ذات الکرسی ]←ضمیمه دانشنامه[

معرف

ذات الکرسی ]←ضمیمه دانشنامه[#
متن
ذات الکرسی ]←ضمیمه دانشنامه[NNNNذات الهمّه ← ذوالهمّهNNNNذات و ذاتی. دو اصطلاح در منطق و فلسفه. پیشینه این‌بحث به آرای فیلسوفان یونانی برمی‌گردد. ارسطو این دو اصطلاح و مقابلهای آنها را در حل معضِلی ناشی از برخورد اندیشه هراکلیتوس/ هرقلیطوس* و پارمِنیدس در مسئله ثَبات و تغییر به کار برد. هراکلیتوس به‌کلی منکر ثبات بود و همه اشیا را پیوسته در تغییر می‌دید و تنها امر پایدار جهان را این می‌دانست که هر چیزی همواره در حال تغییر است. از این رو به هیچ چیز نمی‌توان گفت «هست» بلکه باید گفت «می‌شود» (← ارسطو ، 1995، مابعدالطبیعه ، 987الف 31ـ34، 1010الف 13؛ بریه ، ج 1، ص 71ـ72؛ شرف خراسانی، ص 250ـ252). بر حسب این نظر نمی‌توان درباره اشیای این جهان معرفتی حاصل کرد، زیرا نمی‌توان پذیرفت که کسی به چیزی که اکنون غیر از آن است که در لحظه پیش بود، معرفت داشته باشد. در مقابل، پارمنیدس و اصحاب او به کلی منکر هر نوع تغییر بودند و اظهار می‌کردند که صِیرورتِ مشهود ساخته ذهن است و بر اساس حکم عقل، تغییر و شدن و حرکت ناممکن است (← کاپلستون ، ج 1، ص 64، 70؛ شرف خراسانی، ص 297ـ299).تقابل این دو جریان فکری به ظهور این پارادوکس (متناقض‌نما، ناسازنما) انجامید که اگر چیزی تغییر کند، به معنای دقیق کلمه دیگر همان چیز نیست و اگر هویت خود را حفظ کند و همان چیز باشد، تغییر نکرده‌است. در صورت نخست، موضوعی برای تغییر باقی نمی‌ماند و در صورت دوم، تغییری رخ نمی‌دهد. پس یا باید تغییر را پذیرفت و این‌همانی را رد کرد یا این‌همانی را پذیرفت و تغییر را انکار کرد. این قیاسِ دو حدی در برابر دو جریان یاد شده قرار گرفت و هر یک از آنها یکی از این دو شق را برگزیدند و به لوازم آن نیز ملتزم شدند.ارسطو (1995، طبیعیات ، 225 الف 11، مقولات ، 4الف 30ـ37) هماهنگ با عقل عرفی اظهار کرد که بعضی از اشیا در همان حال که معروض تغییر واقع می‌شوند، همان که بوده‌اند باقی می‌مانند. به همین دلیل دو نوع تغییر رخ می‌دهد: تغییری که با وقوع آن، شیء دیگر همان شیء باقی نمی‌ماند. چنین تغییری دفعی و جوهری است و ارسطو آن را کون و فساد* خوانده‌است و دیگری تغییری که با رخ دادن آن، شیء همان شیء باقی می‌ماند. چنین تغییری تدریجی است و او آن را حرکت نامیده است (نیز ← حرکت*).از این تقسیم، تقسیم دیگری درباره اوصافِ اشیا حاصل می‌شود که بر حسب آن، اوصاف شیء دو دسته‌اند: ذاتی و عرضی. اوصاف ذاتی آنهایی هستند که شیء با از دست دادن آنها دیگر همان شیء نخواهد بود، برخلاف اوصاف عرضی که اگر از دست بروند، شیء همچنان همان شیء خواهد بود. بنابراین، استفاده از اصطلاح ذاتی به‌روشنی از ارسطو آغاز می‌شود، همان طور که اصطلاح ذات نیز به معنای متداول آن در آثار او آمده‌است (← همان، طبیعیات، کتاب 5، فصل 1).ذات در لغت به معنای خودِ شیء و حقیقت شیء است (ازهری، ج 15، ص 42) و در اصطلاح به معانی مختلف به‌کار رفته که در همه آنها معنای لغوی آن نهفته است. در زبان انگلیسی و فرانسه بدان essenceگویند که از لفظ لاتین essentia گرفته شده که خود آن معادل اصطلاح یونانی ousiaاست (وال ، ص 100).در سنّت فلسفی مسلمانان واژه ذات به چند معنا به‌کار رفته‌است :1) آنچه قابل‌اشاره باشد و در موضوع (= محلی که از حالّ و عارض خود بی‌نیاز است) نباشد. در این اصطلاح، ذات به معنای جوهر در برابر عرض به‌کار می‌رود. 2) آن امر قابل اشاره‌ای که در موضوعی باشد. در این اصطلاح، ذات به معنای عرض است. 3) آنچه مقوم شیء دیگری باشد، اعم از آنکه قائم به خود باشد یا نباشد. ذات قائم به خود مانند «زید» در عبارت «زید عالم است» و ذات غیر قائم به خود مانند «سیاهی» در جمله «سیاهی غلیظی دیدم». 4) ماهیت و حقیقت شیء که در مقابل وجودِ شیء قرار دارد خواه معدوم باشد مثل عنقا یا موجود. 5) ماهیت موجود در عالم خارج (← فارابی، ص 106؛ سهروردی، ج 1، ص 362؛ ابن‌رشد، ص 15؛ تهانوی، ذیل «الذّات»).واژه ذاتی نیز در منطق و فلسفه، در معانی متعددی به کار رفته‌است، از جمله :1) ذاتیِ باب ایساغوجی (کلیات خمس) به مفهومی اطلاق می‌شود که خارج از حقیقت و ذات شیء نباشد اعم از اینکه خودِ ذات یا از اجزای ذات باشد، که اولی همان نوع و دومی شامل جنس و فصل است، در برابرِ عرضی که در اینجا به معنای امر خارج از ذات است (ابن‌سینا، 1403، ج1، ص39، 43، 46؛ همو، الشفاء، المنطق، ج 1، فن 1، ص30، 46؛ نصیرالدین طوسی، ص 21؛ علامه حلّی، ص 15؛ نیز ← نوع*؛ جنس و فصل*).یک مفهوم کلی ممکن است در حمل بر یک موضوع، ذاتی و در حمل بر موضوع دیگر، عرضی باشد، مانند ضاحک که نسبت به انسان «عرضی» و نسبت به «این ضاحک» ذاتی است (نصیرالدین طوسی، ص 22).2) ذاتیِ باب برهان به عارض و محمولی گفته می‌شود که موضوع در تعریفِ آن اخذ شود یا آن محمول در تعریف موضوع به‌کار گرفته شود. مانند حیوان در تعریف انسان و عدد در تعریف زوجیت (ابن‌سینا، الشفاء، المنطق، ج 3، فن 5، ص 126ـ127؛ همو، 1403، ج 1، ص 61، شرح نصیرالدین طوسی؛ نصیرالدین طوسی، ص 381؛ علامه حلّی، ص 208).به‌منظور تحلیل دقیق و شناخت درست معنای ذاتی در باب برهان، آن را در دو موضع باید بررسی کرد: یکی در مقدمات و مبادی علم برهانی و دیگری در مطالب و مسائل آن. معنای ذاتی در هر یک از آن دو موضع با دیگری متفاوت است، گرچه هر دوی آنها در این معنای عام مشترک‌اند که در مرحله ثبوت، محتاج واسطه نیستند. اما تفاوت آن دو در این است که در مسائل برهانی حمل محمول ذاتی بر موضوع نیازمند واسطه در اثبات است، درحالی‌که در مبادی و مقدمات برهان به این واسطه هم نیازی نیست؛ اما در این مقام، غرض به دست‌دادن تعریفی از ذاتی است که هر دو معنای آن را شامل شود.در علوم برهانی، اعتقاد یقینی به یک سلسله اصول و قضایا مطمح نظر است و علم یقینی ضروری فقط به قضایایی تعلق می‌گیرد که دست‌کم از دو وصف کلیت و ضرورت برخوردارند. بنابراین، هنگامی که گفته می‌شود محمول قضیه در علوم برهانی ذاتیِ موضوع است، به همین معنا است. ازاین‌رو معنای ذاتی در باب برهان با معنای ضروری و کلی کاملا مرتبط است، یعنی هر آنچه ذاتی است ضروری و هر آنچه ضروری است کلی است. شاید این دو عبارت از ارسطو گویای این مطلب باشد : «چیزهایی که بذاته برای چیزهای دیگر موجود و ذاتی آنها هستند، لاجرم همان اموری‌اند که برای آن امور دیگر ضروری‌اند» (ارسطو، 1980، برهان، 74ب، 5ـ10) و «همه چیزهای کلی آنهایی‌اند که وجودشان برای امور ضروری باشد» (همان، 73ب 25ـ30). بدین‌سان می‌توان گفت ذاتی در باب برهان، محمولی است که جدایی آن از ذات موضوع، محال است. یعنی محمول ذاتی در باب برهان با وجود موضوع، موجود و با رفع آن، مرفوع می‌شود. بنابراین، هر محمولی که نتوان با اسناد آن به موضوع، قضیه‌ای ضروری و کلی ساخت، در باب برهان آن را غریب خوانند؛ و هر محمولی که از اسناد آن به موضوع، قضیه‌ای ضروری و کلی به دست آید ذاتی نامیده می‌شود (← صدرالدین شیرازی، الحکمة‌المتعالیة، سفر1، ج1، ص 30ـ32، حاشیه طباطبائی، ص 32ـ33، حاشیه سبزواری).3) در باب اِسناد و اتصاف، ذاتی محمولی است که بدون واسطه در عروض و مقید بودن به قیدی یا ضمّ ضمیمه‌ای بر موضوع حمل می‌شود. به تعبیر دیگر، ذاتی محمولی است که از خود موضوع به‌تنهایی انتزاع و به آن نسبت داده می‌شود، در برابر محمول عرضی که حمل آن بر موضوع نیازمند واسطه در عروض است؛ یعنی اولا و بالذات وصف واسطه و ثانیآ و بالعرض وصف ذی‌الواسطه یا موضوع است. بنابراین، محمول ذاتی همان وصف به حال ذات است و محمول عرضی همان وصف به حال متعلَّق (← فارابی، ص 107ـ108؛ صدرالدین شیرازی، منطق نوین، شرح مشکوة‌الدینی، ص 168ـ169).4) در باب حمل، ذاتی وصف خود حمل است نه محمول. حمل ذاتی در این اصطلاح همان است که به حمل اولی ذاتی شهرت یافته، در برابر حمل عرضی که همان حمل شایع صناعی‌است (← صدرالدین شیرازی، الحکمة‌المتعالیة، سفر1، ج 1، ص 292ـ293؛ مدرس، ص 10). همچنین حمل شایع را که خود به یک اعتبار حمل عرضی است، به حمل شایع ذاتی یا بالذات و حمل شایع عرضی یا بالعرض تقسیم می‌کنند (← صدرالدین شیرازی، الحکمة‌المتعالیة، سفر1، ج 1، ص 293؛ مدرس، همانجا؛ نیز ← قضیه*).5) در باب علل، ذاتی در برابر اتفاقی به کار می‌رود. هرگاه دو پدیده علت و معلول یا معلولهای علت واحد باشند، تقارن و تعاقب آنها را ذاتی گویند. مثلا در قضیه «آتش ذاتآ هیزم را می‌سوزاند» تقارن آتش و سوختن هیزم اتفاقی و تصادفی نیست، بلکه ضروری است. در مقابل، تقارن دو پدیده را که رابطه علّی و ضروری با هم نداشته باشند، اتفاقی گویند؛ مثل تقارن یا تعاقب بیرون‌رفتن از منزل و وقوع زلزله یا رعدوبرق (← سهروردی، ج1، ص177، 382ـ384؛ قطب‌الدین رازی، ص69).6) در کاربرد اصطلاحی جدید، ذاتی به معنای ذهنی و انفسی (subjective) در برابر موضوعی (objective) به معنای عینی و آفاقی به‌کار برده می‌شود (← صدر، ص 124).تمایز ذاتی از عرضی. حکیمان ما گرچه معتقدند که اشیای مرکّب درواقع مشتمل بر اموری ذاتی و عرضی‌اند، در مواضعی پذیرفته‌اند که تشخیص ذاتیاتِ اشیا بسیار مشکل یا ناممکن است (برای‌نمونه ← ابن‌سینا، 1400، ص 78ـ79؛ سهروردی، ج 2، ص 21؛ طباطبائی، ص 82؛ نیز ← تعریف*؛ حد*). این امر بدان معناست که حتی اگر اشیای خارجی را مجموعه‌ای از ذاتیات و عرضیات بدانیم، ذهن آدمی از وصول به ذاتیات و کنه ماهیت اشیای خارجی عاجز است و فقط می‌تواند عرضیات آنها را بشناسد، اما شناخت اینکه چه وصفی ذاتی و چه وصفی عرضیِ لازم است، محال به‌نظر می‌رسد. بدین‌سان روشن است که در خصوص موضوعات عینی فقط از عوارض مفارق یا حداکثر مفارق دائم می‌توان آگاه شد (نیز ← عَرَض و عرضی*).حکیمان و منطقیان مسلمان، بدون در نظر گرفتن آنچه در باب دشواری و ناتوانی شناخت حدود گفته‌اند، در آثار خویش معیارهای زیر را برای تمیز ذاتی از عرضی برشمرده‌اند که این معیارها به‌عنوان قواعد فلسفی نیز مورد استفاده حکما قرار گرفته و در برخی مسائل به آنها استناد شده‌است :1) ذاتی امری است که جدایی آن از موضوع در مقام ثبوت و نفس‌الامر محال است. به عبارت دیگر، ذاتی در وجودش برای موضوع به‌واسطه در ثبوت نیازی ندارد (← ابن‌سینا، 1403، ج1، ص 41، شرح نصیرالدین طوسی؛ سبزواری، ج 1، ص 177؛ طباطبائی، ص 78؛ ابراهیمی‌دینانی، ج 1، ص 210ـ211).2) ذاتی آن است که رفع و سلب آن از موضوع در مقام اثبات (علم) و در ذهن محال است. به بیان دیگر، ذاتی آن است که حملش بر موضوع به‌واسطه در اثبات نیازی ندارد. روشن است اگر چیزی در ذهن از چیز دیگر سلب شدنی نباشد، در خارج نیز از آن جدایی نمی‌پذیرد (ابن سینا، 1403، ج 1، ص 41؛ قطب‌الدین رازی، ص 67؛ سبزواری، همانجا؛ نیز ← ابراهیمی‌دینانی، همانجا).3) ذاتی شیء تغییرپذیر و تخلف‌پذیر نیست. این قاعده نیز از لوازم قطعی یک امر ذاتی است و توجه به مُفاد دو قاعده اول، این قاعده را نیز ایجاب می‌کند، زیرا هنگامی که ثبوت یک امر ذاتی در ذهن، بیّن و در عالم خارج بی‌نیاز از سبب باشد، خاصیت سوم یعنی تخلف‌ناپذیری و تغییرناپذیری را نیز خواهد داشت (← صدرالدین شیرازی، الحکمة‌المتعالیة، سفر1، ج 3، ص 311؛ ابراهیمی‌دینانی، ج 1، ص 212).4) ذاتی وصفی است که تا تصور نشود، فهم و تصور موضوع ممکن نیست؛ یعنی صورت هیچ شیء و ماهیت مرکّبی در ذهن نمی‌آید، مگر اینکه قبلا صورت ذاتیات آن شیء در ذهن تقرر یافته باشد. این بدان معناست که ذاتیات یک ماهیت مرکّب، علت و مقوم تصور آن ماهیت است (← ابن‌سینا، 1403، ج 1، ص 40؛ سبزواری؛ طباطبائی، همانجاها؛ شهابی، ص 83). ازاین‌رو، مفهوم ذاتی از همه مفاهیم عَرضی حتی عرضیات لازم (اعم از بیّن و غیربیّن) متمایز می‌شود. این‌وجه تمایز، به‌ویژه در مقایسه با عرضیاتِ لازمِ بیّن آشکار می‌شود، زیرا لازم یک شیء، معلول آن است و در نتیجه، مؤخَّر از آن تحقق می‌یابد. بنابراین، تصور لازم نیز معلول تصور ملزوم و مؤخر از آن است (← نصیرالدین طوسی، ص 23ـ24).برخی از این معیارها مانع اغیار نبوده‌اند و به همین دلیل هم برای تعریف ذاتی جایز نیستند (← ابن‌سینا، 1364ش، ص 11؛ قطب‌الدین رازی، ص 67ـ69؛ شهابی، همانجا). اما معیار چهارم مورد اتفاق جمهور حکیمان و منطقیان مسلمان است. بر طبق این معیار، ذاتی و عرضیِ لازم هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند، جز اینکه عرضیِلازمْ متأخر از مرتبه ذات است و حال آنکه ذاتی مقوم ذات و مقدّم بر ذات است.نیز ← عرض و عرضی*منابع: غلامحسین ابراهیمی‌دینانی، قواعد کلی فلسفی در فلسفه اسلامی، تهران 1380ش؛ ابن‌رشد، تلخیص ما بعدالطبیعة، چاپ عثمان امین، قاهره 1958؛ ابن‌سینا، الاشارات و التنبیهات، مع الشرح لنصیرالدین طوسی و شرح الشرح لقطب‌الدین رازی، تهران 1403؛ همو، رسائل، ]قم[ : بیدار، ?] 1400[؛ همو ، الشفاء، المنطق، ج 1، الفن‌الاول: المدخل، چاپ ابراهیم مدکور و دیگران، قاهره 1371/1952، چاپ افست قم 1405، ج 3، الفن‌الخامس: البرهان، چاپ ابراهیم مدکور و ابوالعلاء عفیفی، قاهره 1375/1956، چاپ افست قم 1404؛ همو، النجاة من الغرق فی بحر الضلالات، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران 1364ش؛ محمدبن احمد ازهری، تهذیب‌اللغة، ج 15، چاپ ابراهیم ابیاری، قاهره 1967؛ ارسطو، منطق ارسطو، چاپ عبدالرحمان بدوی، بیروت 1980؛ امیل بریه، تاریخ فلسفه، ترجمه علی مراد داودی، تهران 1352ـ1355ش؛ محمداعلی‌بن علی تهانوی، موسوعة کشّاف اصطلاحات الفنون والعلوم، چاپ رفیق‌العجم و علی دحروج، بیروت 1996؛ هادی‌بن مهدی سبزواری، شرح‌المنظومة، چاپ حسن حسن‌زاده آملی، تهران 1416ـ1422؛ یحیی‌بن حبش سهروردی، مجموعه مصنّفات شیخ‌اشراق، ج 1، چاپ هانری کوربن، تهران 1380ش؛ شرف‌الدین شرف خراسانی، نخستین فیلسوفان یونان، تهران 1357ش؛ محمود شهابی، رهبر خرد، قسمت منطقیات، تهران 1340ش؛ محمدباقر صدر، الاُسس المنطقیة للاستقراء، بیروت 1406/1986؛ محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، بیروت 1981؛ همو، منطق نوین : مشتمل بر اللمعات المشرقیة فی الفنون المنطقیة، با ترجمه و شرح عبدالمحسن مشکوة‌الدینی، تهران، ]بی‌تا.[؛ محمدحسین طباطبائی، نهایة‌الحکمة، قم 1362ش؛ حسن‌بن یوسف علامه‌حلّی، الجوهر النضید فی شرح منطق التجرید، ]قم[ 1363ش؛ محمدبن محمد فارابی، کتاب الحروف، چاپ محسن مهدی، بیروت 1970؛ محمدبن محمد قطب‌الدین رازی، شرح المطالع فی المنطق، چاپ سنگی] تبریز[ 1294، چاپ افست قم ]بی‌تا.[؛ فردریک چارلز کاپلستون، تاریخ فلسفه، ج 1، ترجمه جلال‌الدین مجتبوی، تهران 1385ش؛ آقاعلی‌بن عبداللّه مدرس، رساله حملیه، تهران 1363ش؛ محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، کتاب اساس الاقتباس، چاپ مدرس رضوی، تهران 1361ش؛ ژان آندره وال، بحث در مابعدالطبیعه، ترجمه یحیی مهدوی، تهران 1370ش؛Aristoteles, The complete works of Aristotle, ed. Jonathan Barnes, Princeton, N. J. 1995.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 18
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده