ذوالریاستین، میرزاعبدالحسین، قطب سلسله نعمتاللهی ذوالریاستینی/ مونسعلیشاهی، واعظ، شاعر، روزنامهنگار و آزادیخواه دوره مشروطه. لقب طریقتی او مونسعلیشاه است. جد وی، حاجآقامحمد مشهور به منوّرعلیشاه (متوفی 1301)، از عالمان و از اقطاب طریقت نعمتاللهیه* بود. پدر او، حاجعلیآقا ملقب به وفاعلیشاه (متوفی 1336) نیز لقب ذوالریاستین داشت و قطب سلسله نعمتاللهیه ذوالریاستینی بود (آقابزرگ طهرانی، ج 4، ص 168؛ رکنزاده آدمیت، ج 4، ص 574ـ575؛ بامداد، ج 6، ص 137). درباره شهرت مونسعلیشاه به ذوالریاستین دو قول وجود دارد، یکی اینکه او به سبب احاطهاش بر علوم ظاهری و باطنی این لقب را یافت و دیگر اینکه احمدشاه قاجار (حک : 1327ـ1344) این عنوان را به او داد (نوربخش، ص 85؛ پورجوادی و ویلسون ، ص 165).ذوالریاستین در 1290 در شیراز متولد شد. در همانجا تا شانزده سالگی ادبیات فارسی، صرف و نحو عربی، سطوح فقه و اصول را نزد محمد بنیکربالی فراگرفت. پس از آن برای ادامه تحصیل به مدرسه منصوریه رفت و نزد حکیمنصراللّه به فراگیری علم بیان و منطق مشغول شد. او همچنین نزد عالمان دیگری همچون شیخحسین سبزواری (از شاگردان حاجملاهادی سبزواری)، محمدباقر اصطهباناتی، شیخجعفر محلاتی و نیز پدرش، وفاعلیشاه به آموختن فقه، تفسیر، حکمت و عرفان پرداخت (بلاغی، ص 84؛ رکنزاده آدمیت، ج 4، ص 575؛ نوربخش، ص 191ـ192).ذوالریاستین، پس از اتمام تحصیلات، از طریق پدرش به سلسله نعمتاللهی ذوالریاستینی وارد شد و به دستور او به ریاضتهای طریقتی پرداخت؛ ازجمله چندین بار در شیراز و مشهد به چله نشست (نوربخش، ص 191). او در 1317، همراه پدرش به حج و زیارت عتبات عالیات در عراق رفت و در این سفر کتاب انیس المهاجرین و مونسالمسافرین را نوشت (رکنزاده آدمیت، همانجا؛ نوربخش، ص 193).دوران جوانی ذوالریاستین بامشروطیت و جنگ جهانی اول همزمان بود. شور و شوق میهندوستی سبب شد که او وارد حزب دموکرات فارس شود و به اتفاق پدرش لباس نظام بپوشد و لباس روحانیت (عمامه و عبا) را به کلاه و نیمتنه کرباسی تبدیل کند (رکنزاده آدمیت؛ نوربخش، همانجاها). ذوالریاستین و پدرش در نهضت مشروطه تأثیر بسزایی داشتند. آنها در فارس انجمن اسلامی، انجمن انصار، مدرسه مسعودیه (1325) و برای اولینبار چاپخانه پارس را بنا نهادند. ذوالریاستین برایپیشبرد مشروطه روزنامه احیاء را نیز در 1330 منتشر کرد (رکنزاده آدمیت، همانجا؛ مدرسی چهاردهی، ص210؛ نوربخش، همانجا). او در 1334، از فعالیتهای اجتماعی دست کشید و وقایع مشروطه را در کتاب منظوم تاریخ حبالوطن ثبت کرد (دستگردی، ص 168ـ169؛ نهضت آزادیخواهی مردم فارس، مقدمه قائممقامی، ص 23ـ24).در 1336، پدر ذوالریاستین (وفاعلیشاه) درگذشت. او پیش از مرگ، چون ذوالریاستین نسبتآ جوان بود، یکی از مریدانش را به نام سیداسماعیل اجاق، با عنوان صادقعلیشاه، جانشین خود کرد، به شرط آنکه وی پس از خود مقام قطبیت را به کسی جز ذوالریاستین واگذار نکند (مدرسی چهاردهی، ص 209؛ نوربخش، ص 157، 193). صادقعلیشاه نیز در 1340 درگذشت و پیش از مرگ، ذوالریاستین را، با لقب مونسعلیشاه، قطب سلسله نعمتاللهی ذوالریاستینی تعیین کرد (نوربخش، ص 193؛ قس همایونی، ص150 که مینویسد صادقعلیشاه در زمان حیاتش، سرپرستی سلسله را به ذوالریاستین واگذار کرد).ذوالریاستین پس از رسیدن به مقام قطبیتِ این سلسله، که به دلیل انتساب به او نعمتاللهیِ مونسعلیشاهی نیز خوانده میشود، به تقاضای شماری از مریدانش حدود 1347 از شیراز به تهران انتقال یافت و در آنجا خانقاهی ساخت و تا پایان عمر در تهران اقامت گزید (رکنزاده آدمیت، همانجا؛ بامداد، ج 6، ص 137؛ همایونی، ص 147). او در 1332ش درگذشت و بنابر وصیتش در خانقاه نعمتاللهی کرمانشاه به خاک سپرده شد (بلاغی، ص 85، 513؛ نوربخش، ص 209). پس از درگذشت ذوالریاستین، بر سر جانشینی او در میان مشایخ این سلسله اختلاف و کشمکشهای بسیار به وجود آمد و عده زیادی داعیهدار جانشینی او شدند (← بلاغی، ص 482ـ483؛ مدرسی چهاردهی، ص 217ـ219)، زیرا ذوالریاستین کسی را بهجانشینی خود تعیین نکرده بود (← مدرسی چهاردهی، ص 216؛ صدوقیسها، ص 97؛ آزمایش، ص 105). با وجود این، پس از درگذشت ذوالریاستین چند تن از مریدانش ازجمله جواد نوربخش* و عبدالحجت بلاغی (← حجت علیشاه*) خود را شایسته جانشینی دانستند. چون هیچیک از فرزندان ذوالریاستین، به نامهای محمدکاظم و علیاصغر ذوالریاستینزاده، وارد تصوف نشده بودند، جواد نوربخش (متوفی 1387ش)، داماد ذوالریاستین، اکثر مشایخ این سلسله را با خود همراه ساخت. او کتبآ متعهد شد که بهطور موقت به رتق و فتق امور سلسله بپردازد و سپس مقام قطبیت را به محمد، فرزند علیاصغر و نوه ذوالریاستین، واگذارد. اما او پس از مدتی رسمآ خود را قطب سلسله نعمتاللهی ذوالریاستینی معرفی کرد. نوربخش در 1387 در لندن درگذشت (مدرسی چهاردهی، ص 213ـ222، 227؛ نوربخش، ص 217).ذوالریاستین اهل ذوق بود و با تخلص مونس، شعر میسرود. بعضی از هنرمندان، شاعران و ادیبان معاصرش مانند قدسی شیرازی، خائف شیرازی و غیرت کرمانشاهی نیز به او ارادت میورزیدند (← رکنزادهآدمیت، ج 4، ص 574؛ نوربخش، ص 37ـ38، 196، 206، 208ـ209). دیوان شعر او که حاوی غزل، قصیده و دیگر قالبهای شعری است، چندین بار چاپ شده که چاپ اول آن در 1345ش بهاهتمام جواد نوربخش بودهاست.جز دیوان شعر، ذوالریاستین آثار دیگری هم دارد که بعضی از آنها به چاپ رسیدهاست، ازجمله: مونسالسالکین یا مونسیه، شامل دستورهای طریقتی که درویشان نعمتاللهی موظف به اجرای آناند. ظاهرآ این اثر مأخوذ از کتاب کبریت احمر مظفرعلیشاه (متوفی 1215) است (← مدرسیچهاردهی، ص 233؛ همایونی، ص 149)؛ کفایةالتجوید به فارسی در علم قرائت که در شیراز برای تدریس در مدارس جدید به چاپ رسید (آقابزرگ طهرانی، ج 18، ص 89)؛ ترجیعبندی موسوم به وفائیه؛ نجات از شبهات (1334)؛ دلیلالسالکین (1334)؛ ادریسیه (1340)؛ جبر و تفویض (1341)؛ کشفیه (1349)؛ برهانالسالکین (1354) و حواشی بر مثنوی جلالالدین رومی (آقابزرگ طهرانی، ج4، ص168، ج 9، قسم 3، ص 1127، ج 18، ص89؛ نوربخش، ص 195ـ196).منابع : مصطفی آزمایش، درآمدی بر تحولات تاریخی سلسله نعمتاللّهیه در دوران اخیر، تهران 1381ش؛ آقابزرگ طهرانی؛ مهدی بامداد، شرححال رجال ایران در قرن 12 و 13 و 14 هجری، تهران 1357ش؛ عبدالحجت بلاغی، مقاماتالعرفاء، یا، زندگانی شمسالعرفاء، ]تهران 1337ش[؛ وحید دستگردی، «ذوالریاستین شیرازی»، ارمغان، سال 13، ش 3 (خرداد 1311)؛ محمدحسین رکنزادهآدمیت، دانشمندان و سخنسرایان فارس، تهران 1337ـ1340ش؛ منوچهر صدوقیسها، تاریخ انشعابات متأخره سلسله نعمتاللهیه، در دو رساله در تاریخ جدید تصوف ایران، تهران : پاژنگ، 1370ش؛ نورالدین مدرسیچهاردهی، سلسلههای صوفیه ایران، تهران 1382ش؛ جواد نوربخش، گلستان جاوید، ]تهران [1373ش؛ نهضت آزادیخواهی مردم فارس در انقلاب مشروطیت ایران (1323ـ1324ه .ق .) براساس اسناد رسمی، چاپ جهانگیر قائممقامی، تهران: مرکز ایرانی تحقیقات تاریخی، 1359ش؛ مسعود همایونی، تاریخ سلسلههای طریقه نعمةاللهیه در ایران از سال 1190 هجری قمری تا سال 1396 هجری قمری، ]تهران [1355ش؛Nasrollah Pourjavady and Peter Lamborn Wilson, Kings love: the poetry and history of the Ni`matulla(h( Sufi order, Tehran 1978.