دولت آبادی یحیی

معرف

نویسنده و از روشنفکران و فعالان سیاسی و فرهنگی عصر مشروطه و دوره پهلوی اول، فرزند میرزاهادی دولت‌آبادی*
متن
دولت‌آبادی، یحیی، نویسنده و از روشنفکران و فعالان سیاسی و فرهنگی عصر مشروطه و دوره پهلوی اول، فرزند میرزاهادی دولت‌آبادی*. او در 1279 در دولت‌آباد اصفهان متولد شد و تحصیلات ابتدایی را در دولت‌آباد و اصفهان گذراند و در 1290 در پی‌عزیمت پدرش به عراق برای تکمیل علوم دینی، به همراه خانواده‌اش به عراق رفت. وی در نجف تحصیلات خود را ادامه داد و در 1294 با خانواده‌اش به ایران بازگشت (← یحیی دولت‌آبادی، ج 1، ص 11ـ15، 19، 27ـ29؛ نیکوهمت، ص 927). دولت‌آبادی در اصفهان، تهران و عراق نزد استادانی چون میرزای شیرازی*، میرزا حبیب‌اللّه رشتی*، آخوند ملامحمدکاظم خراسانی*، میرزا ابوالحسن جلوه* و میرزا محمدحسن آشتیانی* تحصیلات خود را تکمیل کرد (یحیی دولت‌آبادی، ج 1، ص 75، 81، 108، 112). او پس از آن، به فعالیتهای فرهنگی پرداخت و یکی از حامیان و مؤسسان مدارس به سبک جدید بود. او مدرسه سادات را در محله سرچشمه تهران در 1316 با هدف آموزش رایگان اطفال بی‌بضاعت سادات تأسیس کرد (همان، ج 1، ص 248ـ249؛ رشدیه، ص 50) و در تشکیل و اداره دو مدرسه ادب و کمالیه مشارکت فعال داشت. هر چند در اداره این مدارس با مشکلات بسیاری مواجه بود، اما در حفظ آنها از هیچ کوششی فروگذاری نکرد (← یحیی دولت‌آبادی، ج 1، ص 255ـ260؛ ناظم‌الاسلام کرمانی، بخش 1، ج 1، ص 255).دولت‌آبادی در انجمنهای معارف و مجامع علمی و ادبی زمان خود حضوری فعال داشت. او از بنیان‌گذاران و اعضای فعال نخستین انجمن معارف* و انجمن علمی بود که انجمن اخیر بعدها به همت ذکاءالسلطنه (موسی شیبانی) در 1332 تشکیل شد (یحیی دولت‌آبادی، ج 1، ص 186ـ 189؛ احتشام السلطنه، ص 325؛ نیز ← اعظام قدسی، ج 2، ص 110؛ افشار، ص 709). او در عرصه مطبوعات نیز فعالیت می‌کرد و در تنظیم و تدوین مقاله‌های روزنامه بامداد، که انجمن اتحادیه اصناف منتشر می‌کرد، همکاری داشت (صدرهاشمی، ج 2، ص 5).دولت‌آبادی پیش از نهضت مشروطه با افکار آزادی‌خواهی و آزادی‌خواهان آشنا شده‌بود (برای آگاهی از چگونگی آشنایی وی با کسانی چون سیدجمال‌الدین اسدآبادی، میرزاآقاخان کرمانی و سیدحسن تقی‌زاده ← تقی‌زاده، ص 59؛ ملکزاده، ج 1، ص 155، 188). وی به سبب فعالیتهایش در زمینه معارف و امور فرهنگی و نیز برای ازدست ندادن حمایت دولتی در کار مدارس، به عمد از مداخله در امور سیاسی دوری می‌کرد (یحیی دولت‌آبادی، ج 2، ص 19، 71)؛ هر چند ملکزاده و احتشام‌السلطنه به جلسات سرّی دولت‌آبادی و سایر آزادی‌خواهان اشاره کرده‌اند (← ملکزاده، ج 1، ص 124ـ125؛ احتشام‌السلطنه، ص520ـ521، 524). به گفته ملکزاده (ج 2، ص 239، 243ـ244)، دولت‌آبادی عضو کمیته انقلاب بود که به همراه ملک‌المتکلمین*، سیدجمال واعظ اصفهانی و جمعی دیگر برای تحقق افکار خویش تلاش می‌کردند.دولت‌آبادی در جریان مهاجرت و بست‌نشینی علما در حرم حضرت عبدالعظیم شرکت نکرد. خود او علت آن را اختلاف سلیقه و فعالیتهایش در امر معارف جدید ذکر کرده‌است. وی با همفکرانش، از جمله ملک‌المتکلمین، جلسات خصوصی داشتند و اوضاع را رصد می‌کردند. در نتیجه مساعی ایشان به‌ویژه شخص دولت‌آبادی و مناسبات دوستانه‌اش با شمس‌الدین‌بیگ، سفیر عثمانی، به‌توصیه برخی از علمای مهاجر، از طریق سفیر مزبور درخواستهای آنان را به اطلاع شاه رساند که مهم‌ترین آنها تأسیس عدالت‌خانه بود (یحیی دولت‌آبادی، ج 2، ص 18ـ19؛ ناظم‌الاسلام کرمانی، بخش 1، ج 2، ص 357ـ359).پس از پیروزی نهضت مشروطه و افتتاح نخستین دوره مجلس شورای ملی (18 شعبان 1324)، چون دولت‌آبادی به بابیگری متهم بود، برای نمایندگی مجلس انتخاب نشد (← یحیی دولت‌آبادی، ج 2، ص 86؛ اتحادیه، ص 212). به گفته احتشام‌السلطنه (ص 528)، سیدمحمد طباطبایی به سبب آنکه دولت‌آبادی را بابی می‌دانست، اجازه حضور وی در مجلس را نمی‌داد. گفتنی است که خانواده میرزاهادی دولت‌آبادی را پیرو بابیه و طریقه ازلیه* شمرده‌اند (← کسروی، ص 41؛ بامداد، ج 2، ص 289). به نظر احتشام‌السلطنه (همانجا)، این اتهام ناشی از اختلافات ظل‌السلطان (حاکم اصفهان) و شماری از علمای اصفهان با این خانواده بوده‌است. ناظم‌الاسلام کرمانی (بخش1،ج3، ص649) نیز این اتهام را به سبب «کمالات صوری و معنوی» میرزا یحیی، که «محسود خلایق» بود، دانسته‌است. گرچه طرد و حذف مخالفان یا مشروطه‌خواهان به بهانه بابی یا بهائی بودن آنان رایج بود (ملکزاده، ج 3، ص 635)، شواهد موجود حاکی از گرایش ازلی خانواده دولت‌آبادی است، ضمن آنکه گفته‌شده که آنان از این مسلک دست برداشتند. میرزاهادی نماینده صبح ازل در ایران بود و صبح ازل پس از وی، میرزا یحیی را به جانشینی برگزید، ولی میرزایحیی با نپذیرفتن نمایندگی صبح ازل، پیروان و هواداران وی را به سوی اعتقادات شیعیان و ترک مسلک بابی/ ازلی سوق داد (← لنکرانی، ص 83ـ86، به‌نقل از غلامرضا آگاه). فاضل مازندرانی (ج 5، ص 362ـ363)، از نویسندگان و مبلّغان بهائی، با اشاره به تبری میرزاهادی از باب، بر سر منبر و نیز مقاله یحیی دولت‌آبادی در روزنامه چهره‌نما مبنی بر انکار مسلک بابی، بر آن دو تاخته‌است. به‌علاوه، به کار گمارده شدن فضل‌اللّه مهتدی (معروف به صبحی، از توابین بهائی) در مدرسه سادات یحیی دولت‌آبادی، به‌رغم مخالفت گسترده بهائیان با صبحی، از شواهد جدا شدن میرزایحیی از این مسلک دانسته شده‌است (مهتدی، ص 410). در عین حال، نباید از نظر دور داشت که آن زمان اختلافات جدّی میان هواداران صبح ازل و بهائیان وجود داشت و احتمالا این اقدام در ادامه همان منازعات صورت گرفته‌است.دولت‌آبادی با آنکه از تندروان بود، با اقداماتی چون بمب‌گذاری برای ترور محمدعلی‌شاه، مسلح کردن داوطلبان مشروطه‌خواه برای مقابله با قشون دولت و چاپ مقاله توهین‌آمیز مساوات درباره محمدعلی‌شاه مخالف بود (← یحیی دولت‌آبادی، ج 2، ص 156، 199، 202ـ203، 225ـ 226). او و برادرش حاج‌میرزاعلی‌محمد، از رهبران حزب اجتماعیون اعتدالیون*، جزو کسانی بودند که دربار خواهان تبعید آنها شده بود. پس از به‌توپ‌بستن مجلس، دولت‌آبادی چندی در اختفا به سر برد و به گفته خودش، به سبب «نگرانی شاه» از وی و در پی حکم تبعید از سوی دربار، از کشور خارج شد (← همان، ج 2، ص 379، 385؛ علی‌محمد دولت‌آبادی، ص 478ـ479؛ شریف کاشانی، ج 1، ص 185، 194).در دوران استبداد صغیر (23 جمادی‌الاولی 1326 ـ 2ذیقعده 1327)، دولت‌آبادی در استانبول اقامت گزید. وی در آنجا در تقویت انجمن سعادت ایرانیان* و نیز برقراری مناسبات و اتحاد بین مهاجران و ایرانیان مقیم استانبول با انجمن سعادت کوشید، ولی تلاشهایش بی‌نتیجه ماند (یحیی دولت‌آبادی، ج 3، ص 33ـ37). از دیگر فعالیتهای وی در دوره تبعید، همکاریش در تأسیس مدرسه‌های اتحاد در باکو و اتفاق در تفلیس بود (پارسای تویسرکانی، ص 349). پس از بازگشت به کشور، وی که با اعتدالیون به دلیل اختلاف مسلک و با انقلابیون به دلیل آنکه آنان خواهان تابعیت بدون قید و شرط بودند، نمی‌توانست همکاری کند، به‌صورت منفرد شروع به کار کرد. در این اوضاع مردم کرمان او را به نمایندگی مجلس انتخاب کردند، اما جمعی از متنفذان انقلابیون که قطع داشتند او با تمام مقاصد و عملیات آنها همراهی نخواهد کرد به دسیسه‌های پنهان برضد او پرداختند و اعتدالیون، از جمله یکی دو نفر روحانی، هم بر ضد او فعالیت می‌کردند و به تعبیر او «از راه دیانت» به‌وی تهمت می‌زدند. دولت‌آبادی چون می‌دانست که اعتبارنامه‌اش تصویب نخواهد شد، پیش از طرح اعتبارنامه استعفا کرد (یحیی دولت‌آبادی، ج 3، ص 146ـ148).دولت‌آبادی سفرهای متعددی به مصر و حجاز کرد. سپس به اروپا رفت و با شخصیتهایی چون ادوارد براون آشنا شد (براون ، ص 44، 118؛ یحیی دولت‌آبادی، ج 1، ص 81ـ82، ج 3، ص 112) و در بازگشت به ایران، در تَمَرخان شوره با ملاعبدالرحیم طالبوف*، مؤلف کتاب احمد، دیدار کرد. در سفر دیگرش به اروپا، به خواست جمعی از انگلیسیها، که مجمعی به نام «کمیته ایران» در لندن دایر کرده‌بودند، برای شرکت در تجمع آنان ــکه در اعتراض به تجاوز روسها به ایران تشکیل شده بودــ در 1330 عازم لندن شد. او به هنگام اقامتش در اروپا، به پیشنهاد «کنگره نژادی» در لندن، به عنوان نماینده ایران به عضویت کمیته مرکزی دائم این کنگره درآمد (یحیی دولت‌آبادی، ج 3، ص 113، 206، 211).مقارن سومین دوره مجلس شورای ملی (محرّم 1333 ـ محرّم 1334)، دولت‌آبادی به همکاری با وزارت معارف اکتفا کرد (همان، ج 3، ص280). در جریان جنگ جهانی اول (1914ـ1918) و تهدید پایتخت از سوی نیروهای روس و انگلیسی، دولت‌آبادی به همراه مهاجران از تهران خارج و عازم غرب کشور شد (سپهر، ص 242). در کرمانشاه وی در قالب هیئتی محلی اداره امور شهر را به دست گرفت، اما با ورود نظام‌السلطنه و نمایندگان دموکرات، بار دیگر ناگزیر از کناره‌گیری شد. در قصرشیرین وی طرح تشکیل جمعیت مدافعین وطن را به‌جای کمیته دفاع ملی مطرح کرد که بی‌نتیجه ماند (← یحیی دولت‌آبادی، ج 3، ص 330ـ332، 363ـ365). دولت‌آبادی بار دیگر در 1334 راهی استانبول شد. در این سفر، وی در ملاقاتهایی که با طلعت‌پاشا وزیر داخله و حلیم‌پاشا صدراعظم عثمانی داشت، از آنان خواست که برای احتراز از برانگیخته شدن اختلافات شیعه و سنّی، اتحاد اسلام را مطرح نکنند. او سپس در 1335/1917، به منظور شرکت در کنگره سوسیالیستها عازم سوئد شد (همان، ج 4، ص 16، 34ـ36، 40ـ41؛ برای شرح ملاقات او با گوستاو پنجم پادشاه سوئد و کریستین‌سن ← همان، ج 4، ص 64).او مخالف قرارداد 1337/ 1919 ایران و انگلیس بود و علل مخالفت خود را در مقاله‌ای با امضای پورِایران در روزنامه ایران به‌چاپ رسانید (همان، ج 4، ص 129؛ علی‌محمد دولت‌آبادی، ص 754ـ755).دولت‌آبادی در انتخابات پنجمین دوره مجلس شورای ملی (رجب 1342 ـ رجب 1344)، از اصفهان انتخاب شد و به‌رغم مخالفت سیدحسن مدرس* با اعتبارنامه وی، اعتبارنامه‌اش تأیید شد (انتخابات مجلس پنجم به روایت اسناد، ج 1، ص 75؛ یحیی دولت‌آبادی، ج 4، ص 314).دولت‌آبادی در مجالسی که سردارسپه به‌منظور پیشرفت تفکر جمهوریت تشکیل داده بود، شرکت داشت، اما اختلاف‌نظر او با آن جمع درباره مفهوم جمهوریت و دیدگاه وی که رئیس‌جمهور باید با انتخاب آزاد ملت برگزیده شود، موجب تیرگی مناسبات او با سردارسپه شد (یحیی دولت‌آبادی، ج 4، ص 347ـ348).دولت‌آبادی از مخالفان تغییر سلطنت بود. وی به همراهی جمعی از همفکران خود چون تقی‌زاده* و مصدق*، در 9 آبان 1304 در جلسه دویست‌و یازدهم دوره پنجم تقنینیه با تغییر سلطنت قاجاریه به پهلوی مخالفت کرد. او با سلسله قاجاریه موافق نبود، ولی تغییر سلطنت را نیز خلاف قانون اساسی می‌دانست (همان، ج 4، ص 385ـ386؛ مصدق، ص 108).گرچه دولت‌آبادی چون دیگر مخالفان زیرنظر بود، تا آخر این دوره مجلس به وظایف نمایندگی خویش ادامه داد، ولی با تذکر رضاشاه به او ــکه نمایندگی مجلس به دردش نمی‌خوردــ تکلیف خود را برای ادوار بعدی مجلس دانست. او در 1308ش به هنگام سفر رضاشاه به آذربایجان، تهران را به قصد اروپا ترک کرد (یحیی دولت‌آبادی، ج 4، ص 395، 399، 410ـ 411). وی پیش از آن فرزندانش را برای ادامه تحصیل به بلژیک فرستاده بود. دولت‌آبادی در این سفر به نمایندگی از دولت ایران در دو همایش «حمایت اطفال» و «تربیت خانوادگی» شرکت کرد. سپس با کسب موافقت دولت، در 1308ش در اداره سرپرستی دانش‌آموزان ایرانی در بلژیک به کار پرداخت و تاتیر 1317 در اروپا به سر برد (دانشجویان ایرانی در اروپا، ص 256، 303، 372ـ373، 392، 401؛ یحیی دولت‌آبادی، ج 4، ص411ـ 413؛ نیکوهمت، ص 931). دولت‌آبادی در 4 آبان 1318 در تهران درگذشت و در امامزاده اسماعیل واقع در محله زرگنده به‌خاک سپرده شد (دولت‌آبادی، ج 4، ضمیمه فروغ دولت‌آبادی، ص 444؛ پارسای تویسرکانی، ص350).دولت‌آبادی از مدافعان و مبلّغان و افراد مؤثر در کشف حجاب در ایران به شمار می‌آید؛ ضمن آنکه خود نیز پس از ابلاغ قانون یکسان‌شدن لباس ایرانیان در 1307ش با استقبال از آن، لباس روحانیت را کنار گذاشته‌بود (یحیی دولت‌آبادی، ج 4، ص409،420ـ421). او همچنین از مخالفان دخالت روحانیان در سیاست بود و آن را عقیده «آزادی‌خواهان حقیقی و تجددپروران واقعی» اعلام می‌کرد و از همین نگاه سیدحسن مدرس را که به نمایندگی از علمای نجف به عنوان یکی از علمای «طراز اول» به مجلس شورای ملی معرفی شده بود، و در دوره‌های بعد از نمایندگان تأثیرگذار مجلس بود، می‌نکوهید و درباره او نوشت که «نزد آزادی‌خواهان» قدر و قیمتی ندارد، زیرا «کارها با سیاست روحانی حسن جریان نخواهد داشت». مراد او از «سیاست روحانی» دخالت‌دادن احکام دینی در قانون‌گذاری است (همان، ج 2، ص 107، ج 4، ص 323؛ آجودانی، ص160). به گفته آدمیت (ج 2، ص 386ـ387)، او فردی فعال در جریانهای سیاسی بود که با اهل سیاست از هر گروه و فرقه و با هر محفلی از جمله سفارت انگلیس رفت‌وآمد می‌کرد و در برخی زدوبندهای داخلی شرکت داشت (نیز ← یحیی دولت‌آبادی، ج 2، ص 178ـ179).از دولت‌آبادی تألیفات بسیاری به جای مانده‌است که مهم‌ترین آنها حیات یحیی، در چهار جلد، است (← ادامه مقاله) فهرستی از دیگر آثار وی به‌کوشش همسرش حمیده دولت‌آبادی تهیه شده که از این قرار است: کتاب شعری با عنوان اردیبهشت؛ کتاب علی (اولین کتاب درسی ایران که در آن به ضرورت تحصیل دختران اشاره شده‌است)؛ ارمغان یحیی؛ حق را باید گفت؛ سرگذشت درویش (داستانی اخلاقی و اجتماعی)؛ داستان شهرناز؛ دوره زندگانی یا غصب حق اطفال؛ راهنمای انتخاب؛ حقایق؛ تذکر؛ حقیقت؛ چنته؛ اصفهان و بیگانگان؛ آئین در ایران که گزارشی است از تاریخ مذاهب در ایران تا زمان مؤلف، به‌ویژه مذهب بابی؛ لبخند فردوسی؛ نهال ادب (قطعاتی از اشعار فرانسوی که به‌فارسی ترجمه‌شده)؛ مکتوب به اکادمی (به‌مناسبت تأسیس فرهنگستان ایران) و زندگانی علی‌بن ابی‌طالب (پارسای تویسرکانی، ص 358ـ360، به‌نقل از حمیده دولت‌آبادی). علاوه بر اینها، مجموعه سخنرانیهای وی در سوئد، درباره ایران، با عنوان )ایران حقیقی( به فرانسه ترجمه و چاپ شد. ترجمه‌هایی از دولت‌آبادی از فرانسه به فارسی، همانند دو کتاب تربیت اراده و روان‌نامه (به درخواست وزارت معارف؛ یحیی دولت‌آبادی، ج 4، ص 61، 63، 108، 438، 440) به‌جا مانده‌است.منابع : ماشاءاللّه آجودانی، مشروطه ایرانی، تهران 1382ش؛ فریدون آدمیت، ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران، ج 2، تهران: روشنگران ]بی‌تا.[؛ منصوره اتحادیه، پیدایش و تحول احزاب سیاسی مشروطیت : دوره‌های یکم و دوم مجلس شورای ملی، تهران 1381ش؛ محمود احتشام‌السلطنه، خاطرات احتشام‌السلطنه، چاپ محمدمهدی موسوی، تهران 1366ش؛ حسن اعظام‌قدسی، خاطرات من، یا، روشن شدن تاریخ صدساله، تهران 1349ش؛ ایرج افشار، «موسی شیبانی (ذکاءالسلطنه)»، آینده، سال 14، ش 9ـ12 (آذر ـ اسفند 1367)؛ انتخابات مجلس پنجم به‌روایت اسناد، تهران: وزارت اطلاعات، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1384ش؛ مهدی بامداد، شرح‌حال رجال ایران در قرن 12 و 13 و 14 هجری، تهران 1347ـ1351ش؛ ادوارد گرانویل براون، نامه‌های ادوارد براون به سیدحسن تقی‌زاده، چاپ عباس زریاب و ایرج افشار، تهران 1354ش؛ عبدالرحمان پارسای تویسرکانی، «حاج‌میرزایحیی دولت‌آبادی»، ارمغان، سال 23، ش 8 و 9 (آبان و آذر 1327)؛ حسن تقی‌زاده، زندگی طوفانی: خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، چاپ ایرج افشار، تهران 1372ش؛ دانشجویان ایرانی در اروپا: اسناد مربوط به قانون اعزام محصل از سال 1307 تا 1313، به‌کوشش عبدالحسین نوایی و الهام ملک‌زاده، تهران: سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، 1382ش؛ علی‌محمد دولت‌آبادی، خاطرات و ملاحظات سیدعلی‌محمد دولت‌آبادی، چاپ ایرج افشار، تهران 1390ش؛ یحیی دولت‌آبادی، حیات یحیی، تهران 1362ش؛ فخرالدین رشدیه، زندگینامه پیر معارف رشدیه: بنیانگذار فرهنگ نوین ایران، تهران 1370ش؛ احمدعلی سپهر، ایران در جنگ بزرگ: 1918ـ 1914، تهران 1336ش؛ محمدمهدی شریف‌کاشانی، واقعات اتفاقیه در روزگار، چاپ منصوره اتحادیه (نظام مافی) و سیروس سعدوندیان، تهران 1362ش؛ محمد صدرهاشمی، تاریخ جراید و مجلات ایران، اصفهان 1363ـ1364ش؛ فاضل مازندرانی، اسرار الآثار، ]بی‌جا: بی‌تا.[؛ احمد کسروی، بهاییگری، تهران 1344ش؛ حسین لنکرانی، «اظهارات و خاطرات آیت‌اللّه حاج شیخ حسین لنکرانی درباره بابیگری و بهاییگری»، تقریر و توضیح علی ابوالحسنی، فصلنامه مطالعات تاریخی، سال 4، ش 17 (تابستان 1386)؛ محمد مصدق، تقریرات مصدق در زندان: درباره حوادث زندگی خویش، یادداشت شده به‌اهتمام جلیل بزرگمهر، تنظیم شده به‌کوشش ایرج افشار، تهران 1359ش؛ مهدی ملکزاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، تهران 1363ش؛ فضل‌اللّه مهتدی، خاطرات زندگی صبحی و تاریخ بابیگری و بهائیگری، چاپ هادی خسروشاهی، تهران 1386ش؛ محمدبن علی ناظم‌الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، چاپ علی‌اکبر سعیدی سیرجانی، تهران 1376ـ1377ش؛ احمد نیکوهمت، «حاج میرزایحیی دولت‌آبادی»، وحید، دوره 12، ش 11 (بهمن 1353).حیات یحیی. این کتاب مهم‌ترین اثر دولت‌آبادی و کتابی درخور توجه درباره تحولات تاریخ معاصر ایران است. دولت‌آبادی در این اثر ضمن شرح خاطرات خود و خانواده‌اش، اوضاع سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ایران را از دوره ناصری تا انقراض سلسله قاجاریه و تشکیل حکومت پهلوی ثبت کرده و گزارشهای مستندی از وقایع تاریخی دوران سلطنت پنج پادشاه قاجار و پهلوی عرضه کرده‌است. اعتبار کتاب که از منابع اصلی تاریخ معاصر ایران شمرده می‌شود، به این سبب است که مؤلف شاهد بسیاری از رویدادها و حوادثی بوده که ثبت کرده‌است.کتاب حیات یحیی چهار جلد است. جلد اول به 45 فصل تقسیم شده‌است. در این جلد مؤلف، ضمن شرح دوران کودکی و نوجوانی و تحصیلات و سفرهایش در این دوره، درباره اوضاع سیاسی، اقتصادی و فرهنگی اصفهان اطلاعات دقیقی داده‌است و به‌خصوص مصائبی را شرح داده که ظل‌السلطان بر مردم اصفهان و خانواده دولت‌آبادی وارد کرده بود (← ج 1، ص 42ـ43، 89، 111ـ112، 319ـ321). دولت‌آبادی که بیش از سی سال از عمر خود را در دوره ناصرالدین‌شاه گذرانده، اوضاع سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ایران را در دوره ناصری به‌دقت وصف کرده‌است. وی در بخشی از جلد اول اوضاع مذهبی و روحانیان کشور، و در بخشی دیگر اوضاع فرهنگی کشور و ظهور روشنفکران را شرح داده‌است. مؤلف، به‌سبب سفر به مناطق گوناگون ایران، اطلاعات دقیقی از جغرافیای تاریخی و اوضاع فرهنگی و اقتصادی مناطقی که از آنجا می‌گذشته ثبت کرده‌است. او از نزدیک شاهد واقعه رژی بود اما در شرح واقعه برخلاف شواهد و گزارشهای معاصر خود، فتوای تحریم تنباکوی مرجع تقلید آن عصر، میرزاحسن شیرازی، را ساخته حاج‌محمدکاظم ملک‌التجار دانسته و آن را یک رقابت تجاری و منفعت‌جویانه معرفی کرده‌است (← ج 1، ص 105ـ 111؛ نیز ← تحریم تنباکو*). دولت‌آبادی در صحنه ترور ناصرالدین‌شاه نیز حضور داشته و این رویداد را با جزئیات شرح داده‌است (← ج 1، ص 139ـ147). در بخشی از جلد اول، دولت‌آبادی به نحوه واگذاری امتیاز دارسی و رقابت روسیه و انگلیس برای کسب امتیاز از ایران ( ←ج 1، ص 313ـ315) و در بخشی دیگر به بررسی جنگ روسیه و ژاپن و تأثیرات آن بر ایران پرداخته‌است (ج 1، ص 352). وی همچنین به رقابت و خدعه‌های سیاسی روسیه و انگلیس برای بازیچه قراردادن بابیها ــ که مراد او بهائیان در برابر ازلیان است ــ اشاراتی کرده‌است (←ج 1، ص 315ـ318).جلد دوم حیات یحیی، مشتمل بر چهل فصل، درباره تحولات ایران در دوره مشروطه است. مؤلف جلد دوم را با بیان دلایلی که به رویارویی مردم و حکومت قاجار و وقوع نهضت مشروطه انجامید، شروع کرده و از جمله، ماجرای بانک استقراضی روس و نیز تنبیه تجار قند، توسط علاءالدوله حاکم تهران، را شرح داده‌است (← ج 2، ص 1ـ21). دولت‌آبادی تلاش فراوانی برای پیروزی نهضت مشروطه کرد. وی در شرح درخواستهای روحانیان و علمای متحصن در حرم حضرت عبدالعظیم از مظفرالدین‌شاه، یادآور شده که مأمور رساندن درخواستهای متحصنین به سفیر عثمانی بوده و چون این تقاضاها را بیش از حد صنفی تشخیص داده، مادّه‌ای را دالّ بر تأسیس عدالتخانه بر آنها افزوده‌است. در نهایت این مادّه با تغییراتی به تأسیس مجلس شورای ملی انجامید (← همان، ج 2، ص 22ـ33). این موضوع در کتاب تاریخ بیداری ایرانیان نیز تأیید شده‌است (ناظم‌الاسلام کرمانی، بخش 1، ج 2، ص 358ـ359). در فصول پایانی جلد دوم، دولت‌آبادی ضمن شرح وقایع دوره استبداد صغیر (23 جمادی‌الاولی 1326 ـ 2ذیقعده 1327)، درباره خودش که در جریان سرکوب مشروطه‌خواهان به‌دست محمدعلی‌شاه، به استانبول تبعید شد، به‌تفصیل توضیح داده‌است (← ج 2، ص 374ـ385).جلد سوم، در 39 فصل، به شرح حوادثی اختصاص دارد که در دوران تبعید دولت‌آبادی در استانبول، برای وی روی داده‌است. او که در مسیرش به استانبول از قفقاز می‌گذشت، نوشته‌است که با مشاهده آبادانی این منطقه، دیگر از بابت جدایی آن از ایران تأسف نمی‌خورد (ج 3، ص 21). رخدادهای پس از فتح تهران، ازجمله گشایش دوره دوم مجلس شورای ملی (ذیقعده 1327)، شرحی از دومین سفرش به اروپا برای شرکت در اجلاس نژادی لندن بخش دیگری از مطالب این جلد است. فصلهای پایانی جلد سوم به وقوع جنگ جهانی اول و تأثیرات این جنگ بر ایران، اختصاص یافته‌است. در فصل سی‌ودوم و سی‌ونهم، دولت‌آبادی درباره وضع ایران در جنگ جهانی اول و مقاومت ملّیون در برابر نیروهای روسیه و نیز تشکیل دولت ملی موقت در کرمانشاه، اطلاعاتی مستند و جامع ارائه داده‌است. اطلاعات راجع به دولت ملی موقت، به‌دلیل اینکه نویسنده شخصآ در امور دولت ملی موقت فعال بوده، یکی از مستندترین گزارشها در این زمینه است (← ج 3، ص 281ـ369).جلد چهارم حیات یحیی شامل 42 فصل است. در فصل اول تا دوازدهم به اوضاع اقتصادی و اجتماعی کشورهای اروپایی پرداخته شده‌است. در این جلد همچنین درباره قرارداد وثوق‌الدوله، وقایع بعد از عقد قرارداد، سرکوب قیامها (ازجمله قیام میرزا کوچک‌خان جنگلی) و سیر قدرت‌گیری رضاخان گزارشهایی آمده‌است (← ج 4، ص 133ـ393). دولت‌آبادی در بیان وقایع دوره حکومت رضاشاه یکی از بحثهای محوریش، کشف حجاب یا به گفته وی «بیرون آوردن زنان از زندان چادر» است که با اظهار شعف از آن به تلاشهای خود نیز در بیان معایب حجاب و سرودن منظومه‌ای در این باب در اواخر دوره قاجار اشاره می‌کند. او همچنین به پیشنهادش برای برگزاری هزاره فردوسی اشاره دارد که وی برای نخستین‌بار طرح کرد، اما نامی از وی برده نشد (← ص420ـ436).مطالب پایانی کتاب شرح‌حالی است از اقامت سه ساله دولت‌آبادی در اروپا که در خرداد 1317 به‌پایان رسیده‌است. کتاب حیات یحیی نثر سلیس و روانی دارد. این کتاب یکی از منابع تاریخ معاصر ایران محسوب می‌شود و همواره مورد استناد محققان این دوره بوده‌است. با وجود این، چون دولت‌آبادی خود یکی از فعالان سیاسی بوده، در بخشهایی که درباره نقش خود و خانواده‌اش مطالبی نوشته‌است، دیدگاه جانبدارانه دارد. ضمن آنکه در جاهای متعدد کتاب با تعبیرات گزنده و بدگویانه از بیشتر علمای معاصرش یاد کرده و داوریهایش درباره اشخاص به‌ویژه کسانی مانند سیدحسن مدرس نیز دور از انصاف است. این کتاب بارها تجدیدچاپ شده‌است.منابع : یحیی دولت‌آبادی، حیات یحیی، تهران 1362ش؛ محمدبن علی ناظم‌الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، چاپ علی‌اکبر سعیدی‌سیرجانی، تهران 1376ـ1377ش.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 18
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده