بَلهبُرون (یا بَلّهبُرون = بلیبُران)، بخش مهمی از مراحل عروسی سنتی ایرانی که مراسم آن معمولاً پس از مرحلة خواستگاری و پیش از عقدکنان برگزار میشود.بنابر عرف و سنتهای اجتماعی، مجلس بلهبرون بیشتر شب هنگام و با حضور جمعی از بزرگان و سالخوردگان دوگروه از قوم و طایفه و خویشان خانوادة دختر و پسر، در خانة پدر دختر برگزار میشود. گردهمایی در این مجلس به قصد تعیین شرایط مادی و معنوی ازدواج وپذیرش تعهدات خانوادة داماد نسبت به خانوادة عروس است. ازینرو، بله برون در تحقّق پیمان زناشویی و پیوند دوخانواده یا دو طایفه اهمیت بسیاری دارد.در مجلس بلهبرون، مردان ریشسفید دوگروه دربارة میزان مهر * ، شیربها * ، و باشلق، و نقد یا نسیه پرداختن یا کموبیش کردن میزان آنها، اسباب سرعقد، پول حمام عروس، رخت و زیور عروس، تأمین بعضی از هزینههای عروسی مانند میزان خرید طلا و جواهر، چگونگی برگزاری مجلس عقد و عروسی و سنگین یا سبک گرفتن آنها، شمارمهمانان و مانند اینها گفتگو میکنند که گاه ساعتها به درازا میکشد. پس از توافق طرفین، معمولاً سیاههای از تعهدات را روی دو نسخة کاغذ مینویسند و به امضای پدر داماد و پدرعروس و چندتن از ریش سفیدان مجلس میرسانند. میزان تعهدات و سنگین وسبک بودن آنها بیشتر به پایگاه اجتماعی و اقتصادی دوخانواده، بویژه خانوادة دختر، و گروه و طایفهای که به آن تعلق دارند، و کموبیش به خصایل اخلاقی و رفتاری و شایستگی و کارایی و زیبایی و فهم و کمالات دختر بستگی دارد.بلهبرون در فرهنگها . در همة فرهنگها و جامعههای ایلی ـ عشایری، و روستایی و شهری ایران، مجلس بلهبرون رکن اصلی مراسم عروسی به شمار میرود. نام مجلس بلهبرون و آداب و رسوم آن و سنخ گفتگوها و پیشنهادها و تعهدات مردم در بعضی فرهنگها مشابه و یکسان، و در بعضی دیگر متفاوت با یکدیگر است؛ مثلاً، تهرانیها این مجلس را بَلهبُری یا بَلّهبرون، یا خَرجبُری (کتیرایی، ص 125) مینامند و مردم گیل و دیلم سُوَرت هَگیری (یا صورت هگیری: صورت گرفتن) یا سَبْت هَگیری (ثبت گرفتن؛ پاینده، ص 52)؛ خراسانیها جواب اِسْتَنی (جواب استاندن یا گرفتن) و کفش پاکِنی (کفش پاکردن) به عروس (شکورزاده، ص 144)؛ شاهرودیها حرف تمام کِرْدَن (شریعتزاده، ج 2، ص 262)؛ مردمِ دَوان، دهکدهای در حومة شهرستان کازرون، شَرْت کُنون (شرط کنان؛ لهسائیزاده و سلامی، ص 134)؛ مردم آینهوَرْزان، دهی از توابع شهرستان دماوند، خَرجبُری (خلج، ص4)؛ مردم سروستان در استان فارس، بَلَهبُرون (همایونی، 1349 ش، ص490)؛ قمیها گُلابگیرون یا مَهربُرون؛ شیرازیها مَهربُرون (همایونی، 1353 ش، ص 74) یا بلهبرون (فقیری، ص 77)؛ مردم ایل ممسنی فارسی باشْلُقبُرون یا کدخداکِشون (کدخداکشان)؛ و روستاییان دهکدة زیارت، از توابع شهرستان گرگان، قندشکنی (پورکریم، ص 25).در بعضی از جامعههای ایلی ـ عشایری و روستایی، مجلس بلهبرون در دو مرحله یا نشستِ مکمل هم ترتیب داده میشود. در نشست اول چندتن از بزرگان همراه پدر پسر و کدخدای ده، یا کدخدای ایل در خانة پدرعروس گردمیآیند و بیشتر دربارة مقدار خرج مجلس بلهبرون و مواد و خوراکیها و اسبابی که خانوادة داماد باید برای آن مجلس فراهم کند، گفتگو میکنند. در نشست دوم گروه بزرگتری از بزرگان قوم و طایفه و خویشان به همراهی چندتن از زنان سالخورده شرکت میکنند و معمولاً دربارة میزان مهر یا شیربها یا باشلق صحبت میکنند. بااینهمه هریک از این دومجلس در حوزههای جغرافیایی ـ فرهنگی گوناگون با نام خاصی معروف است. روستاییان ده کُهْنَک، از بخش حومة شهرستان دزفول که از بختیاریها و افشارها و دزفولیها ترکیب یافتهاند، مجلس اول را کدخُدایی و مجلس دوم را شیروا بُرون (= شیربهابران) یا شیرینی اِشْکَنون مینامند (کریمی، ص 42). روستاییان و چادرنشینان قوچان این دونشست را بعلهبران و قندشِکنان میخوانند (هنری، ش6، ص 61، ش7، ص 79). مردم ایل بویراحمدی، یکی از ایلهای لُرِکهگیلویه، نشستاول را کدخدایی یا کدخداکِشونی (کدخداکشانی) و نشست دوم را باشلُقبُرونی؛ و مردم ایل بهمئی، یکی دیگر از ایلهای کهگیلویه، مرحلة نخست را گپزنی و مرحلة دوم را کدخدایی یا کدخدا بُرونی مینامند.آداب و رسوم. مردم هریک از حوزههای فرهنگی ایران رسم و آداب خاص محلی خود را در برگزاری مجالس بلهبرون به کار میبرند. در بیشتر فرهنگها رسم است که خانوادة پسر هدایایی برای عروس میبرند و او را نشان یا نامزد پسرشان میکنند و به مبارکی این وصلت قند میشکنند. مثلاً خراسانیها یک حلقة انگشتری که آن را کِلیکی (کِلیک به گویش خراسانی: انگشت) مینامند، و روستاییان خراسان یک جفت کفش به نام نِشونی، و گاهی یک دست لباس افزون بر انگشتری و کفش، همراه مقداری نقل ونبات و قندوچای و حنا و چند سکه نقره به خانة دختر میبرند. پس از پایان گفتگوها و توافق در خرجها، یکی از زنان خانوادة پسر سکههای نقره را در کفش میریزد و کفش را به پای عروس میکند (شکورزاده، ص145). بعد به نشان شگون، قند یا نبات را میشکنند و نیمی از آن را به خانوادة داماد ونیم دیگر را به خانوادة عروس میدهند (همانجا). شاهرودیها دورگردن برهای سفید دستمالی سفید میپیچند و روی پیشانی و پاهایش حنا میگذارند وعبارت «اِنْشاءَالله مبارکش باد» را بر پهلوی راستش مینویسند و یک گردنبند طلا برای عروس از گردنش میآویزند و آن را همراه چند من شیر به خانة دختر میفرستند (شریعتزاده، ج 2، ص263، 275، پانویس 2). برة سفید و دستمال سفید و شیر احتمالاً به نشانة سفید بخت شدن عروس در خانة داماد است. قوچانیها، پس از خوردن نان و ماستِ ناهار نامزدی در خانة پدرداماد، خوراکیها و اسباب مجلس قندشِکنان را در خوانچه میچینند و به خانة دختر میبرند و به خانوادة او میدهند. پول نقد تعیین شده در جلسة بلهبرون را هم در دستمالی ابریشمین میپیچند و به ریش سفید خانوادة دختر میسپارند. ریش سفید نیز یک دهم پول را به آنان بازمیگرداند. در این هنگام، آخوندی دوکله قند از خوانچه برمیدارد و برهم می کوبد و میشکند و یک تکه قند شکسته را به نشانة شگون به داماد میدهد. آنگاه قندها را میشکنند و حبه میکنند و حبههای قند را با نخودچی و کشمش میآمیزند و پیاله پیاله به مهمانان میدهند (هنری، ش7، ص 80 ـ81).در دهکدة زیارت رسم است که نخست مردان به مجلس قندشکنی میروند، و ساعاتی بعد مادر پسر و چندتن از زنان خویشاوند او با خوانچههایی که روی آنها رختهای عروس و دو کلهقند و مقداری شیرینی گذاشتهاند، به آنان میپیوندند. پس از پایان مراسم مِهربُری و پرداخت مقداری از مهریه به صورت نقد به پدردختر، ملای ده کله قندها را میشکند، و شیرینی دوره میگردانند(پورکریم، ص 25ـ26).قمیها چند ساعت پیش از رفتن به خانة عروس،و شرکت در مجلس گلابگیران، مقداری گز و شیرینی ویک شیشه گلاب به خانة او میفرستند.پذیرایی از مهمانان در مجلس بلهبرون نیز در جامعههای قدیم و سنتی رسم و آداب مخصوص داشته است. در ابتدای مجلس، معمولاً با چای و قلیان، و در بعضی جاها با چای و قلیان و چپق و سیگار؛ و در تابستان با شربت، و هندوانه و کاهو و سرکه انگبین، و در پاییز و زمستان با میوههای فصل، از جمله انار، از مهمانان پذیرایی میکردهاند (همایونی، 1349 ش، ص 491). پس از توافق بر سرمسائل، در مجلس شیرینی میگرداندند. در بعضی جاها، بخصوص در جامعههایی که خرج بلهبرون را خانوادة داماد میداده، شب بعد از مجلس بلهبرون داماد و بستگانش را بهشام دعوت میکردهاند (همان، ص 493؛ کتیرایی، ص 128؛ هنری، ش 7، ص 81).منابع: علاوه بر ملاحظات مؤلف؛ محمود پاینده، آئینها و باورداشتهای گیل و دیلم ، تهران 1355 ش؛ هوشنگ پورکریم، «دهکدة زیارت»، هنر و مردم ، ش48 (مهر 1345)؛ حسین خلج، آئین زناشویی در ده آینهورزان ، تهران 1341 ش؛ علیاصغر شریعتزاده، فرهنگ مردم شاهرود ، تهران 1371 ش؛ ابراهیم شکورزاده، عقاید و رسوم عامة مردم خراسان ، تهران 1346 ش؛ ابوالقاسم فقیری، «مراسم عروسی در شیراز»، هنر و مردم ، سال14، ش162 (فروردین 1355)؛ محمود کتیرایی، از خشت تا خشت ، تهران 1348 ش؛ اصغر کریمی، «کهنگ»، هنر و مردم ، ش85 (آبان 1348)؛ عبدالعلی لهسائیزاده و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان ، تهران 1370 ش؛ صادق همایونی، فرهنگ مردم سروستان ، تهران 1349 ش؛ همو، گوشههایی از آداب و رسوم مردم شیراز ، فارس 1353 ش؛ رضا هنری، «زناشوئی در نزد روستائیان و چادرنشینان قوچان»، پیام نوین ، سال 4، ش6 (اسفند 1340)، ش 7 (فروردین 1341).