دیر

معرف

امیرنشینی که در 1326ش/ 1947 به پاکستان ملحق شد
متن
دِیر، امیرنشینی که در 1326ش/ 1947 به پاکستان ملحق شد. این امیرنشین با مساحتی بالغ بر 283،5 کیلومترمربع و 648،148تن جمعیت‌در 1330ش/1951،در موقعیت جغرافیایی َ50 ْ35 و َ42 ْ34 شمالی، و َ2 ْ71 و َ30 ْ72 شرقی قرار دارد و تا جنوب چترال*/ چیترال امتداد می‌یابد. دیر نامش را از روستای دیر، که مقر حکمران منطقه بوده، گرفته‌است و در کناره رودی به همین نام و شاخه‌ای از پَنجکورا واقع شده‌است. از نظر سیاسی، ناحیه دیر تقریبآ شامل منطقه‌ای است که به‌وسیله پنجکورا و شعب آن آبرسانی می‌شود. این ایالت در نیمه دوم سده سیزدهم/ نوزدهم و به سبب خصومتش با جنبش مجاهدین شهرت یافت. مجاهدین بازماندگان قوای شکست‌خورده سیداحمد بَریلوی* (متوفی 1246) بودند و نخست در قرارگاه اَسمَست/ سَمَستا و بعدها در چَمَرکَندِ یاغستان فعالیت داشتند.نواب کنونی دیر ]نیمه دوم قرن چهاردهم/ بیستم[، شاهزاده محمدشاه خسرو از خانواده آخوند خیل است که آن نیز شاخه‌ای از پاینده‌خیل، از طوایف قبیله یوسف‌زایی*/ یوسف‌زی است. سرسلسله خاندان حاکم دیر شخصی به نام ملّاالیاس آخوندبابا بود که در سده یازدهم/ هفدهم می‌زیست و در همان حال پیشوای خاندانهای ایالات خویشاوند سوات ، اَمب و چترال نیز بود. گفته شده‌است غلام‌بابا، نوه وی، نخستین کسی بود که رهبری دینی را وانهاد و به کسب قدرت دنیوی روی آورد. نواده او، غَزَّن‌خان‌بن قاسم‌خان‌بن ظفرخان، در 1280/ 1863 در نبرد امبیلا ، با نیرویی ده هزار نفری به لشکریان قبایلی پیوست که تحت فرماندهی نیروهای بریتانیایی ـ هندی با مجاهدین سیداحمد بریلوی و هم‌پیمانانشان می‌جنگیدند، اما هنگامی که متوجه احتمال پیروزی دشمن شد، قشون خود را کنار کشید. پس از او، فرزندش رحمت‌اللّه‌خان که حق چندانی برای جانشینی غزّن‌خان نداشت، با حمایت مالی مهاراجای کشمیر بر تخت نشست. در 1292/ 1875، رحمت‌اللّه‌خان که از بدرفتاری کارگزار کشمیر به تنگ آمده بود، مناسباتش را با مهاراجا قطع و حاکمیت وی را نفی کرد. با مرگ او در 1301/ 1884، فرزندش محمدشریف‌خان حاکم ]دیر [شد و بی‌درنگ با ولایت همسایه خود چترال وارد جنگ شد، اما قوایش به‌کلی مقهور شدند و امان‌المُلک، مِهتر چترال، بر دیر تسلط یافت. محمدشریف‌خان به‌ناچار به سوات*، که تقریبآ همواره با آن در حال جنگ بود، پناه برد. او همچنین چندین‌بار کوشید قلمرو خود را که در 1307/ 1890 به‌تصرف عمراخان ، حکمران ماجراجوی جندل درآمده بود، از امان‌الملک بازپس بگیرد، اما ناکام ماند. پنج‌سال بعد در 1313/1895، محمدشریف‌خان با پشتیبانی مادی و معنوی نیروهای بریتانیایی موفق شد سلطنت دیر را بازیابد و حتی شیر افضل، مدعی تاج‌و تخت چترال، را نیز اسیر کند.در 1315/ 1897، عنوان نواب به محمدشریف‌خان اعطا شد. او در همین سال بخشی از منطقه سوات علیا، دشمن دیرین سرزمینش، را نیز به تصرف درآورده بود. این عنوان به احتمال بسیار به پاس خدمات وی به انگلیسیها در منصرف‌ساختن قبایل دیر از شرکت در جهادی که ملاسعداللّه‌خان ملقب به سرتور(شوریده) فقیر، از بونیر برضد حاکمان بیگانه به راه انداخته بود، به او اعطا شد. محمدشریف‌خان که هم‌پیمانی راسخ برای حکومت بریتانیا بود و سالانه 000،26 روپیه مقرری دریافت می‌کرد، در 1322/ 1904 درگذشت و فرزندش اورنگ‌زیب‌خان (بادشاه‌خان) جانشین او شد. اورنگ‌زیب‌خان اندکی بعد با برادر کوچک‌ترش، میان‌گُل‌جان، اختلاف پیدا کرد. میان‌گل‌جان با همراهی گروههای سرخورده‌ای از اهالی دیر برضد برادر بزرگ‌تر خود شورید و در جمادی‌الاولی 1323/ ژوئن 1905، دو قلعه از قلعه‌های دیر را تصرف کرد، اما با کوشش سرکمیسر انگلیسی ایالت مرزی شمال غربی ، میان این دو صلح برقرار شد. دیری نپایید که در 1329ـ1330/ 1911ـ1912 دوباره بین دو برادر نزاع درگرفت، اما با مرگ میان‌گل در جندل در 1332/ 1914، این دوره کشتار متقابل نیز پایان یافت. بادشاه‌خان در 1335/ 1917 که هنوز جنگ جهانی اول جریان داشت، عبدالمتین‌خان از فرزندان عُمراخان را در بازپس‌گیری امارت جندل یاری داد، اما اندکی بعد خودش جندل را به تصرف درآورد. این عمل، غصب آشکار و بدترین نوع خیانت به‌شمار می‌آمد. ازاین‌رو، سلطان عثمانی در فرمانی که در محرّم 1336/ اکتبر 1917 خطاب به قبایل جنگ‌طلب یاغستان صادر کرد، به نواب دیر توصیه کرد که نفاق‌افکنی بین هم‌قبیلگان را واگذارد و جندل را به حکمران برحق آن بازپس دهد. در 1337/ 1919، مردم رنج‌کشیده سوات به‌رهبری میان‌گل گل‌شاهزاده، حکمرانی بادشاه‌خان را برانداختند، اما انگلیسیها در 1301ش/ 1922 گل‌شاهزاده را به عقب‌نشینی از نواحی تصرف‌شده وادار کردند. با مرگ بادشاه‌خان در 1304ش/ 1925، محمدشاه جهان‌خان، پسر ارشدش، جانشین وی شد. در 1309ش/ 1930 که سراسر مرز شمال‌غربی هندوستان در آتش جنگ می‌سوخت، وی امکانات خود را برای فرونشاندن آشوبهای سرخ‌جامگان پیشاور و مناطق اطراف آن در اختیار حکومت بریتانیا قرار داد. در همین سال مرزهای فعلی دیر و سوات تثبیت شد و بدین‌ترتیب، خصومتهای چند قرنه آنها پایان یافت.بخش عظیمی از منطقه دیر به خان‌نشینهای کوچکی تقسیم می‌شود که خویشاوندان نواب دیر بر آنها حکم می‌رانند. در 1338ش/ 1959، ناآرامیهایی در دیر رخ داد، اما این آشوبها بیشتر اختلافات ارضی بود تا نزاعهایی با ماهیت سیاسی. در 1339ش/ 1960، دولت پاکستان محمدشاه جهان‌خان را به اتهام بی‌کفایتی و سوءمدیریت خلع و توقیف کرد و شاهزاده محمدشاه خسرو، پسر ارشدش، به جانشینی او رسید و رسمآ در آبان 1339/ نوامبر 1960 به مقام نواب دیر در چَکدَره ، مرکز نمایندگی ملاکند ، منصوب شد.]در دهه‌های اخیر و با رشد و اوج‌گیری مبارزات جهادی و اسلام‌گرایی در کشورهای پاکستان و افغانستان، منطقه دیر نیز تا حدی مرکز فعالیتهای گروههای اسلام‌گرای پاکستان بوده‌است (← مارسدن ، ص‌40)[.منابع : غلام‌رسول مهر، سرگذشت مجاهدین، لاهور 1956، ص‌348، 359، 365، 368، 489، 530؛and sanads relating , engagements A Collection of treaties to India and neighbouring countries, compiled by C.U. Aitchison, Delhi 1933, vol.11, p. 417-446; W. W. Hunter, The Indian Musulmans, Calcutta 1945, p. 29; The Imperial gazetteer of India, vol. 11, New Delhi: Today & Tomorrow's Printers & Publishers, 1908, p. 360-361; [Magnus Marsden, Living Islam: Muslim religious , Cambridge experience in Pakistan's North West Frontier 2005]; Memoranda on the Indian states, Delhi 1940, p. 210-21
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 18
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده