دین الهی

معرف

آیینی مبتنی بر برابری همه‌مذاهب در یک ملیت واحد که بنیان‌گذار آن جلال‌الدین محمداکبرشاه* (949ـ1014) سومین فرمانروای بابری هند بود
متن
دین‌الهی، آیینی مبتنی بر برابری همه‌مذاهب در یک ملیت واحد که بنیان‌گذار آن جلال‌الدین محمداکبرشاه* (949ـ1014) سومین فرمانروای بابری هند بود. این دین با سیاست دینی و اجتماعی اکبر همسو بود و پس از او دوامی نیافت.اکبر در 963 در سیزده‌سالگی بر تخت سلطنت نشست، و زیرنفوذ سرپرست خود بیرام‌خان* که از شیعیان ترکمن بود، تا بیست سالگی به سنّت پدران خود مسلمانی معتقد و پایبند احکام بود (← رامپوری، حصه 1، ص‌6، پانویس؛ فدائی، ص‌241ـ242). او همچنین گرایشی به تصوف داشت و به خواجه معین‌الدین چشتی* ارادت می‌ورزید (← جهانگیر، ص‌1؛ طباطبائی، ج‌1، ص‌186). اکبر بعدها با ملاحظه تفرقه مذهبی و تضعیف ملیت واحد در جامعه هند به فکر نزدیک ساختن پیروان دو دین اسلام و هندو افتاد (درباره سابقه این سیاست در هند ← عزیزاحمد ، ص90ـ91، 101ـ103؛مجتبائی، ص‌135ـ137). او با انگیزه ایجاد ملیت مشترک هندی، درصدد اصلاحاتی در زندگی اجتماعی مردم برآمد، ازجمله برداشتن جزیه از هندوها، لغو مالیات بازدید از مکانهای مقدس، جلوگیری از زناشویی پیش از بلوغ کامل، جلوگیری از رسم ساتی (سوزاندن زنان بیوه همراه جسد شوهرانشان)، اجازه ازدواج‌بیوگان هندو، جلوگیری از کشتن حیوانات در برخی روزهای خاص، جلوگیری از بردگی اسیران جنگی، منع محاکمات آمیخته با شکنجه (دولافوس ، ص140ـ141؛ رضوی ، ص‌395ـ396؛ شارما ، ص‌25ـ27، 34).آگره، مرکز حکومت اکبر، به کانونی فرهنگی تبدیل شده‌بود. شیخ‌مبارک ناگوری (متوفی 1001) و دو فرزندش ابوالفضل علّامی* (متوفی 1011) و ابوالفیضی (متوفی 1004) مشهور به فیضی‌دکنی*، شاه را در سیاستهای دولتی و دینی یاری می‌کردند و می‌کوشیدند دانشمندان و ادیبان را از نقاط مختلف به آگره دعوت و از افکار و آثار آنان استفاده کنند (← اکرام ، ص‌311ـ316؛ رضوی، ص‌102ـ104). به‌دستور اکبر متونی از ادبیات زبانهای مختلف چون سنسکریت، عربی، ترکی و لاتینی به‌فارسی ترجمه شد. عناوین کتابهای ترجمه‌شده از سنسکریت به فارسی نشان می‌دهد که در این اقدام انگیزه نزدیک ساختن افکار دینی اسلام و هندو دخیل بوده‌است (← آفتاب اصغر، ص‌114؛ نظامی ، ص‌19). گرایش او به تسامح و تساهل دینی در برابر پارسیان و حتی کشیشان و مبلّغانی که به دربارش می‌آمدند و آسان‌گیری او درباره شعائر اسلامی به‌حدی بود که مخالفتهایی برانگیخت (نهرو، بخش 1، ص‌604).اکبرشاه در 983 انجمن آگاهی یا «عبادت‌خانه» را در قصری در فتح پورِسیکری تأسیس کرد تا مکانی برای آداب دینی چشتیه* و مرکزی برای مطالعات تطبیقی ادیان و بحث و مناظره بین آنها باشد (← بداؤنی، ج‌2، ص‌137؛ عزیزاحمد، ص‌168). در سه سال نخست، بحثها در عبادت‌خانه محدود به مکاتب گوناگون اسلامی و الهیات اسلامی بود (اسمیت ، ص‌346) و تنها عالمان اهل‌سنّت به عبادت‌خانه دعوت می‌شدند، اما به‌مرور علمای شیعه و رهبران هندو و بزرگان ادیان زردشت، چون دستور مهایارجی رانا، و رهبرانی از آیین جاینی* و گوروهایی از سیکها* و همچنین پیروان دین بودایی، یهود و مسیحیت نیز در آنجا حضور یافتند (← روی چودوری ، ص‌74ـ104؛ نیز ← اسمیت، ص‌347). آنها هر شب جمعه پس از نماز در حلقه‌های جداگانه گردهم می‌آمدند و به بحث و تبادل‌نظر می‌پرداختند و اکبر نیز به تک‌تک حلقه‌ها سر می‌زد (← بداؤنی، ج‌2، ص‌137ـ138؛ علّامی، 1877ـ 1886، ج‌3، ص‌252ـ253؛ رضوی، ص112ـ114).هنگام بحث در عبادت‌خانه رأی اکبر در اختلاف‌نظرها اصلح شمرده می‌شد. در 987، گروهی از علما و فقها با امضای سندی اکبر را مجتهد اعلام کردند و بدین‌ترتیب حوزه اقتدار او افزایش یافت تا جایی که مقام مجتهد اول یافت و به‌منزله امام عادل شناخته‌شد و افزون بر قدرت امپراتوری، بالاترین مقام دینی کشور را نیز احراز کرد و رسم خطبه را بنیاد نهاد (بداؤنی، ج‌2، ص‌188ـ189؛ علّامی، 1877ـ1886، ج‌3، ص270).به‌طور کلی، می‌توان محور سیاستهای دینی اکبر را در مسائل سیاسی و اجتماعی «صلح کل» نامید. به‌گفته جهانگیر، فرزند او، صلح کل در تاریخ حکومتهای اسلامی در هند امری جدید نبود و پیش از آن نیز همه طبقات و ادیان در جنبه‌های سیاسی و اجتماعی حکومت سهیم بودند، اما اکبر با وسعت دادن به این سیاست جنبه دینی نیز به آن بخشید (← جهانگیر، ص‌22؛ اکرام، ص‌305). اکبر حدود پانزده تا بیست سال بعد، با اقتداری که از مقام اجتهاد کسب کرده‌بود، شهامت یافت تا اندیشه‌هایش را در قالب دینی التقاطی به‌نام دین الهی، که خود آن را توحید الهی می‌خواند، طرح کند (← شارما، ص60؛ کریشنامورتی ، ص‌53ـ58). وی در 990 تقویم الهی را به‌جای تاریخ هجری پایه‌گذاری کرد و مبدأ آن را سال جلوس خود بر تخت سلطنت (963) قرار داد. سال الهی همان سال شمسی بود که با نوروز شروع می‌شد و دوازده ماه آن با ماههای ایرانی مطابقت داشت. جشنهای سال الهی نیز مانند جشنهای آیینی و ملی ایران باستان بود (بداؤنی، ج‌2، ص‌213؛ نظام‌الدین احمد هروی، ج‌2، ص‌126؛ دبستان مذاهب، ج‌1، ص‌313).دین الهی نهاد روحانیت و کتاب نداشت، و اکبر خود نیز مدعی رهبری دینی نبود. او اعتقاد داشت که حقیقت توحید منحصر به دین یا فرقه‌ای خاص‌نیست و آن را می‌توان در همه ادیان جست (روی چودوری، ص180ـ181). این دین احتمالا فقط چند هزار پیرو داشت که تنها اقلیتی از ایشان همه جنبه‌های بیرونی و درونی آن را پذیرفته بودند. اکثریت با کسانی بود که تنها به ظواهر و پوشش خاص‌این آیین اکتفا می‌کردند، یعنی لباسی با نام شست که نماد اخوت بوده‌است. در منابع، نام هجده (و به قولی نوزده) تن که پیروان خاص‌و نخستین گروندگان به این دین بودند، ذکر شده‌است. معروف‌ترین آنها شیخ مبارک، ابوالفضل، فیضی و بیربال، تنها عضو هندوی این دین، بودند (برای نمونه ← علّامی ، ج‌1، تعلیقات بلوخمان، ج‌1، ص‌218ـ219؛ روی چودوری، ص‌182ـ183، 186ـ 187). ابوالفضل علّامی جزئیاتی از آیین تشرف به دین الهی، اصطلاحات رایج‌بین آنان، عبادات و قوانین سلوک بین پیروان آن را در کتاب آئین اکبری* آورده‌است.آیین الهی ــ به‌صورتی که در اقوال او منعکس شده ــ حاوی تأکیدها و توصیه‌هایی برای ترویج‌اخلاق و اصلاح زندگی اجتماعی است، ازجمله: راضی به رضای خدا بودن، اعتدال در کارها، برتری دادن خرد بر تقلید، شب‌زنده‌داری و مطالعه کتب عرفانی و اخلاقی، هم‌صحبتی با اهل دل، سوگند نخوردن و دشنام ندادن، مهار کردن خشم و آز، مشورت در کارها، دل نبستن به دنیا، خلف وعده‌نکردن، احترام به بزرگان، عفو و گذشت نسبت به گناهکاران، رسیدگی به امور عام نه به اسم و رسم، مقابله نکردن با کیشهای مختلف و گرامی داشتن افراد شایسته با هر مذهب، اهتمام به کشاورزی، اطاعت پادشاه، تفویض دقیق وظایف کارگزاران (علّامی، 1892ـ1893، ج‌3، ص‌178ـ191؛ دبستان مذاهب، ج‌1، ص‌308ـ314). در این‌میان، پاره‌ای سخنان تناقض‌آمیز نیز دیده می‌شود؛ مانند اینکه فروشنده، خریدار و سازنده شراب بزهکار و سزاوار کیفرند، اما کسی که برای حکمتی خاص‌چون تیزهوشی و روشن فکری باده می‌نوشد، نباید بر او خرده گرفت (دبستان مذاهب، ج‌1، ص‌313).در گزارش منتقدانه بداؤنی (متوفی 1024) از دین الهی، جزئیات بیشتری از باورها و رفتارهای گروندگان به این آیین آمده‌است. به‌گفته او (ج‌2، ص‌145، 189ـ190، 214) برخی اطرافیان اکبر پس از اعلام رسمی دین الهی به شبهه‌افکنی در اصول و احکام اسلام می‌پرداختند و حتی وحی و نبوت را انکار می‌کردند. آنان با تکیه بر امضای اجتهاد اکبر، حکم او را بر شرع ترجیح می‌دادند، احکام اسلام را تقلید می‌نامیدند و مردم را به ترک تقلید ترغیب می‌کردند. در شیوه سلوک ایشان بعضی احکام، رسمآ یا عملا، تعطیل شد و رسمهای عملی تازه‌ای ظهور کرد، مانند: مباح بودن سجده بر اکبر، پرستش خورشید به‌عنوان نمادی از خالق و برای قدردانی از رحمت نور و گرما، منع خوردن گوشت گاو، جواز خوردن گوشتهایی که در اسلام خوردنش حرام است، منع ختنه کودکان زیر دوازده سال، ترک اذان و نماز جماعت، و مجاز شمردن باده‌نوشی، قمار و ربا (همان، ج‌2، ص‌145، 210، 213، 236، 263؛ لین ـ پول ، ص‌281ـ282). بداؤنی به مبارزه گروندگان به دین الهی با سنّت اسلامی اشاره می‌کند و اینکه آنان حروف ویژه زبان عربی را از کلمات می‌زدودند و دانستن و خواندن عربی را عیب می‌شمردند، همچنان‌که به دانشهای فقه، تفسیر و حدیث بها نمی‌دادند. وی همچنین باور به هزاره و نوشتن تاریخ الفی را دستمایه اهل این دین برای وانمود ساختن انقراض دین اسلام تلقی کرده‌است (ج‌2، ص‌214ـ215؛ نیز ← علّامی، ج‌1، مقدمه بلوخمان، ص‌XLI).این اقدامات با مقاومت یا مخالفت برخی علما مواجه شد و برخی درباریان را هم به انتقاد واداشت، چنان‌که گروهی با نامه‌نگاری به او اعتراض می‌کردند و قاضی ملامحمد یزدی فتوای جهاد با پادشاه را داد و شیخ‌احمد سرهندی، عارف و متکلم نامدار هند، رساله اثبات‌النبوة را در واکنش به وضع دینی هند نوشت و در مکتوباتش درباره دور شدن از شریعت اسلام و مسامحه در همزیستی با کفار هشدار داد (برای نمونه ← 1396، ص‌3؛ 1424، ج‌1، ص‌169ـ170، 313ـ315).اکبرشاه سیاستهای مختلفی را در مقابل مخالفانش اتخاذ کرد. ابتدا محدودیتهایی بر مساجد و مدارس برقرار ساخت، برخی امتیازات را از مخالفان گرفت، گروهی را تبعید کرد و برخی را پنهانی به‌قتل رساند (← بداؤنی، ج‌2، ص‌192ـ193؛ علّامی، 1877ـ1886، ج3، ص277ـ278؛ حسنی‌لکهنوی، ج5، ص281؛ نیز ← قریشی ، ص68ـ69؛ هلدن ، ص193ـ194).دین الهی را التقاطی از ادیان و نحله‌های مختلف دانسته‌اند، همچون آیین هندو و آیین زردشت و اسلام. به‌ویژه تأثیر تصوف و برای نمونه، اندیشه وحدت وجود ابن‌عربی*، آموزه انسان کامل جیلی* و فلسفه نور سهروردی* را می‌توان در این دین نشان داد. در زمینه مناسک نیز به‌نظر می‌رسد، آیین تشرف به دین الهی برگرفته از چشتیه* باشد، و تقدیس خورشید و آتش برگرفته از دو آیین هندویی و زردشتی. در دین الهی تأثیر سنّت هندویی و جنبش بَهکتی را نیز نمی‌توان نادیده گرفت (عزیزاحمد، ص‌167، 176ـ180). برخی محققان تأثیر آیین جاینی را نیز مهم دانسته‌اند (← اسمیت، ص‌166؛ روی چودوری، ص‌95ـ97). نفوذ خانواده شیخ‌مبارک و به‌ویژه ابوالفضل علّامی بر افکار و اعمال اکبر را نیز نمی‌توان دست‌کم گرفت. آشنایی ابوالفضل با موضوعات فلسفی و دینی در کنار افکار سنّت‌شکنانه‌اش موجب شده‌بود که مخالفان دین الهی در همان زمان، اتهام انحراف را متوجه او سازند (← بداؤنی، ج‌2، ص136ـ139؛ دولافوس، ص‌142ـ143؛ اکرام، ص316ـ317).تاریخ‌نگاران درباره آثار سیاست دینی اکبر و دین الهی او نیز اختلاف‌نظر دارند. گروهی آن را مثبت و اکبر را، فارغ از جنبه دین‌شناختی، حاکمی مصلح و نوآور دانسته‌اند که بنای وحدتی فرهنگی و سیاسی را در هند گذاشت (← علّامی، ج‌1، همان مقدمه، ص‌LII؛ سریواستاوا ، ص‌171). در مقابل، کسانی این نوآوری را دور از عقل یا دارای پیامدهای اجتماعی منفی دانسته‌اند (← اسمیت، ص‌222؛ قریشی، ص‌162ـ163).روایت بداؤنی دین الهی را ارتداد از اسلام معرفی می‌کند. برخی نویسندگان غربی نیز، از دیدگاهی دیگر، این آیین را غیراسلامی دانسته‌اند. از منابع مورد استناد آنها گزارشهای مبلّغان یسوعی (← ژزوئیت‌ها*) دربار اکبر است که دین الهی را خالی از هر عنصر اسلامی، به‌جز توحید، معرفی کرده‌اند (← اسمیت، ص‌211ـ212، 215ـ216؛ نیز ← رضوی، ص‌378ـ 379). به‌اعتقاد روی چودوری (ص‌XVII-XVI) این گزارشها جانبدارانه و فاقد اعتبارند. دین الهی از دید او و اغلب محققان هندیِ دیگر صرفآ صورتی بدعت‌آمیز از اسلام تلقی می‌شود که به‌اقتضای اوضاع هند، از نوعی سیاستِ لیبرال متأثر بوده‌است (← همان، ص‌15؛ رضوی، ص‌376). برخی محققان مسلمان نیز داشتن ادعای دین جدید را در مورد اکبر نپذیرفته‌اند و او را باقی بر اصل اسلام دانسته‌اند (← عزیزاحمد، ص‌173ـ175؛ اکرام، ص‌321ـ325).منابع : آفتاب اصغر، تاریخ‌نویسی فارسی در هند و پاکستان، لاهور 1364ش؛ عبدالقادربن ملوکشاه بداؤنی، منتخب‌التواریخ، تصحیح احمدعلی صاحب، چاپ توفیق ه . سبحانی، تهران 1379ـ1380ش؛ جهانگیر، امپراتور هند، جهانگیرنامه ]یا[ توزک جهانگیری، چاپ محمدهاشم، تهران 1359ش؛ عبدالحی حسنی‌لکهنوی، نزهة‌الخواطر و بهجة‌المسامع و النواظر، ج‌5، حیدرآباد، دکن 1396ـ1976؛ دبستان مذاهب، منسوب به کیخسرو اسفندیار، چاپ رحیم رضازاده ملک، تهران : طهوری، 1362ش؛ کلود فریزر دولافوس، تاریخ هند، ترجمه محمدتقی فخرداعی گیلانی، ]تهران[ 1316ش؛ محمد رامپوری، تاریخ اَوَده ، کراچی ?] 1977[ـ1983؛ احمدبن عبدالاحد سرهندی، اثبات‌النبوة، استانبول 1396/1976؛ همو، المکتوبات الربانیة، جمعها یارمحمد جریر بدخشی طالقانی، چاپ مصطفی حسین عبدالهادی، بیروت 1424/2004؛ غلامحسین‌بن هدایت‌اللّه طباطبائی، سیرالمتأخرین، چاپ سنگی لکهنو 1314؛ ابوالفضل‌بن مبارک علّامی، آئین اکبری، چاپ سنگی لکهنو 1892ـ1893؛ همو، اکبرنامه، چاپ آغااحمدعلی، کلکته 1877ـ1886؛ نصراللّه‌بن محمدحسین فدائی، داستان ترکتازان هند، با مقدمه، حواشی و تراجم اعلام ]از[ ع. قویم، تهران 1341ش؛ فتح‌اللّه مجتبائی، پیوندهای فرهنگی ایران و هند در دوره اسلامی، ترجمه ابوالفضل محمودی، تهران 1389ش؛ احمدبن محمد مقیم نظام‌الدین احمد هروی، طبقات اکبری، چاپ بی.دی و محمد هدایت‌حسین، کلکته 1927ـ] 1935[؛ جواهرلعل نهرو، نگاهی به تاریخ جهان، ترجمه محمود تفضلی، تهران 1355ش؛Abu'l-Fad(l B. Muba(rak `Alla(m((, The A(`(n-i Akbar(, vol.1, tr. H. Blochmann, vol.2-3, tr. H.S. Jarrett, corrected and further annotated by Jadu Nath Sarkar, Calcutta 1993; Aziz Ahmad, Studies in Islamic culture in the Indian Edward Singleton Holden, The 1964; Oxford environment, Mogul emperors of Hindustan: A. D. 1398-A. D. 1707, S.M.Ikram, History of Muslim civilization 1895; NewYork in India and Pakistan: a political and cultural history, Lahore 1993; R. Krishnamurti, "Akbar's philosophy of Stanley no.1(1985); XX, quarterly, historical Indian The life", the Mohammedan rule, under India Mediaeval Lane-Poole, Delhi 1980; Khaliq Ahmad Nizami, State and culture in New Delhi 1985; Ishtiaq Husain Qureshi, India, medieval Ulema in politics: a study relating to the political activities of the ulema in the South-Asian subcontinent from 1556 to 1947, Karachi 1974; Saiyid Athar Abbas Rizvi, Religious and intellectual history of the Muslims in Akbar's reign, New Delhi 1975; Makhan Lal Roy Choudhury, The Din-i-Ilahi, or, the religion of Akbar, New Delhi 1985; Sri Ram Sharma, The religious policy of the Mughal emperors, Bombay 1972; Vincent A. Smith, Oxford 1917; Ashirbadi 1542-1605, Mogul, great the Akbar: Lal Srivastava, The Mughul empire (1526-1803 A.D.), Agra 1966.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 18
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده