تفسیر طبری ، یکی از قدیمترین و جامعترین تفسیرهای قرآن، اثر محمدبن جریر طبری * ، مورخ و مفسر و فقیه نامور قرن سوم (224 یا 225ـ310). در خود این تفسیر عنوان آن ذکر نشده، اما طبری در کتاب تاریخ خود (ج 1، ص 89) آن را جامع البیان عن تأویل آیالقرآن نامیده و یاقوت حموی نیز در شرح احوال طبری (ج 18، ص 44)، همین نام را آورده است.بهنظر میرسد که طبری تفسیر خود را بر دو طبقه از شاگردان املا کرده باشد (حوفی، ص 109). بهگفتة ابوبکربن کامل، مشهورترین شاگرد طبری (متوفی 350؛ ربیع، ص 17)، طبری تفسیر خود را در 270 بر شاگردانش قرائت کرده (به نقل یاقوت حموی، ج 18، ص 62)؛ اما ابوبکربن بَالَوَیْه، دیگر شاگرد وی، گفته است که طبری تفسیر خود را از 283 تا 290 بر ما املا کرد (به نقل خطیب بغدادی، ج 2، ص 164؛ یاقوت حموی، ج 18، ص 42؛ د. اسلام ، چاپ دوم، ذیل «طبری، ابوجعفر»). عبدالعزیزبن محمدبن اسحاق طبری، که قبل از 310 زنده بوده و مدتی نزد طبری استماع تفسیر کرده (کحّاله، ج 5، ص 258)، نسخهای از تفسیر او را در بغداد دیده است (یاقوت حموی، ج 18، ص 65). یاقوت حموی جزئی از تفسیر طبری را به خط عبداللّهبن احمد فَرغانی (متوفی 362)، مؤلف تکملهای بر تاریخ طبری، یافته است (همانجا).طبری تفسیر خود را با بحثهای مقدماتی آغاز کرده، سپس روایتهای ناظر به نزول قرآن را بر هفت وجه آورده (ج 1، ص 9ـ 15) و به ایراداتی که در این باب وجود دارد پاسخ گفته است (ج 1، ص 15ـ20). وی تدوین قرآن را در دورة خلافت عثمان (23ـ35) میداند (ج 1، ص20ـ22). طبری پس از ذکر اخباری در رد تفسیر به رأی (ج 1، ص 26ـ27)، تأویل مطلوب و مقبول قرآن را تنها منوط بهوجود نصی از پیامبر میداند (ج 1، ص 27) و دیدگاه کسانی را که تفسیر قرآن را ناروا دانستهاند، رد کرده (ج 1، ص 29ـ30) و دلیل آن را تفسیر صحابه از قرآن ذکر میکند (ج 1، ص 31).طبری (ج 1، ص 25ـ26، 31ـ32) در بحث از تأویل قرآن و وجوه مختلف آن، بعد از ذکر آیات دالِّ بر تحریض به تفکردر قرآن و فهم کلام خداوند، تأویلات قرآن را به دو دستهتقسیم میکند؛ بخشی از تأویلات قرآن را جز از طریق تأملدر احادیث نبوی و دسترسی به نصی از آن حضرت نمیتوانبه دست آورد. بخشی دیگر در حیطة علم خداوند است، همچون زمان نزول عیسیبن مریم پیش از قیامت و نفخ صور و زمان قیامت. طبری این رأی را به آیات قرآن نیز مستند کرده و بر همین اساس معنای روایت منقول از ابنعباس در تقسیمبندی چهارگانة تفسیر قرآن را که در آن گفته شده، تفسیر برخی آیات را جز خداوند کسی دیگر نمیداند، ناظر به تأویل آیاتی دانسته که موضوع آنها در حیطة علم خداوند است (طبری، همانجا؛ نیز رجوع کنید به تأویل * ).طبری در نامگذاری سورهها شیوة واحدی ندارد؛ برخی سورهها را بهنام مشهورشان آورده، ولی در مورد برخی دیگر از تعابیری نظیر «القول فیالسورة التی یُذْکر فیها البقرة» یا «تفسیرالسورة التی یذکر فیها یوسف علیهالسلام» استفاده کرده است. وی در تفسیر آیات، ابتدا آیه یا آیاتی را با عنوان «القول فی تأویل قوله تعالی» میآورد و غالباً با جملة «یقول اللّه جَلَّ ثناؤه» سخن خود را شروع میکند، سپس با نقل اقوال صحابه و تابعین، به تفسیر آیات میپردازد. سرانجام، پس از بررسی و توجیه اقوال، یا قول مرجح را برمیگزیند یا با اقامة دلیل در رد اقوال گوناگون، نظر خویش را بیان میدارد ( رجوع کنید به موسوی، ص 219ـ220).تفسیر طبری عمدتاً بر مبنای مرویات تفسیری از رسول اکرم و منقولات صحابه و تابعین، با ذکر سلسلة سند کامل هر حدیث، تدوین شده است. طبری با وجود اینکه در ذکر اسناد و روات احادیث دقت میکند (ربیع، ص 22)، غالباً به صحت و نقد سند اعتنایی ندارد؛ ازینرو، احادیث ضعیفالسند و اسرائیلیات * در تفسیر وی فراوان دیده میشود و برخی از این جهت بر وی خرده گرفتهاند (زرقانی، ج 2، ص 33؛ معرفت، ج 2، ص 313؛ نیز رجوع کنید به ادامة مقاله). نمونههایی از اسرائیلیات را که با عصمت انبیا منافات دارد، میتوان ذیل آیة 37 سورة احزاب (طبری، ج 22، ص10ـ11)، آیات 21 تا 25 سورة ص´ (همان، ج 23، ص 93ـ96، 174ـ179) و آیة 24 سورة یوسف (همان، ج 12، ص 108ـ110، 239ـ250) مشاهده کرد (برای نقد اقوال طبری ذیل این آیات رجوع کنید به محمد عبدالسلام ابوالنیل، ص 229ـ 245؛ نیز رجوع کنید به محمدبکر اسماعیل، ص60ـ73).طبری در موارد متعدد از روش تفسیر قرآن با قرآن برای تبیین آیات بهره جسته است (محمدبکر اسماعیل، ص 44ـ47)؛ مثلاً برای تفسیر آیة 7 سورة بقره، از آیة 23 سورة جاثیه استفاده کرده است (طبری، ج 1، ص90). وی به قرائات عنایت خاصی داشته و بحثهایش در قرائات حاکی از احاطة او در این زمینه است ( رجوع کنید به عانی، ص 158). بهگفتة یاقوت حموی (ج 18، ص 45)، وی کتابی در این فن نوشته و تمامی قرائات مشهور و شاذ را در آن گرد آورده و بررسی کرده است. طبری در تفسیر خود به کتاب قرائاتش اشاره نموده است (برای نمونه رجوع کنید به ج 1، ص50، ذیل فاتحه: 4). از مهمترین ویژگیهای روش طبری در بررسی قرائات میتوان به این موارد اشاره کرد: اجماع قراء (فتلی، ص 181ـ183؛ صغیر، ص 56ـ57) و مقایسه با اشعار شاعران عرب (فتلی، ص 207ـ214)، ترجیح قرائت مشهور به قرائت ضعیف (برای نمونه رجوع کنید به ج 3، ص 197، ذیل آلعمران: 51)، عنایت به هماهنگی قرائت با سیاق آیات (ج 1، ص 94، ذیل بقره: 10) و قواعد و شیوة معروف زبان عرب (ج 4، ص 179، ذیل آلعمران: 147؛ فتلی، ص 184ـ190)، ترجیح قرائت هماهنگ با تفسیر علمای لغت و نحو (ج 1، ص 193، ذیل بقره: 37؛ فتلی، ص 201ـ207)، ترجیح قرائتِ مطابق با رسمالخط مصحف (ج 2، ص190، ذیل بقره: 210؛ فتلی، ص 199ـ201؛ صغیر، ص 57 ـ 58) و قرائتی که از سهولت لفظی و تناسب معنوی برخوردار است (ج 5، ص60، ذیل نساء: 42؛ فاضلی، ص 236ـ240؛ فتلی، ص 194ـ199).طبری در بارة قرائتهای هفتگانه، نظر خاصی داشته و قرائت عبداللّهبن عامر یَحْصُبِی، از قاریان هفتگانه، را جزء این قرائتها نیاورده و آن را تخطئه کرده است (عطوان، ص 286ـ 287، 332ـ360). بر عقیدة طبری در باب ترجیح برخی قرائتها بر یکدیگر و خارج کردن برخی از قرائتهای متواتر و جایگزین کردن قرائتهای شاذ، خرده گرفتهاند (آلاسماعیل، ص 331). طبری با تعابیر خاصی از قرائتهای مقبول خود در تفسیریاد کرده ( رجوع کنید به همان، ص 331ـ332) و قرائتهای شاذ را با معیارهایی چون مخالفت با رسمالخط مصحف عثمانی، مخالفت با اجماع قراء و قرائتهای واحد، مشخص کرده است (صغیر، ص 90ـ92، 155ـ161).طبری، به پیروی از ابنعباس، بوفور به شعر قدیم عرب استناد جسته تا معنای یک کلمه یا عبارت قرآنی را روشنتر سازد (گولدتسیهر، ص 114ـ115؛ ذهبی، ج 1، ص 219؛ عانی، ص 155ـ 156). وی به مباحث دقیق لغوی و صرفونحو نیز پرداخته که حاکی از تسلط او بر زبان عربی است (فاضلی، ص 241ـ 246؛ محمدبکر اسماعیل، ص 73ـ74). او در نحو، متأثر از نحویان کوفه است و غالباً قول کوفیان را موجه و مرجح میشمارد (زیدی، ص 188؛ صغیر، ص 155). پیروی بارز او از نحو مکتب کوفه، نقل قول فراوان از کتاب معانیالقرآن یحییبن زکریا فراء (متوفی 207) است (فتلی، ص 179؛ نیز رجوع کنید به احمد خطابعمر، ص 238ـ262). وی در نقد تأویلهای مختلف از معیارهای گوناگونی بهره میگیرد، همچون سیاق آیات و پیوستگی آنها (برای نمونه رجوع کنید به ج 1، ص 132ـ137، ذیل بقره: 25)، اجماع علما و اهل تأویل (ج 1، ص 134)، شیوة معمول بیان عرب (ج 5، ص 79، ذیل نساء: 47)، تعمیم بخشیدن به معانی و پرهیز از تقیید و تخصیص بدون دلیل (ج 30، ص 125، ذیل بلد: 3) و وجود خبر صحیح از رسول اکرم در تأیید یکی از اقوال تفسیری (ج 5، ص20ـ21، ذیل نساء: 29). طبری از تعیین جزئیات امور، مثلاً نوع مائدة آسمانی که حواریون حضرت عیسی طلب کردند (ج 7، ص 88، ذیل مائده: 112ـ 115) یا مقدار ثمن بَخس (دَراهِمَ معْدودةٍ) که برادران یوسف او را به آن فروختند (ج 12، ص 103ـ104، یوسف: 20)، خودداری میکند؛ زیرا از دید وی اینها اموری است که نه دانستن آنها سودی دارد نه جهل به آنها ضرری. پرهیز از تکرار مطالب و اطالة کلام نیز از ویژگیهای اوست (برای نمونه رجوع کنید به ج 6، ص 57، ذیل نساء: 6).تفسیر طبری را نباید صرفاً تفسیری روایی دانست؛ زیرا طبری به مسائل و مباحث کلامی نیز توجه داشته و نظریات خود را در قالب گردآوری و نقل احادیثی دالّ بر موضع کلامی خود بیان کرده است. وی کمتر به نقد مستقیم نظریات گروههای مخالف پرداخته است. از مجموعه آرای کلامی موجود در تفسیر طبری میتوان به این موارد اشاره کرد: وی در تفسیر آیة 172 سورة اعراف (ج 6، ص 75ـ81) روایات فراوانی نقل کرده که اغلب جبر انگارانهاند. در برخی موارد، طبری تأویل تنزیهی آیه را رد کرده و تفسیری کاملاً تشبیهی از آیه بهدست داده است. از این موارد میتوان به تفسیر کلمة «کرسی» در آیة 255 سورة بقره (ج 3، ص 7ـ 8) و کلمة «موازین» در آیة 8 سورة اعراف (ج 8، ص 91ـ92) اشاره کرد. طبری در تأویل آیات متشابه، اغلب تفسیری تشبیهی از آنها ارائه میکند (ج 29، ص 37ـ 38). وی در ذیل آیة 7 سورة آلعمران، آرای مختلفی در بارة مفهوم محکم و متشابه در قرآن آورده و بهترین نظر را چنین میداند که آیات محکم، آیاتی از قرآن است که علما تأویل و تفسیر آن را میدانند و متشابهات را آیاتی میداند که تأویل (به معنای مصداق عینی) آن را کسی جز خداوند نمیداند و مواردی چون هنگام نزول عیسیبن مریم و زمانقیامت را در بر میگیرد (ج 3، ص 116). بر این اساس به نظر میرسد که طبری قائل به معنایی محدود برای واژة متشابه در قرآن بوده است. طبری نسخ تلاوت را جایز دانسته و عقیده دارد که این امر اتفاق افتاده است (همان، ص 150). صبغة روایی تفسیر طبری و توجه به ذکر اسباب نزول ( رجوع کنید به موسوی، ص 220ـ221، 224ـ229) باعث شده که وی روایات فراوانی در پیوند با سیرة نبوی در سبب نزول آیات نقل کند (برای نمونه رجوع کنید به ج10، ص 5 ـ6، 43ـ 48، 130ـ131؛ نیز رجوع کنید به عانی، ص 160).کتاب المبتدأ و المبعث و المغازی محمدبن اسحاقبن یسار (متوفی 151) به روایت سَلَمةبن فضل انصاری ( رجوع کنید به طبری، ج 9، ص 34، 117، ج 15، ص 13، 133) به واسطة محمدبن حُمَید تمیمی (متوفی 248؛ طرابیشی، ص 552) و روایت یونسبن بُکَیْر ( رجوع کنید به طبری، ج 6، ص 200) در اختیار طبری بوده و از مصادر مهم وی در تفسیر، خاصه بخشهای مربوط به داستان آفرینش (المبتدأ) به شمار میرفته است. اگر چه تفسیر طبری از ذکر فضائل اهل بیت پیامبر خالی نیست (برای نمونه رجوع کنید به آلعمران: 61؛ مائده: 55؛ ضحی: 5؛ احزاب: 33) در موارد متعدد، به شأن نزول آیاتِ مرتبط با اهل بیت، بهرغم تصریح به آنها در منابع دیگر، اشارهای نشده است ( رجوع کنید به استادی، ص 87 ـ99). مهمتر از همه، عدم تصریح یا اشاره به ماجرای غدیرخم، ذیل آیة 67 سورة مائده (ج 6، ص 198ـ200) است، در حالی که وی در کتابی جداگانه روایات فراوانی در این باب گرد آورده است ( رجوع کنید به طبری، 1379 ش، ص 41ـ100). در ذیل آیة 3 سورة مائده (ج 6، ص 50 ـ54) نیز نزول آن را در آخرین حج پیامبر، در روز عرفه دانسته و حتی قول به نزول آن در هجدهم ذیحجّه را نیاورده است. این در حالی است که وی دو روایت دالّ بر وفات پیامبر، هشتادویک روز بعد از نزول این آیه، نقل کرده که با توجه به تاریخ وفات پیامبر در 2 یا 12 ربیعالاول به روایت اهل سنّت و 28 صفر به روایت شیعه ناسازگار است. طبری روایات اندکی نیز به نقل از اهل بیت آورده است. از جمله، خبری است به نقل از امام باقر علیهالسلام در شأن نزول آیة برائت (توبه: 1)، که طبق آن به پیامبر وحی میشود که آیه را باید خود او یا یک تن از تبار او ابلاغ کند و ازینرو علی علیهالسلام مأمور ابلاغ آیه میشود (ج 10، ص 47؛ نیز رجوع کنید به برائت، سوره * ).تفسیر طبری محل توجه عالمان پس از وی قرار گرفته است؛ ابنندیم (ص 292) آن را کتابی خوانده که بهتر از آن نگاشته نشده است. ظاهراً یحییبن عدی (متوفی 363) نیز این کتاب را برای فروش به حکام ایالت، دوبار استنساخ کرده است ( د. اسلام ، همانجا). بهگفتة ابوحامد احمد اسفراینیِ فقیه، اگر کسی برای دستیابی به این تفسیر تا چین سفر کند، کار چندان بزرگی نکرده است (به نقل خطیب بغدادی، ج 2، ص 163). با آنکه طبری از حنبلیان بغداد مصیبتها کشیده (همان، ج 2، ص 164)، به نظر ابنتیمیّة حنبلی مسلک، تفسیر وی را باید از صحیحترین تفاسیر دانست، زیرا گفتار پیشینیان را با اسانید صحیح ذکر میکند، در تفسیرش بدعتی وجود ندارد و از راویان متهم به کذب نقل روایت نمیکند (ابنتیمیّه، ص 51، نیز رجوع کنید به ص 37). سیوطی در طبقات المفسرین (ص30)، طبری را سرآمد همة مفسران میداند و مینویسد که تفسیر قرآن طبری ارجمندترین تفسیر است و چنانکه قاطبة علما گفتهاند، مانند آن تألیف نشده است؛ زیرا طبری روایت و درایت را توأماً فراهم آورده و در این عرصه کسی پیش از او و پس از او با وی برابری نکرده است. گولدتسیهر (ص 107، 109ـ110)، تفسیر طبری را دائرةالمعارفی از تفاسیر مأثور خوانده است؛ تفسیری که نه فقط حاوی ثبت روایات تفسیری، بلکه مشتمل بر نقد و ارزیابی و ترجیح اقوال نیز هست.تفسیر طبری تأثیر فراوانی بر مفسران بعد از خود نهاده و غالب مفسران در تفسیر آیات به نظر طبری اشاره کردهاند؛ برای نمونه مفسرانی چون علیبن احمد واحدی (متوفی 468؛ جودة محمدمهدی، ص 118ـ 119)، شیخطوسی (متوفی 460؛ جعفر، ص 107ـ110)، ابوبکرمحمدبن عبداللّه ابنعربی مالکی (متوفی 543)، عبدالحقبن غالب ابنعطیه (متوفی 546)، محمدبن احمد قرطبی (متوفی 671) و محمدبن جزی کلبی (متوفی 741؛ مشینی، ص 672ـ692، 703ـ 705) را میتوان نام برد که مکرراً به آرای طبری اشاره کردهاند. در تفسیر التبیان شیخطوسی در موارد متعددی نام ابوجعفرمحمدبن جریر طبری، به دلیل خطای کاتبان، به ابوجعفرمحمدبن علی تغییر پیدا کرده که این اشتباهات از طریق تفسیر وی به دیگر تفاسیر شیعه چون مجمعالبیان راه یافته است (صالحی نجفآبادی، ص 147ـ171، 364ـ369). عالمان اندلسی نیز به تفسیر طبری توجه جدّی داشتهاند. این را میتوان از تلخیص این تفسیربه توسط مفسران اندلسی دریافت؛ کسانی چون احمدبنعبداللّه قرطبی (متوفی 333) و محمدبن احمد نحوی مشهور به ابناللجاش (متوفی 490؛ گنونی، ج 1، ص 132ـ133،157، 179). از این تلخیصها ظاهراً هیچ نسخة خطیایباقی نمانده است.وجود اسرائیلیات در تفسیر طبری، چنانکه گفته شد، انتقادهایی را بر انگیخته است. شیخ محمد عبده، طبری را به جنون حدیثی متهم کرده؛ زیرا هر حدیثی را، اگر چه ناسازگار با عقل، نقل کرده است. عبده در ذیل آیة بشارت ولادت یحیی به حضرت زکریا (آلعمران: 39ـ40) با اشاره به مطلب طبری میگوید که اگر کسی فقط همین روایت را نقل کند که زکریا وحی ملائکه را با ندای شیطانی اشتباه گرفت، در جرح او کافی است (رشیدرضا، ج 3، ص 298ـ299). آمال محمد عبدالرحمان ربیع برخی از اسرائیلیات تفسیر طبری را با نقلهای مشابه در منابع عبری، در کتاب الاءسرائیلیات فی تفسیرالطبری (قاهره 1422) بررسی و تطبیق کرده است. شیخطوسی نیز در مقدمة التبیان (ج 1، ص 1) به افراط طبری در تفصیل مطالب اشاره کرده و آن را نقص کار او دانسته است. با اینهمه، از آنجا که طبری از منابع فراوان تفسیریِ پیش از خود بهره برده است که بیشتر آنها در دست نیست و بر مبنای تفسیر او میتوان برخی از آنها را بازسازی کرد، کار وی ارزشمند است. این ویژگی، ثمرة نقل وسیع و امانتدارانة طبری از روایات و اقوال تفسیری پیشینیان است.گزارش یاقوت حموی در بارة منابع طبری، کهنترین نوشتهای است که در آن از مآخذ طبری سخن رفته است. یاقوت (ج 18، ص 64) از جمله مصادر تفسیری طبری، به اینها اشاره کرده است: تفسیر ابنعباس به پنج طریق، تفسیر سعیدبن جبیر به دو طریق، تفسیر مجاهدبن جبر به سه طریق و به طرق دیگر، تفسیر قَتادةبن دعامة و حسن بصری و عکرمه به سه طریق، تفسیر ضحاکبن مزاحم به دو طریق، تفسیر عبداللّهبن مسعود به یک روایت، و تفسیر کسان دیگری چون عبدالرحمانبن زیدبن أسلم، ابنجریج و مقاتلبن سلیمان.طبری در خصوص مآخذ تاریخی و سیره و اخبار از نوشتههای محمدبن سائب کلبی و فرزندش هشام و محمدبن عمر واقدی و دیگران، و در نقل مطالب نحوی از آثار علیبن حمزه کسائی، یحییبن زیاد فراء، ابوالحسن اخفش و ابوعلی قُطْرُب بهره برده است (همان، ج 18، ص 65). مصادری که طبری در تفسیر خود از آنها بهره برده، موضوع تحقیق برخیخاورشناسان بوده است. به عقیدة هورست ، طبری حداقل از سه طریق از تفسیر مجاهدبن جبر بهره برده است که از این سه طریق، دو طریق را ابنندیم در الفهرست و ثعلبی (متوفی 427) در الکشف و البیان یاد نکردهاند (لیمهویس ، ص 169). سزگین (ج 1، جزء 1، ص 71) یکی از مصادر تفسیر طبری را تفسیر مجاهد به طریق محمدبن عَمرو باهلی از ابوعاصم نبیل از عیسیبن میمون به طریق ابنابینجیح از مجاهد میداند. لیمهویس (ص 172) در بررسی خود، نظر سزگین را رد کرده و یادآور شده که متن تفسیر موجود از مجاهد با آنچه در تفسیر طبری از وی نقل شده، تفاوت دارد.از تفسیر طبری نسخههای خطی متعددی، بویژه در کتابخانههای ترکیه، همچون ایاصوفیه و نورعثمانیه، موجود است، سزگین (ج 1، جزء 2، ص 166ـ167) فهرست کامل آنها را آورده است. این تفسیر بارها به چاپ رسیده است. نخستین طبع آن در 1321/ 1903 در قاهره بهکوشش مصطفی بابیحلبی و برادرانش صورت گرفت. چاپ مصحَح و منقحی از آن با تحقیق و حواشی محمود محمد شاکر و بازنگری و بازشناسی احادیث آن بهکوشش احمدمحمد شاکر از 1374 تا 1388 در مصر انتشار یافت که تنها تا آیة 26 سورة ابراهیم را شامل میشود. دارالکتب العلمیه در دوازده جلد متن کل تفسیر را چاپ کرده و در تکملة این چاپ، احمد اسماعیل شکوکانی فهرست احادیث تفسیر را استخراج کرده است (بیروت 1420/ 1999). این چاپ ظاهراً افست از روی یکی از بهترین چاپهای کامل تفسیر طبری است که مصطفی سقا و دیگران در قاهره از 1954 تا 1957 منتشر کردهاند.محمدحسن محمدحسن اسماعیل آرای فقهی طبری در تفسیر را با عنوان الاحکام الفقهیة للامام الطبری بر اساس تبویب رایج فقهی استخراج و در 1420/2000 در بیروت چاپ کرده است. بازسازی متون کهن تفسیری با بهرهگیری از تفسیر طبری ، یکی از فعالیتهای قرآنپژوهان است. از این دسته تحقیقات میتوان به بازسازی تفسیر محمدبن اسحاق به کوشش محمد عبداللّه أبوصعیلیک (بیروت 1417/1996)، تفسیر سعیدبن جبیر به کوشش جواد ترندک (تهران 1378 ش)، تفسیر الحسن البصری به کوشش محمد عبدالرحیم (قاهره 1992) و صحیفة علیبن ابیطلحة به کوشش راشد عبدالمنعم رجال (قاهره 1411/1991) اشاره کرد.از تفسیر طبری گزیدههایی در دست است. بهگفتة ابنندیم (ص 292)، ابوبکربن الاخشید (متوفی 326) گزیدهای از تفسیر طبری را با نام اختصار تفسیرالطبری فراهم کرد (نیز رجوع کنید به مدرستبریزی، ج 7، ص376). محمدبن صُمادح تُجیبی (متوفی 419)، عالِم اندلسی، نیز گزیدهای از تفسیر طبری دارد. وی (ج 1، ص 29) قصد خود را صرفاً نگارش غریبالقرآن و لغات دشوار این کتاب ذکر کرده است، ازینرو از بیان مسائل دیگر احتراز داشته و فقط روایات مشهور را نقل نموده است.بخشهایی از تفسیر طبری به قلم محمدباقر خالصی بهفارسی بر گردانده شده است. ترجمهای فرانسوی از قسمتی از آن به قلم پیر گوده در 1983 در پاریس، و ترجمهای انگلیسی از بخشهایی از آن به قلم جان کوپر در 1987 در آکسفورد منتشر شده است. همچنین اثری به زبان فارسی به عنوان ترجمة تفسیر طبری در 1339 ش در تهران بهچاپ رسیده که نادرستی انتساب آن به طبری اثبات شده است ( رجوع کنید به ترجمة تفسیر طبری * ).منابع: نبیل آل اسماعیل، علمالقراءات: نشأته، أطواره، أثره فی العلوم الشرعیة ، ریاض 1421/ 2000؛ ابنتیمیّه، مقدمة فی اصول التفسیر ، بیروت: دارمکتبةالحیاة، [ بی تا. ] ؛ ابن ندیم؛ احمد خطاب عمر، «الطبریالنحوی الکوفی من خلال تفسیره»، آدابالرافدین ، ش 9 (سپتامبر 1978)؛ رضا استادی، «اهل بیت رسالت در تفسیر طبری»، کیهان اندیشه ، ش 25 (مرداد و شهریور 1368)؛ محمدبن صمادح تجیبی، مختصر من تفسیرالامامالطبری ، چاپ محمدحسن ابوالعزم زفیتی، مصر 1400/ 1980؛ خضیر جعفر، الشیخالطوسی مفسراً ، قم 1378 ش؛ جودة محمد مهدی، الواحدی و منهجه فی التفسیر ، [ قاهره 1978 ] ؛ احمدمحمد حوفی، الطبری ، قاهره ?[ 1382/1963 ] ؛ خطیب بغدادی؛ محمدحسین ذهبی، التفسیروالمفسرون ، بیروت 1407/1987؛ آمال محمد عبدالرحمان ربیع، الاسرائیلیات فیالتفسیرالطبری: دراسة فیاللغة والمصادرالعبریة ، قاهره 1422/2001؛ محمد رشیدرضا، تفسیر القرآن الحکیم الشهیر بتفسیر المنار ، [ تقریرات درس ] شیخمحمد عبده، ج 3، مصر 1367؛ محمد عبدالعظیم زرقانی، مناهلالعرفان فی علومالقرآن ، چاپ احمد شمسالدین، بیروت 1409/1988؛ کاصد یاسر حسین زیدی، «الطبری المفسر الناقد مع موازنة بمفسرین معاصرین له»، در الامام الطبری فی ذکری مرور احد عشر قرناً علی وفاته ، ج 2، [ رباط ] : ایسیسکو، 1992؛ فؤاد سزگین، تاریخ التراث العربی ، ج 1، جزء 1و2، نقله الیالعربیة محمود فهمی حجازی، ریاض 1403/1983؛ عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، کتاب طبقات المفسرین ، چاپ مورسینگ، لیدن 1839، چاپ افست تهران 1960؛ نعمتاللّه صالحی نجفآبادی، «نقدی سند شناسانه بر احادیث مجمعالبیان »، فصلنامة پژوهشهای قرآنی ، سال 8 ، ش 29ـ30 (بهار و تابستان 1381)؛ محمود احمد صغیر، القراءاتالشاذة و توجیها النحوی ، دمشق 1419/1999؛ محمدبن جریر طبری، بخشهای بر جای ماندة کتاب فضائل علیبن ابیطالب علیهالسلام و کتاب الولایة ، چاپ رسول جعفریان، قم 1379 ش؛ همو، تاریخالطبری: تاریخ الامم و الملوک ، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت [ 1382ـ1387/1962ـ1967 ] ؛ همو؛ جامعالبیان فی تفسیرالقرآن ، بولاق 1322ـ 1330/ 1904ـ1911، چاپ افست بیروت 1400ـ1403/ 1980ـ1983؛ مطاع طرابیشی، «رواةالمغازی والسیر عن محمدبن اسحاق»، مجلة مجمع اللغةالعربیة بدمشق ، ج 56، ش 3 (رمضان 1401)؛ محمدبن حسن طوسی، التبیان فی تفسیرالقرآن ، چاپ احمد حبیب قیصر عاملی، قم 1409؛ عبدالقهار داود عانی، دراسات فیالتفسیر و المفسرین ، بغداد 1987؛ حسین عطوان، القراءاتالقرآنیة فی بلادالشام ، بیروت 1402/1982؛ محمد فاضلی، «تفسیر طبری در نقد و بررسی»، در یادنامة طبری ، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1369 ش؛ عبدالحسین فتلی، «ابوجعفرالطبری و منهجه فیالقراءات»، مجلة المجمعالعلمیالعراقی ، ج 34، ش 2 (جمادیالآخره 1403)؛ کحّاله؛ عبدالسلام احمد گنونی، المدرسةالقرآنیة فیالمغرب من الفتح الاسلامی الی ابن عطیة ، ج 1، رباط 1401/1981؛ ایگناتس گولدتسیهر، مذاهب التفسیر الاسلامی ، ترجمة عبدالحلیم نجار، قاهره 1374/ 1955؛ محمدبکر اسماعیل، ابن جریرالطبری و منهجه فیالتفسیر ، قاهره 1411/1991؛ محمد عبدالسلام ابوالنیل، «الطبری المفسر، مذهبه فی التفسیر، مقارنة بین تفسیره و اعمال الآخرین»، در الامامالطبری ، همان؛ مدرس تبریزی؛ مصطفی ابراهیم مشینی، مدرسةالتفسیر فی الاندلس ، بیروت 1406/1986؛ محمدهادی معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب ، مشهد 1418ـ1419؛ محمدحسین موسوی، «اسباب نزول در تفسیر طبری»، فصلنامة پژوهشهای قرآنی ، سال 1، ش 1 (بهار 1374)؛ یاقوت حموی، معجمالادباء ، بیروت 1400/ 1980؛EI 2 , s.v. "Al-T ¤ abar ¦ â , Abu ¦ Dj a ¨ far" (by C.E. Bosworth); Fred Leemhuis, "MS. 1075 tafs ¦ â r of the Cairene Da ¦ r al-Kutub and Muga ¦ hid's Tafsir ", in Proceedings of the Ninth Congress of the Union Europe ¨ enne des Arabisants et Islamisants , ed. Rudolph Peters, Leiden: Brill, 1981.