ذوالفقار شروانی

معرف

شاعر قصیده‌سرای قرن هفتم
متن
ذوالفقار شروانی، شاعر قصیده‌سرای قرن هفتم. نام کامل او سیدقوام‌الدین حسین‌بن صدرالدین علی شروانی/ شیروانی است (آذربیگدلی، بخش 1، ص 195؛ هدایت، ج 1، بخش 2، ص 649). جزئیات سال تولد و خاندان او چندان روشن نیست. منابع تاریخی به سیادت او اشاره کرده‌اند (برای نمونه ← آذربیگدلی؛ هدایت، همانجاها) و وی (ص 438، بیت 14) نیز خود را از سادات خوانده‌است.ورود او به دربار مقارن با حکومت سلطان‌علاءالدین محمد خوارزمشاه بوده‌است. بنابه گفته دولتشاه سمرقندی (ص 132)، سیدذوالفقار برای ملازمت سلطان‌علاءالدین محمد به عراق عجم رفت. سلطان‌خوارزمشاه از 613 تا 615 در عراق عجم حضور داشته‌است (← خوارزمشاه*، علاءالدین محمد) و با درنظر گرفتن حداقل بیست‌سال سن برای ورود به دربار، می‌توان گفت ذوالفقار شروانی در دهه 590 زاده شده‌است.با دقت در شعر ذوالفقار می‌توان گفت او روزگار جوانی را صرف تحصیل علوم متداول روزگار خود کرد. ازاین‌میان، به‌خصوص باید به علم نجوم اشاره کرد که تأثیر ویژه‌ای بر سبک شعری و بازیهای زبانی او داشته‌است (برای نمونه ← ذوالفقار شروانی، ص 10، بیت 4، ص 45، بیت 6، ص 85، بیت 6). جز این، او به ادعای خودش (ص 132)، به طب، موسیقی، و حکمت آگاه بوده‌است. در دربار خوارزمشاه، سرودن تاریخ و مقامات سلطان به ذوالفقار سپرده شد (دولتشاه سمرقندی، همانجا؛ امین احمد رازی، ج 3، ص 1471). اینکه آیا ذوالفقار تألیف چنین کتابی را به‌پایان برد یا خیر روشن نیست (صفا، ج 3، بخش 1، ص 519). ذوالفقار در یک بیت (ص 133، بیت 11) به استنساخ شاهنامه در یک ماه اشاره کرده و با توجه به اینکه او وظیفه به‌نظم‌آوردن وقایع تاریخی حکومت خوارزمشاهی را نیز برعهده داشته، شاید در دیوان دبیری خوارزمشاه شغل و منصبی داشته‌است (نیز ← ادامه مقاله). آنچه این حدس را تقویت می‌کند این است که اوحدی بلیانی، صاحب عرفات العاشقین (ج 3، ص 1433)، نیز از پیشرفت شروانی در زمان سلطنت سلطان‌محمد خوارزمشاه سخن گفته‌است.پس از این، ذوالفقار شروانی به وساطت محمد ماستری، وزیر ایلخانان، به دربار یوسف‌شاه لر (حک : 672ـ688، از اتابکان لرستان) وارد شد و او را مدح کرد (آذر بیگدلی؛ صفا؛ همانجاها؛ قس هدایت، همانجا، که گفته یوسف‌شاه لر در خوزستان حکومت می‌کرد). اشاراتی که در شعر ذوالفقار شروانی (ص 111، بیت 13ـ14، ص 112، بیت 21) به شهر اصفهان دیده می‌شود و گاه با طعن و سرزنش آمیخته‌است، باید متعلق به همین ایام باشد. پس از این، ذوالفقار در دربار قراختاییان کرمان* به مدح پرداخت (← ادامه مقاله). او ظاهرآ از اقامت در کرمان هم چندان خوشدل نبوده، زیرا خود را اسیر خطّه کرمان دانسته و آرزوی بازگشت نزد خویشان داشته و کرمان را هجو کرده‌است (← ص 242، بیت 1، ص 243، بیت 11ـ12، ص 434ـ435).بنابه گفته دولتشاه سمرقندی (ص 71)، در عهد شروانشاه اخستان‌بن منوچهر، چندین شاعر ازجمله ذوالفقار، خاقانی شروانی*، فلکی شروانی* و ابوالعلاء گنجوی* در شروان گرد آمده بودند. ظاهرآ همین روایت سبب شده که اوحدی بلیانی (همانجا) از معاشرت و مصاحبت ذوالفقار با این شاعران سخن بگوید؛ اما این روایت قطعآ نادرست است، زیرا اغلب این شاعران یا قبل از سال 600 یا اندکی پس از آن درگذشته‌اند؛ درحالی‌که در این سالها، ذوالفقار در کودکی به‌سر می‌برده و امکان معاشرت با چنین افرادی را نداشته‌است. جدای از این اشتباه تاریخی، اقامت ذوالفقار در شهر شروان، که دولتشاه سمرقندی (همانجا) به آن اشاره کرده، پذیرفتنی است.نقل است ذوالفقار در 689 درگذشت و در مقبرة‌الشعرای کوی سرخاب در تبریز دفن شد (آذر بیگدلی، بخش 1، ص 196؛ قس هدایت، همانجا، که سال درگذشت ذوالفقار را 679 آورده‌است؛ صفا، ج 3، بخش 1، ص 521، که تاریخ وفات ذوالفقار را پس از 690 دانسته‌است).در دیوان ذوالفقار، اشاراتی به نام حضرت زهرا و امامان شیعه علیهم‌السلام (برای نمونه ← ص 22، بیت 17، ص 41، بیت 6، ص 105، بیت 6) و یک ترکیب‌بند در مدح امام رضا علیه‌السلام (ص 395ـ398) دیده می‌شود. او (ص 46، بیت10، ص100، بیت 7) خود را حیدری و مصداق عبارت معروف «لاسیف الّا ذوالفقار» دانسته‌است؛ بااین‌حال، شاید این نشانه‌ها برای شیعه دانستن او کافی نباشد.مهم‌ترین ممدوحان او پادشاهان سلسله قراختاییان کرمان هستند، از جمله جلال‌الدین ابوالمظفر سیورغتمش، صفوت‌الدین پادشاه خاتون و سلطان‌مظفرالدین محمدشاه (← همان، ص 7، 99، 186، 290؛ نیز ← صفا، ج 3، بخش 1، ص520). او یک قصیده در مدح صلاح‌الدین حسن دارد و در این قصیده، از او می‌خواهد با میانجیگری و شفاعت، اسباب بازگشت شاعر را به نزد خویشانش فراهم کند (← ص 242ـ243). این فرد باید حسن بلغاری نخجوانی*، صوفی معروف، باشد که بین سالهای 672 تا 698 در کرمان اقامت داشت (← ناصرالدین منشی‌کرمانی، حواشی اقبال آشتیانی، ص 123). ممدوح دیگر او عطاملک جوینی، وزیر ایلخانان، است (← ذوالفقار شروانی، ص 292ـ302).در دیوان ذوالفقار شروانی هم قصاید بلند مدح‌آمیز (برای نمونه ← ص 209ـ212، 215ـ217) دیده می‌شود، هم قطعات تقاضایی (برای نمونه ← ص 422، 435)، هم اشعار حکمت‌آمیز و زاهدانه (برای نمونه ← ص 134، 235، 444)، و هم هجو (برای نمونه ← ص 417ـ418، 436، 438). او در سرودن ترکیب‌بند بسیار مهارت داشت و اغلب مراثی خود را در این قالب سروده‌است (برای نمونه ← ص 133ـ136، 274ـ277، 374ـ377). بخش پایانی دیوان ذوالفقار (ص 449ـ468) رباعیات اوست. در دیوان او آنچه بیشتر از همه یافت می‌شود، قصیده است. او در این قصاید، به سبک قدمای خراسانی، بیش از هر چیز، به بدیع لفظی می‌پردازد؛ تا جایی که شاید بتوان گفت مهم‌ترین آرایه ادبی دیوان او مراعات نظیر است (برای نمونه ← ص 131، بیت 8، ص 135، بیت 13، ص 363، بیت 15). آرایه محبوب دیگر او تکرار است (برای نمونه ← ص 6، بیت 19، ص 131، بیت 5، ص 254، بیت 15).او همچنین از داستانهای اساطیری ایرانی بسیار بهره برده‌است (برای نمونه ← ص 116، بیت 21، ص 125، بیت 18، ص 147، بیت 15ـ16)؛ این بهره شاید حاصل اشتغال او به استنساخ شاهنامه باشد. علاوه‌براین، او در مواضع بسیاری، به‌نام کتب مهم اخلاقی و فلسفی و حِکْمی زمان خویش مانند احیاء علوم‌الدین، نجات، شفاء، و الاشارات و التنبیهات اشاره کرده (برای نمونه ← ص47، بیت19،ص124،بیت22، ص234، بیت 5) و به‌این‌ترتیب، علاوه‌بر ایجاد بدیع معنوی، انس و اشتغال خود را به این کتابها نشان داده‌است. از دیگر جلوه‌های بدیع معنوی در شعر او گونه‌های تشبیه مشروط و مرکّب و بلیغ است؛ به‌نحوی‌که مشبّه و مشبّهٌبه هر دو حسی‌اند (برای نمونه ← ص 2، بیت 2، 13، ص 252، بیت 11ـ12، ص 363، بیت 14ـ15). او در اشعار خود کلمات ترکی نیز به‌کار برده (برای نمونه ← ص 51، بیت 3، ص 109، بیت 18) و ادعا کرده‌است که به شش زبان شعر می‌سراید (← ص 132، بیت 19).عمده شهرت ذوالفقار شروانی مرهون سرودن قصیده مصنوعی به‌طرز توشیح است با نام مفاتیح‌الکلام و مدایح الکرام (صفا، ج 3، بخش 1، ص520)، تا جایی که اوحدی بلیانی (همانجا) ادعا کرده که سرودن این‌گونه قصاید ابداع ذوالفقار شروانی است (قس صفا، ج 3، بخش 1، ص 338ـ339، که عقیده دارد ذوالفقار در این‌گونه سخن‌آرایی پیشگام نبوده‌است). ذوالفقار این قصیده را در جوانی سرود و صله هنگفتی از ممدوح خود، محمد ماستری، دریافت کرد (دولتشاه سمرقندی، ص 131؛ امین احمد رازی، ج3، ص1470؛ نیز ← مینوی، ج 1، ص 303ـ304)؛ چندین شاعر از قصیده او پیروی کرده‌اند، ازجمله سلمان ساوجی* با سرودن قصیده بدایع‌الاسحار (دولتشاه سمرقندی؛ اوحدی بلیانی، همانجاها؛ صفا، ج 3، بخش 2، ص 1012).تخلص شروانی در بیشتر اشعارش ذوالفقار است. او این کلمه را غالبآ با کلماتی مانند شمشیر و تیغ و خنجر متناسب کرده‌است (برای نمونه ← ص 127، بیت 2، ص 219، بیت 22، ص 358، بیت 9). گاهی نیز در غزلیاتش «قوام» تخلص کرده‌است (← ص 444، بیت 3، ص 445، بیت 15، ص 447، بیت 10، ص 448، بیت 6).در شعر ذوالفقار اشاره‌ای به نثرپردازی او نیز شده‌است (← ص 132، بیت 20)، ولی از آثار منثور او چیزی دردست نیست. بنابه گفته امین احمد رازی (ج 3، ص 1471)، شعر او بسیار کمیاب بوده‌است. از دیوان او تنها یک نسخه (به شماره Or.9777) در موزه بریتانیا موجود بوده که این موزه آن را به صورت عکسی در 1313ش/1934 به‌کوشش ادوارد ادواردزدر لندن به‌چاپ رسانده‌است.منابع : لطفعلی‌بن آقاخان آذربیگدلی، آتشکده آذر، چاپ حسن سادات ناصری، تهران 1336ـ1340ش؛ امین‌احمد رازی، تذکره هفت اقلیم، چاپ محمدرضا طاهری (حسرت)، تهران 1378ش؛ تقی‌الدین محمدبن محمد اوحدی بلیانی، عرفات‌العاشقین و عرصات‌العارفین، چاپ ذبیح‌اللّه صاحبکاری و آمنه فخراحمد، تهران 1389ش؛ دولتشاه سمرقندی، کتاب تذکرة‌الشعراء، چاپ ادوارد براون، لیدن 1319/1901؛ حسین‌بن علی ذوالفقار شروانی، دیوان، چاپ ادوارد ادواردز، چاپ عکسی لندن 1934؛ ذبیح‌اللّه صفا، تاریخ ادبیات در ایران و در قلمرو زبان پارسی، ج 3، تهران 1378ش؛ مجتبی مینوی، یادداشتهای مینوی، به‌کوشش مهدی قریب و محمدعلی بهبودی، تهران 1375ش ـ؛ ناصرالدین منشی کرمانی، سمط‌العُلی للحضرة‌العلیا، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران 1362ش؛ رضاقلی‌بن محمدهادی هدایت، مجمع‌الفصحا، چاپ مظاهر مصفا، تهران 1336ـ1340ش.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 18
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده