تفسیر کبیر ، تفسیری کلامی نوشتة فخرالدین رازی، متکلم و مفسر اشعری قرن ششم و هفتم. تفسیرکبیر مهمترین و جامعترین اثر فخررازی و یکی از چند تفسیر مهم و برجستة قرآن کریم به زبان عربی است. این کتاب به سبب حجم بسیارش به تفسیر کبیر مشهور شده ولی نام اصلی آن مفاتیحالغیب است. فخررازی، بر خلاف زمخشری، که هدف از تفسیرش دفاع از آموزههای معتزلی است، بصراحت به انگیزه و هدف خود در نگارش این تفسیر اشارهای نکرده ولی عملاً در جای جای آن، به دفاع از مذهب کلامی ابوالحسن اشعری (متوفی 334) و رد آرای مخالفان وی، بویژه معتزله، پرداخته است (ذهبی، ج 1، ص 294؛ عبدالحمید، ص 64ـ66؛ نیز رجوع کنید به ابنحجر عَسقَلانی، 1390، ج 4، ص 428؛ «شناسایی برخی از تفاسیر عامه»، ص 78ـ79).در بارة تاریخ آغاز و پایانِ نگارش این تفسیر، تنها بر اساس اطلاعات پراکندهای که در آخر برخی سورهها آمده میتوان سخن گفت. نخستین تاریخی که فخررازی به آن اشاره کرده، اول ربیعالاول 595 است که در پایان سورة آلعمران آمده است. بر این اساس وی تفسیر خود را قبل از 595 آغاز کرده است. آخرین تاریخ نیز در پایان سورة احقاف ذکر شده که چهارشنبه 20 ذیحجّة 603 است (عبدالحمید، ص 51ـ52).یکی از دلایل شهرت و اعتبار تفسیرکبیر ، تأثیر آن بر تفاسیر بعدی است. برخی از مفسرانی که از محتوای تفسیرکبیر و روش آن استفاده کرده یا تأثیر پذیرفتهاند، عبارتاند از: نیشابوری در غرائبالقرآن ، بیضاوی در انوارالتنزیل ، آلوسی در روحالمعانی ، قاسمی در محاسنالتأویل ، طباطبائی در المیزان و سید محمد رشیدرضا در المنار (ایازی، ص 655؛ عبدالحمید، ص 169ـ 191). رشیدرضا که عالمی سَلَفی و پیرو ابنتَیْمیّه است، در المنار از شیوة استدلال و محتوای تفسیرکبیر بسیار استفاده کرده و طَنْطاوی نیز در الجواهر ، قرآن را به همان شیوة فخررازی تفسیر کرده است (عبدالحمید، ص 182ـ 188؛ فخررازی، ج 1، مقدمة حلبی، ص 37).فخر رازی در نگارش تفسیر خود از آثار و تفاسیر گوناگونی بهره برده (عبدالحمید، ص 87ـ122) ولی نام بیشتر آنها را ذکر نکرده است (خرمشاهی، ص 80ـ81؛ جولاندری، ص 52ـ54). از جمله آثاری که نام برده، الآثار الباقیة عن القرون الخالیة ابوریحان بیرونی و الاعتذار قاضی عبدالجبار معتزلی و التوحید ابنخُزَیمه است (لاگارد، ص 137ـ139؛ برای فهرست کامل این آثار رجوع کنید به همان، ص 137ـ144).شیوة معمول فخررازی تنها ذکر نام مؤلفان آثار است. وی در مباحث لغوی از کتاب معانیالقرآن زَجّاج (همان، ص 82ـ83) و فَرّاء (همان، ص 126ـ127)، الکامل مبرّد (همان، ص 151) و غریبالقرآن ابنقُتَیبه (همان، ص 13) بهره برده است. در تفاسیر روایی و مأثور صحابه و تابعین به تفاسیر عبداللّهبن عباس، مجاهدبن جَبْر، قَتادةبن دِعامَه و سعیدبن جُبَیر مراجعه و بیش از همه به آرای ابنعباس استناد کرده است (عبدالحمید، ص 90ـ 94). برخی از این تفاسیر با سلسله اسناد متعددی در آن روزگار رواج داشته ( رجوع کنید به تفسیر ابنعباس * ؛ تفسیر * ، بخش 5: تفسیر تابعین) اما فخررازی به اسناد روایت این تفاسیر اشارهای نکرده است. از تفاسیر متأخرتر نیز از جامعالبیان فی تفسیر القرآن طبری، الکشف و البیان احمدبن ابراهیم ثعلبی (متوفی 427) و تفسیر قَفّال شاشی و احکامالقرآن جَصّاص بهره جسته است (همان، ص 95ـ99، 120ـ122).با توجه به رویکرد عقلانی در تفسیر فخررازی، وی از تفاسیر معتزلی نقل قول فراوانی آورده است ( رجوع کنید به همان، ص 100ـ 120). تفاسیر معتزلی که فخررازی از آنها بهره برده عبارتاند از: تفسیر ابوالقاسم کعبی (متوفی 319؛ لاگارد، ص 24، 139)، تفسیر ابوعلی جُبّایی (متوفی 303؛ همان، ص 22ـ 23، 138)، الجامع ابومسلم محمدبن بحر اصفهانی (همان، ص 25ـ26،140)، تفسیر قاضی عبدالجبار معتزلی (متوفی 415؛ همان، ص 131ـ132، 139)، تفسیر ابوبکر اصمّ (همان، ص 15ـ16) و کشاف زمخشری (متوفی 538) که فخررازی به نقل آرای وی توجه فراوانی داشته است (عبدالحمید، ص 110ـ120).تفسیر کبیر از حیث نقل اقوال علما و رجال معتزلی نیز اهمیت دارد و فخررازی علاوه بر عبارتهایی از معتزلیان متقدم، به اقوال و آرای معتزلیان متأخر و معاصر خود، چون ابوالحسین بصری (متوفی 436) و رکنالدین محمود مَلاحِمی (متوفی 536)، که فخررازی از وی با نام محمود خوارزمی یاد کرده (لاگارد، ص 18، 73، 141، 155، 159، 160)، نیز اشاره نموده است. وی به اختلافات کلامی نحلهها و مذاهب گوناگون نیز توجه داشته و از گروههایی چون کرامیه (همان، ص 145)، اشاعره (همان، ص 27، 33، 36ـ37)، امامیه (همان، ص 40)، ثنویه (همان، ص 60)، جبریه (همان، ص 61)، خوارج (همان، ص 74) و روافض (همان، ص 80) نیز یاد کرده است. توجه به نظریات لغویان و نحویان بصره و کوفه و ذکر اختلاف آرای آنها، و بیان نظریات عالمان قرائت و فقها از دیگر جنبههای در خور توجهِ تفسیر فخررازی است (عبدالحمید، ص 87 ـ89، 123ـ 136، 152ـ 158). فخررازی در فقه بیشتر از شافعی ــ چون پیرو مذهب امام شافعی بوده ــ و سپس از ابوحنیفه تأثیر گرفته است (برکةالشامی، ج 1، ص 30ـ33؛ عَمّاری، ص 137ـ 159).به گفتة قاضی نوراللّه شوشتری (ج 1، ص 490)، فخرالدین رازی اساس تفسیر خود را از تفسیر ابوالفتوح رازی، اقتباس کرده و برای رفع توهم، بعضی از تشکیکات خود را بر آن افزوده است ولی حلبی (فخررازی، ج 1، مقدمه، ص 39) این قول را بیاساس و اثبات آن را بسیار مشکل و بلکه محال دانسته و منکر هرگونه شباهت این دو تفسیر شده است. حلبی (همانجا) معتقد است که چون فخررازی عقلگرا بوده، بسیاری از اوقات از خواندن تفاسیر عقلی، از جمله تفاسیر شیعی، متأثر گشته و بر خلاف عقاید اشاعره سخن گفته است.هر چند فخررازی در ابتدای تفسیر کبیر گفته است که آن را در مقدمه و ابوابی تنظیم کرده و مقدمه نیز شامل ابواب و فصولی است، عملاً در همان فصل اول از مقدمه، به تفسیر «اعوذباللّه منالشیطان الرجیم» پرداخته است. او تفسیر هر سوره را با ذکر نام آن، محل نزول، تعداد آیات و اقوال مربوط به آن آغاز کرده، سپس با ذکر یک یا دو یا چند آیه از آن سوره، توضیح کوتاهی در بارة مناسبت آنها با آیات قبلی داده است. این ویژگی از امتیازات بارز این تفسیر است (ایازی، ص 655). سپس، چنانچه روایت یا حدیثی از پیامبر اکرم، صحابه یا تابعین در بارة آیه یا آیات وجود داشته، آنها را بررسی کرده، یا به ذکر مسائلی چون ناسخ و منسوخ یا شرح مصطلحات حدیثی (مانند متواتر و آحاد و جرح و تعدیل) پرداخته، آنگاه آیه یا آیات مورد نظر را به کوچکترین اجزای مفهومی، تجزیه کرده و تحت عناوینی چون مسئله، سؤال، وجه، اقوال، امور و غیره، از ابعاد مختلف کلامی و فلسفی و لغوی و ادبی و فقهی و مانند اینها به بررسی و تفسیر آنها پرداخته («شناسایی برخی از تفاسیر عامه»، ص 79ـ80) و در پایان، نظر خود را بیان نموده است. این بحثهای تفصیلی و پرداختن به ابعاد گوناگون یک مسئله، از ویژگیهای بارز و منحصر به فرد تفسیر کبیر است.تفسیر کبیر را از نظر روش، در شمار تفاسیر عقلی و کلامی آوردهاند (سیوطی، ج 4، ص 243؛ طباطبائی، 1374 ش، ص 56). ذهبی (ج 1، ص 289) آن را از نوع تفسیر به رأیِ جائز دانسته است. علامه طباطبائی نیز از طرفی این تفسیر را تفسیری کلامی ذکر کرده (همانجا) و از طرف دیگر، تفسیر متکلمان را تطبیق نامیده و رد کرده است (1390ـ1394، ج 1، ص 6). هر چند تفسیر فخررازی پر از مباحث کلامی و عقلی است، ظاهراً خود او لزوماً به دنبال نگارش تفسیری کلامی یا فلسفی یا تفسیر به رأی، چه ممدوح چه مذموم، نبوده است، زیرا در تفسیر خود به این نکته اشارهای نکرده و در وصیتنامهاش مینویسد که هیچیک از این روشهای فلسفی و کلامی در کنار روش قرآنی ارج و ارزشی ندارند (داوودی، ج 2، ص 217).با توجه به اینکه محور غالب مباحث کلامی، آیات قرآن کریم بوده است، در تفسیرکبیر که صبغهای کلامی دارد، میتوان مجموعة نسبتاً کاملی را از آرای کلامی اشاعره، معتزله، کرامیه و برخی فرق دیگر (عبدالحمید، ص 321ـ339) ملاحظه کرد و به یک دورة کامل از مباحث کلامی دست یافت. برخی از مباحث کلامی ـ فلسفی که فخررازی به آنها پرداخته عبارتاند از: معرفت خداوند و اینکه آیا در شناخت او نظر و استدلال جائز است یا نه (لاگارد، ص 296، 339)، ایمان و اسلام، تفاوت میان این دو و ارکان ایمان (همان، ص 216ـ217)، کلام الاهی و بحث از حدوث و قدم آن (همان، ص 307، 320)، رؤیت خداوند (همان، ص 272)، عدل الاهی (همان، ص 293)، جبر و اختیار و قضا و قدر (همان، ص 246، 316)، حدوث و قدم عالم (همان، ص 208، 250)، اعجاز قرآن (همان، ص 207؛ نیز رجوع کنید به عبدالحمید، ص 225، 231)، ارادة خداوند (لاگارد، ص 195)، مفهوم استوای خداوند بر عرش (همان، ص 199)، تجسیم (همان، ص 223)، تثلیث (همان، ص 223)، عصمت انبیا (همان، ص 294ـ295)، شفاعت پیامبر اکرم (همان، ص 282)، عقیدة شیعه در امامت معصوم و احتمال صحت آن (همان، ص 40)، بیان لزوم وجود معصوم در هر زمانی با این توضیح که بر خلاف نظر شیعه و بنا بر اعتقاد اشاعره و خود فخررازی، مجموع امت معصوم است نه یک تن، و بحث معاد (همان، ص 339، برای موارد دیگر رجوع کنید به ص 257ـ 258).در میان مفسران، فخررازی بیش از همه در تبیین آیات باران کوشیده است ( رجوع کنید به باران * ، بخش دوم: باران در قرآن و حدیث). از آرای خاص تفسیری رازی، اعتقاد به نبودن واژههای دخیل و غیر عربی در قرآن است (عبدالحمید، ص 128). همچنین وی به نقل روایات اسباب نزول و ذکر قرائتهای مختلف اهتمام فراوانی داشته است (همان، ص 144ـ146، 152 ـ 158). عبدالحمید (ص 207ـ227) فهرستی از آرای خاص تفسیری فخررازی را آورده است. غلبة صبغة کلامی ـ عقلی در تفسیرکبیر مانع از این نشده است که فخررازی در مواردی، از شیوة قرآن به قرآن، در تفسیر آیات کریمه استفاده کند (همان، ص 136ـ 138) ولی با وجود اشاراتی که به احادیث پیامبر اکرم و امامان شیعه کرده (لاگارد، ص 68، 98، 119) و روایاتی که از صحابه و تابعین آورده، در تفسیر خود اعتماد اندکی به احادیث داشته است (عبدالحمید، ص 138ـ140). گفته میشود که او در نقل احادیث به شیوهای که در عصر او معمول بوده، سلسله سند حدیث را ذکر نکرده و نیز احادیثی را که بسیاری از مفسران، حتی عقلیمشربانی چون زمخشری و طبرسی، در فضائل سورهها و ثواب قرائت آنها نقل میکنند، نیاورده است (همان، ص 167؛ خرمشاهی، ص 80).در تفسیرکبیر استفاده از روایاتی که از اسرائیلیات شمرده میشوند، بسیار اندک است. برای نمونه ذیل آیة «ن» درسورة قلم، «ن» را به معنای نهنگی که زمین بر پشت آن قراردارد، دانسته است. فخررازی هر چند این روایت را درتفسیر آیة مذکور آورده، آن را نه به سبب مخالفت با عقل یا اشکال در سلسله روایت یا محتوای حدیث یا از اسرائیلیات بودن رد کرده، بلکه از جنبة ادبی و نحوی مردود دانستهاست (فخررازی، ج 30، ص 77؛ ابوشُهبه، ص 134؛ نیز رجوع کنید به عبدالحمید، ص 146ـ151).تفسیر فخررازی با وجود صبغة کلامی، از اشارات صوفیانه خالی نیست و در تفسیر برخی آیات به ذکر طریق و شیوةعارفان در تفسیر آیات نیز پرداخته است ( رجوع کنید به فخررازی، ج 16، ص 15؛ نیز رجوع کنید به عبدالحمید، ص 321ـ330). سُبْکی (ج 8، ص 86) ضمن اشاره به اینکه فخررازی در تفسیر خود عبارتهایی در بارة تصوف آورده، از وی به عنوان فردی مبّرِز در تصوف نیز یاد کرده است.از ویژگیهای بارز روش فخررازی در تفسیر کبیر ، اهتمام جدّی او به بیان مناسبات میان آیات و سور قرآنکریم است. وی تنها به ذکر یک مناسبت اکتفا نمیکند، بلکه در بیشتر مواقع به بیان چند مناسبت میپردازد (عبدالحمید، ص 163ـ164؛ ذهبی، ج 1، ص 293ـ294). عنایت به نکات ادبی و بلاغی، از جمله استشهاد به شواهد شعری دورة جاهلیت در مباحث لغوی و نحوی و بلاغی، از دیگر ویژگیهای روش تفسیری فخررازی محسوب میشود (عبدالحمید، ص 123ـ136). وی در این خصوص، بیشترین استفاده را از کشاف زمخشری برده است (همان، ص 110). توجه به مباحث فقهی نیز از جمله خصایص روش فخررازی در تفسیرکبیر است. فخررازی در برخورد با آیات احکام، ابتدا آرای مکاتب و مذاهب مختلف فقهی را در خصوص آنها مطرح میکند و سپس بتفصیل به بیان گرایش فقهی خود، یعنی مذهب فقهی شافعی، میپردازد و بر صحت آن استدلال میکند (ذهبی، ج 1، ص 295).در بارة اینکه تمامی تفسیرکبیر را خود فخررازی نوشته یا تنها بخشی از آن به قلم اوست، اختلاف نظر وجود دارد: یک نظر این است که فخررازی، خود، تفسیرش را به اتمام رسانده است (عماری، ص 186ـ187؛ آل جعفر، ص 190؛ داوودی، ج 2، ص 217)، زیرا تا پنجاه سال بعد از وفات او صحبتی از نقصان تفسیرکبیر نبوده و حتی شاگردان بزرگ رازی سخنی از آن به میان نیاوردهاند. عبدالحمید (ص 54ـ63)، بر اساس شواهد فراوانی از تفسیرکبیر ، نتیجه گرفته که تمام آن را خود فخررازی نوشته است. گروهی دیگر، بخشی از تفسیرکبیر را تألیف فخررازی دانسته (ابن خَلَّکان، ج 4، ص 249؛ ابنقاضی شهبه، ج 2، ص 83) و برای اثبات نظرشان به خود تفسیرکبیر استناد کردهاند، از جمله ذیل آیة «جَزَآءً بِم'ا کَانُوا یَعمَلُون» (واقعه: 24) که آمده است: المسألة الاولی الاصولیة، ذکرها الامام فخرالدین رَحمهُاللّه فی مواضعَ کثیرةٍ و نحن نذکر بعضَها (فخررازی، ج 21، ص 156). این عبارت به روشنی گواه است بر اینکه فخررازی در تفسیرش به این جا نرسیده بوده و این بخش از تفسیرکبیر را کس دیگری نوشته است. به گفتة ابوبکربن احمد معروف به ابنقاضی شُهْبه (متوفی 851؛ ج 2، ص 333) و ابنحجر عسقلانی (1385، ج 1، ص 325)، تکمیل کنندة تفسیر فخررازی احمدبن محمدبن مکی قَمولی (متوفی 725) بوده است. حاجی خلیفه (ج 2، ستون 756) نوشته است که قمولی و شهابالدینبن خلیل خویی (متوفی 631) تفسیر فخررازی را تکمیل کردهاند. ذهبی (ج 1، ص 293) معتقد است که بعد از فخررازی، خویی شروع به تکمیل تفسیرکبیر کرد ولی قبل از اتمام آن درگذشت و قمولی آن را به اتمام رساند. وی همچنین به نظر دیگری هم اشاره میکند و آن اینکه خویی و قمولی هر یک بتنهایی تکملهای مستقل بر تفسیرکبیر نوشتند. به این ترتیب، مسلّم شده که فخرالدین رازی خود تفسیرش را به پایان نرسانده ولی مشخص نیست تا کجای آن را نوشته است. به عقیدة ذهبی (همانجا) از ابتدا تا تفسیر سورة انبیاء، و به گفتة خرمشاهی (ص 83) تا سورة فتح اثر فخررازی است. در نسخهای خطی از تفسیر فخررازی آمده که از بعد از تفسیر سورة عنکبوت تألیف خویی است (حدایق شیرازی، ج 1، ص 158).تفسیرکبیر به دلیل مهارت فخررازی در علوم مختلف، سرشار از مباحث کلامی، فلسفی، منطقی، فقهی، ادبی و غیره است و همین ویژگی آن را دایرةالمعارفگونه کرده است. این گستردگی و اطناب تفسیر فخررازی میتواند از آن جهت باشد که وی آن را برای عموم ننوشته است. به نظر برخی از علمای تفسیر، اشتمال تفسیر فخررازی بر این حجم مطالب متنوع، از اهمیت تفسیری آن کاسته است. به گفتة ابوحَیّان غَرناطی، (مفسر قرن هفتم و هشتم)، در تفسیر فخررازی مطالبی هست که در عالم تفسیر نیازی به آنها نیست (سیوطی، ج 4، ص 243). ابنتیمیّه نیز آن را تفسیری دانسته که در آن، جز تفسیر از هر موضوعی سخنی یافت میشود (سیوطی، همانجا؛ صَفَدی، ج 4، ص 254). به عقیدة سیوطی (همانجا)، این تفسیر مملو از سخنان حکما و فلاسفه است و بحثهای تفسیریاش بیارتباط با آیات است. ابنخلّکان (همانجا) نیز میگوید که در آن مطالب غریب و نا آشنای فراوانی آمده است. سُبکی در وصف این کتاب گفته است که در آن همه چیز، از جمله تفسیر، وجود دارد (صفدی، همانجا).عدهای نیز بر محتوای آن خرده گرفتهاند و معتقدند که تفسیر کبیر از این جهت عیوب فراوانی دارد، از جمله ابوشامه مقدسی (متوفی 665؛ ص 68) معتقد است که فخررازی در تفسیر خود شبهات جدّی مخالفان اسلام و اهل سنّت را به بهترین شکل مطرح کرده ولی از حل آنها در نهایت عجز و ناتوانی فرومانده است. به گفتة شرفالدین نصیبی، استاد و شیخ او سراجالدین سِرْمیاحی مغربی در کتابی دو جلدی به نام المآخذ ، به بیان معایب و نقاط ضعف تفسیر فخررازی پرداخته است (به نقل ابن حجر عسقلانی، 1390، ج 4، ص 428). اقبال لاهوری (ص 199، نیز رجوع کنید به ص 293) نیز تفسیر فخررازی را مانع فهم درست قرآن دانسته است. برکةالشامی (ج 1، ص 24) این نظر را که فخررازی از دو روش تفصیل در تفسیر سورة حمد و اجمال در سایر سورهها استفاده کرده، رد نموده و معتقد است که فخررازی در تمام تفسیر خود، از یک شیوه بهره گرفته وتفصیل سورة حمد به اقتضای خود سوره بوده و فخررازیدر تفسیر برخی آیات دیگر نیز، به تناسب، مباحث را بتفصیل بیان کرده، از جمله ذیل آیة 31 سورة بقره، بحث گستردهای در بارة علم آورده است (همان، ج 1، ص 28ـ29).در دفاع از فخررازی پاسخهای دیگری نیز دادهاند، از جمله گفتهاند که امانتداری وی در نقل سخنان مخالفان بر عدهای از هم مشربان او گران آمده و آنان را به خردهگیری واداشته است (ابوشامه، ص 98؛ نیز رجوع کنید به سبکی، ج 8، ص 88). خود فخررازی نیز در ابتدای تفسیرکبیر ، دلیل تفصیل و تنوع مطالب کتاب را بیان کرده و به خردهگیران پاسخ داده است. او (ج 1، ص 3) میگوید زمانی گفته بودم که میتوان از فواید و نفایس سورة حمد، دههزار مسئله استنباط کرد، برخی از حسودان و جاهلان و گمراهان و دشمنان قیاس به نفس کرده، این سخن مرا باور نکردند و آن را انکار نمودند، لذا هنگامی که شروع به نگارش این کتاب کردم، برای اثبات اینکه چنین چیزی ممکن است، این مقدمه (تفسیر تفصیلی سورة حمد) را نوشتم. فخررازی در جاهای دیگری از تفسیر، انگیزهاش را در تنوع و تفصیل مطالب، تقویت دین و القای یقین و بر طرف کردن شک و شبههها و از بین بردن ناآگاهی ذکر کرده است (ج 17، ص 114، نیز رجوع کنید به ج 16، ص 32).تفسیر کبیر مجموعاً شامل 32 جزء است ولی تعداد مجلدات آن در چاپهای گوناگون، متفاوت است. نسخههای خطی متعددی از این تفسیر برجا مانده است (برای نمونه رجوع کنید به حدایق شیرازی، ج 1، ص 153ـ 158). علیاصغر حلبی در کار ترجمة آن به فارسی است و چند جلد آن را منتشر کرده است. فخررازی علاوه بر تفسیر کبیر ، آثار دیگری نیز در تفسیر قرآن دارد (عبدالحمید، ص 38).پژوهشهای فراوانی در بارة تفسیر فخررازی انجام شده است. ماهر مهدی هلال، فصل سوم کتاب خود، فخرالدین رازی بلاغیاً (ص 185ـ255)، را به بررسی آرای بلاغی تفسیر کبیر اختصاص داده است. برخی دیگر از این تألیفات عبارتاند از: الرازی مفسراً از محسن عبدالحمید؛ الامام فخرالدین الرازی: حیاته و آثاره از علی محمدحسن عماری (قاهره 1388/ 1969)؛ الرازی من خلال تفسیره اثر عبدالعزیزالمجذوب (لیبی و تونس 1400/1980) و فخرالدین الرازی، آراؤهالکلامیة و الفلسفیة از محمدصالح الزرکان.از تحقیقات خاورشناسان میتوان به کارهای روژه آرنالدز (کریمینیا، ص 24) و ژاک ژومیه (همان، ص 132ـ133) در بارة تفسیر فخررازی اشاره کرد. از مقالات متعدد روژه آرنالدز، مقالههای «مسیحیان بنا بر تفسیر فخررازی از قرآن» (ترجمة علیمحمد کاردان، معارف ، دورة 3، ش 1، فروردین ـ تیر 1365)، «جبر و اختیار در تفسیر رازی» (ترجمة میشلکوئیپرس، همان مجله) به طور کامل به فارسی ترجمه شده و گزارشی از مقالة «یافتههای فلسفی در تفسیرکبیر فخرالدین رازی» (ترجمة رضا داوری، همان مجله) نیز به فارسی موجود است. همچنین میشل لاگارد در کتابی با عنوان المصباح المنیر للتفسیر الکبیر (لیدن 1996) نمایهای از اعلام و موضوعات تفسیر فخررازی را به این شرح گرد آورده است: نمایة اعلام و اماکن و کتابهای مذکور در تفسیر رازی (ص 3ـ 183)، نمایة موضوعات کلامی و ادبی و فقهی (ص 185ـ 359) و نمایة مباحث اصول فقه بر اساس تفکیک موضوعی (ص 49 - 16 ). اساس کار لاگارد، تفسیرکبیر رازی چاپ بیروت 1982 است. لاگارد جدولهایی تطبیقی نیز با دو چاپ دیگر این تفسیر آورده که بر اساس آنها میتوان مطلب را در دو چاپ دیگر نیز یافت. با وجود چندین چاپ از تفسیر فخررازی، هنوز این متن تصحیح انتقادی نشده است ( رجوع کنید به ایازی، ص 650ـ651). در منابع از دو تلخیص این تفسیر به نامهای التنویر فیالتفسیر فی مختصرالتفسیرالکبیر نوشتة محمدبن ابیالقاسم رَبْقی (متوفی 709) و الواضح فی تلخیص تفسیرالقرآن نگاشتة محمدبن محمد نَسَفی (متوفی 687) یاد شده است (همان، ص 657).منابع: مسلم آلجعفر، مناهجالمفسرین ، [ بیجا ] : دارالکتب للطباعة و النشر، 1980؛ ابنحجر عسقلانی، الدررالکامنة فی اعیانالمائةالثامنة ، چاپ محمد سیدجادالحق، قاهره 1385/1966؛ همو، لسانالمیزان ، حیدرآباد دکن 1329ـ 1331، چاپ افست بیروت 1390/1971؛ ابنخلّکان؛ ابنقاضی شهبه، طبقاتالشافعیة ، چاپ حافظ عبدالعلیمخان، حیدرآباد دکن 1398ـ1400/1978ـ1980؛ عبدالرحمانبن اسماعیل ابوشامه، تراجم رجال القرنینالسادس والسابع، المعروف بالذیل علیالروضتین ، چاپ محمدزاهدبن حسن کوثری و عزت عطار حسینی، بیروت 1974؛ محمد ابوشهبه، الاسرائیلیات و الموضوعات فی کتب التفسیر ، بیروت 1413/1992؛ محمد اقبال لاهوری، کلیات اشعار فارسی مولانا اقبال لاهوری ، با مقدمه و شرح احوال و تفسیر کامل احمد سروش، تهران ?[ 1343 ش ] ؛ محمدعلی ایازی، المفسرون: حیاتهم و منهجهم ، تهران 1414؛ حسین برکةالشامی، تهذیب التفسیر الکبیر ، لندن 1418/1998؛ حاجی خلیفه؛ ضیاءالدین حدایق شیرازی، فهرست کتابخانة مدرسة عالی سپهسالار ، تهران 1315ـ 1318؛ بهاءالدین خرمشاهی، سیر بی سلوک ، تهران 1370 ش؛ محمدبنعلی داوودی، طبقاتالمفسرین ، بیروت 1403/1983؛ محمدحسین ذهبی، التفسیر و المفسرون ، بیروت 1407/ 1987؛ عبدالوهاببن علی سبکی، طبقات الشافعیة الکبری ، چاپ محمود محمدطناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره 1964ـ1976؛ عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن ، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، [ قاهره 1967 ] ، چاپ افست قم 1363 ش؛ «شناسایی برخی از تفاسیر عامه»، حوزه ، سال 5، ش 4 (مهر و آبان 1367)؛ نوراللّهبن شریفالدینشوشتری، مجالسالمؤمنین، تهران 1354 ش؛ صفدی؛ محمدحسین طباطبائی، قرآن در اسلام از دیدگاه تشیع ، قم 1374 ش؛ همو، المیزان فی تفسیرالقرآن ، بیروت 1390ـ1394/1971ـ1974؛ محسن عبدالحمید، الرازی مفسراً ، بغداد 1394/1974؛ علیمحمدحسن عماری، الامام فخرالدین رازی: حیاته و آثاره ، قاهره 1388/1969؛ محمدبن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر ، قاهره [ بیتا. ] ، چاپ افست تهران [ بیتا. ] ؛ همان: تفسیر کبیر ( مفاتیح الغیب )، ترجمة علیاصغر حلبی، تهران 1371 شـ ؛ مرتضی کریمینیا، کتابشناسی مطالعات قرآنی به زبانهای اروپایی: 1700ـ1995 ، تهران 1380 ش؛ ماهر مهدی هلال، فخرالدین الرازی بلاغیاً ، بغداد 1397/1977؛Rashid Ahmad Jullandri, "Abu al-Qasim al-Qushairi as a theologian and commentator", The Islamic quarterly, 13/I (1969); Michel Lagarde, Index du grand commentaire de Fah ¢ r al-D i ¦ n al-Ra ¦ z ¦ â = و المصبـاح المنیــر للتفسیــر الکبیــر:الفهرست الکامل لمفاتیح الغیب لفخرالدینالرازی،Leiden 1996.