دیباجی، سهلبن احمد، عالم و محدّث امامی بغدادی در قرن سوم و چهارم. اطلاعات زیادی درباره او در دست نیست (برای اطلاعات موجود درباره او ← خطیب بغدادی، ج10، ص176ـ177؛ اردبیلی، ج1، ص392؛ شوشتری، ج5، ص350ـ352)، جز اینکه سهلبن احمدبن عبداللّهبن احمدبن سهل دیباجی مکنّا به ابومحمد در 289 و احتمالا در بغداد بهدنیا آمد (← خطیب بغدادی، ج10، ص177). بهگفته سمعانی (ج2، ص523) او چون به صنعت دیباجو ابریشمبافی اشتغال داشت، به دیباجی شهرت یافت. او در محله درب زعفرانیِ بغداد سکونت داشت (طوسی، 1415، ص427).باتوجه به روایت دیباجی از محمدبن محمدبن اشعث کوفی (زنده در 313) که در مصر ساکن بود و تصریح به اینکه وقتی دیباجی از او سماع میکرد، ابناشعث* در مصر ساکن بود (← همو، 1420، ص27)، میتوان گفت دیباجی نیز سفری به مصر کردهاست (← نجاشی، ص379؛ خطیب بغدادی، ج10، ص176). دیباجی از فضلبن حُباب جُمَحی*، یموتَبن مُزَرِّع عبدی* و جمعی دیگر نیز روایت کردهاست (← خطیب بغدادی، همانجا). سیدمرتضی علمالهدی، ابوالقاسم تنوخی، ابوالقاسم ازهری و کسان دیگری هم از دیباجی روایت کردهاند (← همان، ج10، ص176، ج13، ص344). خطیب بغدادی (ج9، ص122) به نقل از ازهری و ابنابیالفوارس مطالبی در جرح دیباجی نقل کرده و خردهگیریهای آن دو را بر دیباجی، که ناظر به دیدگاههای عقیدتی او بوده، آوردهاست که در صحت بعضی از آن مطالب جز تشیع دیباجی، تردید هست و جرحهای نقلشده درباره دیباجی بیشتر بهسبب تشیع او بودهاست (← شوشتری، ج5، ص352). بهنوشته نجاشی (ص186)، دیباجی بیشتر عمر تقیه میکرد و تنها در اواخر عمر بود که تشیعاش را علنی کرد. بهاحتمال زیاد، نقدهای تند محدّثان سنّی، که خطیب بغدادی (همانجا) آنها را نقل کرده، بههمین سبب بودهاست. شریفرضی (ص241) حدیثی نبوی را به نقل دیباجی از محمدبن یحیی صَوْلی (متوفی 335)، از ندیمان راضیباللّه، مکتفی و مقتدر، خلفای عباسی، و کتاب او آوردهاست که در آن صولی احادیث نبوی مورد پذیرش خلفای عباسی را گردآورده بود. شیخمفید (متوفی 413؛ ص 84 ـ 85) نیز حدیثی را که خود از دیباجی شنیده، نقل کردهاست. گرایش اصلی دیباجی ظاهرآ لغت و ادب بود، چنانکه در فهرست نام مشایخ او نام ابندُرید* و ابنانباری*، از لغویان مشهور معاصرش، نیز دیدهمیشود (← خطیببغدادی، ج10، ص176). همچنین، در خبری که قمی (ص171) نقل کرده، دیباجی از سفر خود به بصره برای دیدار اهل ادب سخن گفتهاست.نجاشی (همانجا) از آثار او فقط به کتاب ایمانُ أبیطالب اشاره کرده و گفتهاست این کتاب را به دو طریق از جمله ابنعَبدون از دیباجی روایت کردهاست. بیشتر شهرت او در میان مشایخ شیعه و سنّی بهسبب روایت کتاب الأشعثیات ابناشعث کوفی است. شهرت اصلی این کتاب نیز در سنّت روایی شیعی از زمان دیباجی و بهسبب روایت او از آن است (← طوسی، 1420، ص27؛ خطیب بغدادی، همانجا؛ راوندی کاشانی، ص80ـ81، 242، 244؛ مجلسی، ج1، ص36، ج21، ص8، ج27، ص228). نجاشی (ص379) همچنین اشاره کردهاست که دیباجی کتاب الحجابناشعث را، که او در آن روایات اهل سنّت را از امامصادق در مسئله حجگردآورده بوده، روایت کردهاست. بهنوشته شیخطوسی (1415، ص427)، دیباجی در 370، و ظاهرآ در بغداد، به تَلِّعُکبَری* و پسر او اجازه روایت حدیث داد (نیز ← مجلسی، ج59، ص233). علامه حلّی نام دیباجی را در قسم اول خلاصةالاقوال (ص159) و در فهرست معتَمدان آورده، اما ابنغضائری (ص67) او را ضعیف خوانده و به جعل حدیث و روایت از افراد ناشناخته متهم کردهاست. هرچند، ابنغضائری در ادامه آورده که آنچه او از کتاب الأشعثیات و مانند آن روایت کرده، بیاشکال است. ظاهرآ مقصود ابنغضائری از «مانند آن»، همان کتاب الحجاست که خود ابنغضائری آن را به اضافه کتاب الأشعثیات از دیباجی روایت کردهاست (← نجاشی؛ طوسی، 1420، همانجاها). ابنغضائری (ص98) در شرححال محمدبن قاسم مفسر استرآبادی، راوی تفسیر مشهور و منسوب به امامحسن عسکری، تفسیر مذکور را ساخته دیباجی دانستهاست (نیز ← تفسیر امامحسنعسکری*). به عقیده شوشتری (همانجا) عبارت ابنغضائری افتادگی دارد و احتمالی را نیز در این خصوصذکر کردهاست. شوشتری (همانجا) بهدلیل روایت بسیاری از مشایخ برجسته شیعی بغداد، همچون ابنعبدون و علمالهدی از دیباجی، گفته ابنغضائری را در جرح او کماهمیت دانستهاست. شوشتری (همانجا) درباره روایت علمالهدی از دیباجی، به مطلب خطیب بغدادی (ج13، ص344) در شرححال علمالهدی اشاره کردهاست. با اینحال، روایاتی که خطیب در نظر داشته، احتمالا همانند اخبار تاریخی ـ ادبی است که علمالهدی از دیباجی نقل کردهاست و نه احادیث نبوی شیعی یا حتی سنّی که براساس آن بتوان در گفته ابنغضائری تشکیک کرد (← ابنجوزی، ج2، ص59ـ 69). فزونتر آنکه، ابنغضائری همه روایات دیباجی را تضعیف نکرده و بهدرستی بعضی از آنها تصریح کردهاست (← ص67).دیباجی در صفر 380 در بغداد درگذشت. بر جنازه او شیخمفید نماز گزارد که نشانه جلالت قدر او در میان شیعیان بغداد است (← خطیب بغدادی، ج10، ص176ـ177؛ سمعانی، ج2، ص523).منابع : ابنجوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت 1412/ 1992؛ ابنغضائری، الرجال لابنالغضائری، چاپ محمدرضا حسینیجلالی، قم 1422؛ محمدبن علی اردبیلی، جامعالرواة و ازاحةالاشتباهات عن الطرق و الاسناد، بیروت 1403/1983؛ خطیب بغدادی؛ فضلاللّهبن علی راوندی کاشانی، النوادر، چاپ سعیدرضا علی عسکری، قم 1377ش؛ سمعانی؛ محمدبن حسین شریفرضی، المجازات النبویة، چاپ طه محمد زینی، ]قاهره 1968[، چاپ افست قم ]بیتا.[؛ شوشتری؛ محمدبن حسن طوسی، رجالالطوسی، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم 1415؛ همو، فهرست کتبالشیعة و اصولهم واسماءالمصنفین واصحابالاصول، چاپ عبدالعزیز طباطبائی، قم 1420؛ حسنبن یوسف علامه حلّی، خلاصةالاقوال فی معرفةالرجال، چاپ جواد قیومیاصفهانی، ]قم[ 1417؛ محمدبن حسن قمی، العقد النضید و الدر الفرید فی فضائل امیرالمؤمنین و اهل بیت النبی علیهمالسلام، چاپ علی اوسط ناطقی، قم 1381ش؛ مجلسی؛ محمدبن محمد مفید، الحکایات فی مخالفات المعتزلة من العدلیة و الفرق بینهم و بینالشیعة الامامیة من امالی الامام الشیخ المفید، عرض و روایة شریفمرتضی، چاپ محمدرضا حسینیجلالی، قم 1413؛ نجاشی.