دولتآباد(1)، شهری تاریخی در جنوبغربی هند، در ایالت مهاراشترا. در حال حاضر، دولتآباد روستایی کوچک در حدود شانزده کیلومتری شمالغربی شهر اورنگآباد* است (بالفور ، ذیل مادّه؛ )اطلس ایالتهای هند( ، ص 21). شهر دولتآباد در اواخر قرن ششم ساخته شد و در آن هنگام، دِئوگیری نام داشت. این شهر در قرن هفتم و پیش از پیوستن به قلمرو مسلمانان، در دست شاخهای از سلسله چالوکیان بود. شهرت دئوگیری بیشتر ناشی از اهمیت بازرگانی آن و نیز تولید پارچههای نخی و ابریشمی و برخی فلزات گرانبها چون طلا و نقره بود (آلتکار ، ص 573ـ 574). در 693، در دوره حکومت راجه رامْچَنْدَر، خلجیان به دئوگیری حمله کردند و علاءالدین محمدشاه خلجی (حک : 695ـ715)، پس از پیروزی بر رامچندر و دستیابی به غنایم زیاد، وی را خراجگزار خلجیان کرد (← عصامی، ص 234؛ بداؤنی، ج 1، ص 119ـ120؛ )فرهنگ جغرافیایی سلطنتی هند( ، ج 11، ص 200).پس از آن، دستکم چهار بار دیگر، پادشاهان و امرای خلجی بهسبب خودداری رامچندر و جانشینان وی از پرداخت باج و خراج مقرر به دهلی، به دئوگیری حمله کردند. تا اینکه در دوره قطبالدین مبارکشاه خلجی (حک : 716ـ720)، این شهر را مجددآ تصرف کردند. قطبالدین در قلعه معروف دئوگیری (بعدها قلعه دولتآباد) مسجدی بنا کرد و این شهر را قطبآباد نامید (برنی، ص 562ـ565؛ فرشته، ج 1، ص 122، 124ـ 125، 128، 136؛ نیز ← جوشی و مهدی حسین ، ص39ـ54).قطبآباد در دوره تُغلُقیان (حک : 720ـ871) اهمیت بیشتری یافت، زیرا محمدبن تغلق در 727، ظاهرآ بهمنظور نظارت دقیقتر بر دکن و مناطق جنوبی قلمرو خویش، پایتخت خود را از دهلی به این شهر منتقل کرد و آن را دولتآباد نامید و دستور داد همه اهالی دهلی را به پایتخت جدید بکوچانند (← برنی، ص 473ـ474؛ سرهندی، ص 102ـ103؛ نیز ← تغلقیه*). هرچند اندکی بعد، محمدبن تغلق بهعلت وجود نابسامانی و شورش در مناطق مختلف قلمروش به ناچار پایتخت را به دهلی برگرداند، این اقدامش موجب رونق دولتآباد و تبدیل آن به یکی از شهرهای مهم و تأثیرگذار در اوضاع سیاسی دکن در دهههای بعد شد (آزاد بلگرامی، ص80؛ صدیقی ، ص 11). پس از بازگشت محمدبن تغلق به شمال هند، گروهی از امیران صَده (گروهی از فرماندهان نظامی) در دکن بر او شورش کردند و پس از پیروزی بر لشکریان وی، فردی بهنام حسن کانگو بهمنی را در دولتآباد به عنوان پادشاه برگزیدند و بدینترتیب، سلسله بهمنیان در این شهر تأسیس شد (← عصامی، ص 521ـ 553؛ برنی، ص 513ـ 520؛ سرهندی، ص 111ـ 112؛ نیز ← بهمنیان دکن*).حسن کانگو اندکی بعد، پایتخت خویش را از دولتآباد به گلبرگه منتقل کرد، اما دولتآباد در سراسر دوره بهمنیان همچنان یکی از شهرهای مهم قلمرو آنان محسوب میشد. ازجمله بناهای مشهور ساختهشده در دوره علاءالدین احمد دوم (حک : 838ـ862)، دهمین سلطان بهمنیان، در دولتآباد که تا امروز پابرجاست، منارهای به نام چندمنار یا چاندمنار است. بهنظر میرسد سازنده این بنای استوانهای چهارطبقه، از بناهای ترکی ـ عثمانی معاصر خویش الهام گرفته باشد. این مناره 35 متر ارتفاع دارد و بهرغم ضخامت کم، دارای استحکام بسیاری است (آلفیهری ، ص 155).اهمیت شهر دولتآباد بیشتر بهسبب قلعه تاریخی و مستحکم آن بود که پیش از فتح این شهر به دست مسلمانان، ساخته شده بود (← کنبو، ج 1، ص 503ـ505؛ )فرهنگ جغرافیایی سلطنتی هند(، ج 11، ص 201). تسلط بر این قلعه، که در موقعیتی سوقالجیشی بر سر راه شمال هند به دکن قرار داشت، همواره میتوانست موجب تقویت موضع حکومتها باشد. به همین علت، دولتآباد در دوره جانشینان بهمنیان و پس از تصرف دکن به دست بابُریان*، بارها میان حکومتهای مختلف دستبهدست شد و مورد منازعه حکومتهای مسلمان بود (← صاعدی شیرازی، ص 152ـ154؛ جهانگیر، ص 125ـ126؛ فرشته، ج 2، ص 97ـ99). این شهر از اوایل قرن یازدهم، از پایگاههای مهم پادشاهان بابُری در دکن محسوب میشد و بهویژه، اورنگزیب (حک : 1068ـ1118) در هنگام نایبالسلطنگی شاهجهان در دکن، اغلب در دولتآباد مستقر بود (صاعدی شیرازی، ص 179، 195، 223).پس از تشکیل حکومت آصَفجاهیان (حک : 1137ـ1367) در حیدرآباد تا تجزیه هند و سپس، پیوستن قلمرو این سلسله به کشور هندوستان، دولتآباد یکی از شهرهای مرزی آصفجاهیان بود و پس از آن، در محدوده ایالت مهاراشترا قرار گرفت (← آصفجاهیان*).دولتآباد از دوره بهمنیان یکی از مراکز مهم رشد و گسترش زبان فارسی بود (← نذیر احمد ، ص 77). بهعلاوه، این شهر یکی از پایگاههای تصوف در دکن بهشمار میرفت (صدیقی، ص 11). وجود مقبرههای برخی از صوفیان مشهور چون نجمالدین امیرحسنبن علماء سِجْزی و قاضی شهابالدین دولتآبادی* در این شهر، گواه رونق تصوف در آن است (← خانزمانخان، ص 513ـ514؛ آزاد بلگرامی، ص 85، 87ـ88).منابع : میرغلامعلیبن نوح آزاد بلگرامی، روضةالاولیاء، تصحیح متن، ترجمه و حواشی نثار احمد فاروقی، دهلی 1416/1996؛ عبدالقادربن ملوکشاه بداؤنی، منتخبالتواریخ، تصحیح احمدعلی صاحب، چاپ توفیق ه . سبحانی، تهران 1379ـ1380ش؛ ضیاءالدین بَرَنی، تاریخ فیروزشاهی، چاپ سیداحمدخان، کلکته 1862؛ جهانگیر، امپراطور هند، جهانگیرنامه ]یا[ توزک جهانگیری، چاپ محمد هاشم، تهران 1359ش؛ غلامحسین خانزمان خان، تاریخ آصفجاهیان (گلزار آصفیه)، چاپ سنگی حیدرآباد، دکن 1308، چاپ محمدمهدی توسلی، چاپ افست اسلامآباد 1377ش؛ یحییبن احمد سرهندی، تاریخ مبارکشاهی، چاپ محمد هدایت حسین، کلکته 1931، چاپ افست تهران 1382ش؛ احمدبن عبداللّه صاعدی شیرازی، حدیقةالسلاطین قطبشاهی، چاپ علیاصغر بلگرامی، حیدرآباد، دکن 1961؛ عبدالملک عصامی، فتوحالسلاطین، چاپ یوشع، مدرس 1948؛ محمدقاسمبن غلامعلی فرشته، تاریخ فرشته، یا، گلشن ابراهیمی، چاپ سنگی لکهنو 1281؛ محمدصالح کنبو، عمل صالح، الموسوم به شاهجهاننامه، ترتیب و تحشیه غلام یزدانی، چاپ وحید قریشی، لاهور 1967ـ1972؛Bianca Maria Alfieri, Islamic architecture of the Indian subcontinent, photographs by Federico Borromeo, London 2000; A. S. Altekar, "The ya(davas of Seun(ades(a", in The Early history of the Deccan, ed. G. Yazdani, vol.2, New Delhi: Oriental Books Reprint Corporation, 1982; Edward Balfour, The cyclopaedia of India and of eastern and southern Asia, 3rd ed. London 1885, repr. Graz 1967-1968; The Imperial gazetteer of India, vol.11, New Delhi: Today & Tomorrow's Printers & Publishers, 1908; P. M. Joshi and Mahdi HusainaljKh, "((luqs in the Deccan",ghs and Tu in History of medieval Deccan: 1295-1724, ed. H. K. Sherwani, vol.1, Andhra Pradesh: The Government of Andhra Pradesh, 1974; Muhammad Nazir Ahmad, "Language and literature.v: Persian", in ibid, vol.2; Surendra Sahai, Indian architecture: Islamic Period, 1192-1857, New Delhi 2004; Muhammad- Suleman Siddiqi, The Bahmani su(fis, Delhi 1989; States atlas of India, ed. S. Muthiah and P. Poovendran, Delhi: Indian Book Depot, Map House, 1990.