بَم ، شهرستان، شهر، و قلعهای در استان کرمان.1) شهرستان بم (جمعیت طبق سرشماری 1375 ش 435 ، 198 تن، که از آن میان حدود 43 درصد شهرنشین؛ و حدود 47 درصد روستانشین بودهاند). در مشرق و مرکز استان کرمان قرار گرفته، از شمال به شهرستان کرمان، از مشرق به شهرستانهای زاهدان و ایرانشهر، از جنوب به شهرستان جیرفت، و از مغرب به شهرستان بردسیر محدود است. مشتمل است بر چهار بخشِ حومه (مرکزی)، ریگان، نَرماشیر و فَهْرَج، و شهرهای بم و بَرَوات * . کویر لوت (دشت لوت)، در قسمت شمال و شمال شرقی آن واقع شده و مغرب آن کوهستانی است. آبادیهای بم در دامنة کوهها و در دشت قرار دارد. رشته کوههای بارز و کوههای رایِن در شمال و مغرب آن (ارتفاع بلندترین قله: 465 ، 4 متر، به نام هزار در بخش راین) تا جنوب شهرستان امتداد دارد، و در آنجا شاه کوه و نمداد (ارتفاع بلندترین قله: 491 ، 3 متر) نامیده میشود. کوه کِشیت در شمال شهرستان با جهت شمال غربی ـ جنوب شرقی تا مغرب شهر بم امتداد دارد و کویر لوت را از درة تَهْرود جدا میکند. گردنة سر پُشت در نزدیکی دارزین در مغرب شهر بم واقع است. رودهای موسمی آن فهرج و تَهرود است. تَهرود از کوه هزار در ارتفاعات ساردویه سرچشمه میگیرد، از دهستان تهرود، در بخش راین، میگذرد و به لوت شورگَز منتهی میشود. بم در تابستان بادهای گرم به نام لِوار دارد. در مشرق شهرستان، در بخشهای ریگان و نرماشیر، جنگلهای تُنُکِ درختان گز و کَهور دیده میشود. درههای واقع در کوههای بارز و کشیت، با آب فراوان و سبز و خرمی، از دیرباز باعث سکونت مردم در آنجا و پیدایی آبادیها و کشت و ورز شده است. آب آشامیدنی مردم از چشمهها و چاههای عمیق و نیمه عمیق و قنات تأمین میشود. دهها رشته قنات، زمینهای آن را مشروب میکند. از محصولات عمدة آن گندم و جو و مرکبات است. خرما و حنا و مرکبات آن صادر میشود. از صنایع دستی قالیبافی، سبدبافی، حصیربافی و گلیمبافی دارد. پرورش گاو و گوسفند و بز در آن رایج است. در نواحی بیابانی بم از شتر برای رفت و آمد و بارکشی استفاده میشود. معادن مرمر و چشمة آب گرم معدنی دارد. راه اصلی کرمان ـ زاهدان، کرمان ـ ایرانشهر، و کرمان ـ جیرفت از آن میگذرد. این شهرستان زلزلهخیز است.از جمله آثار باستانی آنجاست: میل نادری (درستتر: میل قاوردی)، از آجر، از دورة نادرشاه به ارتفاع تقریبی چهل گز در نزدیکی شهر فهرج (وزیری کرمانی، 1364 ش، ج 1، ص 355، 356، حاشیه)؛ قلعة دختر؛ ویرانههای شهر قدیمی ریگان از دورة اشکانی (مستوفی، ص 349) در حدود 37 کیلومتری جنوبشرقی شهر فهرج؛ ویرانههای ساسانی ـ اسلامیِ نرماشیر، نزدیک روستای چَغوکآباد (حدود نوزده کیلومتری جنوب غربی آبادی فهرج)؛ و قلعه (ارگ) بم (رجوع کنید به ادامة مقاله).در 1316 ش، شهرستان بم در استان هشتم با بخشهای بم (حومه)، سبزواران (جیرفت)، ساردویه، کهنو (کَهْنوج)، و مَشیز (بردسیر) تشکیل شد (ایران. وزارت کشور، ص 15 مکرر). در تیر 1324 بخش بردسیر از آن مجزا و تابع شهرستان سیرجان گردید (همان، ص 23 مکرر). طبق تصویبنامة شهریور 1325، دهستان نرماشیر (فهرج) تبدیل به بخش، و تابع شهرستان بم شد (همان، ص24 مکرر) و جیرفت از شهرستان بم مجزا و تبدیل به شهرستان گردید (همان، ص25 مکرر). در همان سال، دهستانهای اسفندقه و راین از بخش ساردویه مجزا و به عنوان بخش، تابع شهرستان جیرفت شد (همانجا). در مهر 1326، دهستان ده بکری (مُرغَک)، از بخشِ مرکزی (حومه) شهرستان بم مجزا و تابع بخش راین و جزو شهرستان بم گردید، و دهستان اسفندقه از بخش راین شهرستان بم مجزا و ضمیمة بخش ساردویه و تابع شهرستان جیرفت شد (همان، ص 26 مکرر). بعداً بخش کهنوج نیز از شهرستان بم جدا و به شهرستان تبدیل شد.2) شهر بم . مرکز شهرستان بم (جمعیت طبق سرشماری 1375 ش: 079 ، 70 تن)، در ارتفاع حدود 060 ، 1 متری، در دشتی حاصلخیز، در شمال رشته کوههای بارز در مسیر راه اصلی کرمان ـ زاهدان، و کرمان ـ ایرانشهر ـ چابهار (دریای عمان)، در حدود 200 کیلومتری جنوب شرقی شهر کرمان واقع است. فاصلة آن تا ایرانشهر در جنوب شرقی حدود 357 کیلومتر، و تا جیرفت در جنوب غربی حدود 118 کیلومتر است. آب و هوای آن عمدتاً کویری است. حداکثر مطلق دمای آن به 49 درجه سانتیگراد، و حداقل آن به 9- درجه سانتیگراد میرسد. گاهی در بم برف میبارد. رشته کوههای بارز مانند سدّی در جنوب دشت بم کشیده شده است. رود موسمی تهرود از شمال شهر بهنام رود بم (یا رود پشت) میگذرد. آب آشامیدنی بم عمدتاً از چاه و قنات تأمین میشود. حدود 29 رشته قنات با جهت غربی ـ شرقی وارد شهر و حومة آن میشود. طول برخی از آنها به حدود بیست کیلومتر میرسد. محلة قدیمی زرتشتیها در شمال غربی شهر واقع است. از جمله بناهای قدیمی شهری: مسجد سید (تاریخ بنا: 1262)؛ امامزاده اسیری؛ مسجد اسعدالدوله (1294)؛ بقعة امامزاده زید منسوب به یکی از فرزندان امام چهارم علیهالسلام که زیارتگاه اهالی است؛ و مسجد وکیل (تاریخ بنا: 1284ـ1287). محلة کوزران (گوزاران)، در شمال غربی آنجاست. ده بکری در دهستان کوهستانی مرغک، در حدود 26 کیلومتری جنوب آبادی دارزین، از مراکز ییلاقی اهالی بم است. بم کارگاههای چاقوسازی دارد. از تفرجگاههای مردم شهر باید از ارگ جدید بم نام برد. بم دارای فرودگاه است. از جمله محلههای قدیمی شهر، لشکر فیروز است که در مغرب قلعه قرار گرفته است (محلاتی، ج 1، ص 201، نقشه). هنگام شورش آقاخان * محلاتی، نصرتالدوله چهارده ماه بم را محاصره کرد و پیرامونِ آن عماراتی بنا نهاد (ذوالفقار کرمانی، ص 20) که بتدریج به نام لشکر فیروز معروف شد.3) قلعه (ارگ) بم . شهر قدیمی در محوطهای محصور در شمال شرقی شهر کنونی بم، که به نوشتة وزیری کرمانی (1354 ش، ص 92) بر روی سنگی به ارتفاع حدود دویست ذرع قرار دارد و بزرگترین قلعة سالم ایران است. این قلعه از دو قسمت تشکیل شده است: قسمت شمالی که بر روی تپهای سنگی و مرتفع قرار دارد، و قسمت جنوبی که در گودی واقع است. در دورة قاجاریه، به لحاظ عظمت قلعه، اعتمادالسلطنه (1367ـ 1368 ش، ج 1، ص 470) آن را «قلعة خدای آفرین» ضبط کرده است. امروز همة قسمتهای این ارگ، به صورت آثار باستانی نگهداری میشود، و قسمتی از شمال آن بازسازی شده است. شهر قدیمی ظاهراً تا 1253 مسکونی بوده، و پس از آن بتدریج از سکنه خالی شده است. مدتی از ارگ آن (قسمت شمالی) به عنوان پادگان استفاده میشد (وزیری کرمانی، 1354 ش، ص 94). شهر قدیمی بم ویژگیهای شهرهای ایران بویژه شهرهای خراسان دورة اسلامی را دارد، و مشتمل بوده بر قلعه یا ارگ (حاکمنشین) و خزاین و زندان. قسمت اصلی شهر (به اصطلاح جغرافیانویسان قدیم: شارستان) و گرداگرد آن (رَبَض) با برج و بارو از هم جدا میشد. امروز گاهی به اشتباه همة قسمتها را ارگ یا قلعه میگویند. هستة مرکزی شهر (جای مسکون) که در گودی قرار گرفته، به شکل مربع مستطیل با شیبی از مغرب به مشرق به طول حدود 425 متر، و عرض آن از شمال به جنوب حدود سیصد متر است (گوبه ، ص 305). ارگ (حاکم نشین)، در شمال این مربع مستطیل و متصل به آن بر روی کوه سنگی واقع است و از فراز آن کوههای شاهسواران در جنوب دیده میشود. محوطة کوچکی در شمال غربی شهر قدیمی به مساحت حدود 175 متر مربع قرار گرفته که احتمالاً بعداً به آن الحاقاتی شده است (همانجا). دژ قدیمی، با خندقی در جنوب که پلی روی آن بوده، و با برجها و باروی (چهار حصار) کنگرهدار محافظت میشده است. این دژ بارها مرمت شده است. دروازة اصلی در جنوب پس از پل قرار دارد، و آثار دروازة شمالی با برجی کنار آن به نام کَتِ کِرْم (یا کَدِ کرم)، میان دیوار دوم و سوم دیده میشود. شهر مشتمل بر میدان و بازار و تکیه و مسجد و حسینیه و زورخانه و چاه و آسیای بادی و اصطبل با آخور (پس از دیوار دوم)، و حمام و زندان بود و با چند بارو و برج حراست میشد. پس از دیوار بلند دوم و دروازة آن، محوطهای با اتاقهای متعدد برای نگهبانی دیده میشود، که چاهی در آن حفر شده و ساختمان دو طبقة کنار آن هنوز برجاست که احتمالاً در دورهای قدیمی بر روی بناهای قدیمتر ساخته شده است. مجموعة میرزا نعیم در مشرق بازار قرار دارد که اخیراً تعمیر شده است. محوطة حاکمنشین با برج و بارو، و دروازه و حرم حاکم در جنوب آن و خانهای به نام «چهار فصل» پس از دیوار سوم قرار گرفته که سالمترین قسمت به جا مانده از شهر قدیمی است که پیش از انقلاب اسلامی تعمیر شده است. ویرانههای مسجد در قسمت جنوبی شهر در مشرق بازار قرار دارد که در محوطة شمالی آن محلة اعیاننشین بود، و نزدیک آن زورخانهای با عمق 5ر1 متر به شکل مربع قرار داشت. ساختمان اصطبل و طویله در محوطة زیر ارگ، و میدانی در بالای بازار با کاروانسرایی نزدیک آن قرار گرفته است. مسجدی نیز که احتمالاً بر روی خرابههای مسجد جامع (از دورة صفاریان) احداث شده است، محرابی با تاریخ 810 دارد. امروزه از مسجد جامع دورة صفاریان، بر اثر خاکریزی بر سطح مسجد و مسطح کردن آن، اثری دیده نمیشود. ظاهراً مسجد دورة صفاریان، بر روی مسجدی قدیمیتر بنا شده بوده است. در کنار مسجد، چاهی وجود دارد که نزد اهالی مقدّس است. در سال پیروزی انقلاب اسلامی نماز عید فطر در همین مسجد که حیاطی مربع شکل دارد خوانده شد. در سوگواریهای مذهبی، مردم از شهر جدید بم به این مسجد میروند و در محراب آن شمع روشن میکنند. به نظر گوبه ، از رودی که از شمال ارگ میگذشته، نهری حفر شده بوده که وارد شهر میشده است (ص 306)، و امروزه بستر خشک آن دیده میشود. مقدسی (ص 465) نیز از نهری نام برده که از محلة بزازان میگذشته است و ظاهراً مقصود او همان نهر است. همچنین مقدسی از یکی از مساجد جامعی که اصطخری (ص 166) و ابنحوقل (ص 312) نیز از آن نام بردهاند، سخن گفته است که آثار آن در مغرب محوطة اصلی به جا مانده است. شمال غربی آن کاروانسرا و حسینیهای قدیمی قرار دارد. محله قدیمی بزازان بیش از همة قسمتها ویران شده است. در شمال این محله، دروازهای با باروی کنگرهدار، قسمت اصلی شهر را از ارگ جدا میکند که پس از آن قسمت دوم شهر قرار گرفته و با خیابان شرقی ـ غربی از قسمت اول جدا شده است. عمدهترین ساختمان آن، میدانی است که در کنارههای آن آخورهای اسب، و در قسمت جنوب شرقی آن چاهی قرار گرفته است. آثار آسیای بادی در قسمت شمال غربی آن دیده میشود. بالای آخورها در طبقة دوم جای سربازان بوده است. گویا در همینجا بوده است که لطفعلیخان زند، پس از درگیری با حاکم بم دستگیر میشود. در قسمت غربی این محوطه، پس از جایگاه سربازان و میدان و آخور، کاروانسرای قدیمی واقع شده است.در قورخانه، خانة نظامیان دو طبقه است. زندان در محوطة اداری حاکمنشین قرار دارد که پس از گذشتن از دالانی به عمق چهار متر به محوطة پهنتری متصل میشود. به نظر پوپ ، ویرانههای دیواری که در مشرق شهر قدیمی در محلة باغ دروازه (امروزه نزدیک گورستان) دیده میشود، بقایای مسجد حضرت رسول صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم است که عبداللهبنعامر در دورة عثمان آن را بنا کرده است (ج 3، ص 930؛ ظاهراً پوپ این مطلب را از کتاب سفرنامة ژنرال سرپرسی سایکس، ص 254، و سایکس آن را از تاریخ کرمان ، وزیری کرمانی، 1364 ش، ج 1، ص 280، گرفته است). اما این مطلب چندان صحیح به نظر نمیرسد، زیرا رفتن عبداللهبن عامر به شهر بم در کتابهای معتبری مانند فتوحالبلدان بلاذری و تاریخ الرسل و الملوک طبری نیامده است؛ بعلاوه مسلمانان مساجد را در داخل شهر میساختند، نه در کنار شهر. سایکس محلة کنونی گوزاران را کنار رود کجاران (گزاران) شاهنامه میداند (سایکس، همانجا).وضع ساختمان قلعه از دورة ناصرالدین شاه (حک : 1264ـ1313) تاکنون تغییر چندانی نکرده است. به نوشتة ذوالفقاری کرمانی (ص 23)، در دورة ناصرالدین شاه، قطر دیوار قلعه 28 ذرع، و عرض خندق دوازده ذرع بود. دروازة اصلی در جنوب بود و از روی پلی چوبی وارد شهر میشدند. قلعه دارای 51 برج در پیرامون، و نُه برج با شکلهای مختلف و بسیار بزرگ بود. برجِ میان دیوار غربی، سیزده ضلع بیقاعده داشت و محیط آن 104 ذرع بود. از زیر آن آبی از بیرون وارد شهر میشد، اما در همة خانهها برای هنگامی که در محاصره قرار میگرفتند چاه کنده بودند که عمق آنها میان پنج تا هشت ذرع بود.از دروازة اول که داخل شهر میشدند، نخست از میان بازاری رو به شمال میرفتند که طول آن 120 ذرع و عرض آن چهار ذرع بود که از هر سو راسته بازار داشت. برای ورود به ارگ میبایست از سه دروازه میگذشتند، به عبارت دیگر شهر با سه دیوار محافظت میشد. در شمال، در دیوار قلعه رو به بیرون دروازهای بود که مخصوص اهل ارگ بود و به آن دروازة کَتِکِرْم میگفتند. پس از شکست آقاخان محلاتی، سکونت در قلعه و شهر قدیمی ممنوع شد، ازینرو مردم بیرونِ قلعه را آباد کردند (ذوالفقار کرمانی، ص 20، 23ـ24).پیشینه. الف) پیش از اسلام . دربارة بم پیش از اسلام و قلعة آن اطلاع چندانی در دست نیست. به نوشتة اعتمادالسلطنه (1367ـ 1368 ش، همانجا) بم از بناهای بهمنبن اسفندیار است. در اواخر دورة اشکانیان، از لشکرکشی اردشیر به منطقهای که بم در آن قرار داشت مطالب فراوانی در دست است. نام آثار باستانی پیرامون قلعة بم امروزی، مانند نرماشیر و قلعة دختر، از زمان ساسانیان حتی پیش از آن در منابع دیده میشود. ظاهراً منطقة بم در دورة اشکانیان نیز آباد بوده است. طبق کارنامة اردشیر بابکان ، او در لشکرکشی خود به دژ گذاران (در شاهنامه : کجاران) با هفتان بوخْت (در شاهنامه : هفتواد)، پادشاه آن منطقه، به جنگ پرداخت (ص 55ـ61). فردوسی محل کجاران را در خطة دریای پارس (خلیجفارس و دریای عمان) آورده است (ص 139). از لحاظ جغرافیای آن زمان، دریای پارس پهناورتر بود و بطلمیوس آن را پرسیکوس سینوس ضبط کرده است (مشکور، ص 12).طبق مطالب کارنامة اردشیربابکان ، هفتان بوخت در دژ گذاران پادشاهی میکرد، و دژ گولار و دستگرد (دستجرد= مزرعه)، جزو دژ گذاران به شمار میآمد (ص 55ـ61). به نوشتة فردوسی، هفتواد پس از کشتن یکی از امرای محلی، بر سر کوهی نزدیک کجاران دژی ساخت (رجوع کنید به فردوسی، ج7، ص141ـ 142) که احتمالاً نخستین پایههای قلعة بم بود، چون در آن نزدیکی جز کوه سنگی که امروزه ارگ بم بر روی آن است، کوهی دیده نمیشود.فردوسی رویداد تاریخی لشکرکشی اردشیر را با افسانة شگفتانگیزی در هم آمیخته است؛ برای مثال از دختر هفتواد «اختر» (بخت و اقبال) سخن گفته که به پنبهریسی میپرداخته است. او با پرورش کرمی در دوکدان و استفاده از فَره «اختر» (اقبال) کرم، توانسته بود طرازی فراوان بریسد که سبب ثروتمند شدن هفتواد شده بود. بنابر مطالب شاهنامه قلمرو هفتواد که شاه آن منطقه شمرده میشد، از دریای چین تا کرمان بود (همان، ج 7، ص 143). طبق مطالب کارنامة اردشیر بابکان ، هنگام لشکرکشی اردشیر به گذاران، هفتواد بر بومِ سِند و مکران و دریای پارس نیز فرمانروایی داشت (ص 57). اردشیر بیشک از راه سیرجان ـ دارزین یا جیرفت ـ دارزین به بم لشکر کشیده است. چون لشکر دوازده هزار تنی او نمیتوانسته است از مسیر بدون آب (رود) و چمنزار پیشروی کند، در شاهنامه بارها از واژة آبگیر در مسیر این لشکرکشی سخن بهمیان آمده که ظاهراً مقصود هلیلرود یا رود لالهزار است (فردوسی، ج 7، ص 145، 147).در کارنامة اردشیر بابکان همچنین آمدهاست که در جنگ دوم، پس از پیروزی اردشیر و کشته شدن هفتان بوخت، اردشیر «خواسته و زر و سیم از آن دژ به هزار بار شتر کرد [و ] به گوار (اردشیرخُرّه) گسیل کرد» (ص87). طبری (سلسلة اول، ص 820) نیز این مطالب را تأیید کرده است. به نوشتة او، اردشیر به اَلاّ ر (نولدکه، ص 41ـ69: گُلار) از رستاق (از مناطق روستایی) کوجَران (کجاران) لشکر کشید و مال و گنج فراوان به دست آورد که این ثروت بیتردید از تولید ابریشم آن منطقه بوده است. ظاهراً انگیزة لشکرکشی اردشیر به گذاران نیز به دست آوردن ثروت حاصل از ابریشم بوده است. بارون کارا دو وو، پس از بررسی دقیق مطالب شاهنامه ، به این نتیجه رسیده است که خاستگاه ابریشم، باید ایران باشد، نه چین (ج 1ـ2، ص 290).ب) پس از اسلام . به نوشتة افضلالدین کرمانی (ص 121)، کرمان را عبداللهبن عامر کُرَیْز گشود و تربت او در بم است. برخی نیز گویند آنجا را عمربن عبدالعزیز فتح کرد، اما نخستین بار بلاذری (ص 551) نام بم را آورده است. به نوشتة او، هنگام فرار یزدگرد و سقوط شیرجان (سیرجان) ابوموسی اشعری، ربیعبن زیاد را به کرمان گسیل داشت. او نواحی پیرامون شیرجان را گشود و با اهل بم و اندغار [از شهرهای قدیمی کرمان ] صلح کرد، اما بعداً این بلاد کفر ورزیدند و پیمان شکستند. در دورة بعدی، بویژه پس از استحکام حکومت مرکزی در بغداد و رونق گرفتن اقتصاد منطقه، اطلاعات ما از بم بیشتر است. از قرن سوم و چهارم از بم و از جادههایی که بم را با مناطق و شهرهای دیگر پیوند میداده مطالبی آمده است. ابنخرداذبه (ص 49، 54) و قدامةبن جعفر (ص 196) از جادة بم ـ جیرفت تا نرماشیر سخن گفتهاند. قلعة بم در آن دوره مشهور بوده است، به طوری که یعقوب لیث در شوال 259 رهسپار نیشابور شد و محمدبن طاهر را دستگیر کرد و خود و خاندانش را در قید و بند به قلعة کرمان فرستاد (یعقوبی، ص 85). یعقوبی (ص 62) در قلاع کرمان از قلعة بم سخن گفته میافزاید: «قلعة کرمان که به آن قلعة بم میگویند...» ظاهراً این سخن به لحاظ اهمیت قلعة بم در آن دوره در ولایت کرمان بوده است. ابنفقیه (ص 206، 208)، بم و جیرفت و هُرموز را از شهرهای کرمان آورده و فاصلة جیرفت ـ بم را بیست فرسنگ نوشته است. ابنرسته (ص 106) نخستین بار بم را از کورههای استان کرمان ضبط کرده است. از قرن چهارم به بعد، به لحاظ پیدایش مرکزیت در سرزمینهای خلافت و توسعهیافتگی اقتصادی ـ اجتماعی جهان اسلامیِ آن روز، اقتصاد بم نیز رونق گرفت، زیرا آب فراوان داشت و در مسیر جادهای بود که از کویر میگذشت. بم از یک سو مناطق جنوب شرقی ایران را به خراسان (و ماوراءالنهر) و چین و ماچین، و از سوی دیگر ایالات سیستان، سند و کابل و حتی هندوستان را به بغداد (مرکز خلافت) پیوند میداد و از این طریق با آن مناطق مراودة اقتصادی داشت؛ ازینرو به یکی از کانونهای برخورد فرهنگی و اجتماعی قومهای مختلف تبدیل شد، و نیز محل داد و ستد کالاهای ممالک مختلف گردید. در این دوره، کرمان از لحاظ جغرافیایی به دو بخش شرقی و غربی تقسیم و، دوشق خوانده میشد: شق شرقی مشتمل بر بم و نرماشیر و جیرفت بود (محمدبن ابراهیم، ص 32، حاشیه). بم در این دوره به لحاظ رشد شهرنشینی در بلاد اسلامی، از طریق هرموز و دریای فارس با عراق و شام و مصر روابط اقتصادی یافت؛ و ناحیة بم با دهکدههای حاصلخیز و آب و هوای خوش که بهتر از جیرفت بود، شهرت پیداکرد. اصطخری (ص 164) و ابنحوقل (ص 312ـ315) از دیوار مستحکم بم و جادههای آن تا سیرجان و هرموز، و از طرازی [= کارگاهی ] که در آنجا سلطان داشت مطالبی آوردهاند و محصولات آن را ستودهاند؛ از جمله جامههای بلند که به عراق و مصر و خراسان صادر میشد، طیلسانها، و جامههایی عالی که هر یک حدود سی دینار ارزش داشت و در عراق و خراسان و مصر به فروش میرفت (نیز رجوع کنید به مقدسی، همانجا). در 372، به نوشتة مؤلف حدودالعالم (ص 128)، «بم شهری است با هوایی تن درست و اندر شهرستان وی حصاری است محکم و از جیرفت مهتر است، و اندر وی سه مزگت [= مسجد ] جامع است، یکی خوارج را و یکی مسلمانان را، و یکی اندر حصار، و از وی کرباس عامه و دستار بمی و خرما خیزد.»ظاهراً پس از قرنها دوباره بم به تولید ابریشم دست یافت و توانست فراوردههای ابریشمی خود را به بلاد دیگر صادر کند و به احتمال قوی مبدأ «جادة ابریشم» بم بوده است. قلعة بم از قرنهای نخستین اسلام تا دورة قاجاریه 1255ـ1256، اغلب پناهگاه شورشگران بوده است، به طوری که در 297 سُبکَری، حاکم فارس، پس از شکست خوردن از سردار خلیفه در شیراز، به بم پناهنده شد (ابناثیر، ج 6، ص 136). در 324، معزالدوله دیلمی در یورش به کرمان، بم را تصرف کرد (همان، ج 6، ص 255). در 364، یُوزتُمُر پس از شکست از مطهربن عبدالله، سردار عضدالدوله، وارد بم شد و حصاری گردید (همان، ج 7، ص 62). در 391، بهاءالدوله دیلمی به سرداری استاد هرمز به بم حمله کرد. در این هنگام طاهربن خلف از صفاریان در قلعة بم به سر میبرد (همان، ج 7، ص 210). در 492، تیرانشاه، پسر تورانشاه فرزند قاوُرْت، پس از شورش مردم کرمان بر ضد او به شهر بم فرار کرد، اما اهالی بم از ورود او به شهر جلوگیری کردند و با وی جنگیدند (همان، ج 8، ص 203). در 584، افضلالدین کرمانی در عِقدالعُلی برای نخستین بار بم را ولایت ضبط کرده است. به نوشتة او، بم ولایتی معمور از بلاد کرمان بود و از آنجا ابریشم صادر میشد (ص 128). در دورة سلاجقه، به دستور محمدبن ارسلان شاه (536 ـ551) مساجد و رباط و مدرسه در بم و جیرفت ساخته شد (محمدبن ابراهیم، ص 42). ادریسی، جغرافیادان بزرگ جهان اسلام در بلاد مغرب (493ـ560)، از کارگاههای پارچههای پنبهای و طیلسانهای فاخر بم که بازرگانان به بلاد مصر و شام و عراق میآوردهاند، مطالبی گفته که نشاندهندة رونق صنایع دستی در بم و پیوندهای اقتصادی بم با دیگر بلاد اسلامی است (ج 1، ص 435). در قرن ششم، بم از لحاظ مرکزیت سیاسی وضع خاصی پیدا کرد، به طوری که در حکومت ملک ارسلان بهرامشاهبن طغرل (متوفی 567 یا 570)، برای نخستین بار «دارالملک» خوانده شد (محمدبن ابراهیم، ص 56، 69، 71). در اواخر قرن هشتم، در تسلط غزان بر کرمان، فرزند کهین ملک دینار عجمشاه (حک : 592ـ600) در بم حکومت میکرد (همان، ص 192). در اوایل قرن هفتم، یاقوت حموی بم را «مدینة جلیل» و از شهرهای بزرگ کرمان نوشته و آب آن را از قنات دانسته است (ج 1، ص 737) که نشاندهندة آبادیها و کشتزارهای پیرامون قلعة بم (شهر بم در آن روزگار) است، چون آب قنات به قلعه که در ارتفاع قرار داشت سوار نمیشد و احداث قناتها برای کشت در نواحی اراضی جنوب قلعة کنونی بم بود. این اراضی امروزه مشتمل بر شهر بم و حومة آن است. ظاهراً از اوایل قرن هفتم، گروههایی از مردم در خارج از قلعه نیز ساکن بودهاند. از قرار معلوم بر اثر حملة مغول و جنگهای فراوان پس از آن، در بم دشواریهای اقتصادی ـ اجتماعی پدید آمده بود، به طوری که رشیدالدین فضلالله (645ـ 718) به پسرش که حاکم کرمان بود، دستور داد مدت سه سال مردم کورة ولایت بم را از پرداخت مالیات معاف کند تا کشتزارهای ایشان آباد شود (رشیدالدین فضلالله، ص 10ـ12).در 696 غازانخان، محمدشاه پسر حجاج سلطان را به کرمان فرستاد، چون در این هنگام نصرت مَلِک شورش کرده و در قلعة بم متحصن شده بود (وصاف حضرة، ص 181). بر طبق مطالب تاریخ آلمظفر ، امیر مبارزالدین (700ـ765) از شاهان آلمظفر، پس از چهار سال محاصرة قلعة بم، آن را گشود (کتبی، ص 44ـ45) و سرانجام در قلعة بم درگذشت. بم در دورة آلمظفر رو به ویرانی نهاد (همان، ص 114). حمدالله مستوفی قلعة بم را همان قلعة هفتواد دانسته است. به نوشتة او «کرم هفتواد در بم بترکید» (ص 140). در 742، هنگام یورش امیر مبارزالدین به قلعة بم، اخی شجاعالدین خراسانی که مدتی کوتوال قلعة بم بود، ارگ بم را تعمیر کرد و آمادة دفاع شد (وزیری کرمانی، 1364 ش، ج 1، ص 483).در این هنگام، بم دارای خندق و حصاری بود (معینالدین یزدی، ج 1، ص 130) که کمابیش مطابق با خندق و حصار امروزی قلعة بم است. پس از حمدالله مستوفی، دیگران هم بم را همان قلعة هفتواد دانستهاند، از جمله معینالدین یزدی در 767 مینویسد: «در خطة بم قلعهای است که از بلندی ایوان به عمارت سلیمان اشتهار یافته است و در تواریخ عجم ذکر آن به دز هفتواد مانده است» (ج 1، ص 123).در 811، میرزا ابابکر، از سرداران تیموری، در خطة بم، شهر و بلوکات پیرامون آن را مدتی تصرف کرد (خواندمیر، ج 3، ص 571). در اوایل قرن نهم، مردم در بیرون از قلعة بم هم ساکن بودهاند، زیرا طبق مطالب رسالة مقامات عرفای بم (اوبن، ص 178) «چون ابابکر به بم آمد، لشکر از هر طرف بر او گرد آمدند و او را ترغیب کردند به عمارت قلعة بم چنانکه حکم کردند که خلق بروند و بنیاد عمارت کنند و خانهها به اندرون قلعه برند.»در 857، طبق مطالب مقامات عرفای بم (همان، ص 124) هنگامی که سلطان سنجر [= بابر میرزا ] کرمان را گشود، در بم قحطی پیش آمد «چنانکه در بم بر در دولتخانة سید [طاهرالدین محمد، از عرفای بزرگ بم ] بسیار خلق جمع میشدند و نان میگفتند و جان میدادند». در 860، سیدطاهرالدین محمد، در این شهر به قتل رسید (همان، ص 129ـ131). به نوشتة میرمحمد سعید مشیزی (بردسیری) در 1047، بم با جیرفت و نرماشیر و خبیص جزو ولایت اربعه به شمار میآمد (ص 95، 217، حاشیه). در 1105 که شاه سلطان حسین جانشین پدرش شد، محمود افغان نیز به ایران حمله کرد. محمود افغان در حمله به نرماشیر، به کوتوال قلعه بم نامه نوشت، اما حاکم با او همراهی نکرد (باستانی پاریزی، ص 380). پس از محمود، اشرف غلزائی بر سر کار آمد. در این دوره اوغانان [= افغانها ] توانستند بم را مانند گواشیر و نرماشیر و خبیص و گَوک (گلباف کنونی) و رفسنجان تصرف کنند (وزیری کرمانی، 1364 ش، ج 2، ص 651). در 1209، لطفعلی خان زند از دست لشکریان آقامحمدخان به قلعة بم گریخت (سپهر، ج 1، ص 69).او مسافت شهر کرمان تا قلعة بم را که 34 فرسنگ بود، در یک شبانه روز طی کرد (موسوی اصفهانی، ص 389). پس از آن، آقامحمدخان قاجار (حک : 1200ـ1211) ششصد اسیر را در کرمان گردن زد، و سرهای آنان را با سیصد اسیر به بم فرستاد، حاکم بم نیز آن سیصد اسیر را به قتل رسانید و با سرهای این نهصد تن منارهای در شهر برپا کرد که هفده سال پس از آن (1226) سیاح انگلیسی، پاتینجر ، آن را به چشم خود دید (ص 255، پانویس 2). به نوشتة او بازار بم بزرگ و پر از انواع کالاها بود (ص 230). به نوشتة شیروانی در 1248، بم هزار خانه داشت و دارای میوههای گرمسیری و سردسیری بود (ص 148). به نوشتة اعتمادالسلطنه، در 1255 «آقاخان محلاتی، ابنشاه خلیلالله رئیس طایفة اسماعیلیه که سابقاً به بم متحصّن شده بود، اطمینانی یافته به دارالخلافه آمد» (1363ـ1367 ش، ج 3، ص 1649). به نوشتة وزیری کرمانی (1354 ش، ص 94) آقاخان محلاتی در 1253 پس از شورش، قلعة بم را مأمن خود ساخته بود. در 1271، ارگ بم تعمیر شد (اعتمادالسلطنه، 1363 ش، ج 1، ص 95). در 1293، به نوشتة وزیری کرمانی (1354 ش، همانجا)، در بالای ارگ بم آسیای بادی بود که با باد شمال به حرکت در میآمد. در دورة ناصرالدین شاه، در 1268، دو رشته قنات در بم و نرماشیر احداث شد (اعتمادالسلطنه، 1363 ش، ج 1، ص 92). در این دوره منسوجات بم معروف بود (اعتمادالسلطنه، 1367ـ 1368 ش، ج 1، ص 470). در1297 فیروزمیرزا فرمانفرما در سفرنامة کرمان و بلوچستان مینویسد: «شهر (بم) که در زیر ارگ واقع شده بکلی خراب میباشد که خانوار هم ساکن نیست» (ص 7).منابع: ابناثیر، الکامل فیالتاریخ ، بیروت 1405/1985؛ ابنحوقل، کتاب صورةالارض ، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ ابنخرداذبه، کتاب المسالک والممالک ، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ ابنرسته، کتاب الاعلاق النفیسه ، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ ابنفقیه، مختصر کتاب البلدان ، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ محمدبن محمد ادریسی، کتاب نزهة المشتاق فی اختراق الا´فاق ، قاهره [بیتا. ] ؛ ابراهیمبن محمد اصطخری، کتاب مسالک الممالک ، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ محمد حسنبن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری ، چاپ محمداسماعیل رضوانی، تهران 1363ـ1367 ش؛ همو، المآثر و الآثار ، در چهل سال تاریخ ایران ، چاپ ایرج افشار، ج 1، تهران 1363 ش؛ همو، مرآةالبلدان ، چاپ عبدالحسین نوائی و میرهاشم محدث، تهران 1367ـ 1368 ش؛ احمدبن حامد افضلالدین کرمانی، عقدالعلی للموقف الاعلی ، چاپ علیمحمد عامری نائینی، تهران 1356 ش؛ ژان اوبن، «مقدمه بر دو رسالة صوفیانه، مقامات طاهرالدین محمد و شمسالدین ابراهیم»، فرهنگ ایران زمین ، ج 2 (1333 ش)؛ ایران. وزارت کشور، قانون تقسیمات کشور و وظایف فرمانداران و بخشداران، مصوب 16 آبانماه 1316 ، تهران [بیتا. ] ؛ محمد ابراهیم باستانی پاریزی، سیاست و اقتصاد عصر صفوی ، تهران 1357 ش؛ احمدبن یحیی بلاذری، فتوحالبلدان ، چاپ عبدالله انیس طبّاع و عمر انیس طبّاع، بیروت 1407/1987؛ هنری پاتینجر، مسافرت سند و بلوچستان، اوضاع جغرافیائی و تاریخی ، ترجمة شاهپور گودرزی، تهران 1348 ش؛ حدودالعالم منالمشرق الیالمغرب ، چاپ منوچهر ستوده، تهران 1340 ش؛ حمداللهبن ابیبکر حمدالله مستوفی، کتاب نزهة القلوب ، چاپ گیلسترنج، لیدن 1915، چاپ افست تهران 1362 ش؛ غیاثالدینبن همامالدین خواندمیر، تاریخ حبیبالسیر ، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1353 ش؛ ذوالفقارکرمانی، جغرافیای نیمروز ، تهران 1374 ش؛ حسینعلی رزمآرا، فرهنگ جغرافیایی ایران (آبادیها) ، ج 8: استان هشتم (کرمان و مکران) ، تهران 1355 ش؛ رشیدالدین فضلالله، کتاب مکاتبات رشیدی ، چاپ محمد شفیع، لاهور 1364/1945؛ پرسی مولزورث سایکس، سفرنامة ژنرال سرپرسی سایکس ، ترجمة حسین سعادت نوری، تهران 1336 ش؛ محمد تقی سپهر، ناسخالتواریخ: سلاطین قاجاریه ، چاپ محمد باقر بهبودی، تهران 1344ـ1345 ش؛ زینالعابدینبن اسکندر شیروانی، بستان السیاحه ، یا، سیاحتنامه ، تهران 1315؛ محمدبن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک ، چاپ دخویه، لیدن 1879ـ1896، چاپ افست تهران 1965؛ ابوالقاسم فردوسی، شاهنامة فردوسی ، متن انتقادی، مسکو 1963ـ1971؛ فیروز میرزابن عباس میرزا فرمانفرما، سفرنامة کرمان و بلوچستان ، چاپ منصوره اتحادیه (نظام مافی)، تهران 1360 ش؛ قدامةبن جعفر، کتاب الخراج ، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ کارادووو، متفکران اسلام ، ترجمة احمد آرام، ج 1ـ2، تهران 1363 ش؛ کارنامة اردشیر بابکان ، با متن پهلوی، آوانویسی، ترجمة فارسی و واژهنامه، چاپ بهرام فرهوشی، تهران 1354 ش؛ محمود کتبی، تاریخ آلمظفر ، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران 1364 ش؛ هاینس گوبه، «ارگ بم»، ترجمة کرامتالله افسر، در نظری اجمالی به شهرنشینی و شهرسازی در ایران ، چاپ محمد یوسف کیانی، تهران 1365 ش؛ محمد مهدی محلاتی، جغرافیای شهر بم ، تهران 1367 ش؛ محمدبن ابراهیم، تاریخ کرمان: سلجوقیان و غز در کرمان ، چاپ باستانی پاریزی، تهران 1343 ش؛ مرکز آمار ایران، سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1375: نتایج تفصیلی کل کشور ، تهران 1376 ش؛ احمد مستوفی، شهداد و جغرافیای تاریخی دشت لوت ، تهران 1351 ش؛ محمد جواد مشکور، «نام خلیج فارس»، درمجموعة مقالات خلیج فارس ، تهران 1369 ش؛ محمد سعیدبن علی مشیزی، تذکرة صفویة کرمان ، تهران 1369 ش؛ علیبنمحمد معینالدین یزدی، مواهب الهی ، چاپ سعید نفیسی، تهران 1326 ش؛ محمدبن احمد مقدسی، کتاب احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم ، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ محمدصادق موسوی اصفهانی، تاریخ گیتیگشا ، با مقدمة سعید نفیسی، تهران 1363 ش؛ تئودور نولدکه، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان ، ترجمة عباس زریاب، تهران [تاریخ مقدمه 1358 ش ] ؛ احمدعلی وزیری کرمانی، تاریخ کرمان ، چاپ باستانی پاریزی، تهران 1364 ش؛ همو، جغرافیای کرمان ، چاپ باستانی پاریزی، تهران 1354 ش؛ عبداللهبن فضلالله وصاف حضرة، تحریر تاریخ وصّاف ، به قلم عبدالمحمد آیتی، تهران 1346 ش؛ یاقوت حموی، معجمالبلدان ، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ 1866ـ1873؛ چاپ افست تهران 1965؛ احمدبن اسحاق یعقوبی، البلدان ، ترجمة محمد ابراهیم آیتی، تهران 1356 ش؛Arthur Upham Pope, ed., A survey of Persian art , Tehran 1977.