که معمولاً‌ پس از دواتداری به نیابت ایالات مختلف یا وزارت منصوب می‌شده یا حتی به سلطنت می‌رسیده‌است. برای نمونه، جانُبلاط‌بن عبداللّه که نخست از غلامان قایتبای (حک:872-902) بود، به‌تدریج ‌در شمار خواص‌ او درآمد، سپس در دستة امیران مقدّم الف (فرمانده هزارتایی) درآمد، پس از آن دواتدار کبیر شد و سپس نیابت حلب و پس از آن نیابت شام به او واگذار و سرانجام امارت قاهره که از مهم‌ترین امارتها بود به او سپرده شد (← ابن‌عماد، ج‌8، ص‌28؛ برای نمونه‌های دیگر ← منهاج‌سراج، ج‌2، ص‌13؛ ابن‌ایاس، ج‌2، ص‌216ـ217؛ اسکندر منشی، ج‌2، ص‌1008؛ نصیری، ص‌96؛ ابن‌عماد، ج‌7، ص‌164، 304ـ305؛ وحید قزوینی، ص‌612؛ نیز ← جان‌بُلاط*؛ دربارة ملک فرج‌سیف‌الدین اینال علایی (حک:857- 865)، که قبل از سلطنت دواتدار و اتابک بوده ← ابن‌ایاس، ج‌2، ص‌308؛ ابن‌عماد، ج‌7، ص‌304-305). به‌سبب اهمیت منصب دواتداری، دواتداران پس از ارتقا به مقامهای برتر این لقب را حفظ و به آن افتخار می‌کردند. برخی از خاندانهای مشهور و نویسندگان بزرگ با این لقب شناخته شده‌اند. برای مثال : رکن‌الدین بیبرس منصوری*، که از دواتداری قلاوون به نیابت ایالت مصر رسید؛ ابن‌ایبک الدواداری، نویسندة کنزالدرر و امیرعلم‌الدین سنجر الدواداری از امرای مملوک در شام (← نویری، ج‌29، ص‌416، ج30، ص‌386، 395ـ396).در سرزمینها و دولتهای مختلف اسلامی، افزون‌بر سلطان، وزرا و حکام و صاحبان دیوان و مقامات عالی دولتی نیز می‌توانستند برای خود دواتدار اختیار کنند (← ابن‌کثیر، ج‌14، ص‌28؛ ابن‌ایاس، ج‌2، ص‌224، 408؛ منشی قمی، ج‌2، ص‌723، 771؛ نصیری، همانجا؛ سامی، ذیل «دواتدار محمدپاشا»؛ میدان لاروس، همانجا؛ د. ترک، ذیل "Divitdar Mehmet Emin Paşa"). به‌ نوشتة ابن‌طویر (ص‌75، 80، 87)، دیوانهای مختلف دولت فاطمی مثل دیوان نظر، دیوان مجلس، دیوان انشاء، هریک دوات مخصوصی داشتند که فردی مسئول حمل این دواتها در مجالس مختلف بود. باوجوداین، ابن‌طویر در این روایت به اصطلاح دواتدار اشاره‌ای نکرده‌است. به‌نظر می‌رسد این دواتداران در رده‌های پایین‌تری قرار داشتند و شأن و رتبة دواتدار محضر سلطان را که معمولاً‌ باعنوان دواتدار کبیر شناخته می‌شد، نداشتند.بیشترین اطلاعات منابع اسلامی دربارة دواتدار متعلق به دورة ممالیک* است. در دورة ممالیک دواتدار از میان امیران لشکر انتخاب می‌شد. در اوایل دورة ممالیک در زمان بحریان، این منصب در شمار مناصب مهم نبود و امیران دون‌پایه هم می‌توانستند به این مقام دست یابند. در دورة چرکسها (ممالیک برجی)، دواتداران ارشد از میان امیران مائه (فرماندهان گروههای صدتایی) و مقدّمان الف (فرماندهان هزارتایی) انتخاب می‌شدند (برای نمونه ← قلقشندی، ج‌4، ص‌19، ج‌6، ص‌214؛ مقریزی، ج‌3، ص720-721؛ ابن‌شاهین، ص‌114؛ ابن‌عماد، ج‌7، ص‌304-305، ج‌8، ص‌28) و منصب دواتداری در میان هفت رده مناصب عالی حکومتی بود (د.اسلام، چاپ دوم، ذیل "Dawādār"). در این دوره، دوادار کبیر در رأس دواتداران و منشیان و کاتبان بود و همواره رقابتی میان مقام رأس نوبه (= رئیس ممالیک سلطانی، منصبی شبیه منصب مقدم الممالیک ← قلقشندی، ج‌4، ص‌18) و دوادار کبیر وجود داشت (د.اسلام، همانجا).دواتداران در دورة صفویه برحسب تنوع وظایف به اقسام مختلفی تقسیم می‌شدند. در این دوره، دو گروه از صاحب‌منصبان وظیفة مهرکردن انواع فرمانها و احکام را برعهده داشتند: مهرداران و دواتداران. مهرداران، ازجمله مهردار مهر همایون، اسنادی را که به مهر وزیران ممهور شده ‌بود، برای مهرکردن نزد سلطان می‌بردند. دواتدار احکام خاص‌ سلطان، با لقب دواتدار خاصه شریفه خوانده می‌شد (← واله اصفهانی، ص‌177، 577). دیگر دواتداران اغلب احکام و ارقام و پروانه‌هایی را که منشی‌الممالک طغرا می‌کشید، در مرحلة آخر مهر می‌کردند (میرزاسمیعا، ص‌26ـ27). از اقسام دواتداران یکی «دواتدار مهر انگشتر آفتاب اثر» بود که ارقام بیاضی و دفتری را که واقعه‌نویسان طغرا می‌کشیدند، مهر می‌کرد و دیگری دواتدار مهر بزرگ بود که پروانه‌ها و احکامی را که منشی‌الممالک طغرا می‌کشید به مهر سلطان ممهور می‌کرد (میرزارفیعا، ص‌572-573؛ میرزاسمیعا، همانجا). این دو با لقب «مقرب‌الحضرة» خوانده می‌شدند و از مقیمان مجلس بهشت آیین محسوب می‌شدند (← میرزارفیعا، ص‌569-573). در این دوره از دو منصب دواتدار احکام و دواتدار ارقام نیز یاد شده‌است (← میرزاسمیعا، ص‌57ـ58). مهرداران در این دوره از لحاظ رتبه و هم از نظر حقوق و مزایا صاحب مناصبی عالی تلقی می‌شدند، اما دواتداران در ردة پایین‌تری قرار داشتند و در قیاس با آنان از مواجب کمتری برخوردار بودند (← همان، ص‌26). در این دوره هم رجال و بزرگان دولت هریک برای خود دواتدار خاص‌ داشتند (← واله اصفهانی، ص‌171؛ وحید قزوینی، ص‌254). معاصر همین دوره در عثمانی نیز علاوه‌بر سلطان و صدراعظم، دوایر مختلف نیز دواتدارانی داشتند که اغلب به‌عنوان کاتب فعالیت می‌کردند (← هزارفن، ص‌75؛ اسپناقچی پاشازاده، ص‌236؛ د.ا.د. ترک، ذیل "Devâtdâr" , "Divit"؛ د.ترک، همانجا).در دورة قاجار نیز منصب دواتدار همچنان وجود داشت. نگاهی به فهرست مناصب مختلف دواتداران در این دوره، در طول دوران مسئولیتشان ــ نسبت به دوره‌های متقدم که ذکرش گذشت ــ طیف مشابهی از مسئولیتها را نشان می‌دهد. برای نمونه محمدحسن‌خان اعتمادالسلطنه* (متوفی 1313) مناصب مترجم حضور، مورخ، دواتدار، نایب‌الایالة خوزستان و وزیر انطباعات را برعهده داشت (← چهل سال تاریخ ایران در دورة پادشاهی ناصرالدین‌شاه، ج‌3، ص910)، یا عبدالعلی‌خان ادیب‌الملک (متوفی 1302)، وزیر وظایف، دواتدار شاه، حاکم قم، ساوه، سمنان و دامغان شد (همان، ج‌3، ص‌902؛ برای نمونه‌های دیگر ← همان، ج‌3، ص‌916، 1060).منابع : ابن‌اثیر؛ ابن‌ایاس، بدائع الزهور فی وقائع الدهور، چاپ محمد مصطفی، قاهره 1402-1404/ 1982ـ1984؛ ابن‌خلدون؛ ابن‌شاهین، کتاب زبدة کشف‌الممالک و بیان الطرق و المسالک، چاپ پل راوس، پاریس 1894، چاپ افست قاهره 1988؛ ابن‌طُوَیر، نزهة‌المُقْلتَین فی اخبار الدولتین، چاپ ایمن فؤاد سید، بیروت 1412/1992؛ ابن‌عماد؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایة، بیروت 1411/1990؛ محمدعارف‌بن محمدشریف اسپناقچی پاشازاده، انقلاب‌الاسلام بین الخواص ‌و العوام: تاریخ زندگی و نبردهای شاه‌اسماعیل صفوی و شاه‌سلیم عثمانی، وقایع سالهای 930ـ905هجری، چاپ رسول جعفریان، قم 1379ش؛ اسکندرمنشی؛ محمدحسن‌بن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، چاپ محمداسماعیل رضوانی، تهران 1363ـ1367ش؛ حسن انوری، اصطلاحات دیوانی دوره غزنوی و سلجوقی، تهران 1355ش؛ داوودبن محمد بناکتی، تاریخ بناکتی = روضة اولی‌الالباب فی معرفة التواریخ و الانساب، چاپ جعفر شعار، تهران 1348ش؛ بیهقی؛ جوینی؛ چهل‌سال تاریخ ایران در دورة پادشاهی ناصرالدین‌شاه، ج‌ :3 فهرستهای چندگانه تاریخی، جغرافیائی و مدنی، استخراج ‌و تنظیم ایرج‌افشار، تهران: اساطیر، 1368ش؛ الحوادث الجامعة و التجارب النافعة فی المائة السابعة، ]منسوب به [ابن‌فُوَطی، بغداد : دارالفکرالحدیث، 1351؛ محمدبن احمد ذهبی، تاریخ‌الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات 441-460ه .، بیروت 1414/1994؛ سامی؛ یحیی‌بن احمد سرهندی، تاریخ مبارک‌شاهی، چاپ محمد هدایت حسین، کلکته 1931؛ شرف‌الدین علی یزدی، ظفرنامه، چاپ سعید میرمحمدصادق و عبدالحسین نوایی، تهران 1387ش؛ هلال‌بن مُحَسِّن صابی، رسوم دارالخلافة، چاپ میخائیل عوّاد، بغداد 1383/1964؛ عبدالفتاح فومنی، تاریخ گیلان: در وقایع سالهای 923- 1038 هجری‌قمری، چاپ منوچهر ستوده، تهران 1349ش؛ قلقشندی؛ عبدالحی‌بن ضحاک گردیزی، تاریخ گردیزی، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران 1363ش؛ مسکویه؛ احمدبن علی مَقریزی، المواعظ و الاعتبار فی ذکر الخطط و الآثار، چاپ ایمن فؤاد سید، لندن 1422ـ1425/ 2002ـ2004؛ احمدبن حسین منشی‌قمی، خلاصة‌التواریخ، چاپ احسان اشراقی، تهران 1359ـ1363ش؛ عثمان‌بن محمد منهاج ‌سراج، طبقات ناصری، چاپ عبدالحی حبیبی، کابل 1342-1343ش؛ میرزارفیعا، دستورالملوک، چاپ ایرج‌ افشار، در دفتر تاریخ، ج‌1، به‌کوشش ایرج ‌افشار، تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، 1380ش؛ میرزاسمیعا، تذکرة‌الملوک، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1368ش؛ محمدابراهیم‌بن زین‌العابدین نصیری، دستور شهریاران: سالهای 1105 تا 1110ه .ق پادشاهی شاه‌سلطان حسین صفوی، چاپ محمد نادر نصیری مقدم، تهران 1373ش؛ احمدبن عبدالوهاب نُوَیری، نهایة‌الارب فی فنون‌الادب، قاهره، ج‌29، ج30، 1428/2007، ج‌32، 1423/2002؛ محمدیوسف واله اصفهانی، خلدبرین: حدیقه ششم و هفتم از روضه هشتم (ایران در زمان شاه‌صفی و شاه‌عباس دوم)، چاپ محمدرضا نصیری، تهران 1380ش؛ محمدطاهربن حسین وحید قزوینی، تاریخ جهان‌آرای عباسی، چاپ سعید میرمحمدصادق، تهران 1383ش؛EIr., s.v. "Dawā (t)dār" (by C. Edmund Bosworth); EI2, s.v. "Dawādār" (by D. Ayalon); Hüseyin Hezârfen, Telhîsü’l beyân fîkavânîn-i Âl-i Osmân, ed. Sevim İlgürel, Ankara 1998; Meydan Larousse: büyük lûgat ve ansiklopedi, İstanbul: Meydan Yayınevi, 1990-1991; TA, s.v. "Divitdar Mehmet Emin Paşa"; TDVİA, s.vv. "Devâtdâr" (by Asri Çbukçu), "Divit" (by M. Uğur Derman).
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 18
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده