دینَوَر، شهری تاریخی در ایالت جبال*. ویرانههای برجامانده از شهر تاریخی دینور در ْ34 و َ35 عرض شمالی و ْ 47 و َ26 طول شرقی، در شمالشرقی شهر کرمانشاه کنونی واقع است (د.اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه). این شهر در منطقه ماذه باستان یا ماد/ ماه در کوستِ خوربران در مغرب ایران قرار داشت (← مارکوارت ، ص16، 18) و در دوره اسلامی عنوان «ماهالکوفه» بر آن اطلاق شد (← ادامه مقاله). آثار بهدست آمده از ویرانههای این شهر و مناطق اطراف آن، بهویژه یافتههای گیرشمن (ص210ـ211)، پیشینه این شهر را دستکم به دوره سلوکیان میرساند و از رونق فرهنگ یونانی در این منطقه در این دوره حکایت میکند (نیز ← لوشای ، ص411ـ412).یاقوتحموی (ذیل «ماه دینار») نام دینور را صورت تخفیفیافته دیناوران و علت این نامگذاری را گرویدن اهالی این منطقه به «دین» زردشتی میداند. بههررو، مسلّم است سابقه این نام به ایران باستان میرسد و ابنخرداذبه (ص57) نیز دینور را از شهرهای «پهلویان» (بلادالبَهلَویین، ناحیهای تقریبآ در مرکز و مغرب ایران کنونی و منطبق با بخشی از ایالت جبال) میداند.دینور در دوره ساسانیان همچون نهاوند، دیگر شهر مهم منطقه ماه، شهری آباد و با توجه به مناطق کشاورزی و باغهای اطرافش ثروتمند محسوب میشد. درپی شکست ایرانیان در نبرد نهاوند در سال 19، مردم دینور پس از مقاومتی یکروزه تسلیم شدند و پرداخت جزیه را پذیرفتند (بلاذری، ص430ـ431؛ قس ابنعدیم، ج5، ص2169). نهاوند را سپاهیان کوفه و دینور را سپاهیان بصره فتح کردند و عایدات هریک به فاتحان خود رسید، اما در زمان خلافت معاویه (حک : 41ـ60) و کثرتیافتن عربهای کوفه، عایدات دینور که بیش از نهاوند بود، به کوفه و عایدات نهاوند به بصره اختصاصیافت و ازهمینرو، دینور را ماهالکوفه و نهاوند را ماهالبصره خواندند (← بلاذری، ص429). یعقوبی (تاریخ، ج2، ص233) در گزارشی خراجدینور را در زمان معاویه به انضمام خراجنهاوند و همدان و اراضی وابسته به آنها چهلمیلیون درهم گزارش کردهاست. او در اثر دیگر خود (البلدان، ص271) بخش عمده خراجدینور را در زمان حیات خویش 000، 700،5 درهم گزارش کردهاست. ساکنان عرب، علاوه بر دریافت عایدات دینور برای استفاده سکنه کوفه، خود نیز از همان سده اول منزلگاههایی در دینور و آبادیهای آن پدیدآوردند؛ چنانکه کثیرةبن شهاببن حُصَینبن ذیالغُصّه حارثی، والی مناطقی از جبال از جمله دینور، در زمان یزیدبن معاویه (حک : 60ـ64)، قصری در این ناحیه بنا نهاد که بهنام او شهرت یافت (بلاذری، ص431ـ 432). یعقوبی (البلدان، همانجا) نیز اهالی دینور را مرکّب از عرب و عجم میداند و از سکونت شمار بسیاری از عربها در آن شهر تا سده سوم گزارش میدهد.ثروت دینور بیشتر مدیون موقعیت و وضع مناسب آن برای کشاورزی بود (← ابنحوقل، ص362؛ حدودالعالم، ص141ـ 142؛ مقدسی، ص394؛ حمداللّه مستوفی، ص107). رودخانه کوچک آب دینور یا چَم دینور که از زاگرس سرچشمه میگیرد، با گذشتن از کنار خرابههای دینور در نزدیکی بیستون به گاماسیاب/ گاماساب میریزد و درگذشته، منبع مهمی برای تأمین آب دینور و رونق کشاورزی آن بودهاست (← بارتولد ، ص267؛ مورگان ، ج2، ص99؛ نیز ← ابودُلف خزرجی، ص69، تعلیقات مینورسکی، ص125، ش 35). گزارشهای قرون اولیه و سپسین تمدن اسلامی حاکی از آبادانی دینور و اهمیت بازارها (برای نمونه ← اصطخری، ص195، 198؛ حدودالعالم، ص141؛ مقدسی، همانجا)، پرشماری آبادیها (یعقوبی، البلدان، همانجا) و رونق راههای مواصلاتی آن با دیگر شهرهاست. قدامةبن جعفر (ص64) از ماهالکوفه بهعنوان کورهای با دو بخش علیا و سفلا، هریک شامل مجموعهای از آبادیها، اولی به مرکزیت دینور و دومی به مرکزیت قرماسین/ کرمانشاه، یادمیکند. یعقوبی (البلدان، ص270ـ271) و ابنحوقل (ص361) به راههای مواصلاتی دینور با شهرهایی چون قرماسین، اَبهَر، صَیمَره، سیروان، شَهْرزور و همدان اشاره کردهاند. مورگان (ج2، ص98) نیز بقایای جادهای تاریخی در تنگه دینور، میان جلگههای دینور و گاماسب را دیدهاست که ظاهرآ دینور را به عراق، بهویژه بغداد، متصل میکردهاست (نیز ← د.اسلام، همانجا). وجود این شبکه مناسب از راهها گاه دینور را در مسیر اقوام مهاجم، بهویژه ترکانی که از قفقاز به آذربایجان وارد میشدند، قرار میداد. علاوه بر گزارش بلاذری (ص273) درباره هجوم خزرها* به دینور در زمان قباد اول ساسانی (متوفی 531 میلادی)، هجوم غُز*ها به آبادیهای دینور و سرکوب آنان بهدست حسامالدوله ابوالشوک (حاکم دینور) در 430 نیز درخور ذکر است (← ابناثیر، ج9، ص384).باوجود حوادثی مانند سیل و ریزش کوه در سال 300 که آسیب بسیاری به دینور وارد آورد (← ابنجوزی، ج13، ص132) یا کشتار مردم و تاراجشهر بهدست سپاهیان مرداویج، مؤسس سلسله آلزیار در 319 (ابناثیر، ج8، ص227)، این شهر تحت حاکمیت محلی کردان حَسَنویه* در سده چهارم همچنان اعتبار و رونق خود را حفظ کرد (د.اسلام، همانجا). حسنویةبن حسین (حک : 348ـ369)، اولین حاکم این خاندان، جامعی زیبا از سنگهای تراشیده در این شهر بنا کرد که نمونهای کمنظیر در ایران است و از غلبه کاربرد سنگ در بناهای این ناحیه نشان دارد (← ابناثیر، ج8، ص706؛ نیز ← فرهنگ جغرافیائی آبادیها، ج46، ص373).وسعت دینور را در روزگار آبادانی آن، یک سوم همدان دانستهاند (← ابنحوقل، ص362؛ اصطخری، ص198). بااینحال، ابنحوقل (همانجا) دینور را به سبب عالمان منسوب به آن مانند ابوحَنیفه دینوری* (متوفی 282)، و ابنقُتَیْبه دینوری* (متوفی 276)، در علم و دانش برتر از همدان میخواند. حمداللّه مستوفی در سده هشتم (همانجا) دینور را شهری کوچک اما همچنان آباد ذکر میکند. با این حال، برخی نیز گفتهاند که دینور در حملات تیمور به ایران ویران شد (← لسترنج ، ص189؛ د.اسلام، همانجا؛ د. ایرانیکا، ذیل مادّه). در منابع دوره تیموری به این موضوع اشاره نشدهاست و از دیگر سو، برخی گزارشها حاکی از وجود شهر بعد از این دوره تا پایان سده دوازدهم است (← اردلان، ص48، 68، 72). تصریح بهویرانی دینور به اواخر دوره ناصری و گزارش مورگان (ج2، ص97ـ98) بازمیگردد که خرابههای دینور را بقایای شهری بزرگ و پرجمعیت میداند. براساس گزارش او (همانجا)، اهالی آبادیهای اطراف از این ویرانهها اشیای فراوانی مانند سکه، آجر، کوزه و جواهرات بهدست میآوردند و با خانهای خود تقسیم میکردند.امروزه در استان کرمانشاه، بخش دینور (بهمرکزیت شهر میانراهان) محوطه شهر باستانی دینور را در خود جای دادهاست (← ایران. قوانین و احکام، ص758ـ759؛ ایران. وزارت کشور، ذیل «استان کرمانشاه»).منابع : ابناثیر؛ ابنجوزی، المنتظم فی تاریخالملوک و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت 1412/ 1992؛ ابنحوقل؛ ابنخرداذبه؛ ابنعدیم، بغیةالطلب فی تاریخ حلب، چاپ سهیل زکار، بیروت ?] 1408/ 1988[؛ ابودُلف خزرجی، سفرنامه ابودلف در ایران، با تعلیقات و تحقیقات ولادیمیر مینورسکی، ترجمه ابوالفضل طباطبائی، تهران 1354ش؛ خسروبن محمد اردلان، لُبّ تواریخ: تاریخ اردلان، تهران 1356ش؛ اصطخری؛ ایران. قوانین و احکام، مجموعه قوانین و مقررات مربوط به وزارت کشور: از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی تا پایان سال 1369، تهران 1370ش؛ ایران. وزارت کشور. معاونت سیاسی. دفتر تقسیمات کشوری، نشریه تاریخ تأسیس عناصر تقسیماتی بههمراه شماره مصوبات آن، تهران 1382ش؛ واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، جغرافیای تاریخی ایران، ترجمه از روسی به انگلیسی از سوات سوچک، ترجمه به فارسی از همایون صنعتیزاده، تهران 1377ش؛ بلاذری (بیروت)؛ حدودالعالم؛ حمداللّه مستوفی، نزهةالقلوب؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیهای کشور جمهوری اسلامی ایران، ج:46 کرمانشاه، تهران: سازمان جغرافیائی نیروهای مسلح، 1374ش؛ قدامةبن جعفر، نبذ من کتاب الخراجو صنعةالکتابة، چاپ محمد مخزوم، بیروت 1408/1988؛ هاینتس لوشای، «دینور»، در بیستون: کاوشها و تحقیقات سالهای 1963ـ 1967، بهکوشش ولفرام کلایس و پتر کالمایر، برگردان فرامرز نجد سمیعی، تهران: سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، 1385ش؛ مقدسی؛ ژاک ژان ماری دو مورگان، هیئت علمی فرانسه در ایران: مطالعات جغرافیائی، ترجمه و توضیح کاظم ودیعی، تبریز 1338ـ1339ش؛ یاقوت حموی؛ یعقوبی، البلدان؛ همو، تاریخ؛EIr., s.v. "D((navar" (by C.Edmund Bosworth); EI2, s.v. "D((nawar" (by L. Lackhart); Roman Ghirshman, L'Iran des origines ( l'islam, Paris 1951; Guy Le Strange, The lands of the Eastern Caliphate, London 1966; Joseph Marquart, E(ra(ns(ahr nach der Geographie des Ps. Moses Xorenac`i, Berlin 1901.