ذراع

معرف

واحدی در اندازه‌گیری طول، سطح و حجم، و پیمایش زاویه‌ای در آسمان
متن
ذِراع ، واحدی در اندازه‌گیری طول، سطح و حجم، و پیمایش زاویه‌ای در آسمان. واژه عربی ذراع از ریشه «ذرع»، در اصل به معنای آرنج انسان یا آرنج و ساعد، همچنین فاصله بین آرنج تا نوک انگشت میانه انسان است (← جوهری؛ ابن‌فارِس؛ ابن‌سیده؛ ابن‌منظور، ذیل «ذرع»). جمع آن اَذرُع، ذُرعان یا ذراع است (← جوهری؛ ابن‌سیده، همانجاها؛ فیروزآبادی؛ زبیدی، ذیل «ذرع»). اگرچه ریشه «ذرع» به معنای اندازه‌گرفتن یا ابزار اندازه‌گیری است (← ابن‌فارس؛ فیروزآبادی، همانجاها؛ دهخدا؛ معین، ذیل «ذرع»)، در منابع گاهی ذرع/ زرع به‌عنوان واحد اندازه‌گیری به‌جای ذراع ذکر شده‌است (← ادامه مقاله). واژه‌های فارسی اَرَش* و گز* (← قمی، ص 109؛ طبری، ص 182؛ جمال‌زاده، ص 168؛ مشکور، ج 1، ص 265) و واژه‌های فراراثنی (fara(ra(ni) در اوستا و فراراست (fra(ra(st) در پهلوی نیز معادل ذرع به‌کار رفته‌اند (← اوستا، وندیداد، فرگرد7، بند 29ـ30، 33؛ بیوار ، ص630، 635؛ مکنزی ، ذیل "Fra(ra(st").ذراع به‌عنوان واحد طول، برای اندازه‌گیری پارچه و چوب و جز آن، به‌عنوان واحد سطح، برای اندازه‌گیری مساحت خانه، ملک، قنات و مانند آن (← جوهری؛ ابن‌فارس، همانجاها؛ جواد علی، ج 7، ص 624ـ625)، و به‌عنوان واحد حجم، به‌ویژه برای تعیین حق آب (← خوارزمی، ص70؛ خاروف، ص 198) نیز به‌کار رفته، اما مقدار آن در منابع متفاوت است (← ادامه مقاله). براساس چوبهای اندازه‌گیری که از حدود 1570ـ1310 پیش از میلاد از مصر باستان به‌دست آمده‌است، به‌نظر می‌رسد نخستین‌بار مصریان این واحد (معادل حدود 52 یا 04ر54 سانتیمتر) را به‌کار برده باشند (← )دانشنامه معیار کتاب مقدس( ، ذیل "Cubit"؛ د.اسلام، چاپ دوم، ذیل واژه). در تورات، برای نشان‌دادن اندازه کشتی نوح و ارتفاع آب دریا واژه ذراع ذکر شده‌است (← سفر پیدایش، :6 15ـ16، :7 20). در بابل، واحد طول ذراع معادل 495 و 510 میلیمتر بود (← بیوار، ص 612 ، 626؛ پیرنیا، ج 1، ص 166). در دوره هخامنشی (حک : 559ـ331ق م)، واحد ذرع و ذرع پادشاهی، حدود 23ر551 میلیمتر، به‌کار می‌رفت؛ برخی منابع، با بررسی آجرهای دیوارهای مقبره کوروش، واحد ذرع به‌کاررفته در آن زمان را معادل 515 میلیمتر برآورد کرده‌اند (← هرودوت ، کتاب 1، بند 51، 60، 68، 178؛ بیوار، ص 625ـ626). در عهد جدید نیز به واحد ذراع اشاره شده‌است (← انجیل متّی، :6 27؛ انجیل لوقا، :12 25؛ انجیل یوحنّا،:21 8).در میان مردم عرب قبل از اسلام و در دوره اسلامی، واحد ذراع به‌کار می‌رفته و واژه ذراع به‌عنوان واحد طول در قرآن نیز آمده‌است (← حاقه: 32؛ ابن‌فَرّاء، ص 173ـ174؛ ابن‌اخوه، ص 148ـ151؛ جواد علی، ج7، ص622ـ623). هر ذراع شش قبضه (مشت)، هر قبضه چهار اِصْبَع* (انگشت) و هر اصبع شش شعیر (دانه جو) است که از پهنا در کنار هم قرار گرفته باشند (← ابن‌خرداذبه، ص 4؛ یاقوت حموی، ج 1، ص 38؛ نُوَیری، ج 1، ص 208ـ209). ذراع، در طول تاریخ در مکانهایمختلف، به نامهای گوناگون به‌کار رفته و پایه شماری از مقیاسهای اندازه‌گیری بوده‌است (برای مقیاسهای بزرگ‌تر ← هرودوت، کتاب 2، بند6؛ ابن‌خرداذبه، همانجا؛ جواد علی، ج 7، ص 625؛ نیز ← اندازه/ اندازه‌گیری*).از انواع متفاوت ذراع، کوتاه‌ترین آن ذراع دست و معادل شش مشت انسان متوسط یا 24 انگشت، حدود 33ر49، 875ر49 یا پنجاه سانتیمتر بود که برای اندازه‌گیری پارچه در برخی شهرهای مصر به‌کار می‌رفت و برخی آن را ذراع شرعی نامیده‌اند (← ابن‌اخوه، ص 151؛ قَلقَشندی، ج 3، ص 442ـ443؛ نالینو ، ص 288؛ هینتس ، ص 61). انواع دیگر ذراع عبارت‌اند از: ذراع سوداء، که هارون‌الرشید آن را وضع کرد و حدود 04ر54 سانتیمتر بود و در دادوستد پارچه و تعیین مساحت ساختمانها و نیز اندازه‌گیری آب رود نیل به‌کار می‌رفت؛ ذراع قاضی (ذراع‌الدور یا ذراع قصبه) که 3 21 انگشت از ذراع سوداء کمتر و حدود 3ر50 سانتیمتر بود؛ ذراع یوسفی، یا ذراعی که قاضیان خانه‌های بغداد را با آن اندازه می‌گرفتند و 3 2 انگشت کمتر از ذراع سوداء و حدود 55ر52 سانتیمتر بود؛ ذراع هاشمی کوچک/ ذراع بلالی، که 3 22 انگشت از ذراع سوداء بیشتر و حدود 055ر60 سانتیمتر بود و در داد و ستد مردم بصره و کوفه به کار می‌رفت؛ ذراع هاشمی بزرگ (ملک، شاهی، حکومتی یا زیادی) که 3 25 انگشت از ذراع سوداء بیشتر و حدود 5ر 66 سانتیمتر بود و بنابه منابع، مردم اهواز در تعیین مساحت آن را به‌کار می‌بردند؛ ذراع عَمَل، که طول آن سه وجب مرد متوسط، حدود 5ر66 سانتیمتر و برابر با ذراع هاشمی بزرگ بود و برای اندازه‌گیری زمین در شهرهای عراق به‌کار می‌رفت؛ ذراع عمری، که خلیفه دوم آن را براساس میانگین بلندترین، کوتاه‌ترین و میانه ذراعها انتخاب و به آن یک مشت و یک انگشت ابهام اضافه کرد و حدود 815ر72 سانتیمتر بود و برای مساحت اراضی به‌کار می‌رفت؛ ذراع میزانی (مهرانی یا مأمونی) که مأمون عباسی (حک : 198ـ218) آن را وضع کرد و مقدار آن از 3 22 ذراع و 3 2 انگشت تا 3 22 ذراع و 3 انگشت بود و در اندازه‌گیری فاصله و مساحت منزلگاهها، آب‌بندها، مساحت بازار و تعیین اجرت حفر نهر و قنات به‌کار می‌رفت و مقدار آن براساس محاسبات حدود 63ر145 سانتیمتر بود (← ماوردی، ص 401ـ404؛ ابن‌فرّاء، ص 174؛ ابن‌اخوه، ص 149ـ151؛ قلقشندی، ج 2، ص 148، ج 3، ص 442؛ هینتس، ص 55، 57ـ58، 60ـ61).رایج‌ترین نوع ذراع، ذراع پارچه بود و مقدار آن در قاهره و دیگر شهرهای مصر معادل ذراع دست به‌علاوه چهار انگشت، حدود 187ر58 سانتیمتر، بود (← قلقشندی، ج 3، ص 443؛ هینتس، ص 56). ذراع پارچه، در دمشق، حدود 12 1 بزرگ‌تر از ذراع پارچه در قاهره، یعنی حدود 035ر63 سانتیمتر بود؛ در حلب، 6 1 بزرگ‌تر از ذراع پارچه در قاهره، یعنی حدود 9ر 67 سانتیمتر، بود و در تجارت با هندوستان این ذراع ترجیح داشت. این ذراع در طرابلس حدود 64 سانتیمتر و در بغداد و بصره، حدود 9ر82 سانتیمتر بود (← قلقشندی، ج 4، ص 118، 216؛ هینتس، ص 56ـ58). انواع دیگر ذراع عبارت‌اند از: عامه، بَلَدیّه، بَرید، حَدید، هِنداسه (برای اندازه‌گیری پارچه‌های هندی)، استانبولی (برای اندازه‌گیری پارچه‌های اروپایی)، کرباس، معماری، مساحی، مرسله، بین‌النجاری، قائمه و رَشاشیه (متداول در مغرب و اسپانیا؛ ← هینتس، ص 55ـ62؛ محمدضیاءالدین رَیِّس، ص 295ـ300).دانشمندان دوره اسلامی در منابع جغرافیایی و تاریخی (برای نمونه ← بلاذری، ص 17، 231، 267؛ ابن‌حوقل، ص302؛ مقدسی، ص 363؛ ابن‌خلدون، ج :1 مقدمه، ص437ـ 438، 511)، در سفرنامه‌ها (برای نمونه ← ناصرخسرو، ص17، 20، 25؛ ابن‌جبیر، ص 28، 33، 57ـ58)، منابع دارویی و طبی (برای نمونه ← ابوریحان بیرونی، 1370ش، ص 389، 562؛ ابن‌سینا، ج 1، کتاب 2، ص 419، 639، 751)، ریاضی و هندسه (برای نمونه ← طبری، ص182ـ183؛ علی‌بن یوسف محاسب، ص220ـ 221؛ یواقیت العلوم و دراری النجوم، ص 251ـ252، 258)، و در سنگ‌شناسی (برای نمونه ← ابوریحان بیرونی، 1374ش، ص 124، 145، 267) بارها واحد اندازه‌گیری ذراع یا ذرع را ذکر کرده‌اند. در منابع نجوم نیز ذراع، علاوه‌بر اطلاق به هفتمین منزل از منازل قمر (ابوریحان بیرونی، 1923، ص240؛ میدانی، ص 443ـ444؛ شیزری، ص 111؛ نالینو، ص 148؛ نیز ← منازل قمر*)، برای بیان فاصله زاویه‌ای میان ستارگان و صورتهای فلکی و نیز در اندازه‌گیری فاصله بین دونقطه از زمین، که روی دو نصف‌النهار مختلف هستند، به‌کار رفته‌است (برای نمونه ← صوفی، ص160ـ162؛ ابوریحان‌بیرونی،1923، ص341، 345؛ نصیرالدین طوسی، گ 37پ، 49ر، 69پ؛ برای آگاهی از نظرهای مختلف در باب اندازه زاویه ذراع ← بعد*).به‌نظر می‌رسد در ایران در دوره غزنویان و سلجوقیان نیز انواع ذراع (رشیدیه، شاپوریه، عاصمیه، هاشمیه، عمری) با اختلافاتی در اندازه به‌کار رفته‌است (← قمی، ص 28ـ29، 102، 109؛ یواقیت‌العلوم و دراری النجوم، ص 245ـ246؛ طبری، ص 183).در دوره قاجار (حک : 1210ـ1344)، واحد ذرع به‌ویژه ذرع شاهی و تبریز برای اندازه‌گیری طول و ذرع مربع به‌عنوان واحد سطح در شهرهای مختلف متداول بود (← نادرمیرزا قاجار، ص 78ـ80؛ قائم‌مقامی، ص 169ـ170؛ یکصدوپنجاه سند تاریخی، ص 228؛ ضرابی، ص 274). اروپاییانی که در آن دوره به ایران سفر کرده‌اند نیز در نوشته‌های خود به کاربرد ذرع اشاره کرده‌اند (← پولاک ، ص 372؛ رابینو ، ص 66ـ67؛ ملگونوف ، ص 129، 190؛ ویشارد ، ص280).تا پیش از قانون 1304ش، ذراع، معادل دو قدم، واحد اصلی طول به‌شمار می‌رفت. افزون‌برآن، ذرع، حدود 104 سانتیمتر، نیم‌ذرع و مقیاسهای مرتبط با آن مثل فرسنگ شرعی (معادل 5160 ذرع)، و ذرع مربع یا مضروب، که واحدی برای سطح بود، در اندازه‌گیری اراضی و مانند آن متداول بود (← جناب اصفهانی، ص 133؛ شاکری، ص 22ـ24؛ ایران. قوانین و احکام، بخش 1، ص 116) و امروز نیز به صورتهای مختلف در شهرها رواج دارد (← اعظم واقفی، ج 4، ص 279؛ افشار سیستانی، 1369ش، ج 2، ص 664). در ایلام و لرستان، واحد اندازه‌گیری مِرْک (فاصله آرنج تا نوک انگشت میانه)، معادل ذراع (حدود 47 سانتیمتر) است (← افشار سیستانی، 1372ش، ص 443؛ ایزدپناه، ج 2، ص 565). تا 1347ش، ذرع و ذرع‌مربع در توابع گلپایگان به‌کار می‌رفت (← ملک و صفی‌نژاد، ص 92ـ94). در آمارگیری از روستاهای نمونه، در اوایل دهه 1350ش، ذرع، به‌عنوان واحد سطح، در شهرستانهای تفرش، کاشان و شهرضا ذکر شده‌است (← واحدهای محلی وزن و سطح در ایران، ص 194، 197، 346).امروزه، به‌رغم قانون به‌کارگیری سیستم متری، در صنایع بافندگی فرش، گلیم و گبه واحد ذرع/ زرع و ذُرع‌مربع معیار اندازه و طول بافته‌ها و معادل 104 تا 112 سانتیمتر است (برای نمونه ← صوراسرافیل، ص 214، 277ـ278؛ آذرپاد و حشمتی رضوی، ص 213، ش 1752؛ یاوری، ص 58، 76). اصطلاحات ذرع‌ونیم، دو زرع، و ذرع‌وچارک/ ذرع چارک نیز متداول‌اند (برای نمونه ← ژوله، ص 88؛ استون ، ذیل "Zarcharak"؛ پرهام و آزادی، ج 1، ص 51ـ52؛ تناولی، ص 32).منابع : علاوه‌بر کتاب مقدّس؛ حسن آذرپاد و فضل‌اللّه حشمتی رضوی، فرشنامه ایران، تهران 1372ش؛ ابن‌اخوه، کتاب معالم القربة فی احکام الحسبة، چاپ محمد محمود شعبان و صدیق احمد عیسی مطیعی، ]قاهره[ 1976؛ ابن‌جبیر، رحلة ابن‌جبیر، بیروت 1986؛ ابن‌حوقل؛ ابن‌خرداذبه؛ ابن‌خلدون؛ ابن‌سیده، المحکم و المحیط الاعظم، چاپ عبدالحمید هنداوی، بیروت 1421/ 2000؛ ابن‌سینا؛ ابن‌فارس؛ ابن‌فَرّاء، الاحکام السلطانیة، چاپ محمد حامد فقی، بیروت 1403/ 1983؛ ابن‌منظور؛ ابوریحان بیرونی، الآثارالباقیة عن القرون الخالیة، چاپ ادوارد زاخاو، لایپزیگ 1923؛ همو، الجماهر فی الجواهر، تحقیق یوسف الهادی، تهران 1374ش؛ همو، کتاب الصیدنة فی الطب، چاپ عباس زریاب، تهران 1370ش؛ حسین اعظم واقفی، میراث فرهنگی نطنز، ج 4، تهران 1386ش؛ ایرج افشار سیستانی، ایلام و تمدن دیرینه آن، تهران 1372ش؛ همو، نگاهی به بوشهر: مجموعه‌ای از اوضاع تاریخی، جغرافیایی، اجتماعی و اقتصادی استان بوشهر، تهران 1369ش؛ اوستا، اوستا : کهن‌ترین سرودها و متنهای ایرانی، گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه، تهران 1374ش؛ ایران. قوانین و احکام، مجموعه قوانین و مقررات سالهای 1320ـ1300 هجری شمسی، تهران 1388ش؛ حمید ایزدپناه، آثار باستانی و تاریخی لرستان، تهران 1350ـ1355ش؛ بلاذری (بیروت)؛ سیروس پرهام و سیاوش آزادی، دستبافتهای عشایری و روستایی فارس، ج 1، تهران 1370ش؛ یاکوب ادوارد پولاک، سفرنامه پولاک، ترجمه کیکاوس جهانداری، تهران 1361ش؛ حسن پیرنیا، ایران باستان، یا، تاریخ مفصّل ایران قدیم، تهران 1369ش؛ پرویز تناولی، گبه: هنر زیر پا، تهران 1383ش؛ محمدعلی جمال‌زاده، گنج شایگان، یا، اوضاع اقتصادی ایران، برلین 1335، چاپ افست تهران 1362ش؛ علی جناب اصفهانی، الاصفهان، چاپ عباس نصر، اصفهان 1371ش؛ جواد علی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بغداد 1413/1993؛ اسماعیل‌بن حماد جوهری، الصحاح فی اللغة و العلوم، چاپ ندیم مرعشلی و اسامة مرعشلی، بیروت 1974؛ محمد احمد اسماعیل خاروف، «اوزان و مکاییل و مقاییس اسلامی از قرن اول تا قرن چهاردهم هجری و مقایسه آنها با اوزان و مکاییل و مقاییس در نظام متریک»، مقالات و بررسیها، دفتر 21ـ22 (1354ش)؛ محمدبن احمد خوارزمی، کتاب مفاتیح‌العلوم، چاپ فان فلوتن، لیدن 1895، چاپ افست 1968؛ دهخدا؛ محمدبن محمد زَبیدی، تاج‌العروس من جواهرالقاموس، چاپ علی شیری، بیروت 1414/1994؛ تورج ژوله، پژوهشی در فرش ایران، تهران 1381ش؛ رضا شاکری، دنیای مقیاسات: شامل آحاد و سنجش و روشهای تبدیل مقیاس سیستم‌های مختلف، تهران ?]1359ش[؛ عبدالرحمان‌بن نصر شیزری، کتاب نهایة الرتبة فی طلب الحسبة، چاپ سیدباز عرینی، بیروت 1401/ 1981؛ شیرین صوراسرافیل، کتاب فرش ایران: سیری در مراحل تکمیلی فرش، طراحی، رنگرزی ـ رفو، تهران 1366ش؛ عبدالرحمن‌بن عمر صوفی، کتاب صور الکواکب الثمانیة و الاربعین، حیدرآباد، دکن 1373/ 1954؛ عبدالرحیم ضرابی، تاریخ کاشان، چاپ ایرج افشار، تهران 1356ش؛ محمدبن ایوب طبری، مفتاح المعاملات، چاپ محمدامین ریاحی، ]تهران[ 1349ش؛ علی‌بن یوسف محاسب، لب‌الحساب، چاپ عکسی از روی نسخه خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، تهران 1368ش؛ محمدبن یعقوب فیروزآبادی، ترتیب‌القاموس المحیط، چاپ طاهر احمد زاوی، بیروت 1399/ 1979؛ جهانگیر قائم‌مقامی، «اوزان و مقادیر قدیم ایران»، مجله بررسیهای تاریخی، سال 3، ش 2 (خرداد ـ تیر 1347)؛ قَلقَشندی؛ حسن‌بن محمد قمی، کتاب تاریخ قم، ترجمه حسن‌بن علی قمی، چاپ جلال‌الدین طهرانی، تهران 1361ش؛ علی‌بن محمد ماوردی، الاحکام السلطانیة و الولایات الدینیة، چاپ محمدجاسم حدیثی، بغداد 1422/ 2001؛ محمد ضیاءالدین رَیِّس، الخراج و النظم المالیة للدولة الاسلامیة، ]قاهره[ 1969؛ محمدجواد مشکور، فرهنگ تطبیقی عربی با زبان‌های سامی و ایرانی، تهران 1357ش؛ محمد معین، فرهنگ فارسی، تهران 1371ش؛ مقدسی؛ حسین ملک و جواد صفی‌نژاد، واحدهای اندازه‌گیری در روستاهای ایران، تهران 1349ش؛ گریگوری والریانوویچ ملگونوف، سفرنامه ملگونوف به سواحل جنوبی دریای خزر (1858 و 1860م)، تصحیح، تکمیل و ترجمه مسعود گلزاری، تهران 1364ش؛ احمدبن محمد میدانی، السامی فی الاسامی، عکس نسخه مکتوب به سال 601 هجری قمری محفوظ در کتابخانه ابراهیم‌پاشا (ترکیه)، تهران 1345ش؛ نادرمیرزا قاجار، تاریخ و جغرافی دارالسلطنه تبریز، چاپ سنگی تهران 1323، چاپ محمد مشیری، چاپ افست تهران 1360ش؛ ناصرخسرو، سفرنامه حکیم ناصرخسرو قبادیانی مروزی، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1363ش؛ کرلو آلفونسو نالینو، علم الفلک: تاریخه عند العرب فی القرون الوسطی، رم 1911؛ محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، تحریر مجسطی، نسخه خطی کتابخانه آستان قدس رضوی، ش 5452؛ احمدبن عبدالوهاب نُوَیری، نهایة‌الارب فی فنون الادب، ج 1، قاهره 1427/2007؛ واحدهای محلی وزن و سطح در ایران، تهران: مرکز آمار ایران، 1353ش؛ جان ویشارد، بیست سال در ایران، ترجمه علی پیرنیا، تهران 1363ش؛ یاقوت حموی؛ حسین یاوری، شناخت گلیم و گلیم‌مانندهای ایران، تهران 1389ش؛ یکصدوپنجاه سند تاریخی: از جلایریان تا پهلوی، چاپ جهانگیر قائم‌مقامی، تهران 1348ش؛ یواقیت العلوم و دراری النجوم، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، ]تهران[: اطلاعات، 1364ش؛A. D. H. Bivar, "Achaemenid coins, weights and measures", in The Cambridge history of Iran, vol.2, ed. Ilya Gershevitch, Cambridge 1985; EI2iraDh, s.v. "((" (by W. Hinz); Herodotus, The history of Herodotus, Tr. George Rawlinson, Chicago 1952; Walther Hinz, Islamische Masse und Gewichte, Leiden 1970; The International standard Bible encyclopedia, ed. Geoffrey W. Bromiley, Michigan: William B. Eerdmans, 1979- 1988, s.v. "Cubit" (by Roland K. Harrison); David Neil MacKenzie, A concise Pahlavi dictionary, London 1990; Hyacinth Louis Rabino, Les provinces caspiennes de la Perse: le Gu(la(n, Paris 1917; Peter F. Stone, The oriental Rug lexicon, London 1997.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 18
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده