ذَریحبن محمد مُحاربی، راوی امامی قرن دوم و از اصحاب امامصادق علیهالسلام. کنیهاش ابوالولید و نام پدرش محمدبن یزید بود و به بنیمُحارب، تیرهای از قبیله عبدالقیس عیلان، نسب میبرد (← نجاشی، ص 163؛ علامه حلّی، 1417، ص 144؛ مامقانی، ج 3، ص 162ـ163) که در کوفه ساکن بودهاند (← برقی، 1383ش، ص 44؛ طوسی، 1415، ص 203). ابنبابویه، در مشیخه خود (← 1404، ج 4، ص 510) نام وی را ذریحبن یزیدبن محمد درج کرده که نشان میدهد نام پدر ذریح یزید و نام جدش محمد بودهاست، هرچند احتمال سهوالقلم نیز میرود. اما ذریحبن یزید که در پارهای منابع آمدهاست (برای نمونه ← صفّار قمی، ص 434؛ طوسی، همانجا) احتمالا از گونه منسوبکردن یک فرد به جدش باشد (← مامقانی، ج 26، ص 363ـ364؛ امین، ج 6، ص430؛ زنجانی، ص 759؛ قس اردبیلی، ج 1، ص 313؛ خویی، ج 7، ص 153؛ شوشتری، ج 4، ص 304).نام وی را در شمار اصحاب امامصادق (← برقی؛ نجاشی؛ طوسی، همانجاها) و امامکاظم علیهماالسلام (نجاشی، همانجا) آوردهاند (نیز ← ابنداوود حلّی، ستون 149؛ علامه حلّی، همانجا). هرچند، ظاهرآ روایتی از او از امامکاظم در دست نیست، بیشک ذریح امامکاظم را درک کردهاست، زیرا کسانی مانند جعفربن بشیر بجلی از وی روایت کردهاند که قطعآ امامصادق را درک نکردهاند (موحد ابطحی، ج 5، ص 551). برخی از مؤلفان معاصر، برخلاف رجالیان متقدم و متأخر، او را از اصحاب امامباقر علیهالسلام نیز دانستهاند (← امین، ج 6، ص 431؛ موحد ابطحی، ج 5، ص 548ـ549). در تأیید این سخن به دو روایت از او استناد شده (← کشّی، چاپ مصطفوی، ص 373ـ374؛ ابنبسطام، ص 68)، اما در صحت سند روایت اول تردید شدهاست (← ابنشهید ثانی، ص 199) و روایت دوم نیز از ذریح نیست، بلکه مؤلفان کتاب طبالائمة پس از نقل روایتی از ذریح از امامصادق، روایت مرسلی از امامباقر را نیز بدان افزودهاند (← ابنبسطام، همانجا). در همین کتاب (ص 87) روایتی دیگر به نقل از ذریح از امامباقر آمده که آن نیز مرسل است.ذریح حدیث، فقه و عقاید را از امامصادق علیهالسلام فراگرفته و فراوان از ایشان روایت کردهاست که غالب این روایات یا مطلبی است که ذریح خود از امام شنیده (← برقی، 1330ش، ج 1، ص 88؛ صفّار قمی، ص 126، 329، 415، 498؛ کلینی، ج 1، ص 254، ج 2، ص200، ج 3، ص 125، ج 6، ص 419، ج 8، ص 85) یا پاسخ امام به پرسش اوست (← کلینی، ج 1، ص 181، ج 3، ص 167، 276، 440، ج 4، ص 549، ج 5، ص 309؛ ابنقولویه، ص 271ـ272). همچنین اصل محمدبن مثنی حضرمی حاوی نزدیک به شصت روایت از ذریح از امامصادق است که جعفربن محمدبن شُرَیح حضرمی آنها را نقل کردهاست و تقریبآ یکسوم این روایات در کتب اربعه شیعه به نقل از ذریح و البته با طرقی متفاوت آمدهاند (← محمدبن مثنی حضرمی، ص 253ـ269 و پانویس؛ نیز ← آقابزرگ طهرانی، ج 2، ص 166). ذریح از ابوحمزه ثمالی (← برقی، 1330ش، ج 1، ص 92؛ صفّار قمی، ص 41، 124، 498)، محمدبن مسلم (کشّی، چاپ مصطفوی، ص 167ـ 168)، عمربن حنظله (محمدبن مثنی حضرمی، ص260)، عباده اسدی (کلینی، ج 3، ص 243) و ابوبصیر اسدی (همان، ج 4، ص230) نیز حدیث نقل کردهاست (نیز ← خویی، ج 7، ص150، 154، 422ـ424). راویان سرشناسی چون ابانبن عثمان احمر (← کلینی، ج 4، ص 269، 278؛ طوسی، 1390، ج 5، ص450)، صالحبن رزین (ابنبابویه، 1404، ج 4، ص 168، 510؛ طوسی، 1390، ج10، ص 292)، صفوانبن یحیی (صفّار قمی، ص 498، 504؛ کلینی، ج 2، ص100، ج 3، ص 167، 440، ج 5، ص 72؛ ابنبابویه، 1404، ج 2، ص 447)، عبداللّهبن سنان (کلینی، ج 4، ص 549)، معاویةبن وهْب بَجَلی (همان، ج 1، ص 181) و یونسبن عبدالرحمان (کشّی، چاپ مصطفوی، ص 372) از وی روایت کردهاند. بنابر نقل حسنبن سلیمان حلّی (ص 99) محمدبن سنان نیز از ذریح روایت کردهاست (نیز ← زنجانی، ص 758ـ759؛ اردبیلی، ج 1، ص 313ـ314).طوسی (1420، ص 189) ذریح را ثقه دانستهاست (نیز ← علامه حلّی، 1417، همانجا)، اما ظاهرآ خودداری ابنغضائری از مدح وی سبب شدهاست که نجاشی به مدح یا توثیق ذریح تصریح نکند (← موحد ابطحی، ج 5، ص 553ـ554). ابنداوود حلّی (همانجا) با استناد به روایات کشّی (چاپ مصطفوی، ص 372ـ374) او را ممدوح خواندهاست (قس ابنشهید ثانی، ص 102ـ103، که گفته احمدبن طاووس این روایات را دالّ بر مدح یا ذم وی نمیدانستهاست). حرّعاملی (ص 119) نیز مدح وی را مرجّح دانستهاست. بیشتر رجالیان متأخر ذریح را توثیق کردهاند و افزون بر تصریح طوسی بر وثاقت وی، روایت بزرگان شیعه، چون صفوان، ابنابیعمیر، جعفربن بشیر، عبداللّهبن مُغیüره و یونسبن عبدالرحمان، را از او حاکی از جلالت قدر ذریح دانستهاند (← بهبهانی، ص 175؛ مامقانی، ج 26، ص 372ـ373). همچنین در کتب روایی شیعه روایاتی در مدح وی وارد شدهاست که همه بر علو منزلت ذریح دلالت دارد (← ابنشهید ثانی، ص 199ـ200؛ جزائری، ج 1، ص 369؛ استرآبادی، ص 138؛ اردبیلی، ج 1، ص 313؛ مامقانی، ج 26، ص370ـ372)، از جمله، حاجتخواستن ذریح از امامصادق و اجابت آن حضرت (← جعفربن محمد حضرمی، ص240)؛ روایتی از آن حضرت که ضمن صحهگذاشتن بر حدیث ذریح، او را آگاه به معارف و حقایق معنوی و باطن قرآن معرفی میکند (← کلینی، ج 4، ص 549؛ ابنبابویه، 1404، ج 2، ص 484ـ486)؛ و روایتی از امامرضا که در آن حضرت به صداقت ذریح گواهی دادهاست (← کشّی، چاپ مصطفوی، ص 373ـ374؛ قس ابنشهید ثانی، ص 199، که در دلالت مضمون روایت بر صدق ذریح و نیز صحت سند آن تردید کردهاست). کشّی (چاپ مصطفوی، ص 373) همچنین روایتی آورده که در آن امامصادق ذریح را از نقل احادیث جابر برای مردمان سست اعتقاد (سَفِله؛ برای توضیح این واژه ← همان، چاپ رجائی، ج 2، تعلیقه میرداماد، ص 437ـ438) برحذر داشتهاست. در ادامه، عبداللّهبن جبله ــ راوی روایت ــ گفته که خودِ ذریح نیز از سفله دانسته شدهاست (قس همان، چاپ مصطفوی، ص 193)، اما چنانکه برخی رجالیان تصریح کردهاند، سند این روایت ضعیف است و متن آن نیز دلالتی بر ذم ذریح ندارد (← ابنغضائری، ص 59؛ ابنشهید ثانی، ص 102ـ103؛ اردبیلی، همانجا؛ خویی، ج 7، ص 152)، زیرا فقط متضمن نظر شخصی راوی است (← مامقانی، ج 26، ص 369؛ خویی، همانجا). افزون بر این، ابنجبله واقفی بودهاست و سوءنظر وی موجب تضعیف این راوی امامی نمیشود (بهبهانی، همانجا؛ شوشتری، ج 4، ص 304).نام ذریح در اسناد نزدیک به هفتاد حدیث در کتب روایی موجود شیعه دیده میشود (← موسوعة طبقاتالفقهاء، ج 2، ص 197ـ198؛ قس خویی، ج 7، ص 154). طوسی (1420، همانجا) ذریح را صاحب اصل دانستهاست (نیز ← ابنشهر آشوب، ص 49). بهگفته وی (همانجا)، ابنابیعمیر و عبداللّهبن مغیره بجلی اصلِ ذریح را روایت کردهاند (برای نمونههایی از روایت این دو از ذریح ← کلینی، ج 3، ص 276؛ کشّی، چاپ مصطفوی، ص40؛ ابنبابویه، 1404، ج 3، ص190، ج 4، ص510؛ طوسی، 1390، ج 1، ص 465، ج 3، ص 241، 309، ج 5، ص 403). ذریح، افزون بر این اصل، کتابی نیز از روایات امامان شیعه گرد آوردهبود که ابومحمدجعفربن بشیر بجلی آن را نقل کردهاست (← نجاشی، ص 163؛ برای نمونههایی از روایات جعفربن بشیر از ذریح ← صفّار قمی، ص330، 434؛ کشّی، چاپ مصطفوی، ص110؛ ابنبابویه، 1362ش، ج 2، ص 649؛ همو، 1363ش، ج 1، ص230؛ طوسی، 1390، ج 2، ص 284؛ حلّی، ص90ـ91).از روایات درخور توجه ذریح، حدیثی از امامصادق است که در آن بر وجود همیشگی امام بر روی زمین بهعنوان حجت خداوند بر بندگان تأکید شدهاست (← کشّی، چاپ مصطفوی، ص 372ـ373؛ ابنبابویه، 1385ـ1386، ج 1، ص 197). از روایات مهم فقهی ذریح، روایتی از امامصادق در وجوب حج و ترک نکردن آن بدون عذر موجه است (← کلینی، ج 4، ص 268ـ269؛ ابنبویه، 1404، ج 2، ص 447؛ طوسی، 1390، ج 5، ص 462). این حدیث مورد اعتماد فقیهان امامیه بودهاست (برای نمونه ← مفید، ص 386؛ محقق حلّی، ج 2، ص 746، 755؛ علامه حلّی، 1414، ج 7، ص 9؛ بحرانی، ج 14، ص 22؛ نجفی، ج 17، ص280). همچنین است روایتی از امامصادق درباره نهی از فروش خانه برای پرداخت بدهی که ابنابیعمیر به آن اعتماد و عمل کرده و از قبول این مال سرباز زدهاست (← ابنبابویه، 1404، ج 3، ص190ـ191؛ طوسی، 1390، ج 6، ص 198؛ برای نمونهای از فتوای فقها بر مبنای این روایت ← علامه حلّی، 1414، ج 13، ص 14ـ15؛ بحرانی، ج20، ص 195؛ نجفی، ج 25، ص 334ـ335).منابع : آقابزرگ طهرانی؛ ابنبابویه، عللالشرایع، نجف 1385ـ1386، چاپ افست قم ]بیتا.[؛ همو، کتاب الخصال، چاپ علیاکبر غفاری، قم 1362ش؛ همو، کتاب من لایَحَضُرُه الفقیه، چاپ علیاکبر غفاری، قم 1404؛ همو، کمالالدین و تمامالنعمة، چاپ علیاکبر غفاری، قم 1363ش؛ ابنبسطام (حسینبن بسطام) و ابنبسطام (عبداللّهبن بسطام)، طب الائمة علیهمالسلام، نجف 1385/1965، چاپ افست قم 1370ش؛ ابنداوود حلّی، کتاب الرجال، چاپ جلالالدین محدث ارموی، تهران 1383ش؛ ابنشهرآشوب، معالمالعلماء، نجف 1380/1961؛ ابنشهید ثانی، التحریر الطاووسی، چاپ فاضل جواهری، قم 1411؛ ابنغضائری، الرجال لابن الغضائری، چاپ محمدرضا حسینی جلالی، قم 1422؛ ابنقولویه، کاملالزیارات، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم 1417؛ محمدبن علی اردبیلی، جامعالرواة و ازاحةالاشتباهات عن الطرق و الاسناد، قم: مکتبة المحمدی، ]بیتا.[؛ محمدبن علی استرآبادی، منهجالمقال فی تحقیق احوال الرجال المعروف بالرجال الکبیر، چاپ سنگی ]تهران[ 1307؛ امین؛ یوسفبن احمد بحرانی، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة، قم 1363ـ1367ش؛ احمدبن محمد برقی، کتاب الرجال، در ابنداوود حلّی، همان منبع؛ همو، کتاب المحاسن، چاپ جلالالدین محدث ارموی، تهران 1330ش؛ محمدباقربن محمداکمل بهبهانی، تعلیقات علی منهجالمقال، در محمدبن علی استرآبادی، همان منبع؛ عبدالنبیبن سعدالدین جزائری، حاوی الاقوال فی معرفة الرجال، قم 1418؛ محمدبن حسن حرّعاملی، الرجال، چاپ علی فاضلی، قم 1385ش؛ جعفربن محمد حضرمی، کتاب جعفربن محمدبن شریح الحضرمی، در الاصول الستة عشر من الاصول الاولیة، مجموعة من کتب الروایة الاولیة فی عصر الائمة المعصومین علیهالسلام، چاپ ضیاءالدین محمودی، قم 1381ش؛ محمدبن مثنی حضرمی، کتاب محمدبن المثنی الحضرمی، در همان؛ حسنبن سلیمان حلّی، مختصر بصائرالدرجات، نجف 1370/ 1950؛ خویی؛ موسیبن عبداللّه زنجانی، کتاب الجامع فی الرجال، ]قم[ 1394؛ شوشتری؛ محمدبن حسن صفّارقمی، بصائرالدرجات فی فضائل آلمحمد «ص»، چاپ محسن کوچهباغی تبریزی، قم 1404؛ محمدبن حسن طوسی، تهذیبالاحکام، چاپ حسن موسوی خرسان، تهران 1390؛ همو، رجالالطوسی، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم 1415؛ همو، فهرست کتب الشیعة و اصولهم و اسماءالمصنفین و اصحابالاصول، چاپ عبدالعزیز طباطبائی، قم 1420؛ حسنبن یوسف علامه حلّی، تذکرةالفقهاء، قم 1414ـ ؛ همو، خلاصةالاقوال فی معرفة الرجال، چاپ جواد قیومی اصفهانی، ]قم [1417؛ محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال، ]تلخیص [محمدبن حسن طوسی، چاپ حسن مصطفوی، مشهد 1348ش؛ همان، تصحیح و تعلیق محمدباقربن محمد میرداماد، چاپ مهدی رجائی، قم 1404؛ کلینی (بیروت)؛ عبداللّه مامقانی، تنقیحالمقال فی علم الرجال، ج 3، چاپ سنگی نجف 1352، ج 26، چاپ محییالدین مامقانی، قم 1427؛ جعفربن حسن محقق حلّی، المعتبر فی شرحالمختصر، ج 2، قم 1364ش؛ محمدبن محمد مفید، المُقْنِعَة، قم 1410؛ محمدعلی موحدابطحی، تهذیبالمقال فی تنقیح کتاب الرجال للشیخ الجلیل ابیالعباس احمدبن علی النجاشی، ج 5، قم 1417؛ موسوعة طبقاتالفقهاء، اشراف جعفر سبحانی، قم : مؤسسة الامام الصادق، 1418ـ1424؛ نجاشی؛ نجفی.