تفسیر ابنعربی ، تفسیری منسوب به ابنعربی نوشتة کمالالدین عبدالرزاق کاشانی، عارف ایرانی قرن هشتم.در فهرست آثار ابنعربی، تفسیرهایی نیز ذکر شده است. بعضی، از تفسیر مفصّلی با نام الجمع والتفصیل فیاسرار التنزیل یاد کردهاند که حجم آن قریب به دو برابر الفتوحات المکیة بوده است (برای نمونه رجوع کنید به مکی، ص 204). از تفسیر یا تفسیرهایی با حجم کمتر نیز یاد شده است (برای نمونه رجوع کنید به عبدالرزاق کاشی، مقدمة مصطفی غالب، ص 17). همین امر سبب شده است این اثر را، که صبغهای از عرفان ابنعربی دارد، به وی منتسب ساخته و از حدود 150 سال قبل آن را به نام وی منتشر کنند؛ در حالی که این تفسیر از آنِ ابنعربی نیست ( رجوع کنید به ادامة مقاله) و از تفاسیر مذکور نیز نسخهای به دست نیامده است. علاوه بر این، بعضی با جمعآوری اقوال تفسیری ابنعربی از آثارش، آرای تفسیری وی را به صورت اثری مستقل به چاپ رساندهاند (برای نمونه رجوع کنید به محمود غراب، رحمة من الرحمن فی تفسیر و اشارات القرآن ).تفسیر منسوب به ابنعربی، که مشتمل بر همة قرآن است، با خطبهای ادبی و سرشار از اصطلاحات عرفانی آغاز میشود. مؤلف، ضمن ذکر سابقة انس خود با قرآن، با ذکر این سخن پیامبر اکرم که قرآن ظهر و بطن دارد، منظور از ظهر را تفسیر و منظور از بطن را تأویل دانسته و با بیان رأی خود در بارة تأویل، فهم خویش را از آیات بیان کرده و البته یادآور شده که متعرض آیاتی که تأویلی برای آنها نداشته یا نیازی به تأویل نداشتهاند، نگردیده است (عبدالرزاق کاشی، ج 1، ص 5).مؤلف با بیان رموز مندرج در «بسماللّه الرّحم'نالرّحیم» به تأویل سورة فاتحه پرداخته و البته، چنانکه خود پیشتر اشاره نموده، فقط بعضی آیات این سوره و سورههای دیگر را تأویل کرده که تعداد آنها در بیست سورة اول به این شرح است: 4 آیه از سورة فاتحه، 200 آیه از بقره، 128 آیه از آلعمران، 83 آیه از نساء، 67 آیه از مائده، 96 آیه از انعام، 56 آیه از اَعراف، 39 آیه از اَنفال، 29 آیه از توبه، 34 آیه از یونُس، 53 آیه از هود، 65 آیه از یوسُف، 26 آیه از رعد، 21 آیه از ابراهیم، 23 آیه از حِجْر، 45 آیه از نحل، 55 آیه از اِسراء، 66 آیه از کهف، 50 آیه از مریم، 69 آیه از طه'؛ میتوان گفت، مؤلف بهطور متوسط 48% آیات را تأویل کرده است.مؤلف به معنای ظاهری آیات توجه داشته و گاه به آنها تصریح کرده (برای نمونه رجوع کنید به ج 1، ص 444) ولی گاه، بر خلاف انتظار خواننده، وجهی از معنا را بر گزیده است که موجه نیست (برای نمونه رجوع کنید به ج 2، ص 353).وی کوشیده است که اصطلاحات قرآن و سنّت را با اصطلاحات فلسفی و عرفانی تطبیق دهد؛ برای نمونه، جبرائیل را عقل فعال و میکائیل را روح فلک ششم و اسرافیل را روح فلک چهارم و عزرائیل را روح فلک هفتم دانسته است ( رجوع کنید به ج 1، ص 72ـ73). همچنین در جای جای تفسیر خود از احادیث و روایات بهره برده است.هر چند روش اصلی این تفسیر توجه به معانی باطنی آیات با عنایت به اصول عرفان نظری ابنعربی است و از این جهت آن را از جملة تفاسیر باطنی و جدای از تفسیر صوفیه دانستهاند ( رجوع کنید به رشیدرضا، ج 1، مقدمه، ص 18)، ولی نمونههایی از تفسیر اشاری ( رجوع کنید به تفسیر * ، بخش 10: تفسیر عرفانی) نیز در آن دیده میشود (برای نمونه رجوع کنید به ذیل آیة 26 سورة بقره و آیة 95 سورة انعام؛ نیز رجوع کنید به ذهبی، ج 2، ص 441ـ442).در این اثر مکرراً مصطلحات عرفان نظری ابنعربی بهکار رفته و تفسیر بر مبنای آن مصطلحات و مفاهیم قرار داده شده است، از جمله اصطلاح «وحدت وجود و موجود». مؤلف تفسیر چنان به عرفان ابنعربی پایبند بوده که حتی شرک به حق را ممتنع شمرده و بر این اساس، آیات گوناگونی را تفسیر کرده است (برای نمونه رجوع کنید به ج 1، ص 255، 386، 670؛ نیز رجوع کنید به ذهبی، ج 2، ص 442ـ443). همچنین وی از مراتب سهگانة توحید (توحید افعال و توحید صفات و توحید ذات) سخن به میان آورده (برای نمونه رجوع کنید به ج 1، ص 9) و متناظربا این مراتب، از جَنات ثلاث یاد کرده است؛ یعنی، از جنت افعال و جنت صفات و جنت ذات، و گاه با تعابیر دیگری نظیر جناتالنفس و جناتالقلب و جناتالروح ( رجوع کنید به ج 2، ص 21، 656).بهرغم این بیان ابنعربیوار، بدرستی در صحت انتساب این تفسیر به ابنعربی تردید شده است (برای نمونه رجوع کنید به ذهبی، ج 2، ص 436ـ443؛ پورجوادی، ص 131ـ134؛ جوادیآملی، ص 12؛ فاطمینیا، ص 26ـ27؛ معرفت، ج 2، ص 573 ـ574). با دلایل متعدد میتوان نشان داد که این تفسیر اثر ابنعربی نیست و نوشتة عبدالرزاق کاشانی است و همان است که با عنوان «تأویلات» در زمرة آثار او ذکر شده است. از جملة این دلایل است: 1) در کلیة نسخههای خطی این تفسیر، آن را از عبدالرزاق کاشانی دانستهاند ( رجوع کنید به ذهبی، ج 2، ص 437). 2) نویسندة این تفسیر یکی از مشایخ خود را نورالدین عبدالصمد معرفی کرده ( رجوع کنید به عبدالرزاق کاشی، ج 2، ص 228)، در صورتی که نام مشایخ ابنعربی بدقت احصا گردیده و در میان آنها نامی از چنین شخصی نیامده است ( رجوع کنید به جهانگیری، ص 98ـ 106). از سوی دیگر، در شرححال کمالالدین عبدالرزاق کاشانی آمده که وی مرید شیخ نورالدین عبدالصمد نطنزی بوده است ( رجوع کنید به جامی، ص480ـ482). 3) در این تفسیر، ذیل آیة 40 سورة نمل (عبدالرزاق کاشی، ج 2، ص 206)، جملهای از «ابناعرابی رحمهاللّه» نقل شده که برای مشخص شدن اینکه این ابناعرابی همان ابنعربی است یا خیر، مقایسة آن جمله با عبارتی از ابنعربی در فصوص ، روشنگر است ( رجوع کنید به قیصری، ج2، ص227ـ 229). 4) مقایسة تطبیقی این اثر با آرای تفسیری ابنعربی در آثارش، از جمله فصوص ، میتواند مؤید این باشد که نویسندة این کتاب ابنعربی نیست. در فصوص به 237 آیه استناد شده که میتوان آنها را در تفسیر منسوب به ابنعربی باز جست و آنها را با یکدیگر مقایسه کرد؛ در 103 مورد آنچه در فصوص آمده با آنچه در تفسیر آمده کاملاً متفاوت است، از جمله ابنعربی در بارة فرعون و توبة او نظر منحصر به فردی داشته ( رجوع کنید به قیصری، ج 2، ص 415ـ416، 439ـ440) که در این تفسیر نیامده و به جای آن تفسیر متداول آیه ذکر شده است ( رجوع کنید به عبدالرزاق کاشی، ج 2، ص 764). همچنین ابنعربی در تفسیر آیة 32 سورة فاطر نظر خاصی داشته ( رجوع کنید به قیصری، ج 1، ص 307ـ 308) که در این تفسیر نیامده است ( رجوع کنید به عبدالرزاق کاشی، ج 2، ص 319). ابنعربی در فصوص ، اسحاق را فرزندی دانسته که حضرت ابراهیم برای قربانی برد ( رجوع کنید به قیصری، ج 1، ص 318)، اما در تفسیر، مطابق نظر مشهور، اسماعیل آمده است ( رجوع کنید به ج 2، ص 345). 5) مؤلف تفسیر در جای جای تفسیرش به احادیثی از ائمه استناد کرده است (بیش از 35 بار از علی علیهالسلام برای نمونه رجوع کنید به ج 1، ص 17، 53، 97، 153، 334، 436، 696، ج 2، ص 26، 171، 527، 545، 612، 755؛ برای احادیث منقول از امام صادق علیهالسلام رجوع کنید به ج 1، ص 4، 450، 462، ج 2، ص491، 758؛ علاوه بر اینها مؤلف در نُه موضع روایاتی از دیگر معصومان بدون ذکر نام آورده است). وی در مواضع متعدد به تکریم علی علیهالسلام پرداخته ( رجوع کنید به ج 1، ص 575، 754، ج 2، ص 328، 545، 755) و نزول آیات «ولایت» (مائده: 55)، «اُذُنٌ واعِیَة» (حاقَّه: 12)، «النَّبَاِ الْعظیم» (نباء: 2) و «نجوی» (مجادله: 12) را در شأن آن حضرت و نزول سورة دهر و آیة «مودت فیِ القُربی» ( رجوع کنید به عبدالرزاق کاشی، ج 2، ص 432ـ433) را در شأن اهلبیت دانسته و بهظهور حضرت مهدی عجلاللّهتعالی فرجهالشریف نیز اشاره نموده است (برای نمونه رجوع کنید به ج 1، ص 14، 79، 460، 653، 748، ج 2، ص450، 560، 642ـ663).با توجه به این مطالب، مؤلف، بر خلاف ابنعربی، اعتقادات شیعی داشته است. بنابراین، جای تردید نیست کهاین اثر، نه از ابنعربی، بلکه از شاگرد مکتب او عبدالرزاق کاشانی است.این اثر در 1283 و 1317 در قاهره و در 1301 در لکهنو به عنوان تفسیر ابنعربی به چاپ رسید. چاپ منقح از آن نیز با نام تفسیرالقرآن الکریم به عنوان اثر ابنعربی، بهکوشش مصطفی غالب در بیروت (چاپ اول 1968، چاپ دوم 1978) منتشر شد.منابع: علاوه بر قرآن؛ نصراللّه پورجوادی، اشراق و عرفان: مقالهها و نقدها ، تهران 1380 ش؛ عبدالرحمانبن احمد جامی، نفحاتالانس ، چاپ مهدی توحیدیپور، [ تهران 1337 ش ] ؛ عبداللّه جوادیآملی، «در مکتب استادجوادی آملی: بحث و تحقیقی در بارة تأویل و تفسیر»، کیهان اندیشه ، ش 39 (آذر و دی 1370)؛ محسن جهانگیری، محییالدین ابنعربی: چهرة برجستة عرفان اسلامی ، تهران 1375 ش؛محمدحسین ذهبی، التفسیر والمفسّرون ، بیروت 1407/1987؛محمد رشیدرضا، تفسیرالقرآن الحکیمالمشتهر باسم تفسیرالمنار ، [ تقریرات درس ] شیخ محمد عبده، ج 1، مصر 1373/ 1954؛ عبدالرزاق کاشی، تفسیر القرآن الکریم (معروف به تفسیر ابنعربی )، چاپ مصطفی غالب، بیروت 1978، چاپ افست تهران [ بیتا. ] ؛عبداللّه فاطمینیا، «تفسیر منسوب به ابنعربی»، گلچرخ ، سال 1، ش 1 (فروردین 1371)؛ داوودبن محمود قیصری، مطلع خصوص الکلم فی معانی فصوص الحکم ، چاپ محمدحسن ساعدی، [ قم ] 1416؛محمدهادی معرفت، التفسیر و المفسّرون فی ثوبه القشیب ، مشهد 1418ـ1419؛ محمدبن مظفرالدین محمد مکی، الجانب الغربی فی حل مشکلات الشیخ محیالدّین ابنعربی ، چاپ نجیب مایل هروی، تهران 1364 ش.