تعویذ ، عباراتی اغلب مکتوب عمدتاً از آیات قرآنی و ادعیة مأثوره برای در امان ماندن از شرور و بلاها. تعویذ در لغت به معنای پناه بردن، پناه دادن و در امان نگاهداشتن و در اصطلاح به معنای دعا خواندن و حرز آویختن بر آدمیان، جانوران یا اشیا برای محافظت از آنهاست (ابنمنظور؛ طُرَیْحی؛ مرتضی زَبیدی، ذیل «عوذ»؛ دهخدا، ذیل واژه).گذشته از واژههای متعددی که در تداول عامة مسلمانان به صورت مغشوش و متداخل برای این مفهوم به کار میرود (از جمله: عوذه، معاذه، حِرزْ، تَمیمه، نُفرة، رُقْیَه، عَزیمه، افسون)، تعویذ بنا بر شایعترین صورت کاربرد آن در جهان اسلام عبارت است از برخی آیات قرآن، ادعیة مأثوره، اسماءالحسنی،اسامی فرشتگان یا اولیاءاللّه، اوراد، رموز و علائمِ مفهوم یا نامفهوم که بر قطعههایی از کاغذ، چرم، پوست، پارچه، فلز و جز آن مینویسند و در کیسههایی کوچک از اجناس مختلف میگذارند و سپس آن را پنهان یا آشکارا برگردن میآویزندیا بر قسمتی از بدن انسان یا حیوان میبندند یا بر جایی ازاشیا و مکانها نصب میکنند. گاه نیز این عبارت را با رعایت ترتیب و آیینی خاص یا بدون رعایتِ آن، بر شخص یا جانوریا شیء مورد نظر میخوانند یا زیر لب زمزمه میکنند (برای نمونه رجوع کنید بهشکورزاده، ص 299ـ300؛ امین، ذیل «الاحْجِبة»). برای نوشتن تعاویذ (مانند طلسمات و دیگر نوشتههایخَفیه) در بسیاری موارد از الفباهای رمزی ویژهای استفاده میشود که گاه، صورتِ تبدیل و تحریف یافته الفبای کوفییا عبری است.تعاویذ نیز همچون دیگر اقسام اعمال جادویی و اَشکالو محصولات علوم خفیه بیشتر در خدمت مقاصد دنیویبوده و ازینرو با علوم دینی که در پی دستیابی به نجاتاخروی یا حقیقت و غایتِ هستی است، متفاوتاند (برای نمونهای از این نگرش به علوم خفیه رجوع کنید به اخوانالصفا، ج 1، ص 266ـ267).با آنکه تعاویذ گونهای جادو تلقی میشوند و ساز و کارِ اثر بخشیِ آنها به لحاظ علمی شناختنی نیست، در کاربرد آن در میان مسلمانان، بویژه در مقایسه با اموری چون طلسمات و عزائم، از جنبههای جادویی آن تا حد زیادی کاسته شده، به گونهای که اثر بخشی آنها را باید بیشتر از مقولة ایمان و توکل و خلوص نیت دانست. در مقایسه با دعا که نیایش و مناجاتِ بنده با پروردگار بدون میانجیگری ابنای بشر است، تعاویذ کاربردِ اختصاصیتری دارند و با وجود مشابهتهای ساختاری بسیار با انواع ادعیه، به کار بردن مطلقِ عنوان اصطلاحی دعا برای آنها درست نیست. از سوی دیگر، تعاویذ معمولاً کاربردی پیشگیرانه دارند و فرد یا شیء مورد نظر را از قرار گرفتن در موقعیتی زیانآور حفظ میکنند در حالی که دعا، و همچنین افسون، رقیه، عزیمه و طلسم، علاوه بر قدرت پیشگیری از بلایا، پس از وقوعِ پیشامدِ بد نیز میتوانند در علاج و مداوا و گاه حتی در تبدیل «سوءالقضا» به «حسنالقضا» به کار آیند (برای نمونه رجوع کنید بهشکورزاده، ص 236، پانویس).توانایی مفروضِ طلسم در تغییر دادن حوادث و به بار آوردن شرایط مطلوب و معمولاً معجزهآسا، آن را از تعویذ متمایز میسازد. طلسم علاوه بر خواص پیشگیریکنندة تعویذ، قدرتهای دیگری نیز دارد و ازینرو گاه تعویذ را گونهای از طلسمات و از جنس ضعیفتر آن پنداشته یا آن را یکی از گستردهترین اَشکال استفاده از طلسمات به شمار آوردهاند ( رجوع کنید بهد. اسلام ، چاپ دوم، ذیل "" ). همچنین ممکن است متن یک تعویذ را یک «افسون» یا «ورد» تلقی کرد ولی یک تعویذ جملگی عبارت از یک افسون یا ورد نیست.استفاده از تعاویذ از دیرباز در میان اقوام گوناگون رایج بوده است. با آنکه ظاهراً در فرهنگهای کهن عمدتاً اشیای مختلف ــ چه به شکل خام و طبیعی (قطعه سنگها، گیاهان، صدفها، دندانها و استخوانهای جانوران و...) و چه به شکل فرآورده (مجسمهها، تمثالها، وسایل دستساز فلزی، چوبی و...) ــ در «رَماندنِ» ارواح پلید، شیاطین و موجوداتِ شریر و زیانکار کاربرد داشته، احتمالاً استفاده از تعاویذِ ملفوظ یا مکتوب نیز با سابقهای اندکی کمتر، معمول و مرسوم بوده است. در فرهنگهای نزدیک به فرهنگ عربی ـ اسلامی (از جمله فرهنگ اسرائیلی و سپس مسیحی) از انواع تعاویذ استفاده میشده است. با وجود جهتگیری توحیدی راسخانة تورات و اسفارِ مقدس یهودی، در این متون به استفادة تودة اسرائیلیان باستان از تعاویذ، اشاراتی شده است (برای نمونه رجوع کنید به کتاب مقدس به روشنی در کتاب اشعیاءنبی، 3:20، و به کنایه در سفر تثنیه، 6:8 و 11:18)، که اینک نیز یهودیان بر اساس تفسیری تحتاللفظی از دو فقرة اخیر، عباراتی از تورات را نوشته در جعبههای کوچکی قرارمیدهند و بر پیشانی یا بازو میبندند (برای آگاهی بیشتر رجوع کنید بهد. جودائیکا،هاکس، ذیل «تعویذ» و «عصابه»).نمونههای استفاده از تعاویذ در فرهنگ ایران پیش از اسلام به فراوانی اقسام دیگر اعمال جادوانه و بویژه افسونها نیست (قس ایرانیکا ، د. دین و اخلاق ، ). اما تأثیر و سریانِ برخی آداب و رسوم فرهنگی و دینی ایرانی بویژه جنبههای عامیانة دین زردشتی و نیز فرقههای گنوسی، در استفاده از تعاویذ در فرهنگ عربی ـ اسلامی و ایران بعد از اسلام قابل انکار نیست (برای نمونه رجوع کنید بهابوریحان بیرونی، ص 229؛ قزوینی، ص 83). در فرهنگ اعراب جاهلی برای کارکردهای تعویذی و خنثی یا محدود کردن اثرِ سوء قوای خَفیه، روشهای گوناگونی به کار میرفته است از جمله استفاده از «نُفْرَة» (رماننده؛ مرتضی زبیدی، همانجا)، سحر، رقیه، تمیمه و عزیمه (جوادعلی، ج 6، ص 745). در یکی از روشهای رماندن ارواح زیانکار، «تنجیس» (آلودن رجوع کنید بهابنمنظور، ذیل «نجس»؛ آلوسی، ج 2، ص 319)، اشیایی چون استخوانهای مردگان، دندان روباه و شیر یا مواد ناپاک دیگری را که موجبِ نفرت و بیزاری موجودات شریر میشد، بر اندامِ کودکان میآویختند (جوادعلی، همانجا) و برای در امان ماندن از شر جنّیان بویژه در مسافرتها گاه به بزرگ آنها پناه میجستند ( رجوع کنید به جاحظ، ج 6، ص 217). قرآن با اشارهای (جن: 6) این رسم را محکوم کرده است (تفاسیر، ذیل آیه، از جمله: طبری، ج 29، ص 68؛ فضلبن حسن طبرسی، ج 10، ص 555).رقیه، در عربی همان افسون است که برای دفع امراض، تسکین درد، رامکردن و بیرون کشیدن مارها و عقربها و جز آنها از لانههایشان و دفع آسیبِ پریان و گزندگان میخوانده، یا مینوشته یا میدمیدهاند (ابنسینا، مقدمة همائی، ص 86) و در واقع بیشتر پس از وقوع پیشامد بد به کار میرفته است با این حال گاهی به تسامح، رقیه را در معنی تعویذ و حرز استعمال کردهاند ( رجوع کنید به ابنماجه، ج 2، ص 1162ـ1163، ش 3517ـ 3519، ص 1166، ش 3528ـ3529؛ ابوداوود، ج 4، ص 10ـ 15؛ تِرْمِذی، ج 4، ص 398).عزیمه نیز در شمار افسونها بوده با معنای اصطلاحیِ تعویذ تفاوت قابل توجهی دارد و بویژه برای مارگیری به کار میرفته است و در اشعار عربی و فارسی بسیار از آن یاد شده است ( رجوع کنید بهجاحظ، ج 4، ص 187ـ190؛ ابنسینا، همان مقدمه، ص 71؛ دهخدا، ذیل «عزیمه»، «عزائم»).تمیمه که نسبتاً به مفهوم تعویذ نزدیکتر مینُماید عبارت بود از مهرههای به رشته کشیدهای که کودکان و زنان، بیشتر برای دفع چشم زخم * (العین) و اثر سوء حَسَد (النَفْس) به گردن میآویختند. با این حال این مهرهها در فرهنگ جاهلی در بسیاری موارد به همراه برخی اوراد و افسونها به قصد حصولِ منفعت یا ایجاد تغییر در طبایع و نفوس نیز به کار میرفتهاند. از اقسام تمایم میتوان به تِوَلَه، عُقْرَه، یَنْجَلِب، خَصمَه و عَطفَة اشاره کرد (جوادعلی، ج 6، ص 749ـ750).در میان تعبیرهای مختلف اعراب جاهلی در اینباره، بیش از همه واژة عوذَه یا مَعاذَة ( رجوع کنید به مُسلمبن حجاج، ج 3، ص2080ـ 2081؛ ابنماجه، ج 2، ص 1163ـ1166، ش 3520ـ 3529؛ ابنمنظور، ذیل مادّه) به معنای اصطلاحیِ تعویذ نزدیکاست. پربسامدترین واژههای مورد استفاده برای این معنای اصطلاحی در جهان اسلام عبارت بودهاند از حُرز در شمال افریقا؛ حِجاب، حِماله، حافظ، حمایل، عُوذَه و مِعوَذَه درمیان اعراب مشرق؛ یافتَه، نسخه و حمایل در میان ترکان؛ و تعویذ، دعا، حمایل در فارسی و بویژه حِرز در میان عموم شیعیان (امین، ذیل «الاحجبة»، «حرز»؛ د. دین و اخلاق ، ذیلد. اسلام ؛ ایرانیکا ، همانجاها؛ د. ترک).امروزه استفاده از تعاویذ همچون دیگر ابزار و روشهای ماوراءطبیعی به نسبت کاهش یافته، لیکن همچنان در جوامع اسلامی ــ نظیر دیگر جوامع ــ موسوم است و معمولاً افرادی به عنوان دعانویس که گاه از درویشان فرقههای صوفیمآب و بعضی متقدّساناند، به تهیه و فروش انواع تعاویذ اشتغال دارند و اغلب برای هر مورد مقتضی، تعویذ ویژهای به درخواست کننده تحویل میدهند (برای نمونه رجوع کنید بهاسدیان خرمآبادی و دیگران، ص 171ـ180؛ برای آگاهی بیشتر در بارة کار تهیه و فروش تعاویذ رجوع کنید به دعانویسی * ).از میان انواع و اقسام تعاویذ رایج در سرزمینهای اسلامی به ذکر نمونههایی استفاده میکنیم: «حُرز»، تعویذ مورد استفادة دختران بَدَوی در افریقای شمالی، کتاب دعای کوچکی است که آن را در جعبهای از طلا یا نقره میگذارند و به گردن میآویزند ( د. دین و اخلاق ، همانجا)؛ «امام ضامن» تعویذی که همة فرقههای شیعی در هند از آن استفاده میکردهاند. این تعویذ (حرز)، مرکّب از یک یا چند سکه است که آنها را در پارچهای نهاده، میدوزند و قبل از مسافرت به منظور درخواستِ حمایت از امام مهدی بر بازو میبندند (عزیز احمد، ص 67)؛ «شِشَه دعاسی» تعویذی رایج در آذربایجان ایران که بر کاغذ نوشتهمیشود و آن را بر شانة نوزاد میبندند (افشار سیستانی، ج 2، ص 864)؛ در سراسر ایران گاه آیه یا عبارتی قرآنی از قبیل «وَ اِنْ یکاد» و «هذا مِنْ فَضْل ربّی» را که بر قطعهای سنگ یا کاشی حک شده بر سر درِ ساختمانهای نوساز نصب میکنند یا پس از خروج از منزل در چهار جهت اصلی میگردند و آیهای از قرآن را میخوانند؛ در برخی نقاط ایران، مسافر را از زیر تعویذی به نامِ «قلعه یاسین/ حلقه یاسین» عبور میدهند؛ برای پیشگیری از سیاه سرفه نیز گاه تعویذی بر پوست کدوی غلیان نوشته و بر گردن میآویزند یا پس از عطسه کردن برای رفع نحوست و پیشامد بد، آیهای از قرآن را زمزمه میکنند (ماسه ، ج 2، ص 26، 52، پانویس 1، ص 101، 127)؛ گاه متن کامل قرآن را نیز با حروف بسیار ریز نوشته در میان قابهای چرمیِ نُقرهنشان میگذاشتند و به گردن میآویختند ( رجوع کنید به لایارد، ص 100). از شایعترین تعاویذ، کیسة کوچکی حاوی نودونُه اسمخداوند (اسماءالحسنی) است ( ) دایرةالمعارف دین ( ). نمونههای متعددی از تعاویذ مکتوب در کشورهای عربی استفاده میشود و در اینباره برای کودکان، زنان و مردان، تقسیمبندیهای ویژهای قائل شدهاند (برای نمونههایی در عراق رجوع کنید بهعبدالکریم مُلّا، ص 123ـ142). در دفع شر جنّیان ( رجوع کنید به جن * ) نیز تعاویذ مختلفی وجود دارد که از جمله سادهترین و شایعترین آنها پس از «بسمله * »، عبارت «فَاللّهُ خیرٌ حافظاً و هو اَرحمُالرّاحمین» (یوسف: 64) است (هدایت، ص 158؛ نیز رجوع کنید بهمُعوّذتان * ، خواصقرآن * ).همچنین گاه تعویذنویسان کلماتی مبهم و نامفهوم و گاه تمسخرآمیز برای مشتریان ساده دل مینویسند و آنها را از باز کردن و نشان دادن این نوشتهها به با سوادان بر حذر میدارند (برای نمونه رجوع کنید بهماسه، ج 2، ص 128). در افریقا، تعویذنویسان گاه بریدههای روزنامههای عربی را در کیسههای چرمی میگذارند و به بومیان میفروشند ( رجوع کنید به لانتیه ، ص 295). در برخی تعاویذ، علاوه بر مقدسات مشترک اسلامی، نام و یاد بعضی از افراد مقدس محلی نیز ذکر میشود مثلاً در اُرُزگانِ افغانستان، اوراد و تعاویذ گاه با نام سید احمدکبیر، از اهل کرامات در آن ناحیه، ختم میشود ( رجوع کنید به یزدانی، ص 84). ذکری از یک تعویذ بسیار مهم اسلامی که در برخی جوامع مسیحی رایج است و از خاورمیانه (احتمالاً سوریه) به امریکای لاتین رسیده نیز مناسب است: «دست فاطمه» تعویذی به شکل پنجة باز انسان (یکی از نمادهای خمسه * ) که ظاهراً فاتحان عرب آن را به شبهجزیرة ایبری بردهاند و از آنجا به پرو راه یافته است ( آمریکانا ، ).در قرآن و حدیث. با آنکه واژة تعویذ در قرآن نیامده، بنا بر وجود واژههای همریشه با آن در سورههای مختلف (بقره: 67؛ آلعمران: 36؛ نیز رجوع کنید به استعاذه * )، روشن است که مخاطبانِ قرآن ــ شاید به سببِ تماسِ اعراب شبهجزیره با یهودیان که از تعاویذِ بر گرفته از تورات استفاده میکردند ــ با مفهومِ تعویذ آشنایی داشتند. با اینحال رونقِ اصطلاحیِ این تعبیر، طبعاً پس از نزول سورههای فلق و ناس (مُعَوّذتان) بوده است ( رجوع کنید بهجوادعلی، ج 6، ص 748).در احادیث و سیرة پیامبر اکرم صلیاللّهعلیهوآلهوسلم و امامان علیهمالسلام، شواهد و استناداتی در تأیید استفاده از تعویذ یافت میشود، از جمله گفته شده است که عبدالمطلب، پیامبر را در کودکی هنگام طواف به دور کعبه با خواندن دعاهایی تعویذ کرد ( رجوع کنید بهابنهِشام، ج 1، ص 176). همچنین در روایاتِ متعددی (مثلاً رجوع کنید به ابنماجه، ج 2، ص 1161، ش 3511؛ ترمذی، ج 4، ص 395؛ قس ایرانیکا ، همانجا) آمده است که پیامبر اسلام صلیاللّهعلیهوآلهوسلم، پیش از نزول معوذتان، برای حفاظت از خود و خانوادهاش از برخی اوراد استفاده میکرده است. در دستهای از روایات نیز آمده است که پیامبر، دو نوادهاش، حسن و حسین را با همان عباراتی تعویذ میکردند که ابراهیم، دو پسرش اسماعیل و اسحاق، و موسی دو پسرِ هارون را تعویذ میکردند ( رجوع کنید بهقاضی نعمان، ج 2، ص 139ـ 140؛ ابنعساکر، ص 111؛ فخررازی، ج 32، ص 189ـ 190؛ مجلسی، ج 60، ص 6). در برخی روایات اشاره شده که جبرئیل، تعاویذی را برای حسنین، به پیامبر آموخت ( رجوع کنید بهمجلسی، ج 60، ص 18؛ مقدس اردبیلی، قسم 1، ص 140). صرفِ نظر از صحت و سقمِ این روایات و علاوه بر اقوالی که در کتبِ حدیث و تفسیر در بارة شأنِ نزولِ معوذتان برای تعویذ پیامبر اکرم و نیز حسنین آمده است ( رجوع کنید بهفضل طبرسی، ج 6، ص 287؛ فخررازی، ج 32، ص 187؛ نیز رجوع کنید بهدیگر تفاسیر قرآن، ذیل سورههای فلق و ناس؛ ابنماجه، ج 2، ص 1164ـ 1165، ش 3525؛ ترمذی، ج 4، ص 396)، برخی سورههای قرآن، بویژه فاتحه و یس، و برخی آیات، از جمله آیةالکرسی (بقره: 255ـ256) و آیةالعرش (توبه: 129) نیز بنا بر احادیث و کتابهایی که در ادبیات اسلامی به خواصالا´یات/ خواصالقرآن/ فضائلالقرآن معروفاند برای تهیة تعاویذ و گاه افسونها و پارهای طلسمات، مناسب دانسته شدهاند.در سنّت اسلامی، برخی عناوینِ ناظر به اعمالی که ماهیتاً نزدیک به تعویذ به شمار میروند، تحریم شدهاند. از جمله «نُشْرَه» که روشی برای دفع اثر سوء شیاطین و جنّیان بود ( رجوع کنید بهجاحظ، ج 4، ص 185) از اعمال شیطانی شمرده شده است ( رجوع کنید بهابوداوود، ج 4، ص 6؛ مرتضی زبیدی، ذیل «نشر»؛ قس مجلسی، ج 60، ص 25). ظاهراً پیامبراکرم صلیاللّهعلیهوآلهو سلم «تِوَل» ــ آنچه که زنان به وسیلة آنها، محبتِ شوهرانشان را جلب میکنند ــ را نهی کردهاند ( رجوع کنید به قاضی نعمان، ج 2، ص 142). در حدیثِ دیگری، توسل به تِوَلَه شرک خوانده شده است (مجلسی، ج 60، ص 19). در حدیث «عبداللّه» ( رجوع کنید بههمانجا) استفاده از تمائم و رُقی' نیز شرک محسوب شده است، شاید به این سبب که اعراب جاهلی در پی آن بودند تا به وسیلة آنها مقدراتِ الاهی را بر گردانند یا دفعِ ضرر را، از غیر خدا درخواست کنند. با این حال علیرغمِ نهی کلیِ روشهای جادویی در اسلام، ظاهراً شریعت در قبال تعاویذ، با این شرط که آیات قرآن و اسمای الاهی در آن آمده باشد، تسامحی نشان داده است. در حدیثِ مشهوری ( رجوع کنید به صفیپوری، ذیل «تمم»؛ موحد ابطحی اصفهانی، قسم 1، ج 1، ص 435ـ437) آمده است که هر کس بر خود تمیمهای بیاویزد، خداوند کارش را به انجام نرساند، اما با تعاویذ در صورتی که در آنها آیات قرآن و نامهای خداوند نوشته شده باشد، مخالفتی نیست (نیز رجوع کنید بهحِمْیَری، ص 110ـ111؛ ابنبسطام، ص 48ـ49؛ حرّ عاملی، ج 6، ص 237؛ مجلسی، ج 91، ص 192). در روایتی از امام صادق علیهالسلام، آویختن مکتوبی از آیاتِ قرآن یا شستن و نوشیدن آب آن جایز دانسته شده است ( رجوع کنید به ابنبسطام، همانجا). در بعضی احادیث شرایط دیگری نیز برای استفاده از تعاویذ ذکر شده است. مثلاً آویختن آیات قرآن بر اندامِ کودکان و زنان به این شرط جایز است که مکتوب را در قطعهای چرمین بنهند ( رجوع کنید بههمان، ص 49). در روایتِ کاملتری، از امام صادق علیهالسلام نقل شده است که مرد در حالِ جنابت نیز میتواند تعویذ بیاویزد و برای مردان و کودکان، نیازی نیست که تعاویذ را در پوشش چرمی قرار دهند ولی زنان بدون این پوشش نباید از آنها استفاده کنند ( رجوع کنید به مجلسی، ج 92، ص 5).در دستهای از روایات که در آنها، رقیه به معنای تعویذ به کار رفته، مویّداتی در باب جواز رقیه یافت میشود و معمولاً موارد استفاده از آنها نیز مشخص گردیده است. از جمله اسماء بنت عمیس از پیامبراکرم در بارة پسران جعفربن ابیطالب که زیبا و سپیدرو بودند و زود چشم میخوردند اجازه خواست برای محافظت از آنان در برابر عین (= چشمزخمِ اختیاری)، استرقا کند و پیامبر اجازه دادند ( رجوع کنید به مجلسی، ج 60، ص 61؛ نیز در بارة اجازه دادن پیامبر به استفاده از رقیه در مورد چشمزخم رجوع کنید به همان ج 60، ص 9). گفته شده است ( رجوع کنید به همان، ج 60، ص 13، 61) که جبرئیل، خود پیامبر را نیز رقیه کرد، با این حال پیامبراکرم، از رقیه کردن به غیر قرآن و چیزهایی که معنایش را ندانند منع کرده است (قاضی نعمان، ج 2، ص 141؛ مازندرانی، ج 11، ص 466ـ 467؛ مجلسی، ج 60، ص 18). از امام باقر علیهالسلام نقل شده است که رقیه باید از قرآن باشد ( رجوع کنید بهابنبسطام، ص 48).علمای مسلمان در بحث جواز تعویذ و رقیه اختلاف کردهاند. فخررازی که استدلالات موافقان و مخالفان تجویز تعویذ و رقیه را نقل کرده روایتی از جابر را به عنوانِ مستندِ مخالفان آورده که در آن از قول پیامبر اکرم صلیاللّهعلیهوآلهو سلم، رقیه کردن و روشهای مشابه، منافی توکل به خداوند تلقی شده است ( رجوع کنید به ج 32، ص 190).دمیدن در تعاویذ و رقیهها نیز مورد اختلاف علمای مسلمان بوده است ( رجوع کنید به مُسلمبن حجاج، ج 2، ص 1723ـ1724؛ ابنبابویه، ج 1، ص 158). در بسیاری دیگر از احادیث، رقیه در غیرمعنای تعویذ به کار رفته و کاربرد آن در درمانِ عوارضِ سوء ــ معمولاً ناشی از گزیدنِ جانوران سمّی، تب، چشم زخم و نیز خونریزیِ شدید ــ است نه پیشگیری از آنها ( رجوع کنید به حمیری، ص 110؛ ابنبسطام، ص 48؛ مجلسی، ج 60، ص 18ـ20، ج 92، ص 4، 6).در کتب حدیثی شیعه، تعاویذ بسیاری از قول پیامبر اکرم و ائمة اطهار علیهمالسلام نقل شده است از جمله: پیامبر اکرم، تعویذی برای علی علیهالسلام قرار داد که او را از شر سحر، جن، صرع، سم، دزد، درندگان، ماران و عقربها مصون میداشت. در صورت کنونیِ این تعویذ، اسامیِ نامأنوس و نامفهومنیز وجود دارد که البته باید شکل تحریف و تبدیل شدهاز اسامی عبری یا سریانی باشد ( رجوع کنید بهمجلسی، ج 91، ص 193). از امام علی علیهالسلام، تعویذی برای در امان ماندن ازشر سحر روایت شده که باید آن را در قطعهای از پوستِ آهو نوشته بر خود بیاویزند ( رجوع کنید به ابنبسطام، ص 35). همچنین، تعویذ دیگری از ایشان برای استفادة کسی که از شیر میترسد روایت شده است ( رجوع کنید به ابنبابویه، ج 2، ص 618ـ619). مشابه همین تعویذ از قول امام صادق علیهالسلام ( رجوع کنید به حسن طبرسی، ص 402) آمده است که در تعاویذ اخیر نام دانیال نبی *به مناسبت آنکه شیران/ درندگان به او گزندی نمیرساندندذکر میشود.تعاویذی برای ایمنماندن از سرقت، یا آتشسوزی یا بلایای مشابه ( رجوع کنید به همان، ص 403)، برای حفاظتِ زنان و حیواناتِ باردار ( رجوع کنید بهابنبسطام، ص 98ـ99)، برای ایمن داشتن زنان در ایامِ نفاس ( رجوع کنید بههمان، ص 97)، برای حفاظتِ اسب و سوارِ آن ( رجوع کنید به مجلسی، ج 92، ص 46ـ47) و نیز تعاویذی تحت عنوان «العُوذاتالجامعة» از ائمه علیهمالسلام ( رجوع کنید به همان، ج 93، ص 6ـ19) روایت شده است. البته بسیاری از نمونههایی که مجلسی آورده، دعاهایی برای شفای بیمار و علاج پیشامدهای سوء است ( رجوع کنید به همان، ج 92، ص 12ـ14، 20ـ39). مثلاً دعای معروف به یمانی/ حرزیمانی/ دعای سیفی ( رجوع کنید به ابنطاووس، ص 105ـ111؛ مجلسی، ج 92، ص 252) در واقع تعویذ نیست بلکه دعایی در دفع شر دشمن است. همچنین دعای مشهورِ علوی مصری ( رجوع کنید به همان، ص 281ـ293) یک تعویذ محسوب نمیشود ( رجوع کنید بهدعا * ).در این مبحث باید توجه داشت که به طور کلی، آیات، ادعیه، اذکار و اورادی که برای اینگونه استفادهها توصیه شده، ذیلِ عناوینِ موردِ انتقاد و تحریمِ تعالیمِ اسلام، مثل سحر و طلسم و تمیمه و جز آنها نیامده، بلکه عمدتاً تحت نام ادعیه، عوذات و در منابع شیعه بویژه با عنوان احراز/ اَحْرُز طبقهبندی و نقل شدهاند؛ از جمله مجلسی در بحارالانوار ، هفده باب (36ـ 52) را به عوذات و احرز منسوب به پیامبراکرم، همسرانایشان، فاطمه سلاماللّهعلیها و امامان شیعه علیهمالسلام اختصاص داده است.از میان انبوه کتابهایی که در این زمینه موردِ استفادة دعانویسان و تهیه کنندگان تعاویذ بوده است میتوان به مجمعالدعوات مولاعبدالمطلببن غیاثالدین محمد و مهجالدعواتِ ابنطاووس اشاره کرد (برای آگاهی از سایر کتابها در باب ادعیه و اوراد و تعاویذ و بویژه حرزهای معروف شیعه رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، ج 6، ص 392ـ394، ج 20، ص 28؛ اصغر نیاویند و عبادی آق قلعه، ص 113ـ153؛ نیز رجوع کنید به چشمزخم * ؛ حرز * ؛ دعانویسی * ؛ طلسم/ طلسمات * ).منابع: علاوه بر قرآن و کتاب مقدس. عهد عتیق؛ آقابزرگ طهرانی؛ ابن بابویه، کتابالخصال ، چاپ علیاکبر غفاری، قم 1362 ش؛ ابنبسطام (حسینبن بسطام) و ابنبسطام (عبداللّهبن بسطام)، طبالائمة علیهمالسلام ، نجف [ 1385 ] ، چاپ افست بیروت [ بیتا. ] ؛ ابنسینا، کنوزالمعزّمین ، چاپ جلالالدین همائی، تهران 1331 ش، ابن طاووس، مهجالدعوات و منهجالعبادات، بیروت 1399/1979؛ ابنعساکر، ترجمةالامامالحسن ( ع )، چاپ محمدباقر محمودی، بیروت 1400/1980؛ ابنماجه، سنن ابنماجة ، استانبول 1401/1981؛ ابنمنظور؛ ابنهشام، السیرةالنبویة ، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، بیروت: داراحیاءالتراث العربی، [ بیتا. ] ؛ سلیمانبن اشعث ابوداوود، سنن ابیداود ، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، [ قاهره، بیتا. ] ، چاپ افست [ بیروت، بیتا. ] ؛ ابوریحان بیرونی، آثارالباقیة ؛ اخوان الصفا، رسائل اخوانالصفاء و خلانالوفاء ، بیروت 1403/1983؛ محمد اسدیان خرم آبادی، محمدحسین باجلان فرخی، و منصور کیائی، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام ، تهران 1358 ش؛ شهرام اصغر نیاویند و فاطمه عبادی آققلعه، «کتابشناسی ادعیه»، کتاب ماه دین ، سال 4، ش 9 و 10 (تیر و مرداد 1380)؛ ایرج افشار سیستانی، نگاهی به آذربایجان شرقی: مجموعهای از اوضاع تاریخی، جغرافیایی، اجتماعی و اقتصادی ، تهران 1369 ش؛ احمد امین، قاموسالعادات و التقالید و التعابیرالمصریة ، قاهره 1953؛ محمدبن عیسی ترمذی، سننالترمذی ، استانبول 1401/1981؛ عمرو بنبحرجاحظ، کتابالحیوان ، چاپ عبدالسلام محمدهارون، مصر ?[ 1385ـ 1389/ 1965ـ1969 ] ، چاپ افست بیروت 1388/1969؛ حرّ عاملی؛ عبداللّهبن جعفر حمیری، قربالاسناد ، قم 1413؛ دهخدا؛ ابراهیم شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان ، تهران 1363 ش؛ عبدالرحیمبن عبدالکریم صفیپوری، منتهیالارب فی لغةالعرب، چاپ سنگی تهران 1297ـ 1298، چاپ افست 1377؛ حسنبن فضل طبرسی، مکارمالاخلاق ، قم 1392/1972؛ فضلبن حسن طبرسی؛ طبری، جامع ؛ فخرالدینبن محمد طریحی، مجمعالبحرین ، چاپ احمد حسینی، تهران 1362 ش؛ عبدالکریم ملّا، «المعلّقاتالشعبیة»، التراثالشعبی ، سال 5، ش 4 (1394/1974)؛ عزیز احمد، تاریخ تفکر اسلامی در هند ، ترجمة نقی لطفی و محمدجعفر یاحقی، تهران 1367 ش؛ جواد علی، المفصّل فی تاریخالعرب قبلالاسلام ، بغداد 1413/1993؛ محمدبن عمرفخررازی، التفسیرالکبیر ، قاهره [ بیتا. ] ، چاپ افست تهران [ بیتا. ] ؛ نعمانبن محمد قاضی نعمان، دعائمالاسلام و ذکرالحلال والحرام ، چاپ آصفبن علیاصغر فیضی، [ قاهره 1963ـ 1965 ] ؛ زکریابن محمد قزوینی، عجائبالمخلوقات و غرائبالموجودات ، بیروت: دارالشرق العربی، [ بیتا. ] ؛ ژاک لانتیه، دهکدههای جادو: جادو و جادوگری در قبایل انسانهای نخستین ( آنتروپولوژی )، ترجمة مصطفی موسوی (زنجانی)، تهران 1373 ش؛ اوستن هنری لایارد، سفرنامة لایارد، یا، ماجراهای اولیه در ایران، ترجمة مهراب امیری، تهران 1367 ش؛ محمد صالحبن احمد مازندرانی، شرح اصولالکافی ، با تعلیقات ابوالحسن شعرانی، چاپ علی عاشور، بیروت 1421/2000؛ هانری ماسه، معتقدات و آداب ایرانی ، ترجمة مهدی روشن ضمیر، تبریز 1355ـ1357 ش؛ مجلسی؛ محمدبن محمد مرتضی زبیدی، تاجالعروس من جواهرالقاموس ، چاپ علی شیری، بیروت 1414/1994؛ مسلمبن حجاج، صحیح مسلم ، استانبول 1401/ 1981؛ احمدبن محمد مقدس اردبیلی، زبدةالبیان فی احکامالقرآن ، قم 1375 ش؛ محمدباقر موحد ابطحی اصفهانی، جامعالاخبار و الا´ثار عنالنبی و الائمةالاطهار علیهمالسلام ، قسم 1، قم 1411؛ جیمز هاکس، قاموس کتاب مقدس ، بیروت 1928، چاپ افست تهران 1349 ش؛ صادق هدایت، فرهنگ عامیانة مردم ایران ، تهران 1378 ش؛ حسینعلی یزدانی (حاج کاظم)، صحنههای خونینی از تاریخ تشیع در افغانستان: از 1250 تا 1320 ق ، مشهد 1370 ش؛