بلکا

معرف

عنوانی‌ برای‌ فرمانروایان‌ و سرداران‌ ترک‌
متن
بِلْکا ، عنوانی‌ برای‌ فرمانروایان‌ و سرداران‌ ترک‌. «بلکا» به‌ معنای‌ حکیم‌ و دانا، واژه‌ای‌ است‌ ترکی‌، از ریشة‌ «بیلیک‌» (پند واندرز و دانش‌). کلمة‌ بیلیک‌ در عنوان‌ اولین‌ اثر نوشتاری‌ ترکان‌، یعنی‌ قوتادغوبیلیک‌ * ، نوشتة‌ یوسف‌ خاص‌ حاجب‌، که‌ تحت‌تأثیر ادبیات‌ اسلامی‌، در قرن‌ پنجم‌ تألیف‌ شده‌،به‌ معنای‌ پند واندرز آمده‌ است‌ ( ) دایرة‌المعارف‌ ادبیات‌ ترکی‌ ( ، ذیل‌ «قوتادغوبیلیک‌») و در شعر «بِلکا اَرِک‌ اَذکو تُتُب‌ سُوزِن‌ اِشِت‌»، = انسان‌ عاقل‌ و حکیم‌ را نیکودار و حرفش‌ را گوش‌ کن‌، بِلکا به‌ معنای‌ فرد عاقل‌ و صاحب‌ حکمت‌ است‌ (کاشغری‌، ص‌ 379).بلکا، پیش‌ از مهاجرت‌ ترکها از آسیای‌ میانه‌ به‌ ایران‌، یکی‌ از عناوین‌ و القاب‌ حکومتی‌ آنها بوده‌ و در زمان‌ هونهای‌ آسیا نیز به‌ کار می‌رفته‌ است‌ (دونوق‌ ، ص‌ 8). به‌ گزارش‌ این‌ منبع‌، عنوان‌ بلکا، پس‌ از نام‌ فرمانروا یا ولیعهد می‌آمده‌ و لقب‌ یکی‌ از نزدیکترین‌ افراد پادشاه‌ بوده‌ است‌. ظاهراً این‌ لقب‌ با لقب‌ «گوذرکین‌» نزد هونها ـ که‌ بعد از نام‌ «یَبغو» (امیر غُزها) می‌آمده‌ ـ (ابن‌فضلان‌، ص‌ 113) و با عنوان‌ «خاقان‌ به‌» که‌ میان‌ خَزَرها به‌ کار می‌رفته‌ (همان‌، ص‌ 75) شباهتهایی‌ دارد. اگر همانندی‌ این‌ عناوین‌ جدّی‌ شمرده‌ شود، می‌توان‌ وظایف‌ بلکا را نیز همانند «خاقان‌ به‌» فرماندهی‌ سپاهیان‌ در جنگ‌، ادارة‌ امور کشوری‌، حل‌ وعقد امور نواحی‌ تصرف‌ شده‌ و مجازات‌ دانست‌ (همان‌، ص‌ 113).در امپراتوری‌ هونها، عنوان‌ بلکا (شکل‌ چینی‌ آن‌: Hien ـ (Hµien ، پس‌ از تانهو ، بلندترین‌ مقام‌ کشور بود (دونوق‌، همانجا). ترکهای‌ اویغور نیز بلکا را به‌ صورت‌ «قُتلُغ‌ بیلْگا»، عنوانی‌ برای‌ فرمانروایان‌ خود، به‌ کار می‌بردند (گروسه‌، ص‌ 204).عنوان‌ بلکا با ورود ترکها به‌ ایران‌ وارد زبان‌ فارسی‌ شد و نخستین‌ بار آن‌ را در تاریخ‌ بیهقی‌ می‌بینیم‌. البته‌ این‌ اصطلاح‌ در ایران‌ کاربرد قبلی‌ خود را از دست‌ داده‌ و تنها در ترکیب‌ با کلمات‌ دیگر، به‌ عنوان‌ اسم‌ خاص‌ مردان‌، به‌ کار رفته‌ است‌، مانندِ بِلکاتَکین‌ (بیهقی‌، چاپ‌ نفیسی‌، ج‌ 1، ص‌ 174، 181، 183، قس‌ چاپ‌ فیاض‌ «بلگاتگین‌» رجوع کنید به ص‌ 58، 190، 197، و جاهای‌ دیگر)؛ بلکانویین‌ (شبانکاره‌ای‌، ص‌ 248)؛ بلگاخان‌ (نسوی‌، ص‌ 33، 159)؛ اینانج‌ قتلغ‌ بلکا، ایناج‌ بلکا، اُلغ‌ بلکا (انوری‌، ص‌ 239)؛ و الغ‌ بلکا اعظم‌ (بینش‌،ص‌ 86). کلمة‌ بلکا در جامع‌ التواریخ‌ رشیدالدین‌ فضل‌الله‌ به‌ صورت‌ تحریف‌ شده‌ «بَلکُوتی‌ نویان‌» (ج‌ 1، ص‌ 217) آمده‌ است‌.یکی‌ از محققان‌، بی‌ارائة‌ سند، بلکا را حافظ‌ و پاسبان‌ معنی‌ کرده‌ است‌ (مؤیّد ثابتی‌، ص‌ 3، پانویس‌) و بلکابک‌ در بیت‌ «قدرت‌ آل‌ نوح‌ بلکابک‌ ....» از سوزنی‌ سمرقندی‌ (انوری‌، ص‌ 239) نیز اسم‌ خاص‌ است‌ نه‌ لقب‌ و عنوان‌. ظاهراً این‌ اسم‌ از دوران‌ مغول‌ به‌ بعد در منابع‌ فارسی‌ متروک‌ شده‌ و ذکری‌ از آن‌ نیامده‌ است‌.منابع‌: ابن‌فضلان‌، سفرنامه‌ ، ترجمة‌ ابـوالفضل‌ طباطبـائی‌، تهـران‌ 1345 ش‌؛ حسن‌ انوری‌، اصطلاحات‌ دیوانی‌ دورة‌ غزنوی‌ و سلجوقی‌ ، تهران‌ 1355 ش‌؛ تقی‌ بینش‌، «سنگاب‌ خوارزمشاهی‌»، نامة‌ آستان‌ قدس‌ ، ش‌ 38 (1356 ش‌)؛ محمدبن‌حسین‌ بیهقی‌، تاریخ‌ بیهقی‌ ، چاپ‌ علی‌اکبر فیاض‌، مشهد 1350 ش‌؛ همان‌: تاریخ‌ مسعودی‌، معروف‌ به‌ تاریخ‌ بیهقی‌ ، چاپ‌ سعید نفیسی‌، تهران‌ [1332 ش‌ ] ؛ رشیدالدین‌ فضل‌الله‌، جامع‌التواریخ‌ ، چاپ‌ بهمن‌ کریمی‌، تهران‌ 1367 ش‌؛ محمدبن‌علی‌ شبانکاره‌ای‌، مجمع‌الانساب‌ ، چاپ‌ میرهاشم‌ محدث‌، تهران‌ 1363 ش‌؛ محمودبن‌حسین‌ کاشغری‌، نامها و صفتها و ضمیرها و پسوندهای‌ دیوان‌ لغات‌الترک‌ ، ترجمه‌ و تنظیم‌ و ترتیب‌ الفبائی‌ محمد دبیرسیاقی‌، تهران‌ 1375 ش‌؛ رنه‌ گروسه‌، امپراطوری‌ صحرانوردان‌ ، ترجمة‌ عبدالحسین‌ میکده‌، تهران‌ 1365 ش‌؛ علی‌ مؤیّد ثابتی‌، اسناد و نامه‌های‌ تاریخی‌ ، تهران‌ 1346 ش‌؛ محمدبن‌احمد نسوی‌، سیرت‌ جلال‌الدین‌ مینکبرنی‌ ، چاپ‌ مجتبی‌ مینوی‌، تهران‌ 1365 ش‌؛Abdulkadir Dounk, I  dari ve Askeri Unvan ve Terimler, Istanbul 1988; Edebiyyat Ansiklopedisi, Istanbul 1978, s.v. "Kutadgu Bilig" (by Seyit Kemal Kara Aliog § lu).
نظر شما
مولفان
گروه
تاریخ اجتماعی ,
رده موضوعی
جلد 4
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده