دیلمی، شیرویة بن شهرداربن شیرویةبن فناخسرو، محدّث و مورخ همدانی قرن پنجم و ششم. کنیهاش ابوشجاع (← رافعی قزوینی، ج3، ص85؛ ابننقطه، 1408، ص296) و لقبش کیا (سبکی، ج7، ص112؛ نیز برای نمونه ← رافعی قزوینی، ج1، ص31، ج2، ص12، 200)، لقب بزرگان و علمای گیلان و دیلمان، بود (دهخدا، ذیل «کیا»؛ اذکائی، ج1، ص191). بنا بر قرائن تاریخی، برخی تیرهها و خانوادههای دیلمی در نقاط مختلف ایران نظیر همدان و شیراز سکنا گزیدند. این طوایف دیلمی پس از مسلمانشدن، به مذهب شافعی گرویدند و عمومآ محدّث و اخباری، اما عارف و صوفیمسلک بودند (اذکائی، ج1، ص187). ذکر نام برخی از بزرگان این طوایف، ازجمله ابوشجاع، در کتب طبقات شافعیان و اوصاف به کار رفته درباره آنان، خصوصآ فرزند شیرویه، مؤید این مطلب است (برای نمونه ← رافعی قزوینی، ج2، ص333ـ334؛ سبکی، ج7، ص110ـ111؛ اسنوی، ج2، ص21؛ ابنقاضی شهبه، ج1، ص315ـ316، 358). نسب خاندان شیرویه به فیروز دیلمی، صحابی پیامبر اکرم صلیاللّهعلیهوآلهوسلم، میرسد (مُنذِری، ج2، ص30؛ ابنفُوَطی، ج3، ص29؛ برای نقد این مطلب ← اذکائی، ج1، ص188).شیرویه در 445 و ظاهرآ در همدان به دنیا آمد (← ابننقطه، 1408ـ1418، ج1، ص292؛ ذهبی، 1401ـ1409، ج19، ص294). او احادیث بسیاری شنید و در طلب حدیث به شهرهای مختلف سفر کرد (← رافعی قزوینی، ج3، ص85؛ منذری، همانجا). ازجمله، در همدان از ابوالفضل محمدبن عثمان قُومِسانی (متوفی 471) و یوسفبن محمدبن یوسف مُستملی (متوفی 468) و ابوالفرجعلیبن محمدبن علی جَریری (متوفی 468) و احمدبن عیسیبن عَبّاد دینوری (متوفی 478)، در بغداد از ابومنصور عبدالباقیبن محمد عَطّار (متوفی 471) و ابوالقاسم علیبن احمدبن بُسری (متوفی 474) و در اصفهان از ابوعمرو عبدالوهاببن مَنده (متوفی 475) حدیث شنید (← ذهبی، 1424، ج11، ص121ـ122). بنابر گزارش رافعی قزوینی (همانجا)، دیلمی در 480 وارد قزوین شد و از ابنداوود مُقری شافعی حدیث شنید. همچنین وی در این شهر از ابومنصور مقوّمی، سنن ابنماجه و از ابوزید واقدبن خلیل احادیث پدرش، ابویَعلی خلیلی قزوینی (متوفی 446)، را شنید. او افزون بر تحصیل فقه و حدیث و تاریخ، در مدرسه همدان به تدریس نیز اشتغال داشت (بروکلمان ، ج1، ص419؛ د. اسلام، چاپ دوم، ذیل «شیرویه، ابوشجاعبن شیرویه»؛ نیز ← ذهبی، 1374، ج4، ص1259). ظاهرآ نخستین کسی که از او یاد کرده، همشهریاش حافظ ابوعبداللّه جورقانی* (متوفی 543) بوده که در چندجا، از وی بیواسطه روایت کردهاست (برای نمونه ← ج1، ص140، 245، 254). همچنین کسانی چون پسرش شهردار، ابوالفتوح محمدبن فضل اسفراینی، محمدبن ابیالقاسم ساوی، ابوطاهر احمدبن محمد سِلَفی*، ابوالعلاءحسنبن احمد عطار (متوفی 569) و ابوموسی مَدینی* (متوفی 581) از شاگردان و راویان او بودند (← ذهبی، 1374، همانجا؛ همو، 1401ـ1409، ج19، ص295). بنابر گزارش ذهبی (1424، ج11، ص122)، یحییبن منده (متوفی 511) وی را در سیرت و صورت ستودهاست، اما ذهبی (همانجا) دانش شیرویه را متوسط دانسته و معتقد است که چندان به او اعتمادی نیست (قس همو، 1374، همانجا). دیلمی در 509 در 64 سالگی درگذشت (ابننقطه، 1408؛ ذهبی، 1424، همانجاها).دیلمی در جمع و تألیف آثار مختلف در زمینه حدیث و تاریخ، بسیار کوشیدهاست (رافعی قزوینی، همانجا). اثر مشهورش در حدیث، فردوسالاخبار بمأثورالخطاب المخرّجعلی کتابالشهاب نام دارد (← حاجیخلیفه، ج2، ستون 1254؛ قس جنید شیرازی، ص:25 الفردوسالاعلی) که در منابع کهنتر از آن با عنوان الفردوس یاد شدهاست (برای نمونه ← ذهبی، 1401ـ1409، ج19، ص294؛ سبکی، ج7، ص111). این کتاب مشتمل است بر بیش از ده هزار حدیث نبوی گردآمده از منابع گوناگون و نیز شنیدههای مؤلف از استادان خود در باب سنن و آداب و مواعظ و امثال و فضائل. به گفته دیلمی (ج1، ص41) این اثر، تخریج* کتاب قاضی ابوعبداللّه محمدبن سلامة قُضاعی* (متوفی 454) موسوم به شهاب الاخبار فیالحِکَم و الامثال و الآداب است. در این اثر که براساس ترتیب الفبایی حرف اول روایات تبویبشده، سلسله اسانید حذف شده و فقط به ذکر صحابی راوی حدیث بسنده شدهاست؛ سیوطی (متوفی 911) در الجامعالصغیر از روش دیلمی در این اثر پیروی کردهاست (حاجیخلیفه، همانجا). دیلمی انگیزه خود را از تألیف این کتاب مسائلی چون رویگردانی مردم از حدیث و ترک احادیث صحیح و معتبر و به جای آن پرداختن به قصصو موضوعات (احادیث وضعشده ← وضع حدیث*) در آن روزگار برشمردهاست (برای آگاهی بیشتر ← دیلمی، ج1، ص39ـ42). هرچند، سیوطی (ج1، ص15) و دهلوی (ص62) احادیث این کتاب را ضعیف دانستهاند، ظاهرآ فردوسالاخبار اشتهار و اعتبار بسیار داشته، چنانکه چند مستخرجو مختصر بر آن نوشته شده و به مطالب آن فراوان استناد شدهاست. شهردار، فرزند مؤلف، اسانید روایات این کتاب را جمع کرده و آنها را با ترتیب دیگری در کتابی با نام مُسنَدالفردوس (قس اسنوی، ج2، ص :21 الفردوسالکبیر؛ کتّانی، ص:64 ابانةالشُبَهِ فی معرفة کیفیةِ الوقوفِ علی ما فی کتابالفردوس مِنْ علامةالحروفِ) آوردهاست (حاجیخلیفه، همانجا). ابنحجر عسقلانی (متوفی 852) این کتاب را مختصر کرده و آن را تسدیدالقوس فی مختصر مسندالفردوس نام نهادهاست (همان، ج2، ستون 1684؛ کتّانی، همانجا). نُزُلالسائرین الیاللّه ربالعالمین از محمودبن محمد درگزینی شافعی (متوفی 743) و البستانالمستخرجمنالفردوس، مشتمل بر 140،1 حدیث، از علیبن ابیالقاسمبن علی، دو مختصر دیگر از کتاب دیلمیاند (← بروکلمان، ج1، ص420). نویسندگان شیعی نیز برخی از روایات این کتاب را در موضوعات گوناگون، بهویژه در فضائل امامعلی و اهل بیت علیهمالسلام، نقل کردهاند (← مجلسی، ج27، ص78، ج40، ص75، ج43، ص315، ج79، ص75).نُزهةالاحداق فی مکارمالاخلاق، اثر دیگر دیلمی، کتابی مختصر در زمینه حدیث است. ظاهرآ از این اثر که تبویب آن مشابه کتاب فردوسالاخبار است، فقط یک نسخه خطی موجود است (← بروکلمان؛ د. اسلام، همانجاها).دیگر کتاب مشهور دیلمی درباره تاریخ همدان است. رافعی قزوینی در جاهای متعدد از این کتاب با عناوینی چون تاریخ همدان (برای نمونه ← ج1، ص292، ج2، ص12)، طبقات اهل همدان (برای نمونه ← ج2، ص233، ج3، ص163) و طبقاتالهمدانییّن (برای نمونه ← ج2، ص379، ج3، ص85) یاد کردهاست (نیز ← ابننقطه، 1408ـ1418، ج1، ص292؛ ذهبی، 1401ـ1409، همانجا؛ قس ابننجار، ج19، ص79).یاقوت حموی (متوفی 626) در دو اثر معروف خود، خصوصآ در معجمالبلدان، مکررآ از این کتاب نقل کردهاست (برای نمونه ← معجمالبلدان، ج2، ص93، 906، ج3، ص157، 488، ج4، ص681، 713، 920؛ معجمالادباء، ج1، ص234، 418، ج2، ص511، 771، ج5، ص2361). بسیاری دیگر از مورخان و شرححالنویسان بعد از دیلمی نیز به آرا و اقوال او در این کتاب توجه کردهاند (برای نمونه ← قفطی، ج2، ص165؛ ابنفوطی، ج1، ص7، ج4، ص79؛ مِزّی، ج25، ص586، ج26، ص65؛ ذهبی، 1401ـ1409، ج14، ص438، ج16، ص331). با توجه به قرائن، اینکتاب حداکثر تا سده دهم موجود بوده و در دسترس مورخان قرار داشته و پس از آن مانند دیگر تاریخهای همدان (← روزنتال ، ص483) از بین رفتهاست. سمعانی (ج5،ص621)نیز از کتابی با عنوان طبقات رواةالآثار از شیرویه نام برده که احتمالا منظورش همان کتاب تاریخ همدان یا بخشی از آن بودهاست. به فرض پذیرش این احتمال، او نخستین کسی است که از این کتاب یاد کردهاست (برای تفصیل بیشتر در اینباره و درباره کتاب تاریخ همدان ← اذکائی، ج1، ص197ـ200).کتاب دیگر دیلمی در تاریخ، ریاضالاُنس لعقلاءالاِنس است که در آن جزئیات تاریخ اسلام از ولادت پیامبر اکرم تا بخشی از دوره خلافت مستظهر باللّه عباسی (487ـ512) آمدهاست (← بغدادی، ج1، ستون 599؛ آقابزرگ طهرانی، ج16، ص164). نخستین اثری که از این کتاب در آن یاد شده، مجملالتواریخ و القصصاست (برای نمونه ← ص261، 382). نسخه خطی این اثر در قاهره موجود است (← بروکلمان، ج1، ص419ـ420).منذری (ج2، ص30) و ابنقاضی شهبه (ج1، ص316) تألیفی درباره مَنامات (خوابها) به دیلمی نسبت دادهاند که جُنید شیرازی (ص25، 33) از آن با عنوان التجلّی فیالمنامات یاد کرده و روایاتی از آن نقل کردهاست.رسالهای کوچک نیز در باب فواید شطرنج، براساس اخبار و روایات و مشتمل بر چند باب، به نام فوائدالعین التامات فیاللعب بالشطرنجو الشاهات از تألیفات دیلمی است (افشار و دانشپژوه، ج5، ص312).خاندان شیرویه از سده پنجم تا هفتم در همدان شهرت و اعتبار داشتند و بیشتر بزرگان آنان محدّث و اخباری بودند. در این خاندان، احتمالا برای حفظ نام و نشان تبار ایرانیشان، پسر بعد از پدر به نام شیرویه و شهردار نامیده میشد. همچنین میراث علمی، ادبی و آثار آنان از پدر به پسر به ارث میرسید و پسر در تکمیل و تصحیح آنها میکوشید، چنانکه شهردار پسر شیرویه با در دست داشتن فردوسالاخبار پدر، مسندالفردوس را نگاشت (← اذکائی، ج1، ص187ـ188، 199). در خاندان دیلمی افزون بر خود او، پسرش زینالدین شهردار، نوهاش فخرالدین ابوالغنائم شیرویةبن شهردار (متوفی 599) و نتیجهاش ابومسلم احمدبن شیرویه (متوفی 625) در زمره عالمان و محدّثان روزگار خود بود (برای آگاهی از شرححال دو تن اخیر ← ابننقطه، 1408ـ1418، ج1، ص292، 298؛ ابنفوطی، ج3، ص29؛ ذهبی، 1401ـ1409، ج22، ص260).در میان افراد خاندان شیرویه، ابومنصور شهرداربن شیرویه، فرزند دیلمی، بیش از دیگران شهرت دارد. او در همدان بین سالهای 480 و 490 بهدنیا آمد (ابننقطه، 1408، ص297). براساس منابع، او ادیب، حدیثشناس، عابد و زاهد بود و همواره در کنار پدرش در سماع و کتابت حدیث میکوشید، چنانکه همراه او به اصفهان و سپس بغداد سفر کرد. او افزون بر پدرش، از کسانی چون ابوالفتح عَبدوسبن عبداللّه، مَکّیبن منصور کَرَجی و حَمْدبن نصر اعمش حدیث شنید و افزون بر فرزندش ابومسلم احمد، کسانی چون ابوسهل عبدالسلام سرقولی از او روایت کردهاند (برای نمونه ← همانجا؛ ذهبی، 1424، ج12، ص137ـ138؛ سبکی، ج7، ص110ـ111).گرایش این خاندان به تصوف، خصوصآ از همین ابومنصور نمایان است؛ بهویژه آنکه وی کتاب حلیةالاولیاء ابونعیم اصفهانی (متوفی 430) را در اصفهان از ابوعلی حداد شنیده و بر کسانی از جمله ابوالیمان محمدبن اسحاق قزوینی در 552 در همدان قرائت کردهاست (← رافعیقزوینی، ج1، ص219؛ ابننقطه، 1408، همانجا). موفقبن احمد اخطب خوارزم (متوفی 568) در کتاب المناقب خود پیوسته از وی یاد و نقل کردهاست (برای نمونه ← ص39، 55، 63، 66ـ67، 82، 143). ظاهرآ سمعانی در دومین سفرش به همدان، با شهردار ملاقات کردهاست (← سمعانی، ج1، ص330). شهردار در 558 درگذشت (ابننقطه، 1408، همانجا).منابع : آقابزرگ طهرانی؛ ابنفُوَطی، مجمعالآداب فی معجم الالقاب، چاپ محمدالکاظم، تهران 1416؛ ابنقاضی شهبه، طبقاتالشافعیة، چاپ حافظ عبدالعلیمخان، حیدرآباد، دکن 1398ـ1400/1978ـ1980؛ ابننجار، ذیل تاریخ بغداد، در احمدبن علی خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، او، مدینةالسلام، چاپ مصطفی عبدالقادر عطا، ج16ـ20، بیروت 1417/ 1997؛ ابننقطه، التقیید لمعرفة رواة السنن و المسانید، چاپ کمال یوسف حوت، بیروت 1408/1988؛ همو، تکملة الاکمال، چاپ عبدالقیوم عبدرب النبی، مکه 1408ـ1418؛ موفقبن احمد اخطب خوارزم، المناقب، چاپ مالک محمودی، قم 1414؛ پرویز اذکائی، تاریخنگاران ایران، ج1، تهران 1373ش؛ عبدالرحیمبن حسن اسنوی، طبقات الشافعیة، چاپ کمال یوسف حوت، بیروت 1407/1987؛ ایرجافشار و محمدتقی دانشپژوه، فهرست نسخههای خطی کتابخانه ملی ملک، ج5، تهران 1363ش؛ اسماعیل بغدادی، ایضاح المکنون، ج1، در حاجیخلیفه، ج3؛ جنیدبن محمود جنید شیرازی، شد الأزار فی حَطّ الاوزار عن زوّار المزار، چاپ محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران 1366ش؛ حسینبن ابراهیم جورقانی، الاباطیل و المناکیر و الصحاح و المشاهیر، چاپ عبدالرحمان فریوائی، بنارس 1403/1983؛ حاجی خلیفه؛ دهخدا؛ عبدالعزیزبن احمد دهلوی، بستان المحدثین، چاپ سنگی لاهور 1893؛ شیرویةبن شهردار دیلمی، کتاب فردوس الاخبار بمأثور الخطاب المخرجعلی کتابالشهاب، چاپ فوّاز احمد زمرلی و محمد معتصم باللّه بغدادی، بیروت 1407/1987؛ محمدبن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ بشار عوّاد معروف، بیروت 1424/2003؛ همو، سیر اعلامالنبلاء، چاپ شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت 1401ـ1409/ 1981ـ1988؛ همو، کتاب تذکرةالحفاظ، ]چاپ عبدالرحمانبن یحیی معلمی[، حیدرآباد، دکن 1388ـ1390/ 1968ـ1970، چاپ افست ]مکه ? 1374[؛ عبدالکریمبن محمد رافعی قزوینی، التدوین فی اخبار قزوین، چاپ عزیزاللّه عطاردی، بیروت 1408/1987؛ عبدالوهاببن علی سبکی، طبقات الشافعیة الکبری، چاپ محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، ]قاهره[ 1964ـ] 1976[؛ سمعانی؛ عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، جامعالاحادیث: للجامع الصغیر و زوائده و الجامعالکبیر، چاپ عباس احمد صقر و احمد عبدالجواد، دمشق ]بیتا.[؛ علیبن یوسف قفطی، اِنباه الرواة علی اَنباه النحاة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، ج2، قاهره 1371/1952؛ محمدبن جعفر کتّانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتبالسنة المشرفة، کراچی 1379/1960؛ مجلسی؛ مجمل التواریخ و القصص، چاپ محمدتقی بهار، تهران: کلاله خاور، 1318ش؛ یوسفبن عبدالرحمان مِزّی، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، چاپ بشار عوّاد معروف، ج25 و 26، بیروت 1413/1992؛ عبدالعظیمبن عبدالقوی مُنذِری، التکملة لوفیات النقلة، چاپ بشار عوّاد معروف، بیروت 1401/1981؛ یاقوتبن عبداللّه یاقوت حموی، کتاب معجمالبلدان، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ 1866ـ1873، چاپ افست تهران 1965؛ همو، معجم الادباء، چاپ احسان عباس، بیروت 1993؛Carl Brockelmann, Geschichte der arabischen Litteratur, Leiden 1943-1949; EI2Sh, s.v. "((rawayh, Abu( adjuSh(Sh` b.((rawayh b. Shahrada(r" (by Moktar Djebli);Franz 1968. Leiden historiography, Muslim of history A Rosenthal,