تفنگچی ، عنوان سربازان تفنگدار در تشکیلات نظامی صفویان. در پی ورود تفنگ * به ایران، دستة تفنگچیان در دورة صفوی (ح 906ـ 1135) تشکیل شد. نخستین شواهد در بارة وجود تفنگچیان به دورة شاهطهماسب اول (930ـ 984) باز میگردد ( رجوع کنید به خواندمیر، ص 142، 149؛ روملو، ج 12، ص 270) اما رستة تفنگچیان به مثابه واحد منظم نظامی در دورة شاهعباس اول (996ـ 1038) گسترش یافت ( رجوع کنید به علینقی نصیری، ص 19ـ20؛ دلاواله، ص 344ـ345؛ شاردن، ج 5، ص 297). به نوشتة اروجبیگ (ص 146) و سیوری (ص 57)، در دورة شاهاسماعیل اول (906ـ930) نیز تفنگچیان وجود داشتند اما این موضوع محل تردید است.به نوشتة شاردن (همانجا؛ نیز رجوع کنید به افوشتهیی، ص 224)، تیپ تفنگداران، نخستین فوج پیادهنظام در ایران بهشمار میرفتند و افزون بر تفنگ، به شمشیر و خنجر نیز مجهز بودند. آنان، که بیشتر از میان روستاییان و کشاورزان گماشته میشدند، در زمان صلح به کشاورزی میپرداختند. نجیبزادگان، یعنی قزلباشها، وارد این دسته نمیشدند (دلاواله، همانجا). به نوشتة محمد معصوم (ص 78) و علینقی نصیری (ص20)، فرماندهی تفنگچیان را ابتدا مینباشی (فرمانده هزار تن) بر عهده داشت اما دلاواله (همانجا) نوشته است که یوزباشی (فرمانده صد تن) فرمانده تفنگچیان بود.منصب «تفنگچی آقاسیگری» (فرماندهی تفنگچیان) اندکی بعد بهوجود آمد. اگرچه در منابع دورة صفوی به این منصب اشارة بسیار شده است (مثلاً رجوع کنید به محمدابراهیم نصیری، فهرست، ص 369؛ محمد معصوم، فهرست، ص 381)، تاریخ دقیق شکلگیری آن روشن نیست. به نوشتة علینقی نصیری (ص 20)، منصب تفنگچی آقاسیگری را، که از مناصب معتبر بهشمار میرفته است، «نواب گیتیستان» (شاهعباس اول) تأسیس کرد (در بارة این لقب رجوع کنید به محمدمحسن مستوفی، ص 89 ـ91؛ قس مینورسکی، ص 142؛ عالمآرای شاهاسماعیل ، جاهای متعدد) و عدهای از سپاهیان را با عنوان «تفنگچیان خاصة شریفه» تعیین کرد و تحت فرمان تفنگچی آقاسی قرار داد. او رئیسکل مینباشیها و یوزباشیها و جارچیان و ریکایان (دستهای از ملازمان شاهی) و تفنگچیان بود و پرداخت مواجب و ادارة امور تفنگچیان را بر عهده داشت ( رجوع کنید به میرزاسمیعا، ص 9؛ علینقی نصیری، ص 19ـ20).تفنگچیان موظف بودند به هنگام سوارکاری و در میدانهای جنگ پیشاپیش سپاه شاه حرکت کنند. علینقی نصیری (ص20) در وصفِ پوششِ تفنگچیان خاصة شریفه نوشته است: «در میان سپاه از تفنگچیان رنگینتر قشونی نمیباشد، خصوصاً وقتی که همه مخملپوش و کمربندهای نقرة پهن در میان بسته، کلاههای نمدیِ پَردار در سر و بیدقهای رنگارنگ به دوراندازها بسته در دوش داشته باشند.» آنان در زمرة پیادهنظام بهشمار میرفتند اما گاه جزو سوارهنظام نیز بودند. بنا بر شواهد، تعداد تفنگچیان در زمان دیگر شاهان صفوی تغییر میکرده است ( رجوع کنید به همان، ص 19؛ شاردن، همانجا؛ مینورسکی، ص 54).ثبت و ضبط اسامی و مواجب و تعیین مدت خدمت تفنگچیان را در این دوره وزیر تفنگچیان برعهده داشت. وی فهرست اسامی تفنگچیان را، پس از تصدیق وزیر دیوان اعلی و تفنگچی آقاسی، امضا و فرمانهای مواجب و سایر امور مالی را مُهر میکرد (برای تفصیل بیشتر رجوع کنید به میرزاسمیعا، ص 38ـ39؛ علینقی نصیری، ص 55).از دیگر صاحبمنصبان اداری در این تشکیلات، مستوفیِ تفنگچیان و چهار محرر تحت فرمان وی بودند. مستوفیِ تفنگچیان ثبت و ضبط مواجب و حقوق دستة تفنگچیان را برعهده داشت (میرزاسمیعا، ص 39).در دورة شاهعباس دوم (1052ـ1077) فوجی جدید از تفنگچیان تشکیل شد که به سبب استفاده از تفنگ جزایر/ جزائر/ جزائری (تفنگی کوتاه با قطر دهانة بزرگ)، به آنها جزایرچی/ جزائرچی یا جزائریانداز میگفتند ( رجوع کنید به شاردن، ج 5، ص 310؛ مینورسکی، ص 56). جزائرچیان به خنجر، شمشیر و جزائر مسلح بودند و بیشتر وظیفة نگهبانی از دروازة حیاط درونی کاخ عالیقاپو را بر عهده داشتند (در بارة طرز لباس جزائرچیان رجوع کنید به کمپفر، ص 249). به نوشتة شاردن (ج 5، ص 311) جزائرچیان تحت فرمان تفنگچی آقاسی بودند اما به گفتة سانسون (ص 88)، فرمانده گروه چهارهزار نفری جزائرچیان در دورة شاهسلیمان اول صفوی (1077ـ 1105) توپچی باشی بوده است. البته چون وظیفة اصلی جزائرچیان نگهبانی بوده ( رجوع کنید به شاردن، ج 5، ص 310ـ311) و بیشتر ازمیان غلامان انتخاب میشدهاند ( رجوع کنید به میرزا سمیعا، ص 38)، میبایست تحت فرمان ایشیک آقاسی بوده باشند ( رجوع کنید به کمپفر، ص 99ـ 100). گزارش نصیری در دستور شهریاران (ص 67) در بارة اعزام گروهی از تفنگچیان و جزائریان و غلامان به فرماندهی ایشیک آقاسی، برای سرکوب غارتگران محالّ یزد و نائین، نیز این نظر را تأیید میکند. چون جزائرچیان بیشتر نگهبان بودهاند، کشیکچی نیز نامیده شدهاند (شاردن، ج 5، ص 311؛ مینورسکی، ص 57).نادرشاه (حک : 1148ـ1160) نیز در آغاز کار تفنگچی آقاسیِ باباعلیبیگ، حاکم ابیورد، بود (مروی، ج 1، ص 11). در این دوره، با رواجِ روز افزون سلاحهای گرم، مانند جزایر و زنبورک و توپ و شمخال، رستة تفنگچیان در کنار جزایرچیان، زنبورکچیان، شمخالچیان و توپچیان دستة مهمی را در میان سپاهیان تشکیل میدادند ( رجوع کنید به همان، ج 1، ص 85، 138، 174، ج 2، ص 447، 618ـ619، 847، 849؛ فلور، ص 57) اما تفاوت میان این دستهها روشن نیست و گاه بهنظر میرسد که این واژهها بهگونهای معادلِ یکدیگر بهکار رفتهاند؛ مثلاًمروی (ج 1، ص 128) نوشته است: «جزایرچیان به انداختن تفنگ و ناوک ضربزنگ مشغول گردیدند» (نیز رجوع کنید به همان، ج 1، ص 138، 174).با توجه به اشارههای مکرر به حضور تفنگچیان در ولایات گوناگون در دورة زندیه (ح 1163ـ ح 1208؛ رجوع کنید به غفاری کاشانی، فهرست، ص 875 ـ876؛ نامی اصفهانی، ص 191)، میتوان گفت که دستة تفنگچیان، به مثابه نیروی نظامی در این دوره اهمیت بیشتری یافتند.در دورة قاجار (1210ـ1344) حاکمان نواحی گوناگون موظف بودند به هنگام نیاز تفنگچیانی برای حکومت فراهم آورند (قائممقامی، 1348 ش، ص 318). تفنگچیان این دوره نیز گاه جزو پیادهنظام و گاه جزو سوارهنظام بودند (قائممقام، بخش 1، ص 37، 57). افزون بر این تفنگچیان، واحدی به نام «تفنگداران خاصه» نیز وجود داشت ( رجوع کنید به اعتمادالسلطنه، ص 387) که به نوشتة عبداللّه مستوفی (ج 1، ص 412ـ413) «در تحت ریاست تفنگدارباشی هریک سالی صد الی دویست تومان مواجب میگرفتند و اسب و نوکر هم نگاه میداشتند.» شاه گاه آنان را برای انجام دادن مأموریتهای خاص به ولایات اعزام میکرد. به گفتة همو (همانجا)، این دسته از تفنگچیان اهمیت نظامی خود را از دست دادند و جنبة تشریفاتییافتند و از تعدادشان کاسته شد. به نوشتة او (ج 1، ص 413)، آخرین تفنگدارباشی غلامحسین غفاری(امین خلوت و وزیر دربار) بود.قائممقامی بر آن است که قوای ایران در 1337 از چهار قسمت تشکیل میشد که چهارمین قسمت آن، «تفنگداران جنوب ایران» یا «پلیس جنوب * » بود ولی هیچگاه دولت ایران آنها را به رسمیت نشناخت (1326 ش، ص 167؛ برای شواهد بیشتر در بارة تفنگچیان و جزائرچیان دورة قاجار رجوع کنید به مفتون دنبلی، ص 196؛ مدرّسی و دیگران، ص 144ـ146، 187).عنوان «تفکانداز» و «تفکچی» در دورة ظهیرالدین محمد بابر (932ـ937)، مؤسس سلسلة مغولان هند ( رجوع کنید به بابر، ج 2، فهرست، ص 122)، و در عثمانی ( رجوع کنید به هامر ـ پورگشتال، ص 576، 970، 1339، 1739، 2148) نیز بهکار رفته و احتمالاً معادلِ «بندقدار» یا «رماة البندق» کشورهای عربی بوده است ( رجوع کنید به قلقشندی، ج 5، ص 431؛ ابنکنان، ص 138، 206، 208).منابع: ابنکنان، حدائقالیاسمین فی ذکر قوانین الخلفاء و السلاطین ، چاپ عباس صباغ، بیروت 1412/ 1991؛ اروجبیگبن سلطان علیبیگ، دون ژوان ایرانی ، ترجمة مسعود رجبنیا، تهران 1338 ش؛ محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، المآثر و الا´ثار ، در چهل سال تاریخ ایران ، چاپ ایرج افشار، ج 1، تهران 1363 ش؛ محمودبن هدایتاللّه افوشتهیی، نقاوة الا´ثار فی ذکر الاخیار: در تاریخ صفویه ، چاپ احسان اشراقی، تهران 1373 ش؛ بابر، امپراتور هند، بابرنامه ، چاپ مانو ایزی نینک، کیوتو 1995ـ1996؛ محمودبن غیاثالدین خواندمیر، تاریخ شاه اسماعیل و شاهطهماسب صفوی ( ذیل تاریخ حبیب السیر )، چاپ محمدعلی جراحی، تهران 1370 ش؛ پیترو دلاواله، سفرنامة پیترو دلاواله: قسمت مربوط به ایران ، ترجمة شعاعالدین شفا، تهران 1348 ش؛ روملو؛ مارتین سانسون، سفرنامة سانسون: وضع کشور ایران در عهدشاه سلیمان صفوی، ترجمة محمد مهریار، اصفهان 1377 ش؛ راجر سیوری، ایران عصر صفوی ، ترجمة کامبیز عزیزی، تهران 1378 ش؛ عالمآرای شاهاسماعیل ، چاپ اصغر منتظر صاحب، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1349 ش؛ ابوالحسن غفاری کاشانی، گلشن مراد ، چاپ غلامرضا طباطبائیمجد، تهران 1369 ش؛ویلم فلور، حکومت نادرشاه ( به روایت منابع هلندی )، ترجمة ابوالقاسم سری، تهران 1368 ش؛ ابوالقاسمبن عیسی قائممقام، نامههای پراکندة قائممقام فراهانی ، چاپ جهانگیر قائممقامی، بخش 1، تهران 1357 ش؛ جهانگیر قائممقامی، تاریخ تحولات سیاسی نظام ایران: از آغاز قرن یازدهم هجری تا سال 1301 هجری شمسی ، تهران 1326 ش؛ همو، یکصدوپنجاه سند تاریخی: از جلایریان تا پهلوی ، تهران 1348 ش؛ قلقشندی؛ انگلبرت کمپفر، سفرنامة کمپفر ، ترجمة کیکاوس جهانداری، تهران 1360 ش؛ محمد معصوم، خلاصةالسیر: تاریخ روزگار شاهصفی صفوی ، تهران 1368 ش؛ یحیی مدرسی، حسین سامعی، و زهرا صفوی مبرهن، فرهنگ اصطلاحات دورة قاجار: قشون و نظمیه ، تهران 1380 ش؛ محمدکاظم مروی، عالمآرای نادری ، چاپ محمدامین ریاحی، تهران 1364 ش؛ عبداللّه مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دورة قاجاریه ، تهران 1377 ش؛ محمدمحسن مستوفی، زبدةالتواریخ ، چاپ بهروز گودرزی، تهران 1375 ش؛ عبدالرزاقبن نجفقلی مفتون دنبلی، مآثر سلطانیه: تاریخ جنگهای ایران و روس ، تبریز 1241، چاپ غلامحسین صدری افشار، چاپ افست تهران 1351 ش؛ میرزا سمیعا، تذکرةالملوک ، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1378 ش؛ ولادیمیر فئودوروویچ مینورسکی، سازمان اداری حکومت صفوی، یا، تحقیقات و حواشی و تعلیقات استاد مینورسکی بر تذکرة الملوک ، ترجمة مسعود رجبنیا، در همان منبع؛ محمدصادق نامی اصفهانی، تاریخ گیتیگُشا ، با مقدمة سعید نفیسی، تهران 1363 ش؛ علینقی نصیری، القاب و مواجب دورة سلاطین صفویه ، چاپ یوسف رحیملو، مشهد 1372 ش؛ محمدابراهیمبن زینالعابدین نصیری،دستور شهریاران: سالهای 1105 تا 1110 ه . ق پادشاهی شاهسلطان حسین صفوی ، چاپ محمدنادر نصیری مقدم، تهران 1373 ش؛ یوزف فون هامر ـ پورگشتال، تاریخ امپراطوری عثمانی ، ترجمة میرزا زکیعلیآبادی، چاپ جمشید کیانفر، تهران 1367ـ1369 ش؛Jean Chardin, Voyages du Cheralier Chardin en Perse et autres lieux de l'Orient , new ed. by L.Langle © s, Paris 1811.