ذوالخویصره حرقوص بن زهیر

معرف

صحابی و از رهبران خوارج* در جنگ نهروان
متن
ذوالخُوَیصره، حُرْقوص‌بن زُهَیر، صحابی و از رهبران خوارج* در جنگ نهروان. حرقوص‌بن زهیر بجلی تمیمی سَعدی، به ذوالخُوَیصره (← ابن‌حجر عسقلانی، ج 2، ص 409، 411)، مُخْدَجُ الیَد (ناقص‌دست)، ذوالثَّدیه (دارای پستان برآمده) (ابویعلی موصلی، ج 1، ص 364، 371؛ ابن‌حجر عسقلانی، ج 2، ص 409ـ410) و سفعة من‌الشیطان (نشانی از شیطان) ملقب بود (دارقطنی، ج 1، جزء2، ص 54؛ ابن‌حجر عسقلانی، ج 2، ص 409). نام وی نخستین بار در غزوه حُنین (سال هشتم) یاد شده‌است. در تفاسیر قرآن گفته‌اند که آیه 59 سوره توبه در شأن وی نازل شده و علت آن اعتراضش به نحوه تقسیم غنایم بوده‌است. ذوالخویصره هنگام تقسیم غنایم حنین، ضمن اعتراض به پیامبر اکرم درباره نحوه تقسیم غنایم، از ایشان خواست تا عدالت را رعایت کند (برای تفصیل ماجرا ← قرطبی، ج 8، ص 166؛ ابن‌حجر عسقلانی، ج 2، ص 411؛ سیوطی، ج 4، ص200). پیامبر نیز در اشاره به سرانجام وی، خطاب به یارانش فرمود که وی در آینده پیروانی خواهد یافت که شما عبادت و نماز و روزه خود را در برابر عبادت و نماز و روزه آنان ناچیز می‌دانید، قرآن می‌خوانند اما از درک آن ناتوان‌اند و از دین، همچون تیر رهاشده از چله کمان، خارج‌اند. در ادامه این روایت اشاره شده‌است که آنان پیرو مردی دارای پستان برآمده یا ناقص‌دست خواهند بود (← طیالسی، ص 24؛ ابن‌ابی‌شیبه، ج 8، ص 729ـ730؛ ابن‌ابی‌الحدید، ج 2، ص 265ـ266). از انس‌بن مالک نقل شده که عبادت ذوالخویصره موجب تعجب او (انس‌بن مالک) و دیگران گردیده‌است. حتی روزی نزد پیامبر از وی سخن به‌میان آمده و آن حضرت او را نشناخته تا اینکه ذوالخویصره، برحسب اتفاق، از آنجا عبور و توقف نموده و پیامبر او را فردی معرفی کرده‌است که سیمای شیطان را دارد (← دارقطنی، همانجا؛ ابن‌حجر عسقلانی، ج 2، ص 409). ذوالخویصره در دوران خلیفه دوم، در فتوحات شرکت داشت (← ابن‌اثیر، ج 1، ص 474ـ475؛ ابن‌حجر عسقلانی، ج 2، ص 49، 170) و به‌خواست عُتْبَة‌بن غَزْوان* (از سرداران خلیفه)، برای یاری مسلمانان در مقابل هرمزان* (والی خوزستان)، خلیفه عده‌ای را به فرماندهی ذوالخویصره به یاری آنان فرستاد (طبری، 1382ـ1387، ج 4، ص 76ـ77؛ ابن‌اثیر، ج 1، ص 474). ذوالخویصره پس از جنگ با هرمزان، سوق‌الاهواز (مطابق با اهواز کنونی) و سپس تُستَر (شوشتر) را فتح کرد و بر ساکنان آن نواحی جزیه وضع نمود و خبر فتح را به همراه خُمس غنایم نزد خلیفه فرستاد و خلیفه وی را بر امور سوق‌الاهواز گماشت (طبری، 1382ـ1387، ج 4، ص 77ـ78؛ ابن‌اثیر، ج 1، ص 474ـ475). در دوران عثمان، ذوالخویصره رهبر گروهی از شورشیانی بود که از بصره به مدینه رفتند (طبری، 1382ـ1387، ج 4، ص 349). طلحه و زبیر و عایشه در بصره به دنبال قاتلان عثمان، در پی ذوالخویصره بودند، ولی او به همراه عده‌ای از پیروانش به قبیله بنی‌سعد پناه برد و از حمایت آنان برخوردار گردید (همان، ج 4، ص 471ـ472).در دوران خلافت امام‌علی علیه‌السلام، ذوالخویصره در جنگ صِفّین حضور یافت و ابتدا در رکاب حضرت علی پیکار کرد، ولی در واقعه تحکیم*، از معترضان و سپس رهبران خوارج شد (← همان، ج 5، ص 72، 76). ذوالخویصره در جمع خوارج خطبه‌ای خواند و آنان را به خیزش برضد مسلمانانی که به‌زعم او گمراه شده‌بودند، فراخواند (← همان، ج 5، ص 74) و حتی از حضرت علی خواست از پذیرش قول به حکمیت توبه کند (بلاذری، ج 2، ص 249؛ طبری، 1382ـ1387، ج 5، ص 72).ذوالخویصره در نبرد نهروان، فرماندهی بخش راست سپاه خوارج را برعهده داشت (خلیفة‌بن خیاط، ص 149؛ قس دینوری، ص210؛ طبری، 1382ـ1387، ج 5، ص 85؛ ابن‌عساکر، ج 12، ص320، که وی را فرمانده پیادگان خوارج دانسته‌اند). پس از پایان نبرد، عده‌ای با یادآوری سخن پیامبر (← ابویعلی موصلی، ج 1، ص 363ـ364، 370ـ371) در پی یافتن ذوالخویصره بودند. امام‌علی علیه‌السلام دستور داد به دنبال وی بگردند و برای یافتن او تک‌تک اجساد را با گذاردن چوب نی نشانه‌گذاری کردند تا ذوالخویصره را زودتر بیابند (طیالسی، ص 24؛ ابویعلی موصلی، ج 1، ص370ـ376؛ ابن‌حجر عسقلانی، ج 2، ص410). سرانجام، جنازه او را در کنار لجنزاری یافتند (ابن‌حجر عسقلانی، همانجا، به نقل از کتاب الخوارج قدامة‌بن جعفر). امام پس از پیداشدن جسد وی، سجده شکر به‌جا آورد. در آثار فقهی، در بحث از موارد سجده شکر، به این موضوع اشاره شده‌است (برای نمونه ← ابن‌قدامه، ج 1، ص 655؛ بهوتی حنبلی، ج 1، ص 546).بلاذری (ج 2، ص 266، 269ـ270) ضمن اشاره به کشته‌شدن وی در روز نهروان، خبر جستجو برای یافتن جنازه او را نقل کرده‌است (نیز ← ابن‌حجر عسقلانی، ج 2، ص170). هیثم‌بن عدی نیز گفته‌است که خوارج مدعی‌اند که ذوالخویصره از رهبران آنان بوده که در جنگ نهروان کشته شده و در ادامه آورده‌است کسی را نیافته که این ادعا را تأیید کند (← همان، ج 2، ص50). ابن‌شاذان (متوفی 260؛ ص 86) نیز اشاره کرده که برخی از حَشویه و نَواصب، خبری از قول عمروبن عاص نقل کرده‌اند که وی مدعی شده ذوالخویصره را در مصر کشته‌است. ابن‌حجر عسقلانی (همانجا) نیز از کتابی که درباره معجزات پیامبر بوده، نقل کرده‌است که پیامبر فرموده‌اند از کسانی که در حدیبیه حضور داشته‌اند، کسی جز یک تن، که آن نیز ذوالخویصره است به جهنم نخواهد رفت. طبری (1382ـ1387، ج 5، ص 91ـ92) نیز از قول ابومریم نقل کرده‌است که پیش از قتل ذوالخویصره، وی بارها از علی علیه‌السلام شنیده بود که گروهی از مسلمانان، همچون تیر از چله کمان، از اسلام خارج شده‌اند و نشانه آنان رهبریشان توسط مردی ناقص‌دست است (نیز ← ابویعلی موصلی، ج 1، ص 363ـ 376؛ طوسی، ص 181).محمدبن جریر طبری در رساله‌ای به نام الرد علی الحرقوصیة، طرق روایت حدیث غدیر را ذکر کرده‌است (← نجاشی، ص 322؛ آقابزرگ طهرانی، ج10، ص 193ـ194). علت انتخاب این نام نیز آن بود که گفته شده احمدبن حنبل از نسل ذوالخویصره بوده و طبری نیز کتاب خود را در ردّ قول حنبلیان، مبنی بر طعن بر حدیث غدیر نگاشته و با این نام‌گذاری قصد تحقیر حنبلیان را داشته‌است (برای تفصیل بحث ← کولبرگ، ص 178ـ181؛ طبری، 1379ش، مقدمه جعفریان، ص10ـ 12). ابن‌حجر عسقلانی (ج 2، ص410) اشاره کرده که قدامة‌بن جعفر در کتاب‌الخوارج طرق مختلف داستان ذوالخویصره را درج کرده‌است. مسلم‌بن حجاج (ج 3، ص 114ـ117) نیز طرق مختلف این ماجرا را ذکر کرده‌است (نیز ← حاکم نیشابوری، ج 2، ص 154).منابع : آقابزرگ طهرانی؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغة، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره 1385ـ1387/1965ـ1967، چاپ افست بیروت ]بی‌تا.[؛ ابن ابی‌شیبة، المصنَّف فی الاحادیث و الآثار، چاپ سعید محمد لحّام، بیروت 1409/1989؛ ابن‌اثیر، اسدالغابة فی معرفة‌الصحابة، چاپ محمد ابراهیم بنا و محمد احمد عاشور، قاهره 1970ـ1973؛ ابن‌حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییزالصحابة، چاپ علی محمد بجاوی، بیروت 1412/1992؛ ابن‌شاذان، الایضاح، چاپ جلال‌الدین محدث ارموی، تهران 1351ش؛ ابن‌عساکر؛ ابن‌قدامه، المغنی، بیروت ] 1347[، چاپ افست ]بی‌تا.[؛ ابویعلی موصلی، مسند ابی‌یعلی الموصلی، چاپ حسین سلیم اسد، دمشق 1404ـ1409/1984ـ1988؛ احمدبن یحیی بلاذری، انساب‌الاشراف، چاپ محمود فردوس‌عظم، دمشق 1996ـ2000؛ منصوربن یونس بهوتی حنبلی، کشّاف‌القناع‌عن متن الاقناع، چاپ محمدحسن شافعی، بیروت 1418/1997؛ محمدبن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک علی‌الصحیحین، چاپ یوسف عبدالرحمان مرعشلی، بیروت 1406؛ خلیفة‌بن خیاط، تاریخ خلیفة‌بن خیاط، روایة بقی‌بن خالد ]مخلد[، چاپ سهیل زکار، بیروت 1414/1993؛ علی‌بن عمر دارقطنی، سنن‌الدارقطنی، چاپ عبداللّه هاشم یمانی مدنی، مدینه 1386/1966؛ احمدبن داوود دینوری، الاخبارالطِّوال، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره 1960، چاپ افست قم 1368ش؛ سیوطی؛ محمدبن جریر طبری، بخش‌های برجای مانده کتاب فضائل علی‌بن ابی‌طالب علیه‌السلام و کتاب‌الولایة، چاپ رسول جعفریان، قم 1379ش؛ همو، تاریخ‌الطبری : تاریخ الامم و الملوک، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت ]1382ـ 1387/ 1962ـ 1967[؛ محمدبن حسن طوسی، الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، تهران 1400؛ سلیمان‌بن داود طیالسی، مسند ابی‌داود الطیالسی، حیدرآباد، دکن 1321، چاپ افست بیروت ]بی‌تا.[؛ محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، بیروت 1405/1985؛ مسلم‌بن حجاج، الجامع‌الصحیح، بیروت: دارالفکر، ]بی‌تا[.؛ نجاشی؛Etan Kohlberg, A medieval Muslim scholar at work: Ibn Ta(wu(s and his library, Leiden 1992.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 18
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده