تضاد(1) ، از صنایع معنوی در علم بدیع. این صنعت را طِباق، مطابقه، تطبیق و تکافرجوع کنید به نیز نامیدهاند (خطیب قزوینی، ص348؛ تفتازانی، ص 330؛ تهانوی، ج 1، ص 917). قدامةبن جعفر (متوفی 337) فقط تکافرجوع کنید به را به این معنا آورده و طباق را جزو صنعت جناس دانسته است (ص 147ـ 148، 162؛ ابنرشیق، ج 2، ص 5). در نخستین کتابهای فارسی در بارة صنایع بدیعی به اهمیت این صنعت اشاره و تصریح شده است که آن را پارسیان، متضاد، و دبیران و خلیلِ احمد، مطابقه خواندهاند (رادویانی، ص 31؛ رشید وطواط، ص 24).صنعت تضاد آن است که دو معنای متضاد یا به منزلة دو ضد را با هم بیاورند، مانند «زندگانی چه کوته و چه دراز / نه به آخر بمُرد باید باز» (رودکی). تضاد اقسام تقابل و تنافی را نیز شامل میگردد (تفتازانی؛ تهانوی، همانجاها؛ خطیب تبریزی، ص 231)؛ خواه تقابل میان دو اسم باشد، مانند «هوالاوّلُ والا´خِرُ والظّاهرُوالباطنُ...» (حدید: 3) و در فارسی مانند «من از حرام و حلال جهان همین دانم/ که باده با تو حلال است و آب بیتو حرام » (سعدی)، خواه میان دو فعل: «...تُرجوع کنید بهتِیالْمُلْکَ مَنْتَشاءُ وَتَنْزِعُالمُلْکَمِمَّنْ تَشاءُ و تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ و تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ...» (به هر که بخواهی ملک میدهی و از هر که بخواهی ملک میستانی. هر کس را که بخواهی عزت میدهی و هر کس را که بخواهی ذلت میدهی؛ آلعمران: 26) و در فارسی مانند « بردی و باختی دل ما را/ قدر نشناختی دل ما را»، خواه میان دو حرف: «...لَها ما کَسَبَتْ و عَلیها مااکْتَسَبَتْ...» آنچه [ از خوبی ] به دست آورده به سود او، و آنچه [ از بدی ] به دست آورده به زیان اوست؛ بقره: 286) که در حرف «ل» معنای سود و در حرف «علی» معنای زیان وجود دارد و در فارسی مانند «من ندانم دوستی یا دشمنی/ با منیای بیوفا یا بر مَنی»، خواه میان اسم و فعل مانند «أَوَمَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْن'اهُ...» (آیا آن کس که مرده بود و ما زندهاش ساختیم...؛ انعام: 122).صنعت تضاد در ادبیات فارسی و عربی پر کاربرد است. در اشعار عربی بر جای مانده از دوران جاهلیت (اواخر سدة پنجم تا اوایل سدة هفتم میلادی) این صنعت به کار رفته است، مانند این بیت امررجوع کنید بهالقیس (متوفی540 میلادی): «مِکَرٍّ مِفَرٍّ مُقْبلٍ مُدبرٍ معاً/ کجُلْمودِ صَخْرٍ حَطَّهُالسیلُ مِنْ عَلِ» (زوزنی، ص40) که در آن، میان مکرّ و مفرّ و مُقبل و مُدبر تضاد هست (برای نمونة دیگر تضاد در شعر این دوره رجوع کنید به خطیب تبریزی، ص246).ابنمعتز (متوفی296) تصریح کرده که پیشینیان بدین صنعت توجه داشتهاند و ابتکار مُحْدَثین نیست (ص2)؛ در سخن بلیغان و خطیبان و شاعران، این صنعت بسیار یافت میشود (مرغینانی، ص21).در قرآن کریم نیز صنعت تضاد بهکار رفته است؛ ازینرو، نویسندگان علوم قرآنی به آن توجه کرده و به ذکر حدود و اقسام آن پرداختهاند ( رجوع کنید به باقلانی، ص80ـ83؛ ابنابیالاصبع، ص31ـ34؛ سیوطی، ج3، ص325ـ326). در احادیث و روایات و سخنان بزرگان دین نیز این صنعت بسیار بهکار رفته است ( رجوع کنید به عسکری، ص318ـ321؛ ثعالبی، ص431).یکی از معیارهای نقادان در نقد آثار ادبی گذشتگان، چگونگی بهکارگیری صنعت تضاد بوده است ( رجوع کنید به جرجانی، ص 44ـ 45؛ آمدی، ص 255ـ257؛ عسکری، ص316ـ329؛ ابنرشیق، ج 2، ص 9ـ12). نظامی عروضی سمرقندی (متوفی سدة ششم) در بارة این بیت رودکی: «آفرین و مدح سود آید همی/ گر به گنج اندر زیان آید همی»، گفته است که در این بیت از محاسن، هفت صنعت وجود دارد که یکی از آنها تضاد است (ص54). این صنعت تا بدانجا نزد ادیبان فارسی زبان مقبول بوده است که گاه تا هشت مطابقه (شانزده کلمه) را در یک بیت آوردهاند، مانند «بزم و رزمش وَرد و خار و عفو و خشمش نور و نار/ امن و بیمش تخت و دار و مهر و کینش فخر و عار» (شمس قیس، ص345؛ کاشفی، ص101). همچنین ذکر عناصر اربعه (آب، خاک، باد و آتش) را در یک بیت، از تضادهای مطبوع دانستهاند (شمسقیس، همانجا؛ رامی، ص27ـ 28)، مانند این بیت رشیدالدین وطواط: «از آبدار خنجر آتش لهیب تو/ چون باد گشت دشمن ملک تو خاکسار» (ص25؛ شمسقیس، همانجا).تضاد هم در ایجاب و هم در سلب واقع میشود، بدینگونه که دو فعل مثبت و منفی از یک مصدر مشتق باشند، مانند «... وَ ل'کِنَّ اَکثَرَ النّاسِ لایَعْلَمونَ یَعْلَمونَ ظاهراً مِنَ الْحَی'وة الدُّنیا...» (ولی بیشتر مردم نمیدانند. آنان به ظاهر زندگی دنیا آگاهاند؛ روم: 6ـ7) یا در این بیت سعدی: «حریف عهد مودّت شکست و من نشکستم / خلیل بیخ ارادت برید و من نبریدم » (ص197)؛ یا یکی امر باشد و دیگری نهی، مانند «... فَلاتَخْشَوُا النّاسَ وَاخْشَونِ ...» (بنابراین از مردم نترسید و از من بیم داشته باشید؛ مائده: 44)، یا این بیت کمالالدین اسماعیل: «پشت من بشکن و پیمان مشکن / خون من میخور و زنهار مخور » (ص700). گاهی تضاد در معنا واقع میشود، نه در لفظ، که آن را تضاد معنوی میگویند، مانند «...اِنْ اَنْتُم اِلاّ تَکْذِبونَ قالُوا رَبُّنا یَعلَمُ اِنّا اِلَیکُم لَمُرسَلونَ» ( [ به رسولان ] گفتند: شما جز دروغ نمیگویید. [ رسولان ] گفتند: پروردگارمان میداند که ما بهسوی شما فرستاده شدهایم؛ یس: 15ـ16). مفهوم بخش دوم آیه این است که ما راستگوییم (سیوطی، ج 3، ص 326).نوع دیگر تضاد، که آن را خفی مینامند، عبارت است از جمع کردن دو معنا که یکی از آن دو متعلق به چیزی باشد که آن چیز با معنای دیگر در تضاد است، مانند سببیّت و لزوم، نظیر «...أشِدّاءُ عَلَیالْکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم» (بر کافران سختگیرند و با یکدیگر مهربان؛ فتح: 29). در این آیه، «شدت» مقابل «رحمت» نیست، بلکه مقابل «لین و نرمی» است که سبب رحمت است (خطیبقزوینی، ص 352) و در فارسی مانند «بقای ملک باد این خاندان را/ که تا باشد خلل در دین نباشد» (سعدی) که «خلل» مقابل «بقا» نیست اما سبب «فنا» میشود که متضاد «بقا» است.گاه طباق، مَجازی است؛ یعنی، معانی متضاد با الفاظ مجاز ذکر شده است، مانند «اَوَمَنْ کانَ مَیْتاً فأَحْیَیْن'اهُ....» (انعام: 122) که مراد از «مَیْت»، گمراه و مراد از «احیا»، هدایت است (سیوطی، ج3، ص325) یا این بیت نظامی گنجوی: «از آن سرد آمد این کاخ دلاویز/ که چون جا گرم کردی گویدت خیز» (ج2، خسرو و شیرین ، ص 98).برخی ادیبان تضاد و طباق را به محض (مانند خیر و شر) و غیر محض (مانند صبح و شب) تقسیم کردهاند و غیر محض را تضادی دانستهاند که در آن چیزی با نازل منزلة ضد خود جمع آید ( رجوع کنید به خفاجی، ص 236؛ قرطاجنی، ص 48ـ50)، یعنی دو چیزی که در واقع ضد هم نیستند، مانند صبحوشب، متضاد قرار گیرند. پارهای از مطالب کتابهای بدیعی نیز به ذکر نمونههای متکلف و معیوب صنعت تضاد اختصاص یافته است ( رجوع کنید به ابنمعتز، ص 46؛ عسکری، ص 328ـ329؛ خفاجی، ص 238).بعضی علمای بدیع، صنعت مطابقه و تضاد را قسمی جداگانه از صنایع بدیعی نشمرده و آن را جزو مراعاتنظیر و تناسب دانستهاند، زیرا ممکن است از شنیدن چیزی، ضد آن نیز به ذهن خطور کند («و بضدّها تَتبیَّنُالاشیاءُ»: اشیا به ضد خود شناخته میشوند؛ همائی، ج 2، ص 274ـ 275). البته بین دانشمندان بلاغت، خلاف این گفته مشهور است. برخی نیز ایهامِ تضاد و مقابله را در تضاد و طباق مطرح کردهاند (خطیب قزوینی، ص353؛ تفتازانی، ص331؛ فروغی، ص39ـ40؛ همائی، ج2، ص275).منابع: علاوه بر قرآن؛ حسنبن بشر آمدی، الموازنة بینابیتمّام... و البُحتُری ، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، [ بیروت ? 1363/ 1944 ] ؛ ابنابیالاصبع، بدیعالقرآن ، چاپ حفنی محمدشرف، مصر 1377/ 1957؛ ابنرشیق، العمدة فی محاسن الشعر و آدابه و نقده ، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت 1401/1981؛ ابنمعتز، کتاب البدیع ، چاپ کراتشکوفسکی، لندن 1935، چاپ افست بغداد 1399/ 1979؛ محمدبنطیب باقلانی، اعجازالقرآن ، چاپ احمد صقر، قاهره 1977؛ مسعودبنعمر تفتازانی، کتاب المطول فی شرح تلخیص المفتاح ، چاپ سنگی [ تبریز 1310 ] ، چاپ افست تهران 1374؛ محمداعلیبن علی تهانوی، کتاب کشاف اصطلاحات الفنون ، چاپ محمد وجیه و دیگران، کلکته 1862، چاپ افست تهران 1967؛ عبدالملکبن محمد ثعالبی، فقهاللّغة و سرّالعربیّة ، چاپ سلیمان سلیم بواب، دمشق 1409/1989؛ علیبن عبدالعزیز جرجانی، الوساطة بین المتنبّی و خصومه ، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم و علیمحمد بجاوی، قاهره 1370/1951؛ یحییبن علی خطیب تبریزی، الوافی فی العروض و القوافی ، چاپ عمر یحیی و فخرالدین قباوه، حلب 1390/1970، چاپ افست دمشق 1407/1986؛ محمدبن عبدالرحمان خطیب قزوینی، الایضاح فی علومالبلاغة: المعانی و البیان و البدیع ، بیروت: دارالکتب العلمیة، [ بیتا. ] ؛ عبداللّهبن محمد خفاجی، سرّالفصاحة ، چاپ عبدالمتعال صعیدی، [ قاهره ] 1372/ 1953؛ محمدبن عمر رادویانی،ترجمانالبلاغة ، چاپ احمد آتش، استانبول 1949، چاپ افست تهران 1362 ش؛ حسنبنمحمد رامی، حقایق الحدائق ، چاپ محمدکاظم امام، تهران 1341 ش؛ محمدبن محمدرشید وطواط، حدایقالسحر فی دقایق الشعر ، چاپ عباس اقبال، تهران 1362 ش؛ حسینبن احمد زوزنی، شرحالمعلّقات السبع ، بیروت: مکتبة دارالبیان [ بیتا. ] ؛ مصلحبن عبداللّه سعدی، غزلیات سعدی ، چاپ حبیب یغمایی، تهران 1361 ش؛ عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن ، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، [ قاهره 1967 ] ، چاپ افست قم 1363ش؛ محمدبنقیس شمسقیس، کتاب المعجم فی معاییر اشعار العجم ، تصحیح محمدبنعبدالوهاب قزوینی، چاپ مدرس رضوی، تهران?[ 1338 ش ] ؛ حسنبنعبداللّه عسکری، کتاب الصناعتین: الکتابة و الشعر ، چاپ علیمحمد بجاوی و محمدابوالفضل ابراهیم، [ قاهره ] 1971؛ محمدحسینبن محمدمهدی فروغی، علم بدیع ، چاپ سنگی تهران 1335؛ قدامةبن جعفر، نقدالشعر ، چاپ محمد عبدالنعیم خفاجی، بیروت [ بیتا. ] ؛ حسینبن علی کاشفی، بدایعالافکار فی صنایع الاشعار ، چاپ میرجلالالدین کزازی، تهران 1369 ش؛ حازمبن محمد قرطاجنی، منهاج البلغاء و سراجالادباء ، چاپ محمدحبیب ابنخوجه، تونس 1966؛ اسماعیلبن محمد کمالالدین اسماعیل، دیوان ، چاپ حسین بحرالعلومی، تهران 1348 ش؛ نصربن حسن مرغینانی، محاسنالکلام، او، کتاب المحاسن فی النظم و النثر ، چاپ محمد فشارکی، اصفهان 1364 ش؛ احمدبنعمر نظامی، چهار مقاله ، چاپ محمد قزوینی و محمد معین، تهران 1333 ش؛ الیاسبن یوسف نظامی، سبعة حکیم نظامی ، چاپ وحید دستگردی، تهران 1363 ش؛ جلالالدین همائی، فنون بلاغت و صناعات ادبی ، تهران 1363 ش.