تفسیر ابنعباس ، مجموعه اقوال تفسیری منسوب به عبداللّهبن عباس، از صحابة پیامبر. ابنعباس مشهورترین مفسر قرآن در قرن اول هجری است و روایات فراوانی از وی در تفاسیر و کتابهای حدیث نقل شده است. در برخی احادیث آمده که پیامبر، ضمن دعا برای ابنعباس، از خدا خواسته است که علم تأویل قرآن را به وی بیاموزد ( مقدمتان فی علوم القرآن ، ص 53 ـ54).با وجود کثرت اقوال تفسیری ابنعباس در تفاسیر، در اینکه خود وی تألیفی داشته باشد، تردید وجود دارد (برگ، ص 131ـ132). از مطالبی که در بارة برخی از شاگردان ابنعباس نقل شده است (سَلْقینی، ص 154ـ 155)، میتوان دریافت که آنها پس از وی اقوالش را تدوین کردهاند ( رجوع کنید به گولدفلد، ص 128). دلیل دیگر بر فقدان روایات تفسیری مکتوب از ابنعباس، تفاوت روایات تفسیری وی، حتی ذیل یک آیه، در تفاسیر گوناگون است (روحانی، ص 141).در تفاسیر روایی، اقوال فراوانی از ابنعباس با سلسله اِسنادهای مختلف آمده که سلقینی ( رجوع کنید به ص 146ـ162) با ذکر تمام آنها به این نکته که هر مفسری از کدام طریق بهره برده، اشاره کرده است. از این میان، طریق محمدبن مسلم زُهْری از عبیداللّهبن عبداللّهبن عُتْبَه از معاویةبن صالح از علیبن ابیطلحه را صحیحترین طریق شمردهاند (همان، ص 147ـ 148). مجموعة این روایات بهصورت صحیفهای مدوّن در میان محدّثان مصری رواج داشته و چنان معتبر بوده که احمدبن حنبل سفر به مصر را برای سماع آن نیکو میشمرده است (سیوطی، ج 4، ص 237؛ علیبن ابیطلحه، مقدمة راشد عبدالمنعم رجال، ص 24).با این حال، برخی با انکار سماع علیبن ابیطلحه از ابنعباس، معتقدند که علیبن ابیطلحه روایات خود را از طریق مجاهدبن جَبْر * و سعیدبن جُبَیْر از ابنعباس اخذ کرده است (مِزّی، ج20، ص 491). راشد عبدالمنعم رجال، روایات تفسیری علیبن ابیطلحه از ابنعباس و طرق مختلف روایات علیبن ابیطلحه را از تفاسیر گوناگون گردآوری و با نام صحیفة علیبن ابیطلحه عن ابنعباس فیتفسیر القرآن الکریم منتشر کرده است ( رجوع کنید به علیبن ابیطلحه، همان مقدمه، ص 65ـ76). در این روایات، شیوة ابنعباس در تفسیر آیات (توجه به مفهوم لغوی کلمات، تفسیر آیه به آیه، اسباب نزول، عادات و افعال عرب و اجتهادات ابنعباس) بارز است (سلقینی، ص90ـ91، 170ـ176؛ علیبن ابیطلحه، همان مقدمه، ص 34).نَوْفَل (ج 1، ص 272ـ273) از شیوة تفسیری ابنعباس به مکتب تفسیری مکه یاد کرده و به شاگردان وی، چون مجاهدبن جبر و عطاءبن ابیرباح اشاره نموده است. برخی تفسیر مجاهدبن جبر را روایتی از تفسیر ابنعباس دانستهاند (زیدان، ج 1، ص 221؛ نیز رجوع کنید به ابنندیم، ص 36)، گرچه در متن چاپشدة تفسیر مجاهد، روایات تفسیری چندانی از ابنعباس نقل نشده است (نوفل، ج 1، ص 297). از سوی دیگر، در روایات تفسیری که مجاهد از ابنعباس آورده و آنچه طبری به نقل از مجاهد از ابنعباس در تفسیر خود نقل کرده، از حیث لفظ و معنی، اختلاف وجود دارد (مجاهدبن جبر، ج 1، مقدمة سورتی، ص 25).ظاهراً برخی مفسران با توجه به معیارهای خاص رجالی، تنها از برخی طریقهای روایت تفسیر ابنعباس بهره بردهاند. مثلاً، عبدالرزاق صَنعانی (متوفی 211) عمدة روایات خود از ابنعباس را از طریق سُفیانبن عُیَیْنه از عَمرو بن دینار از عطاءبن ابیرباح از ابنعباس نقل کرده (سلقینی، ص 148ـ149) در حالیکه طبری هیچ روایتی را از این طریق نقل نکرده است. بخاری و مسلم، روایات تفسیری ابنعباس را به نقل از عطاءبن سائب از سعیدبن جبیر از ابنعباس نقل کردهاند (سلقینی، ص 150؛ سیوطی، ج 4، ص 239).ضعیفترین طریق روایت از ابنعباس، طریق محمدبن مروان سُدّی صغیر از محمدبن سائب کلبی از ابوصالح یا ابومالک گفته شده (سیوطی، همانجا) ولی ابنعَدی (ج 6، ص120) و مؤلف المبانی فی نظم المعانی ( رجوع کنید به مقدمتان فی علوم القرآن ، ص 197)، احادیث تفسیر کلبی از ابوصالح را صحیح دانستهاند.اقوال تفسیری ابنعباس در مدنظر مفسران قرآن، خاصه علمای خراسان و ماوراءالنهر و اندلس، بوده است ( رجوع کنید به نسفی، ص 211،310؛ نیز رجوع کنید به تفسیر قرآن پاک ، ص 19ـ20، 57، 61؛ جودة محمد مهدی، ص 101ـ103؛ گنونی، ج 1، ص 129ـ 130). ابواسحاق ابراهیم ثَعْلَبی (متوفی 427) در مقدمة تفسیر الکشف و البیان ، به هشت طریق روایت تفسیر ابنعباس اشاره کرده است (ج 1، ص 75ـ77؛ نیز رجوع کنید به گولدفلد، ص130ـ134) که به نظر میرسد این مجموعههای گوناگون تفسیری، که هریک به نام شاگردان یا یکی از راویان تفسیر ابنعباس مشهور بوده، با یکدیگر اختلاف داشتهاند. ثعلبی اقوال ابنعباس را از تفسیر علیبن ابیطلحه (متوفی 143)، تفسیر عَطِیَّةبن سعد عوفی، تفسیر ابومحمد بکربن سهل دِمْیاطی (متوفی 298)، تفسیر عِکْرمَةبن عبداللّه (متوفی 105)، تفسیر کلبی به روایتهای محمدبن فُضَیل و یوسفبن بلال و حبانبن علی عَنْزی و صالحبن محمد تِرْمِذی (متوفی 237) نقل کرده است. برخی از این افراد تفسیر ابنعباس را از یکدیگر روایت کردهاند، از جمله گفته شده که عطیةبن سعد عوفی، آن را از کلبی اخذ کرده است (ذهبی، ج 3، ص 79ـ80). ثعلبی تصریح کرده که صالحبن محمد بر تفسیر ابنعباس چهار هزار حدیث افزوده است (ج 1، ص 77؛ نیز رجوع کنید به گولدفلد، ص 134). این شواهد، نشاندهندة وجود مجموعههای مدوّنی از اقوال تفسیری ابنعباس است که حداقل تا قرن ششم موجود و روایت آنها متداول بوده است ( رجوع کنید به بَغَوی، ج 1، ص 29؛ رافعی قزوینی، ج 3، ص 11).مجموعة اقوال تفسیری ابنعباس که بکربن سهل دمیاطی (متوفی 289) گرد آورده، مورد توجه عالمان بوده است. ابوالحسین احمدبن فارسبن زکریا (متوفی 395) در تفسیر خود از طریق تفسیر دمیاطی به اقوال تفسیری ابنعباس استناد کرده است ( رجوع کنید به قرطبی، ج20، ص 204). بر اساس برخی سلسله سندهای منقول از تفسیر دمیاطی، ظاهراً وی تفسیر خود را بر اساس تلفیق چند روایت متداول تفسیر ابنعباس تدوین کرده است ( رجوع کنید به طبرانی، ص 306، 439؛ رافعی قزوینی، ج 1، ص 189ـ 190). متن تفسیر دمیاطی، یکی از مآخذ حَسْکانی در شواهدالتنزیل ( رجوع کنید به ج 2، ص 405) بوده است. رافعی (ج 1، ص 189ـ 190، 260، ج 3، ص 163) به روایت این تفسیر اشاره و عبارتهایی از آن نقل کرده است.هودبن مُحَکَّم هُوّاری، از عالمان اباضی قرن سوم، روایات فراوانی به نقل از کلبی در تفسیر خود آورده است (برای نمونه رجوع کنید به ج 1، ص 94ـ 95، 98، 101، 129ـ131، ج 2، ص 171، 214، 218). بالحاج بن سعید شریفی، مصحح تفسیر هود بن محکم، در مقدمة این کتاب (ج 1، ص 21ـ24، 29، 34) مأخذ اصلی هود بن محکم را در نقل روایات کلبی، تفسیر روایی یحییبن سلام بصری (متوفی 200) دانسته است.استناد به اقوال تفسیری ابنعباس در میان راویان شیعه نیز متداول بوده است. حسینبن حکم حِبَری زیدی (متوفی 286) بیشتر به نقل از حسینبن حسن انصاری از حباببن علی عنزی از کلبی به روایت ابوصالح، روایات فراوانی در بیان شأن نزول آیات از ابنعباس نقل کرده است (برای نمونه رجوع کنید به ص 235، 237، 242ـ243، 249، 253). فراتبن ابراهیم کوفی، از شاگردان حبری، نیز روایات متعددی در بیان شأن نزول آیات از ابنعباس آورده است (ص 53، 59ـ60، 77، 101، 158، 481). این دلایل مؤید تداول روایت تفسیر ابنعباس به طریق کلبی در محافل شیعة امامی کوفه در قرن سوم و چهارم است. عبدالعزیزبن یحیی جلودی (متوفی 331)، محدّث شیعی، مجموعهای از اقوال تفسیری ابنعباس را گرد آورده بوده (نجاشی، ص 242) اما این اثر در دست نیست و نمیتوان در بارة آن داوری کرد. عبیداللّهبن عبداللّه حسکانی (متوفی بعد از 490) روایات تفسیری فراوانی در فضیلت اهلبیت و شأن نزول آیات در حق ایشان، به نقل از ابنعباس آورده است (برای نمونه رجوع کنید به ج 1، ص30، 52، 56 ـ57، 64ـ 68،70، 75ـ76، 86، 93، ج 2، ص 152، 154، 213، 278). حسکانی برخی از این روایات را به نقل از تفسیر مُقاتِلبن سلیمان روایت کرده است ( رجوع کنید به ج 2، ص 6؛ قس خطیب بغدادی، ج 14، ص 78ـ79).یکی از ویژگیهای روایات منقول تفسیری ابنعباس، بیان اسباب نزول آیات است. علیبن احمد واحدی نیشابوری (متوفی 468) علاوه بر استفاده از اقوال ابنعباس در تفسیر البسیط فیالتفسیر ( رجوع کنید به جودة محمدمهدی، همانجا) در بیان اسباب نزول، روایات متعددی از ابنعباس آورده است ( رجوع کنید به ص 9، 11، 13، 20، 52، 181). در تفاسیر گوناگون دیگر نیز روایات فراوانی از ابنعباس در بارة شأن نزول آیات در حق اهلبیت پیامبر نقل شده است (صنعانی، ج 1، ص 108؛ نَحاس، ج 1، ص 305؛ واحدی، ص 58). داستانپردازانه و قصصیبودن یکی دیگر از ویژگیهای بارز روایات تفسیری ابنعباس است ( رجوع کنید به خطیب بغدادی، ج 1، ص 56).برخی از اقوال خاص تفسیری ابنعباس عبارتاند از: پذیرش وجود کلمات غیر عربی در قرآن (نوفل، ج 1، ص 449)، قابل تفسیردانستن حروف مقطّعه (همان، ج 1، ص 435) و دلالت این حروف بر اسم اعظم خداوند (طبری، ج 1، ص 67ـ 68، ج 2، ص 97). طبری (ج 7، ص 199) ذیل آیة 103 سورة انعام از قول ابنعباس آورده که چشم آدمی قدرت احاطه بر خداوند را ندارد. در مصادر اباضی و معتزلی قول به عدم رؤیت باری به ابنعباس نسبت داده شده است (قاضی عبدالجباربن احمد، ج 4، ص 213ـ 215؛ نوفل، ج 1، ص 538). در تفسیر آیة 172 سورة اعراف چند روایت دالّ بر پذیرش قول به عالم ذر از ابنعباس نقل شده ( رجوع کنید به طبری، ج 9، ص 75ـ 77) که برخی از آنها تعبیراتی حاکی از عقیده به جبر دارد (همان، ج 9، ص 76). طبری برخی از اسرائیلیات * را در تفسیر خود به روایت از ابنعباس نقل کرده است (برای نمونه رجوع کنید به ج 1، ص 187، 362ـ363؛ نیز رجوع کنید به ربیع، ص 104، 239، 243ـ 244، 248ـ249، 263، 286، 381ـ382).تفسیر مشهوری به نام تنویرالمقباس من تفسیر ابنعباس موجود است. این تفسیر را به محمدبن سائب کلبی و ابومحمد عبداللّهبن وهْب دینوری (متوفی 308) و محمدبن یعقوب فیروزآبادی (متوفی 817) نسبت دادهاند (ریپین، 1994، ص 39؛ برگ، ص 135). انتساب این تفسیر به فیروزآبادی شهرت بیشتری دارد و در اغلب منابع به وی نسبت داده شده است ( رجوع کنید به مهدویراد، ص 136). تحلیل ادبی این متن مؤید آن است که حداقل در اواخر قرن سوم تدوین شده است (ریپین، 1994، ص 71؛ برگ، همانجا). دو سلسله سند موجود در متن، بر این دلالت دارند که متن به قلم دانشمندی از کرامیه نگاشته شده (رحمتی، ص 75) که ظاهراً عبداللّهبن مبارک دینوری (متوفی اوایل قرن چهارم) است که داوودی (ج 1، ص250)، بدون هیچ توضیح دیگری، از وی به عنوان مؤلفِ الواضح فی تفسیرالقرآن یاد کرده است. حاکم نیشابوری (متوفی 405؛ ص 227) از فردی به نام عبداللّهبن مبارک مدفون در نیشابور سخن گفته که ممکن است مؤلف الواضح باشد. در بارة وی اطلاعی در دست نیست ( رجوع کنید به اس ، ص 68). در سلسله سند شاذان قمی (ص 149)، نام عبداللّهبن مبارک دینوری که از طریق یوسفبن بلال، تفسیر ابنعباس را نقل کرده، آمده است.از الواضح سه نسخة خطی کهن در لیدن (ش 1651، مورخ 726)، ایاصوفیه (ش 221، بخش اول، مورخ 585، بخش دوم، مورخ 578) و آصفیة حیدرآباد (تفسیر ش 5) موجود است (ریپین، 1994، ص 47ـ 48) که همانند متن چاپ شدة تنویرالمقباس است. بنابراین، نام کهن تنویرالمقباس احتمالاً الواضح فی تفسیرالقرآن بوده است. در نسخة لیدن و احتمالاً در نسخههای دیگر، مقدمهای در آغاز کتاب آمده که در متن چاپی موجود نیست. بهگفتة ابومحمد دینوری (مؤلف کتاب در این مقدمه)، وی متن تفسیر را از مآخذ گوناگون استخراج و برای اهل علم خلاصه کرده است (همان، ص 49). به نظر ریپین (1994، ص 49ـ50) این عبارت بر آن دلالت دارد که معاصران دینوری متن همان تفسیر را بدون ارجاع به وی روایت کرده و با آن آشنا بودهاند. روایت چندگانة متن تفسیر، این فرضیه را تقویت میکند که تفسیر، پیش از دینوری بهصورت شفاهی نقل میشده و بعدها افرادی آن را کتابت کردهاند. مؤید این حدس، گفتة دینوری است که خواننده را برای حل مشکلات این تفسیر، به تفسیر کلبی که یوسفبن بلال روایت کرده، ارجاع داده است (همان، ص 55). یوسفبن بلال به عنوان راوی تفسیر کلبی مشهور بوده است (ابنطاووس، ص210ـ211؛ حاجیخلیفه، ج 1، ستون 457؛ نیز رجوع کنید به حسکانی، ج 1، ص140ـ141؛ شفیعی کدکنی، ص 77). در شرح احوال ابوحامد احمدبن اسماعیل مُقْری نیز گفته شده که وی تفسیر کلبی را از یوسفبن بلال به روایت محمدبن مروان سدّی صغیر از کلبی شنیده است (ابنماکولا، ج 7، ص 78).احمدبن ابراهیم ثعلبی ( رجوع کنید به ج 1، ص 83) تفسیر الواضح را یکی از مآخذ تفسیر خویش معرفی نموده (نیز رجوع کنید به رافعی قزوینی، ج 3، ص 271) و به روایت ابوحنیفه قزوینی از آن برای ابوبکر محمدبن یعقوب استوایی اشاره کرده است (ریپین، 1994، ص 48). بهگفتة رافعی (همانجا) نام ابوحنیفه قزوینی، عبدالملکبن علی است و در نیشابور تفسیر معروف به الواضح (نوشتة ابومحمد عبداللّهبن مبارک دینوری) را از ابوبکرمحمدبن یعقوب استوایی از مؤلف، روایت کرده و از وی شنیده است. عبدالغافربن اسماعیل فارسی (متوفی 529) نیز گفته که تفسیری به نام الواضح منسوب به عبداللّهبن مبارک را محمدبن اسحاق خطبی کرامی (متوفی 488) از ابوحنیفه عبدالوهاببن محمد [ هروی ] شنیده است (صَریفینی، ص 86). قید «منسوب» در عبارت عبدالغافر فارسی به علت آن است که وی گمان داشته مؤلف تفسیر، عبداللّهبن مبارک حنظلی (متوفی 181) است ( رجوع کنید به آتش، ص 54).در تفسیرِ کرّامی الفصول ، نوشتة ابوحنیفه عبدالوهاببن محمد هروی، نام عبداللّهبن مبارک دینوری در اسناد مختلفی آمده که وی از علیبن اسحاق حنظلی (متوفی 237) راوی مشهور تفسیر کلبی در ماوراءالنهر، روایات تفسیری ابنعباس را نقل کرده است ( رجوع کنید به اس، ص 63؛ شفیعیکدکنی، ص 77ـ79). علت توجه به این طریقِ تفسیر ابنعباس، آن است که محمدبن کَرّام (متوفی 255)، مؤسس فرقة کرامیه، تفسیر کلبی را در سمرقند نزد علیبن اسحاق حنظلی سماع کرده است (نسفی، ص310؛ نیز رجوع کنید به شفیعیکدکنی، ص 79). مؤلف تنویرالمقباس ، که ظاهراً همان عبداللّهبن مبارک دینوری است، روایات خود را از عبداللّهبن مأمون سُلَمی از پدرش، مأمونبن احمد سلمی از محمدبن کرام به سلسله سندی منتهی به علیبن اسحاق حنظلی نقل کرده است ( رجوع کنید به تنویرالمقباس ، ص 2؛ نیز رجوع کنید به شفیعیکدکنی، ص 77ـ79).متن تنویرالمقباس کامل است و در تفسیر آیات تنها به بیان معنای آیه و گاه نقل روایتی بسنده شده (برای نمونه رجوع کنید به ص 4، 28) و در تفسیر حروف مقطّعه، هریک از حروف، نمادی از اسامی باری تعالی یا دالّ بر واقعهای دانسته شده است (برای نمونه رجوع کنید به ص 3، 42، 124). در تفسیر آیات متشابه مانند آیة پنجم سورة طه، تفسیری تشبیهی از آیه ارائه شده است (همان، ص260). مؤلف تنویرالمقباس (ص 141). در مسئلة رؤیت خدا، ذیل آیة 143 سورة اعراف، بصراحت گفته که این دیدار تنها در آخرت صورت میگیرد ( تنویرالمقباس ، ص 137). شأن نزول برخی آیات در مورد اهلبیت، در بارة افراد دیگری ذکر شده است (روحانی، ص 142). ظاهراً اولین بار تنویرالمقباس در 1290 در قاهره چاپ شده است. چاپهای متعددی از این کتاب در دست است که هیچیک انتقادی نیست ( رجوع کنید به ریپین، 1994، ص 41).از دیگر آثار قرآنی ابنعباس، اللغات فیالقرآن است که در برخی از نسخههای خطیِ موجود، نام آن غریبالقرآن ذکر شده است (ریپین، 1981، ص 15، 17؛ همو، 1983، ص 332). ابنعباس در غریبالقرآن مجموعهای از کلمات قرآنی را بهترتیب نظم سورهها گردآوری کرده است. متن این رساله که با تهذیب و روایت عطاءبن ابیرباح و نیز روایت علیبن ابیطلحه موجود است (مهدویراد، ص 13) با آنچه سیوطی (ج 2، ص 6ـ57) آورده، یکی است. سیوطی (ج 2، ص 57) یادآوری کرده که وی این نام را از تفسیر طبری و تفسیر ابنابیحاتِم استخراج کرده است. از این کتاب در منابع با نام لغةالقرآن و لغات القبایل الواردة فیالقرآن الکریم نیز یاد شده است. متن این کتاب را صلاحالدین منجِّد بر اساس روایت عبداللّهبن حسینبن حَسْنون سامری (متوفی 386) بهچاپ رسانده است. چاپ دیگر این کتاب را عبدالمجید سیدطلب با عنوان لغات القبایل الواردة فیالقرآن الکریم ، به روایت ابوعُبَید قاسمبن سلاّ م هروی (متوفی 224) منتشر کرده است (کویت 1404). احمد بولوط نیز این اثر را با عنوان غریب القرآن بهچاپ رسانده است (قاهره 1413).مجموعهای به نام مسائل نافعبن الازرق ، حاوی 190 کلمة قرآنی با شواهدی از شعر جاهلی، یکی دیگر از آثار قرآنی ابنعباس است. سیوطی (ج 2، ص 68ـ 105) متن این رساله را آورده است. نافعبن اَزْرَق، پیشوای گروهی از خوارج (متوفی 68)، در دیداری با ابنعباس، این سؤالات را مطرح کرده است. متن این رساله با طرق مختلف و با اختلافها و کاستیها و افزودههایی، در منابع حدیثی و ادبی نقل شده است (مهدویراد، ص 14). این متن را یک بار فؤاد عبدالباقی بر اساس ترتیب الفبایی منتشر کرده و بار دیگر با تحقیق مفصّل عایشه عبدالرحمان بنتالشّاطی و نیز با تحقیق ابراهیم سامرایی چاپ شده است. اساس دو چاپ نخست، متن نقل شدة مسائل نافعبن الازرق در کتاب ألاءتقان فی علوم القرآن بوده است. با توجه به تصریح سیوطی (ج 2، ص 67، 105) در آغاز و انجام این رساله، ظاهراً وی تدوینگر این مجموعه است و آن را با استفاده از معجمالکبیر احمدبن سلیمان طَبَرانی (متوفی 360) و کتاب ایضاح الوقف و الابتداء ابوبکر ابنانباری (متوفی 328) تهیه کرده است. آنچه ابنانباری آورده، بخشی از آن چیزی است که سیوطی آورده است. ابنانباری (ج 1، ص 76ـ 98) تنها پنجاه کلمه را آورده که 28 کلمه از آن را سیوطی ذکر کرده، هجده کلمه همان توضیحات سیوطی را دارد و نوزده کلمة آن مشتمل بر همان شواهد شعری است که سیوطی نقل کرده است (ریپین، 1981، ص 16). نسخة کهنی از این رساله، متعلق به قرن چهارم، در کتابخانة ظاهریة دمشق (ش 3849) موجود است ( رجوع کنید به خیمی، ج 2، ص 282ـ283). در کتابخانة دیوان هند (مجموعة 3795، از برگ 65 ب تا 92 ب) متن تفسیری منسوب به ابنعباس وجود دارد که در تفسیر سورة واقعه است و با متن تنویرالمقباس تشابهی ندارد (ریپین، 1994، ص 58).منابع: علاوه بر قرآن؛ سلیمان آتش، مکتب تفسیر اشاری ، ترجمة توفیق ه . سبحانی، تهران 1381 ش؛ ابنانباری، کتاب ایضاح الوقف و الابتداء ، دمشق 1971؛ ابنطاووس، سعدالسعود ، قم: دارالذخائر للمطبوعات، [ بیتا. ] ؛ ابنعدی، الکامل فیضعفاء الرجال ، چاپ سهیل زکار، بیروت 1409/1988؛ ابنماکولا، الاکمال فیرفع الارتیاب عن المؤتلف و المختلف فی الاسماء و الکنی و الانساب ، چاپ عبدالرحمانبن یحیی معلمی یمانی، بیروت [ بیتا. ] ؛ ابنندیم؛ یوزف فان اس، «متونی در بارة کرّامیّه»، ترجمة احمد شفیعیها، معارف ، دورة 9،ش 1 (فروردین ـ تیر 1371)؛ حسینبن مسعود بغوی، تفسیر البغوی، المسمی معالم التنزیل ، چاپ خالد عبدالرحمان العک و مروان سوار، بیروت 1415/1995؛ تفسیر قرآن پاک ، چاپ علی رواقی، تهران: بنیاد فرهنگ ایران، 1348 ش؛ تنویرالمقباس ، قاهره: مکتبةالشعبیة، 1393/1972؛ احمدبن محمد ثعلبی، الکشف و البیان، المعروف تفسیرالثعلبی ، چاپ علی عاشور، بیروت 1422/2002؛ جودة محمدمهدی، الواحدی و منهجه فیالتفسیر ، [ قاهره 1978 ] ؛ حاجیخلیفه؛ محمدبن عبداللّه حاکم نیشابوری، تاریخ نیشابور ، ترجمة محمدبن حسین خلیفة نیشابوری، چاپ محمدرضا شفیعیکدکنی، تهران 1375 ش؛ حسینبن حکم حبری، تفسیر الحبری ، چاپ محمدرضا حسینی، بیروت 1408/1987؛ عبیداللّهبن عبداللّه حسکانی، شواهد التنزیل لقواعدالتفضیل ، چاپ محمدباقر محمودی، تهران 1411/1990؛ خطیب بغدادی؛ صلاحالدین محمد خیمی، فهرس مخطوطات دارالکتب الظاهریة: علوم القرآن الکریم ، ج 2، دمشق 1404/1984؛ محمدبن علی داوودی، طبقاتالمفسرین ، بیروت 1403/1983؛ محمدبن احمد ذهبی، میزان الاعتدال فی نقد الرجال ، چاپ علیمحمد بجاوی، قاهره 1963ـ1964، چاپ افست بیروت [ بیتا. ] ؛ عبدالکریمبن محمد رافعی قزوینی، التدوین فیاخبار قزوین ، چاپ عزیزاللّه عطاردی، بیروت 1408/1987؛ آمال محمد عبدالرحمان ربیع، الاسرائیلیات فی تفسیرالطبری: دراسة فیاللغة و المصادر العبریة ، قاهره 1422/2001؛ محمدکاظم رحمتی، «پژوهشی در بارة کرامیه»، کتاب ماه دین ، سال 4، ش 7 (اردیبهشت 1380)؛ محمدحسین روحانی، تفسیر کلامی قرآن ، تهران 1371 ش؛ جرجی زیدان، کتاب تاریخ آداب اللغة العربیة ، مصر 1911ـ1914؛ عبداللّهبن محمد سلقینی، حبرالامة عبداللّهبن عباس و مدرسة فیالتفسیر ، بیروت 1407/1986؛ عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن ، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، [ قاهره 1967 ] ، چاپ افست قم 1363 ش؛ شاذان قمی، الفضائل ، قم 1363 ش؛ محمدرضا شفیعی کدکنی، «چهرة دیگر محمدبن کرام سجستانی در پرتو سخنان نویافته از او»، در ارجنامة ایرج: به پاس نیم قرن سوابق درخشان فرهنگی و دانشگاهی استاد ایرج افشار ، ج 2، بهکوشش محسن باقرزاده، تهران:توس، 1377 ش؛ ابراهیمبن محمد صریفینی، تاریخ نیسابور المنتخب منالسیاق ، چاپ محمدکاظم محمودی، قم 1362 ش؛ عبدالرزاقبن همام صنعانی، تفسیرالقرآن ، چاپ مصطفی مسلممحمد، ریاض 1410/ 1989؛ سلیمانبن احمد طبرانی، کتاب الدعاء ، چاپ مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت 1413؛ طبری، جامع ؛ علیبن ابیطلحه، صحیفة علیبن ابیطلحة عن ابنعباس فی تفسیرالقرآن الکریم ، چاپ راشد عبدالمنعم رجال، قاهره 1411/1991؛ قاضی عبدالجباربن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل ، ج 4، چاپ محمدمصطفی حلمی و ابوالوفاغنیمی، قاهره [ بیتا. ] ؛ محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن ، بیروت 1405/1985؛ فراتبن ابراهیم کوفی، تفسیر فرات الکوفی ، چاپ محمدکاظم، تهران 1410/1990؛ عبدالسلام احمد گنونی، المدرسة القرآنیة فیالمغرب من الفتح الاسلامی الی ابنعطیة ، ج1، رباط 1401/1981؛ مجاهدبن جبر، تفسیر مجاهد ، چاپ عبدالرحمان طاهربن محمد سورتی، اسلامآباد: مجمعالبحوث الاسلامیه، [ بیتا. ] ؛ یوسفبن عبدالرحمان مِزّی، تهذیبالکمال فی اسماء الرجال ، ج20، چاپ بشار عواد معروف، بیروت 1413/1992؛ مقدمتان فی علوم القرآن ، چاپ آرتور جفری و عبداللّه اسماعیل صاوی، قاهره 1392/1972؛ محمدعلی مهدویراد، سیر نگارشهای علوم قرآنی ، تهران 1379 ش؛ احمدبن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفیالشیعة المشتهر ب رجال النجاشی ، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم 1407؛ احمدبن محمد نحاس، معانیالقرآن الکریم ، چاپ محمدعلی صابونی، مکه 1408ـ 1409؛ عمربن محمد نسفی، القند فیذکر علماء سمرقند ، چاپ یوسف الهادی، تهران 1378 ش؛ احمداسماعیل نوفل، مجاهد: المفسر و التفسیر ، ج 1، قاهره 1411/ 1990؛ علیبن احمد واحدی نیشابوری، اسباب نزول الا´یات ، قاهره 1388/1968؛ هود بنمحکم هواری، تفسیر کتاباللّه العزیز ، چاپ بالحاجبن سعید شریفی، بیروت 1990؛Herbert Berg, The development of exegesis in early Islam , Richmond, Engl. 2000; Isaiah Goldfeld, "The Tafsir of ـ Abdallah b. ـ Abbas", Der Islam , vol. 58, no.1 (1981); Andrew Rippin, "Ibn ـ Abbas's al-Lughat fi'l Qur'an ", BSOAS , 44 (1981); idem, "Ibn ـ Abbas's Gharib al-Qur'an ", ibid, 46 (1983); idem, "Tafs ¦ â r ibn ـ Abba ¦ s and criteria for dating early tafs ¦ â r texts", Jerusalem Studies in Arabic and Islam , 18 (1994).