دُنمه، به زبان ترکی نوکیش و نوآیین و در اصطلاح نام فرقهای یهودی پیرو شبتای صُبّی است که در اواخر قرن یازدهم در حکومت عثمانی خود را مسیحا دانست و سپس به اسلام گروید (← د. اسلام، چاپ دوم؛ د. ا. د. ترک، ذیل مادّه). همچنین آنها را «شَبّاتیها»، «پیروان شبتای»، نیز نامیدهاند (د.ا.د.ترک، همانجا).نام شبتای در میان یهودیان رایج است و این نام را بر متولدان روز شنبه (یومالسبت، به عبری شبَّت) مینهند، اما صبی یا زِوی (تْسِفی) از اسامی یهودیان غربی یا «اَشْکنازیم» است که در کشورهای مختلف اروپایی سکونت داشتهاند (← جعفرهادیحسن، ص17). در ضبط معادل عربی و فارسی این نام، برحسب زبانهای گوناگون اروپایی، اختلاف بسیار دیده میشود (برای آگاهی از ضبطهای این نام ← )دایرةالمعارف جهانی یهود(، ذیل "Sabbatai Zevi"؛ د.اسلام، همانجا؛ مسیری، ج2، ص108، 112).شبتای صبی در 1035/ 1626 در اِزمیر بهدنیا آمد (جعفرهادیحسن، همانجا). وی از کودکی به تحصیل در مدرسه دینی یهود و به مطالعۀ تلمود* و متون قباله، از فرق عرفانی یهودی، پرداخت و در جوانی به خاخامی رسید و تدریس علوم دینی را آغاز کرد. با توجه به اینکه سال 1648 (معادل 1058 قمری) در کتاب زوهر، مهمترین کتاب آیین قباله، سال ظهور مسیحا معرفی شدهاست، وی در این سال خود را مسیحا دانست و نام مقدس و اسم اعظم خدا نزد یهودیان، یعنی یَهْوَه، را به زبان آورد، که ربانیان یهود آن را حرام میدانستند. شبتای با این کار دشمنی و کینه ربانیان یهودی را برانگیخت، و رئیس کنیسه ازمیر، که معلم شبتای نیز بود، در 1061/ 1651 او را تکفیر و از ازمیر تبعید کرد (← د.جودائیکا، ج14، ستون 1222؛ مشکینپور، ص105؛ رهبر، ص297؛ گرینستون، ص135ـ137). شبتای در یکی از این سفرهای خود در غزه با فردی به نام ناتان روبهرو شد که شبتای را مسیحا دانست و مدعی شد که مسیحایی شبتای به او الهام شدهاست ()دایرةالمعارف دین(، ذیل "Shabbetai Tsevi"؛ نیز← د. ا. د. ترک، همانجا). بدینترتیب، جنبش شبتای با ادعای منجیگری رسماً آغاز شد و با اینکه خاخامهای اورشلیم شبتای و پیروانش را طرد کردند، نام و آوازۀ او بهسرعت در سرزمینهای مختلف خاورمیانه، افریقا و اروپا گسترش یافت ()دایرةالمعارف دین(، همانجا). ظاهراً از نظر اجتماعی و سیاسی نیز قتل و کشتار یهودیان در لهستان تأثیر بسزایی در آمادگی یهودیان برای پذیرش دعوت مسیحایی شبتای صبی داشتهاست (← اپستاین، ص270ـ271).جذابیت جنبش شبتای تا آن حد بود که خاخام بزرگ شهر آمستردام نیز ادعای او را پذیرفت و به افتخار او مراسمی برگزار کرد (مشکینپور، ص105ـ106). در این هنگام در میان بسیاری از یهودیان این باور رواج یافته بود که شبتای بهزودی برای نجات یهودیان در اورشلیم تاجگذاری خواهد کرد (← گرینستون، ص138). همچنین معجزات و کرامات بسیاری به او نسبت داده میشد (← جعفر هادی حسن، ص50ـ54).در 1076/ 1665 شبتای به زادگاه خود بازگشت و با وجود مخالفتهای بسیاری که با وی میشد، با استقبال مردم مواجه شد و در 1077/ 1666 بار دیگر ادعای مسیحابودن را بهصراحت اعلام کرد. اقبال گستردۀ یهودیان به او و شور و احساسات فراگیر آنها برای ظهور منجی، و برخی ادعاها دربارة برقراری سلطنت الهی و جدایی احتمالی اورشلیم از قلمرو عثمانی، مقامات این کشور را به چارهاندیشی واداشت (← د.جودائیکا، ج14، ستون 1227ـ1230؛ د. ا. د. ترک؛ )دایرةالمعارف جهانی یهود(، همانجاها). بدینترتیب، مأموران عثمانی شبتای را در همان سالی که وی ادعای خود را مطرح کرد، بازداشت کردند و دو گزینه پیش روی او نهادند: تغییر دین یا مرگ (لوئیس، ص146؛ )دایرةالمعارف دین(، همانجا). شبتای تغییر دین را پذیرفت و مسلمان شد و نام او به محمدافندی (یا عبداللّه) تغییر یافت و در دربار عثمانی نیز منصب «قابچیباشی» (نگهبان دروازههای قصر) را به او دادند. بهنظر میرسد شبتای با آنکه در ظاهر مسلمان شده بود، همچنان فعالیتهای مخفیانهای را همراه یهودیان انجام میداد. به همین سبب دولت عثمانی او را به آلبانی تبعید کرد. سرانجام شبتای صبی در 19 رجب 1087/ 17 سپتامبر 1676 در آلبانی درگذشت (← جعفرهادیحسن، ص41ـ49؛ نیز← مشکینپور، ص106ـ107). براساس بسیاری از منابع تاریخ یهود، شبتای صبی نامدارترین و تأثیرگذارترین مدعی مسیحایی است که در طول تاریخ یهودیت ظهور کردهاست (برای نمونه ← گرینستون، ص135؛ مشکینپور، ص104).روند شکلگیری و تحولات سیاسی و اجتماعی فرقۀ دنمه در قلمرو عثمانی و بعد از آن در کشور ترکیه اهمیت خاصی دارد. بعد از مرگ شبتای صبی، بیشتر یهودیانِ طرفدار او بهشدت سرخورده شدند و به سنّت اصلی یهودی بازگشتند (← لوئیس، ص147؛ کن ـ شربوک، ص221؛ محمدعلی قطب، ص29)، اما تعدادی نیز همچنان به پیروی از اعتقادات شبتای ادامه دادند (← جعفرهادیحسن، ص56؛ گرینستون، ص141؛ محمدعلیقطب، ص31). گروهی نیز با اعتقاد به حلول روح وی در یکی از پیروانش به نام یعقوب، او را پیشوای جدید خود دانستند. بر پایۀ تعالیم یعقوب، این دسته از دنمهها به بسیاری از احکام و شعائر اسلامی پایبند بودند (د. ا. د. ترک، همانجا، نیز ← ادامة مقاله).جماعت دنمه خود را «مئامنیم» (مؤمنین) مینامیدند ()دایرةالمعارف دین(؛ محمدعلی قطب، همانجاها)، اما یهودیان آنها را «مینیم» (فرقهگرایان) میخواندند (جعفرهادیحسن، همانجا). اگرچه در تاریخ فرهنگ اسلامی، کسانی که به اسلام میگرویدند اغلب «مهتدی» نام میگرفتند، ترکان این جماعت یهودی را «دنمه» (ظاهراً بهصورت کنایه به معنای اسلام آورده) خواندهاند (د. ا. د. ترک، همانجا).دنمهها مورد توجه حکومت عثمانی نبودند و مسلمانان به آنها اعتنایی نداشتند، جز اینکه گهگاه تعقیب و بازجویی از آنان زیاد میشد (مثلاً در سالهای 1132، 1275، 1292؛ د. اسلام، همانجا؛ نیز ← لوئیس، همانجا).بهنظر میرسد در دورۀ حکومت عثمانی جماعت دنمه با پذیرش اسلام میکوشیدند تابعیت عثمانی و مزایای حقوقی آن را بهدست آورند، اما پس از فروپاشی عثمانی برخی از آنها ادعا کردند که ترک نیستند و اصلاً خود را یهودی دانستند (لوئیس، همانجا).کمبود منابع و پنهانکاریهای آنها مطالعه و بررسی این فرقه را مشکل ساخته و تاریخ آنها را اندکی مبهم کردهاست. یکی از واضحترین موارد پنهانکاری آنان این است که هر فرد دنمه یک نام ترکی و یک نام یهودی، بهترتیب برای استفاده در جامعۀ ترک و جماعت دنمه داشت (د. ا. ترک، ذیل مادّه؛ د. ا. د. ترک، همانجا؛ جعفرهادیحسن، ص63؛ نیز ← د.اسلام، همانجا). احتمالاً بهدنبال همین پنهانکاریها بود که دنمهها میکوشیدند با برخی از فرقههای باطنی و صوفیانه در میان مسلمانان، مانند مولویه*، بکتاشیه* و خلوتیه*، مناسبات خوبی داشته باشند (← هدی درویش، ص26). بااینهمه، میتوان گفت دنمهها در عرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی تأثیر بسزایی در جامعه ترکیه بهجای گذاشتهاند (برای آگاهی بیشتر ← همان، ص33ـ54).چندین عضو دنمه در انقلاب ترکهای جوان* فعال بودند. نخستین حکومتی که پس از انقلاب ترکهای جوان در 1326ـ1327 بهقدرت رسید چندین وزیر دنمهتبار داشت، ازجمله وزیر دارایی، جاویدبیگ (← د.اسلام، همانجا؛ لوئیس، ص179؛ نیز ← هدی درویش، ص36ـ46). همچنین، بسیاری از یهودیان سلانیک* اظهار میداشتند که کمال آتاتورک دنمهتبار است (← هدی درویش، ص46ـ48). این قول را بسیاری از مخالفان آتاتورک در آناطولی مشتاقانه پذیرفتند (جعفرهادی حسن، ص88). بهطورکلی، دنمهها در ترکیه ارتباطات جدّی با فراماسونها داشتند و نقش مهمی در سکولارشدن جامعه ترکیه ایفا کردهاند (← محمدعلیقطب، ص41ـ46؛ برای آگاهی بیشتر بهویژه دربارة وضع حقوقی آنها در دورۀ جدید ← د. ا. د. ترک، همانجا).برآورد تعداد خانوارها و جمعیت دنمه تقریبی است. حدوداً در 1112، تنها چندصد خانواده دنمه در شهر سلانیک میزیستند. سلانیک مرکز این جماعت بود، اما شاخههای آن بعدها در شهرهای مختلف ازجمله ادرنه، ازمیر، استانبول و نیز در سرزمین آلبانی بهوجود آمد. پیش از جنگ جهانی اول، تعدادشان بین ده تا پانزدههزار تن برآورد میشد (← د.اسلام؛ )دایرةالمعارف جهانی یهود(، همانجاها). با جابهجاشدن سکنه در پی جنگ یونان و ترکیه، که در 1303ش/ 1924 درگرفت، دنمهها ناگزیر سلانیک را ترک کردند و انسجام و هماهنگی آنان کاهش یافت (← همانجاها؛ نیز ← مسیری، ج2، ص114)؛ بااینحال، مدارک موثقی نشان میدهد که چهارچوب بنیادین و سازمانی یکی از فرقههای آنان، بهنام قونیوسوس، باقی ماند و در دهه 1340ش/1960، بسیاری از خانوادهها هنوز هم به این سازمان تعلق داشتند. این فرقه همچنان به فعالیت منظم خود ادامه میدهد و رهبر آن در دانشگاه استانبول استاد است (مسیری، همانجا). درحال حاضر، دنمهها مرکز رسمی و تثبیت شدهای ندارند، اما جمعیت آنان بیشتر در چهار شهر استانبول، ادرنه، ازمیر و سلانیک متمرکزند و جمعیت کنونی آنها را حدود سی تا چهل هزار تن دانستهاند (← )دایرةالمعارف جهانی یهود(؛ د. ا. د. ترک، همانجاها).دنمهها اعتقادات، مناسک و اعیاد خاص خود را داشتند. آنان، مانند شبتای صبی، ظاهراً اسلام آوردند، اما آیینها و مناسک مختلف یهود را انجام میدادند و، چنانکه گفته شد، پنهانکاری شدیدی در پیش گرفتند. پیروان شبتای صبی ارتداد او را رسالتی سرّی تلقی میکردند، بهگونهایکه گویا گامی در تحقق رسالت مسیحایی او بودهاست، و میکوشیدند تا از الگوی وی متابعت کنند (← د. اسلام، همانجا؛ لوئیس، ص146ـ147؛ برای آگاهی بیشتر از شعائر اسلامی آنها ← د. ا. د. ترک، همانجا).به گفتة عبدالوهاب مسیری (ج2، ص113)، دنمهها در اصل نمازها و ادعیه خود را به زبان عبری مینگاشتند و بعدها آن را در آثار دینی و دنیوی به زبان اسپانیایی ـ یهودی تغییر دادند و در نهایت، در نیمۀ قرن سیزدهم/ نوزدهم، آن را به زبان ترکی درآوردند. اما به گفتة پرلمان، پس از سالهای نخست، در مکتوبات و آثار آنها، اشعار و نیایشهای عبری، آرامی، اسپانیایی ـ یهودی و ترکی وجود داشتهاست (← د. اسلام، همانجا).علیرغم اینکه دنمهها در بسیاری از عقاید و مناسک خود یهودی مانده بودند، کمکم از یهودیان فاصله گرفتند. عقاید فرقه دنمه عقایدی حلولی بود، و وجه جامع اعتقادات آنان عقیده به الوهیت و مسیحایی شبتای صبی بود. از دیدگاه آنان، شبتای مسیحاست و ده فرمان و دیگر اوامر و نواهی موجود در سنّت یهود را باطل کردهاست. در میان دنمهها تفسیر خاصی از دهفرمان موسی رواج یافت، برای نمونه نهی از زنا در این تفسیر صرفاً نوعی توصیه دانسته شد و نه نهی مطلق (← مسیری، ج2، ص109ـ110، 113). همچنین یک دستورالعمل هجده مادّهای از شبتای به دست آنان رسیده بود که اساسیترین راهنمای زندگی آنان بهشمار میرفت (← د. ا. د. ترک، همانجا؛ محمدعلیقطب، ص30؛ هدی درویش، ص25ـ26؛ د. ا. ترک، همانجا). آنها کتاب تورات یهودیان را بیمعنا میدانستند و معتقد بودند که «تورات تجلیات»، که در واقع تفسیر شبتای صبی از تورات بود، جای آن را گرفتهاست (مسیری، ج2، ص113).در آداب و شعائر، دنمهها ازدواج با مسلمانان را شدیداً و مؤکداً ممنوع میدانستند و حتی هر فرقه از آنان ازدواج با دیگر فرق دنمه را جایز نمیدانست (← هدی درویش، ص26؛ د. اسلام، همانجا). بااینهمه، آنها متهم به اباحیگری بودند و علاقۀ آشکاری به مجازدانستن ازدواجهایی داشتند که برطبق شریعت یهود ممنوع بود. بنابر گزارشها، در میان دنمهها مراسم عیاشی مذهبی، در آغاز بهار، یعنی در 22 مارس معادل ماه اِدِر یهودی، اجرا میشدهاست. البته برگزاری چنین جشنهایی بیشتر در یکی از فرقههای دنمه مرسوم بوده که پرجمعیتترین فرقه دنمه است (← مسیری، همانجا).از تمایزهایی که دنمهها میان خود و دیگر یهودیان پدید آوردند آن بود که به اعیاد یهود چندین عید اضافه کردند که عمدتاً به فعالیتهای شبتای صبی مربوط بود و از مهمترین آنها تولد وی بود. از شبتای نامهای بهجای مانده که به پیروان خود جشن گرفتن روز تولد خود را توصیه کرده و دستورالعملی به آنان دادهاست تا در این روز براساس آن عمل کنند (← جعفرهادیحسن، ص67ـ72).قبرستانهای دنمه برای همۀ فرقههای دنمه مشترک بود، اما هر فرقه کنیسهای خاص خود داشت که «قاهال»، به معنای مجمع، نامیده میشد و در مرکز منطقۀ خودشان و پنهان از دید فرد بیگانه بود. آیینها و مراسم نیایش و نمازشان بهشکلی بود که میتوانستند آن را بهراحتی مخفی کنند، به همین دلیل تا 1314ش/ 1935 کسی از آنها مطّلع نبود (مسیری، همانجا).دنمهها با اینکه خود را یهودی نمیدانستند و بازگشت به دین آبا و اجدادی خود را خوش نداشتند، در مواقعی برای آنکه منافعی بهدست آورند، به پیشینه یهودی خود تمسک میکردند (برای نمونه← (دایرةالمعارف جهانی یهود(، همانجا). گفتهاند که آنها در مواردی کوشیدند تا بار دیگر در میان یهودیان جای گیرند، اما خواست آنان پذیرفته نشد. در مجموع، مکتوبات و اسنادی که از این فرقه بهدست آمده نشان میدهد که هم از اسلام و هم از یهودیت دور شدهاند و نمیتوان آنان را ذیل هیچیک از این دو دین جای داد (← جعفرهادیحسن، ص82ـ 84؛ نیز ← مسیری، ج2، ص112ـ113؛ د. ا. د. ترک، همانجا).در دوران جدید بسیاری از تعالیم و مناسک دنمه در میان نسل جوان آنان در حال تغییر است، از جمله اینکه ازدواج با مسلمانان کمکم در میان آنان رواج یافته و آنان میکوشند تا خود را با مقتضیات جامعه مدرن ترکیه وفق دهند (← د. اسلام، همانجا).بهطورکلی، دنمهها به سه گروه اصلی تقسیم شدند و هر سه گروه بر سنّت شبتای باقی بودند، اما هریک در اعمال و تفاسیر و تأویلات با یکدیگر اختلاف داشتند. فرقۀ اول فرقۀ یعقوبیان (یا حزب حمدیبیگ) بود. پس از مرگ شبتای صبی، آخرین زوجۀ او عایشه اعلام کرد که روح همسرش در برادرش یعقوب فیلسوف یا همان یعقوب قوریدو (محبوب) حلول کردهاست. یعقوب در 1101/1690 فریضۀ حج را بهجا آورد و در هنگام بازگشت از حج درگذشت. برخی افراد جامعۀ اولیه دنمه که با تقید زیاد به آداب اسلامی مخالف بودند، از این گروه جدا شدند. یعقوبیان مشاغل دولتی را ترجیح میدادند و ازاینرو به تحصیلات اهمیت زیادی میدادند. آنان حتی در علوم اسلامی تخصص یافتند. بسیاری از آنان در حکومت عثمانی به مقامات بالایی رسیدند. این فرقه از برخی فرق صوفیه مانند بکتاشیه و مولویه تأثیرات خاصی پذیرفتهاست (د. ا. د. ترک، همانجا).فرقۀ دوم بهنام قرهقاشیها (ابرومشکیان) یا حزب عثمانبابا، یعقوبیان را بهسبب اجرای احکام ظاهری اسلام، ریاکار خواندند و از آنان جدا شدند. در حدود 1112/ 1700، رهبر جوانی بهنام باروخیا روسو که نام ترکی وی مصطفی شلبی یا عثمانبابا بود، در میان آنها ظاهر شد و مریدانش او را تجسد شبتای صبی و پس از مدتی تجسد الهی خواندند. او اولین کسی بود که «تورات تجلیات» را تعلیم داد و از پیروانش خواست تا از عملکردن به 36 کتاب تورات، خودداری کنند. این فرقه افراطیترین گروه جماعت دنمه است و برای نخستینبار اباحه جنسی در میان این فرقه رواج یافت. از این فرقه فرانکیستها (پیروان فرانک) که بنابر گزارشها رستگاری و نجات را در عیاشی و میگساری در جشنها و ضیافتهای عرفانی جستجو میکردند (← د. جودائیکا، ج14، ستون 1247ـ1248؛ مسیری، ج2، ص114)، ظهور کردند که در چندین منطقه استقرار یافتند (← د. ا. د. ترک، همانجا). این فرقه بیش از دو گروه دیگر دنمهها تداوم یافت و در میان آنها تاجران، وکلا و اعضای علمی پدید آمد (همانجا).سومین فرقۀ دنمه، قپانچیان یا ازمیریان، منجیبودن عثمانبابا را منکر شدند و از سوی مخالفان به نام پاپولار (به زبان اسپانیایی ـ یهودی یعنی متحجر و متعصب) خوانده شدهاند (همانجا). آنها فقط شبتای صبی را قبول داشتند و به همین دلیل خود را معتقدان اصلی دنمه میدانستند. این گروه موافق تحصیل در اروپا بودند، و ازاینرو فرهیختهترین فرقۀ دنمه بهشمار میآیند. اعضای این فرقه از طبقۀ اشراف جامعۀ دنمه، شامل تجار و بازرگانان بزرگ و نیز پزشکان و مهندسان، بودند و مدارس متعددی را در شهرهای ترکیه تأسیس کردند. قپانچیان در میان دیگر فرق دنمه تمایل بیشتری به اسلام داشتند (برای فرقههای دنمه ← همانجا؛ مسیری، ج2، ص113ـ114؛ جعفرهادیحسن، ص73ـ77؛ محمدعلیقطب، ص32ـ33؛ هدی درویش، ص28ـ29؛ د.اسلام، همانجا).منابع: جعفرهادیحسن، فرقةالدونمه بین الیهودیة و الاسلام، ]منچستر [1406/1986؛ پرویز رهبر، تاریخ یهود: از اسارت بابل تا امروز، باخلاصهای از اعصار قدیم تا اسارت بابل، ]تهران[ 1325ش؛ جولیوس گرینستون، انتظار مسیحا در آیین یهود، ترجمۀ حسین توفیقی، قم 1377ش؛ محمدعلیقطب، یهود الدونمة فی ترکیا، قاهره 1423/2002؛ عبدالوهاب مسیری، موسوعةالیهود و الیهودیة و الصهیونیة، قاهره 2004؛ هوشنگ مشکینپور، از اورشلیم تا اورشلیم: پژوهشی در تاریخ یهودیان، ]کالیفرنیا[ 1378ش؛ هدی درویش، حقیقة یهودالدونمة فی ترکیا: وثائق جدیدة، ]قاهره[ 2003؛Dan Cohn-Sherbok, Judaism: history, belief and practice, London 2003; Encyclopaedia Judaica, Jerusalim, 1978- 1982, s.v. "Shabbetai Ẓevi" (by Gershom Scholem); EI2, s.v. "Dönme" (by M. Perlmann); The Encyclopedia of religion, ed. Mircea Eliade, New York 1987, s.v. "Shabbetai Tsevi" (by R. J. Zwi Werblowsky); Isidore Epstein, Judaism: a historical presentation, Middlesex, Engl. 1977; İA, s.v. "Dönme"; Bernard Lewis, The Jews of Islam, London 2008; TDVİA, s.v. "Dönme" (by Abdurrahman Küçük); The Universal Jewish encyclopedia, ed. Isaac Landman, NewYork: Ktav Publishing House Inc, 1969, s.vv. "Sabbatai Zevi" (by Josef Meisl), "Dönmeh".