تغاتیمور

معرف

از خانهای‌ مغول‌ و حاکم‌ غرب‌ خراسان‌ و جرجان‌ در سدة‌ هشتم‌
متن
تُغاتیمور ، از خانهای‌ مغول‌ و حاکم‌ غرب‌ خراسان‌ و جرجان‌ در سدة‌ هشتم‌. وی‌ پسر سودای‌ کاون‌/ سودی‌ کاون‌ و احتمالاً نوادة‌ اوتکین‌، برادر چنگیزخان‌، بوده‌ است‌ (حافظ‌ابرو، 1350 ش‌، ص‌200؛ اشپولر، ص‌136). نام‌ او در بیشتر منابع‌ به‌ صورت‌ طغای‌تیمورخان‌، طغاتیمور، و پادشاه‌ طغاتیمور آمده‌ است‌ (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به شبانکاره‌ای‌، ص‌ 306؛ قطبی‌اهری‌، ص‌ 163). اسمیت‌ (ص‌ 232ـ233) با توجه‌ به‌ معادل‌ اویغوری‌ این‌ نام‌، ضبط‌ آن‌ را طَغای‌تیمور دانسته‌ است‌. از زندگی‌ او و خاندانش‌ تا پیش‌ از 733 اطلاعات‌ اندک‌ و متناقضی‌ در منابع‌ وجود دارد. خاندان‌ او در 705 با ده‌ هزار تن‌ (تومان‌ * ) در خراسان‌ به‌ خدمت‌ الجایتو (حک : 703ـ716) در آمدند، اما در 715 که‌ بابابهادر، جد تغاتیمور، به‌ خوارزم‌ حمله‌ کرد، به‌ دستور الجایتو، بابابهادر و پسرش‌ سودی‌ به‌ هلاکت‌ رسیدند و قبیلة‌ بابا در مازندران‌ ساکن‌ شدند ( د. اسلام‌ ، چاپ‌ اول‌، ذیل‌ مادّه‌). اما به‌ گفتة‌ شبانکاره‌ای‌ (همانجا) سودی‌کاون‌ در 733 به‌ فرمان‌ سلطان‌ ابوسعید بهادر (حک : 716ـ736)، با اتباعش‌ به‌ خراسان‌ آمد و در سرخس‌ ساکن‌ شد و در زمستان‌ همان‌ سال‌ در مازندران‌ وفات‌ یافت‌. همچنین‌ حافظ‌ابرو (1350 ش‌، ص‌ 104ـ 105) ذیل‌ شرح‌ رویدادهای‌ 712، از سوتای‌ و پسر او تغاتیمور نام‌ برده‌ که‌ احتمالاً این‌ سوتای‌ همان‌ سودای‌ است‌ که‌ همراه‌ الجایتو به‌ شام‌ لشکر کشید و بعد از آن‌ الجایتو، وی‌ را به‌ حکومت‌ دیارْبَکر فرستاد. بنابراین‌، چنین‌ می‌نماید که‌ تغاتیمور ابتدا در خدمت‌ الجایتو و سپس‌ در خدمت‌ سلطان‌ابوسعید بهادر بوده‌ و بعداً در خراسان‌ از ملازمان‌ امیر شیخ‌علی‌، امیرالامرای‌ خراسان‌ و مازندران‌، شده‌ است‌ (شبانکاره‌ای‌، همانجا).با درگذشت‌ سلطان‌ ابوسعید در 736 و کشمکش‌ میان‌ امرای‌ ایلخانی‌ بر سر قدرت‌، قلمرو ایلخانان‌ دستخوش‌ نابسامانی‌ شد (فریومدی‌، ص‌341). هنگامی‌ که‌ حسنِبزرگ‌ * (شیخ‌حسن‌ ایلکانی‌؛ حک : 736ـ757)، به‌ نام‌ محمدخان‌ پسر هولاکو در آذربایجان‌ قدرت‌ را به‌ دست‌ گرفت‌، امیران‌ مخالف‌ او از جمله‌ ارغونشاه‌ (متوفی‌ 746) و امیر شیخ‌علی‌، تغاتیمور را که‌ در مازندران‌ بود به‌ حکومت‌ رساندند و به‌ نام‌ او سکه‌ زدند و خطبه‌ خواندند و علاءالدین‌ محمد را وزیر او کردند (شبانکاره‌ای‌، ص‌ 308؛ قطبی‌اهری‌، همانجا). تغاتیمور به‌ همراه‌ این‌ امیران‌ به‌ آذربایجان‌ تاخت‌ و در 737 سلطانیه‌ را گرفت‌ (حافظ‌ابرو، 1350 ش‌، ص‌200؛ عبدالرزاق‌ سمرقندی‌، ج‌ 1، ص‌136). شیخ‌حسن‌ بزرگ‌ ناگزیر به‌ اران‌ رفت‌ و با شاهزاده‌ ساتی‌ بیک‌ * (حک : 739ـ740) و پسر او، سورغان‌/ سیورغان‌، متحد شد. لشکریان‌ خراسان‌ به‌ همراه‌ تغاتیمور در عراق‌ عجم‌ دست‌ به‌ چپاول‌ زدند و موسی‌خان‌ ایلخانی‌ (حک : 736ـ 738)، مدعی‌ دیگر حکومت‌، را شکست‌ دادند. موسی‌خان‌ ناگزیر با تغاتیمور صلح‌ کرد. در 737 آن‌ دو در مراغه‌، حدود کتپو، با شیخ‌حسن‌ بزرگ‌ روبرو شدند، اما تغاتیمور از جنگیدن‌ اجتناب‌ کرد و به‌ خراسان‌ بازگشت‌؛ در نتیجه‌، موسی‌خان‌ شکست‌ خورد و پس‌ از چندی‌ به‌ قتل‌ رسید (حافظ‌ابرو، 1350 ش‌، ص‌ 200ـ 201). ارغونشاه‌ که‌ پیش‌ از این‌ رویداد با تغاتیمور به‌ مخالفت‌ برخاسته‌ بود، تغاتیمور را در نزدیکی‌ سملقان‌/ سمنغان‌ دستگیر کرد و امیر شیخ‌علی‌ را کشت‌. به‌ گفتة‌ شبانکاره‌ای‌ (ص‌ 309) این‌ واقعه‌ در 736 روی‌ داده‌ است‌. شیخ‌حسن‌ بزرگ‌ پس‌ از مطلع‌ شدن‌ از این‌ واقعه‌، شخصی‌ به‌ نام‌ شیخ‌محمد مولاید را امیر خراسان‌ کرد، اما ارغونشاه‌ او را نیز از بین‌ برد و پس‌ از مشورت‌ با امرای‌ خراسان‌، تغاتیمور را در 739 در نیشابور به‌ سلطنت‌ رساند (همان‌، ص‌309ـ310). شیخ‌حسن‌ بزرگ‌ که‌ در آن‌ زمان‌ با شیخ‌حسن‌ چوپانی‌ (حسنِ کوچک‌؛ متوفی‌ 744) درگیر شده‌ بود، پادشاهی‌ تغاتیمور را پذیرفت‌ و در بغداد به‌ نام‌ او خطبه‌ خواند و وی‌ را به‌ بغداد دعوت‌ کرد؛ حافظ‌ابرو (1958، ص‌5) این‌ رویداد را در 738 ضبط‌ کرده‌ است‌.تغاتیمور به‌ همراه‌ ارغونشاه‌ ــ که‌ در آن‌ زمان‌ حاکم‌ طوس‌ و مشهد بود ــ در رجب‌ 739 به‌ سلطانیه‌ رفتند و ارغونشاه‌ به‌ شیخ‌حسن‌ بزرگ‌ قول‌ سرکوب‌ چوپانیان‌ را داد (قطبی‌اهری‌، ص‌166). هنگامی‌ که‌ شیخ‌حسن‌ چوپانی‌ از اران‌ به‌ اوجان‌ آمد، با شیخ‌حسن‌ بزرگ‌ و تغاتیمور مکاتبه‌ کرد و آن‌ دو را به‌ صلح‌ دعوت‌ نمود، اما از یک‌سو شیخ‌حسن‌ بزرگ‌ را از اتحاد با تغاتیمور بر حذر داشت‌ و از سوی‌ دیگر، تغاتیمور را به‌ ازدواج‌ با ساتی‌بیک‌ تطمیع‌ کرد و قول‌ داد چوپانیان‌ را به‌ اطاعت‌ او در آورد. شیخ‌حسن‌ چوپانی‌ از تغاتیمور خواست‌ تا با او متحد شود و اتحادش‌ را مکتوب‌ کند، اما به‌ محض‌ دریافت‌ مکتوب‌ تغاتیمور، آن‌ را برای‌ شیخ‌حسن‌ بزرگ‌ فرستاد و او آن‌ را به‌ تغاتیمور نشان‌ داد. تغاتیمور از شدت‌ شرمساری‌ شبانه‌ به‌ خراسان‌ بازگشت‌ (قطبی‌اهری‌، ص‌ 167؛ حافظ‌ابرو، 1350 ش‌، ص‌207ـ 208). در 742 شیخ‌علی‌ کاون‌ از برادرش‌، تغاتیمور، خواست‌ تا او را برای‌ فتح‌ عراق‌ عجم‌ ــ که‌ سلیمان‌خان‌ حاکم‌ آنجا و دست‌نشاندة‌ شیخ‌حسن‌ چوپانی‌ بود ــ بفرستد (حافظ‌ابرو، 1350 ش‌، ص‌ 210ـ211). اما به‌ گفتة‌ قطبی‌اهری‌ (ص‌ 168) امیر سورغان‌، تغاتیمور را به‌ تسخیر عراق‌ عجم‌ ترغیب‌ کرده‌ بود.به‌ هر حال‌ شیخ‌علی‌ کاون‌ در جنگ‌ با ملک‌ امیراشرف‌، برادر شیخ‌حسن‌ چوپانی‌، در حوالی‌ ابهر شکست‌ خورد و به‌ مازندران‌ نزد تغاتیمور رفت‌ (حافظ‌ابرو، 1958، ص‌ 19)، اما در ذیل‌ جامع‌التواریخ‌ (حافظ‌ابرو، ص‌ 208ـ211)، آمده‌ است‌ که‌ شیخ‌علی‌ کاون‌ به‌ خراسان‌ رفت‌. این‌ رویداد مصادف‌ با قدرت‌ گرفتن‌ سربداران‌ * در خراسان‌ به‌ سرکردگی‌ امیر وجیه‌الدین‌ مسعود (مسعود سربداری‌؛ متوفی‌ 754) بود. در همین‌ زمان‌ معزالدین‌ حسین‌، حاکم‌ هرات‌ و داماد تغاتیمور، با وجود استقلالش‌، حاکمیت‌ تغاتیمور را پذیرفت‌ (همو، 1958، ص‌ 32)، اما سربداران‌ به‌ اطاعت‌ تغاتیمور در نیامدند. مرعشی‌، بی‌کفایتی‌ تغاتیمور و ظلم‌ بی‌حد علاءالدین‌ محمد به‌ اهالی‌ خراسان‌ را از عوامل‌ اصلی‌ قیام‌ سربداران‌ معرفی‌ کرده‌ است‌. امیرمسعود، پس‌ از چیره‌ شدن‌ بر امیران‌ خراسان‌، از جام‌ و باخَرْز تا حدود مازندران‌ را تسخیر کرد (ص‌103ـ104) و تغاتیمور به‌ سبب‌ فرستادن‌ لشکریانش‌ به‌ عراق‌ عجم‌ و دوری‌ از خراسان‌، نتوانست‌ به‌ امیران‌ خراسان‌ کمک‌ برساند (حافظ‌ابرو، 1958، ص‌ 19). تغاتیمور، شیخ‌علی‌ کاون‌ را برای‌ سرکوب‌ سربداران‌ به‌ سبزوار فرستاد، اما در جنگی‌ که‌ در بیهق‌ روی‌ داد، سپاهیان‌ تغاتیمور شکست‌ خوردند و شیخ‌علی‌ کاون‌ کشته‌ شد (همان‌، ص‌23ـ24). سپس‌ تغاتیمور، ارغونشاه‌ را به‌ مقابلة‌ آنان‌ فرستاد که‌ به‌ شکست‌ وی‌ انجامید. سرانجام‌ خود تغاتیمور به‌ جنگ‌ سربداران‌ رفت‌، اما برای‌ بار سوم‌ شکست‌ خورد و سرخس‌ و زاوه‌ و طوس‌ را از دست‌ داد (ابن‌بطوطه‌، ص‌435). گزارش‌ مرعشی‌ از شرکت‌ تغاتیمور در جنگ‌ با سربداران‌، احتمالاً در بارة‌ همین‌ جنگ‌ است‌ ( رجوع کنید به ص‌ 104).تغاتیمور پس‌ از شکست‌ به‌ لارْقَصران‌ گریخت‌ و با ملوک‌ رستمدار و ملک‌ فخرالدوله‌، شاه‌ مازندران‌، متحد شد. امیرمسعود در ذیقعدة‌ 743 به‌ طرف‌ آمل‌ و ساری‌ حرکت‌ کرد و فیروزکوه‌ و رستمدار را گرفت‌، اما در 745 در رستمدار گرفتار و به‌ دست‌ ملوک‌ آنجا کشته‌ شد (دولتشاه‌سمرقندی‌، ص‌315؛ عبدالرزاق‌ سمرقندی‌، ج‌ 1، ص‌ 205؛ مرعشی‌، همانجا). بدین‌ ترتیب‌، تغاتیمور از شر مدعی‌ قدرتمندش‌ خلاص‌ شد.از این‌ تاریخ‌ به‌ بعد، از زندگی‌ تغاتیمور تا زمان‌ درگذشتش‌، همینقدر دانسته‌ است‌ که‌ در مازندران‌ ساکن‌ بود اما هنوز در خراسان‌ عنوان‌ سلطنت‌ داشت‌ و سکه‌هایی‌ که‌ به‌ نام‌ او در خراسان‌ ضرب‌ شده‌ بوده‌، مؤید این‌ ادعاست‌ (عبدالرزاق‌ سمرقندی‌، همانجا؛ در مورد سکه‌ها رجوع کنید به اسمیت‌، ص‌ 252ـ 256). پس‌ از امیرمسعود، تعدادی‌ از سربداران‌ به‌ حکومت‌ رسیدند، آنان‌ از سبزوار تا مازندران‌ را در اختیار داشتند و به‌ تغاتیمور خراج‌ سالانه‌ می‌پرداختند (حافظ‌ ابرو، 1958، ص‌19ـ 28؛ دولتشاه‌ سمرقندی‌، ص‌ 264؛ در مورد سرحدات‌ آنان‌ رجوع کنید به اسمیت‌، ص‌ 202ـ 205). در 752 خواجه‌ یحیی‌ کرّابی‌ (کرّاوی‌)، امیر سربداران‌ شد. وی‌ بیهق‌ و نیشابور و طوس‌ را در اختیار داشت‌. تغاتیمور او را نزد خود خواند، اما وی‌ دفع‌الوقت‌ می‌کرد، ازینرو تغاتیمور چند بار لشکریانی‌ برای‌ مقابله‌ با او فرستاد اما کاری‌ از پیش‌ نبرد (حافظ‌ابرو، 1958، ص‌ 6؛ عبدالرزاق‌ سمرقندی‌، ج‌ 1، ص‌206، 257). در 754، یحیی‌ کرّاوی‌ ظاهراً به‌ تغاتیمور اظهار بندگی‌ کرد و به‌ رسم‌ ایلی‌شدن‌ با سیصد تن‌ از همراهانش‌ به‌ اردوی‌ تغاتیمور در سلطان‌ دوین‌ در نزدیکی‌ اِستراباد رفت‌ و در حمله‌ای‌ غافلگیرانه‌ تغاتیمور و اطرافیانش‌ را کشت‌ (حافظ‌ ابرو، 1958، ص‌6ـ7؛ دولتشاه‌ سمرقندی‌، ص‌ 264؛ عبدالرزاق‌ سمرقندی‌، ج‌1، ص‌258ـ 259). با درگذشت‌ تغاتیمور، روزگار ایلخانان‌ نیز پایان‌ یافت‌.شبانکاره‌ای‌، تغاتیمور را جامع‌ کمالات‌ سلطانی‌ و عادل‌ وصف‌ کرده‌ است‌ (ص‌). ابن‌یمین‌ (685ـ769)، مداح‌ تغاتیمور، نیز در وصف‌ کارهای‌ پسندیدة‌ او قطعاتی‌ سروده‌ است‌ (هدایت‌، ج‌2، بخش‌1، ص‌1، 5). تغاتیمور در شهر مشهد عمارات‌ زیبایی‌ ساخته‌ بوده‌ است‌ (دولتشاه‌ سمرقندی‌، ص‌ 263).منابع‌: ابن‌بطوطه‌، سفرنامة‌ ابن‌بطوطه‌ ، ترجمة‌ محمدعلی‌ موحّد، تهران‌ 1361 ش‌؛ جان‌ ماسون‌ اسمیت‌، خروج‌ و عروج‌ سربداران‌ ، ترجمة‌ یعقوب‌ آژند، تهران‌ 1361 ش‌؛ برتولد اشپولر، تاریخ‌ مغول‌ در ایران‌ ، ترجمة‌ محمود میرآفتاب‌، تهران‌ 1365 ش‌؛ عبداللّه‌بن‌ لطف‌اللّه‌ حافظ‌ابرو، پنج‌ رسالة‌ تاریخی‌ در بارة‌ حوادث‌ دوران‌ امیرتیمور کورکان‌ ، چاپ‌ فلکس‌ تاور، پراگ‌ 1958؛ همو، ذیل‌ جامع‌التواریخ‌ رشیدی‌ ، چاپ‌ خانبابا بیانی‌، تهران‌ 1350 ش‌؛ دولتشاه‌ سمرقندی‌، تذکرة‌الشعراء دولتشاه‌ سمرقندی‌ ، چاپ‌ محمد عباسی‌، تهران‌ ?] 1337 ش‌ [ ؛ محمدبن‌ علی‌ شبانکاره‌ای‌، مجمع‌ الانساب‌ ، چاپ‌ میرهاشم‌ محدّث‌،تهران‌ 1363 ش‌؛ عبدالرزاق‌ سمرقندی‌، مطلع‌ سعدین‌ و مجمع‌ بحرین‌ ، ج‌ 1، چاپ‌ عبدالحسین‌ نوائی‌، تهران‌ 1353 ش‌؛ غیاث‌الدین‌ فریومدی‌، ذیل‌ مجمع‌ الانساب‌ شبانکاره‌ای‌ ، در محمدبن‌ علی‌ شبانکاره‌ای‌، مجمع‌ الانساب‌ ؛ ابوبکر قطبی‌ اهری‌، تاریخ‌ شیخ‌ اویس‌ ، با مقدمه‌ و ترجمة‌ انگلیسی‌ یوهانزفن‌ لون‌، لاهه‌ 1373؛ ظهیرالدین‌بن‌ نصیرالدین‌ مرعشی‌، تاریخ‌ طبرستان‌ و رویان‌ و مازندران‌ ، چاپ‌ برنهارد دورن‌، پترزبورگ‌ 1850، چاپ‌ افست‌ تهران‌ 1363 ش‌؛ رضاقلی‌بن‌ محمدهادی‌ هدایت‌، مجمع‌ الفصحا ، چاپ‌ مظاهر مصفا، تهران‌ 1336ـ1340 ش‌؛
نظر شما
مولفان
گروه
تاریخ ایران و اسلام ,
رده موضوعی
جلد 7
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده