ذباب

معرف

نام عربی مگس و گاه گروهی از حشرات، همچون پروانه و زنبور عسل، در آثار دوره اسلامی
متن
ذُباب، نام عربی مگس و گاه گروهی از حشرات، همچون پروانه و زنبور عسل، در آثار دوره اسلامی. در زیست‌شناسی جدید، ذباب به همه حشرات راسته دوبالان از گروه حشرات با دگردیسی کامل به‌جز تبار باریک‌شاخگان یا پشه‌ها اطلاق می‌شود (← حبیبی، ج 3، ص 186؛ صعیدی، ص 94؛ جاویدپور، ص 174؛ معلوف، ص 108). سر نیمکره‌ای آنها با گردنی باریک به سینه متصل می‌شود و دارای چشمان مرکّب و بزرگ، شاخکهای سه ـ شش بندی و یک جفت بال هستند و انواع متعددی را شامل می‌شوند. مگسها در ازبین‌بردن مواد زائد و جانوران مرده و درحال فساد یا گرده‌افشانی گیاهان، مفیدند و برخی با لیسیدن، گازگرفتن یا نیش‌زدن موجب انتقال بیماری و درد به انسان و جانوران می‌شوند یا آفت محصولات کشاورزی به‌شمار می‌آیند. برخی از آنها در غذای حیوانات، پرندگان و ماهیها، و در تعادل و ادامه حیات مؤثرند (حبیبی، ج 3، ص 186، 192ـ198؛ عطوفت شمسی، ص 166ـ167).واژگان. صورت اوستایی آن مخشی (maxsI() است (← بهرامی، دفتر2، ص 1077؛ پورداود، بخش 1، ص 198) و در پهلوی آن را مکس (makas)، مگس (magas) و مخش(maxs) گفته‌اند که به تلفظ کنونی مگس نزدیک است. همچنین در پهلوی، عبارت کرک مگس (kurk magas) به معنای مگس حیوانات آمده‌است (← مکنزی ، ص 53، 55؛ فره‌وشی، ذیل "Kurk magas"؛ نیز ← بندهش، ص 97ـ99). در سنسکریت، مخشیکا (maxs(ika) به معنای مگس است (پورداود، همانجا). ارسطو (1971، ص 229) آن را به‌صورت آورده‌است. علاوه‌بر واژه عربی ذباب از ریشه «ذب ب» به معنای «بسیار حرکت کرد» (به علت زیادی حرکات و جنب‌وجوش آن؛ ابن‌منظور، ذیل «ذبب»)، آن را خَرَشَه (محرکه) نیز گویند (← زمخشری، 1342ـ1343ش، قسم 1، ص 465؛ دمیری، ج 2، ص 404ـ405؛ نیز ← صفی‌پوری، ذیل «خرش»؛ برای کنیه‌ها ← دمیری، ج 2، ص 405).تاریخچه. در وندیداد بارها به مگس اشاره شده‌است (← اوستا، ج 2، فرگرد5، بند3ـ4، فرگرد7، بند2ـ3، فرگرد8، بند16ـ18، 69ـ70؛ نیز ← ادامه مقاله). در عهد قدیم (کتاب اشعیاء نبی، :7 18ـ19)، مگس از واسطه‌های خدا دانسته شده‌است که برای تنبیه مردم به بوته‌ها و درختان مرغوب حمله می‌کند. در بندهش (ص 98)، مگس لاجوردی (سبز)، مگس سیاه و مگس انگبین (زنبور عسل) سه‌گونه مگس از گروه خَرَفْسْتران (جانوران اهریمنی) ذکر شده‌است. جیمز هاکس(ذیل «مگس») از فراوانی نوعی مگس بزرگ‌جثه، به بزرگی زنبور و مشهور به مگس حبشی در مصر و یهودیه (فلسطین)، یاد کرده که بسیار آزاردهنده بوده‌است. نگین انگشتر هفتم خسروپرویز (پادشاه ساسانی، حک : 590ـ628 میلادی) که با آن داروها و خوراکیها را مهر می‌کرد، پادزهر نام داشت و تصویر مگس بر آن نقش شده بود (گردیزی، ص 102). در متون تاریخی جانورشناسی یونانی و دوره اسلامی، به ویژگیهای مختلف مگس اشاره شده‌است، ازجمله آن را در زمره جانورانی با بدن بندبند دانسته‌اند که به هنگام تولد به‌صورت کرم است و به اعضای گروه خود شبیه نیست (← ارسطو، 1971، ص 19، 26ـ 27)، عضوی شبیه زبان (خرطوم) دارد که بدن موجودات دیگر را لمس و زخمی می‌کند، انواع پشه را می‌گزد، دندان نداردو با مکیدن رطوبت و خون تغذیه می‌کند (همو، 1977، ص 179ـ 180، 330، نیز ← ص190ـ191). ذباب پلک ندارد و برای پاک‌کردن چشمها از غبار، به‌جای پلک از دستها استفاده می‌کند، و حریص‌ترینِ جانوران است (← دمیری، همانجا، به نقل از افلاطون). همچنین آن را در رنگها و انواع گوناگون می‌شناخته‌اند؛ چنان‌که برای هر حیوانی، ذبابی متمایز با ذباب دیگر حیوانات وصف کرده‌اند (← همان، ج 2، ص 408، به نقل از جالینوس؛ نیز ← ابن‌بیطار، ج 2، ص 123). به گفته جاحظ (ج 3، ص 305، 390، 392)، مردم عرب حشراتی چون پروانه، زنبور عسل، مگسهای گوشت‌خوار و زنبور سرخ را نیز از انواع ذباب می‌دانستند. به عقیده او (ج 3، ص 316، 324، 355)، ذباب دارای خرطوم است که سبب افزایش شدت گزش می‌شود، و از پشه تغذیه و چهل روز عمر می‌کند. این جانور هم از طریق جفت‌گیری و تولد و هم فاسد و کهنه‌شدن خودبه‌خود مواد غذایی نظیر باقلا تکثیر می‌شود. جاحظ (ج 3، ص 390ـ391) ذباب هر حیوان را دارای رنگی متفاوت با دیگری دانسته‌است. همچنین ذباب از جانورانی محسوب شده‌است که با گرم‌تر شدن هوا به‌وجود می‌آیند (الفلاحة‌النبطیة، ج 2، ص 1094). مگس شیر را دارای نیشی سخت دانسته‌اند که موجب مرگ این جانور می‌شود (← شهمردان‌بن ابی‌الخیر، ص 204؛ قزوینی، ص 409) و مگس شتر نیز کشنده شتر (قزوینی، ص 401) وصف شده‌است. از دیگر ویژگیهای ریخت‌شناسی مگس، داشتن نیش، دارابودن خرطوم جهت گرفتن یا بلندکردن اشیا، تولید صدا و نیز خشن‌بودن کف پا ذکر شده و علت پنهان‌شدن پشه در گرمای روز را تغذیه مگس از پشه دانسته‌اند (← قزوینی، همانجا؛ حمداللّه مستوفی، ص 152). گفته شده‌است که ذباب با شروع باد جنوب به‌وجود می‌آید و زیاد می‌شود و با وزش باد شمال از بین می‌رود، با افزایش آلودگی و عفونت تعداد آنها نیز زیاد می‌شود، از جانوران خورشیددوست است و به همین سبب در زمستان پنهان و در تابستان آشکار می‌شود (دمیری، ج 2، ص 408ـ409). شاید کهن‌ترین منبعی که در آن خرمگس به معنای مگس بزرگ‌جثه آمده متعلق به عقیلی علوی خراسانی (پزشک سده دوازدهم؛ ص 435) باشد. درباره راههای دفع مگس نیز در متون تاریخی مطالبی آمده‌است، ازجمله جاحظ (قرن سوم؛ ج 3، ص 308، 385) و شهمردان‌بن ابی‌الخیر (قرن پنجم؛ ص 203) که قارچ کمأه و کندس را در دفع مگس مؤثر می‌دانند. مؤلف الفلاحة النبطیة (ج 1، ص 602) مخلوط آسیاب‌شده این قارچ با دانه حبوبات را در راندن مگس از سفره و غذاها، به‌ویژه در زمان نزدیک‌بودن سرما، مؤثر می‌داند، اما در گرمای شدید قدرت مگس به‌حدی زیاد است که هیچ‌چیز قادر به دفع آن نیست. پیشینیان همچنین گیاهانی چون بُخور مریم ، حَنظَل تازه، روغن زیتون، پیاز دشتی (← همان، ج 2، ص 1076، 1088)، اسپند و سَلیخه (شهمردان‌بن ابی‌الخیر، ص 204)، بخوردادن خانه با برگ کدو و دارچین، قراردادن دسته‌ای سادریون بر در یا تندیسی ساخته‌شده‌از کندس و زرنیخ (ترکیب سه‌ظرفیتی آرسنیک و گوگرد) و آب پیاز دشتی بر سفره، کافور و ریشه کَبَر (دمیری، ج2، ص418؛ ابونصری هروی، ص68؛ حکیم‌مؤمن، ص121؛ نیز ← قزوینی، ص 227)، و کانیهایی چون زرنیخ* و آهک، و مخلوط نمک و جیوه (شهمردان‌بن ابی‌الخیر، همانجا؛ جمالی‌یزدی، ص114؛ قزوینی، ص332) را در دفع مگس کارآمد می‌دانستند. از دیگر عوامل ازبین‌برنده مگس، سرماوگرمای شدید است (انطاکی، ج1،ص183). در الفلاحة‌النبطیة (ج1، ص 212) دردناک‌شدن نیش مگس و کندشدن پرواز آن نشانه هجوم سرما دانسته شده‌است (نیز ← ابونصری هروی، ص 72ـ73).باورها، ادبیات و احکام. در فرهنگهای مختلف، مگس نماد گناه، بیماری و ایزدان شر و فساد بوده‌است (← کوپر ، ص 353). در وندیداد، دیو مردگان بارها به مگس یا بال آن تشبیه شده (← اوستا، ج 2، فرگرد7، بند2ـ3، فرگرد8، بند16ـ18، 69ـ70) و گفته شده مرداری که مگس جابه‌جا کند موجب سرایت آلودگی و گناه نمی‌شود (← همان، ج 2، فرگرد 5، بند3ـ4، 6ـ7). ایرانیان باستان مگس خانگی را بسیار کثیف و از مضرترین موجودات، سبب سرایت بیماری و مرگ، کشتن آن را بسیار معمول (← نجم‌آبادی، ج 1، ص 143، 194ـ 195) و آن را از شکنجه‌گران جهنم (ارداویراف‌نامه، ص 85) دانسته‌اند. در قرآن، کلمه ذباب، به معنای مگس که نماد خردی و حقارت است، در تمثیلی برای نشان‌دادن ناتوانی بتها و هر معبودی غیرخدا به‌کار رفته‌است که از یکسو توان آفریدن همین حشره خرد را ندارند حتی اگر همه یاری‌رسان یکدیگر شوند و از سوی دیگر از توانایی مقابله با آن محروم‌اند (← حج: 73؛ و تفسیر آن، ازجمله طبری؛ طوسی؛ فخررازی، ذیل آیه؛ نیز ← نسفی، ج 1، ص 641؛ تفسیر قرآن مجید، ج 1، ص 174ـ 175). در داستان لقمان نیز مگس، به فرمان خدا، سپندانی را که لقمان هنگام اندرزدادن فرزندش به دریا انداخته‌بود از آب می‌گیرد و به دست لقمان می‌دهد (← تفسیر قرآن مجید، ج 1، ص 493). همچنین در وصف سرزمین صبا گفته شده که در آنجا هیچ‌گونه مگس و جانور گزنده دیگری نبوده‌است (همان، ج 1، ص 586). در جوامع حدیثی اهل سنّت و در بعضی منابع متأخر شیعی به نقل از طبّالائمة و متون دیگر، حدیثی به پیامبر اکرم صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم منسوب است با این مضمون که هرگاه مگس در ظرف ]غذا یا نوشیدنی [افتاد بهتر است آن را به‌طور کامل در آن ظرف وارد کنند زیرا در یک بال آن شفا و در بال دیگرش بیماری است و مگس معمولا با بالی که در آن بیماری است به ظرف وارد می‌شود؛ لذا وارد کردن تمام آن سبب دورماندن از بیماری می‌شود (احمدبن حنبل، ج 2، ص 229ـ 230، 246؛ دارمی، ج 2، ص 99؛ بخاری، ج 4، ص 99؛ طبرسی، ص 152؛ نوری، ج 16، ص 328). بسیاری از محققان و منتقدان معاصر در صحیح بودن این حدیث تردید کرده و به نقد آن از لحاظ سندی و فقه‌الحدیثی پرداخته‌اند. به بیان آنان، صدور چنین سخنی از پیامبر درباره مگس که آلودگی آن محرز است پذیرفتنی نیست (دراین‌باره ← ابوریّه، ص 248ـ254؛ سبحانی، ص 368). در مقابل، برخی از محدّثان اهل سنّت، از متقدمان و معاصران، از مضمون و سند این حدیث دفاع و اظهارات و انتقادات مخالفان را رد کرده‌اند (ابن‌جوزی، ج 3، ص547؛ ذهبی، سیراعلام، ج6، ص322؛ البانی، ج 1، ص194).ویژگیهای مختلف مگس ازجمله، خردی، ضعیف و ترسو بودن، مزاحمت و آزار اجتناب‌ناپذیر آن، طمع، لذت‌طلبی، سماجت و نادانی و کثیف‌بودن به شکلهای مختلف در امثال و ادبیات فارسی و عربی به‌کار گرفته شده‌است (← جاحظ، ج 3، ص 304ـ 305، 315؛ اسدی‌طوسی، ص 255، بیت 17؛ ناصرخسرو، ص 189، بیت 32؛ کلیله و دمنه، ص 105ـ106؛ زمخشری، 1397، ج 1، ص 46، 101، 224، 230، 446؛ نظامی، 1313ش، ص 128، بیت 4، ص 159، بیت 13؛ همو، 1315ش، ص 16، بیت 3، ص 42، بیت 2؛ عطار، ص 204ـ 205، بیت 3659ـ3673؛ مولوی، ج 1، دفتر1، ص 67ـ68، بیت 1082ـ1090؛ دهخدا، ج 4، ص 1729ـ 1730، 1935؛ ساندرز ، ص 82). در داستانی، خدا روزی که یونس را از شکم ماهی نجات داد گیاه کدو بر گرد او رویاند تا از مگس در امان باشد (← قزوینی، ص 73، 279). در حکایات مختلف، حکمت آفرینش مگس را نمایاندن ناتوانی و ذلت پادشاهان زورگو به آنها ذکر کرده‌اند (← بیهقی، ج 1، ص 156ـ157؛ ابن‌خلّکان، ج 5، ص 255). بنابر باوری قدیمی، اگر روز اول سال چهارشنبه باشد، آن سال مگس فراوان است (← ابونصری هروی، ص70). شهمردان‌بن ابی‌الخیر در نزهت‌نامه علائی (ص 205)، به باورهای خرافی درباره خواص دارویی مگس اشاره کرده‌است. دیدن آن در خواب به مشغله و غوغای خیر، منفعت، مردم پست، درد و درمان، دشمن ناتوان، گناه، حسادت دیگران و دردسر تعبیر شده‌است (← همان، ص 485؛ آملی، ج 3، ص 245؛ دمیری، ج 2، ص 419). خوردن آن حرام است (غزالی، 1406، ج 2، ص 105؛ دمیری، ج 2، ص 413؛ نیز ← غزالی، 1370ش، ج 1، ص 173).طبع و خواص. طبع آن در اول گرم و تر دانسته شده‌است (انطاکی، همانجا). طِلای آن ازبین‌برنده داءالثَعلَب*، سودمند برای نیش زنبور (← ثابت‌بن قُرّه، ص 11، 146) و عقرب (رازی، ج20، ص 508، به نقل از ابن‌ماسویه؛ ابن‌سینا، ج 1، کتاب 2، ص790، به نقل از عیسی)، مؤثر در جلوگیری از ریزش مژه‌ها و مفید برای درد چشم (هروی، ص 161) ذکر شده‌است. ضَماد کوبیده آن را آرام‌بخش گوشت سرخ درون چشم (ابن‌بیطار، ج 2، ص 123، به نقل از ابن‌زهر)، سودمند در رویاندن مو، افزایش روشنی چشم، دفع سنگ مثانه (قزوینی، ص 401)، ازبین‌برنده ورمها به‌ویژه ورم چشم و نیز گوشت زائد، مفید برای خارش، تنگی نفس و خفقان، پاک‌کننده برص*، سودمند در رفع احتباس بول و زایمان سخت (انطاکی، همانجا) دانسته‌اند. بهترین آن در خواص از نظر انواع، مگس سگ (← هروی، همانجا) و از نظر رنگ، سیاه و بعد از آن سبز و آنگاه زرد که سمّی است، ذکر شده‌است (انطاکی؛ حکیم مؤمن، همانجاها).منابع : شمس‌الدین محمدبن محمود آملی، نفائس‌الفنون فی عرایس العیون، ج 3، چاپ ابوالحسن شعرانی، تهران 1379؛ ابن‌بیطار؛ ابن‌خلّکان؛ ابن‌سینا؛ ابن‌منظور؛ قاسم‌بن یوسف ابونصری هروی، ارشادالزراعه، چاپ محمد مشیری، تهران 1356ش؛ ارداویراف‌نامه (ارداویرازنامه)، متن پهلوی، حرف‌نویسی، ترجمه متن پهلوی، واژه‌نامه ]از[ فیلیپ ژینیو، ترجمه ]فارسی از[ ژاله آموزگار، تهران: معین، 1382ش؛ ارسطو، طباع‌الحیوان، ترجمة یوحنابن بطریق، چاپ عبدالرحمان بدوی، کویت 1977؛ همو، فی کون الحیوان: المقالات 15ـ19 من کتاب الحیوان، ترجمة من‌الیونانیة الی العربیة نُسبَت الی یوحنابن بطریق، چاپ یان بروکلمان و یوان درو سارت لولوفس، لیدن 1971؛ علی‌بن احمد اسدی طوسی، گرشاسب‌نامه، چاپ حبیب یغمائی، تهران 1354ش؛ داوودبن عمر انطاکی، تذکرة اولی‌الالباب ]و[ الجامع للعجب العُجاب، ]قاهره[ 1416/1996؛ اوستا، وندیداد، ترجمه هاشم رضی، تهران 1376ش؛ بندهش، ]گردآوری[ فرنبغ دادگی، ترجمه مهرداد بهار، تهران: توس، 1369ش؛ احسان بهرامی، فرهنگ واژه‌های اوستائی، تهران 1369ش؛ احمدبن حسین بیهقی، مناقب‌الشافعی، چاپ احمد صقر، قاهره 1971؛ ابراهیم پورداود، فرهنگ ایران باستان، بخش 1، تهران 1356ش؛ تفسیر قرآن مجید، نسخه محفوظ در کتابخانه دانشگاه کیمبریج، چاپ جلال متینی، تهران: بنیاد فرهنگ ایران، 1349ش؛ ثابت‌بن قُرّه، کتاب‌الذخیرة فی علم‌الطب، چاپ صبحی، قاهره 1928؛ عمروبن بحر جاحظ، کتاب الحیوان، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ?]1385ـ1389/ 1965ـ 1969[، چاپ افست بیروت ]بی‌تا.[؛ ایرج جاویدپور، حشره‌شناسی عمومی، تهران 1356ش؛ مطهربن محمد جمالی یزدی، فرّخ‌نامه : دائرة‌المعارف علوم و فنون و عقائد، چاپ ایرج افشار، تهران 1346ش؛ طلعت حبیبی، جانورشناسی عمومی، ج3، تهران 1376ش؛ محمدمؤمن‌بن محمدزمان حکیم مؤمن، تحفه حکیم مؤمن، چاپ سنگی تهران 1277، چاپ افست 1378؛ حمدبن ابی‌بکر حمداللّه مستوفی، کتاب نزهة‌القلوب، چاپ سنگی بمبئی ] 1311[؛ محمدبن موسی دمیری، حیاة‌الحیوان الکبری، چاپ ابراهیم صالح، دمشق 1426/2005؛ علی‌اکبر دهخدا، امثال و حکم، تهران 1363ش؛ محمدبن زکریا رازی، کتاب‌الحاوی فی‌الطب، حیدرآباد، دکن 1374ـ1393/ 1955ـ1973؛ محمودبن عمر زمخشری، پیشرو ادب، یا، مقدمة‌الادب، چاپ محمدکاظم امام، تهران 1342ـ 1343ش؛ همو، المستقصی فی امثال العرب، بیروت 1397/1977؛ نانسی ساندرز، حماسه‌گیل گمش، ترجمه محمود اسماعیل فلزی، تهران 1376ش؛ شهمردان‌بن ابی‌الخیر، نزهت‌نامه علائی، چاپ فرهنگ جهانپور، تهران 1362ش؛ عبدالرحیم‌بن عبدالکریم صفی‌پوری، منتهی الارب فی لغة‌العرب، چاپ سنگی تهران 1297ـ1298، چاپ افست 1377؛ عبدالحکم صعیدی، المرشد العلمی فی‌التعرف علی الحشرات، قاهره 1426/2006؛ طبری، جامع؛ طوسی؛ محمدبن ابراهیم عطار، منطق‌الطیر: مقامات‌الطیور، چاپ صادق گوهرین، تهران 1348ش؛ مسعود عطوفت شمسی، دایرة‌المعارف حیوانات ایران، تهران 1387ش؛ محمدحسین‌بن محمدهادی عقیلی علوی خراسانی، مخزن الادویه، کلکته 1844، چاپ افست تهران 1371ش؛ محمدبن محمد غزالی، احیاء علوم‌الدین، بیروت 1406/1986؛ همو، کیمیای سعادت، ج 1، چاپ احمد آرام، ]تهران [1370ش؛ محمدبن عمر فخررازی، التفسیر الکبیر، قاهره ]بی‌تا.[، چاپ افست تهران ]بی‌تا.[؛ بهرام فره‌وشی، فرهنگ فارسی به پهلوی، تهران 1352ش؛ الفلاحة النبطیة، الترجمة المنحولة الی ابن‌وحشیه، چاپ توفیق فهد، دمشق 1993ـ1998؛ زکریابن محمد قزوینی، عجایب المخلوقات و غرائب الموجودات (تحریر فارسی)، چاپ نصراللّه سبوحی، ]تهران [1361ش؛ کلیله و دمنه، ترجمه کلیله و دمنه، انشای ابوالمعالی نصراللّه منشی، چاپ مجتبی مینوی، تهران 1343ش؛ جین کوپر، فرهنگ مصور نمادهای سنتی، ترجمه ملیحه کرباسیان، تهران 1380ش؛ عبدالحی‌بن ضحاک گردیزی، زین‌الاخبار، چاپ رحیم رضازاده ملک، تهران 1384ش؛ امین فهد معلوف، معجم‌الحیوان، بیروت 1405/1985؛ جلال‌الدین محمدبن محمد مولوی، مثنوی معنوی، تصحیح رینولد الین نیکلسون، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران 1363ش؛ ناصر خسرو، دیوان، چاپ مجتبی مینوی و مهدی محقق، تهران ?]1365ش[؛ محمود نجم‌آبادی، تاریخ طب در ایران، تهران 1341ـ1353ش؛ عمربن محمد نسفی، تفسیر نسفی: ترجمه‌ای کهن به فارسی موزون و مسجع به ضمیمه آیات، چاپ عزیزاللّه جوینی، تهران 1362ش؛ الیاس‌بن یوسف نظامی، مخزن‌الاسرار، چاپ وحید دستگردی، تهران 1313ش؛ همو، هفت پیکر، چاپ وحید دستگردی، تهران1315ش؛ جیمز هاکس، قاموس کتاب‌مقدس، بیروت1928، چاپ افست تهران 1349ش؛ موفق‌بن علی هروی، الابنیة عن حقایق الادویة، تصحیح احمد بهمنیار، چاپ حسین محبوبی اردکانی، تهران 1346ش؛David Neil MacKenzie, A concise Pahlavi dictionary, London 1990.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 18
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده