دیپونگرو پانگران (یا دیپانگارا)

معرف

شاهزاده جاوه‌ای، از قهرمانان ملی و رهبران اسلام‌گرای مبارز و ضداستعماری اندونزی در قرن سیزدهم/ نوزدهم، ملقب به پهلوان ملی
متن
دیپونگرو، پانگران (یا دیپانگارا) ، شاهزاده جاوه‌ای، از قهرمانان ملی و رهبران اسلام‌گرای مبارز و ضداستعماری اندونزی در قرن سیزدهم/ نوزدهم، ملقب به پهلوان ملی. پانگران دیپونگرو، بزرگ‌ترین فرزند سلطان آمنکوبوانای سوم (از سلسله ماتارام ، از حکومتهای قدرتمند اسلامی در جاوه*) بود. او احتمالا در 1199/1785 در یوگیاکارتا ، مرکز جاوه، به دنیا آمد ()آسیای جنوب شرقی( ، ذیل مادّه). مادر وی از خاندان سلطنتی نبود و بنابراین نمی‌توانست به ولیعهدی برسد، ازاین‌رو دوران کودکی و نوجوانی خود را نزد مادربزرگش، راتو آگنگ ، دور از دربار جاوه در منطقه تگال‌رجا (واقع در شمال‌غربی یوگیاکارتا) گذراند که منطقه‌ای زیارتی و مرکز مطالعات اسلامی جاوه بود. او در آنجا تحصیلات خود را در مدارس دینی (پَسَنْترن*) گذراند و تحت‌تأثیر اندیشه‌های علمایی چون حاجی‌ماجا و کجای تاتاجانی قرار گرفت (← ریکلفس ، ص‌140؛ دریکلی ، ص‌38؛ تیلر ، ص‌229؛ لفن ، ص‌30). دیپونگرو در این دوران به دلیل دسیسه‌ها، و نفوذ فسادآمیز اروپاییان، در دربار حضور نمی‌یافت. البته او به تحولات داخلی دربار توجه داشت، چنان‌که در 1226/ 1811 هنگام مداخله حکومت استعماری هلند در انتصاب نایب‌السلطنه جاوه، همراه عموی خود، آمنکوبوانای دوم، از پدرش حمایت کرد (تیلر؛ )آسیای جنوب شرقی(، همانجاها).دیپونگرو در سالهای اقامت در خارج‌از پایتخت، با استفاده از درآمد املاک خود زندگی مرفهی داشت. دوران زندگی در خارج‌از دربار، از جهات مختلف در شکل‌گیری تفکر و شخصیت وی و در نهایت قیام و مبارزه وی با استعمار هلند مؤثر بود. در این سالها، در محیطی اسلامی پرورش یافت و بیشتر اوقات خود را به عبادت، قرائت قرآن، مکاشفه و تفکر در غارها، دیدار با علمای مسلمان در مساجد و زیارت اماکن مقدس و مقابر شاهان سلسله ماتارام گذراند. این تأملات در نهایت وی را به سمت حضور در عرصه قدرت سیاسی و مقابله با سلطه غیرمسلمانان و هلندیها کشاند. به‌علاوه، زندگی در میان مسلمانان فقیر و حضور در مناطق روستایی خارج‌از پایتخت باعث شد تا وی ضمن نزدیک شدن به مردم، به طور ملموس با مشکلات زندگی توده مردم مسلمان جاوه مرکزی آشنا شود و پیامدهای مخرب سلطه سیاسی و اقتصادی هلندیها بر مردم و سلطنت جاوه و آثار سوءضعف و وابستگی سلاطین جاوه به هلندیها را دریابد و در صدد تغییر و بهبود اوضاع سیاسی و اقتصادی اندونزی برآید (تیلر، ص‌229ـ230؛ ریکلفس، همانجا؛ ایلتو ، ص‌204؛ ویلیامز ، ص‌97).در این دوران، مردم اندونزی زیر فشارهای سیاسی و اقتصادی روزافزونی قرار داشتند. از یک طرف، جنگهای دوره ناپلئون بناپارت در اروپا در سه دهه اول قرن سیزدهم/ نوزدهم، باعث شد تا هلند برای تأمین هزینه این جنگها، بر مستعمرات خود در مجمع‌الجزایر اندونزی فشار مضاعفی وارد آورد. از طرف دیگر با مرگ آمنکوبوانای سوم، در 1229/1814، هلندیها و نیز انگلیسیها بر نفوذ و مداخله خود در دربار جاوه افزودند. آنها با بر تخت نشاندن سلاطین ضعیف و تحت سلطه خود، مانع دستیابی دیپونگرو به قدرت شدند. تصویب قوانینی در 1237/1822 و 1238/1823 برای لغو دریافت اجاره زمینها، نارضایتی طبقه اشراف را در پی‌داشت. همچنین بلایای طبیعی مانند شیوع وبا در 1236/1821 و فوران آتشفشان در 1237/ 1822، اوضاع مردم جاوه را بدتر کرد که نارضایتی آنان بیشتر شد و تغییر حکومت ضرورت یافت (← دریکلی، ص‌37ـ 38؛ ریکلفس، ص‌140ـ141؛ ویلیامز؛ )آسیای جنوب شرقی(، همانجاها).در چنین اوضاعی، دیپونگرو با شخصیت ممتازی که در میان مردم و اشراف به‌دست آورده‌بود، در مقام رهبری شایسته برای ایجاد تغییر ظاهر شد. در نظر او حاکمیت هلندیها بر امور سیاسی و اقتصادی اندونزی، تسلط غیرمسلمانان بر سرزمین و سلطنت اسلامی جاوه محسوب می‌شد و فقر روزافزون مردم بر اثر فشارها و غارت اقتصادی هلندیها و نیز چینیها ــکه متحدان اقتصادی هلندیها بودندــ به ضعف روزافزون سلطنت جاوه و توده مردم می‌انجامید (تیلر، ص230؛ دریکلی، ص‌38؛ تارلینگ ، ص‌55). ازاین‌رو دیپونگرو در مقام اصلاح‌گری اسلامی در صدد احیای اسلام و تأسیس حکومت اسلامی در جاوه برآمد. او برای پایان‌دادن به حاکمیت استعمار هلند و استقلال جاوه، به بهانه آنکه هلندیها بخشی از زمینهایش را برای احداث جاده تصاحب کرده بودند، در برابر حکومت هلند و سلطنت یوگیاکارتا قیام کرد و در مدت کوتاهی با همراهی بخش عمده‌ای از مردم، اشراف، علما و رهبران مسلمانان، به موفقیتهای بسیاری دست یافت. این قیام که جنگ جاوه نامیده شده‌است، از 1240/ 1825 تا 1246/ 1830 به طول انجامید (وود ؛ ص‌190؛ لگ ، ص‌53؛ فدراشپیل ، ص‌278ـ279؛ لفن، ص‌30).قیام دیپونگرو ــکه وی آن را جهاد نامیده بودــ به سرعت در سراسر منطقه جاوه مرکزی و جاوه شرقی گسترش یافت، اما مرکز آن در یوگیاکارتا و املاک دیپونگرو قرار داشت. دیپونگرو با شروع قیام خود به مسلمانان وعده تأسیس حکومتی عادلانه داد و پرداخت مالیاتِ مسلمانان به غیرمسلمانان را از نظر دینی مردود اعلام کرد و دستگاه سلطنت را به عنوان بانی این کار محکوم کرد. او همچنین تعیین سلطان جاوه از سوی اروپاییان، رواج‌سبک زندگی و آداب اروپایی در دربار، بی‌اعتنایی اروپاییان و چینیها به اسلام، و فروش تریاک به مسلمانان را محکوم کرد و با اعلام اینکه جاوه سرزمینی اسلامی و متعلق به مسلمانان است، خود را سلطان خواند. تا 1242/ 1827، نیروهای دیپونگرو به‌تدریج‌اقتدار حکومت هلند و همتایان اروپایی و چینی آنها و نیز دربار سلطنت را در جاوه مرکزی و شرقی به خطر انداختند. آنان با تسلط بر بیشتر مناطق روستایی، پایگاههای داخلی قدرتمندی برای مقابله با نیروهای نظامی هلندیها و سلطنت یوگیاکارتا به‌وجود آوردند. در این دوران، دیپونگرو خواهان حمایت حکومت عثمانی، به عنوان رهبر جهان اسلام، از قیام خود بود و حتی در جنگ با نیروهای هلندی، او و پیروانش لباسهای ترکان عثمانی را می‌پوشیدند (← تیلر، ص‌232-233؛ ریکلفس، ص‌141ـ142).در این دوران، دیپونگرو کوشید در مناطق تحت حاکمیت خود نظام اسلامی و مبتنی بر شریعت به‌وجود آورد و با رواج‌دادن آداب اسلامی، به مبارزه با آداب و رسوم اروپایی بپردازد. از 1242/1827 او خود را امام خواند و با اعلام سلطنت خود به‌عنوان خلافت، القاب کهن سلطنت جاوه را احیا کرد. با پیوستن طبقات اجتماعی گوناگون به این قیام، هلندیها با شورشهای مداوم و متعددی در نقاط مختلف مواجه شدند که غلبه بر آنها گاه به بروز جنگها و عملیات نظامی جدّی می‌انجامید (تیلر، ص‌233؛ صالح ، ص‌29؛ کری ، ص‌121؛ ایلتو، ص‌204). هلندیها برای غلبه بر دیپونگرو و این شورشها حتی در صدد برآمدند تا مناسبات اسلامی جاوه را قطع کنند (مطلب ، ص‌37).از 1243/ 1828، فرماندهان نظامی هلندی با بهره‌گیری گسترده از سلاحهای آتشین جدید و کاربرد شیوه‌های جدید نظامی، مبتنی بر ایجاد پایگاههای نظامی متعدد در مناطق روستایی و جنگلی و فرستادن گروهها به تمام روستاها و مزارع و غلبه بر روستاییان، به‌تدریج‌بر نیروهای چریکی دیپونگرو غلبه کردند و با دستگیری رهبران، و مشاوران و فرماندهان وی و نیز قطع راههای ارتباطی جاوه، از قدرت او کاستند و سرانجام او را در 3 شوال 1245/ 28 مارس 1830 دستگیر کردند (تیلر، ص‌233ـ234؛ ریکلفس، همانجا؛ چارنی ، ص‌271؛ ویلیامز، ص‌97). دیپونگرو پس از دستگیری ابتدا به جزیره سلب (سولاوسی) و سپس به منادو و بعد از 1249/1833 به قلعه ماکاسار تبعید شد و در 1271/1855 در همانجا درگذشت. او و همراهانش در دوره اقامت در سلب، محله‌ای جاوه‌ای در آنجا به‌وجود آوردند و همچنین در سالهای حضور در منادو، در آن منطقه در حال مسیحی‌شدن، روستایی اسلامی ایجاد کردند (تیلر، ص‌235؛ ریکلفس، ص‌142).قیام دیپونگرو یا جنگ جاوه، مهم‌ترین مقاومت ملی و دینی مردم اندونزی در برابر استعمار هلند، و نیز مهم‌ترین مانع جدّی در مقابل تسلط کامل هلندیها بر این سرزمین در قرن سیزدهم/ نوزدهم بود. جنگ جاوه، برای هلندیها در زمان ضعف آنها و دوران انتقال حاکمیت اندونزی از شرکت هند شرقی هلند به حکومت استعماری هلند بحران شدیدی به وجود آورد(دریکلی، ص‌37؛ وود، ص‌82). در این جنگ پنج‌ساله، صدها هزار تن از مردم اندونزی درنتیجه حملات نیروهای هلندی جان خود را از دست دادند و بخش عظیمی از زمینهای حاصلخیز جاوه از میان رفت (کری، همانجا).دیپونگرو از زمان استقلال اندونزی در 1324ش/ 1945، به عنوان قهرمانی ملی و ضداستعماری مورد احترام و ستایش قرار دارد (لاپیدوس ، ص‌758)، چنان‌که در 1336ش/ 1957 دانشگاهی در شمال جاوه مرکزی به نام دانشگاه دیپونگرو تأسیس شد (← دانشگاه*، بخش :8 شبه‌قاره هند و جنوب‌شرق آسیا) و یکی از بزرگ‌ترین هنگهای نظامی ارتش اندونزی به نام وی نام‌گذاری شده‌است. برخی از رهبران این کشور در دوران بعد از استقلال، مانند محمد سوهارتو*، از فرماندهان هنگ دیپونگرو بوده‌اند (← شوارتس ، ص‌27؛ ریکلفس، ص‌320). افسانه‌ها و داستانهای بسیاری درباره وی به‌عنوان شخصیتی اسرارآمیز، شجاع و نجات‌دهنده در اذهان مردم مانده‌است (ریکلفس، ص‌106؛ )آسیای جنوب شرقی(، همانجا).منابع :Peter Carey, "The Babad Dipanegara in Java", in The Indonesia reader: history, culture, politics, ed. Tineke Hellwig and Eric Tagliacozzo, Durham: Duke University Press, 2009; Michael W. Charney, Southeast Asian warfare: 1300-1900, Leiden 2004; Steven Drakeley, The history of Indonesia, Westport, Ct. 2005; Howard M. Federspiel, Islam and ideology in the emerging Indonesian state: the Persatuan Islam
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 18
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده