دوات، ظرفی کوچک برای نگهداری مرکّب. واژۀ دواتْ عربی و جمع آن دویّ، دَوایا یا دَویات است. فروشندۀ دوات را دَوّاء و سازندۀ آن را مُدَوّی میخوانند (← بغدادی، ص48؛ ابنقتیبه، ص162؛ صولی، ص98). در عربی، به دوات مِحْبَرَه، به معنی جای حِبْر، و فُرْضَه، به معنی جای مرکّب، هم گفتهاند (← سمعانی، ص152؛ ابنمنظور، ذیل «حبر» و «فرض»). در فارسی، واژگان مرکّبدان، دودهدان، حبردان، لیقهدان، سیاهیدان، خوالستان/ خوالسته، آمه، و قاروره هم به معنی دوات بهکار رفتهاست (← دهخدا، ذیل «آمه» و «دوات»). همچنین در فارسی، ترکیبهای دواتآشور (ابزاری که دوات را با آن هم میزنند)، دواتخانه (محل نگهداری دوات و قلمدان)، دواتگر (سازنده دوات)، و دواتدار* (دواتدارنده، منشی) کاربرد دارد (← همان، ذیل «دواتآشور»، «دواتخانه»، «دواتگر»، «دواتدار»). در زبان ترکی، این ظرف را (افزون بر دوات و محبره) خَفْسی، فرضه، دَملیق و بهویژه حُقّه و دِویت نیز مینامند (← کاشغری، ج1، ص354؛ مستقیمزاده، ص603؛ یازیر، ج2، ص177؛ د.ا.د.ترک، ذیل "Hokka"). بَطَلْیوسی (ص82) واژۀ دوات را از ریشۀ دوا دانستهاست، زیرا همچون دوا که بدن را به صحت میرساند، دوات کار کاتب را تکمیل میکند.بنابر تفسیری از آیۀ «ن وَالْقَلَم» (قلم: 1) و با استناد به حدیثی منسوب به پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم، برخی منظور از «ن» را در این آیه همان دوات دانستهاند که با قلم نسبتی دائم دارد (← بطلیوسی، همانجا؛ میبدی، ج10، ص181؛ قَلقَشندی، ج2، ص440-441). در وصف دوات سخنان بسیاری نقل شدهاست و آن را از سودمندترین وسایل و اُمِّ العَطایا وَ الْمَنایا خواندهاند (← ثعالبی، 1983، ص157؛ همو، 1985، ص259؛ ناموسخواری، ص21)؛ چنانکه اسباب گسترش اسلام و مایۀ عزت و افتخار آن دانسته شدهاست (سمعانی، ص152-153). قلقشندی (ج2، ص441) آن را مادر اسباب کتابت خوانده و کاتب بیدوات را جنگجوی بیسلاح دانستهاست.دوات، در کنار دیگر ابزارهای خطاطی چون کاغذ، قلم و سیاهی (مداد، حبر، مرکّب) و مانند آن همواره از اسباب ضروری کاتبان و خطاطان بودهاست (← خطاطی*، بخش 3، قسمت ج: ابزارها و مواد). دوات را از مواد گوناگونی میساختند. گویا در سدههای نخستین دوران اسلامی، بیشتر استفاده از دواتهای چوبی رایج بود و از چوبهایی چون صندل، آبنوس، عود، وَقواق، شَوْحَط، عنّاب، گردو و زیتون دوات میساختند (صولی، ص92؛ ابنزبیر، ص254). از دواتهایی از جنس شیشه، سنگ، عاج، شاخ، سفال و چینی هم سخن رفته و برخی نمونههای شیشهای و سفالین آن امروزه باقی است (← سراج شیرازی، ص107؛ مایل هروی، ص45؛ فهروری، ص150، تصویر 184؛ گولدستاین، ص68ـ71، تصاویر 58، 63ـ65، ص172ـ173، تصویر 206). در ساخت دوات، بیش از هر چیز، از فلز استفاده شدهاست. با اینکه کاربرد طلا و نقره در ساخت دوات چندان پسندیده نبود (← صولی، ص96؛ قلقشندی، ج2، ص442)، ابنزبیر (همانجا) از وجود دواتهای زرین و سیمین در خزاین خلفای عباسی خبر دادهاست. از آهن و مس و فولاد هم دوات ساخته میشد (← سیمی نیشابوری، ص50؛ قلقشندی، ج2، ص441؛ ضیاء نصار، ص100)، اما بیشتر دواتهای بهجا مانده از جنس برنج و مفرغ است. ساخت دوات مفرغی دستکم از دورۀ سامانیان در ایران رایج بود، اما استفاده از برنج و مفرغ از سدۀ پنجم روبه فزونی نهاد و تا سدۀ دهم، شاید بهسبب کیفیت و وفور آنها، همچنان تداوم یافت (← قلقشندی، همانجا؛ د.اسلام، چاپ دوم، تکمله، ذیل واژه؛ برای نمونه ← ملکیان - شیروانی، 1982، ص123، تصویر51، ص282-283، تصاویر 118-119، ص285ـ286، تصویر 121). شاید علت کاربرد زیاد این دو فلز، کیفیت مناسب و دردسترسبودن آنها بودهباشد، چرا که استفاده از فلزات گرانبها ناپسند و پرخرج بود و سنگِ نرمْ آبِ مرکّب را به خود میکشید و چوبْ مرکّب را خراب میکرد (قلقشندی، ج2، ص441- 442؛ مایل هروی، همانجا). سیمی نیشابوری (همانجا) دوات آهنی را بهسبب زنگزدگی موجب فساد مرکّب دانسته و دواتهای چینی و پس از آن شیشهای را بهترین انواع دوات خواندهاست. گاهی با آمیزهای از موم عسل و صمغ گرمشدۀ درخت کاج، سطح داخلی دواتهای چوبی و فلزی را میپوشاندند تا در صورت تَرَکخوردنِ چوب یا زنگزدنِ فلز، مرکّب نَشت نکند (یازیر، ج2، ص180).جنس دواتِ افراد مختلف متفاوت بود، چنانکه دواتهای زرین و سیمین و فولادین بیشتر در دست وزیران و صاحبمنصبان و دواتهای آبنوس و صندل سرخ ویژه اشراف و قاضیان و دیوانسالاران بود. منشیان و محاسِبان و عموم مردم هم غالباً از دوات مسی و برنجی استفاده میکردند (← هندوشاه نخجوانی، ص234-235؛ قلقشندی؛ ضیاء نصار، همانجاها).شکل دوات گاهی چهارگوش و گاهی گِرد بود (← ملکیان - شیروانی، 1986، ص73-82، تصاویر 2-17). به گفتۀ قلقشندی (ج2، ص442ـ443)، کاتبان دیوان انشا از دواتهایی با بدنۀ مکعبمستطیل و سرِ مدوّر استفاده میکردند، حال آنکه دوات کاتبان اموال و قاضیان کاملاً چهارگوش بود. درهرحال، توصیه میشد از دوات گرد استفاده شود، چرا که مرکّب در گوشههای دوات چهارگوش میماند و فاسد میشد (صَنهاجی، ص32؛ قلقشندی، ج2، ص468). بههمینسبب، اغلب دواتهای بهجامانده استوانهایشکل است؛ بااینحال، تنوع اشکال دواتهای بهجامانده از هندِ سدههای یازدهم و دوازدهم بسیار است و در بین آنها دواتهای ششگوشه و هشتگوشه هم دیده میشود (← کریمزاده تبریزی، ص406، تصویر).اندازۀ دوات با کاربرد و اندازۀ سر قلم متناسب بود. صولی (ص96) حجم متوسط را توصیه کردهاست، چنانکه نهچندان کوچک باشد که به قلمها آسیب رساند و نهچندان بزرگ که حمل آن دشوار گردد. گفته شده اگر کاتب زیاد مینویسد، دوات بزرگ و در غیر این صورت، دوات متوسط به کار بَرَد. همچنین بهتر بود دهانه دوات گشاد و بدنۀ آن کمشکم و کمعمق باشد (منشآت سلیمانی، ص279؛ فضائلی، ص69). معمولاً برای ریزنویسی از دوات کوچک، برای قلمهای مشقی از دوات متوسط، و برای قلمهای جلی و کتیبهنویسی از دوات بزرگ استفاده میشد (سلوتی، ص173). ارتفاع بیشتر دواتهای بهجامانده بین پنج تا چهارده سانتیمتر و قطر آنها بین سه تا هشت سانتیمتر است (← آلن، ص87، تصویر 104؛ ملکیان - شیروانی، 1982، ص123-124، تصاویر 51-52، ص282- 285، تصاویر 118ـ120؛ بیانی، ص204).معمولاً دوات از چند قسمت تشکیل میشد که ابندُرُسْتویه (ص161) آنها را چنین برشمردهاست: مجرا یا جای قرارگرفتن قلم، حفرهای که در آن مرکّب میریختند و حُق خوانده میشد، قسمتی که محفظه حُق بود و جوبه یا وَقْبه نام داشت، و سرپوش دوات (قس ضیاء نصار، ص101 که به نقل از قلقشندی، ج2، ص468، جوبه را جوته آورده و آن را قسمت گود دوات خوانده که حاوی مرکّب و لیقه است). در ساخت دواتهای مفرغی و برنجی، روشهای مختلفی بهکار رفتهاست. گاهی سرپوش و مرکّبدان جداگانه قالبریزی شدهاست. گاهی ورقی از برنج را چکشکاری کرده و بهشکل استوانه درآورده و به ورقی داخلی لحیم کردهاند. گاهی دو لایه ورق را لوله کرده و به یکدیگر جوش دادهاند و برای کف، صفحهای جداگانه را گرد بریده و با جوش یا لحیم به بدنه متصل کردهاند (← ملکیان - شیروانی، 1982، ص123، تصویر51، ص282-285، تصاویر 118-120). مرکّبدانْ استوانهای شیشهای بود که برای شستشو بهراحتی از محفظه خارج میشد (← یازیر، ج2، ص179ـ180؛ آلن، ص44؛ بیانی، همانجا). در برخی از دواتها بیش از یک مرکّبدان و گاه تا پنج مرکّبدان وجود داشت. احتمالاً نقاشان از این دواتها برای نگهداری رنگهای مختلف استفاده میکردند (← فهروری، ص150-151 و تصویر184؛ د.اسلام، ذیل واژه، لوح XXV). در عثمانی گاه مجموعهآلات کتابت را بههمراه چندین دوات هماندازه و همشکل، حاوی مرکّبهایی به رنگهای گوناگون، درون یک سینی میچیدند (← یازیر، ج2، ص179، تصویر135).سرپوش دوات به شکلهای مختلفی ساخته شدهاست. رایجترین شکل آن کلاهکی گنبدیشکل بود که گاه از مرکز سطحِ مدور و تختْ سرپوش سربرمیآورد و در بالا به برجستگی کوچکی به شکل انار منتهی میشد که در حکم دستگیرۀ آن بود. در نمونههای متأخرتر، این سرپوش کاملاً به شکل گنبدی درآمد که با بدنۀ استوانهای دوات تقریباً در یک راستا بود و بیش از هر چیز، بنای برخی از برجْمقبرهها را به یاد میآورد؛ چنانکه گویی از روی آنها ساخته شدهبود. سرپوشهای صاف و مسطحی هم وجود داشت که از یک سو با لولا به بدنۀ دوات وصل میشد و از سوی دیگر، دارای زبانهای قفلدار بود و دستگیرهای حلقوی روی آن قرار داشت (← ملکیان ـ شیروانی، 1982، همانجاها؛ کوماروف، ص255، 260 و تصاویر 35، 51، 54-55؛ بیانی، ص205ـ206 و تصویر14). در بیشتر نمونههای شیشهای بهجامانده از سدههای چهارم و پنجم و نمونههای فلزی بهجا مانده از سدههای ششم و هفتم، یک تا سه حلقۀ کوچک روی جدارۀ سرپوش و گاه بدنۀ دوات تعبیه شدهاست؛ کاتبان ریسمانی از این حلقهها میگذراندند و آن را به دست یا کمر خود میآویختند (← آلن، ص87، تصویر 104؛ ملکیان - شیروانی، 1982، ص69، تصویر39، ص128، تصویر56؛ وارد، ص15، تصویر6؛ بیانی، ص206ـ207؛ نیز ← ادامۀ مقاله). این حلقهها در نمونههای پس از سدۀ هفتم بهتدریج از روی بدنه و سرپوش دواتها حذف شد. فقط در برخی از دواتهای گنبدیشکلِ بازمانده از سدۀ دهم، حلقۀ کوچکی به رأس سرپوش متصل است (← ملکیان - شیروانی، 1982، ص285، تصویر 120؛ کوماروف، ص82، تصویر35). بااینحال، دواتهای حلقهدار تا سدههای یازدهم و دوازدهم همچنان در هند ساخته میشد (← کریمزاده تبریزی، ص406، تصویر). در نمونهای متعلق به سدۀ پنجم یا ششم، مجراهایی استوانهای به ارتفاع بدنه و درپوش دوات به آن وصل شده که احتمالاً برای آویختن بودهاست (← ملکیان ـ شیروانی، 1986، ص73، تصویر2). در همین دوره، سطح زیرین برخی از دواتها دارای سه پایۀ بادامشکل بود (← همو، 1982، ص128، تصویر 56 الف).گاه دوات را به بدنۀ قلمدانها میچسباندند یا درون قلمدان، قسمتی را بهجای مرکّب اختصاص میدادند. به این نوع قلمدانها نیز در برخی از منابع، دوات یا محبره گفته میشد، چنانکه قلقشندی (ج2، ص444) دوات را ظرفی دربردارندۀ هفده نوع آلت کتابت خوانده و سراج شیرازی (ص109) محبره را خزانۀ اسباب کتابت دانستهاست. ارتفاع مناسب این دواتها یک ذراع یا کمتر و قطر آنها به اندازۀ جایدادن پنج قلم ذکر شدهاست (صنهاجی، ص31؛ قس قلقشندی، ج2، ص442 که اندازۀ این دواتها را به قدر استخوان ساعد ]ذراع[ یا کمی بیشتر دانستهاست). این دواتها گاهی بهشکل استوانههایی بودهاست که مرکّبدان به بدنۀ بیرونی آنها چسبیده، گاهی به شکل مستطیلهایی کامل یا مستطیلهایی با سروته گرد و گاهی بهشکل ذوزنقههایی که از یک طرف باریکترند؛ غالباً آنها را از مس یا برنج مرصع به نقره و طلا ساختهاند و درونشان قسمتهایی جداگانه برای مرکّب، قلم، مقط، کفچه، ریگدان، و دیگر اسباب کتابت تعبیه کردهاند (← ضرار محمود قدو، ص45ـ53؛ ملکیانشیروانی، 1986، ص84، تصویر19، ص87، تصویر23؛ نبیل علییوسف، ج2، ص330-333 و تصاویر 265-266). در عثمانی، دواتی (قلمدانی) استوانهای ساخته میشد که یک سر آن به ریگدان منتهی میشد و در سر دیگر آن، مرکّبدانی بهشکل استوانهای با قطر کمتر فرومیرفت که حکم سرپوش دوات را داشت (← یازیر، ج2، ص178، تصویر132؛ کریمزاده تبریزی، ص89، تصویر). شاید منظور ناموس خواری (ص17) از اینکه به کاتبان توصیه میکند به تعداد خطوطی که در نوشتن آنها مهارت دارند قلم در دوات نهند، همین دواتِ همراه با قلمدان باشد (نیز ← قلمدان*).تزیین دواتها از دیرباز رواج داشتهاست. بنابر برخی توصیهها، دوات باید تاحد ممکن ساده باشد و تصویری بر روی آن نقش نشود و برای دوری از تجمع گردوغبار و آلودگی، از کندهکاری روی آن پرهیز شود (← صولی، ص96؛ قلقشندی، ج2، ص442). بااینحال، دواتها را به شیوههای گوناگون آراستهاند که رایجترین آنها مرصعکاری با طلا و نقره و مس بودهاست (← هندوشاه نخجوانی، ص234؛ وارد، همانجا؛ تاراگان، ص40، تصویر). گذشته از دواتهای فلزی، دواتهای چوبی و عاج را هم با جواهر و طلا و نقره ترصیع میکردهاند (← صولی، ص92؛ ابنزبیر، ص254). کندهکاری و تراش از دیگر روشهای آرایش دواتها بود (← ملکیان - شیروانی، 1982، ص127-128، تصویر56؛ گولدستاین، ص172173، تصویر206). انواع طرحهای هندسی و اسلیمی، اعم از خطوط گرهمانند و اشکال گیاهی و شمسه و ترنج و گلهای ششپر و هشتپر با روشهای پیشگفته، روی بدنه و سرپوش دواتها نقش میبست. از تصویر جانداران در تزیین دواتها بسیار استفاده میشد. این تصاویر، که بیشتر روی دواتهای فلزی ساخت ایران دیده میشود، شامل تصویر جانوران و پرندگان و صحنههای شکار و مجالس بزم و رزم و گاه تصاویری برگرفته از شاهنامه و صورتهای فلکی بوده که در میان نقشهای گلوبوته، سرتاسر بدنه و سرپوش دواتها را میپوشاندهاست. تصویر نوازندگان سازبهدست و کاتبان درحالنوشتن ازجمله تصاویر بهکاررفته روی دواتهاست (برای نمونه ← د.اسلام، ذیل واژه، لوحهای XXVII-XXV؛ ملکیان - شیروانی، 1986، ص76ـ78، تصاویر 8ـ9، ص80، تصاویر 14ـ16؛ همو، 1982، ص69، تصویر39، ص128، تصویر56؛ کوماروف، ص82، تصویر 35؛ تاراگان، ص29-32، تصاویر 1-5، ص37-38، تصویر12). کتیبه شاخصترین آرایش دواتها بوده که به انواع خطوط کوفی و ثلث و نسخ و نستعلیق نوشته شدهاست. متن این کتیبهها غالباً دعاهایی به عربی و گاه به فارسی در حق صاحبان دواتها بوده که بیشتر صاحبمنصب و در مواردی، قاضی یا معلم بودهاند. گاهی نیز دربردارندۀ اشعار فارسی و گاه تاریخ ساخت و نام صاحب و سازندۀ دوات بوده که مورد آخر بیشتر بر سطح زیرین دوات ثبت میشدهاست (← ملکیان -شیروانی، 1982، ص123-124، تصاویر51-52، ص283ـ286، تصاویر119ـ121؛ تاراگان، ص29، تصویر؛ نیز ← خطاطی*، بخش 4، قسمت ب: در هنرهای دیگر). در دورۀ صفویان، مضمونهای شیعی نظیر نام دوازده امام و دعای نادِعلی در کتیبه دواتها ظاهر شد (← ملکیان - شیروانی، 1982، ص282ـ283، تصاویر 118ـ119).به استناد آثار بهجامانده، خراسان، بهویژه در سدههای ششم و هفتم، از مهمترین مراکز ساخت دوات بودهاست. به گفتۀ ملکیان ـ شیروانی (1982، ص123)، الگوی ساخت دواتهای گنبدیشکل، که در این دوره رایج بوده، از خراسان برخاسته و حتی تا مصر عهد ممالیک هم رسیدهاست.از روی رقم برخی از آثار موجود میتوان به نام چندتن از سازندگان دواتها پی برد، از جمله محمد البَیّاع و شاهملک، فلزکاران ایرانی سدۀ ششم؛ علیبن حمود، احتمالاً اهل موصل، و محمدبن ابیسهل هروی، هر دو از فلزکاران سدۀ هفتم؛ میرک حسین یزدی، دواتساز سدۀ دهم؛ و جلالالدین فارسی، که احتمالاً در سدۀ دهم میزیستهاست (← بیانی، ص227-228، 237 و تصویر21؛ ملکیان - شیروانی، 1982، ص283، تصویر119 الف، ص285ـ286، تصویر 121الف؛ همو، 1986، ص75، تصویر5؛ تاراگان، ص37ـ39، تصاویر 12ـ13).استفاده و نگهداری از دواتها روشها و آدابی داشتهاست. مثلاً رسم بر این بودهاست که کاتب در هر مقامی که باشد، دواتش را در پیشگاه مقام بالاتر، خودش بهدست گیرد. وزیران و کاتبان درباری معمولاً در پایافزارشان دواتی داشتند که رشتهای بدان بسته شده بود. هرگاه میخواستند در پیشگاه خلیفه چیزی بنویسند، دواتها را به دست چپ میآویختند و با دست راست مینوشتند. گاهی نیز کسی مأمور میشد هنگام نوشتن، دوات را برای کاتب نگهدارد (← صولی، ص96؛ صابی، ص66-68؛ تاراگان، ص39، تصویر). به توصیۀ میهنی (ص2)، بهتر بود کاتبان دوات گرد را بر جانب راست و دوات دراز (مستطیل) را از پهنا پیش خود نهند. گونهای دوات سفالی بینانگشتی هم بود که کاتبان آن را هنگام کتابت بین دو انگشت شست و نشان دست چپ میگرفتند (سلوتی، ص173-174). به کاتبان سفارش میشد هر چهل روز یک بار آلودگیهای دوات را بشویند و مرکّب تازه در آن بریزند، چرا که براثر کثرت کتابت، مرکّب غلیظ میشد و لازم بود قدری آب یا گلاب در آن بریزند تا رقیق شود. ازاینرو، میگفتند بهتر است کاتب دو دوات داشته باشد تا هنگام شستشو و تعویض مرکّب، بتواند از دوات دیگر استفاده کند. سفارش دیگر این بود که دوات را تابستانها در آب بگذارند تا مرکّبش کمتر غلیظ شود و زمستانها در جعبهای کوچک میان پنبه نهند تا مرکّب یخ نبندد و آن را به هم نزنند تا جرمهای مرکّب بالا نیاید؛ هرچند بهتر بود بعد از اتمام مشق، آن را کمی به هم بزنند (مجنون رفیقی هروی، ص165-166؛ منشآت سلیمانی، ص279-280). از دیگر توصیهها خوشبوکردن دوات با مُشک یا گلاب و پرهیز از بههمزدن آن با کارد و قلم و پاککردنش با پارچهای تمیز بود (ناموس خواری، ص17). همچنین سفارششده که هر کاتب دوات شخصی خود را همراه داشته باشد و از دوات دیگران استفاده نکند. کتابت دو کاتب از یک دوات کاری ناپسند بود و باعث دشمنی بین کاتبان میشد؛ هرچند این کار در برخی موارد، از جمله استفاده از دوات اصحاب حدیث، مجاز شمرده شدهاست (← سمعانی، ص155- 157؛ سیمی نیشابوری، ص50).دوات در دستگاه دیوانی همواره جایگاهی فراتر از یک شیء کاربردی داشته و متضمن مفهومی نمادین و یکی از نشانههای رسمی مقام و موقعیت درباری و اجتماعی رجال، بهویژه وزیران، بودهاست؛ چنانکه در دستگاه امویان و عباسیان و سلجوقیان، از اسباب اصلی وزارت و دادن و گرفتن آن از وزیران به معنی عزل و نصب آنها بودهاست (← صابی، ص66؛ نظامالملک، ص221؛ هندوشاه نخجوانی، ص279، 317؛ شمسمنشی، ج2، ص76). در دورۀ صفویان، به مستوفیان هم به هنگام ارتقای مقام دوات میدادند و هنگام جانشینشدن یک مستوفی بهجای دیگری، دوات و قلم مستوفیِ پیشین را به او میدادند (← اسکندر منشی، ج2، ص1092). از مضمون کتیبۀ دواتها، که غالباً دعا برای دوام سلامت و دولت صاحبان آنهاست، و نیز نام کسانی که در این کتیبهها آمده، پیداست که بیشتر دواتها برای صاحبمنصبان درباری ساخته شدهاست (← ملکیان - شیروانی، 1986، ص74ـ76؛ تاراگان، ص34). چنانکه پیشتر آمد، جنس دوات نیز نشان از منصب صاحب آن داشت. ارتباط دوات و مقام چنان بود که عقایدی خرافی در این باره باب شدهبود، چنانکه میگفتند دوات را نباید بر طاق بلند نهاد، زیرا موجب تنزل مقام و معزولشدن میشود و بسیاری از دبیران و منشیان و وزیران بههمین سبب برکنار شدهاند (← ناموس خواری؛ سیمی نیشابوری، همانجاها). بدینسان دوات از آلات دولت شمرده میشد و براین اساس، آن را «دوات دولت» خواندهاند (← ملکیان ـ شیروانی، 1982، ص283؛ همو، 1986، ص70ـ71؛ تاراگان، ص39).در بین عموم مردم هم دوات افزونبر وجه کاربردی، بهمنزلۀ شیئی زیبا مورد توجه بود و طبقات مختلفی چون بازرگانان و صنعتگران و هنرمندان و کاتبان آن را هدیهای شایسته برای یکدیگر میدانستند (← خالدیان، ص26، 42، 218، 245).منابع : ابندُرُسْتویه، کتاب الکتّاب، چاپ ابراهیم سامرائی و عبدالحسین فتلی، بیروت 1412/1992؛ ابنزبیر، کتاب الذخائر و التحف، چاپ محمد حمیداللّه، کویت 1959؛ ابنقتیبه، رسالة ابنقتیبة فیالخط و القلم، چاپ هلال ناجی، در المورد، ج19، ش 1 (ربیع 1410)؛ ابنمنظور؛ اسکندرمنشی؛ عبداللّهبن محمد بَطَلیْوسی، الاقتضاب فی شرح ادب الکتّاب، بیروت 1407/1987؛ عبداللّهبن عبدالعزیز بغدادی، کتاب الکتّاب و صفةالدواة و القلم و تصریفها، چاپ هلال ناجی، در المورد، ج2، ش2 (1393)؛ سوسن بیانی، «اهمیت دوات و دواتداری در ایران و نقش آن در تمدن اسلامی»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، سال 25، ش 1-4 (پاییز 1362)؛ عبدالملکبن محمد ثعالبی، التمثیل و المحاضرة، چاپ عبدالفتاح محمد حلو، ]بیجا[: الدار العربیة للکتاب، 1983؛ همو، ثمارالقلوب فی المضاف و المنسوب، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ]1985[؛ خالدیان، کتاب التحف و الهدایا، چاپ سامی دهان، قاهره 1956؛ دهخدا؛ یعقوببن حسن سراجشیرازی، تحفةالمحبین: در آئین خوشنویسی و لطایف معنوی آن، چاپ کرامت رعنا حسینی و ایرج افشار، تهران 1376ش؛ رحیم سلوتی، ن و القلم: رسالهی اسباب کتابت در خوشنویسی، تهران 1390ش؛ عبدالکریمبن محمد سمعانی، کتاب ادب الاملاء و الاستملاء، چاپ مکس ویسویلر، لیدن 1952؛ سیمی نیشابوری، جوهریه، در نجیب مایل هروی، کتابآرایی در تمدن اسلامی، مشهد 1372ش؛ محمدبن هندوشاه شمسمنشی، دستورالکاتب فی تعیینالمراتب، چاپ عبدالکریم علیزاده، مسکو 1964-1976؛ هلالبن مُحَسِّن صابی، رسوم دارالخلافة، چاپ میخائیل عوّاد، بغداد 1383/1964؛ معزبن بادیس صَنهاجی، عمدة الکتّاب و عُدّة ذویالالباب، فیه صفةالخط و الاقلام و المداد و اللیق و الحبر و الاصباغ و آلة التجلید، چاپ نجیب مایلهروی و عصام مکیّه، مشهد 1409؛ محمدبن یحیی صولی، ادبالکّتاب، چاپ محمد بهجة اثری، قاهره ?] 1341[، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ ضرار محمود قدو، «دراسة دواة نحاسیة»، التراث الشعبی، سال 12، ش 5 (1981)؛ ضیاء نصار، «مع آلات الخطالعربی»، در همان، سال 7، ش 4 (1396)؛ حبیباللّه فضائلی، تعلیم خط، تهران 1376ش؛ قَلقَشندی؛ محمودبن حسین کاشغری، کتاب دیوان لغاتالترک، ]استانبول[ 1333-1335؛ محمدعلی کریمزاده تبریزی، قلمدان و سایر صنایع روغنی ایران، لندن 1379ش؛ غلامرضا مایلهروی، لغات و اصطلاحات فنّ کتابسازی؛ همراه با اصطلاحات جلدسازی، تذهیب، نقاشی، ]تهران[ 1353ش؛ مجنون رفیقی هروی، رسمالخط، در نجیب مایلهروی، همان منبع؛ سلیمان سعدالدین مستقیمزاده، تحفه خطاطین، استانبول 1928؛ منشآت سلیمانی، تألیف دبیران دبیرخانه شاهسلیمان صفوی، چاپ رسول جعفریان، تهران، کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، 1388ش؛ احمدبن محمد میبدی، کشفالاسرار و عدةالابرار، چاپ علیاصغر حکمت، تهران 1361ش؛ محمدبن عبدالخالق میهنی، دستور دبیری: متنی از قرن ششم هجری، چاپ علی رضوی بهابادی، یزد 1375ش؛ محمدبن علی ناموس خواری، «آلات کتابت و بیان آداب و عادت دبیری، برگرفته از نسخه تحفه جلالیه (تألیف اوایل سده هشتم ق)»، چاپ قنبرعلی رودگر، نامه بهارستان، ش 13 و 14 (1386ـ1387ش)؛ نبیل علییوسف، موسوعة التحف المعدنیة الاسلامیة، ج2، قاهره 1431/2010؛ حسنبن علی نظامالملک، سیرالملوک (سیاستنامه)، چاپ هیوبرت دارک، تهران 1340ش؛ هندوشاه نخجوانی، تجاربالسلف، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران 1357ش؛James Wilson Allan, Nishapur: metalwork of the early Islamic period, New York 1982; Sheila S. Blair, Islamic calligraphy, Edinburgh 2008; Earthly beauty, heavenly art: art of Islam, ed. John Vrieze, Amsterdam: De Nieuwe Kerk, [1999]; EI2, Suppl., s.v. "Dawāt" (by E. Baer); Géza Fehérvári, Ceramics of the Islamic world in the Tareq Rajab Museum, London 2000; Sidney M. Goldstein, Glass: from Sasanian antecedents to European imitations, in The Nasser D. Khalili Collection of Islamic Art, vol.15, ed. Julian Raby, London: The Nour Foundation, 2005; Hunt for paradise: court arts of Safavid Iran 1501-1576, ed. Jon Thompson and Sheila R. Candy, Milan: Skira, 2003; Linda Komaroff, The golden disk of heaven: metalwork of Timurid Iran, Costa Mesa, Calif. 1992; Assadullah Souren Melikian - Chirvani, Islamic metalwork from the Iranian world: 8th-18th centuries, London 1982; idem, "State inkwells in Islamic Iran", The Journal of the Walters Art Gallery, vol. 44 (1986); Hana Taragan, "The ‘speaking’ inkwell from Khurasan: object as ‘world’ in Iranian medieval metalwork", Muqarnas, vol.22 (2005); TDVİA, s.v. "Hokka" (by M. Uğur Derman); The Unity of Islamic art: an exhibition to inaugurate The Islamic Art Gallery of The King Faisal Center for Research and Islamic Studies, Riyadh, Saudi Arabia 1405 AH/ 1985 AD, Riyadh: King Faisal Center for Research and Islamic Studies, 1985; Rachel Ward, Islamic metalwork, New York 1993; Mahmud Bedreddin Yazır, Medeniyet âleminde yaz ve İslâm medeniyetinde kalem güzeli, Ankara 1972-1974.