دیدهبان (دیدبان)، کسی که با استقرار در نقطهای مرتفع در اردوگاهها یا در قلعهها و شهرها، موقعیت و فعالیت نیروهای دشمن را به اطلاع فرماندهان و نیروهای خودی میرساند. دیدبان فارسی و مرکّب از کلمه «دید» و پسوند «بان» است (← ابنقتیبه، ص289؛ جوالیقی، ص141؛ ادّیشیر، ص61). این واژه بهصورت دَیْدَب (جمع: دَیادَبه) در متون نظم و نثر عربی بهکار رفتهاست (برای نمونه ← طبری، سلسله 3، ص1229؛ ابوالفرجاصفهانی، ج18، ص282، ج20، ص37؛ نیز ← دوزی ، ج1، ص480ـ481). بااینحال، کلمه «ربیئة» (نگهبان)،اغلب در منابع، جایگزین دیدهبان شدهاست (برای نمونه ← طبری، سلسله 1، ص1457، 1598، سلسله 2، ص1205؛ ابناثیر، ذیل «عرا»؛ نیز ← برهان، ذیل «واژه»). هرچند هرثمی شعرانی (ص25) در میان گروههای چندگانهای که سپاه را همراهی میکنند، افزونبر «دیدبان» (الدّیادَبه) از «ربیئة» (الرّبایا) نیز خبر دادهاست، که ظاهرآ حاکی از تفاوت در وظایف این گروهها در میدان نبرد است (← همان، ص25، پانویس 4ـ5). هرثمی شعرانی (ص50) همچنین دیدهبان را نگهبانِ روز و عسس را نگهبانِ شب دانستهاست.مسلمانان صدر اسلام در جنگها، همچون قبایل عرب پیش از اسلام (← جوادعلی، ج5، ص439)، برای پرهیز از غافلگیر شدن، ربیئة میگماشتند (← طبری، همانجاها). دیدهبانی در دوره امویان و عباسیان و نیز در میان سایر خاندانهای حکومتگر از مشاغل رایجدر ساختارهای نظامی بهشمار میرفت (برای نمونه ← هرثمی شعرانی، ص25؛ طبری، سلسله2، ص1205، سلسله 3، ص1229؛ بیهقی، ص806؛ یاقوت حموی، ج1، ص779، ج2، ص593؛ قلقشندی، ج7، ص204، ج8، ص59؛ عالم آرای صفوی، ص218).خبردادن از فعالیتهای دشمن اصلیترین وظیفه دارندگان این منصب بود، که بهدنبال استفاده از توپخانه در جنگها، اطلاعدادن درباره فاصله و جهتِ هدف نیز برعهده دیدهبانان قرار گرفت (← مدرسی و همکاران، ص271). دیدهبان میبایست محل مأموریت خود را بهخوبی میشناخت و از جلب توجه دشمن پرهیز میکرد و توان مقاومت در برابر سختیهای احتمالی شغل خویش را میداشت (← همانجا؛ نیز ← طبری، سلسله 1، ص1598ـ1599). دیدهبان اخبار را اغلب با فریادزدن و ادای کلماتی چون «السلاح» بهاطلاع میرساند (← طبری، سلسله 3، ص1229؛ ابنعساکر، ج53، ص264)؛ گاه نیز از شیوههای دیگری چون کندن لباس خویش برای نشاندادن خطرناکبودن اوضاع استفاده میکرد (← ابناثیر، همانجا).در برخی منابع دیدهبان را عین (جاسوس)، طلیعه، رقیب و حارس نیز گفتهاند که نشان میدهد وظایفی چون جاسوسی، نگهبانی و مشارکت در کمین نیز برعهده وی بودهاست (ابنمنظور، ذیل «دبب»؛ سیوطی، ج1، ص374؛ بهار، ذیل واژه؛ نیز ← رشیدی، ص90). ازاینرو، به دلیل اهمیت و حساسیت شغل دیدهبانی، لازم بود صاحبان این منصب از میان افراد مورد اعتماد و هوشیار برگزیده شوند؛ زیرا پناهندهشدن دیدهبان به دشمن میتوانست تأثیر جبرانناپذیری بر نیروهای خودی داشتهباشد (← رشیدی، همانجا). بهنظر میرسد بهدلیل حساسیت و اهمیت کار دیدهبانی، دیوان برید موظف به نظارت بر دیدهبانها بودهاست. قلقشندی (همانجاها) در میان مکاتبات دیوان برید، به نامههایی اشاره کردهاست که درباره دیدهبانها و نظارت دقیق بر کار آنها نوشته شدهاست.محل استقرار دیدهبان در شهرها و قلعهها، اغلب بر فراز منارهها یا محلهای خاصی به نام «مِرْقَب» قرار داشت که بر بالای دیوارها تعبیه میشد (← ابنعساکر، ج68، ص235؛ یاقوت حموی، ج2، ص593). در میدان نبرد و اردوگاه نیز دیدهبان بر فراز تپه و مکان بلندی مشرف بر میدان نبرد میایستاد (طبری، سلسله 1، ص1598ـ1599؛ بیهقی، ص806). گاه نیز با استفاده از چوب و پوشال اتاقکی برای استقرار دیدهبان ساخته میشد. به نوشته خلیلبن احمد (ج77، ص400، ذیل «فنزر») فَنْزَر اتاقک (کلبه) کوچکی بودهاست که بر بالای پایه چوبی مرتفعی، بهعنوان جایگاه دیدهبان (ربیئة) میساختند. این کلبه را گاه دیدبان (دیدبانان) نیز میخواندند (دوزی، همانجا). پست دیدهبانی، عرابه دیدهبانی و نقطه دیدهبانی واژههایی بود که در دوره قاجار در ایران برای مکان استقرار دیدهبانها بهکار میرفت (← مدرسی و همکاران، ص103، 401، 604).در دوره عثمانی، مأموران بازرسی گمرک را دیدهبان میگفتند. این افراد پس از دوره تنظیمات (1255)، قولجو/ کولجو یا مُبقِّر نامیده شدند. در این دوره همچنین به آن دسته از افراد ینیچری که در برجی در استانبول، مأمور خبردادن از آتشسوزیها در نقاط مختلف شهر بودند، دیدهبان گفته میشد. این گروه که لباس قرمز بر تن میکردند و اغلب با نواختن دهل اخبار آتشسوزی را به اطلاع مردم میرساندند، برای شغل خویش حقوقی دریافت نمیکردند. مردم به این افراد کوشکلو(اهل کوشک) میگفتند و گاه مبلغی میان پنجتا ده قروش نقره بهصورت ماهانه به آنها پرداخت میکردند. این دیدهبانها از نظر اداری دارای سلسلهمراتب مختلفی بودند و رئیس آنها دیدهبانباشی یا قولجوباشی نام داشت (پاکالین ، ذیل واژه؛ اوزونچارشیلی ، ص394 و پانویس 2ـ3). در این دوره راهنمای کشتیها را نیز «دیدبان المراکب» میگفتند (← اوزونچارشیلی، همانجا؛ بستانی، ذیل «ددب»).منابع : ابناثیر، النهایة فی غریبالحدیث و الاثر، چاپ محمود محمد طناحی و طاهر احمد زاوی، بیروت 1383/ 1963، چاپ افست قم 1364ش؛ ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، چاپ علی شیری، بیروت 1415ـ1421/ 1995ـ2001؛ ابنقتیبه، ادبالکاتب، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، مصر 1382/ 1963؛ ابنمنظور؛ ابوالفرجاصفهانی؛ ادّیشیر، کتاب الالفاظ الفارسیة المعرّبة، بیروت 1908؛ محمدحسینبن خلف برهان، برهان قاطع، چاپ محمد معین، تهران 1361ش؛ بطرس بستانی، محیطالمحیط: قاموس مطوّل للّغة العربیة، بیروت 1867ـ1870؛ لالهتیکچند بهار، بهار عجم: فرهنگ لغات، ترکیبات، کنایات و امثال فارسی، چاپ کاظم دزفولیان، تهران 1380ش؛ بیهقی؛ جوادعلی، المفصل فی تاریخالعرب قبلالاسلام، بیروت 1976ـ1978؛ موهوببن احمد جوالیقی، المعرّب من الکلام الأعجمیّ علی حروف المعجم، چاپ احمد محمد شاکر، قاهره 1361؛ خلیلبن احمد، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم 1409؛ محمد رشیدی، تفریجالکروب فی تدبیر الحروب، چاپ عارف احمد عبدالغنی، دمشق ] 1995[؛ عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، المزهر فی علوم اللغة و انواعها، چاپ محمداحمد جادالمولی، علیمحمد بجاوی، و محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ]بیتا.[؛ طبری، تاریخ (لیدن)؛ عالمآرای صفوی، چاپ یداللّه شکری، تهران: اطلاعات، 1363ش؛ قَلقَشندی؛ یحیی مدرسی، حسین سامعی، و زهرا صفویمبرهن، فرهنگ اصطلاحات دوره قاجار: قشون و نظمیه، تهران 1380ش؛ ابوسعید هرثمی شعرانی، مختصر فی سیاسة الحروب، چاپ عارف احمد عبدالغنی، دمشق ] 1995[؛ یاقوت حموی؛Reinhart Pieter Anne Dozy, Suppl(ment aux dictionnaires arabes, Leiden 1881, repr.Beirut 1981; Mehmet Zeki Pakal(n, Osmanl tarih deyimleri ve terimleri s(zl(g(, I(stanbul 1971-1972; I(smail Hakk( Uzun(ar((l(, Osmanl devletinin ilmiye te(kila(t, Ankara 1988.