تصریف (یا صرف)، بخشی از قواعد عربی در بارة ساختمان و ویژگیها و دگرگونیهای کلمات بدون نظر به ساختار جمله. تصریف در لغت به معنای گردانیدن، بازگردانیدن، منحرف کردن، آشکار کردن و واضح گردانیدن است (بیهقی، ج 1، ص 138؛ ابنمنظور، ج 7، ص 328ـ 329).هنگامی که لغتشناسان خواستند واژهها را گردآوری کنند و ساختهای گوناگون آنها را توضیح دهند، قوانینی تدوین کردند تا بتوانند ساختمان کلمات را تجزیه و تحلیل کنند؛ بدینسان، دانش تصریف یا صرف بهوجود آمد. همانگونه که نحویان در گردآوری قوانین ساختاری زبان عربی تأثیری بسزا داشتند، کار دانشمندان علم صرف نیز درخصوص وضع قوانین ساختمان واژگان و چگونگی اشتقاق کلمات (اسم فاعل، اسم مفعول، مصدر میمی، اسم زمان و غیره)، بسیار مهم بود؛ زیرا بدون تردید عربها از ابتدا همة مشتقات یک مادّه را بهکار نمیبردند و وضع قوانین اشتقاق و قیاس ــ که معیارهای واژهسازی نیز بود ــ سبب اصلی گسترش لغویِ زبان عربی گردید. به نوشتة سیبویه در سدة دوم، با بهرهگیری از قوانین تصریف میتوان واژهای ساخت که در زبان وجود نداشته است، آنگاه آن واژه را با مقیاسهای موجود در کلام عرب هماهنگ نمود. علم صرف ترازوی واژگان عربی است و بهوسیلة آن ریشه از حروف زائدی که به آن افزوده شده شناخته میشود (ابنجِنّی، التصریف ، ص 2؛ میدانی، ص 27؛ تَهانَوی، ج 1، مقدمه، ص 20).دانش تصریف در آغاز با نحو ــ که نقش واژگان را در جمله بررسی میکند ــ آمیخته و بخشی از این دانش بود و نحویانی چون سیبویه در آثار خود مباحث صرفی را در کنار مباحث نحوی مطرح میکردند (طنطاوی، ص 26؛ نیز رجوع کنید به رضیالدین استرآبادی، قسم 1، جزء 1، ص 6ـ7). پیروان مکتب کوفی بر آناند که نخستین کسی که در این علم بحث مستقل کرد، معاذبن مسلم الهَرّاء (متوفی 187؛ همان، ص 25)، دانشمند شیعیمذهب، بود و گفتهاند زمانی که ابومسلم، معلم و مربی عبدالملک مروان (حک : 65ـ86)، بحثهای صرفی معاذ را شنید، او را هجو کرد و معاذ نیز به او پاسخ داد و ازینرو سیوطی، معاذ را نخستین واضع علم تصریف معرفی کرده است ( رجوع کنید به 1384، ج 2، ص 290ـ291). نخستینبار در نیمة اول سدة سوم، یکی از دانشمندان بصره به نام ابوعثمان بکربن محمد مازِنی (متوفی 249)، کتابی مستقل و درخور توجه در علم تصریف نگاشت که دانش گستردة او را در این زمینه نشان میدهد (حاجیخلیفه، ج 1، ستون 412؛ کحّاله، ص 143). پس از او، زَجّاج (متوفی 311) در آثار خود مباحث صرفی را مطرح کرد (طنطاوی، ص 101ـ102). ابنجنّی (متوفی 392) کتابهای التصریف الملوکی و سرّالصناعة را تألیف کرد. در کتاب التصریف الملوکی پس از تعریف علم صرف، مباحثی چون حروف زائد، ابدال، حذف، بنا و ادغام آمده است. شیوة این کتاب با دیگر کتابهای علم صرف متفاوت است. او همچنین کتاب المنصف را در شرح کتاب مازنی نوشت (کحّاله، همانجا) و در آن پس از معرفی صرف به عنوان ترازوی زبان عربی، ارتباط میان تصریف و اشتقاق و نحو و لغت را نشان داد و سپس به بیان مباحث صرفی در اسم و فعل پرداخت (ابنجنّی، المنصف ، ج 1، ص 2). بحث «اشتقاق اکبر» را نخستین بار او مطرح نمود (سیوطی، 1986، ج 1، ص 347؛ رجوع کنید به اشتقاق * ). ابوالحسن رُمّانی (متوفی 384) نیز کتاب الالف و اللامِ مازنی را شرح کرد (ابنندیم، ص 69). تألیف کتاب در زمینة صرف ادامه یافت و گروهی نیز به شرح و تفسیر و حاشیهنویسی بر آنها پرداختند و بدینترتیب از اواخر سدة چهارم انبوهی کتاب در این خصوص پدید آمد، که الگوی بیشتر آنها آثار ابنجنّی بود. برخی از مهمترین این آثارعبارتاند از:1) نزهة الطرف فی علم الصرف ، تألیف احمدبن محمد میدانی (متوفی 518)، عمدتاً در شرح اصطلاحات صرفی و بررسی مشکلات صرفی و اثبات مبانی پیروان مکتب بصره در علم صرف. دانشمندان بعدی نیز این شیوه را برگزیدند. 2) الشافیة فی التصریف ، اثر ابوعمرو عثمانبن عمر معروف به ابنحاجب (متوفی 646). این اثر با وجود شهرتش، بازتاب دیدگاههای ابنجنّی در سرّالصناعة است، اما بسیار خوب فصلبندی و تنظیم شده است. از میان شروح متعدد آن، شرح رضیالدین اِسترآبادی (متوفی 686) و شرح فخرالدین جاربَردی (متوفی 742 یا 746) بسیار مورد توجه قرار گرفتهاند ( رجوع کنید به حاجیخلیفه، ج 2، ستون 1020ـ1022). 3) العِزّی فی التصریف ، اثر عبدالوهاببن ابراهیمبن عبدالوهاب زنجانی (متوفی 655) که از کتابهای متداول درسی در مدارس قدیم بوده است (تنکابنی، ص 40). 4) الممتع الکبیر فی التصریف ، تألیف ابنعصفور اندلسی (متوفی 670). ابنعصفور در مقدمة کتاب، دانش تصریف را بسیار مهم و آن را ترازوی واژگان عربی و مقدّم بر دیگر دانشهای زبان عربی دانسته است؛ زیرا در تصریف پیش از ورود به بحث ترکیب به شناخت کلمات پرداخته میشود و چون بخش گستردهای از کلمات زبان با قیاس و اشتقاق بهدست میآیند، از رهگذر تصریف میتوان به آنها دست یافت (ص 31). وی لغزشهای فراوان دانشمندان را سبب ابهام و پیچیدگی این علم میداند (همان، ص 32). مرجوع کنید بهلف در فصلهای سهگانة کتاب به فعلهای مجرد و مزید، حروف زائد، ابداع، اعلال، قلب و حذف پرداخته، سپس در بخش «مسائل تمرین» مسائلی را برای ورزیدگی ذهن متعلمان مطرح کرده است. 5) ایجاز التعریف بعلم التصریف، تألیف ابنمالک (متوفی 672). وی کتاب لامیة الافعال و بخش پایانی الفیه اش را نیز به تصریف اختصاص داده است. 6) عقود الجواهر ، از احمدبن محمودبن عمرالخجندی/ الجَندی (متوفی 700). 7) النجاح فی التصریف ، اثر حسامالدین حسینبن علی سِغناقی (متوفی 711). 8) العُنقود الزواهر فی نظم الجواهر ، اثر علیبن محمد مشهور به قوشجی (متوفی 879). 9) التعریف فی نظم التصریف ، اثر حسینبن علی حِصْنی (متوفی 971؛ رجوع کنید به کحّاله، ص 143ـ147). آثار صرفی متأخران نیز غالباً تقلیدی از آثار متقدمان است.ابنجنّی بر آن است که تنها با شناخت تصریف میتوان بر علم اشتقاق آگاهی یافت و تصریف و اشتقاق با یکدیگر پیوندی نیرومند دارند ( المنصف ، ج 1، ص 2ـ4).بهطورکلی در کتابهای علم تصریف به دو مبحث پرداخته میشود: 1) بررسی تغییرات و دگرگونیهای ظاهری یک واژه که یا به منظور ارائة معنایی جدید صورت پذیرفته، مانند تغییر فعل از مجرد به مزید (مثل خَرَجَ: خارج شد، أخرج: خارج کرد)، یا برای دست یافتن به مباحث صرفی است که در جملهها و عبارتها از آنها استفاده میشود، مانند مذکر و مرجوع کنید بهنث شدن فعل «حَضَرَ» در «حَضَرَمحمد و حَضَرَتْ فاطمة». مهمترین بابهایی که در دانش تصریف در بارة آنها بحث و بررسی میشود، عبارتاند از: مشتقات و تقسیمات فعل (تقسیم به حسب زمانهای مختلف، متعدی و لازم، معلوم و مجهول، و...) و تقسیمات اسم (معرفه و نکره، متصرف و غیرمتصرف، نسبت،...). 2) مباحثی که صرفاً به دگرگونیهایی میپردازند که هیچگونه ارزش معنایی نداشته و غالباً از ویژگیهای حروف عربی نشئت میگیرند، مانند شناخت حروف زائد از اصلی، اعلال، ابدال، ادغام و غیره (ابنهشام، ج 4، ص360؛ محمد کمال بشر، ص 110ـ131).منابع: ابنجنّی، التصریف الملوکی ، چاپ محمدسعید نعسان حموی، مصر [ بیتا. ] ؛ همو، المنصف ، چاپ ابراهیم مصطفی و عبداللّه امین، قاهره 1954ـ1960؛ ابنعصفور، الممتع الکبیر فیالتصریف ، چاپ فخرالدین قباوة، لبنان 1996؛ ابنمنظور؛ ابنندیم؛ ابنهشام، اوضح المسالک الی الفیة ابنمالک ، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره 1386/ 1967، چاپ افست قم 1366 ش؛ احمدبن علی بیهقی، تاجالمصادر ، چاپ هادی عالمزاده، تهران 1366ـ 1375 ش؛ محمدطاهربن فرجاللّه تنکابنی، «کتب درسی قدیم»، چاپ ایرج افشار، در فرهنگ ایران زمین ، ج 20 (1353 ش)؛ محمداعلیبن علی تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم ، چاپ رفیق العجم و علی دحروج، بیروت 1996؛ حاجیخلیفه؛ محمدبن حسن رضیالدین استرآبادی، شرح شافیةابنالحاجب ، چاپ محمد نورالحسن، محمد زفزاف، و محمدمحییالدین عبدالحمید، بیروت 1395/1975، چاپ افست تهران [ بیتا. ] ؛عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، بغیةالوعاة فی طبقات اللغویّین و النّحاة ، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره 1384؛ همو، المزهر فی علوم اللغة و انواعها ، چاپ محمداحمد جادمولی، محمد بجاوی، و محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره [ بیتا. ] ؛ محمدعیاد طنطاوی، نشأة النحوو تاریخ اشهر النحاة ، چاپ سعید محمد لحام، بیروت 1997؛ عمر رضا کحّاله، اللغة العربیة و علومها ، دمشق 1391/ 1971؛ محمد کمال بشر، «مفهوم علمالصرف»، مجلة مجمعاللغة العربیة ، ج 2 (رمضان 1389)؛ احمدبن محمد میدانی، نزهةالطّرف فی علمالصّرف ، چاپ یسریه محمدابراهیم حسن، قاهره 1997.