دِمیاطی، عبدالمؤمنبن خلف، عالم و محدّث شافعی مصری در قرن هفتم. نام کامل وی عبدالمؤمنبن خَلَفبن ابیالحسنبن شَرَفبن خضربن موسی تونی است. دمیاطی در 613 در روستای تونه از توابع دِمیاط* مصر زاده شد (صفَدی، ج19، ص239؛ سبکی، ج10، ص102؛ ابنحجر عسقلانی، الدرر الکامنة، ج2، ص417). لقب او را شرفالدین، برهانالدین و جمالالاسلام و کنیهاش را ابواحمد و ابومحمد ذکر کردهاند (← تجیبی، مستفاد، ص37، 51ـ52؛ سبکی، ج10، ص103؛ ابنکثیر، 1408، ج14، ص45). او از علمای شافعی بود و نام و شرححال وی در کتابهای طبقات شافعیه آمدهاست (← سبکی، ج10، ص102؛ اسنوی، ج1، ص270؛ ابنقاضی شهبه، ج2، ص286ـ288؛ قس حاجیخلیفه، ج2، ستون 1013 که وی را به خطا حنفی دانستهاست).دمیاطی به ابنجامد نیز مشهور بود (← ابنحجر عسقلانی، همانجا؛ شوکانی، 1418، ج1، ص278؛ بغدادی، ج1، ستون631). او نخست در دمیاط نزد ابوعبداللّه و ابوالمکارم، فرزندان حسینبن منصور سعدی و محمدبن موسی نعمان، به آموختن فقه پرداخت و پس از بیست سالگی برای آموختن علم حدیث به اسکندریه و قاهره رفت و از ابنمُقیر و شاگردان احمدبن محمد سِلَفی* بهره جست (سبکی، ج10، ص103؛ ابنحجر عسقلانی، همانجا؛ ابنتَغری بِردی، ج7، ص367ـ368). همچنین، دمیاطی سالها ملازم حافظ عبدالعظیم منذری و مُعید وی بود (صفدی؛ سبکی، همانجاها؛ ابنحجر عسقلانی، همانجا). او قرائات هفتگانه را نزد کمال علیبن شجاع عبّاسی مشهور به ضریر فراگرفت و بر آن تسلط یافت (ذهبی، 1376ـ1377، ج4، ص1479؛ ابنجزری، ج1، ص472؛ ابنقاضی شهبه، ج2، ص287؛ ابنحجر عسقلانی، الدررالکامنة، ج2، ص418). سپس در 643 به حج رفت و از محدّثان مکه و مدینه استماع حدیث کرد (ابنشاکر کتبی، ج2، ص410؛ ابنحجر عسقلانی، الدرر الکامنة، ج2، ص417). دمیاطی در 645 به شام و سپس به عراق رفت و از عالمان آن دیار ازجمله ابنابیالحدید* بهرۀ فراوان برد (ابوحیان غرناطی، ذیل آلعمران: 18؛ صفَدی؛ ابنحجر عسقلانی، همانجاها). دمیاطی بعدها نیز بار دیگر به عراق سفر کرد (صفدی؛ ابنشاکر کتبی، همانجاها؛ ابنتغری بردی، ج7، ص371). دو کتاب مَشْیِخَةالبَغادِدَة (الاعیان الجِیاد من مشیخة بغداد) و الاربعون المتباینة الاِسناد فی حدیث اهل بغداد (← صفدی، ج19، ص241؛ ابنشاکر کتبی، ج2، ص411؛ ابنمُلَقَّن، ج6، ص499، ج7، ص566) رهاورد این سفرها بود. او از شیوخ بسیاری بهره جست که شمار آنها به گفتة خودش 1270 تن بود و بدینجهت از افراد مشهور به کثرت شیوخ است (عبدری، ص289؛ نیز ← ابنحجر عسقلانی؛ ابنتغری بردی، همانجاها؛ محمد عبدالحی کتانی، ج2، ص1127). او در کتاب معجمالشیوخ به شرححال استادان خود پرداختهاست (ابنکثیر، 1408؛ ابنحجر عسقلانی، همانجاها؛ نیز ← ادامة مقاله). در میان استادان او دانشمندانی از مذاهب مختلف بهچشم میخورند، ازجمله ابناَبیالحَدید، عالم معتزلی؛ علیبن حسنبن زهره، عالم شیعی اهل حلب از خاندان بنوزهره* (متوفی 656)؛ و ابوعمرو ابنحاجب*، فقیه مالکی (متوفی 646؛ تجیبی، برنامج، ص272؛ ابوحیّان غرناطی، همانجا؛ برای فهرست استادان دمیاطی← تجیبی، مستفاد، ص38ـ44؛ صفدی، ج19، ص240؛ ابنتغری بردی، ج7، ص368ـ371؛ دمیاطی، مقدمه بیتی، ص65ـ74، 79ـ99).دمیاطی در طلب حدیث بارها به حجاز، عراق، شام، حماه، حلب، دیاربکر و اسکندریه سفر کرد (تجیبی، مستفاد، ص37ـ38؛ سبکی، ج10، ص103؛ ابنکثیر، 1408، همانجا؛ ابنتغری بردی، ج7، ص371؛ برای اسامی این شهرها و استادان وی در هریک ← ابنتغری بردی، ج7، ص368ـ371؛ دمیاطی، همان مقدمه، ص79ـ91). او مدتی نیز در دمشق به نشر علم پرداخت (تجیبی، مستفاد، ص38؛ صفدی، ج19، ص241).دمیاطی شاگردان بسیاری از مناطق مختلف داشت (تجیبی، مستفاد، همانجا؛ اسنوی، ج1، ص270؛ ابنکثیر، 1408، همانجا)، ازجمله شمسالدین ذَهَبی* (← 1376ـ 1377، ج4، ص1449، 1477؛ همو، 1424، ج1، ص485ـ 486)، ابوحیّان اندلسی* (← ذیل بقره: 238؛ نیز ← ابنحجر عسقلانی، الدررالکامنة، ج2، ص418)، ابنکثیر* (← 1408، همانجا)، ابوالحجاج مزّی، ابنسَیدالناس* و کمالالدین ابنعدیم* (سبکی، ج10، ص104؛ ابنحجر عسقلانی، همانجا). تقیالدین سُبکی*، پدر تاجالدین ابونصر عبدالوهاب سبکی صاحب طبقاتالشافعیة الکبری، بیشترین بهره را از دمیاطی برد (سبکی، همانجا؛ برای فهرستی از شاگردان دمیاطی← دمیاطی، همان مقدمه، ص103ـ106).دمیاطی چهرهای نیکو داشت و او را به حسن خلق و تقوا ستودهاند (← صفدی، ج19، ص239ـ240؛ ابنحجر عسقلانی، الدررالکامنة، ج2، ص417). مِزّی تصریح دارد بر اینکه کسی را به قدرت حافظه دمیاطی ندیدهاست (← صفدی، ج19، ص241؛ سبکی، همانجا). از او باعنوان حافظ شرق و غرب و امام اهل حدیث در زمان خود یاد کردهاند (← صفدی؛ اسنوی، همانجاها؛ ابنحجر عسقلانی، الدررالکامنة، ج2، ص418). همچنین القابی چون علامه، و شیخالمحدثین به وی نسبت دادهاند (← ذهبی، 1376ـ1377؛ ابنکثیر، 1408، همانجاها؛ محمد عبدالحی کتانی، ج1، ص406). تُجیبی (مستفاد، ص37) او را دارَقُطنی* زمان خود دانستهاست. دمیاطی را ناقد حدیث نیز دانستهاند و نظریاتی انتقادی از او نقل شدهاست (← تجیبی، مستفاد، همانجا؛ ابنشاکر کتبی، ج2، ص410؛ محمد عبدالحی کتانی، ج1، ص282).او در علم انساب متبحر و سرآمد زمان خود بود و بسیاری برای آموختن این علم نزد او میرفتند (تجیبی، مستفاد، همانجا؛ ذهبی، 1376ـ1377، ج4، ص1478؛ ابنتغری بردی، ج7، ص371). همچنین از او بهعنوان عالم فقه و نحو و لغت، ادیب و شاعر یاد کردهاند (← عبدری، ص293؛ صفدی، ج19، ص239؛ سبکی، ج10، ص103؛ اسنوی، همانجا؛ برای اشعاری از او ← عبدری، ص286ـ298؛ تجیبی، مستفاد، ص76ـ79؛ سبکی، ج10، ص123).دمیاطی نخستین کسی بود که در مدرسه منصوریه قاهره درس حدیث گفت (سبکی، ج10، ص104). همچنین پس از تکمیل مدرسۀ ظاهریه دمشق در 662، برای تدریس حدیث در آنجا برگزیده شد (ابنکثیر، 1408، ج13، ص280ـ281).دمیاطی در ترویج و انتقال احادیث سهم چشمگیری داشت (← تجیبی، مستفاد، ص44ـ47؛ د.اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه) و به خط خود بسیاری از کتب و اجزای حدیثی را استنساخ کرد (ابنتغری بردی، همانجا). نام وی در بسیاری از اجازههای حدیثی بهچشم میخورد (برای نمونه ← تجیبی، مستفاد، ص44ـ46؛ مجلسی، ج106، ص71). او بهآسانی به افراد مختلف اجازۀ نقل حدیث میداد (عبدری، ص299؛ تجیبی، مستفاد، ص51، 82؛ محمد عبدالحی کتانی، ج1، ص408).دمیاطی در 705 درگذشت و در قبرستان بابالنصر قاهره به خاک سپرده شد (سبکی، همانجا؛ ابنکثیر، 1408، ج14، ص45؛ ابنقاضی شهبه، ج2، ص288).دربارة فرزندان دمیاطی اطلاع چندانی در دست نیست، جز آنکه فرزندش، احمد، شاگرد عُمربن رَسْلان بُلْقینی* (متوفی 805) بود و در 748 درگذشت (ابنفهد، ص114، 208). فرزند دیگر او، زکیالدین عبدالعظیم، نیز پس از پدرش مدرّس ظاهریه بود و او نیز در 748 درگذشت (صفدی، ج19، ص17). ابنحجر عسقلانی در الدررالکامنة (ج4، ص33) از محمد، دیگر فرزند دمیاطی، یاد کردهاست.دمیاطی 46 اثر تألیف کردهاست (برای فهرست تألیفات وی ← تجیبی، مستفاد، ص46ـ48؛ بروکلمان، )ذیل(، ج2، ص79؛ دمیاطی، همان مقدمه، ص120ـ124) که همواره موردتوجه دانشمندان معاصر و پس از وی بودهاند (ابنشاکر کتبی، ج2، ص410؛ ابنکثیر، 1408، همانجا). ازجملۀ این کتابها فضلالخیل، مشتمل بر احادیثی دربارة اسبسواری و فضیلت آن است. دَمیری* در حیاةالحیوان (ج3، ص354، 374، 386، ج4، ص245) از این کتاب بهره بردهاست (نیز ← ابنحجر عسقلانی، تلخیصالحبیر، ج11، ص360؛ سیوطی؛ حقی، ذیل نحل: 8). عمربن رسلان بلقینی با تلخیص این کتاب و افزودن مطالبی بر آن قَطْرالسَّیْل فی امرالخَیْل را پدید آورد (حاجیخلیفه، ج2، ستون1351؛ بروکلمان، همانجا). ابنحجر عسقلانی، پس از تلخیص کتاب دمیاطی، مطالبی نیز به آن افزودهاست (محمدبن جعفر کتانی، نظمالمتناثر، ص142). کتاب فضلالخیل چند بار به چاپ رسیدهاست (← صفدی، ج19، ص239، پانویس؛ دمیاطی، همان مقدمه، ص123، پانویس 6؛ برای اطلاع از نسخ خطی موجود از کتاب ← بروکلمان، همانجا).دمیاطی کتابی دربارة زندگانی و سیرۀ پیامبراکرم صلیاللّهعلیهوآلهوسلم باعنوان المختصر فی سیرة سیّدالبشر تألیف کردهاست. علما و سیرهنویسان بعدی از این سیره استفاده و به آن استناد کردهاند، ازجمله: ذهبی، در تاریخالاسلام (برای نمونه ← ج1، ص396، 419، 485)؛ ابنحجر عسقلانی، در الاصابة (ج2، ص336ـ337) و فتحالباری (ج1، ص324، ج8، ص66، ج10، ص25)؛ نورالدین حلبی در السیرةالحلبیة (ج1، ص106، 117 و جاهای دیگر، ج2، ص29، ج3، ص78، و جاهای دیگر)؛ اسماعیل حقی (← ذیل توبه: 40، احزاب: 33)؛ و شوکانی (1973، ج9، ص55). همچنین عزالدین ابنجماعه (متوفی 767) کتاب خود المختصر الکبیر فی سیرةالنبی را براساس سیرۀ دمیاطی نوشته (← ص51، نیز ← ص61، 63، 78، 122) و در المختصر الصغیر فی سیرة رسولاللّه (ص61، 70ـ71) نیز از آن بهره بردهاست.کتاب معجمالشیوخ دمیاطی که در آن زندگینامه مشایخ و استادان خود را گرد آورده، یکی از منابع مهم تراجم و رجال پس از وی است. شمار افراد مذکور در این معجم را، که دو مجلد بزرگ بوده، از 1000 تا 1331 تن نوشتهاند که این اختلاف بهسبب ویرایشهای متعدد مؤلف از آن است (← ابنجزری، ج1، ص472؛ دمیاطی، همان مقدمه، ص95ـ97؛ برای نقل از این معجم در منابع بعدی ← ابنقاضی شهبه، ج2، ص131، 152، 287؛ سیوطی، ذیل یونس: 25؛ زَبیدی، ج4، ص389، ج7، ص600، ج18، ص97، 363). جورج وَجدَه تلخیصی از معجمالشیوخ دمیاطی به زبان فرانسه در 1341ش/1962 در پاریس منتشر کردهاست (د.اسلام، همانجا؛ محمد عبدالحی کتانی، ج1، ص406، پانویس).یکی از کتابهای مهم دمیاطی کشفالمُغَطّی فی تبیین الصلاة الوسطی است که در توضیح و تبیین مراد از صلاة وسطی (بقره: 238) نوشته شده و اقوال و روایات مختلف، بالغ بر نوزده قول، در اینباره را گرد آوردهاست. این کتاب مورد توجه علما بودهاست و از آن بسیار نقل کردهاند (← ابوحیان غرناطی؛ ابنکثیر، 1412؛ سیوطی، ذیل بقره: 238؛ برای بخشی از آن ← حَطّاب، ج2، ص35ـ36؛ ابنحجر عسقلانی، فتحالباری، ج8، ص146ـ148).دمیاطی چندین کتاب اربعین نیز نوشتهاست که بیتی (دمیاطی، مقدمه، ص120ـ121) هشت مورد از آنها را ذکر کردهاست (نیز ← ابنتغری بردی، ج7، ص371ـ372؛ محمد عبدالحی کتانی، ج1، ص407). دمیاطی همچنین جزئی حدیثی دربارة مسجد گرد آورده بود که شوکانی (1973، ج2، ص154) و عینی (ج4، ص212) از آن استفاده کردهاند.او حاشیههایی بر نسخهای از صحیح بخاری نوشته بود (ابنتغری بردی، ج7، ص372) که ابنحجر عسقلانی در فتحالباری (ج1، ص165، ج3، ص124، 173، 401، ج8، ص43، 387، 419) بسیار از آن بهره گرفتهاست.از دیگر آثار دمیاطی اینهاست: العِقْد المُثْمِن فیمن تُسَمّی بعبدالمؤمن (ابنمُلَقَّن، ج5، ص747؛ شوکانی، 1418، ج1، ص278 با اندکی اختلاف در عنوان)، نساءُ رسولاللّه و اولادُه (چاپ فهمی سعد، بیروت 1409)، اخبار قبائلالخزرج (چاپ عبدالعزیزبن عمر بیتی، مدینه 1429/2008)، المَتْجَرالرابح فی ثوابالعمل الصالح (چاپ عبدالملکبن عبداللّهبن دهیش، مکه 1403)، و مُکفِّراتالذنوب و ما یوجب الجنة و یضاعف الثواب (چاپ عبدالقادر احمد عطا، قاهره 1399).منابع: ابنتَغری بِردی، المنهل الصافی، ج7، چاپ محمد محمد امین، ]قاهره[ 1994؛ ابنجزری، غایةالنهایة فی طبقاتالقرّاء، چاپ برگشترسر، قاهره ]بیتا.[؛ ابنجماعه، المختصر الصغیر فی سیرة رسولاللّه صلیاللّه علیهوسلم، چاپ کرم حلمی فرحات، ]جیزه، مصر[ 1427/ 2006؛ همو، المختصر الکبیر فی سیرةالنبی محمد صلیاللّهعلیهو سلم، چاپ کرم حلمی فرحات، قاهره 1426/2006؛ ابنحجر عسقلانی، الاصابة فیتمییزالصحابة، چاپ عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت 1415/ 1995؛ همو، تلخیصالحبیر، ]بیروت[: دارالفکر، ]بیتا.[؛ همو، الدرر الکامنة فی اعیان المائة الثامنة، بیروت 1414/ 1993؛ همو، فتحالباری: شرح صحیحالبخاری، بولاق 1300ـ 1301، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ ابنشاکر کتبی، فواتالوفیات، چاپ احسان عباس، بیروت 1973ـ1974؛ ابنفهد، لَحْظالاَلحاظ بذیل طبقات الحفّاظ، در محمدبن علی حسینی، ذیل تذکرةالحفّاظللذهبی، ]بیروت[: داراحیاء التراث العربی، ]بیتا.[؛ ابنقاضی شهبه، طبقات الشافعیة، چاپ حافظ عبدالعلیمخان، حیدرآباد، دکن 1398ـ1400/ 1978ـ1980؛ ابنکثیر، البدایة و النهایة، چاپ علی شیری، بیروت 1408/ 1988؛ همو، تفسیر القرآن العظیم، بیروت 1412؛ ابنمُلَقَّن، البدر المنیر فی تخریجالاحادیث و الآثار الواقعة فی الشرح الکبیر، ریاض 1425/ 2004؛ محمدبن یوسف ابوحیان غرناطی، تفسیر البحرالمحیط، بیروت 1403/1983؛ عبدالرحیمبنحسن اسنوی، طبقات الشافعیة، چاپ کمال یوسف حوت، بیروت 1407/ 1987؛ اسماعیل بغدادی، هدیةالعارفین، ج1، در حاجیخلیفه، ج5؛ قاسمبن یوسف تُجَیبی، برنامجالتجیبی، چاپ عبدالحفیظ منصور، تونس 1981؛ همو، مستفاد الرحلة و الاغتراب، چاپ عبدالحفیظ منصور، تونس ]بیتا.[؛ حاجیخلیفه؛ محمدبن محمد حَطاب، مواهبالجلیل لشرح مختصر خلیل، چاپ زکریا عمیرات، بیروت 1416/1995؛ اسماعیلبن مصطفی حقی، تفسیر روحالبیان، بیروت 1405/ 1985؛ علیبن ابراهیم حلبی، السیرةالحلبیّة من انسانالعیون فی سیرةالامین المأمون، بیروت ]1320[، چاپ افست ]بیتا.[؛ عبدالمؤمنبن خلف دمیاطی، اخبار قبائل الخزرج، چاپ عبدالعزیزبن عمر بیتی، مدینه 1429/2008؛ محمدبن موسی دمیری، حیاةالحیوان الکبری، چاپ ابراهیم صالح، دمشق 1426/2005؛ محمدبن احمد ذهبی، تاریخالاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ بشار عواد معروف، بیروت 1424/2003؛ همو، کتاب تذکرةالحفاظ، ]چاپ عبدالرحمانبن یحیی معلمی[، حیدرآباد، دکن 1376ـ1377/ 1956ـ1958، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ محمدبن محمد زَبیدی، تاجالعروس من جواهر القاموس، چاپ علی شیری، بیروت1414/1994؛ عبدالوهاببن علی سبکی، طبقات الشافعیة الکبری، چاپ محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، ]قاهره[1964ـ]1976[؛ سیوطی؛ محمد شوکانی، البدر الطالع بمحاسن من بعد القرن السابع، ج1، چاپ خلیل منصور، بیروت 1418/ 1998؛ همو، نیلالاوطار من احادیث سیدالاخیار: شرح منتقی الاخبار، بیروت 1973؛ صفدی؛ محمدبن محمد عبدری، رحلة العبدری، چاپ علی ابراهیم کردی، دمشق 1419/1999؛ محمودبن احمد عینی، عمدةالقاری: شرح صحیحالبخاری، بیروت: داراحیاء التراثالعربی، ]بیتا.[؛ محمدبن جعفر کتانی، نظم المتناثر من الحدیث المتواتر، مصر، دارالکتب السلفیة، ]بیتا.[؛ محمدعبدالحیبن عبدالکبیر کتانی، فهرسالفهارس و الاثبات، چاپ احسان عباس، بیروت 1402/1982؛ مجلسی؛Carl Brockelmann, Gecshichte der arabischen Litteratur, Leiden, 1943-1949, Supplementband, 1937-1942; EI2, s.v. "Al-Dimyāṭī, ‘Abd al-Mu’min b. Khalaf" (by G. Vajda).